۱۳:۲۴
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان فارس
«اینجا، آینده ساخته می شود»
آیا می دانید...؟ (۱۹)
برای آگاهی بیشتر از خدمات و فعالیتهای کتابخانههای عمومی استان فارس با ما همراه باشید:ایتا | سروش | آپارات
www.fars.iranpl.ir
@Farspl
#آیا_می_دانید؟
#آیا_می_دانید؟
۱۱:۲۱
#معرفی_کتاب
کتاب #خاورمیانه_عصر_ظهور
نویسنده: #مصطفی_امیری
ناشر: #نشر_معارف
تعداد صفحات: ۲۲۰
نویسنده در این کتاب به تبیین سلسله حوادث کشورهای #عصر_ظهور در مثلث «کوفه، مکه و قدس» پرداخته است:
از فتنه طولانی شام با محوریت #سوریه ؛ سناریوی آینده #عراق و تأثیر بر امنیت شیعه؛ نقش #ایران و انقلاب زمینه ساز؛ مسئله #فلسطین و #نابودی_اسرائیل قبل یا بعد از ظهور؛ حوادث خاندان آل فلان در #عربستان به عنوان کانون تحولات سال ظهور، مبتنی بر احادیث معصومین (ع) سخن به میان آمده است.
#امام_زمان (عج) #مهدویت #ظهور
#امام_زمان (عج) #مهدویت #ظهور
۱۹:۲۶
۲۰:۳۸
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان فارس
#اطلاعیه
پیرو ابلاغ استانداری فارس در خصوص تامین پایدار انرژی، اداره کل کتابخانههای عمومی استان و ادارات شهرستان ها و کتابخانههای عمومی استان فارس شنبه ۲۲ دی تعطیل است.
برای آگاهی بیشتر از خدمات و فعالیتهای کتابخانههای عمومی استان فارس با ما همراه باشید:ایتا | سروش | آپارات
www.fars.iranpl.ir
@Farspl
۲۰:۳۸
بازارسال شده از داستان و حکایت های آموزنده 📚♥️
خیلی جالبه حتما بخونید 

شنیده اید کربلای معلی؟ می دانید معلا یعنی چه؟
شاید بگویید از علو و برتری می آید ولی درست نیست در عربی معلا را به کسی می گویند که بر سر عزیزترین چیز هایش معامله می کند . فهمیدید چرا صفت کربلا معلا است؟
کربلا جایی بود که سید الشهدا عزیزترین و دوست داشتنی ترین چیزهایش را با خدا معامله کرد ؛ عجب معامله ای! چیزهایی که ما حتی نمی توانیم راجع اش فکر کنیم بخشید فقط برای رضای دوست . حرم و خانواده اش را ، نوامیس اش را ، جوان رعنایش را ، نوزاد شیرخوارش را ، دخترش را ، برادرش را ، برادرزاده اش را ، خواهر زاده اش را ، بهترین یارانش را ، خون خدایی اش را ، کفن اش را ، بهترین برادر دنیا و علمدارش را . سر مبارک اش را ، و بالاتر از همه جان خودش را . بازهم بگویم ؟ چیزی مگر مانده است؟ معامله ای که حسین با خدا کرد چه کسی در طول تاریخ کرده بود یا خواهد کرد؟ اسلام مدیون حسین است و مسلمانی همه مسلمانان نیز . در هر رکعت نماز و روزه و همه اعمال یک مسلمان حق حسین حساب می شود.
اصلا مگر نگفت رسول الله که من از حسینم ؟ یعنی کاری پیامبر انجام داد مدیون حسین است ؟
یک طرف حسین و یک طرف خدا . عجب معامله ای! حسین همه چیزش را بخشید به پروردگار و خدا هم همه چیز به حسین بخشید. نه امام را از نسلش قرار داد ، تربت اش را تنها خاک عالم قرار داد که خوردنش اجر دارد و شفا می دهد ، قبولی دعا را زیر گنبد حرمش گذاشت ، چنان محبتی از او به دلها انداخت که همه عاشقش شدند و خیلی ها از این عشق مردند ، کشتی نجات شد ، منجی موعود را منتقم خونش قرار داد ، حق شفاعتی بی اندازه به او بخشید ، زائران حرمش را زائران خودش نامید و به آنها اجری عطا کرد که در عالم نظیر نداشت ، پرچم اش را خودش رفیع کرد ، دشمنانش را به بدترین وجه نابود کرد (و نابود خواهد کرد) ، عزتی ابدی به او بخشید .
