عکس پروفایل ✞𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥_♡_رمان✞

✞𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥_♡_رمان✞

۷عضو

۲۰ بهمن ۱۴۰۱

مینااا اومدم پارت اول از فن فیک

اسم فن فیک:رویای نابود شد

اصکی ببینم خودم میدونم چیکار کنم و 100درصد پشیمون میشید

مینااا اول بگم اول داستان، زمان از اون موقعی که المایت به دکو گفت نمیتونه قهرمان بشه اما یکم تغییر کرد که بعدش دیگه ایزوکو دنبالش نرفت!
امیدوارم خوشتون بیاد و حتما نظرتونو تو پیوی بهم بگین

ID:@anime_baranq139
╱╲❀╱╲╱╲❀╱╲╱╲❀╱╲
اشکام سر میخوردن و تو بارون مخفی میشدن
حرفای اونا تو سرم اکو میشد :۰ هیچ وقت نمیتونی قهرمان شی۰ ۰دکو نفله۰ ۰بی کوسه۰
امروز المایت کل تصوراتم رو نابود کرد

هوا تاریک شده بود
بچگیم نابود شد
رویام نابود شده

همینطور که راه میرفتم متوجه سایه شخصی رو به روم شدم
از ترس لرزیدم نکنه یه شرور باشه؟
سایه بیرون اومد
مردی با ماسک رو به روم بود
خشکم زده بود و نمیدونستم چیکار کنم
مرد یا خنده گفت:_پسر جون لازم نیست بترسی، واقعا بقیه بدجور رویات رو نابود کردن مگه نه؟
من:_ش.... شما
مرد:_من ال فور وان هستم ایزوکو المایت.... قهرمانی که بهش امید داشتی از اونم نا امید شدی مگه نه؟

دیگه تحمل نکردم و قطره اشکی از چشمام پایین اومد

مرد ادامه داد:_میخوای یه شانس دیگه داشته باشی؟شاگرد من شو

من:_چطور ممکنه..... م.... من کوسه ندارم من حتی شما رو نمیشناسم
مرد :_مگه حتما باید کوسه داشته باشی؟ این جامع قهرمانی نابود شده.... یه نگاهی به قهرمانان بنداز

اون مرد راست میگفت.... جامع قهرمانی..... به کل نابود شده


من:_ قبول میکنم

مرد نیشخندی زد و دستشو سمتم دراز کرد


۰چند ماه بعد، زمان ازمون ورود به u_a ۰

زمان ازمون ورودی بود

باید نشون میدادم

چندین ماه تمرین فوق العاده فشرده
4 صبح شروع میشد تا 12 شب
بدون درصدی استراحت
فشرده ترین تمرین ها ی دنیا
اتفاقات زیادی افتاد
تو ماه دوم وارد لیگ شدم
جوری صحنه سازی کردیم که مادرم و کسایی که منو میشناختن فکر کنن من خودکشی کردم
الان تو لیگ زندگی میکنم و اونجا یه اتاق دارم
فوق العاده قوی شدم و البته متنفر از قهرمانا

به سمت اتاقم رفتم

یه هودی سیاه پوشیدم
کلاه گیس سفید و لنز مشکی با اسم جعلی کاسومی هیرو
و راه افتادم به محل ازمون

توی ازمون کتبی که تو 3 دقیقه اول برگه رو دادم نگاه دانش اموزان متعجب بود مخصوصا کاچان
رفتم داخل محل مشخص شده نشستم منتظر موندم که دانش اموز ها کم کم اومدن
و نشستن مدیر اومد و مشغول توضیح شد

بد اتمام توضیح ها رفتیم تو رختکن و من یه تیشرت ورزشی پوشیدم و رفتم بیرون همه اومدن
و کمی بعد شروع شد
ربات ها حمله ور میشدن من حتی صدم ثانیه اول هم کوتاهی نکردم و رفتم سمت ربات ها راستشو بخواین مثل اسباب بازی بودن زدنشون کاری نداشت
اخر سر به یه ربات بزرگ رسیدم با امتیاز صفر
با پوزخندی اروم گفتم:_برای همچین چیزی امتیاز نزاشتن؟ هه مگه بچه بازیه؟
کمی دقت کردم و متوجه دختری شدم که زیر همون ربات به دردسر افتاده

