نمک زدن به زخم، نهبخند، اَخم و تَخم، نه
علی الحساب تا سحررها کن این حصار را
#محمدسعیدشایگان
علی الحساب تا سحررها کن این حصار را
#محمدسعیدشایگان
۱۹:۱۹
او صبر خواهد از من، بختی که من ندارممن وصل خواهم از وی، قصدی که او ندارد
#شهریار
#شهریار
۱۱:۳۴
در اوج پریشانی، در حالت روحانیچشمانم اگر افتد، بر لعل لبت، آنی
جانم به لبت تسلیم، چشمم به لبت عازمخونم به لبت جاری ، معشوقه ی پنهانی
چشمم به تنت حیران، دستم به تنت در پیقلبم به تنت واله، ای حسرت طولانی
مانند کتابی تو، در هر ورقت حالی تو تک تکِ احساسِ، ابیات گلستانی
رویای غزل هایم، افکار قدم هایم آهنگ هر آوازم، تو مزه ی بارانی
مستی شرابم تو، درمان و عذابم تودر پشت نگاهم تو، چندیست که زندانی
از هر نفسم دوری، نزدیکی و مغروریبردار حجابت را، در این شب مهمانی
#محمدسعیدشایگان
حجاب: پرده، نقاب، حائل
جانم به لبت تسلیم، چشمم به لبت عازمخونم به لبت جاری ، معشوقه ی پنهانی
چشمم به تنت حیران، دستم به تنت در پیقلبم به تنت واله، ای حسرت طولانی
مانند کتابی تو، در هر ورقت حالی تو تک تکِ احساسِ، ابیات گلستانی
رویای غزل هایم، افکار قدم هایم آهنگ هر آوازم، تو مزه ی بارانی
مستی شرابم تو، درمان و عذابم تودر پشت نگاهم تو، چندیست که زندانی
از هر نفسم دوری، نزدیکی و مغروریبردار حجابت را، در این شب مهمانی
#محمدسعیدشایگان
حجاب: پرده، نقاب، حائل
۲۲:۰۱
تحویل شد سالم، تحوّل در وجودم نهدر ظاهرم تغییر دارم، در سجودم نه
من فرش خوش رنگم، که هر پایی به من میخورد... در قیمتم نو میشدم در تارو پودم نه
چشمت شراکت میکند در هر چه دارم منمخصوص در خسران من در نفع و سودم نه
من طالبم تا حرف هایت را همین امشبدر رو به رویت بشنوم ، در یادبودم نه
هر جا که رفتم بی تو، اصلا خوش نشد حالمباور نکن من بی تو خوش بودم، نبودم نه
تو بینهایت خوب و من در حد تو هرگزمیخواهمت اندازه ی حد و حدودم نه
شاعر تویی چون خالق اشعار من هستی باور ندارم شعر ها را من سرودم، نه
#محمدسعیدشایگان
من فرش خوش رنگم، که هر پایی به من میخورد... در قیمتم نو میشدم در تارو پودم نه
چشمت شراکت میکند در هر چه دارم منمخصوص در خسران من در نفع و سودم نه
من طالبم تا حرف هایت را همین امشبدر رو به رویت بشنوم ، در یادبودم نه
هر جا که رفتم بی تو، اصلا خوش نشد حالمباور نکن من بی تو خوش بودم، نبودم نه
تو بینهایت خوب و من در حد تو هرگزمیخواهمت اندازه ی حد و حدودم نه
شاعر تویی چون خالق اشعار من هستی باور ندارم شعر ها را من سرودم، نه
#محمدسعیدشایگان
۲:۲۱
حوضو حیاطو باغچه تختو سماور و غزل
چای بریز و لقمه کن نانو پنیر و عشق را
#محمدسعیدشایگان
چای بریز و لقمه کن نانو پنیر و عشق را
#محمدسعیدشایگان
۱۰:۲۲
طرف میگفت: خدایا تدبیر از من، تقدیر از تو
ولی من نگاه کردم دیدم تو زندگی تدبیری نکردم حالا خدای مهربونم تو تقدیر های خوب رو برای من رقم بزن تو هم خوب تدبیر میکنی هم خوب تقدیر میکنی من گند زدم
ولی من نگاه کردم دیدم تو زندگی تدبیری نکردم حالا خدای مهربونم تو تقدیر های خوب رو برای من رقم بزن تو هم خوب تدبیر میکنی هم خوب تقدیر میکنی من گند زدم
۲۱:۰۸
این غزل تقدیم به حضرت ابا تراب
ما مُتقَنیم، حرف شعاری به هیچ وجهآزاده ایم عبد فراری به هیچ وجه
سوگند میخوریم که هرگز نمیزنیمبی نام دوست ، دست به کاری به هیچ وجه
