🟣صفحهی ۵۲۷ قرآن آیات ۲۷تا۴۴ سوره نجم را میخوانیم.
یادتان نرود قرار است، ترجمهی فارسیاش را هم بخوانیم.
۱۹:۴۱
نکتهای از صفحهی ۵۲۷ قرآن کریم
تدبر کنیم:
در آیه ۳۲ میخوانیم:
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی
كسانی كه از گناهان بزرگ و زشتیهای آشكار اجتناب میكنند جز گناهان ناخواسته، بیشك پروردگارت (نسبت به آنان) آمرزشش گسترده است. او به شما داناتر است، آنگاه كه شما را از زمين پديد آورد و آنگاه كه شما در شكم مادرانتان جنين بوديد، پس خود را بیعيب نشماريد كه او به تقواپيشگان داناتر است
تفکر کنیم- كسانی كه از گناه دوری میكنند، گرفتار خودستايی نشوند. يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ ...
فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ
۱۵- توجّه به ناچيزی و ضعف و ذلت سابق، انسان را از خودستايی باز میدارد.
«إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ»
۱۶- اصلاح رفتار مردم بايد از طريق اصلاح عقايد باشد. عقيده به علم و نظارت الهی انسان را از خودستايی باز میدارد. هُوَ أَعْلَمُ ... فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ
۱۷- اگر كمالی داريم همه از اوست، چرا به خود افتخار میكنيم. أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ... فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ
در آیه ۳۲ میخوانیم:
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی
كسانی كه از گناهان بزرگ و زشتیهای آشكار اجتناب میكنند جز گناهان ناخواسته، بیشك پروردگارت (نسبت به آنان) آمرزشش گسترده است. او به شما داناتر است، آنگاه كه شما را از زمين پديد آورد و آنگاه كه شما در شكم مادرانتان جنين بوديد، پس خود را بیعيب نشماريد كه او به تقواپيشگان داناتر است
فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ
۱۵- توجّه به ناچيزی و ضعف و ذلت سابق، انسان را از خودستايی باز میدارد.
«إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ»
۱۶- اصلاح رفتار مردم بايد از طريق اصلاح عقايد باشد. عقيده به علم و نظارت الهی انسان را از خودستايی باز میدارد. هُوَ أَعْلَمُ ... فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ
۱۷- اگر كمالی داريم همه از اوست، چرا به خود افتخار میكنيم. أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ... فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ
۲۱:۲۳
دعای روز جمعه
۲۱:۲۴
🟣صفحهی ۵۲۸ قرآن آیات ۴۵تاآخر سوره نجم و آیات ۱تا۶ سوره قمر را میخوانیم.
یادتان نرود قرار است، ترجمهی فارسیاش را هم بخوانیم.
۲۱:۲۵
نکتهای از صفحهی ۵۲۸ قرآن کریم
تدبر کنیم:
در آیه ۵ میخوانیم:
حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُحكمت" به معنای كلمه حقی است كه از آن بهرهبرداری شود، و كلمه" بالغه" از ماده بلوغ است كه به معنای رسيدن هر روندهای است به آخرين حد مسافت، ولی به طور كنايه در تماميت و كمال هر چيزی هم استعمال میشود، پس" حكمت بالغه" آن حكمتی است كه كامل باشد، و از ناحيه خودش نقصی و از جهت اثرش كمبودی نداشته باشد.
و حرف" فاء" در جمله" فما تغن النذر" فای فصيحه است كه از حذف شدن جزئياتی خبر میدهد، جزئياتی كه گفتار متفرع بر آنها است، و كلمه" نذر" جمع نذير و نذير يا به معنای منذر و بيمرسان است، و يا به معنای انذار و بيم رساندن است، و هر دو معنا صحيح است، هر چند معنای اول به فهم نزديكتر است.
و معنای آيه اين است كه: اين قرآن و يا آنچه به سوی آن دعوت میكند، حكمتی است بالغ، ولی آن را تكذيب كرده دنبال هواهای نفسانی خود را گرفتند، و در نتيجه منذرين و يا انذارها سودی به حالشان نبخشيد.