رفتم سمتش و ربات رو ناکار کردم تو یه لگد ساده اما محکم.... هه اینا همش بچه بازیه
دختر با ناباوری خیره شده بود و بلاخره گفت:عالی بود من اوراراکا اوچاکو هستم.......کوست چیه؟

من:_کوسه ندارم

دختر به معنای واقعی فکش افتاد زمین اما بی بدون توجه رفتم دنبال رباتای دیگه

£•`۰°٬-از زبان راوی-٬۰°`•~

وقتی زمان تموم شد

همه جمع شدن تا نتایج رو بدونن

مدیر گفت :_خبً..
نفر اول : کاسومی هیرو با 98 امتیاز ربات 46 امتیاز نجات کوسه:بدون کوسه!


همه نگاه ها به سمت دکو برگشت کاچان با اعصبانیت نگاه میکرد

دکو:_لازم به ورود به u a ندارم

مدیر : پس چرا شرکت کردی؟

دکو:_فکر کنید سرگرمی بود

دکو با همون هاله ترسناک پر از غم راه افتاد و رفت


وقتی به مکان لیگ رسید اول کلاه گیس رو برداشت بعد لنز و بعد وارد شد
وقتی وارد شد یه دفترچه انداخت رو به رو شیگاراکی دکو:_کنیچیوا، کوسه دانش اموزان Ua که یاداشت کردم
شیگاراکی:_خوبه

دکو مستقیم رفت اتاقش و درو بست و نشست رو تخت و یه دفترچه برداشت و شروع کرد به نوشتن

۰حمله به ua۰

دکو با بی حالی رو کرد به ال فور وان و گفت:_سنسه همچیز امادس.... انگار قراره المایت هم اونجا باشه
ال فور وان :_کارت خوب بود این کار رو کلا به تو میسپارم

دکو سرش رو تکون داد و رفت بیرون

رو به بقیه کرد و گفت :_همتون اماده اید؟
بقیه سرشونو تکون دادن

دکو:_کروگیری، پرتال رو درست کن

پرتال که درست شد شیگاراکی و و بقیه جز دکو رفتن داخل

صدای ایزاوا سنسه اومد که گفت :_اینا شرور های واقعین

دکو ماسکی داشت که هویتش رو لو نمیداد

کمی بعد دکو وارد شد
دکو چاقویی به دست گرفت
المایت داشت با نومو مبارزه میکرد اون وظیفه داشت کار المایت رو سخت تر کنه . ......

۱۸:۴۳

رمان بعدی چی بزارم؟

۱۸:۴۵

ازت متنفرم

۱۸:۴۵

رویای نابود شده

۱۸:۴۵

با لایک نشون بدید

۱۹:۰۹

۲۱ بهمن ۱۴۰۱

اسم چنل عوض شد گم مون نکنین

۶:۱۸

۲۲ بهمن ۱۴۰۱

امیدوارم خوشتون بیاد

P:2


✧○ꊞ○ꊞ○•̩̩͙✩•̩̩͙○♡ ୨୧•๑♡○•̩̩͙✩•̩̩͙ꊞ○ꊞ○✧
همینطور که نومو با المایت من مبارزه میکرد دکو وارد شد

فقط موهاش معلوم بود

نگاه همه قهرمان ها به اون بروکلی...... چیز یعنی دکو افتاد

دکو هم که خوب...... بدون کوسست پس بدون شمشیر نمیتونه تو ازمون ورودی هم که دستاش رو به شمشیر بود

دکو رو به شیگاراکی گفت:_من میرم سراغ چنتا از این قهرمانا
شیگاراکی که اعصاب خوبی نداشت فقط به مبارزه المایت نگاه میکرد



دکو نگاهش به شرور ها افتاد که سعی داشتن اونا رو بکشن


دکو سمت اونا رفت و تقریبا داد زد :_باکا ها کسی رو نکشین!!!!!

شرور ها از ترس سر تکون دادن


دکو هم بی توجه رفت به سمت باکوگو و کیریشیما

باکوگو نگاهش به اون بروکلی....... یعنی دکو افتاد

باکوگو با دیدن اون مو ها یاد چیزی افتاد

باکوگو:_بروکلی نفلهههه تو کیی هستییی؟؟؟؟؟

دکو:_میتونی تو ثانیه های اخر بهم بگی دکو کاچان

دکو به طرز عجیبی برای باکوگو تازگی داشت ولی اون کاچان...... تنها کسی که بهش میگفت کا_چان

میدوریا ایزوکو غیر ممکنه خودش باشه.....


