۱۷:۲۵
۱۹:۱۰
قنـــد و پــــــند
مثل خدا ستارالعیوب باشیم
زماني در بچگي باغ انار بزرگی داشتيم، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن .
اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم!
بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت، بعضی وقتا ميتونستي، ساعت ها قائم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه.
بعد از نهار كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند.
دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی،
بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم!
غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!
پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون
بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچه است اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت!
من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!
كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه
هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی... علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره!
شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پايين بود و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!
كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود...
ایتاhttps://eitaa.com/qurankhan سروش sapp.ir/qurankhanبله https://ble.ir/qurankhanگپhttps://gap.im/qurankhanتلگرامhttps://t.me/qurankhan اینستاگرام https://www.instagram.com/qurankhan2
واتساپhttps://chat.whatsapp.com/EL5AtDWfoz8DgIhdZsZgXQ
مثل خدا ستارالعیوب باشیم
زماني در بچگي باغ انار بزرگی داشتيم، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن .
اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم!
بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت، بعضی وقتا ميتونستي، ساعت ها قائم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه.
بعد از نهار كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند.
دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی،
بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم!
غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!
پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون
بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچه است اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت!
من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!
كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه
هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی... علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره!
شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پايين بود و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!
كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود...
ایتاhttps://eitaa.com/qurankhan سروش sapp.ir/qurankhanبله https://ble.ir/qurankhanگپhttps://gap.im/qurankhanتلگرامhttps://t.me/qurankhan اینستاگرام https://www.instagram.com/qurankhan2
واتساپhttps://chat.whatsapp.com/EL5AtDWfoz8DgIhdZsZgXQ
۱۸:۴۴
Reza Narimani - Del Pore Dard (320) (1).mp3
۰۴:۰۹-۳.۸۳ مگابایت
۱۵:۱۵
*┄━═✿♡﷽♡✿═━┄
نقاش مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بودو میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بودکه ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند(در حال سقوط از ساختمان بود)میخواست فریاد بزند،اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود.
مرد به سرعت قلم مویی را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.
نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند.اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط بود.
براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم،اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای مارا خراب میکند.
گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم:"خالق هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است.
@qurankhan
نقاش مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بودو میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بودکه ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند(در حال سقوط از ساختمان بود)میخواست فریاد بزند،اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود.
مرد به سرعت قلم مویی را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.
نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند.اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط بود.
براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم،اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای مارا خراب میکند.
گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم:"خالق هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است.
@qurankhan
۱۲:۱۵
۴:۲۲
۵:۳۵
۵:۳۷
۵:۴۰
آیتالله حائری شیرازی:
در #شطرنج ، #شاه سفید یا سیاه را نمیکُشند ؛ ماتش میکنند که نتواند حرکت کند . وقتی #حرکت نکرد، #باخته است...
اجانب دنبال این نیستند که رهبر ما را ترور کنند، بلکه دنبال این هستند که ماتش کنند؛ انفعال در او ایجاد کننددرصدد این هستند که حرفش اثر نکند. فرمانش اثر نکند. یعنی راههای حرکت او را ببندند. جلوی تحرکش را ببندند. از هر راهی برود، کیش بشود، از هر نقطهای بخواهد حرکت کند، راهها را بر او ببندند. آنها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود، اما واقع نشود!
مثلاًبگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ گوشی بدهکار نباشد و هیچ تغییری نکند!بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که افراد بودند، باشند!اگر این طور شد، این #بزرگترینضرر است. بزرگترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یکچیز دیگر از آب دربیاید
این «#کیش» شدن است؛ اگر تکرار شد، «#مات» شدن است و ما نباید بگذاریم ، کار به اینجا بکشد
#منبع : تمثیلات سیاسی اجتماعی #آیت_الله_حائری_شیرازی، ص۴۳
به مابپیوندید در
@qurankhan
در #شطرنج ، #شاه سفید یا سیاه را نمیکُشند ؛ ماتش میکنند که نتواند حرکت کند . وقتی #حرکت نکرد، #باخته است...