تفکر کنیم
خداوند اتمام حجّت میكند، «حِكْمَةٌ بالِغَةٌ» ولی مردم هشدارها را ناديده میگيرند. «فَما تُغْنِ النُّذُرُ»
در آیه ۵ میخوانیم:
حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُحكمت" به معنای كلمه حقی است كه از آن بهرهبرداری شود، و كلمه" بالغه" از ماده بلوغ است كه به معنای رسيدن هر روندهای است به آخرين حد مسافت، ولی به طور كنايه در تماميت و كمال هر چيزی هم استعمال میشود، پس" حكمت بالغه" آن حكمتی است كه كامل باشد، و از ناحيه خودش نقصی و از جهت اثرش كمبودی نداشته باشد.
و حرف" فاء" در جمله" فما تغن النذر" فای فصيحه است كه از حذف شدن جزئياتی خبر میدهد، جزئياتی كه گفتار متفرع بر آنها است، و كلمه" نذر" جمع نذير و نذير يا به معنای منذر و بيمرسان است، و يا به معنای انذار و بيم رساندن است، و هر دو معنا صحيح است، هر چند معنای اول به فهم نزديكتر است.
و معنای آيه اين است كه: اين قرآن و يا آنچه به سوی آن دعوت میكند، حكمتی است بالغ، ولی آن را تكذيب كرده دنبال هواهای نفسانی خود را گرفتند، و در نتيجه منذرين و يا انذارها سودی به حالشان نبخشيد.
خداوند اتمام حجّت میكند، «حِكْمَةٌ بالِغَةٌ» ولی مردم هشدارها را ناديده میگيرند. «فَما تُغْنِ النُّذُرُ»
۲۱:۲۵
دعای روز شنبه
۸:۵۹
🟣صفحهی ۵۲۹ قرآن آیات ۷تا۲۷ سوره قمر را میخوانیم.
یادتان نرود قرار است، ترجمهی فارسیاش را هم بخوانیم.
۹:۰۱
ای علمدار کربلا ،علمدار این انقلاب را به شما سپردیم.یا باب الحوائج...اللّهُمَّ اجْعَلْ زَعیمَنا في دِرعِکَ الْحَصینَةِ الَّتي تَجعَلُ فیها مَن تُریدُ
نکتهای از صفحهی ۵۲۹ قرآن کریم
تدبر کنیم:
در آیه ۲۴ میخوانیم:
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍآری كبر و غرور و خودبينی و خودخواهی حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبيا بود، آنها میگفتند: صالح فردی مانند ما است، دليلی ندارد كه ما از او پيروی كنيم! او چه امتيازی بر ما دارد كه رهبر باشد، و ما پيرو و تابع او؟! اين همان اشكالی است كه امتهای گمراه غالبا به انبيا داشتند كه آنها افرادی از جنس ما هستند و به همين دليل نمیتوانند پيامبر الهی باشند.
جمعی از مفسران تعبير به" واحدا" چنين استفاده كردهاند كه منظور دشمنان صالح اين بوده كه او يك فرد عادی است، مال و ثروت هنگفت، و يا نژاد و نسب فوق العادهای ندارد، بعضی نيز آن را به اين معنی تفسير كردهاند كه او يك نفر است جمعيت و گروهی ندارد، در حالی كه يك رهبر بايد جمعيتی در اختيار داشته باشد و با اين امتياز ديگران را به پيروی خود بخواند.
ولی تفسير سومی نيز در اينجا وجود دارد كه آنها روی واحد عددی تكيه نمیكردند، بلكه هدفشان واحد نوعی بود، مقصود اين بود كه او فردی از نوع و جنس ماست و نوع بشر نمیتواند رسالت الهی را بر عهده گيرد بلكه بايد پيامبر از جنس فرشتگان باشد، البته جمع ميان هر سه تفسير ممكن است، ولی به هر حال ادعايی واهی و بی اساس بود.
