۱۰:۳۶
۱۲:۳۸
اصول سیاست خارجیِ جمهوری اسلامی ایران سه عنصر روشیِ مهمّ است که دیپلماسی ما باید بر طبق آنها اهدافش را دنبال کند:
عزّت، حکمت، مصلحت]
منظور از «مصلحت» دقیقاً چیست؟
طرفهاینکه، آن توضیحی که ایشان برای «مصلحت» بیان کردند اینجا، دقیقاً همان توضیحی است که در کتاب «همرزمان حسین علیهالسلام» برای تقیّه مطرح کرده بودند. اینجا
پ.ن: حرف کلّی این یادداشت فارغ از تطبیق مدّ نظرشان بسیار درست و جالب بود. حتّی اگر نگوییم مصلحت یعنی تقیّه. بخش مهم و معظمی از مصلحت همین تقیّه است.
۱۲:۵۵
ذکریٰ | رضا طراوت
مذاکره (1)
رضا طراوت باسمه تعالی واقعیت این است که این مذاکره طبعا با مجوّز رهبری آغاز شده است و صحبت از درست بودن یا نبودن مذاکره اکنون اولویتی ندارد. امّا خیلی اجمالی عرض می کنم که مذاکره نه توصیه رهبری است نه در چارچوب کلّی؛ و مغایرت دارد. رهبری مذاکره را ابتدا منع کردند و سپس در یک فضایی مشروط اجازه دادند. اینکه مذاکره فاجعه باشد، لزوما موجب حکم به منع مذاکره از سوی رهبری نمی شود. میزان در ورود یا عدم ورود رهبری تابع علل مختلفی است. در سخنرانی 12 آبان 98 رهبری مناط منع را گفته اند. اگر به آن مناط توجّه کنیم می بینیم شروط رهبری در مذاکرات عمّان دقیقا در راستای حفظ هرچه بیشتر آن مناط است. مذاکره غیر مستقیم نه جلوه ی عقلانیت ناب انقلابی است (انتخاب های بهتری هم بود) و نه در حکم عدم مذاکره*(عجیب اینکه برخی فضلاء حوزوی متن می نویسند که مذاکره غیر مستقیم را از شمول حکم مذاکره خارج کنند. اگر به مناط حکم مذاکره که کورتر شدن گره تحریم، ابزاری برای اعمال نفوذ و بیان خواسته های بیشتر و ... توجّه می کردند چنین نمی گفتند) *و در نهایت پذیرش مذاکره غیر مستقیم تصمیم رهبری بر مطابق مصالح نظام بود و حتما نظر ریاست جمهور وزن مهمی در این ماجرا و مصلحت اجازه داشت. (مقایسه این قضیه با مجوّز مذاکرات در دوره آقای رئیسی بلاوجه است. فارغ از شکست مذاکرات آقای باقری و نتیجه بد قطر، طرف مقابل هم ترامپِ پاره کننده برجام نبود. موضوعیت داشتن دولت فعلی آمریکا را اخیرا مجددا رهبری تصریح کردند.) به هر حال این تصمیمی است که گرفته شده(بیان امروز رهبری به اندازه کافی دلالت داشت. العاقل یکفی بالاشاره) و می بایست اکنون از شخص آقای عراقچی که به هر حال با امثال ظریف فرق آشکاری دارند حمایت کرد. و تلاش جریان انقلابی به جای بحث در اصل مذاکرات بر امور مهمتر یعنی پیشبرد برنامه خنثی سازی تحریم و مراقبت از حفظ شروط رهبری در حین مذاکرات باشد. امّا سؤال اصلی فهم برنامه دشمن از مذاکرات است؟ برای فهم این امر باید به مقدّماتی توجّه کنیم: اوّلا: واقعیت این است که برای فهم برنامه آمریکا ابتدائا باید توجّه کنیم دستگاه تصمیم ساز در آمریکا بیش از یک دهه است که نشان داده در حوادث مختلف منطقه ای و جهانی قادر به طرّاحی های با پایان باز و چند هدفی و به صورت برد_برد است. طرّاحی راهبردی در سیاست خارجی آمریکا یک امر دینامیک است. داستانی است که نویسنده لزوما یک هدف مشخّص را در پایان هدف نگرفته. گاهی در ظاهر برخی اهداف ظاهرا متناقض را پیش می برد. امّا در یک یا دو لایه عمیق تر نهایتا منفعت آمریکا را هدف گرفته. از این رو اصرار بر تحلیل بر اساس یک سناریوی خاص ما را از فهم واقعیت دور می کند. ثانیا: برای فهم تصمیمات آمریکا می بایست بین دولت عمیق و دولت فعلی تمایز گذارد. جمعبندی کلان دولت عمیق در آمریکا این است که می بایست هرچه زودتر برنامه مهار چین را اجرایی کند. این امر شاید در دوره اوّل ترامپ همّت خاصّ او بود. امّا انتشار سند استراتژی دفاع ملّی آمریکا در 2022 و تصریح بر اولویت مهار چین با خطوطی مشخّص نشان می دهد که این خطّ اصلی عمیقا در هیأت حاکمه آمریکا پذیرفته شده و اختلاف ها بر سر نحوه انجام این امر است. ثالثا: نمی توان از جریان های اطراف ترامپ و تاثیرگذاری آنها صرف نظر کرد. آنچه بررسی موشکافانه برخی صاحب نظران پیش چشم می گذارد این است که پیرامون ترامپ جریان های مختلفی از لابی اسرائیل، تا افرادی چون معاون اوّل با تمرکز بر اولیت اقتصاد ملّی آمریکا و افرادی چون ایلان ماسک که به دلیل منافع سرمایه دارانه درگیری با چین را چندان نمی پسندد حضور دارند. از قضا این دیدگاه های متفاوت نیاز آمریکا به طرّاحی راهبردی با پایان های متغیّر و پیشبرد همزمان خطوط را ضروری تر می کند. بعد از این مقدّمات آنچه به نظر می رسد اینکه: ما اکنون در 96 یا 97 نیستیم که موضوع مذاکره در سطح منطقه ای باشد. آنچه در منطقه می تواند مورد معامله قرار گیرد عبارت است از سخت افزارهایی که دیگر یا نیست یا موقّتا ضعیف شده و آمریکا لااقل در حال حاضر چنین فکر می کند بدون هیچ نیازی به مذاکره با ایران می تواند پرونده لبنان و پرونده عراق را پیش ببرد. در سوریه هم که اساسا چیزی برای معامله نیست. آمریکا درست یا غلط اکنون خود را در منطقه در موضع برتر می بیند. امری که در نگاه بدوی و ظاهربین نیز تأیید می شود. بنابراین موضوعات منطقه ای روی میز مذاکرات نیست. الّا یمن و انصارالله که به آن خواهیم پرداخت. البته در موضوعات منطقه ای پرونده دو لایحه پالرمو و CFT نیز روی میز است و به نظر می رسد جمعبندی البته غلط بخش خوبی از مسئولان این است که تصویب این دو لایحه به عنوان پیش پرداخت توافق مجدّد با آمریکا مشکلی ندارد. ble.ir/zekraa
این یادداشت تحلیل اشتباهی بود.
۱۳:۲۴
سؤال فرزند شهید زاهدی از شهید باقری درباره مذاکرات
۱۳:۲۶
۱۳:۲۶
ما تا پیش از جنگ 12 روزه، بیش از آنکه آمریکا را شیطان بدانیم مستکبر می دانستیم. امّا بعد از این جنگ فهمیدیم حقّا و انصافا حضرت امام چه کسی بوده است. خود آقا هم بارها این تعبیر شیطان بزرگ را به چشم آورده اند و آن را بسیار حکیمانه دانسته اند. امّا خوب بالاخره جنگ باعث شد که آمریکا را شیطانی بدانیم که مستکبر است. پیش از جنگ مستکبری می دانستیم که شیطنت دارد.
۱۳:۴۱
درباره وضعیت راهبردی ایران در سالهای آتی(3)
5. روایت اقتصاد
اهمیت استقلال اقتصادیدر ادبیات حضرت امام ره، بعد از استقلال فکری یا روحی و استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی مطرح است. خصوصا مسأله معیشت. قضیه خودکفایی روحش همین است. یعنی معیشت ما وابسته به اراده دشمن نباشد. نه اینکه حالا تک تک کالاهای اساسی را خودمان صفر تا صد تولید کنیم!
اقتصاد نفتی و تجاریاز سوی دیگر اقتصاد ایران بسیار توسعه پیدا کرده و إلا توان تاب آوری مقابل این تحریم سنگین را نداشت، امّا بالاخره اقتصادی وابسته به فروش نفت است. اقتصاد ایران عادت کرده است به پول فروش نفت، و توزیع این پول.اقتصاد پول مفت، اقتصاد غیر بهینه است و هدر رفت منابع زیادی را به همراه دارد.در این سالها ما سمت توسعه صنعتی رفته ایم. امّا در بسیاری از موارد وابسته به ماشین آلات وارداتی هستیم. این یعنی قیمت ارز بر بخش های مختلف اقتصاد اثر دارد. این فارغ از اثر افزایش قیمت ارز به لحاظ تورّم انتظاری است. اقتصاد ایران زیرساخت تجاری اش بسیار سودآور است، خصوصا اگر در سرشاخه واردات باشد.
تحریم، چند کار کرد. درآمد فروش نفت را کاهش داد. قدرت مانور ایران در تأمین کالاهای اساسی و واسطه ای را به شدّت پایین آورد و اقتصاد ایران را به یک اقتصاد غیر رسمی تبدیل کرد.
فقدان دید راهبردی در بسیاری از اقتصادداناناوّلا با کارشناسان اقتصادی که بنشینیم شروع می کنند ده ها عامل ردیف می کنند برای حلّ مشکلات اقتصادی. راست می گویند! امّا متأسفانه دید راهبردی ندارند. دید راهبردی یعنی بتوانیم با حجم توان فعلی دولت برنامه اقدام مشخّص دهیم.
اقتصاد اقتضاییهر چیزی که حالت بحرانی پیدا کند و عدّه ای بهتر بتوانند بحران بودن آن را نشان بدهند محور تصمیمات دولت می شود. اقتضائی عمل کردن در جهت بحرانی نشدن، نتیجه اش نزدیک تر شدن بحران های واقعی است!
مسأله اصلی و مسائل فرعیعمده مشکلات متعدّد ما در اثر تحریم شروع شده. این یعنی یا باید تحریم را رفع کنیم یا آن را خنثی کنیم. پوچ بودن رفع که روشن شده. امّا مقابله با تحریم یعنی بازگشت به اقتصاد بین الملل به شکل رسمی! کار مهم دیگر تغییر تدریجی اقتصاد تجاری به اقتصاد تولیدی است. لازمه اقتصاد تجاری، بازیگر نرمال بودن در سیاست بین الملل است. و ایران اینطور نیست. مضافا اینکه عمده زیرساخت تجاری اقتصاد ایران عمدتا در جهت توزیع منابع نفتی است نه تجارتی از آن سوی زمین به سوی دیگرش.بنابراین لازم است در عین بهبود حکمرانی ریال، زیرساخت تولید تقویت شود.
به صورت خلاصه این 3 کار در اولویت است.
1. احیاء ساختار پرداخت رسمی کشور در قالب پیمان های تجاری2. حکمرانی ریال3. تقویت اقتصاد تولید و تضعیف سوداگری
هر نوع جرّاحی اقتصادی تنها وقتی معطوف به این 3 کار باشد معنی دار است و به میزان ربطش اولویت دارد. برداشتم این است که زیرساخت اقتصادی ایران به نحوی است که اصلاحات قیمتی در حال حاضر نمی تواند خدمتی بکند. در واقع چه قیمت گذاری آزاد شود چه قیمت ها تثبیت شود. بخش سوداگرانه اقتصاد ما سود خوب خودش را می برد. این یعنی اینکه مسأله اینجا نیست.
ساختار تصمیم گیریالبته مسائل اقتصاد پیچیده تر از این حرف ها است. چون ما از یک سو جنگ اقتصادی هستیم و از سوی دیگر مسائل اجتماعی و امنیتی هم داریم. لذا تصمیم گیری ها سخت است.عجیب این است که برخی تصمیمات از واضحات است. مثلا فروش آب، برق، گاز به قیمت غیر یارانه ای برای مصارف به شدّت بالاتر از الگو، فرض بفرمایید 2 برابر الگو از واضحات است. افزایش قیمت بنزین برای مصارف به شدّت بالاتر از نیاز فرض بفرمایید بالای 300 لیتر در ماه برای مصارف شخصی و ایجاد نرخ سوم از واضحات است. بسیاری از کارها است که سرجمع می تواند بخش پر مصرف و مفت خور اقتصاد یارانه ای ایران را جمع و جور کند. امّا ما حاضر نیستیم این کارها را بکنیم. در حالی که انواع فرقه های اقتصادی کارشناسی کشور هم همراه هستند.چرا؟ چون تصمیم گیری در کشور دست همه است و دست هیچ کس نیست. ما برای شرائط اقتصادی جنگی شورای سران را داریم. امّا بسیاری از تصمیمات عملا به آن نقطه نمی رسد. در واقع اشکال از ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری در مراتب پایین تر است. از این رو شورای سران چیزی را حل نمی کند.
در حال حاضر چند نقطه کلیدی را باید اصلاح کرد:
1. سیاست خارجی توسعه محور، با تمرکز بر چین و مورد پذیرش حاکمیت در سطوح عالی. دبیر شعام یا نمانده ویژه رئیس جمهوری با اختیارات ویژه
2. وزارت اقتصاد، با تمرکز بر بهبود حکمرانی ریال، تضعیف سوداگری و تقویت اقتصاد
3. بانک مرکزی با تمرکز بر احیاء ساختار پرداخت رسمی خارجی و تنظیم بازار پولی به منظور ثبات نه لزوما تثبیت ارز، مهار دریدگی برخی بانک ها
این 3 نفر به فرماندهی نفر اوّل باید تمام کننده قضایا باشند و دبیرخانه شورای سران را تشکیل بدهند.
ble.ir/zekraa
5. روایت اقتصاد
اهمیت استقلال اقتصادیدر ادبیات حضرت امام ره، بعد از استقلال فکری یا روحی و استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی مطرح است. خصوصا مسأله معیشت. قضیه خودکفایی روحش همین است. یعنی معیشت ما وابسته به اراده دشمن نباشد. نه اینکه حالا تک تک کالاهای اساسی را خودمان صفر تا صد تولید کنیم!
اقتصاد نفتی و تجاریاز سوی دیگر اقتصاد ایران بسیار توسعه پیدا کرده و إلا توان تاب آوری مقابل این تحریم سنگین را نداشت، امّا بالاخره اقتصادی وابسته به فروش نفت است. اقتصاد ایران عادت کرده است به پول فروش نفت، و توزیع این پول.اقتصاد پول مفت، اقتصاد غیر بهینه است و هدر رفت منابع زیادی را به همراه دارد.در این سالها ما سمت توسعه صنعتی رفته ایم. امّا در بسیاری از موارد وابسته به ماشین آلات وارداتی هستیم. این یعنی قیمت ارز بر بخش های مختلف اقتصاد اثر دارد. این فارغ از اثر افزایش قیمت ارز به لحاظ تورّم انتظاری است. اقتصاد ایران زیرساخت تجاری اش بسیار سودآور است، خصوصا اگر در سرشاخه واردات باشد.