دیگر چه بود که به حسین نداد خداوند؟ عجب معامله ای! همه عالم را وقف خدا کرد حسین و خدا هم عالم را در پیش پایش ریخت. هرکس یک یا حسین ساده بگوید خدا با محبت نگاهش می کند کاش ما هم در این معامله وارد شویم آری ما هم طرف حسین با خدا معامله کنیم . به سیدالشهدا بگوییم ما در محرم های سالهای نود شمسی در فلان نقطه عالم و در ساعت بیسار نام ات را صدا زدیم ، گفتیم یا حسین! شما چه کاری برای ما انجام می دهی در قبال همان یک یا حسین؟ ما می خواهیم جزو اموال حسینی ثبت و ضبط شویم . اموال حسین هم که می دانید اموال خود خدا است .
می خواهیم رویمان برچسب (( اموال حسینی / هرگونه تعرض و تصرف پیگرد خدایی دارد )) بخورد .
می شود؟ معلوم است که می شود خیلی ها اموال حسینی شدند و یک راست رفتند کنار خود حسین و جاودانه شدند . همه شهدا ، کسانی مثل رسول ترک ، کلی آدم غیر مسلمان و خیلی ها .
می شود به خدا .
حسین جان برای تو نوشتم این مطلب را و تویش بیست بار نامت را بردم ، پس من را و هرکه این یا حسین ها را خواند نیز هم جزو اموالت حساب کن .
(( برسد به دست حسین بن علی(ع) / کربلای معلا / بین الحرمین / روبروی حرم حضرت ابالفضل(ع) / ورودی شماره چهار/ باب الشهدا ))
والسلام
《حسین زمانت را دریاب!!!امام زمان(عج) مظلوم است.. ─═ঊঈ
️ঊঈ═─┅─┅─
یــادتــــون نـــره
*
می خواهیم رویمان برچسب (( اموال حسینی / هرگونه تعرض و تصرف پیگرد خدایی دارد )) بخورد .
می شود به خدا .
حسین جان برای تو نوشتم این مطلب را و تویش بیست بار نامت را بردم ، پس من را و هرکه این یا حسین ها را خواند نیز هم جزو اموالت حساب کن .
(( برسد به دست حسین بن علی(ع) / کربلای معلا / بین الحرمین / روبروی حرم حضرت ابالفضل(ع) / ورودی شماره چهار/ باب الشهدا ))
والسلام
《حسین زمانت را دریاب!!!امام زمان(عج) مظلوم است.. ─═ঊঈ
۲۰:۳۸
#مسابقه_کتابخوانی_عید_مبعث
اداره کتابخانه های شهرستان مرودشت با همکاری حوزه مقاومت حضرت زینب(س) برگزار می کند:
مسابقه کتابخوانی با محوریت کتاب همنام گلهای بهاری نوشته حسین شهیدی به مناسبت بعثت پیامبر گرامی اسلام (ص)
مهلت شرکت در مسابقه : تا 19 بهمن ماه
جهت شرکت در مسابقه به آدرس اینترنتی www.ketabkhooon.ir مراجعه نمایید.
به 10 برگزیده جایزه اهدا می گردد.
@marvdashtpl
اداره کتابخانه های شهرستان مرودشت با همکاری حوزه مقاومت حضرت زینب(س) برگزار می کند:
@marvdashtpl
۱۰:۰۴
در کنار ساحل قدم می زدم و می خواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد. جلوتر رفتم تا به شی درخشان رسیدم. نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است! با خودم فکر کردم، در زندگی چند بار چیزهای بی ارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است!ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمی رفتم، واقعا می فهمیدم که بی ارزش است، یا سالها حسرت آن را می خوردم !!!!!
🪷مکتوب...
۱۵:۵۲
حکایت پند آموز
موضوع : پنجره و آینه
جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد. بعد آینهی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟ جواب داد: خودم را میبینم. دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایهی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شی شیشهای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد. بعد آینهی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟ جواب داد: خودم را میبینم. دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایهی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شی شیشهای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
۱۵:۵۸
۲۰:۲۴
۲۰:۲۶
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
به مناسبت هشتاد و هشت سالگی رمان شازده کوچولو اثر جاودانه آنتوان دو سنت اگزوپری جملههایی از این اثر ماندگار را با هم مرور میکنیم...
شازده کوچولو پرسید:غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه!
شازده کوچولو گفت:چطوری حماقتم رو نشون بدم؟روباه گفت: برای هر چیزی اظهار نظر کن!
