۳ بهمن ۱۴۰۱
۱۹:۲۱
۱۹:۲۲
۱۹:۲۲
سلام بچه ها
۱۹:۲۳
خیلی وقته نبودم
۱۹:۲۳
معذرت میخوام
۱۹:۲۴
۴ بهمن ۱۴۰۱
اومدم تا جبران کنم
۹:۳۶
۹:۴۲
فقط اونجایی کہ بهمن خان میگہ :
۹:۴۲
۹:۴۳
من خیلی وقتہ غمگینم ولی خنده رو صورتمہ "
۹:۴۳
۹:۴۴
~ اینجا قشنگه که بیای بگی #دوصتدارممنم بگم به ی ورم :)
۹:۴۴
۷ بهمن ۱۴۰۱
دوسِت دارم های امروز
مثل درست کردن آدم برفی تو زمستان میمونه
از شوق ساختنش یخ زدگی دست هایت را فراموش میکنی
هر چی بزرگتر لذت بیشتر
و چقدر کودکانه باور میکنی ابدی بودنش را
هر چه بیشتر دورش میگردی ، کوچکتر و کوچکتر میشود
و روزی میرسد انگار نه انگار که
دست هایت برایش سرمازده شده بود
و حاصل یخ زدن دست هایت تنومند کردن درخت همسایه بود𖤐⃟••@تیکه
مثل درست کردن آدم برفی تو زمستان میمونه
از شوق ساختنش یخ زدگی دست هایت را فراموش میکنی
هر چی بزرگتر لذت بیشتر
و چقدر کودکانه باور میکنی ابدی بودنش را
هر چه بیشتر دورش میگردی ، کوچکتر و کوچکتر میشود
و روزی میرسد انگار نه انگار که
دست هایت برایش سرمازده شده بود
و حاصل یخ زدن دست هایت تنومند کردن درخت همسایه بود𖤐⃟••@تیکه
۲۲:۲۶
یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه...نه میشه نوشتشون و نه میشه خوندشون...همینا میشن بغض و ته نشین میشن توی گلوی آدم! و بالاخره یه شب راه نفسشو میبندن و صبح که شد همه توی گوش هم پچ پچ میکنن:" فلانی که چیزیش نبود...چی شد مُرد راستی؟! "𖤐⃟••ادم
۲۲:۲۷
۲۲:۲۸
فقط چون آخرش به خوشی تموم نشد دلیل نمیشه که یه داستان عاشقانه نبوده!
••
••
۲۲:۲۸
۲۲:۲۹
دنیا هیچ و اهل دنیا همه هیچای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ 𖤐⃟••تیکه
۲۲:۲۹
۹ بهمن ۱۴۰۱
۱۸:۳۴