تحریم، چند کار کرد. درآمد فروش نفت را کاهش داد. قدرت مانور ایران در تأمین کالاهای اساسی و واسطه ای را به شدّت پایین آورد و اقتصاد ایران را به یک اقتصاد غیر رسمی تبدیل کرد.
فقدان دید راهبردی در بسیاری از اقتصادداناناوّلا با کارشناسان اقتصادی که بنشینیم شروع می کنند ده ها عامل ردیف می کنند برای حلّ مشکلات اقتصادی. راست می گویند! امّا متأسفانه دید راهبردی ندارند. دید راهبردی یعنی بتوانیم با حجم توان فعلی دولت برنامه اقدام مشخّص دهیم.
اقتصاد اقتضاییهر چیزی که حالت بحرانی پیدا کند و عدّه ای بهتر بتوانند بحران بودن آن را نشان بدهند محور تصمیمات دولت می شود. اقتضائی عمل کردن در جهت بحرانی نشدن، نتیجه اش نزدیک تر شدن بحران های واقعی است!
مسأله اصلی و مسائل فرعیعمده مشکلات متعدّد ما در اثر تحریم شروع شده. این یعنی یا باید تحریم را رفع کنیم یا آن را خنثی کنیم. پوچ بودن رفع که روشن شده. امّا مقابله با تحریم یعنی بازگشت به اقتصاد بین الملل به شکل رسمی! کار مهم دیگر تغییر تدریجی اقتصاد تجاری به اقتصاد تولیدی است. لازمه اقتصاد تجاری، بازیگر نرمال بودن در سیاست بین الملل است. و ایران اینطور نیست. مضافا اینکه عمده زیرساخت تجاری اقتصاد ایران عمدتا در جهت توزیع منابع نفتی است نه تجارتی از آن سوی زمین به سوی دیگرش.بنابراین لازم است در عین بهبود حکمرانی ریال، زیرساخت تولید تقویت شود.
به صورت خلاصه این 3 کار در اولویت است.
1. احیاء ساختار پرداخت رسمی کشور در قالب پیمان های تجاری2. حکمرانی ریال3. تقویت اقتصاد تولید و تضعیف سوداگری
هر نوع جرّاحی اقتصادی تنها وقتی معطوف به این 3 کار باشد معنی دار است و به میزان ربطش اولویت دارد. برداشتم این است که زیرساخت اقتصادی ایران به نحوی است که اصلاحات قیمتی در حال حاضر نمی تواند خدمتی بکند. در واقع چه قیمت گذاری آزاد شود چه قیمت ها تثبیت شود. بخش سوداگرانه اقتصاد ما سود خوب خودش را می برد. این یعنی اینکه مسأله اینجا نیست.
ساختار تصمیم گیریالبته مسائل اقتصاد پیچیده تر از این حرف ها است. چون ما از یک سو جنگ اقتصادی هستیم و از سوی دیگر مسائل اجتماعی و امنیتی هم داریم. لذا تصمیم گیری ها سخت است.عجیب این است که برخی تصمیمات از واضحات است. مثلا فروش آب، برق، گاز به قیمت غیر یارانه ای برای مصارف به شدّت بالاتر از الگو، فرض بفرمایید 2 برابر الگو از واضحات است. افزایش قیمت بنزین برای مصارف به شدّت بالاتر از نیاز فرض بفرمایید بالای 300 لیتر در ماه برای مصارف شخصی و ایجاد نرخ سوم از واضحات است. بسیاری از کارها است که سرجمع می تواند بخش پر مصرف و مفت خور اقتصاد یارانه ای ایران را جمع و جور کند. امّا ما حاضر نیستیم این کارها را بکنیم. در حالی که انواع فرقه های اقتصادی کارشناسی کشور هم همراه هستند.چرا؟ چون تصمیم گیری در کشور دست همه است و دست هیچ کس نیست. ما برای شرائط اقتصادی جنگی شورای سران را داریم. امّا بسیاری از تصمیمات عملا به آن نقطه نمی رسد. در واقع اشکال از ساختار تصمیم سازی و تصمیم گیری در مراتب پایین تر است. از این رو شورای سران چیزی را حل نمی کند.
در حال حاضر چند نقطه کلیدی را باید اصلاح کرد:
1. سیاست خارجی توسعه محور، با تمرکز بر چین و مورد پذیرش حاکمیت در سطوح عالی. دبیر شعام یا نمانده ویژه رئیس جمهوری با اختیارات ویژه
2. وزارت اقتصاد، با تمرکز بر بهبود حکمرانی ریال، تضعیف سوداگری و تقویت اقتصاد
3. بانک مرکزی با تمرکز بر احیاء ساختار پرداخت رسمی خارجی و تنظیم بازار پولی به منظور ثبات نه لزوما تثبیت ارز، مهار دریدگی برخی بانک ها
این 3 نفر به فرماندهی نفر اوّل باید تمام کننده قضایا باشند و دبیرخانه شورای سران را تشکیل بدهند.
ble.ir/zekraa
۱۴:۲۶
درباره وضعیت راهبردی ایران در سالهای آتی(4)
5. روایت اقتصاد 2
مسأله ما این است که دولت فعلی با این ظرفیت اساسا در سمت و سوی این بحث ها نیست. در دولت قبلی نیز انتخاب هایی چون رئیس بانک مرکزی واقعا معنی دار نبود.برخی می گویند پرونده چین در دولت قبلی در اختلاف آقای صفری معاون وزیر خارجه و آقای فکری معاون وزیر اقتصاد به جایی نرسید. برخی می گویند خیر! پرونده چین دست شورای روابط خارجی و آقای خرّازی بود و اینها کار را خراب کردند. در این دولت هم که هیچ! وضعیت تصمیم گیری در این دولت این است که با صدای ذینفعان فرهنگی-سیاسی لوایح را پس می گیرید. وای به حالی که ذینفعان اقتصادی در کار باشند!
ما از نقطه ای که می توانستیم به لحاظ ساختاری برنامه تحوّل اقتصادی را پیگیری کنیم بسیار دور شده ایم.ما در این شرائط بودیم که طوفان الاقصی رقم خورد. اینکه برخی انتظار تشدید و ورود به جنگ توسّط ایران را داشتند حتما اشتباه بوده!
در شرائطی که کشور درگیر جنگ اقتصادی است، باز کردن جبهه دوم و جنگ نظامی کار درستی نیست. اینکه «راه قدس از کربلا می گذرد» یک معنای راهبردی صرفا مربوط به جنگ ایران و عراق ندارد. بازکردن جبهه دوم بدون به سرانجام رساندن درگیری در جبهه اوّل خطای راهبردی است.
البته این قصّه را می توان از زاویه دیگری نیز روایت کرد. زاویه دیگر این است که ایران در جنگ اقتصادی نتوانست کار را پیش ببرد و عملا بن بستی حاصل شده بود و ناکارآمدی ایران در پشتیبانی جبهه مقاومت هم در سوریه و هم در عراق و لبنان اثرات قابل توجّهی داشت. از سوی دیگر پیمان ابراهیم با طرّاحی کاملی در حذف ایران به لحاظ اقتصادی و با محوریت اسرائیل آماده شده بود و بخش قابل توجّهی پیشرفت کرده بود. در این شرائط طوفان الاقصی لااقل توانست جلوی زودتر بلعیده شدن جبهه مقاومت را بگید.
جنگ اصولا در شرائطی شکل میگیرد که اراده ها در سیاست و اقتصاد بین المللی به بن بست برسد. وضعیت نه مذاکره می کنیم نه جنگ می شود به خاطر ناکارآمدی ایران در تغییر شرائط اقتصادی از بین رفت. البته که سوی دیگر ماجرا تاب آوری اقتصادی ایران بود. عملا شرائطی بود که نه ما پیشروی داشتیم نه دشمن!
با شکلگیری طوفان الاقصی، ترور رئیس جمهور و تغییر دولت عملا ما را از مقابله مؤثّر در جنگ اقتصادی دورتر کرد. و میدان نبرد، توسّط متغیّرهایی توسعه داده شد که در اختیار ما نبود. ما به لحاظ سیاسی، از نقطه امکان پاسخگویی در جنگ اقتصادی دورتر شده ایم. و در نقطه ای قرار گرفتیم که بار دیگر محاسبات دشمن تغییر کرده و فکر می کند می تواند با حمله نظامی کار را تمام کند. این محاسبات هنوز هم تغییر نکرده است. غنی سازی صنعتی را نداریم و دشمن اعلام کرده اگر بار دیگر احیاء شود حمله خواهد کرد و علاوه بر این تحریم ها را هم داریم. تحریم های شورای امنیت نیز که به زودی احیاء می شود. در این شرائط جز مقاومت و انجام اموری که محاسبه اسرائیل را تغییر دهد راه دیگری باقی نمانده. و جز با این تغییر محاسبه، توافقی هم نخواهد بود. وضعیت ما در شرائط فعلی درست شبیه شرائط پایان دفاع مقدّس است که دشمن مجددا طمع کرده بود. با مقاومت باید از این شرائط عبور کرد تا بتوانیم دوباره در موضع جنگ اقتصادی وارد کارزار شویم. با این تفاوت که دیگر می دانیم هم تحریم های آمریکا هست و هم تحریم های سازمان ملل. اینکه بعد از مقاومت و تغییر محاسبه آیا مذاکره و توافقی خواهد شد یا نه. بستگی دارد به اینکه دشمن بخواهد برای محاسبه پذیر شدن ایران، امتیاز اقتصادی بدهد یا نه؟
برای حلّ مسائل اقتصادی نیز لااقل در دولت فعلی و شرائط سیاسی فعلی چندان امیدی برای تحوّل نیست. ble.ir/zekraa
5. روایت اقتصاد 2
مسأله ما این است که دولت فعلی با این ظرفیت اساسا در سمت و سوی این بحث ها نیست. در دولت قبلی نیز انتخاب هایی چون رئیس بانک مرکزی واقعا معنی دار نبود.برخی می گویند پرونده چین در دولت قبلی در اختلاف آقای صفری معاون وزیر خارجه و آقای فکری معاون وزیر اقتصاد به جایی نرسید. برخی می گویند خیر! پرونده چین دست شورای روابط خارجی و آقای خرّازی بود و اینها کار را خراب کردند. در این دولت هم که هیچ! وضعیت تصمیم گیری در این دولت این است که با صدای ذینفعان فرهنگی-سیاسی لوایح را پس می گیرید. وای به حالی که ذینفعان اقتصادی در کار باشند!
ما از نقطه ای که می توانستیم به لحاظ ساختاری برنامه تحوّل اقتصادی را پیگیری کنیم بسیار دور شده ایم.ما در این شرائط بودیم که طوفان الاقصی رقم خورد. اینکه برخی انتظار تشدید و ورود به جنگ توسّط ایران را داشتند حتما اشتباه بوده!
در شرائطی که کشور درگیر جنگ اقتصادی است، باز کردن جبهه دوم و جنگ نظامی کار درستی نیست. اینکه «راه قدس از کربلا می گذرد» یک معنای راهبردی صرفا مربوط به جنگ ایران و عراق ندارد. بازکردن جبهه دوم بدون به سرانجام رساندن درگیری در جبهه اوّل خطای راهبردی است.
البته این قصّه را می توان از زاویه دیگری نیز روایت کرد. زاویه دیگر این است که ایران در جنگ اقتصادی نتوانست کار را پیش ببرد و عملا بن بستی حاصل شده بود و ناکارآمدی ایران در پشتیبانی جبهه مقاومت هم در سوریه و هم در عراق و لبنان اثرات قابل توجّهی داشت. از سوی دیگر پیمان ابراهیم با طرّاحی کاملی در حذف ایران به لحاظ اقتصادی و با محوریت اسرائیل آماده شده بود و بخش قابل توجّهی پیشرفت کرده بود. در این شرائط طوفان الاقصی لااقل توانست جلوی زودتر بلعیده شدن جبهه مقاومت را بگید.
جنگ اصولا در شرائطی شکل میگیرد که اراده ها در سیاست و اقتصاد بین المللی به بن بست برسد. وضعیت نه مذاکره می کنیم نه جنگ می شود به خاطر ناکارآمدی ایران در تغییر شرائط اقتصادی از بین رفت. البته که سوی دیگر ماجرا تاب آوری اقتصادی ایران بود. عملا شرائطی بود که نه ما پیشروی داشتیم نه دشمن!
با شکلگیری طوفان الاقصی، ترور رئیس جمهور و تغییر دولت عملا ما را از مقابله مؤثّر در جنگ اقتصادی دورتر کرد. و میدان نبرد، توسّط متغیّرهایی توسعه داده شد که در اختیار ما نبود. ما به لحاظ سیاسی، از نقطه امکان پاسخگویی در جنگ اقتصادی دورتر شده ایم. و در نقطه ای قرار گرفتیم که بار دیگر محاسبات دشمن تغییر کرده و فکر می کند می تواند با حمله نظامی کار را تمام کند. این محاسبات هنوز هم تغییر نکرده است. غنی سازی صنعتی را نداریم و دشمن اعلام کرده اگر بار دیگر احیاء شود حمله خواهد کرد و علاوه بر این تحریم ها را هم داریم. تحریم های شورای امنیت نیز که به زودی احیاء می شود. در این شرائط جز مقاومت و انجام اموری که محاسبه اسرائیل را تغییر دهد راه دیگری باقی نمانده. و جز با این تغییر محاسبه، توافقی هم نخواهد بود. وضعیت ما در شرائط فعلی درست شبیه شرائط پایان دفاع مقدّس است که دشمن مجددا طمع کرده بود. با مقاومت باید از این شرائط عبور کرد تا بتوانیم دوباره در موضع جنگ اقتصادی وارد کارزار شویم. با این تفاوت که دیگر می دانیم هم تحریم های آمریکا هست و هم تحریم های سازمان ملل. اینکه بعد از مقاومت و تغییر محاسبه آیا مذاکره و توافقی خواهد شد یا نه. بستگی دارد به اینکه دشمن بخواهد برای محاسبه پذیر شدن ایران، امتیاز اقتصادی بدهد یا نه؟
برای حلّ مسائل اقتصادی نیز لااقل در دولت فعلی و شرائط سیاسی فعلی چندان امیدی برای تحوّل نیست. ble.ir/zekraa
۱۵:۲۳
وحدت در حاکمیت
رضا طراوت
این برای بار چندمی است که رهبری مکرّر در مکرّر از اتّحاد مسئولان، دفاع می کنند. *«اتّحاد مقدّس»*، باید برای دوستان انقلابی ما روشن شده باشد که معنای پشت این سخنان چیست؟
یعنی برادران انقلابی دغدغه مند، کار دست من است و داریم پیش می رویم. باید با صبر و هوشمندی و مصلحت پیش رفت. شرائط احتمالا از این نامساعدتر خواهد شد. امّا پیام آقا روشن است.
اگر انقلابی ها در زمان خلیفه سوم، به توصیه امام علی ع در گذشتن از خون عثمان عمل کرده بودند، حکومت بسیار راحت تر دست علی ع می رسید. خلافت نامزدی جز علی ع نداشت. قتل عثمان کار را بسیار سخت تر کرد و حکومت علوی را با دست انداز آغاز کرد.