میدوریا حمله کرد ولی کریشیما هم وارد شد و خودشو سفت کرد ضربه های محکمی داشت ولی کند بودن اون اگه بخواد حرکت کنه نمیتونه همه جاش رو سفت کنه
مثل یه زره میمونه
میدوریا داشت دفاع میکرد تا نقطه ضعف اونو بفهمه

کیریشیما همینطور که حمله میکرد تغریبا داد زد:_کوست چیه؟ چرا با دوتا شمشیر اومدی؟

دکو پوزخندی زد و گفت:_بماند

دکو تحلیل میکرد تو ذهنش

وقتی بلاخره به جواب رسید به نقطه ضعف کیریشیما حمله کرد و تا جای ممکن یه ضربه قوی زد کیریشیما افتاد زمین

و باکوگو به جاش اومد همینطور که منفجر میکرد میگفت:_تو ایزوکو یی اره؟
دکو:_حیف الان فهمیدی؟دیر شده ها

باکوگو:_غیر ممکنه دکو ی بازنده بی کوسه نفله

دکو پوزخندش مهو شد و به سمت باکوگو اومد با نهایت سرعت سرعتی که باکوگو نداشت



به هر حال میدونید کی دکو رو تعلیم داده؟ قهرمان کش معروف مون
واقعا فکر کردی ال فور وان بیاد شخصا اینو تعلیم بده؟
ولی خب تعلیمات قهرمان کش واقعا سخت بودن



دکو با همون سرعت به سمت باکوگو حمله کرد و با دوتا شمشیر هاش سینه باکوگو رو از دو جهت خراش داد


باکوگو هم پرت شد زمین دکو امیدوار بود با همون ضربه کارش تموم نشه چون ضربه بدی زد نمیخواست کسی رو بکشه

کیریشیما از سفتی در اومده و بعضی از قهرمان ها دارن بهش کمک میکنن
دکو هم از فرصت استفاده کرد و یه ضربه


قوی هم به کیریشیما با پشت شمشیر زد که باعث شد قفسه سینه اش بشکنه

کیریشیما پرت شد به دیوار

و دکو به سرعت به سمت پرتال رفت
همون موقع المایت نومو رو زد و گفت:_بعدی تویی!
همون موقع قهرمان ها رسیدن و شیگاراکی با خشم وارد پرتال شد و همه شرور ها عقب نشینی کردن

شیگاراکی در حال قر زدن بود

دکو شمشیر خونی رو انداخت جلوی شیگاراگی و گفت:_یه برش خیلی عمیق به سینه باکوگو کاتسوکی دادم و قفسه سینه کیریشیما هم شکستم

و چون میدونست اگر اونجا بمونه زنده موندن با خداست



اون سمت


مدیر نزو:_جلسه به صورت رسمی شروع میشه میدونید که چند وقت پیش در اخرین حمله چه اتفاقی افتاده بود
البته ما درباره بقیه صحبت کرده بودیم ولی الان قضیه سر اونی هست که ماسک زده بود و خودش رو دکو معرفی کرد

ایزاوا:_ انگار تمرینات سخت و فشرده ای دیده که همچنان ادامه دارن و البته کارش با شمشیر خوبه



کاراگاه:_به نظر نمیومد سن زیادی داشته باشه و البته خیلی دل رحم بود



المایت:_باید اونو تو اولین فرصت دستگیر کنیم اون با باکوگو و کیریشیما مبارزه کرد و همه الان میدونید تو چه وضعی هستن


سلطان صدا:_باورم نمیشه ، کوسه اون چیه؟


میدانیت:_کسی رو نکشته و انگار دل رحم بود و خیلی کم سن

کاراگاه:_چند ماه پیش قهرمان کش در مبارزه ای دیده شده که سعی داشت قهرمانی رو بکشه ولی پسری جلوی کار اونو گرفت و نزاشت اون قهرمان کشته شه
، ماسک و موی اونا انگار هر دو دکو بودن