تفکر کنیم
امّا هيچ يك از اين بهانهها منطقی نيست، زيرا:
اوّلًا: بشر بودن، نقطهی قوّت پيامبران است تا بتوانند الگوی ديگر افراد بشر باشند.
ثانياً: تمام انبيا يك نفر بودند و در طول تاريخ افرادی كه يك تنه قيام كردند و طرح اصلاحی داشتند كم نبودند.
ثالثاً: اصل، پيروی از حق است، نه تعداد پيروان يا رهبران
نکتهای از صفحهی ۵۲۹ قرآن کریم
در آیه ۲۴ میخوانیم:
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍآری كبر و غرور و خودبينی و خودخواهی حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبيا بود، آنها میگفتند: صالح فردی مانند ما است، دليلی ندارد كه ما از او پيروی كنيم! او چه امتيازی بر ما دارد كه رهبر باشد، و ما پيرو و تابع او؟! اين همان اشكالی است كه امتهای گمراه غالبا به انبيا داشتند كه آنها افرادی از جنس ما هستند و به همين دليل نمیتوانند پيامبر الهی باشند.
جمعی از مفسران تعبير به" واحدا" چنين استفاده كردهاند كه منظور دشمنان صالح اين بوده كه او يك فرد عادی است، مال و ثروت هنگفت، و يا نژاد و نسب فوق العادهای ندارد، بعضی نيز آن را به اين معنی تفسير كردهاند كه او يك نفر است جمعيت و گروهی ندارد، در حالی كه يك رهبر بايد جمعيتی در اختيار داشته باشد و با اين امتياز ديگران را به پيروی خود بخواند.
ولی تفسير سومی نيز در اينجا وجود دارد كه آنها روی واحد عددی تكيه نمیكردند، بلكه هدفشان واحد نوعی بود، مقصود اين بود كه او فردی از نوع و جنس ماست و نوع بشر نمیتواند رسالت الهی را بر عهده گيرد بلكه بايد پيامبر از جنس فرشتگان باشد، البته جمع ميان هر سه تفسير ممكن است، ولی به هر حال ادعايی واهی و بی اساس بود.
امّا هيچ يك از اين بهانهها منطقی نيست، زيرا:
اوّلًا: بشر بودن، نقطهی قوّت پيامبران است تا بتوانند الگوی ديگر افراد بشر باشند.
ثانياً: تمام انبيا يك نفر بودند و در طول تاريخ افرادی كه يك تنه قيام كردند و طرح اصلاحی داشتند كم نبودند.
ثالثاً: اصل، پيروی از حق است، نه تعداد پيروان يا رهبران
۹:۰۳
آجرک الله یا صاحب الزمان......
۱۳:۴۳
دعای روز شنبه
۲۰:۲۳
🟣صفحهی ۵۳۰ قرآن آیات ۲۸تا۴۹ سوره قمر را میخوانیم.
یادتان نرود قرار است، ترجمهی فارسیاش را هم بخوانیم.
۲۰:۲۴
نکتهای از صفحهی ۵۳۰ قرآن کریم
تدبر کنیم:
در آیه ۴۳ میخوانیم:
أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولئِكُمْ أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ فِي الزُّبُرِ
بعد از بيان داستان اقوام پيشين و عذاب و كيفر امتهای سركش و مجرم، در آيه بعد مشركان مكه را مخاطب ساخته میگويد:" آيا كفار شما از كافران پيشين بهترند و يا برای شما اماننامهای در كتب آسمانی نازل شده است
تفکر کنیم●قهر الهی بر اساس كفر و لجاجت و تكذيب است و كفّار هر عصر هيچ امتيازی نسبت به پيشينيان خود ندارند. أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ ...