روباه گفت: عاشق هیچ گل عجیبی نشو بذار تنها بمونه...شازده كوچولو پرسيد چرا؟ روباه گفت؛ خسته ميشی ميری اونوقت اون تنهاتر ميشه...
شازده كوچولو: حرف همو نمیفهمیم؟روباه گفت:فقط دو تا دشمن میتونن خوب حرف همو بفهمن ، وگرنه دوستیها پر از سوءتفاهمه…
شازده کوچولو پرسید: گولخوردن یعنی چی؟روباه گفت: همون که اگر نخوری “تنها” میمونی...
شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره...
شازده کوچولو از گل پرسید:آدمها کجایند؟گل گفت: باد به اینور و انورشان میبرد این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده...انتوان_دوسنتاگزوپری:
و تو چه دانی که جنگ چیست...
هواپیماهای انگلیسی به سمت هدفهای آلمانی حمله میکردند . ضدهوایی ها نیز آسمان را به آتش کشیده بودند . در کشاکش درگیری ، گلوله های پدافند یکی از هواپیماها را هدف گرفت !
هواپیما در حال سقوط بود درحالی که نشانه ای از خروج خلبان دیده نمیشد . هواپیما به میان دریا سقوط کرد و در ژرفای آبها غرق شد !
ساعتی بعد :
اینجا رادیو ارتش آلمان ، من گزارش امروزِ جنگ را به سمعِ ملتِ آلمان میرسانم ...ساعاتی پیش هواپیماهای ارتش انگلستان مواضع ما را مورد حمله قرار دادند .در این عملیات خساراتی به مواضع ما رسید و چند فروند از هواپیماهای انگلیسی نیز توسط پدافند خودی منهدم شدند . لازم به ذکر است که خلبان یکی از این هواپیماها ...
افسر جوانی که گزارشگر این اخبار بود ناگهان سکوت کرد !مردمی که صدای رادیو را می شنیدند با سکوت گزارشگر کنجکاو شدند !لحظاتی بعد صدای هق هقِ گریهٔ گزارشگر شنیده میشد .همه می پرسیدند چه اتفاقی افتاده ؟ناگهان همه گوش به زنگ رادیو شدند تا علت سکوت و گریه گزارشگر را بفهمند .
لحظاتی بعد گزارشگر ادامه داد :خلبان یکی از این هواپیماها ، "آنتوان دوسنت اگزوپری" ، نویسنده شهیر فرانسوی و خالق داستان "شازده کوچولو" بود .
ناگهان کشور آلمان در سکوتی غریب غرق شد ! کسی چیزی نمی گفت . بُهت و بغض در چهره ها کاملا مشهود بود .
اگزوپری ، گرچه خلبان دشمن بود ولی از هر هموطنی به مردم نزدیکتر بود ! چیزی فراتر از یک دوست بود . با شازده کوچولو در قلب همه جاگرفته بود . آن روز هیچکس در آلمان خوشحال نبود و آلمان در هاله ای از غم فرورفته بود .حتی آدولف هیتلر نیز از مرگ "اگزوپری" متاثر شد ! پایانی غیرمعمول برای یک داستان نویس جهانی ...
این خاصیت ادبیات است که دوست و دشمن را بر مزار ادیبی جهانی جمع میکند تا به یاد او اندکی تعمق کنند و حتی در سوک فرو روند .کسی نمیدانست چه اتفاقی در آخرین لحظات برای او افتاد ؟ چرا از هواپیما خارج نشد ؟ زخمی بود ؟ مرده بود ؟ کشته شده بود ؟!
داستانهای اگزوپری به ویژه "شازده کوچولو" آنقدر قوی بود که او را در طی حیاتش به "نویسنده ای جهانی" تبدیل کند . و شاید مرگ قهرمانانه او ، اعتبارش را میان اروپاییان بیشتر و بیشتر کرد .
کمتر کسی در تاریخ جنگهای بشری ، در جایگاهی قرار گرفت که "اگزوپری" پیدا کرد .او برای مردمش و ارتش متفقین یک قهرمان و برای مردم آلمان یک دلاور شد . او در داستانهایش از انسان و انسانیت سخن میگفت . ماجرای تاثیر اعلام مرگ او بر روی مردم بسیار شنیدنی است اما عجیبترین قسمت این ماجرا ، "گزارشگر" رادیو آلمان بود .