ایزاوا:_یعنی استین قهرمان کش اونو تعلیم داده؟

المایت:_اینطور به نظر میاد

میدنایت:_پس با شاگرد قهرمان کش طرفیم


مدیر نزو:_و البته باکوگو کاتسوکی که امروز صبح بهوش اومد در این باور بود دکو این پسره

و پرونده ای رو روی میز انداخت
همه خیره شدن به پسر چشم سبز کک و مکی که موهای سبزی داشت

کاراگاه پرونده رو برداشت و شروع کرد:_این پسر میدوریا ایزوکو نزدیک خیلی وقت پیش خودکشی کرده و مادرشم این موضوع رو تائید کرده


سلطان صدا:_کوسه اون چیه؟

کاراگاه:_بدون کوسه
همه با ناباوری نگاه میکردن که کاراگاه نگاهی به پرونده کرد

و تو دلش گفت ًمیدوریا ایزوکو فکر عجیبی به سرت نزنه ً

۹:۰۳

مینا اگر پارت میخواید لایک کنید تا لایک نخوره پارت نمیزارم چه ازت متنفرم باشه چه رویای نابود شده

۱۵:۲۴

۸ فروردین ۱۴۰۲

های گایز ادمینakane# هستم.خیلی خیلی عذر میخوام بابت تاخیر زیادم.درسا خیلی حجمش سنگینه و عید دیدنی و اینا هم هست 😅💗راستی عیدتون مبارک🥰💛امیدوارم سال خوبی رو داشته باشید و توی هرکاری موفق باشید
خب گفتم برای عیدی یه سناریو براتون بنویسم چه انیمه ای خوبه؟

۱۹:۳۹

مای هیرو آکادمی

۱۹:۳۹

توکیو رینجرز

۱۹:۴۰

شک های ولگرد بانگو

۱۹:۴۰

خاطرات وانیتاس

۱۹:۴۰

با لایک نشون بدید *

۱۹:۴۰

۹ فروردین ۱۴۰۲

بازارسال شده از ✨𝓼𝓱𝓪𝓻𝓲𝓷𝓪✨
ریکشن کارکتر های مای هیرو آکادمی وقتی گم بشیPart:1
باکوگو:این نه براش مهمه نه میخواد نباشی!پس حتی شده خودشو به کشتن میده پیدات کنه...اصلا زمین زمان میترکه(خواهرم در حفاظت خودت کوشا باش⁦⁦ಠ⁠‿⁠ಠ⁩(



دکو:بچم دست و پاهاشو گم می‌کنه شده همرو با خودش می‌بره تا پیدات کنه .تا وقتی پیدات نکرده نه خبری از ناهار شام هست نه خبری از خواب...وقتی پیدات می‌کنه کلی حواسش هست گم نشی و بیشتر مراقبته(🥹بچممم)

شوتو:اول ناراحت و داغون میشه ....بعد یه مدتی شروع می‌کنه به گشتن دنبال تو...همه سوراخ سنبه هارو میگرده بعد که پیدات می‌کنه دیگه هرروزت یه بند به دستته (خو بچم نگرانه طبیعیه)


کامیناری: اول به طرز عجیبی می‌خنده و دیوونه میشه .بعد می‌فهمه ت نیستی بعد که کل یو ای رو میگرده میبینی نیستی جیغ بنفش می‌کشه که باکوگو و همه فحشش میدن ....بعد خودش می افته دنبالت پیدات می‌کنه بعد میگه ای بابا نری دیگه
ا/ت:چقدر نگران بودی ...البته جیغ بنفشت تا اینجا اومد.
کامیناری:⁦ಠ⁠_⁠ಠ⁩


کیریشیما: با زمین و زمان میجنگه دیگه موشا هم از دستش خونه ندارن..اصلا....وقتی هم پیدات می‌کنه کمکهای اولیه می‌رسونه بهت دیگه هرچقدر بگی خوبی دیگه وقتت تموم شده.