●در شيوهی تبليغ، به نحوی استدلال كنيد كه تمام راهها و فرضيههای دشمن را از دست او بگيريد. أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ ... أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ ... أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ
●در شيوهی ارشاد قرآن، تاريخ، تهديد، استدلال و اعتقاد به هم پيچيده است
در آیه ۴۳ میخوانیم:
أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولئِكُمْ أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ فِي الزُّبُرِ
بعد از بيان داستان اقوام پيشين و عذاب و كيفر امتهای سركش و مجرم، در آيه بعد مشركان مكه را مخاطب ساخته میگويد:" آيا كفار شما از كافران پيشين بهترند و يا برای شما اماننامهای در كتب آسمانی نازل شده است
●در شيوهی تبليغ، به نحوی استدلال كنيد كه تمام راهها و فرضيههای دشمن را از دست او بگيريد. أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ ... أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ ... أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ
●در شيوهی ارشاد قرآن، تاريخ، تهديد، استدلال و اعتقاد به هم پيچيده است
۱۴:۲۹
دعای روز دوشنبه
۱۴:۳۰
روز پنجاه و چهارم مرور و جبران
بعد از گذشت ۵۷۸ روز، ما ۱۰۶ شبانه روز نماز قضا و ۵۳۰ صفحه قرآن خواندهایم.
🟣اگر از خواندن قرآن عقب ماندید خود را به پایان صفحه ۵۳۰ برسانید و نکات زیر را با خواندن دوباره ی تدبرها مرور کنید.
روز۵۶۹:غمزهروز۵۷۰:ففروا الی الله روز۵۷۱:واژه خوضروز۵۷۲:واژه ی لوتروز۵۷۳:باعینناروز۵۷۴:هویروز ۵۷۵:گناهان کبیرهروز۵۷۶:حکمت بالغهروز۵۷۷:بشری مثل ماست!روز۵۷۸:استدلال شیوه تبلیغ
۱۹:۰۶
دعای روز سهشنبه
۱۹:۰۸
🟣صفحهی ۵۳۱ قرآن آیات ۵۰تا آخر سوره قمر و سوره الرحمن آیات ۱تا۱۶ را میخوانیم.
یادتان نرود قرار است، ترجمهی فارسیاش را هم بخوانیم.
۱۹:۲۱
نکتهای از صفحهی ۵۳۱ قرآن کریم
تدبر کنیم:
در آیه ۵۵ میخوانیم:
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ
چه توصيف جالبی در اين آيه از جايگاه پرهيزگاران شده است؟ دو ويژگی دارد كه همه امتيازات در آن جمع است: نخست اينكه آنجا جايگاه صدق است و هيچگونه باطل و بيهودگی در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعدههای خداوند در باره بهشت در آنجا عينيت پيدا میكند، و صدق آنها آشكار میشود.
ديگر اينكه: در جوار و قرب خدا است، همان چيزی كه از كلمه" عند" (نزد) استفاده میشود كه اشاره به نهايت قرب و نزديكی و معنوی است نه جسمانی، آن هم نسبت به خداوندی كه هم مالك است و هم قادر، هر گونه نعمت و موهبتی در قبضه قدرت و در فرمان حكومت و مالكيت او است، و به همين دليل در پذيرايی اين ميهمانان گرامی فروگذار نخواهد كرد، و تنها خودش میداند چه مواهبی برای آنها آماده ساخته است.
تفکر کنیم
تعبيراتی همچون" مليك" و" مقتدر" و نيز" مقعد صدق" همگی دلالت بر دوام و بقای اين حضور و قرب معنوی دارد.
در آیه ۵۵ میخوانیم:
فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ
چه توصيف جالبی در اين آيه از جايگاه پرهيزگاران شده است؟ دو ويژگی دارد كه همه امتيازات در آن جمع است: نخست اينكه آنجا جايگاه صدق است و هيچگونه باطل و بيهودگی در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعدههای خداوند در باره بهشت در آنجا عينيت پيدا میكند، و صدق آنها آشكار میشود.