آن افسر جوانی که با گریه و هق هق ، مرگِ اگزوپری را اعلام کرد ، خود "مترجم شازده کوچولو" به زبان آلمانی بود ...
منبع یک کلمه با محمد امینی
شازده کوچولو پرسید:غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه!
شازده کوچولو گفت:چطوری حماقتم رو نشون بدم؟روباه گفت: برای هر چیزی اظهار نظر کن!
روباه گفت: عاشق هیچ گل عجیبی نشو بذار تنها بمونه...شازده كوچولو پرسيد چرا؟ روباه گفت؛ خسته ميشی ميری اونوقت اون تنهاتر ميشه...
شازده كوچولو: حرف همو نمیفهمیم؟روباه گفت:فقط دو تا دشمن میتونن خوب حرف همو بفهمن ، وگرنه دوستیها پر از سوءتفاهمه…
شازده کوچولو پرسید: گولخوردن یعنی چی؟روباه گفت: همون که اگر نخوری “تنها” میمونی...
شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره...
شازده کوچولو از گل پرسید:آدمها کجایند؟گل گفت: باد به اینور و انورشان میبرد این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده...انتوان_دوسنتاگزوپری:
و تو چه دانی که جنگ چیست...
هواپیماهای انگلیسی به سمت هدفهای آلمانی حمله میکردند . ضدهوایی ها نیز آسمان را به آتش کشیده بودند . در کشاکش درگیری ، گلوله های پدافند یکی از هواپیماها را هدف گرفت !
هواپیما در حال سقوط بود درحالی که نشانه ای از خروج خلبان دیده نمیشد . هواپیما به میان دریا سقوط کرد و در ژرفای آبها غرق شد !
ساعتی بعد :
اینجا رادیو ارتش آلمان ، من گزارش امروزِ جنگ را به سمعِ ملتِ آلمان میرسانم ...ساعاتی پیش هواپیماهای ارتش انگلستان مواضع ما را مورد حمله قرار دادند .در این عملیات خساراتی به مواضع ما رسید و چند فروند از هواپیماهای انگلیسی نیز توسط پدافند خودی منهدم شدند . لازم به ذکر است که خلبان یکی از این هواپیماها ...
افسر جوانی که گزارشگر این اخبار بود ناگهان سکوت کرد !مردمی که صدای رادیو را می شنیدند با سکوت گزارشگر کنجکاو شدند !لحظاتی بعد صدای هق هقِ گریهٔ گزارشگر شنیده میشد .همه می پرسیدند چه اتفاقی افتاده ؟ناگهان همه گوش به زنگ رادیو شدند تا علت سکوت و گریه گزارشگر را بفهمند .
لحظاتی بعد گزارشگر ادامه داد :خلبان یکی از این هواپیماها ، "آنتوان دوسنت اگزوپری" ، نویسنده شهیر فرانسوی و خالق داستان "شازده کوچولو" بود .
ناگهان کشور آلمان در سکوتی غریب غرق شد ! کسی چیزی نمی گفت . بُهت و بغض در چهره ها کاملا مشهود بود .
اگزوپری ، گرچه خلبان دشمن بود ولی از هر هموطنی به مردم نزدیکتر بود ! چیزی فراتر از یک دوست بود . با شازده کوچولو در قلب همه جاگرفته بود . آن روز هیچکس در آلمان خوشحال نبود و آلمان در هاله ای از غم فرورفته بود .حتی آدولف هیتلر نیز از مرگ "اگزوپری" متاثر شد ! پایانی غیرمعمول برای یک داستان نویس جهانی ...
این خاصیت ادبیات است که دوست و دشمن را بر مزار ادیبی جهانی جمع میکند تا به یاد او اندکی تعمق کنند و حتی در سوک فرو روند .کسی نمیدانست چه اتفاقی در آخرین لحظات برای او افتاد ؟ چرا از هواپیما خارج نشد ؟ زخمی بود ؟ مرده بود ؟ کشته شده بود ؟!
داستانهای اگزوپری به ویژه "شازده کوچولو" آنقدر قوی بود که او را در طی حیاتش به "نویسنده ای جهانی" تبدیل کند . و شاید مرگ قهرمانانه او ، اعتبارش را میان اروپاییان بیشتر و بیشتر کرد .