قصّه همان است. کار دست آقا است و به هزار روش ایشان اعلام می کنند که رمز قضیه وحدت و پرهیز از بیان های خشن و افتراق آمیز است. بله وحدت حول حبل الله است. حول بیّنات انقلاب و مکتب امام است. منتها همین ها را می شود مشفقانه و وحدت مدارانه تبیین کرد و می شود افتراق افکنانه جلو برد.
اگر بر مدار آقا و بر اساس مصالح پیش برویم به زودی دولت هم انقلابی تر خواهد شد و در غیر این صورت عواقب بدی در انتظار ما خواهد بود.
ble.ir/zekraa
این برای بار چندمی است که رهبری مکرّر در مکرّر از اتّحاد مسئولان، دفاع می کنند. *«اتّحاد مقدّس»*، باید برای دوستان انقلابی ما روشن شده باشد که معنای پشت این سخنان چیست؟
یعنی برادران انقلابی دغدغه مند، کار دست من است و داریم پیش می رویم. باید با صبر و هوشمندی و مصلحت پیش رفت. شرائط احتمالا از این نامساعدتر خواهد شد. امّا پیام آقا روشن است.
اگر انقلابی ها در زمان خلیفه سوم، به توصیه امام علی ع در گذشتن از خون عثمان عمل کرده بودند، حکومت بسیار راحت تر دست علی ع می رسید. خلافت نامزدی جز علی ع نداشت. قتل عثمان کار را بسیار سخت تر کرد و حکومت علوی را با دست انداز آغاز کرد.
قصّه همان است. کار دست آقا است و به هزار روش ایشان اعلام می کنند که رمز قضیه وحدت و پرهیز از بیان های خشن و افتراق آمیز است. بله وحدت حول حبل الله است. حول بیّنات انقلاب و مکتب امام است. منتها همین ها را می شود مشفقانه و وحدت مدارانه تبیین کرد و می شود افتراق افکنانه جلو برد.
اگر بر مدار آقا و بر اساس مصالح پیش برویم به زودی دولت هم انقلابی تر خواهد شد و در غیر این صورت عواقب بدی در انتظار ما خواهد بود.
ble.ir/zekraa
۳:۲۲
سیاست منطقه حائل
رضا طراوت
باسمه تعالی
در مورد صحرای سینا کمی تحقیق می¬کردم. جالب بود به اینکه اسرائیل سیاست منطقه حائل را اوّلین بار در آنجا پیاده کرده است. کلّ صحرای سینا را غیر نظامی کردند.اجرای این سیاست ریشه دارد در اینکه اسرائیل به دلیل ضعف سرمایه انسانی به صورت بلندمدت نمیتواند یک منطقهای که در آن ملّت ندارد را تصرّف کند. دقیقاً همین کاری که الان با سوریه دارد انجام میدهد و در لبنان هم پیگیری میکند. ناخودآگاه یاد *«لاَ يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلاَّ فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ»*(حشر14) افتادم.یهود چون سرزمین و ملّت ندارد و به حکم قرآن آواره شده است. چارهای ندارد جز اینکه در هرجا میرود به صورت متمرکز و به صورت دفاعی سکونت کند.لذا طرح اسرائیل بزرگ تا زمانی که اسرائیل کوچک کامل پاکسازی نشود عملیاتی نخواهد شد. سیاست اصلی اسرائیل نسبت به اطرافش ایجاد منطقه حائل و نسبت به فضای هوایی تقویت فوقالعاده پدافند هست.
شاید یکی از دلایل جنگ 12 روزه نیز همین باشد که اسرائیل طی وعده صادق 1 و 2 فهمید که قدرت موشکی ایران توان لازم در آسیب رسانی به اسرائیل را به لحاظ قدرت و دقّت توأمان ندارد. محاسبه غلطی که با جهاد شبانه روزی نیروی هوافضای کشور در جنگ 12 روزه عوض شد و اسرائیل فهمید که حصنی در مقابل توان موشکی ایران ندارد.
از همینجا میشود یک نکته دیگر را توجّه کرد. اسرائیل تا زمانی که مطمئن نشود میتواند جلوی آفند موشکی ایران را به لحاظ مبدأ شلیک و پدافند مستقر در خودش بگیرد، جنگ جدیدی را شروع نخواهد کرد.
البته تعبیر «جمیعاً» دلالتهای مختلفی میتواند داشته باشد. امّا یک دلالت محکمش، به معنای جنگ واقعی آن پایگاه یهود هست که همه شهر یا کشور را درگیر میکند و غیر جمیعاً دلالت داشته باشد بر عملیات های امنیتی!
در برابر این سیاست منطقه حائل، تکلیف ما چیست؟ در زبان ساده است. حائل را از بین ببریم. به عبارت دیگر در جنگ با اسرائیل توان آفندی ما از توان پدافندی ما به مراتب بازدارندهتر است. کما اینکه اگر امکان پشتیبانی زرهی و انسانی جنگ مستقیم نظامی فراهم شود، امکان موفّقیت بسیار بالا است. قلعه خیبر با گشودن دربش فتح میشود.در مورد فضای اطراف اسرائیل نیز باید سعی کنیم حائلهای مختلف را از بین ببریم یا اینکه اساساً نگذاریم شکل بگیرد.از این رو، اینکه حزبالله زیر بار خروج خود از جنوب لیتانی برود از ابتدا سیاست غلطی بود. وقتی خط را عقب میکشیم بازپسگیریاش بسیار سخت میشود.(کاری به تدبیر نهایی حزب که از جهات مختلف است ندارم. از این جهت خاص عرض میکنم). کما اینکه در سوریه نیز نباید گذاشت منطقه حائل غیر نظامی شکل بگیرد.این بحث بار دیگر یادآوری میکند که سوریه به معنای واقعی و به تعبیر سید حسن نصرالله ستون خیمه جبهه مقاومت بود! در قبال ازدسترفتن سوریه، فعالسازی اردن و مصر مطرح است. امّا هرکدام چالشهای متعدّدی دارد از جمله بافت اجتماعی پشتیبان و اینکه موقعیّت استراتژیک سوریه را هم ندارند.
ble.ir/zekraa/9099403848852182/1757817686675
باسمه تعالی
در مورد صحرای سینا کمی تحقیق می¬کردم. جالب بود به اینکه اسرائیل سیاست منطقه حائل را اوّلین بار در آنجا پیاده کرده است. کلّ صحرای سینا را غیر نظامی کردند.اجرای این سیاست ریشه دارد در اینکه اسرائیل به دلیل ضعف سرمایه انسانی به صورت بلندمدت نمیتواند یک منطقهای که در آن ملّت ندارد را تصرّف کند. دقیقاً همین کاری که الان با سوریه دارد انجام میدهد و در لبنان هم پیگیری میکند. ناخودآگاه یاد *«لاَ يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلاَّ فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ»*(حشر14) افتادم.یهود چون سرزمین و ملّت ندارد و به حکم قرآن آواره شده است. چارهای ندارد جز اینکه در هرجا میرود به صورت متمرکز و به صورت دفاعی سکونت کند.لذا طرح اسرائیل بزرگ تا زمانی که اسرائیل کوچک کامل پاکسازی نشود عملیاتی نخواهد شد. سیاست اصلی اسرائیل نسبت به اطرافش ایجاد منطقه حائل و نسبت به فضای هوایی تقویت فوقالعاده پدافند هست.
شاید یکی از دلایل جنگ 12 روزه نیز همین باشد که اسرائیل طی وعده صادق 1 و 2 فهمید که قدرت موشکی ایران توان لازم در آسیب رسانی به اسرائیل را به لحاظ قدرت و دقّت توأمان ندارد. محاسبه غلطی که با جهاد شبانه روزی نیروی هوافضای کشور در جنگ 12 روزه عوض شد و اسرائیل فهمید که حصنی در مقابل توان موشکی ایران ندارد.
از همینجا میشود یک نکته دیگر را توجّه کرد. اسرائیل تا زمانی که مطمئن نشود میتواند جلوی آفند موشکی ایران را به لحاظ مبدأ شلیک و پدافند مستقر در خودش بگیرد، جنگ جدیدی را شروع نخواهد کرد.
البته تعبیر «جمیعاً» دلالتهای مختلفی میتواند داشته باشد. امّا یک دلالت محکمش، به معنای جنگ واقعی آن پایگاه یهود هست که همه شهر یا کشور را درگیر میکند و غیر جمیعاً دلالت داشته باشد بر عملیات های امنیتی!
در برابر این سیاست منطقه حائل، تکلیف ما چیست؟ در زبان ساده است. حائل را از بین ببریم. به عبارت دیگر در جنگ با اسرائیل توان آفندی ما از توان پدافندی ما به مراتب بازدارندهتر است. کما اینکه اگر امکان پشتیبانی زرهی و انسانی جنگ مستقیم نظامی فراهم شود، امکان موفّقیت بسیار بالا است. قلعه خیبر با گشودن دربش فتح میشود.در مورد فضای اطراف اسرائیل نیز باید سعی کنیم حائلهای مختلف را از بین ببریم یا اینکه اساساً نگذاریم شکل بگیرد.از این رو، اینکه حزبالله زیر بار خروج خود از جنوب لیتانی برود از ابتدا سیاست غلطی بود. وقتی خط را عقب میکشیم بازپسگیریاش بسیار سخت میشود.(کاری به تدبیر نهایی حزب که از جهات مختلف است ندارم. از این جهت خاص عرض میکنم). کما اینکه در سوریه نیز نباید گذاشت منطقه حائل غیر نظامی شکل بگیرد.این بحث بار دیگر یادآوری میکند که سوریه به معنای واقعی و به تعبیر سید حسن نصرالله ستون خیمه جبهه مقاومت بود! در قبال ازدسترفتن سوریه، فعالسازی اردن و مصر مطرح است. امّا هرکدام چالشهای متعدّدی دارد از جمله بافت اجتماعی پشتیبان و اینکه موقعیّت استراتژیک سوریه را هم ندارند.
ble.ir/zekraa/9099403848852182/1757817686675
۲:۴۱
اتحاد مقدّس در زمانه تفرّق-همدلی بهتر از همزبانی-1
رضا طراوت
باسمهتعالی
معتقدم، زمانه، زمانه تفرّق است. ادبیات زمانه را میشود در روایات ما پیگیری کرد. خلاصهاش این است که زمانه عبارت است از شخصیت اجتماعی یک جامعه و با زمانه نباید درگیر شد. (برای نمونه به ترجمه این روایت جالب در اینجا رجوع کنید.)زمانه، در واقع نمایانگر سوق اجتماعی موجود در جامعه به رفتارهای فردی است، طبعا افرادی که در برابر روح زمانه مقاومت ندارند.اکنون نیز جامعه ما، سوق اجتماعی فراوانی بهسوی تفرّق است خصوصا در جریان انقلابیتر جامعه. عوامل این سوق را مختصر عرض میکنم.
1. جامعه جوان انقلابی ما که نسل تربیت شده های آقا هستند مدّتها است به دوران بلوغ خود وارد شده. و اوّلین نمودار این بلوغ رأی به احمدی نژاد در دور اوّل 84 بود. از آن موقع این پدیده شدّت گرفت و در 92 به شدّت بیشتری نمایان شد. جامعه ی در دوران بلوغ خصوصیاتی دارد، کمتر تعبّدا گوش می کند، دنبال چارچوب شکنی است و قس علی هذا در رفتارهای انتخاباتی و غیر آن قابل مشاهده است.
2. مرجعیت های اجتماعی انقلابی از دست رفته. بزرگانی چون آیت الله مهدوی، آیت الله مصباح بودند و به نوعی نقش بزرگتری داشتند دیگر در میان ما نیستند. البته همان دورانی هم که بودند نیروهای تخریب گر، یا غافل با اندک اموری اینها را از موقعیت بزرگتری خلع می کردند. و نمی دانند که به لحاظ سیاسی-اجتماعی زدن بزرگترهای انقلابی پایه های وجودی کلّ داستان را به شدّت متزلزل می کند. در انتخابات 403 این قصّه به شدّت ناراحت کننده بود. فارغ از درستی یا نادرستی پیشنهاد بسیاری از موجّهین کشور در توصیه آقای قالیباف، دیدیم که ایشان در میان جریان انقلابی رأی نیاوردند. معنای این بسیار واضح است. مرجعیت سیاسی-اجتماعی از دست رفته است.
3. تضعیف پایگاه اجتماعی جریان انقلابما در جهاد تبیین موفّق نیستیم وقتی اینجا موفّق نیستیم افکار عمومی را از دست میدهیم. وقتی افکار عمومی را از دست بدهیم عملیاتهای دشمن بهراحتی به مقاصد خود میرسد. اوّلا دشمن در میدان واقعیت از طریق مخالفت نرم،با معیارهای اسلامی انقلابی در سبک زندگی، زندگی مردم را مقابل انقلاب نشان میدهد و واگرایی اجتماعی را شدیدتر میکند. ثانیا از طریق همین عملیاتها فضا را میکشاند به اینکه یا مردم در انتخابات شرکت نکنند یا از ترس ایدههای ترسناک نشاندادهشده از سیاستمدار انقلابی، ایدههایی رأی بیاورند که فاصله قابلتوجهی با مبانی و اصول انقلاب دارند. حالا هی ناسزا بار شورای نگهبان کنیم که چرا فلان افراد تأیید میشوند، نمیشود که بخش مهمی از مردم که در باطن با انقلاب هستند؛ اما به دلیل ضعف ما در جهاد تبیین از گزینشهای انقلابی فاصله گرفتند را که از میدان مشارکت در سیاست انقلاب حرف کرد. این به واگرایی و فاصلهگرفتن بیشتر منجر میشود.
4. فقدان طرح راهبردی عملیاتی در برخی عرصه های مهمجبهه انقلاب فاقد طرح راهبردی عملیاتی در عرصههای مهمی چون اقتصاد، رسانه و سیاست است.منظورم این نیست که طیفهای مختلفی از اندیشهورزان راهحل ندارند، نه برخی دارند؛اما وفاقی بر سر امر مشترکی نیست. وقتی یک طرح راهبردی روی زمینی نیست که همه را فعّالانه مقابل جبهه دشمن درگیر کند، نتیجه میشود خود درگیری!وقتی کار واقعی نباشد بیکاری ما را به خود درگیری میکشاند.چگونه؟میگوییم جریان انقلابی منفعل است و عامل این انفعال فلان طیف بچههای انقلابی هستند(با یأس آفرینی یا تخدیر و ...) و اوّلا باید این طیف را سرکوب کرد تا بتوانیم راه درست را در پیش بگیریم!این فکر غلط و ایبسا ناشی از القائات شیطانی در جهت تخریب وحدت در زمان نیاز بیشتر به آن است. حالا شیطان هر کس را یکجور درگیر میکند.یکی را هم با همین شعار مقابله با انفعال جذب میکند.اصل این تحلیل هم به لحاظ حقیقت امر غلط است.اگر انفعالی هست ناشی از عدم اخلاص است. نه تحلیلهای غلط این و آن یا جهالتهای مختلف در پیگیری حق! حضرت آقا در دیدار دانشجویان در سال 99 میفرمایند: «انفعال یعنی احساس دستبسته بودن، بیفایدهبودن، ناامیدی در مقابل حوادث سخت که این با آن توصیة قبلی برطرف میشود؛ یعنی معنویّت که تقویت شد، انفعال مطلقاً به وجود نخواهد آمد.»