ديگر اينكه: در جوار و قرب خدا است، همان چيزی كه از كلمه" عند" (نزد) استفاده میشود كه اشاره به نهايت قرب و نزديكی و معنوی است نه جسمانی، آن هم نسبت به خداوندی كه هم مالك است و هم قادر، هر گونه نعمت و موهبتی در قبضه قدرت و در فرمان حكومت و مالكيت او است، و به همين دليل در پذيرايی اين ميهمانان گرامی فروگذار نخواهد كرد، و تنها خودش میداند چه مواهبی برای آنها آماده ساخته است.
تعبيراتی همچون" مليك" و" مقتدر" و نيز" مقعد صدق" همگی دلالت بر دوام و بقای اين حضور و قرب معنوی دارد.
۲۰:۲۵
دعای روز چهارشنبه
۱۱:۴۹
🟣صفحهی ۵۳۲ قرآن آیات ۱۷تا۴۰ سوره الرحمن را میخوانیم.
یادتان نرود قرار است، ترجمهی فارسیاش را هم بخوانیم.
۱۱:۵۲
نکتهای از صفحهی ۵۳۲ قرآن کریم
تدبر کنیم:
در آیه ۲۶ میخوانیم:
كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ
از جمله" كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ" اين نكته هم به طور اشاره استفاده میشود كه مدت و أجل نشاه دنيا با فنای جن و انس به سر میآيد و عمرش پايان میپذيرد، و نشاه آخرت طلوع میكند، و هر دو مطلب يعنی فنای جانداران صاحب شعور زمين، و طلوع نشاه آخرت كه نشاه جزا است، از نعمتها و آلای خدای تعالی است، چون زندگی دنيا حياتی است مقدمی برای غرض آخرت و معلوم است كه انتقال از مقدمه به غرض و نتيجه، نعمت است.
تفکر کنیم۱-مرگ، يك قانون عام و فراگير است. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ»
۲- به كسی جز خدا تكيه نكنيم كه همه فناپذيرند. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی وَجْهُ رَبِّكَ»
۳- ارزش انسان با تقرّب به خداوند است، نه داشتن امكانات. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی وَجْهُ رَبِّكَ»
۴- مرگ، گامی در مسير تربيت انسان است. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی وَجْهُ رَبِّكَ»
۵- پيامبر، تحت تربيت و ربوبيّت خاصّ خداوند است. «رَبِّكَ»
۶- مرگ موجودات، نشانه نقص و تمام شدن قدرت و كرم الهی نيست كه او صاحب جلال و كرامت است. كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی ... ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ
۷- جلال الهی همراه با رحمت و رأفت است. «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»
۸- مرگ، نعمت است.
در آیه ۲۶ میخوانیم:
كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ
از جمله" كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ" اين نكته هم به طور اشاره استفاده میشود كه مدت و أجل نشاه دنيا با فنای جن و انس به سر میآيد و عمرش پايان میپذيرد، و نشاه آخرت طلوع میكند، و هر دو مطلب يعنی فنای جانداران صاحب شعور زمين، و طلوع نشاه آخرت كه نشاه جزا است، از نعمتها و آلای خدای تعالی است، چون زندگی دنيا حياتی است مقدمی برای غرض آخرت و معلوم است كه انتقال از مقدمه به غرض و نتيجه، نعمت است.
۲- به كسی جز خدا تكيه نكنيم كه همه فناپذيرند. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی وَجْهُ رَبِّكَ»
۳- ارزش انسان با تقرّب به خداوند است، نه داشتن امكانات. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی وَجْهُ رَبِّكَ»
۴- مرگ، گامی در مسير تربيت انسان است. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی وَجْهُ رَبِّكَ»
۵- پيامبر، تحت تربيت و ربوبيّت خاصّ خداوند است. «رَبِّكَ»
۶- مرگ موجودات، نشانه نقص و تمام شدن قدرت و كرم الهی نيست كه او صاحب جلال و كرامت است. كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقی ... ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ
۷- جلال الهی همراه با رحمت و رأفت است. «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»
۸- مرگ، نعمت است.
۱۱:۵۷