اجانب دنبال این نیستند که رهبر ما را ترور کنند، بلکه دنبال این هستند که ماتش کنند؛ انفعال در او ایجاد کننددرصدد این هستند که حرفش اثر نکند. فرمانش اثر نکند. یعنی راههای حرکت او را ببندند. جلوی تحرکش را ببندند. از هر راهی برود، کیش بشود، از هر نقطهای بخواهد حرکت کند، راهها را بر او ببندند. آنها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود، اما واقع نشود!
مثلاًبگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ گوشی بدهکار نباشد و هیچ تغییری نکند!بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که افراد بودند، باشند!اگر این طور شد، این #بزرگترینضرر است. بزرگترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یکچیز دیگر از آب دربیاید
این «#کیش» شدن است؛ اگر تکرار شد، «#مات» شدن است و ما نباید بگذاریم ، کار به اینجا بکشد
#منبع : تمثیلات سیاسی اجتماعی #آیت_الله_حائری_شیرازی، ص۴۳
به مابپیوندید در
@qurankhan
۷:۰۳
۶:۱۷
مجلس به حاشیه نرود!
زمانی که مسأله اصلی کشور و مردم گرانی ها و معیشت مردم است برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی با واکنش تند و جنجالی به بخشنامه جناب آقای محمدرضا غلامرضا معاون سیاسی کشور، مجلس شورای اسلامی را به حاشیه کشانده اند.
سردار غلامرضا در بخشنامه ای در خصوص انتخابات مجلس در سال جاری به فرمانداران، بخشداران و معاونان فرمانداران اعلام داشت «ضمن تداوم پیشبرد امور شهرستان در روابط با نمایندگان مجلس، نسبت به همراهینکردن نماینده شهرستان و در موضوعات و جلسات شائبهدار انتخاباتی حساسیت لازم را داشته باشند.»،که این بند از بخشنامه حساسیت برخی نمایندگان مجلس را به دنبال داشت تا حدی که به جای پرداختن به امورات کشور و زندگی و معیشت مردم، خواستار استیضاح وزیر شدند.
در پی فشار های عجیب برخی نمایندگان (منفعت طلبان) جناب آقای محمد رضا غلامرضا معاون سیاسی این وزارتخانه صرفا به دلیل انتشار یک بخشنامه انتخاباتی که مورد اعتراض برخی نمایندگان مجلس بود از سمت خود برکنار شد.
سردار پرافتخار محمدرضا غلامرضا از معاونان سابق نیروی قدس سپاه پاسداران است که در لحظه شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد در هیأت همراه ایشان بود و در کاروان دوم با فاصله از کاروان شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس در حرکت بود.
ثمره فشار های نمایندگان مجلس، برکناری یک فرد انقلابی، پاک و درستکار از وزارت کشور و ستاد انتخابات کشور است.
@qurankhan
زمانی که مسأله اصلی کشور و مردم گرانی ها و معیشت مردم است برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی با واکنش تند و جنجالی به بخشنامه جناب آقای محمدرضا غلامرضا معاون سیاسی کشور، مجلس شورای اسلامی را به حاشیه کشانده اند.
سردار غلامرضا در بخشنامه ای در خصوص انتخابات مجلس در سال جاری به فرمانداران، بخشداران و معاونان فرمانداران اعلام داشت «ضمن تداوم پیشبرد امور شهرستان در روابط با نمایندگان مجلس، نسبت به همراهینکردن نماینده شهرستان و در موضوعات و جلسات شائبهدار انتخاباتی حساسیت لازم را داشته باشند.»،که این بند از بخشنامه حساسیت برخی نمایندگان مجلس را به دنبال داشت تا حدی که به جای پرداختن به امورات کشور و زندگی و معیشت مردم، خواستار استیضاح وزیر شدند.