هر جا که رفت این دل ما بی قرار بودجز در نجف نداشت قراری به هیچ وجه
نامت که هیچ ، تا که دَم از ذوالفقار هستهیهات، تن به ذلتو خواری به هیچ وجه
ساقی علی ست، تا که یداله مِی دهداز دست غیر، باده گساری به هیچ وجه
در وصف توست تک تک آیات یا علییعنی که هم طراز نداری به هیچ وجه
جان ها پُر از طراوت عشق است، همزماناز بغض دشمنان تو، عاری به هیچ وجه
#محمدسعیدشایگان
عاری به معنای خالی
تمنای دعای ویژه در این شب های نورانی
ما مُتقَنیم، حرف شعاری به هیچ وجهآزاده ایم عبد فراری به هیچ وجه
سوگند میخوریم که هرگز نمیزنیمبی نام دوست ، دست به کاری به هیچ وجه
هر جا که رفت این دل ما بی قرار بودجز در نجف نداشت قراری به هیچ وجه
نامت که هیچ ، تا که دَم از ذوالفقار هستهیهات، تن به ذلتو خواری به هیچ وجه
ساقی علی ست، تا که یداله مِی دهداز دست غیر، باده گساری به هیچ وجه
در وصف توست تک تک آیات یا علییعنی که هم طراز نداری به هیچ وجه
جان ها پُر از طراوت عشق است، همزماناز بغض دشمنان تو، عاری به هیچ وجه
#محمدسعیدشایگان
عاری به معنای خالی
تمنای دعای ویژه در این شب های نورانی
۲۱:۵۴
مثل هم است، مَسلکِشان، غم مَآب هاخارج ز خانواده ی آدم مَآب ها
اینجا حسینیه ست، بهشت است پیش توجمعند دور هم همگی، هم مَآب ها
وحدت به دست توست که هر ساله اربعینهستند در حرم، همه از دَم ... ، مآب ها
رحمت بر آنکسی که خدا را مجاب کردما را جدا کند ز جهنم مَآب ها
ای کَشتیِ نشسته به خون، همچو بادبانزلفت رها به نیزه ی دِرهَم مآب ها
اشکم همیشه بر دَمِ مشک است تا ابدای دوست دار اشکِ مُحَرَّم مَآب ها
#محمدسعیدشایگان
اینجا حسینیه ست، بهشت است پیش توجمعند دور هم همگی، هم مَآب ها
وحدت به دست توست که هر ساله اربعینهستند در حرم، همه از دَم ... ، مآب ها
رحمت بر آنکسی که خدا را مجاب کردما را جدا کند ز جهنم مَآب ها
ای کَشتیِ نشسته به خون، همچو بادبانزلفت رها به نیزه ی دِرهَم مآب ها
اشکم همیشه بر دَمِ مشک است تا ابدای دوست دار اشکِ مُحَرَّم مَآب ها
#محمدسعیدشایگان
۲۲:۵۲
سلام میدهم به قصد قربتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناًرسوخ میکند به دل محبتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
صدای ساعت حرم به گوش میرسد،وَ لحظه های مندقیق میشود به وقت ساعتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
همین که می وَزد نسیمِ مغرب از جوارِ بارگاه توبه چهره میکشم غبار تربتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
بجز تمامِ نوکران و چاکران و عاشقانِ درگهتتمام خلق میکنند خدمتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
غروب های عاشقی، دلم چه شاعرانه تنگ میشودکه مانده بر دلم شبی زیارتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
#محمدسعیدشایگان
صدای ساعت حرم به گوش میرسد،وَ لحظه های مندقیق میشود به وقت ساعتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
همین که می وَزد نسیمِ مغرب از جوارِ بارگاه توبه چهره میکشم غبار تربتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
بجز تمامِ نوکران و چاکران و عاشقانِ درگهتتمام خلق میکنند خدمتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
غروب های عاشقی، دلم چه شاعرانه تنگ میشودکه مانده بر دلم شبی زیارتت تَبَرُّکاً تَیَمُّناً
