#حضرت_زینب #مصائب_شام https://ble.im/ashr_nabe_aini
اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت استنایاب بین مردمِ این شهر غیرت است
بهر نگه به قافله ی بی پناه تو دروازه ی ورودی کوفه قیامت است
اینجا میان این همه نامحرمانِ پستیک تکه پاره پاره ی معجر غنیمت است
باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین»سوزان تر از تمامی اینها اهانت است
خرما و نان برای رقیه می آورنداینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است
فهمیدم از جسارت بر نام مادرمبالاترین عداوت شان با سیادت است
شاعر: #سیدحسین_میرعمادی __کانال اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت استنایاب بین مردمِ این شهر غیرت است
بهر نگه به قافله ی بی پناه تو دروازه ی ورودی کوفه قیامت است
اینجا میان این همه نامحرمانِ پستیک تکه پاره پاره ی معجر غنیمت است
باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین»سوزان تر از تمامی اینها اهانت است
خرما و نان برای رقیه می آورنداینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است
فهمیدم از جسارت بر نام مادرمبالاترین عداوت شان با سیادت است
شاعر: #سیدحسین_میرعمادی __کانال اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
۱۷:۵۱
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه https://ble.im/ashr_nabe_aini
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده استروضه خوان از خبر آینه، حیران شده است
روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کندگویی از آخر این روضه پشیمان شده است
روضه خوان دم نزد اما همگان میدانندماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است
مستمع حوصله ی صبرندارد دیگربعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است
روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریستفهم این روضه برای همه آسان شده است
چند سال است که درگیر همین بیدلی ام"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"
شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرشارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شباین تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
شاعر:#احمد_بابایی_اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده استروضه خوان از خبر آینه، حیران شده است
روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کندگویی از آخر این روضه پشیمان شده است
روضه خوان دم نزد اما همگان میدانندماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است
مستمع حوصله ی صبرندارد دیگربعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است
روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریستفهم این روضه برای همه آسان شده است
چند سال است که درگیر همین بیدلی ام"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"
شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرشارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شباین تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
شاعر:#احمد_بابایی_اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
۱۸:۰۲
#امام_حسین https://ble.im/ashr_nabe_aini
از روی دلسوزی دهاتی های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردندهمراه حیوانات صحرا دور گودال باگریه های مادر تو گریه کردند
از تکه های چادری بر خاک پیداست
بازور خواهر را جدا کردند از تو
تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده
بر جای دست خواهر تو گریه کردند
پیرِ قبیله گفت کی؟سر را بریدهدر مکتب ما ذبح کردن حکم داردچون گیسوی آشفته گشته وضع رگهابر حال و روز حنجر تو گریه کردند
دربین پیکرها دوتایش فرق دارد
یک پیکری پامال قدری قد کشیده
آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود
بر اربا اربا اکبر تو گریه کردند
**نزدیک نخلستان صدا آمد بیاییدیک پیکر بی دست اینجا بر زمین استپای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب آور تو گریه کردند
پرپشت خیمه مشتی از زنها نشستند
بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد
ناخواسته جای رباب دست بسته
بهر علی اصغر تو گریه کردند
از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستمبوسه به بوسه پیکرت را شرح می دادآنها همه دور و بر تو گریه کردند
فرمود مردم تکه بوریا بیارید
باید کنار هم بچینم این بدن را
دیدند پیداکرد یک انگشتِ خونین
بر دست بی انگشتر تو گریه کردند
شاعر:#قاسم_نعمتی _اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
از روی دلسوزی دهاتی های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردندهمراه حیوانات صحرا دور گودال باگریه های مادر تو گریه کردند
از تکه های چادری بر خاک پیداست
بازور خواهر را جدا کردند از تو
تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده
بر جای دست خواهر تو گریه کردند
پیرِ قبیله گفت کی؟سر را بریدهدر مکتب ما ذبح کردن حکم داردچون گیسوی آشفته گشته وضع رگهابر حال و روز حنجر تو گریه کردند
دربین پیکرها دوتایش فرق دارد
یک پیکری پامال قدری قد کشیده
آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود
بر اربا اربا اکبر تو گریه کردند
**نزدیک نخلستان صدا آمد بیاییدیک پیکر بی دست اینجا بر زمین استپای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب آور تو گریه کردند
پرپشت خیمه مشتی از زنها نشستند
بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد
ناخواسته جای رباب دست بسته
بهر علی اصغر تو گریه کردند
از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستمبوسه به بوسه پیکرت را شرح می دادآنها همه دور و بر تو گریه کردند
فرمود مردم تکه بوریا بیارید
باید کنار هم بچینم این بدن را
دیدند پیداکرد یک انگشتِ خونین
بر دست بی انگشتر تو گریه کردند
شاعر:#قاسم_نعمتی _اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
۱۸:۱۱
#مصائب_شام #مناجات_امام_زمانhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کننگاهی از کرم بر چشمهای خستهء ما کن
تمام آفرینش بیتو باشد جسم بیجانیبیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن
بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالمبیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن
کنار علقمه با مادر مظلومهات زهرادو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن
بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّاییبریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن
بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغرپسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن
بیا دست یداللهی، برون از آستین آورطناب خصم را، از دستهای عمّهات وا کن
سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادیبيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن
بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانتبیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن
شاعر:#استاد_غلامرضا_سازگار_اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کننگاهی از کرم بر چشمهای خستهء ما کن
تمام آفرینش بیتو باشد جسم بیجانیبیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن
بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالمبیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن
کنار علقمه با مادر مظلومهات زهرادو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن
بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّاییبریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن
بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغرپسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن
بیا دست یداللهی، برون از آستین آورطناب خصم را، از دستهای عمّهات وا کن
سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادیبيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن
بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانتبیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن
شاعر:#استاد_غلامرضا_سازگار_اشعار ناب آئینےhttps://ble.im/ashr_nabe_aini
۷:۱۲