5. دشمن خارجی و شیطاننیازی به اشاره ندارد.البته طرّاحی دشمن برای تفرّق پیچیده است. عوامل تفرّق بیش از آن است که نگاشته شد و مسأله جدیتر از این حرفها است. یکی از نشانههای این تفرّق این است که عمدتا از تلاشها برای همگرایی و ید واحده شدن استقبال نمیشود. هرکس دنبال این است که نهایتا باغچه خودش را بیل بزند. هیچکس دنبال این نیست که برای جبهه چه میشود کرد؟!
ble.ir/zekraa
باسمهتعالی
معتقدم، زمانه، زمانه تفرّق است. ادبیات زمانه را میشود در روایات ما پیگیری کرد. خلاصهاش این است که زمانه عبارت است از شخصیت اجتماعی یک جامعه و با زمانه نباید درگیر شد. (برای نمونه به ترجمه این روایت جالب در اینجا رجوع کنید.)زمانه، در واقع نمایانگر سوق اجتماعی موجود در جامعه به رفتارهای فردی است، طبعا افرادی که در برابر روح زمانه مقاومت ندارند.اکنون نیز جامعه ما، سوق اجتماعی فراوانی بهسوی تفرّق است خصوصا در جریان انقلابیتر جامعه. عوامل این سوق را مختصر عرض میکنم.
1. جامعه جوان انقلابی ما که نسل تربیت شده های آقا هستند مدّتها است به دوران بلوغ خود وارد شده. و اوّلین نمودار این بلوغ رأی به احمدی نژاد در دور اوّل 84 بود. از آن موقع این پدیده شدّت گرفت و در 92 به شدّت بیشتری نمایان شد. جامعه ی در دوران بلوغ خصوصیاتی دارد، کمتر تعبّدا گوش می کند، دنبال چارچوب شکنی است و قس علی هذا در رفتارهای انتخاباتی و غیر آن قابل مشاهده است.
2. مرجعیت های اجتماعی انقلابی از دست رفته. بزرگانی چون آیت الله مهدوی، آیت الله مصباح بودند و به نوعی نقش بزرگتری داشتند دیگر در میان ما نیستند. البته همان دورانی هم که بودند نیروهای تخریب گر، یا غافل با اندک اموری اینها را از موقعیت بزرگتری خلع می کردند. و نمی دانند که به لحاظ سیاسی-اجتماعی زدن بزرگترهای انقلابی پایه های وجودی کلّ داستان را به شدّت متزلزل می کند. در انتخابات 403 این قصّه به شدّت ناراحت کننده بود. فارغ از درستی یا نادرستی پیشنهاد بسیاری از موجّهین کشور در توصیه آقای قالیباف، دیدیم که ایشان در میان جریان انقلابی رأی نیاوردند. معنای این بسیار واضح است. مرجعیت سیاسی-اجتماعی از دست رفته است.
3. تضعیف پایگاه اجتماعی جریان انقلابما در جهاد تبیین موفّق نیستیم وقتی اینجا موفّق نیستیم افکار عمومی را از دست میدهیم. وقتی افکار عمومی را از دست بدهیم عملیاتهای دشمن بهراحتی به مقاصد خود میرسد. اوّلا دشمن در میدان واقعیت از طریق مخالفت نرم،با معیارهای اسلامی انقلابی در سبک زندگی، زندگی مردم را مقابل انقلاب نشان میدهد و واگرایی اجتماعی را شدیدتر میکند. ثانیا از طریق همین عملیاتها فضا را میکشاند به اینکه یا مردم در انتخابات شرکت نکنند یا از ترس ایدههای ترسناک نشاندادهشده از سیاستمدار انقلابی، ایدههایی رأی بیاورند که فاصله قابلتوجهی با مبانی و اصول انقلاب دارند. حالا هی ناسزا بار شورای نگهبان کنیم که چرا فلان افراد تأیید میشوند، نمیشود که بخش مهمی از مردم که در باطن با انقلاب هستند؛ اما به دلیل ضعف ما در جهاد تبیین از گزینشهای انقلابی فاصله گرفتند را که از میدان مشارکت در سیاست انقلاب حرف کرد. این به واگرایی و فاصلهگرفتن بیشتر منجر میشود.
4. فقدان طرح راهبردی عملیاتی در برخی عرصه های مهمجبهه انقلاب فاقد طرح راهبردی عملیاتی در عرصههای مهمی چون اقتصاد، رسانه و سیاست است.منظورم این نیست که طیفهای مختلفی از اندیشهورزان راهحل ندارند، نه برخی دارند؛اما وفاقی بر سر امر مشترکی نیست. وقتی یک طرح راهبردی روی زمینی نیست که همه را فعّالانه مقابل جبهه دشمن درگیر کند، نتیجه میشود خود درگیری!وقتی کار واقعی نباشد بیکاری ما را به خود درگیری میکشاند.چگونه؟میگوییم جریان انقلابی منفعل است و عامل این انفعال فلان طیف بچههای انقلابی هستند(با یأس آفرینی یا تخدیر و ...) و اوّلا باید این طیف را سرکوب کرد تا بتوانیم راه درست را در پیش بگیریم!این فکر غلط و ایبسا ناشی از القائات شیطانی در جهت تخریب وحدت در زمان نیاز بیشتر به آن است. حالا شیطان هر کس را یکجور درگیر میکند.یکی را هم با همین شعار مقابله با انفعال جذب میکند.اصل این تحلیل هم به لحاظ حقیقت امر غلط است.اگر انفعالی هست ناشی از عدم اخلاص است. نه تحلیلهای غلط این و آن یا جهالتهای مختلف در پیگیری حق! حضرت آقا در دیدار دانشجویان در سال 99 میفرمایند: «انفعال یعنی احساس دستبسته بودن، بیفایدهبودن، ناامیدی در مقابل حوادث سخت که این با آن توصیة قبلی برطرف میشود؛ یعنی معنویّت که تقویت شد، انفعال مطلقاً به وجود نخواهد آمد.»
5. دشمن خارجی و شیطاننیازی به اشاره ندارد.البته طرّاحی دشمن برای تفرّق پیچیده است. عوامل تفرّق بیش از آن است که نگاشته شد و مسأله جدیتر از این حرفها است. یکی از نشانههای این تفرّق این است که عمدتا از تلاشها برای همگرایی و ید واحده شدن استقبال نمیشود. هرکس دنبال این است که نهایتا باغچه خودش را بیل بزند. هیچکس دنبال این نیست که برای جبهه چه میشود کرد؟!
ble.ir/zekraa
۴:۲۷
اتحاد مقدّس در زمانه تفرّق - همدلی بهتر از همزبانی-2
در قبال این تفرقه و زمانه تفرّق چه باید کرد؟اوّلا ما مکلّفیم به اتّحاد مقدّس.اینکه زمانه فلان و بهمان است بههیچوجه مجوّز تسلیم ما در قبال خواست دشمن نیست. باید اتّحاد را حفظ کرد ولو فی العین قذی و فی الحلق شجا.
ثانیا: همدلی بهتر از همزبانی استاین جملة حضرت آقا در تیرماه سال 79 در دیدار هیأت دولت است.همان دیدار معروفی که ایشان در یک تحلیل همهجانبه پروژه شوروی سازی ایران را افشا میکنند و دلایل شکست آن را هم توضیح میدهند و میفرمایند «خاتمی گورباچف نیست، رهبری دینی هم شوخی نیست و 3 نیست دیگر»(پیشنهاد میکنم متن این بیانات را بخوانید حتّی بعد از 25 سال بسیار زنده است) ایشان در این دیدار میفرمایند: «مقصود از این جلسه،در درجه اوّل،ایجاد الفت و همدلی است.اگر همسلیقگی و همفکری هم در مسائل گوناگون به وجود آمد،چه بهتر؛و اگر در برخی از مسائل،اختلاف سلیقه هم وجود داشته باشد،همدلی،خلأها را پُر خواهد کرد. ... سلوک همدلانه لزوماً به معنای همفکرانه نیست؛ گاهی ممکن است سلیقهها متفاوت هم باشد؛ اما بنای بر ستیزه و مخاصمه و دشمنی نباشد - [با این] بسیاری از مشکلات برطرف خواهد شد.»
باید در درون جبهه انقلاب همدلی را سرلوحه خود قرار دهند. همفکری لازم نیست. تلاش برای همفکری سلیقههای مختلف به نحو افراطی به دلیل مختصات زمانه، ما را به تفرّق بیشتر سوق میدهد.باید بتوانیم در عین همفکر و هم سلیقه نبودن اتّحاد را حفظ کنیم.کما اینکه تلاش برای حقنهکردن تفسیر خاص از طرح رهبری که مناسب حال سلیقه سیاسی خودمان است،تفرّق بیشتر را موجب میشود.
این دو خط ترسیمکننده راهبرد کلان جبهه در این زمانه است.امّا خطوط دیگری را نیز اشارهوار عرض خواهم کرد.
1. مدارادر این زمانه، درگیری با دولتی که از نظر ما چندان در خط انقلاب نیست و به لحاظ گفتمانی فاصله معناداری دارد به هیچ وجه مصلحت نیست. باید با مدارا، هوشمندانه و فعّالانه کار را پیش برد. نقدها را محترمانه مطرح کرد، امّا از بازی به هم زنی و مخالف خوانی مستمر خودداری کرد. در عین حال تبیین خطوط انقلاب در سیاست خارجی، اقتصاد، و فرهنگ و رسانه که جزء عرصه های مهم و فکری است ضروری است!
2. تحوّل در جهاد تبیینجبهه انقلاب به لحاظ پایگاه اجتماعی باید قوی شود، و برای قوی شدن هیچ راهی جز جهاد تبیین است. تبیین مشفقانه در نسبت به آحاد مردم و نخبگان و حتّی خودمان. ایجاد تحوّل در جهاد تبیین اصلی ترین دستور کار عملیاتی متفکّران راهبردی انقلابی و نهادهای مربوطه است. ترسیم یک طرح راهبردی عملیاتی کلان به نحوی که بشود به جبهه انقلاب پیشنهاد کرد و همگان را به جای آتش بر روی خودی معطوف به کنش علیه دشمن کند، از ملزومات اساسی است. و این نیاز به طرّاحی دارد.
3. اختلاف زداییباید کسانی به عنوان ملجأ حلّ اختلاف در مواردی که لازم است در درون جبهه مورد وفاق قرار گیرند. این نقش البته دستوری و تعیینی نیست. باید آنها که می دانند و می توانند وارد میدان شوند و نقش آفرینی کنند. و این نقش آفرینی اوّلا تقویت همدلی است. امّا این بیش از جلسات انس و میانه گیری و ... نیاز دارد به طرحی برای ارتباط درست همه سلیقه ها در خدمت پیشبرد انقلاب. و إلّا بدون این طرّاحی ها کنار هم قراردادن کارد و پنیر تکلیفش روشن است. و از قضا میانه گیری بدون طرّاحی به تفرّق بیشتر منجر می شود.
4. تفکیک عرصه ها در فقدان مهارت تجمیعنیروهای انقلابی با تسامح در دو عرصه هستند،عرصه واقعیت و عرصه تبیین. نخبگان راهبردی در عرصه واقعیت در زمینه های مختلف به حسب طبیعت کار خود نوعا ضعف ها را می بییند طبعا تا ضعفها دیده نشود برطرف نمی شود.از سوی دیگر انقلابی های حاضر در عرصه تبیین می بینند که یأس آفرینی و ضعیف نشان دادن انقلاب و نظام دستور کار اصلی دشمن است. اینجا باید توجّه کرد نخبگان راهبردی اگر نمی توانند مختصات حضور در چارچوب مصالح کشور در عرصه تبیین را رعایت کنند باید حضور رسانه ای را کنار بگذارند.مسأله عرصه تبیین،مستقیما اراده ملّی را تعیین می کند و حاکم بر همه عرصه ها است.
5. انزوای تکفیری هااین مطلب شاید از مهمترین دستور کارها است،حضرت آقا شاخص های انقلابی بودن را مشخّص کرده اند و آن را مقول به تشکیک دانسته اند.از طیف های مختلف کسانی میخواهند سلیقه های دیگر که هر یک از جهاتی شدّت و ضعف در انقلابی بودن دارند را تکفیر کنند. باید این افراد را منزوی کرد! البته نه به سبک تکفیر!باید برای جبهه انقلاب تبیین کرد که تکفیر انقلابی ها یکی از برنامه های دشمن است.چه تکفیر عراقچی و پزشکیان و چه تکفیر جمشیدی و ثابتی!اگر کسانی برای خط و جهتدهی حضرت آقا ارزش قائل هستند باید بدانند در برنامه ایشان همه اینها حاضرند و مکلّف به نقشآفرینی!
ble.ir/zekraa
در قبال این تفرقه و زمانه تفرّق چه باید کرد؟اوّلا ما مکلّفیم به اتّحاد مقدّس.اینکه زمانه فلان و بهمان است بههیچوجه مجوّز تسلیم ما در قبال خواست دشمن نیست. باید اتّحاد را حفظ کرد ولو فی العین قذی و فی الحلق شجا.
ثانیا: همدلی بهتر از همزبانی استاین جملة حضرت آقا در تیرماه سال 79 در دیدار هیأت دولت است.همان دیدار معروفی که ایشان در یک تحلیل همهجانبه پروژه شوروی سازی ایران را افشا میکنند و دلایل شکست آن را هم توضیح میدهند و میفرمایند «خاتمی گورباچف نیست، رهبری دینی هم شوخی نیست و 3 نیست دیگر»(پیشنهاد میکنم متن این بیانات را بخوانید حتّی بعد از 25 سال بسیار زنده است) ایشان در این دیدار میفرمایند: «مقصود از این جلسه،در درجه اوّل،ایجاد الفت و همدلی است.اگر همسلیقگی و همفکری هم در مسائل گوناگون به وجود آمد،چه بهتر؛و اگر در برخی از مسائل،اختلاف سلیقه هم وجود داشته باشد،همدلی،خلأها را پُر خواهد کرد. ... سلوک همدلانه لزوماً به معنای همفکرانه نیست؛ گاهی ممکن است سلیقهها متفاوت هم باشد؛ اما بنای بر ستیزه و مخاصمه و دشمنی نباشد - [با این] بسیاری از مشکلات برطرف خواهد شد.»
باید در درون جبهه انقلاب همدلی را سرلوحه خود قرار دهند. همفکری لازم نیست. تلاش برای همفکری سلیقههای مختلف به نحو افراطی به دلیل مختصات زمانه، ما را به تفرّق بیشتر سوق میدهد.باید بتوانیم در عین همفکر و هم سلیقه نبودن اتّحاد را حفظ کنیم.کما اینکه تلاش برای حقنهکردن تفسیر خاص از طرح رهبری که مناسب حال سلیقه سیاسی خودمان است،تفرّق بیشتر را موجب میشود.
این دو خط ترسیمکننده راهبرد کلان جبهه در این زمانه است.امّا خطوط دیگری را نیز اشارهوار عرض خواهم کرد.
1. مدارادر این زمانه، درگیری با دولتی که از نظر ما چندان در خط انقلاب نیست و به لحاظ گفتمانی فاصله معناداری دارد به هیچ وجه مصلحت نیست. باید با مدارا، هوشمندانه و فعّالانه کار را پیش برد. نقدها را محترمانه مطرح کرد، امّا از بازی به هم زنی و مخالف خوانی مستمر خودداری کرد. در عین حال تبیین خطوط انقلاب در سیاست خارجی، اقتصاد، و فرهنگ و رسانه که جزء عرصه های مهم و فکری است ضروری است!