#محمدسعیدشایگان
۲۰:۲۰
سروده سال ۹۲
۲۳:۰۹
دم به دم ما را بسوزانند، از چوبیم مارو به بهبودیم با این سوختن، خوبیم ما
راه میرفتیم و میخواندیمو دیدیم آن طرف شعرِ ما را عده ای مستند، مشروبیم ما
باز هم دیشب نیامد او به خوابم تا سحر یار را دلشوره ها داریم، آشوبیم ما
#محمدسعیدشایگان
راه میرفتیم و میخواندیمو دیدیم آن طرف شعرِ ما را عده ای مستند، مشروبیم ما
باز هم دیشب نیامد او به خوابم تا سحر یار را دلشوره ها داریم، آشوبیم ما
#محمدسعیدشایگان
۲۳:۱۰
بگو از کافه از دمنوش، وصف العیش نصف العیشغزل در کاغذی منقوش، وصف العیش نصف العیش
خیالاتی شدم، اما خیالت هم به آرامیتبم را میکند خاموش، وصف العیش نصف العیش
نگو در شعرهایت درد هایم را، فقط امشببگو با شعر از آغوش، وصف العیش نصف العیش
من از باران، تو هم از لا به لای ابر ها با همبه سوی جاده ای مفروش، وصف العیش نصف العیش
بهشتم را در این ابیات میریزم که این ابیاتقدح را میکند مدهوش، وصف العیش نصف العیش
#محمدسعیدشایگان
خیالاتی شدم، اما خیالت هم به آرامیتبم را میکند خاموش، وصف العیش نصف العیش
نگو در شعرهایت درد هایم را، فقط امشببگو با شعر از آغوش، وصف العیش نصف العیش
من از باران، تو هم از لا به لای ابر ها با همبه سوی جاده ای مفروش، وصف العیش نصف العیش
بهشتم را در این ابیات میریزم که این ابیاتقدح را میکند مدهوش، وصف العیش نصف العیش
#محمدسعیدشایگان
۰:۰۷
شبیهِ باسطَ الیدینِ بالعطیه باز هم احاطه میکند تو را محیط دست های من
#محمدسعیدشایگان
یا باسط الیدین بالعطیه یعنی ای کسی که دستهایت را باز میکنی مرا در آغوش میگیری با عطا کردن، عطای معنوی و هم عطای مادی
#محمدسعیدشایگان
یا باسط الیدین بالعطیه یعنی ای کسی که دستهایت را باز میکنی مرا در آغوش میگیری با عطا کردن، عطای معنوی و هم عطای مادی
۲۳:۴۴
غزلی مخصوص عشق که هر سال شب عید فطر میگم عشقی که سالهاست در درون من زندگی میکنه عیدتون مبارک
وقتی که میبینم تو را، وقتی نگاهم میکنی از هُرم چشمانت مرا مرداد ماهم میکنی
آتش به دل می افکنی، با قلب من دف میزنیهر جور باشی طالبم چون رو به راهم میکنی
وقتی که از پیش تو در می آیم و من نیستم وقتی کنارم نیستی بی سر پناهم میکنی
تفریحگاهم چشم تو، آرامگاهم دست تو از خود که محرومم کنی تبعیدگاهم میکنی
امشب دعا کردم به درگاهت، اجابت خواستمتو رو سفیدم میکنی؟ یا رو سیاهم میکنی؟
آلودگی پاکی ندارد زجر دارد تا ابدوقتی که عشق آید به قلبم بی گناهم میکنی
این خانه را، دل را، خودم را، چشم را، آماده کردم منت گذاری با قدومت پادشاهم میکنی
#محمدسعیدشایگان
وقتی که میبینم تو را، وقتی نگاهم میکنی از هُرم چشمانت مرا مرداد ماهم میکنی
آتش به دل می افکنی، با قلب من دف میزنیهر جور باشی طالبم چون رو به راهم میکنی
وقتی که از پیش تو در می آیم و من نیستم وقتی کنارم نیستی بی سر پناهم میکنی
تفریحگاهم چشم تو، آرامگاهم دست تو از خود که محرومم کنی تبعیدگاهم میکنی
امشب دعا کردم به درگاهت، اجابت خواستمتو رو سفیدم میکنی؟ یا رو سیاهم میکنی؟
آلودگی پاکی ندارد زجر دارد تا ابدوقتی که عشق آید به قلبم بی گناهم میکنی
این خانه را، دل را، خودم را، چشم را، آماده کردم منت گذاری با قدومت پادشاهم میکنی
#محمدسعیدشایگان
۱:۱۲
دعا گو باش حالم را به روزی، روزگاری خوش که جانا سخت محتاجم به دیداری، قراری خوش