کمتر کسی در تاریخ جنگهای بشری ، در جایگاهی قرار گرفت که "اگزوپری" پیدا کرد .او برای مردمش و ارتش متفقین یک قهرمان و برای مردم آلمان یک دلاور شد . او در داستانهایش از انسان و انسانیت سخن میگفت . ماجرای تاثیر اعلام مرگ او بر روی مردم بسیار شنیدنی است اما عجیبترین قسمت این ماجرا ، "گزارشگر" رادیو آلمان بود .
آن افسر جوانی که با گریه و هق هق ، مرگِ اگزوپری را اعلام کرد ، خود "مترجم شازده کوچولو" به زبان آلمانی بود ...
منبع یک کلمه با محمد امینی
۷:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
روز گذشته، بخشدار محترم بخش مرکزی، جناب آقای غلامپور، بهمنظور بازدید از کتابخانه عمومی شهید برنده روستای محمدآباد حضور یافتند. در این بازدید، نشستی کوتاه با حضور دهیار و اعضای شورای اسلامی روستا، رئیس اداره کتابخانههای عمومی شهرستان مرودشت، رئیس امور مالی اداره و اینجانب و جمعی از بزرگان و معتمدین روستا برگزار شد.
در این نشست، موضوع بازگشایی مجدد کتابخانه شهید برنده به عنوان یکی از مطالبات فرهنگی اهالی روستا مطرح و مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. حاضران ضمن بررسی موانع موجود، بر اهمیت تقویت زیرساختهای فرهنگی و نقش کتابخانه در ارتقاء سطح علمی و فرهنگی روستا تأکید کردند.
در ادامه، بخشدار محترم به همراه هیئت همراه از کتابخانه سیار روستا نیز بازدید به عمل آوردند و با روند ارائه خدمات فرهنگی به اهالی بهویژه کودکان و نوجوانان آشنا شدند.
همراه ما باشید:@sayarlib4@marvdashtpl
در این نشست، موضوع بازگشایی مجدد کتابخانه شهید برنده به عنوان یکی از مطالبات فرهنگی اهالی روستا مطرح و مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. حاضران ضمن بررسی موانع موجود، بر اهمیت تقویت زیرساختهای فرهنگی و نقش کتابخانه در ارتقاء سطح علمی و فرهنگی روستا تأکید کردند.
در ادامه، بخشدار محترم به همراه هیئت همراه از کتابخانه سیار روستا نیز بازدید به عمل آوردند و با روند ارائه خدمات فرهنگی به اهالی بهویژه کودکان و نوجوانان آشنا شدند.
۲۰:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
۲۰:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
۲۰:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
۲۰:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
۲۰:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
۲۰:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
۲۰:۰۸
بازارسال شده از کتابخانه سیار سفیر دانایی 4
معرفی کتاب:
در دنیای پیتر و روباهش پکس، هر دو یاد میگیرند که حتی وقتی فاصلهها و جداییها پیش میآیند، پیوندهای واقعی هیچگاه گسسته نمیشوند.وقتی جنگ ناگهانی زندگی آنها را از هم جدا میکند، پیتر مجبور میشود در شهری پر از چالشها زندگی کند و پکس در طبیعت وحشی مسیر خود را بیابد.هر صفحه از این کتاب سرشار از وفاداری، امید و عشق به حیوانات است و نشان میدهد که ارتباط عاطفی میان انسان و حیوان میتواند حتی در سختترین شرایط، آرامش و دلگرمی بیاورد.کتاب «پکس» نوشته سارا پنیپکر، داستانی تأثیرگذار برای نوجوانان و همه دوستداران کتاب است که یادآور میشود، گاهی جدایی آغاز درک عمیقتر عشق و دوستی است.
همراه ما باشید@sayarlib4@marvdashtpl
در دنیای پیتر و روباهش پکس، هر دو یاد میگیرند که حتی وقتی فاصلهها و جداییها پیش میآیند، پیوندهای واقعی هیچگاه گسسته نمیشوند.وقتی جنگ ناگهانی زندگی آنها را از هم جدا میکند، پیتر مجبور میشود در شهری پر از چالشها زندگی کند و پکس در طبیعت وحشی مسیر خود را بیابد.هر صفحه از این کتاب سرشار از وفاداری، امید و عشق به حیوانات است و نشان میدهد که ارتباط عاطفی میان انسان و حیوان میتواند حتی در سختترین شرایط، آرامش و دلگرمی بیاورد.کتاب «پکس» نوشته سارا پنیپکر، داستانی تأثیرگذار برای نوجوانان و همه دوستداران کتاب است که یادآور میشود، گاهی جدایی آغاز درک عمیقتر عشق و دوستی است.
۱۱:۴۲