2. تحوّل در جهاد تبیینجبهه انقلاب به لحاظ پایگاه اجتماعی باید قوی شود، و برای قوی شدن هیچ راهی جز جهاد تبیین است. تبیین مشفقانه در نسبت به آحاد مردم و نخبگان و حتّی خودمان. ایجاد تحوّل در جهاد تبیین اصلی ترین دستور کار عملیاتی متفکّران راهبردی انقلابی و نهادهای مربوطه است. ترسیم یک طرح راهبردی عملیاتی کلان به نحوی که بشود به جبهه انقلاب پیشنهاد کرد و همگان را به جای آتش بر روی خودی معطوف به کنش علیه دشمن کند، از ملزومات اساسی است. و این نیاز به طرّاحی دارد.
3. اختلاف زداییباید کسانی به عنوان ملجأ حلّ اختلاف در مواردی که لازم است در درون جبهه مورد وفاق قرار گیرند. این نقش البته دستوری و تعیینی نیست. باید آنها که می دانند و می توانند وارد میدان شوند و نقش آفرینی کنند. و این نقش آفرینی اوّلا تقویت همدلی است. امّا این بیش از جلسات انس و میانه گیری و ... نیاز دارد به طرحی برای ارتباط درست همه سلیقه ها در خدمت پیشبرد انقلاب. و إلّا بدون این طرّاحی ها کنار هم قراردادن کارد و پنیر تکلیفش روشن است. و از قضا میانه گیری بدون طرّاحی به تفرّق بیشتر منجر می شود.
4. تفکیک عرصه ها در فقدان مهارت تجمیعنیروهای انقلابی با تسامح در دو عرصه هستند،عرصه واقعیت و عرصه تبیین. نخبگان راهبردی در عرصه واقعیت در زمینه های مختلف به حسب طبیعت کار خود نوعا ضعف ها را می بییند طبعا تا ضعفها دیده نشود برطرف نمی شود.از سوی دیگر انقلابی های حاضر در عرصه تبیین می بینند که یأس آفرینی و ضعیف نشان دادن انقلاب و نظام دستور کار اصلی دشمن است. اینجا باید توجّه کرد نخبگان راهبردی اگر نمی توانند مختصات حضور در چارچوب مصالح کشور در عرصه تبیین را رعایت کنند باید حضور رسانه ای را کنار بگذارند.مسأله عرصه تبیین،مستقیما اراده ملّی را تعیین می کند و حاکم بر همه عرصه ها است.
5. انزوای تکفیری هااین مطلب شاید از مهمترین دستور کارها است،حضرت آقا شاخص های انقلابی بودن را مشخّص کرده اند و آن را مقول به تشکیک دانسته اند.از طیف های مختلف کسانی میخواهند سلیقه های دیگر که هر یک از جهاتی شدّت و ضعف در انقلابی بودن دارند را تکفیر کنند. باید این افراد را منزوی کرد! البته نه به سبک تکفیر!باید برای جبهه انقلاب تبیین کرد که تکفیر انقلابی ها یکی از برنامه های دشمن است.چه تکفیر عراقچی و پزشکیان و چه تکفیر جمشیدی و ثابتی!اگر کسانی برای خط و جهتدهی حضرت آقا ارزش قائل هستند باید بدانند در برنامه ایشان همه اینها حاضرند و مکلّف به نقشآفرینی!
ble.ir/zekraa
۴:۳۸
دو جریان انقلابیون در مواجهه با نظام
رضا طراوت
باسمه تعالی
قاعدتا باید با سخنرانی چهارشنبه شب،کسانی عبرت گرفته باشند که جمله «همه چیز با رهبری هماهنگ است» حتی در لایه های کلان،حرف تمامی نیست. تصریح شد که آقایان به رهبری قول داده اند که فلان کار را نکنند و رفته اند و انجام داده اند!دیگر از این صریح تر؟!
به نظر می رسد باید دو جریان را از یکدیگر تفکیک کرد. یک جریان، جریان عقلانیت انقلابی است و جریان دیگر اگرچه انقلابی هستند امّا عقلانیتشان زمینه ساز انفعال است.کلیشه است امّا چاره ای نیست که یکی را عقلانیت انقلابی و دیگری را عقلانیت انفعالی بدانیم!
هر دو جریان معتقدند که نظام ما تا وقتی زیر سایه ولایت فقیه باشد یک نظام انقلابی هست و خواهد بود.اشتراکشان در نظام امامت و امّت است امّا تفاوتشان در نگاه به نظام دیوانسالاری.یک جریان نظام دیوانسالاری را در خدمت نظام امت و امامت می خواهد و جریان دیگر اساسا یا بین این دو فرقی نمی بیند یا اینکه نظام امامت و امّت را در خدمت نظام دیوانسالاری می خواهد.
آقا می فرمایند:«یک آگاهی انقلابی، یک کمال سیاسی، در ملّت ایران به توفیق الهی به وجود آمده است که میتوانند تفکیک کنند بین نظام انقلابیِ «امّت و امامت» و بین تشکیلات دیوانسالاری؛ بااینکه] در یک جا انتقاد دارند، امّا از اصل نظامی که به وسیلهی انقلاب به وجود آمده است با همه وجود دفاع میکند» (96/11/29)
جریان عقلانیت انقلابی می داند جریان عقلانیت عرفی بلکه غربی در نظام جمهوری اسلامی امری ریشه دار است و ردّ پای این عقلانیت را در مقابل عقلانیت انقلابی به پیشتازی رهبر انقلاب در سالهای پس از انقلاب در نظام می تواند نشان دهد.
رهبری برای اوّلین بار این مطلب را در تیرماه 94 در دیدار دانشجویان بیان کردند:« بعد از رحلت امام،سعی یک مجموعهی مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بکلّ بشویند بگذارند کنار،بعضیشان اشتباه کردند و همان اوّل،همین را اعلان هم کردند.در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند.اینجا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که میخواهند آرمانها را بکل،کنار بگذارند.البتّه حالا پختهتر شدهاند،حالا نمیگویند،میخواهند بعضیها آرمانها را کنار بگذارند امّا صریح نمیگویند،به جای اینکه بگویند عمل میکنند.آنوقت،بیعقلها قبل از اینکه عمل بکنند بنا کردند گفتن.»
اشاره رهبری به مقاله عطاءالله مهاجرانی در روزنامه اطلاعات در سال 69 با عنوان «مذاکره مستقیم» است. رهبری در همان موقع پاسخ این مقاله را دادند.(ر.ک [اینجا)
خوب در اینجا سؤال می کنیم.این جریان یک دفعه از لپ لپ درآمد؟در زمان امام نبود؟جریان دوستان آقای مهاجرانی در دولت هاشمی و خاتمی و روحانی اکنون کجا هستند؟چه می کنند؟فقط در این دولتها که رسما متعلّق به چپ و کارگزاران بوده حضور داشتهاند یا در دولت های دیگر نیز در نهادهای مهمی بودهاند و هستند؟
چرا برخی اینقدر ساده و بسیط با دو جمله «ما با قلدرها مذاکره نمی کنیم» و «نظام بر اساس عقلانیت جمعی اداره می شود» مسأله را تمام می کنند؟!متأسفانه برخی از انقلابیون رزمندگان تراز دفاع مقدس بودند و هستند.برخی، جهادی های خوب و پا به رکاب امت حزب الله بودند و هستند.برخی نویسندگان پر همت انقلابی بودند و هستند،برخی دغدغه مندان دلسوز تبیین مواضع رهبری بودند و هستند.امّا متأسفانه این طیف از انقلابیون سیاسی و راهبردی نیستند!
جریان عقلانیت انقلابی تفاوت نظام امامت و امّت با نظام دیوانسالاری را با گوشت و پوست و خونش لمس کرده و می داند که واژه #عقلانیت_نظام لزوما نماینگر عقلانیتی که سریان عقلانیت رهبری در مجموعه نظام دیوانی باشد نیست بلکه واژه ای است دستمالی شده که یکی از کاربردهایش سرکوب انتقادهای حزب الله به عملکرد مسئولین است!
حکایت این دو جریان را باید از دهه 60 جست و جو کرد.عقلانیت انقلابی به نحوه اداره کشور انتقاد داشت و آن را زمینه ساز ناکارآمدی اقتصادی و عدم پشتیبانی از جنگ می دانست و زهر می خورد که امام جام زهر نخورد. مصاحبه شهید باقری را ببینید. در مقابل، عقلانیت انفعالی خوشحال بود که دولت و مجلس در اداره کشور وفاق دارند و توانسته اند گزینه ناکارآمدشان را نخست وزیر کنند و به 100 نفر(99+آقا) از سلیقه سیاسی مخالفشان برچسب ضدّ ولایت فقیه بزنند.(امام در ابتدا با نظر آقا در تغییر نخستوزیر موافق بود امّا در نهایت برای مصالح بزرگتری که ریشه در عمل همین انفعالی ها داشت با تغییر نخستوزیر مخالفت کردند!)
ادامه دارد ...
باسمه تعالی
قاعدتا باید با سخنرانی چهارشنبه شب،کسانی عبرت گرفته باشند که جمله «همه چیز با رهبری هماهنگ است» حتی در لایه های کلان،حرف تمامی نیست. تصریح شد که آقایان به رهبری قول داده اند که فلان کار را نکنند و رفته اند و انجام داده اند!دیگر از این صریح تر؟!
به نظر می رسد باید دو جریان را از یکدیگر تفکیک کرد. یک جریان، جریان عقلانیت انقلابی است و جریان دیگر اگرچه انقلابی هستند امّا عقلانیتشان زمینه ساز انفعال است.کلیشه است امّا چاره ای نیست که یکی را عقلانیت انقلابی و دیگری را عقلانیت انفعالی بدانیم!
هر دو جریان معتقدند که نظام ما تا وقتی زیر سایه ولایت فقیه باشد یک نظام انقلابی هست و خواهد بود.اشتراکشان در نظام امامت و امّت است امّا تفاوتشان در نگاه به نظام دیوانسالاری.یک جریان نظام دیوانسالاری را در خدمت نظام امت و امامت می خواهد و جریان دیگر اساسا یا بین این دو فرقی نمی بیند یا اینکه نظام امامت و امّت را در خدمت نظام دیوانسالاری می خواهد.
آقا می فرمایند:«یک آگاهی انقلابی، یک کمال سیاسی، در ملّت ایران به توفیق الهی به وجود آمده است که میتوانند تفکیک کنند بین نظام انقلابیِ «امّت و امامت» و بین تشکیلات دیوانسالاری؛ بااینکه] در یک جا انتقاد دارند، امّا از اصل نظامی که به وسیلهی انقلاب به وجود آمده است با همه وجود دفاع میکند» (96/11/29)
جریان عقلانیت انقلابی می داند جریان عقلانیت عرفی بلکه غربی در نظام جمهوری اسلامی امری ریشه دار است و ردّ پای این عقلانیت را در مقابل عقلانیت انقلابی به پیشتازی رهبر انقلاب در سالهای پس از انقلاب در نظام می تواند نشان دهد.
رهبری برای اوّلین بار این مطلب را در تیرماه 94 در دیدار دانشجویان بیان کردند:« بعد از رحلت امام،سعی یک مجموعهی مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بکلّ بشویند بگذارند کنار،بعضیشان اشتباه کردند و همان اوّل،همین را اعلان هم کردند.در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند.اینجا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که میخواهند آرمانها را بکل،کنار بگذارند.البتّه حالا پختهتر شدهاند،حالا نمیگویند،میخواهند بعضیها آرمانها را کنار بگذارند امّا صریح نمیگویند،به جای اینکه بگویند عمل میکنند.آنوقت،بیعقلها قبل از اینکه عمل بکنند بنا کردند گفتن.»
اشاره رهبری به مقاله عطاءالله مهاجرانی در روزنامه اطلاعات در سال 69 با عنوان «مذاکره مستقیم» است. رهبری در همان موقع پاسخ این مقاله را دادند.(ر.ک [اینجا)
خوب در اینجا سؤال می کنیم.این جریان یک دفعه از لپ لپ درآمد؟در زمان امام نبود؟جریان دوستان آقای مهاجرانی در دولت هاشمی و خاتمی و روحانی اکنون کجا هستند؟چه می کنند؟فقط در این دولتها که رسما متعلّق به چپ و کارگزاران بوده حضور داشتهاند یا در دولت های دیگر نیز در نهادهای مهمی بودهاند و هستند؟
چرا برخی اینقدر ساده و بسیط با دو جمله «ما با قلدرها مذاکره نمی کنیم» و «نظام بر اساس عقلانیت جمعی اداره می شود» مسأله را تمام می کنند؟!متأسفانه برخی از انقلابیون رزمندگان تراز دفاع مقدس بودند و هستند.برخی، جهادی های خوب و پا به رکاب امت حزب الله بودند و هستند.برخی نویسندگان پر همت انقلابی بودند و هستند،برخی دغدغه مندان دلسوز تبیین مواضع رهبری بودند و هستند.امّا متأسفانه این طیف از انقلابیون سیاسی و راهبردی نیستند!
جریان عقلانیت انقلابی تفاوت نظام امامت و امّت با نظام دیوانسالاری را با گوشت و پوست و خونش لمس کرده و می داند که واژه #عقلانیت_نظام لزوما نماینگر عقلانیتی که سریان عقلانیت رهبری در مجموعه نظام دیوانی باشد نیست بلکه واژه ای است دستمالی شده که یکی از کاربردهایش سرکوب انتقادهای حزب الله به عملکرد مسئولین است!
حکایت این دو جریان را باید از دهه 60 جست و جو کرد.عقلانیت انقلابی به نحوه اداره کشور انتقاد داشت و آن را زمینه ساز ناکارآمدی اقتصادی و عدم پشتیبانی از جنگ می دانست و زهر می خورد که امام جام زهر نخورد. مصاحبه شهید باقری را ببینید. در مقابل، عقلانیت انفعالی خوشحال بود که دولت و مجلس در اداره کشور وفاق دارند و توانسته اند گزینه ناکارآمدشان را نخست وزیر کنند و به 100 نفر(99+آقا) از سلیقه سیاسی مخالفشان برچسب ضدّ ولایت فقیه بزنند.(امام در ابتدا با نظر آقا در تغییر نخستوزیر موافق بود امّا در نهایت برای مصالح بزرگتری که ریشه در عمل همین انفعالی ها داشت با تغییر نخستوزیر مخالفت کردند!)
ادامه دارد ...
۷:۵۷
سه جریان اصلی عقلانیت در نظام
رضا طراوت
باسمه تعالی
ادامه از دو جریان انقلابیون در مواجهه با نظام:
در بخش قبلی از چهار جریان عقلانیت در نظام سخن گفتیم. دو جریان عقلانیت انقلابی و عقلانیت انفعالی که دو نوع مواجهه با نظام داشتند. سومی عقلانیت غربی که با فکری غربگرا مسیر توسعه غربی را به انقلاب پیشنهاد میدهد(و حضرت آقا گفتند از بعد از فوت امام به جدّ مشغول بوده است.) و چهارمی عقلانیت عرفیِ انقلابی که سومین جریان عقلانیت در انقلابیون است.