#محمدسعیدشایگان
#محمدسعیدشایگان
۱۱:۵۶
Milad Babaei _ Bi Marefate Man (320).mp3
۰۳:۰۴-۷.۲۵ مگابایت
۲۰:۱۴
جای فِشنگ طعنه ها بوسه در این خشاب کنصبر مکن که زود تر ماشه چکان به سوی من
#محمدسعیدشایگان
#محمدسعیدشایگان
۲۲:۳۲
تقدیم به حضرت معصومه
روانه کن به زبانم کلام، حضرت بانوکه مانده حرف دلم نا تمام، حضرت بانو
اگر که پای رسیدن به آن حریم ندارمحضور قلب که دارم، سلام حضرت بانو
چه بارِ عامِ قشنگی که جز خواص همیشهزیاد می طلبی از عوام، حضرت بانو
نمک به زخم بپاشید، چون که زخم دلم راشد آب شور حرم، التیام، حضرت بانو
چه زائران مجاور، چه ره گذر ، چه مسافرتو خوانده ای همگی را به نام، حضرت بانو
کدام حاجت خود را ز دستتان نگرفتم؟کدام حاجت خود را؟ کدام؟ حضرت بانو
بهشت موعظه ای کرده بود تا که بِوَرزمبه قصد قربتتان اهتمام، حضرت بانو
همین که نام تو بر لب نشست، بارش چشممروانه کرد دلم را به شام، حضرت بانو
نشسته ام بنویسی حواله را که بگیرمبرات سرخ شهادت، تمام، حضرت بانو
#محمدسعیدشایگان
روانه کن به زبانم کلام، حضرت بانوکه مانده حرف دلم نا تمام، حضرت بانو
اگر که پای رسیدن به آن حریم ندارمحضور قلب که دارم، سلام حضرت بانو
چه بارِ عامِ قشنگی که جز خواص همیشهزیاد می طلبی از عوام، حضرت بانو
نمک به زخم بپاشید، چون که زخم دلم راشد آب شور حرم، التیام، حضرت بانو
چه زائران مجاور، چه ره گذر ، چه مسافرتو خوانده ای همگی را به نام، حضرت بانو
کدام حاجت خود را ز دستتان نگرفتم؟کدام حاجت خود را؟ کدام؟ حضرت بانو
بهشت موعظه ای کرده بود تا که بِوَرزمبه قصد قربتتان اهتمام، حضرت بانو
همین که نام تو بر لب نشست، بارش چشممروانه کرد دلم را به شام، حضرت بانو
نشسته ام بنویسی حواله را که بگیرمبرات سرخ شهادت، تمام، حضرت بانو
#محمدسعیدشایگان
۶:۱۹
بازارسال شده از اشعار محمدسعیدشایگان
با این غزل دلمون رو ببریم مشهد
گشتم نگرد، حال کسی رو به راه نیستدر این بساط، سهمیه ام غیرِ آه نیست
گاهی برای مرده ی این قبر گریه کنقبری که استعاره اش آرامگاه نیست
از خود فرار کرده ام اینجا رسیده امآیا پناه دادن من کار شاه نیست؟
عمرم گذشت پای ضریحش، صد البتهبا این مراد، عمر مریدان تباه نیست
لات و خلاف کار، وَ حتی گناه کاراینجا به لطف حضرتشان رو سیاه نیست
باز است این حریم برای عُموم، لیکهر کس که شاه می طلبد، دل بخواه نیست
از شکل راه رفتن زُوّار در حرمکامل مشخص است که مستی گناه نیست
با اهدنا الصراط به مشهد رسیده ایمیعنی که قصد قربتمان اشتباه نیست
#محمدسعیدشایگان
گشتم نگرد، حال کسی رو به راه نیستدر این بساط، سهمیه ام غیرِ آه نیست
گاهی برای مرده ی این قبر گریه کنقبری که استعاره اش آرامگاه نیست
از خود فرار کرده ام اینجا رسیده امآیا پناه دادن من کار شاه نیست؟
عمرم گذشت پای ضریحش، صد البتهبا این مراد، عمر مریدان تباه نیست
لات و خلاف کار، وَ حتی گناه کاراینجا به لطف حضرتشان رو سیاه نیست
باز است این حریم برای عُموم، لیکهر کس که شاه می طلبد، دل بخواه نیست
از شکل راه رفتن زُوّار در حرمکامل مشخص است که مستی گناه نیست
با اهدنا الصراط به مشهد رسیده ایمیعنی که قصد قربتمان اشتباه نیست
#محمدسعیدشایگان
۱۰:۴۱
دلم را آهنین کردممبادا عاشقت گردم
ندانستم که ای زیبادلی آهنربا داری
ندانستم که ای زیبادلی آهنربا داری
۲۰:۰۱