هاکس:با بالاش پیدات می‌کنه.باهم بعدش پرواز میکنید و حرف میزنید اصلا انگار نه انگار بعد که می‌رسید خونه میگید راستی ما کجا بودیم🤣

دابی:یقه خانوادرو میگیره.همه جا آتیش میگیره .بعداً می‌فهمه زیاده روی کرده ممکنه ت تو هرجایی باشی با اتیشاش بسوزی.وقتی پیدات می‌کنه همه بدنت رو نگاه می‌کنه نسوخته باشه که مثل خودش نشین.بعدا میگه ا/ت دفعه بعدی کل جهانو برات به آتیش میکشم

مینتا:خب ...نمیدونم چیکار کنم ...خدابیامرزت ا/ت(😑)



اوچاکو:خیلی مهربونه و با پیاده روی و با دخترا میاد دنبالت.وقتی پیدات می‌کنه پتو دورت میپیچه و باهم توهوا معلق میشین و می‌رسید خونه و میگه شب سختی داشتی...بعد شب بخیر میگه و تا صبح خوشحاله که پیدات کرده


خوشحال میشم لایک کنید تا پارت بعدی 🤍✨
#akane

۷:۴۵

بازارسال شده از ✨𝓼𝓱𝓪𝓻𝓲𝓷𝓪✨
اگه روشون قهوه بریزی 🫗
Part:2
دازای :اول به تو نگاه می‌کنه.بعد به لباسش .بعد میگه خب خوبه قبل از خودکشی با لباس اینطوری میمیرم .اشکال نداره میرم بشورم بیام بعد برم خودکشی
شما:⁦ಠ⁠◡⁠ಠ⁩
آتسوشی:بچه دستپاچه میشه .ا/ت من خوبم نگران نباش الان عوضش میکنم میام.

کیوکا:...ا/ت:عذر میخوام ببیخشیدددد کیوکا:ا/ت: خوبییی؟ وای خدا زنگ بزنم به آمبولانس
کیوکا :مرسی که ریختی روم.اخه میخواستم برم حموم بهانه نداشتم😅
همچنان ا/ت:🤦‍♀😑😐


دکو:ا/ت چان من خوبم .الان لباسمو عوض میکنم خوبم 🤍(بچم تازه اون نگران ت میشهههه)

شوتو:اتفاقه دیگه میافته،ا/ت:خیلی عذر میخوامممممشوتو:موردی نیست .اشکالی نداره 🥺🥰


وانیتاس :ایشششش خیس شدم از خیسی بدم میاااددد
ا/ت:خب ...ببخشید من میرم بیرون دیگه نیام بهتره
وانیتاس:گفتم بدم میاد ولی نگفتم بری که گفتم؟عیب ندارع گربه کوچولوو💓✨


گوجو: بل صحیح....👍من خوبم نسوختم.
ا/ت:ابالفضل ...کری میخونه براممممم.اوم.مطمئنی؟چیکار میکنی؟
گوجو:عا این.خب دارم چشم بندمو آبشو میگیرم.
ا/ت:یا امام زاده امام زاده هاااااا.چشمشو به فنا دادم ....


باکوگو:ایییییی سوختمممم چتههههه حواست کجاسستتتتت......
ا/ت:غلط کردم خب ریختتتتت بببخشیددد
باکوگو:ببنددددد بیا بببینممم(و همچنان با دمپایی دنبال ا/ت)


مایکی :هعیی.اشکال ندارع فرشته کوچولوم🤍

کنیکیدا:😳الان چی ریخت روم؟ا:ت: عام...اااا.هببب کنیکیدا:ببین رو خودم مورد نداشت ولی این دفتر....خب این آخه..هیچی بیخیال دیگه موش آب کشیده شده.ا/ت:🫥کنیکیدا:خب دیگه به فنا رفت.(افسرده تا فردا در اتاق)
خب کیوتم اگه خوشت اومد حتما لایک کن تا بیشتر بهتون پارت بدم💗
#akane

۷:۴۵

یو مینا 🤍💗اینم از سناریو ‌.خوشتون اومد لایک فراموش نشه

۷:۴۵

۶ مرداد ۱۴۰۲

🍂همه چیز از یه آرزو شروع شد🍂چنل زیورآلات خمیری زیبا🌹کارها ضد آب و ضد حساسیت هستند🌹دست ساز و متنوع🌹شامل بوک مارک،انگشتر،دستبند،گردنبند،گوشواره مگنت و... با رنگ های دلخواه شما🌹تمامی کارها قابل سفارش با همون رنگ و همون طرح هستند🌹https://ble.ir/zivarala

۹:۰۶

سلام خوبید؟بی زحمت تو این کانال عضو شید🌿✨خوشحال میشم 😍✨

۹:۰۶