عقلانیت عرفی غربگرا نیست،امّا در روش فکر عقلایی میاندیشد نه فقیهانه.ظاهرش پیجویی آرمانها است و باطنش عرفگرایی. از منظر عقلانیت عرفی سلاح اتمی داشتن خوب است ولو فقه ولایی متناسب با زمان و مکان آن را رد کند.از منظر عقلانیت عرفی،نباید برای حجاب قانونی تلاش کرد چون موجب افزایش دو قطبی می شود و خلاف امنیت ملّی است ولو آنکه از منظر عمق فهم انقلابی تضعیف ظاهر شریعت در جامعه دوقطبی را بیشتر تشدید کند.عقلانیت عرفی نگاه عمیق فقیهانه به اداره کشور را نمییابد.به حکم یا نظر ولایی رهبران انقلاب نه در قامت متن اصلی پیشبرد انقلاب بلکه در حاشیه و به عنوان یک متغیّر فرعی که میتوان به سادگی با مصلحت اندیشی عرفی از آن عبور کرد مینگرد.
البته عقلانیت عرفی در وسع خود خدمات فراوانی به انقلاب کرده است لکن در فقدان نگاه فقیهانه و مواجهه نادرست با رهبری انقلاب در مسائلی چند میلنگد.به عنوان نمونهای دیگر عقلانیت عرفی ادعای مردم دارد و ظاهرا مخالف تعیین تکلیف انتخابات توسّط مجتهدین،سخنشان رشد مردم است و دیدن سلیقه های مختلف!امّا عملشان قیِّم مآبی است و در هر انتخابات در جلسههای بسته لیست سیاسی میبرند! حزبالله قیّم نمیخواهد!این را بفهمند!اگر ما قیّم می خواستیم انقلاب نمیکردیم! در انتخابات قبلی برخی از جریان عقلانیت انقلابی به جلیلی رأی دادند و برخی به قالیباف!لکن حزبالله نهایتا جلیلی را برگزید.اگر حزبالله در تشخیصش هم دچار اشتباه شد!در کنار زدن رویکرد قیّم مآبی دست مریزاد دارد!بعد از انتخابات،عقلانیت انقلابی تلاش کرد با رئیس جمهور منتخب یدِ واحده تشکیل دهد و در عین همدلی با دولت با فرهیختگی انتقادات انقلابی خود را بیان کند امّا جریان عقلانیت عرفی هر روز به نحوی تلاش داشت فعالان جریان عقلانیت انقلابی موافق با جلیلی را ضدّ ولایت فقیه نشان دهند. وفاقشان به غربزده های مخالف آرمانهای انقلاب می رسد اما در مواجهه با انقلابی هایی که نهایتا یک تشخیص غلط دادهاند میخشکد.
روند کلان انقلاب اسلامی به صورت کلّی در فعالیت سه عقلانیت اصلی انقلابی،عرفی و غربی شکل میگیرد.این سه عقلانیت در تاروپود نظام دویدهاند و #عقلانیت_نظام را شکل دادهاند.عقلانیت عرفی غالبا خود را نقطه تعادل و تنظیمگر دو عقلانیت دیگر میداند.عقلانیت انفعالی نیز همانطور که از اسمش پیدا است منفعل این سه جریان است. امّا متأسفانه نتیجه عملش غالبا در خدمت عقلانیت های دیگر است و دلیلش همانطور که در بخش قبلی آمد این است که این جریان فاقد درک عمیق سیاسی و راهبردی از نحوه پیشبرد انقلاب است.
برجام را نیز میبایست از منظر همین چهار عقلانیت تحلیل کرد.یک نگاه از بالا به روند سالهای 84 تا 404 و تحلیل بر اساس سنن الهی(انفال53) نشان می دهد که ما همچنان در تجربه برجام هستیم. برای همین بررسی برجام از منظر عقلانیت های مختلف حائز اهمّیت است.
برجام پیشنهاد و کارسازی عقلانیت غربی به نظام و انقلاب بود امّا عقلانیت عرفی عمیقا آن را تأیید میکرد و آن را توافقی متوازن میدانست که میتواند تا مدّتی فشار را کم کند و ای بسا بشود برخی گره ها را با آن باز کرد.بسیاری از انقلابیون در موضع خود نسبت به برجام تجدید نظر کردند امّا این جریان همچنان عمیقا پای آن ایستاده است.
در سوی دیگر جریان عقلانیت انقلابی به سردمداری رهبر انقلاب از ابتدا نسبت به توافق با آمریکا هشدار داد،خوشبین نبود و آن را صرفا برای تجربه ملّت میدانست.امّا جریان عقلانیت انفعالی چونان تجربه قطعنامه اینجا نیز تجربه مشابهی رقم زد. عقلانیت انقلابی برجام را خواند و نقد کرد و از اسنپ بک و عدم پایبندی آمریکا ابراز دلواپیسیم کرد،آنها نخواندند و تبریک گفتند و مخالفان را ضدّ نظام کردند. عقلانیت انقلابی گفت از این توافق بوی خیانت میآید!آنها چون رهبری گفته بود ظریف خائن نیست،مخالفان را ضدّ رهبری کردند.در حالی که مسأله شخص ظریف نبود!بلکه وجود فرانچسکوها بود. عقلانیت انقلابی علم غیب نداشت!خروجی را میدید و مبتنی بر فکر سخن میگفت. عقلانیت انقلابی در عین اینکه از برجام بوی خیانت استشمام میکرد،بدبینی به مسئولان را تئوریزه نمیکرد و نقطه تمرکز را بر اصلاح فکر غلطِ امکان بازی برد-برد با آمریکا میگذاشت و با اشخاص حامی این فکر محاجّه میکرد!
باسمه تعالی
ادامه از دو جریان انقلابیون در مواجهه با نظام:
در بخش قبلی از چهار جریان عقلانیت در نظام سخن گفتیم. دو جریان عقلانیت انقلابی و عقلانیت انفعالی که دو نوع مواجهه با نظام داشتند. سومی عقلانیت غربی که با فکری غربگرا مسیر توسعه غربی را به انقلاب پیشنهاد میدهد(و حضرت آقا گفتند از بعد از فوت امام به جدّ مشغول بوده است.) و چهارمی عقلانیت عرفیِ انقلابی که سومین جریان عقلانیت در انقلابیون است.
عقلانیت عرفی غربگرا نیست،امّا در روش فکر عقلایی میاندیشد نه فقیهانه.ظاهرش پیجویی آرمانها است و باطنش عرفگرایی. از منظر عقلانیت عرفی سلاح اتمی داشتن خوب است ولو فقه ولایی متناسب با زمان و مکان آن را رد کند.از منظر عقلانیت عرفی،نباید برای حجاب قانونی تلاش کرد چون موجب افزایش دو قطبی می شود و خلاف امنیت ملّی است ولو آنکه از منظر عمق فهم انقلابی تضعیف ظاهر شریعت در جامعه دوقطبی را بیشتر تشدید کند.عقلانیت عرفی نگاه عمیق فقیهانه به اداره کشور را نمییابد.به حکم یا نظر ولایی رهبران انقلاب نه در قامت متن اصلی پیشبرد انقلاب بلکه در حاشیه و به عنوان یک متغیّر فرعی که میتوان به سادگی با مصلحت اندیشی عرفی از آن عبور کرد مینگرد.
البته عقلانیت عرفی در وسع خود خدمات فراوانی به انقلاب کرده است لکن در فقدان نگاه فقیهانه و مواجهه نادرست با رهبری انقلاب در مسائلی چند میلنگد.به عنوان نمونهای دیگر عقلانیت عرفی ادعای مردم دارد و ظاهرا مخالف تعیین تکلیف انتخابات توسّط مجتهدین،سخنشان رشد مردم است و دیدن سلیقه های مختلف!امّا عملشان قیِّم مآبی است و در هر انتخابات در جلسههای بسته لیست سیاسی میبرند! حزبالله قیّم نمیخواهد!این را بفهمند!اگر ما قیّم می خواستیم انقلاب نمیکردیم! در انتخابات قبلی برخی از جریان عقلانیت انقلابی به جلیلی رأی دادند و برخی به قالیباف!لکن حزبالله نهایتا جلیلی را برگزید.اگر حزبالله در تشخیصش هم دچار اشتباه شد!در کنار زدن رویکرد قیّم مآبی دست مریزاد دارد!بعد از انتخابات،عقلانیت انقلابی تلاش کرد با رئیس جمهور منتخب یدِ واحده تشکیل دهد و در عین همدلی با دولت با فرهیختگی انتقادات انقلابی خود را بیان کند امّا جریان عقلانیت عرفی هر روز به نحوی تلاش داشت فعالان جریان عقلانیت انقلابی موافق با جلیلی را ضدّ ولایت فقیه نشان دهند. وفاقشان به غربزده های مخالف آرمانهای انقلاب می رسد اما در مواجهه با انقلابی هایی که نهایتا یک تشخیص غلط دادهاند میخشکد.
روند کلان انقلاب اسلامی به صورت کلّی در فعالیت سه عقلانیت اصلی انقلابی،عرفی و غربی شکل میگیرد.این سه عقلانیت در تاروپود نظام دویدهاند و #عقلانیت_نظام را شکل دادهاند.عقلانیت عرفی غالبا خود را نقطه تعادل و تنظیمگر دو عقلانیت دیگر میداند.عقلانیت انفعالی نیز همانطور که از اسمش پیدا است منفعل این سه جریان است. امّا متأسفانه نتیجه عملش غالبا در خدمت عقلانیت های دیگر است و دلیلش همانطور که در بخش قبلی آمد این است که این جریان فاقد درک عمیق سیاسی و راهبردی از نحوه پیشبرد انقلاب است.
برجام را نیز میبایست از منظر همین چهار عقلانیت تحلیل کرد.یک نگاه از بالا به روند سالهای 84 تا 404 و تحلیل بر اساس سنن الهی(انفال53) نشان می دهد که ما همچنان در تجربه برجام هستیم. برای همین بررسی برجام از منظر عقلانیت های مختلف حائز اهمّیت است.
برجام پیشنهاد و کارسازی عقلانیت غربی به نظام و انقلاب بود امّا عقلانیت عرفی عمیقا آن را تأیید میکرد و آن را توافقی متوازن میدانست که میتواند تا مدّتی فشار را کم کند و ای بسا بشود برخی گره ها را با آن باز کرد.بسیاری از انقلابیون در موضع خود نسبت به برجام تجدید نظر کردند امّا این جریان همچنان عمیقا پای آن ایستاده است.
در سوی دیگر جریان عقلانیت انقلابی به سردمداری رهبر انقلاب از ابتدا نسبت به توافق با آمریکا هشدار داد،خوشبین نبود و آن را صرفا برای تجربه ملّت میدانست.امّا جریان عقلانیت انفعالی چونان تجربه قطعنامه اینجا نیز تجربه مشابهی رقم زد. عقلانیت انقلابی برجام را خواند و نقد کرد و از اسنپ بک و عدم پایبندی آمریکا ابراز دلواپیسیم کرد،آنها نخواندند و تبریک گفتند و مخالفان را ضدّ نظام کردند. عقلانیت انقلابی گفت از این توافق بوی خیانت میآید!آنها چون رهبری گفته بود ظریف خائن نیست،مخالفان را ضدّ رهبری کردند.در حالی که مسأله شخص ظریف نبود!بلکه وجود فرانچسکوها بود. عقلانیت انقلابی علم غیب نداشت!خروجی را میدید و مبتنی بر فکر سخن میگفت. عقلانیت انقلابی در عین اینکه از برجام بوی خیانت استشمام میکرد،بدبینی به مسئولان را تئوریزه نمیکرد و نقطه تمرکز را بر اصلاح فکر غلطِ امکان بازی برد-برد با آمریکا میگذاشت و با اشخاص حامی این فکر محاجّه میکرد!
۲:۴۷
مُد شدن کشف حجاب و برهنگی در تهران
رضا طراوت
باسمه تعالی
اکنون اتفاقی که در حال وقوع در تهران است نه یک شکست فرهنگی یا سیاسی بلکه یک بی تدبیری محض است. ما مرزهای هنجار عرفی را نه به خاطر ناتوانی در تبیین بلکه به دلیل خیلی پیش پاافتاده تر داریم از دست می دهیم و آن مد شدن کشف حجاب و برهنگی است.
جامعه ما با پدیده کشف حجاب و برهنگی به وزان یک مُد جدید دارد برخورد می کند. این امر هرچند حکایت از آن دارد که اعتقاد به شرع یا التزام به شرع چندان قوی نیست که اینگونه می شود. امّا مسأله این است که این کشف حجاب یا برهنگی در بسیاری از موارد نه به دلیل بی عفّتی نه به دلیل مخالفت با اسلام سیاسی، نه به دلیل بی بندوباری های جاری در فرهنگ اختلاطی غرب است. بلکه ای بسا فرد خود نیز با این پدیده احساس ناهمخوانی کند. حتّی به نظر مسأله فشار اجتماعی هم نیست. هرچند که فشار اجتماعی در بافتهای نزدیک به فرهنگ غربی در شمال و غرب تهران حتما مؤثّر است. لکن به نظر نمی رسد مسأله این باشد.
به نظر می رسد اقشاری از جامعه در نسبت گیری با کشف حجاب یا برهنگی به عنوان یک سلیقه و سبک پوشش جدید برخورد می کنند که در میان گروه های دیگری رواج دارد. منظور از مُد شدن همین است. یک مدّتی اینجوری بچرخیم. گاهی با روسری گاهی بی روسری. گاهی شلوارک گاهی با شلوار بلند گاهی با بلوز کوتاه گاهی با تیشرت... .
من بعید می دانم که هیچ جامعه و حکومتی به عنوان مدافع هنجار عرفی فراگیر و ارزش های ملّی به این راحتی حاضر باشد یکی از زیرساختی ترین عرصه های فرهنگی خود که به مسأله انضباط امر جنسی در صحن عمومی جامعه مربوط هست را اینقدر مفت از دست بدهد. (واژه ها دقیق است. بی جهت اشکال نشود که ما پیش از خیابان فضای مجازی و ... را از دست داده ایم و آنها عرصه های مهمتری است. خیر عمده مسأله انضباط جنسی اتفاقا صحن عمومی جامعه و به تعبیر عرفی رایج کف خیابان است)
ای بسا بسیاری از افراد اساسا متوجّه خطر این سلیقه پوششی بلکه زیستی نباشند. امّا بعد از مدّتی درگیر شدن بازگشت به موقعیت قبلی بسیار بسیار سخت و در مواردی غیر ممکن است.
خلاصه اینکه ما در حال از دست دادن یک عرصه بسیار مهم با یک ابزار بسیار ساده نه با ابزارهای چندلایه هستیم. مسئولین ما در قضیه حجاب کپ کرده اند. حزب اللهی ها کپ کرده اند. بعد از سه سال از این پدیده هنوز یک فکر منسجم در مواجهه با ناهنجاری عرفی در خیابان وجود ندارد. به قول آن برادر محترم جوان مذهبی ما اگر امروز در کف خیابان ای بسا رابطه جنسی هم ببیند سکوت کند. این سکوت نه از سر بی غیرتی بلکه از سر کپ کردن است.
