بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۱:۴۵
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۶:۴۹
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۶:۴۹
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۶:۴۹
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۶:۴۹
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۱:۱۳
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۱:۱۳
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۴:۵۹
با سلام و عرض احتراماولیاء گرامی جهت اطلاع از برنامه ها و فعالیت های مجتمع اندیشمند فردا به لینک ذیل مراجعه فرمائیدhttps://ble.ir/andishmand1402
۲۰:۳۲
بازارسال شده از ☘️پایه یازدهم اندیشمند فردا ۱۴۰۴_۱۴۰۳☘️
۲۰:۲۰
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۸:۵۸
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۷:۰۴
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۶:۱۶
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۸:۱۱
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۹ محرم الحرامروز پیدا شدن بدن جُوْن؛ غلام سیدالشهدا(سلاماللهعلیهما)#مقتل #شب_جمعه
پیش آقایش، حسین(ع) آمد و گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. آقای من، از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون میگفت و گریه میکرد به حدی که امام حسین علیهالسلام نیز گریستند و اجازه دادند.
با آنکه «جُون» پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچهها در حرم با او اُنس فراوانی داشتند. او به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمهها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیهالسلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود:
بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهمالسلام محشورش نما.
از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ۸ یا ۱۰ روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
نفسالمهموم، محدث قمی (ره) تقویم شیعه، بندانی نیشابوری
پیش آقایش، حسین(ع) آمد و گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. آقای من، از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون میگفت و گریه میکرد به حدی که امام حسین علیهالسلام نیز گریستند و اجازه دادند.
با آنکه «جُون» پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچهها در حرم با او اُنس فراوانی داشتند. او به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمهها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیهالسلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود:
بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهمالسلام محشورش نما.
از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ۸ یا ۱۰ روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
نفسالمهموم، محدث قمی (ره) تقویم شیعه، بندانی نیشابوری
۲۱:۳۱
با سلام و احترام اولیاء گرامی و دانش آموزان عزیز جهت اطلاع از برنامه های پرورشی و اردویی مجتمع اندیشمند فردا، در کانال ذیل عضو شوند.
@andishmand1402
@andishmand1402
۲۱:۳۹
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۲۲:۰۹
بازارسال شده از ☘️فعالیت های پرورشی دبیرستان اندیشمند فردا☘️
۱۵:۲۱