در پی فشار های عجیب برخی نمایندگان (منفعت طلبان) جناب آقای محمد رضا غلامرضا معاون سیاسی این وزارتخانه صرفا به دلیل انتشار یک بخشنامه انتخاباتی که مورد اعتراض برخی نمایندگان مجلس بود از سمت خود برکنار شد.
سردار پرافتخار محمدرضا غلامرضا از معاونان سابق نیروی قدس سپاه پاسداران است که در لحظه شهادت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد در هیأت همراه ایشان بود و در کاروان دوم با فاصله از کاروان شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس در حرکت بود.
ثمره فشار های نمایندگان مجلس، برکناری یک فرد انقلابی، پاک و درستکار از وزارت کشور و ستاد انتخابات کشور است.
@qurankhan
۱۵:۱۲
۱۳:۵۷
۲۰:۴۷
۲۰:۵۰
شکایت ملت بزرگ ایران از جسارت به ساحت قرآن مجید را میلیونی امضاء کنید.
از آنجا که جسارتکنندگان از بیعملی ما مسلمانان روز به روز گستاخانهتر به عمل شنیع خود ادامه میدهند، ما ملت شهید دادۀ ایران از از قوه قضائیه و سایر مسئولان ذیربط تقاضای اشد مجازات عامل یا عاملان، آمران، مروجان و مشوقان این حرکت هنجارشکنانه از طریق مراجع قضایی را داریم.
این شکایت را امضاء کنید: https://asle90.24on.ir/n/5
برای قرآن تمام زندگیمان را اگر هزینه کنیم هم ضرر نکردهایم…پس تا میتوانید این پیام را برای دوستانتان ارسال کنید
از آنجا که جسارتکنندگان از بیعملی ما مسلمانان روز به روز گستاخانهتر به عمل شنیع خود ادامه میدهند، ما ملت شهید دادۀ ایران از از قوه قضائیه و سایر مسئولان ذیربط تقاضای اشد مجازات عامل یا عاملان، آمران، مروجان و مشوقان این حرکت هنجارشکنانه از طریق مراجع قضایی را داریم.
این شکایت را امضاء کنید: https://asle90.24on.ir/n/5
برای قرآن تمام زندگیمان را اگر هزینه کنیم هم ضرر نکردهایم…پس تا میتوانید این پیام را برای دوستانتان ارسال کنید
۱۰:۱۶
دوازده خصلت از سفارشات پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) در مورد غذا خوردن
ای علی! دوازده خصلت است که فرد مسلمان باید سر سفره یاد بگیرد:بدانی،چه میخوریگفتن بسم اللهشکر گفتنراضی بودن به غذا
مستحب ها
بر روی پای چپ نشستنبا سه انگشت غذا خوردناز جلوی خود غذا خوردنانگشتها را لیسیدن
موارد ادب
لقمه را کوچک گرفتنبسیار جویدن غذانگاه نکردن به دهان مردمدستها را شستن
مکارم الاخلاق رضی الدین طبرسی ص 889
@qurankhan
ای علی! دوازده خصلت است که فرد مسلمان باید سر سفره یاد بگیرد:بدانی،چه میخوریگفتن بسم اللهشکر گفتنراضی بودن به غذا
مستحب ها
بر روی پای چپ نشستنبا سه انگشت غذا خوردناز جلوی خود غذا خوردنانگشتها را لیسیدن
موارد ادب
لقمه را کوچک گرفتنبسیار جویدن غذانگاه نکردن به دهان مردمدستها را شستن
مکارم الاخلاق رضی الدین طبرسی ص 889
@qurankhan
۱۸:۳۲
ارزش چند بار خوندن و داره
جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کردو به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است.جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت..
@a1387z1393
"زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد""زندگی حکايت قديمي کوهستان است!صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند"
https://telegram.me/Qurankhan
جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کردو به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است.جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت..
@a1387z1393
"زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد""زندگی حکايت قديمي کوهستان است!صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند"
https://telegram.me/Qurankhan
۱۸:۳۳