جامعه مذهبی در بافت فرهنگی اش که طبعا موافق حجاب شرعی است ولو با حجاب قانونی مخالف باشد هنوز در گیجی ناشی از ضربه 401 مانده. و نیروهای حافظ ارزش عمومی جامعه که اکثریت هستند در مواجهه با اقلیت هنجارشکن(باز تأکید می کنم هنجار عرفی نه شرعی) کپ کرده اند. وقتی نیروها در میدان کپ می کند. تنها راهش این است که گروه های پیشرو و مسئولین وضعیت را از تحیّر خارج کنند.
غلظت این مسأله در تهران بسیار بیشتر از کلان شهرهای دیگر است. باید برای تهران در درجه اوّل و سایر کلانشهرها در درجه بعدی فکر کرد. هیچ حاکمیتی جامعه خود را در برابر اقلیّت هنجارشکن رها و بی دفاع ول نمی کند. اگر نخبگان سیاسی بازنشسته از ایده جمهوری اسلامی عبور کرده اند مردم هنوز پای جمهوری اسلامی ایستاده اند.
به هر حال دعوت به اقدام غیر هوشمندانه در این شرائط پیچیده در دو ماه آتی نمی کنم. از تابستان مکرّر گفته ام ما تا آذرماه به دلائل مختلف در شرائط ناپایدار هستیم. امّا اگر تا آذر ماه جنگ جدیدی با رژیم شروع نشود باید برای این رهاشدگی ها فکری کرد. و این مستلزم آن است که پیش از آن در فضاهای نخبگانی و اندیشکده های انقلابی و مسئولان انقلابی برای همه آنچه از اقدام هوشمندانه و اجرایی کردن لازم است فکر شود.
ble.ir/zekraa
باسمه تعالی
اکنون اتفاقی که در حال وقوع در تهران است نه یک شکست فرهنگی یا سیاسی بلکه یک بی تدبیری محض است. ما مرزهای هنجار عرفی را نه به خاطر ناتوانی در تبیین بلکه به دلیل خیلی پیش پاافتاده تر داریم از دست می دهیم و آن مد شدن کشف حجاب و برهنگی است.
جامعه ما با پدیده کشف حجاب و برهنگی به وزان یک مُد جدید دارد برخورد می کند. این امر هرچند حکایت از آن دارد که اعتقاد به شرع یا التزام به شرع چندان قوی نیست که اینگونه می شود. امّا مسأله این است که این کشف حجاب یا برهنگی در بسیاری از موارد نه به دلیل بی عفّتی نه به دلیل مخالفت با اسلام سیاسی، نه به دلیل بی بندوباری های جاری در فرهنگ اختلاطی غرب است. بلکه ای بسا فرد خود نیز با این پدیده احساس ناهمخوانی کند. حتّی به نظر مسأله فشار اجتماعی هم نیست. هرچند که فشار اجتماعی در بافتهای نزدیک به فرهنگ غربی در شمال و غرب تهران حتما مؤثّر است. لکن به نظر نمی رسد مسأله این باشد.
به نظر می رسد اقشاری از جامعه در نسبت گیری با کشف حجاب یا برهنگی به عنوان یک سلیقه و سبک پوشش جدید برخورد می کنند که در میان گروه های دیگری رواج دارد. منظور از مُد شدن همین است. یک مدّتی اینجوری بچرخیم. گاهی با روسری گاهی بی روسری. گاهی شلوارک گاهی با شلوار بلند گاهی با بلوز کوتاه گاهی با تیشرت... .
من بعید می دانم که هیچ جامعه و حکومتی به عنوان مدافع هنجار عرفی فراگیر و ارزش های ملّی به این راحتی حاضر باشد یکی از زیرساختی ترین عرصه های فرهنگی خود که به مسأله انضباط امر جنسی در صحن عمومی جامعه مربوط هست را اینقدر مفت از دست بدهد. (واژه ها دقیق است. بی جهت اشکال نشود که ما پیش از خیابان فضای مجازی و ... را از دست داده ایم و آنها عرصه های مهمتری است. خیر عمده مسأله انضباط جنسی اتفاقا صحن عمومی جامعه و به تعبیر عرفی رایج کف خیابان است)
ای بسا بسیاری از افراد اساسا متوجّه خطر این سلیقه پوششی بلکه زیستی نباشند. امّا بعد از مدّتی درگیر شدن بازگشت به موقعیت قبلی بسیار بسیار سخت و در مواردی غیر ممکن است.
خلاصه اینکه ما در حال از دست دادن یک عرصه بسیار مهم با یک ابزار بسیار ساده نه با ابزارهای چندلایه هستیم. مسئولین ما در قضیه حجاب کپ کرده اند. حزب اللهی ها کپ کرده اند. بعد از سه سال از این پدیده هنوز یک فکر منسجم در مواجهه با ناهنجاری عرفی در خیابان وجود ندارد. به قول آن برادر محترم جوان مذهبی ما اگر امروز در کف خیابان ای بسا رابطه جنسی هم ببیند سکوت کند. این سکوت نه از سر بی غیرتی بلکه از سر کپ کردن است.
جامعه مذهبی در بافت فرهنگی اش که طبعا موافق حجاب شرعی است ولو با حجاب قانونی مخالف باشد هنوز در گیجی ناشی از ضربه 401 مانده. و نیروهای حافظ ارزش عمومی جامعه که اکثریت هستند در مواجهه با اقلیت هنجارشکن(باز تأکید می کنم هنجار عرفی نه شرعی) کپ کرده اند. وقتی نیروها در میدان کپ می کند. تنها راهش این است که گروه های پیشرو و مسئولین وضعیت را از تحیّر خارج کنند.
غلظت این مسأله در تهران بسیار بیشتر از کلان شهرهای دیگر است. باید برای تهران در درجه اوّل و سایر کلانشهرها در درجه بعدی فکر کرد. هیچ حاکمیتی جامعه خود را در برابر اقلیّت هنجارشکن رها و بی دفاع ول نمی کند. اگر نخبگان سیاسی بازنشسته از ایده جمهوری اسلامی عبور کرده اند مردم هنوز پای جمهوری اسلامی ایستاده اند.
به هر حال دعوت به اقدام غیر هوشمندانه در این شرائط پیچیده در دو ماه آتی نمی کنم. از تابستان مکرّر گفته ام ما تا آذرماه به دلائل مختلف در شرائط ناپایدار هستیم. امّا اگر تا آذر ماه جنگ جدیدی با رژیم شروع نشود باید برای این رهاشدگی ها فکری کرد. و این مستلزم آن است که پیش از آن در فضاهای نخبگانی و اندیشکده های انقلابی و مسئولان انقلابی برای همه آنچه از اقدام هوشمندانه و اجرایی کردن لازم است فکر شود.
ble.ir/zekraa
۶:۱۳
پیشتر اینجا نوشته بودم که:«شاید یکی از دلایل جنگ 12 روزه نیز همین باشد که اسرائیل طی وعده صادق 1 و 2 فهمید که قدرت موشکی ایران توان لازم در آسیب رسانی به اسرائیل را به لحاظ قدرت و دقّت توأمان ندارد. محاسبه غلطی که با جهاد شبانه روزی نیروی هوافضای کشور در جنگ 12 روزه عوض شد و اسرائیل فهمید که حصنی در مقابل توان موشکی ایران ندارد.»
شمخانی در این مصاحبه دقیقا همین مطلب را تأیید می کند.
فارغ از این نکته، این امر نیز برای برخی عزیزان باید روشن شده باشد که سیستم نظامی ما و خصوصا امثال سرداران شهیدی چون غلامعلی رشید نسبت به این مسائل آگاه بوده اند. و نباید با دلائل ساده سطحی این سیستم را زیر سؤال برد.
البته همینجا باید سلامی هم عرض کرد به آن افراد جاهل و غیر راهبردی که عملیات های وعده صادق 1 و 2 را از جهت عملیاتی موفّق ارزیابی می کردند. موفّقیت وعده صادق 1 و 2 از منظر راهبردی به این بود که محاسبه رژیم را تغییر دهد که نتوانست.
امّا این نکته نیز بسیار قابل توجّه است: همین که ما به تکلیفمان عمل کردیم یعنی سیستم نظامی مان با همه توان به میدان آمد تا جواب اسرائیل را به اندازه مقدورات بدهد موجب شد که در جنگ اصلی ما بتوانیم به موفّقیت راهبردی و تغییر محاسبه دشمن پیرامون توان موشکی برسیم. بله موفّقیت اصلی در عمل به تکلیف است.
ble.ir/zekraa
شمخانی در این مصاحبه دقیقا همین مطلب را تأیید می کند.
فارغ از این نکته، این امر نیز برای برخی عزیزان باید روشن شده باشد که سیستم نظامی ما و خصوصا امثال سرداران شهیدی چون غلامعلی رشید نسبت به این مسائل آگاه بوده اند. و نباید با دلائل ساده سطحی این سیستم را زیر سؤال برد.
البته همینجا باید سلامی هم عرض کرد به آن افراد جاهل و غیر راهبردی که عملیات های وعده صادق 1 و 2 را از جهت عملیاتی موفّق ارزیابی می کردند. موفّقیت وعده صادق 1 و 2 از منظر راهبردی به این بود که محاسبه رژیم را تغییر دهد که نتوانست.
امّا این نکته نیز بسیار قابل توجّه است: همین که ما به تکلیفمان عمل کردیم یعنی سیستم نظامی مان با همه توان به میدان آمد تا جواب اسرائیل را به اندازه مقدورات بدهد موجب شد که در جنگ اصلی ما بتوانیم به موفّقیت راهبردی و تغییر محاسبه دشمن پیرامون توان موشکی برسیم. بله موفّقیت اصلی در عمل به تکلیف است.
ble.ir/zekraa
۱۰:۱۰
مشاهده نسخه باکیفیت در سایت:
۱۰:۳۱
حذف جریانهای عقلانیت مَدرَسی حوزوی از اداره نظام
رضا طراوت
باسمهتعالی
سومین یادداشت از سری #عقلانیت_نظام
یادداشت اوّل در دوگونه مواجهه انقلابیون با نظام و تفکیک جریان عقلانیت انقلابی از عقلانیت انفعالی بود و یادداشت دوم در شناخت جریانهای پیشرو عقلانیت در نظام با تمرکز بر شناخت جریان عقلانیت عرفی بود. روشن شد دو نظام داریم که عقلانیت نظام امامت و امّت کاملاً انقلابی است امّا عقلانیت نظام دیوانسالاری برآیند سه جریان عقلانیت انقلابی،عقلانیت عرفی و عقلانیت غربی است.
امّا عقلانیت مَدرَسی: منظور جریان فقهی غیر واقعگرا در حوزههای علمیّه است. جریانی که با فهم و تلقّی خاصّ خود از تفقّه و شریعت، علی رغم اینکه دوستدار انقلاب بود و هست، در دهه 60 از مدار تأثیرگذاری در روند اداره نظام خارج شد و در دهههای بعدی نیز عملا منزوی شد.
ماجرا به اختلاف جریان های اسلامی-انقلابی در اداره نظام در دهه 60 برمیگردد.در ابتدا وقتی مصالح کلان نظام با فهم فقهی رایج حوزه های علمیه هماهنگ نشد امام ره با تبیین نقش احکام ثانوی شرعی راهی برای عبور از این بن بست باز کردند لکن کشمکشها در نحوه اداره اسلامی نظام همچنان باقی ماند.جریانی معتقد بود که راه درست عمل به مرّ احکام اوّلیّه شریعت است و طرح احکام ثانویه راهی برای دور زدن احکام اوّلیه، و جریانی دیگر تقیّد تامّ به این احکام را موجب هضم ایران در جریان لیبرال سرمایهداری با تمام بیعدالتیها و استثمارها و ظلمهای آن میدانست.
اگرچه طرح احکام ثانویه تا حدی مشکل را برطرف کرد امّا از آنجا که این روش نیازمند احراز عناوین خاصی چون اخلال در نظام معیشت به نحو عرفی و کارشناسی از طریق تصویب دو سوم مجلس بود مشکل حل نشد.
اوج این اختلافات در مسائل مربوط به قانون کار در سال 66 بود.جایی که یک جریان قوی و البته اقلّیت در مجلس طرح قانون کار را هم خلاف عقلانیت میدانست و برآمده از رویکردهای مارکسیستی و چپ و هم خلاف شریعت اسلامی.
در اینجا حضرت امام بار دیگر با تبیین مبانی خود در تفاوت احکام حکومتی و شرعی(چه اوّلیه و چه ثانویه) و تقدّم احکام حکومتی بر شرعی گره و انسداد را از اداره نظام باز کردند. عدّه ای چون آیتالله صافی نظرشان این بود که اختیار دولت در مشروط کردن خدمات عامّۀ انحصاری اش به اموری باعث میشود «نظامات اسلام از مزارعه اجاره تجارت و ساير روابط بتدريج عملًا منع و در خطر تعويض و تغيير قرار بگيرد.»امام در نامهای در تبیین اختیارات حکومت فرمودند: «آنچه گفته شده است تاكنون و يا گفته مىشود ناشى از عدم شناخت ولايت مطلقه الهى است.آنچه گفته شده است كه شايع است،مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختيارات از بين خواهد رفت،صريحاً عرض مىكنم كه فرضاً چنين باشد،اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسائلى است كه مزاحمت نمىكنم.»
شاید یکی از ریشه های دومین استعفاء آیت الله صافی از دبیری شورای نگهبان بعد از ماجرای انتخابات مجلس به همین مورد برگردد.
حضرت امام در جایی دیگر میفرمایند: «تذكری پدرانه به اعضای عزيز شورای نگهبان میدهم كه خودشان قبل از اين گيرها، مصلحت نظام را در نظر بگيرند، چرا كه يكی از مسائل بسيار مهم در دنيای پر آشوب كنونی نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميمگيريها است. حكومت فلسفه عملی برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلی و خارجی را تعيين میكند و اين بحثهای طلبگی مدارس، كه در چهارچوب تئوريهاست، نه تنها قابل حل نيست، كه ما را به بنبستهايی میكشاند كه منجر به نقض ظاهری قانون اساسی میگردد. شما در عين اينكه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرعی صورت نگيرد- و خدا آن روز را نياورد- بايد تمام سعی خودتان را بنماييد كه خدای ناكرده اسلام در پيچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سياسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»
جان کلام عدم توجّه عقلانیت مَدرَسی به واقعیّتی به عنوان اداره کشور است! جریان های فقهی در عقلانیت مدرسی اگرچه اخباری نیستند و مجتهدند.امّا وقتی اجتهاد نتواند خود را با مکان و زمان تطبیق دهد چه بخواهد و چه نخواهد اخباری خواهد شد. ریشه این امر عدم التفات کافی به مقوله «اداره» است. جایی که امام ره میفرمایند:«روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه كافی نيست.»
تأسیس مجمع پاسخ ساختاری ولایت فقیه در تأمین مصالح نظام بود و مشکل رویکرد سلبی عقلانیّت مدرسی را تا حدّی برطرف کرد امّا مسأله اصلی در رویکرد ایجابی است.جایی که در فقدان نظریه پردازی دینی حوزهها در اداره کشور،عقلانیت غربی و عقلانیت عرفی مسیر اداره کشور را تعیین میکنند.البته در پیِ گفتمانسازی حضرت امام و آقا در طول این سالها جریانهای جوان و امیدآفرین از فضلاء حوزوی وارد این میدان شدهاند امّا هنوز تا پیشرانی فاصله دارند.
باسمهتعالی
سومین یادداشت از سری #عقلانیت_نظام
یادداشت اوّل در دوگونه مواجهه انقلابیون با نظام و تفکیک جریان عقلانیت انقلابی از عقلانیت انفعالی بود و یادداشت دوم در شناخت جریانهای پیشرو عقلانیت در نظام با تمرکز بر شناخت جریان عقلانیت عرفی بود. روشن شد دو نظام داریم که عقلانیت نظام امامت و امّت کاملاً انقلابی است امّا عقلانیت نظام دیوانسالاری برآیند سه جریان عقلانیت انقلابی،عقلانیت عرفی و عقلانیت غربی است.
امّا عقلانیت مَدرَسی: منظور جریان فقهی غیر واقعگرا در حوزههای علمیّه است. جریانی که با فهم و تلقّی خاصّ خود از تفقّه و شریعت، علی رغم اینکه دوستدار انقلاب بود و هست، در دهه 60 از مدار تأثیرگذاری در روند اداره نظام خارج شد و در دهههای بعدی نیز عملا منزوی شد.
ماجرا به اختلاف جریان های اسلامی-انقلابی در اداره نظام در دهه 60 برمیگردد.در ابتدا وقتی مصالح کلان نظام با فهم فقهی رایج حوزه های علمیه هماهنگ نشد امام ره با تبیین نقش احکام ثانوی شرعی راهی برای عبور از این بن بست باز کردند لکن کشمکشها در نحوه اداره اسلامی نظام همچنان باقی ماند.جریانی معتقد بود که راه درست عمل به مرّ احکام اوّلیّه شریعت است و طرح احکام ثانویه راهی برای دور زدن احکام اوّلیه، و جریانی دیگر تقیّد تامّ به این احکام را موجب هضم ایران در جریان لیبرال سرمایهداری با تمام بیعدالتیها و استثمارها و ظلمهای آن میدانست.
اگرچه طرح احکام ثانویه تا حدی مشکل را برطرف کرد امّا از آنجا که این روش نیازمند احراز عناوین خاصی چون اخلال در نظام معیشت به نحو عرفی و کارشناسی از طریق تصویب دو سوم مجلس بود مشکل حل نشد.
اوج این اختلافات در مسائل مربوط به قانون کار در سال 66 بود.جایی که یک جریان قوی و البته اقلّیت در مجلس طرح قانون کار را هم خلاف عقلانیت میدانست و برآمده از رویکردهای مارکسیستی و چپ و هم خلاف شریعت اسلامی.
در اینجا حضرت امام بار دیگر با تبیین مبانی خود در تفاوت احکام حکومتی و شرعی(چه اوّلیه و چه ثانویه) و تقدّم احکام حکومتی بر شرعی گره و انسداد را از اداره نظام باز کردند. عدّه ای چون آیتالله صافی نظرشان این بود که اختیار دولت در مشروط کردن خدمات عامّۀ انحصاری اش به اموری باعث میشود «نظامات اسلام از مزارعه اجاره تجارت و ساير روابط بتدريج عملًا منع و در خطر تعويض و تغيير قرار بگيرد.»امام در نامهای در تبیین اختیارات حکومت فرمودند: «آنچه گفته شده است تاكنون و يا گفته مىشود ناشى از عدم شناخت ولايت مطلقه الهى است.آنچه گفته شده است كه شايع است،مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختيارات از بين خواهد رفت،صريحاً عرض مىكنم كه فرضاً چنين باشد،اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسائلى است كه مزاحمت نمىكنم.»
شاید یکی از ریشه های دومین استعفاء آیت الله صافی از دبیری شورای نگهبان بعد از ماجرای انتخابات مجلس به همین مورد برگردد.
حضرت امام در جایی دیگر میفرمایند: «تذكری پدرانه به اعضای عزيز شورای نگهبان میدهم كه خودشان قبل از اين گيرها، مصلحت نظام را در نظر بگيرند، چرا كه يكی از مسائل بسيار مهم در دنيای پر آشوب كنونی نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميمگيريها است. حكومت فلسفه عملی برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلی و خارجی را تعيين میكند و اين بحثهای طلبگی مدارس، كه در چهارچوب تئوريهاست، نه تنها قابل حل نيست، كه ما را به بنبستهايی میكشاند كه منجر به نقض ظاهری قانون اساسی میگردد. شما در عين اينكه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرعی صورت نگيرد- و خدا آن روز را نياورد- بايد تمام سعی خودتان را بنماييد كه خدای ناكرده اسلام در پيچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سياسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»
جان کلام عدم توجّه عقلانیت مَدرَسی به واقعیّتی به عنوان اداره کشور است! جریان های فقهی در عقلانیت مدرسی اگرچه اخباری نیستند و مجتهدند.امّا وقتی اجتهاد نتواند خود را با مکان و زمان تطبیق دهد چه بخواهد و چه نخواهد اخباری خواهد شد. ریشه این امر عدم التفات کافی به مقوله «اداره» است. جایی که امام ره میفرمایند:«روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه كافی نيست.»
تأسیس مجمع پاسخ ساختاری ولایت فقیه در تأمین مصالح نظام بود و مشکل رویکرد سلبی عقلانیّت مدرسی را تا حدّی برطرف کرد امّا مسأله اصلی در رویکرد ایجابی است.جایی که در فقدان نظریه پردازی دینی حوزهها در اداره کشور،عقلانیت غربی و عقلانیت عرفی مسیر اداره کشور را تعیین میکنند.البته در پیِ گفتمانسازی حضرت امام و آقا در طول این سالها جریانهای جوان و امیدآفرین از فضلاء حوزوی وارد این میدان شدهاند امّا هنوز تا پیشرانی فاصله دارند.
۴:۰۸
راهبردی ترین سخن آقا و اصلی ترین کار ایشان در دوره زعامت؟
رضا طراوت
اگر از من بپرسند که بعد از سالها تنفّس با فرمایشات حضرت آقا چه پاسخی به این دو سؤال میدهم این دو عبارت یادداشت را در جواب میگویم. میدانم که سلیقه ها و طبعا تشخیص ها متفاوت است. و البته کلمه «ترین» موجب تقلیل موضوع و ساده سازی است. امّا بدون توضیح اضافی دیگر خواهشم این است که به محتوای این دو بند کاملا توجّه کنید.
«راهبردی ترین سخن آقا»
«جمهوری اسلامی کار بزرگی کرده در مقابل غرب. حالا این چیزها یک چیزهایی است که گاهی گفته میشود، تکرار میشود و از دهن میافتد؛ یعنی درست به مغز و محتوای مطلب توجّه نمیشود؛ گاهی هم با بیان خوبی گفته نمیشود امّا یک واقعیّت عجیبی وجود دارد: جمهوری اسلامی داعیهی دویست سیصد سالهی غرب را با حضور خودش و وجود خودش باطل کرده.
نقطهی مرکزی هویّت تمدّن غربی عبارت است از تفکیک میان دین و پیشرفت؛ این نقطهی مرکزی است. *اگر میخواهید پیشرفت کنید، دین را باید کنار بگذارید؛ حالا [به طور] شخصی یک اعتقادی داشته باشید اشکال ندارد، امّا دین را در مسائل زندگی نباید دخالت بدهید، اگر میخواهید پیشرفت کنید؛ این نقطهی اساسی و مرکزی هویّت تمدّن غربی است.
*جمهوری اسلامی درست نشانه گرفته همین مرکز را و شلّیک کرده و به هدف زده. جمهوری اسلامی با شعار دین وارد میدان شده، علاوه بر اینکه توانسته خودش را حفظ کند، توانسته رشد کند، توانسته این منطق را منتشر کند، توانسته ریشهدار کند*؛ اَ لَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَة؛ همین آیهای که تلاوت کردند. *جمهوری اسلامی با وجود خودش، با حضور خودش ابطال کرده، به چالش کشیده هویّت مرکزی تمدّن غربی را. خب عصبانیاند دیگر؛ اینها عصبانیاند. حقیقت قدرتهای غربی یک مافیا است که در رأس این مافیا صهیونیستها و تجّار برجستهی یهودی و سیاستمداران تابع اینها هستند، آمریکا هم ویترینشان است و همه جا پخشند؛ قدرت غربی این است؛ خب این نمیتواند تحمّل کند این را» - بیانات در دیدار ائمّه جمعه سراسر کشور – 5 آذر 1401
اصلی ترین کار رهبری: حفظ پیشرفت کشور برپایه ارزش های اسلامی و بر اساس استقلال و مقاومت در برابر نظام سلطه
«اساس کار جمهوری اسلامی، عبارت است از اداره ملت و کشور ایران براساس مفاهیم و ارزشهای الهی که از اسلام آموخته شده است. فرض بر این است که این ارزشها میتواند یک جامعه را سعادتمند کند؛ قطعاً هم چنین است و جامعه را سعادتمند خواهد کرد. اساس سعادت در یک جامعه عبارت است از این که آن جامعه بتواند مستقل زندگی کند، بیندیشد، سازندگی کند، در کمال استقلال راه خود را برود و هدف خود را انتخاب کند. پس استقلال، اساس این حرکت مهمّ اسلامی است. کشور ما براساس استقلال و عدم تسلیم، در مقابل نظام سلطه میایستد. این کشور بدون مبارزه، تلاش و مجاهدت نمیتواند پیش برود. کسانی که خیال میکنند نظام جمهوری اسلامی چون در دوران سازندگی است، دیگر با دشمنان خود مبارزه نمیکند، بسیار غافلند. مگر دشمن میگذارد که ما سازندگی کنیم؟ دشمن نمیگذارد شما راه سعادت این ملت را پیش بگیرید و جلو بروید. مگر دشمن سلطهگر میتواند تحمّل کند که ملتی مستقل باشد و دست سلطهگران را از زندگی خود کوتاه کند؟ آنها نمیتوانند تحمّل کنند. معارضه و حمله میکنند، انواع توطئهها را به وجود میآورند؛ توطئه فرهنگی، اقتصادی، امنیتی - که امروز نسبت به کشور ما به شدّت اعمال میشود - و چنانچه مقتضی و لازم بدانند، توطئه نظامی هم میکنند. وقتی کشوری هدف و راهی را دنبال میکند و مصمّم است که آن را ادامه دهد، نبایستی در مقابل دشمن تسلیم شود؛ بلکه باید مطامع و خواستههای غیر مشروع دشمن را به هیچ بگیرد. وقتی این ملت در مقابل چنین دشمنی قرار گرفت، ناگزیر است از خود دفاع کند.» - بیانات در دیدار دانش آموزان و دانشجویان – 10 آبان 74
ble.ir/zekraa
اگر از من بپرسند که بعد از سالها تنفّس با فرمایشات حضرت آقا چه پاسخی به این دو سؤال میدهم این دو عبارت یادداشت را در جواب میگویم. میدانم که سلیقه ها و طبعا تشخیص ها متفاوت است. و البته کلمه «ترین» موجب تقلیل موضوع و ساده سازی است. امّا بدون توضیح اضافی دیگر خواهشم این است که به محتوای این دو بند کاملا توجّه کنید.
«راهبردی ترین سخن آقا»
«جمهوری اسلامی کار بزرگی کرده در مقابل غرب. حالا این چیزها یک چیزهایی است که گاهی گفته میشود، تکرار میشود و از دهن میافتد؛ یعنی درست به مغز و محتوای مطلب توجّه نمیشود؛ گاهی هم با بیان خوبی گفته نمیشود امّا یک واقعیّت عجیبی وجود دارد: جمهوری اسلامی داعیهی دویست سیصد سالهی غرب را با حضور خودش و وجود خودش باطل کرده.
نقطهی مرکزی هویّت تمدّن غربی عبارت است از تفکیک میان دین و پیشرفت؛ این نقطهی مرکزی است. *اگر میخواهید پیشرفت کنید، دین را باید کنار بگذارید؛ حالا [به طور] شخصی یک اعتقادی داشته باشید اشکال ندارد، امّا دین را در مسائل زندگی نباید دخالت بدهید، اگر میخواهید پیشرفت کنید؛ این نقطهی اساسی و مرکزی هویّت تمدّن غربی است.
*جمهوری اسلامی درست نشانه گرفته همین مرکز را و شلّیک کرده و به هدف زده. جمهوری اسلامی با شعار دین وارد میدان شده، علاوه بر اینکه توانسته خودش را حفظ کند، توانسته رشد کند، توانسته این منطق را منتشر کند، توانسته ریشهدار کند*؛ اَ لَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَة؛ همین آیهای که تلاوت کردند. *جمهوری اسلامی با وجود خودش، با حضور خودش ابطال کرده، به چالش کشیده هویّت مرکزی تمدّن غربی را. خب عصبانیاند دیگر؛ اینها عصبانیاند. حقیقت قدرتهای غربی یک مافیا است که در رأس این مافیا صهیونیستها و تجّار برجستهی یهودی و سیاستمداران تابع اینها هستند، آمریکا هم ویترینشان است و همه جا پخشند؛ قدرت غربی این است؛ خب این نمیتواند تحمّل کند این را» - بیانات در دیدار ائمّه جمعه سراسر کشور – 5 آذر 1401
اصلی ترین کار رهبری: حفظ پیشرفت کشور برپایه ارزش های اسلامی و بر اساس استقلال و مقاومت در برابر نظام سلطه
«اساس کار جمهوری اسلامی، عبارت است از اداره ملت و کشور ایران براساس مفاهیم و ارزشهای الهی که از اسلام آموخته شده است. فرض بر این است که این ارزشها میتواند یک جامعه را سعادتمند کند؛ قطعاً هم چنین است و جامعه را سعادتمند خواهد کرد. اساس سعادت در یک جامعه عبارت است از این که آن جامعه بتواند مستقل زندگی کند، بیندیشد، سازندگی کند، در کمال استقلال راه خود را برود و هدف خود را انتخاب کند. پس استقلال، اساس این حرکت مهمّ اسلامی است. کشور ما براساس استقلال و عدم تسلیم، در مقابل نظام سلطه میایستد. این کشور بدون مبارزه، تلاش و مجاهدت نمیتواند پیش برود. کسانی که خیال میکنند نظام جمهوری اسلامی چون در دوران سازندگی است، دیگر با دشمنان خود مبارزه نمیکند، بسیار غافلند. مگر دشمن میگذارد که ما سازندگی کنیم؟ دشمن نمیگذارد شما راه سعادت این ملت را پیش بگیرید و جلو بروید. مگر دشمن سلطهگر میتواند تحمّل کند که ملتی مستقل باشد و دست سلطهگران را از زندگی خود کوتاه کند؟ آنها نمیتوانند تحمّل کنند. معارضه و حمله میکنند، انواع توطئهها را به وجود میآورند؛ توطئه فرهنگی، اقتصادی، امنیتی - که امروز نسبت به کشور ما به شدّت اعمال میشود - و چنانچه مقتضی و لازم بدانند، توطئه نظامی هم میکنند. وقتی کشوری هدف و راهی را دنبال میکند و مصمّم است که آن را ادامه دهد، نبایستی در مقابل دشمن تسلیم شود؛ بلکه باید مطامع و خواستههای غیر مشروع دشمن را به هیچ بگیرد. وقتی این ملت در مقابل چنین دشمنی قرار گرفت، ناگزیر است از خود دفاع کند.» - بیانات در دیدار دانش آموزان و دانشجویان – 10 آبان 74
ble.ir/zekraa
۷:۱۹