سرمشق#کلاس_اول
۹:۵۹
وسایل مورد نیاز کلاس هنر: یک متر سفره یکبار مصرف گواش ۶ رنگ پالت (الزامی نیست) قلم مو یک عدد مقوا A4 (در صورت امکان، مقوا اشتنباخ یا فابریانو باشد) دستمال پارچه ای (برای تمیز کردن قلم مو)۱۰:۱۰
️قابل توجه اولیای محترماز روز شنبه مورخ ۲۹ دی ماه، دانش آموز با ظاهری آراسته (موهای کوتاه)، در مدرسه حضور یابد.
جهت اطلاع-معاونت دکترحسابی
۱۰:۱۵
قابل توجه اولیای محترممحل پارک سرویس های مدرسه
جهت امنیت دانش آموزان به هیچ عنوان در فاصله ۲۵ متری از پل عابر مقابل مدرسه پارک نفرمایید.
در این محدوده فقط سرویس های مدرسه مجاز به پارک موقت می باشند.
جهت اطلاع-معاونت دکترحسابی
۱۰:۱۵
#جهت_یادآوری
️مــهــممــهــممــهــم️
قابل توجه اولیای محترم
با سلام و احترام به استحضار می رساند جلسه آنلاین بسیار مهم توسط مشاور مجموعه سرکار خانم دکتر پورحنیفه با موضوع "لزوم آموزش مهارت های زندگی و سوادهای ده گانه WH6" (سواد تربیتی با مفهوم سواد جنسی) در روز پنجشنبه مورخ ۲۷ دی ماه، رأس ساعت ۱۶:۰۰ برگزار خواهد شد.
حضور پدر و مادر در این جلسه با توجه به توضیحات کاری که در طول سال انجام خواهد شد، الزامی است.به دلیل اهمیت این جلسه، حضور و غیاب انجام خواهد شد و حضور پدر الزامی است.برای شرکت در جلسه کافیست بر روی لینک زیر بزنید و وارد شوید.https://bigblue186.lanmis.com/gl/rooms/hex-x6s-pyt-7ux/join
جهت اطلاع-معاونت دکترحسابی
️مــهــممــهــممــهــم️قابل توجه اولیای محترم
با سلام و احترام به استحضار می رساند جلسه آنلاین بسیار مهم توسط مشاور مجموعه سرکار خانم دکتر پورحنیفه با موضوع "لزوم آموزش مهارت های زندگی و سوادهای ده گانه WH6" (سواد تربیتی با مفهوم سواد جنسی) در روز پنجشنبه مورخ ۲۷ دی ماه، رأس ساعت ۱۶:۰۰ برگزار خواهد شد.حضور پدر و مادر در این جلسه با توجه به توضیحات کاری که در طول سال انجام خواهد شد، الزامی است.به دلیل اهمیت این جلسه، حضور و غیاب انجام خواهد شد و حضور پدر الزامی است.برای شرکت در جلسه کافیست بر روی لینک زیر بزنید و وارد شوید.https://bigblue186.lanmis.com/gl/rooms/hex-x6s-pyt-7ux/joinجهت اطلاع-معاونت دکترحسابی
۱۰:۱۹
گزارش ارزیابی تکلیف۱۰:۲۵
" />" />تکالیف روز چهارشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۶پیک روزانه شماره ۸۳ حل شود.زمان پیشنهادی: ۲۰ دقیقه فارسی:سرمشق طبق نمونه ای که در کانال بارگذاری شده است، برای دانش آموز غایب توسط اولیا با خودکار قرمز نوشته شود و دانش آموز آن را کامل کند.اولیای گرامی از کلمات، نشانه ها و ترکیباتی که تاکنون خوانده شده است، به دانش آموز املا بگویید.
کتاب نگارش صفحه ۸۵ و ۸۶ تکمیل شود.
زمان پیشنهادی: ۶۰ دقیقهتوصیه آموزگار:□ مجله رشد به دانش آموز تحویل داده شد.□ شنبه ارزشیابی املا و نگارش تا نشانه "خ" برگزار خواهد شد.لطفا تکرار و تمرین شود.
□ دفتر دیکته تحویل داده شد، پس از ملاحظه امضا شود و شنبه همراه دانش آموز باشد.
#کلاس_اول
" />" />۱۰:۳۷
۸:۵۱
#پیام_فرهنگی
ولی محترم، شنبه هر هفته یک دقیقه اینجا بمان و یک کتاب بخوان.
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم. پسری حدودا هفت ساله جلو آمد و گفت: "واکس می خواهی؟" کفشم واکس نیاز نداشت؛ اما حس کرامت و بزرگواری مرا واداشت که بگویم: "بله" با چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. آن ها را به دقت گردگیری کرد. بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود. کفش هایم که حسابی واکسی شد، آن ها را کنار گذاشت؛ تا واکس را جذب کند. کم کم کفش ها برق افتاد و در آخر هم با پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد. در مدتی که کار می کرد با دوستانم فکر می کردیم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چه قدر تلاش می کند! کارش که تموم شد، گفتم: "چه قدر تقدیم کنم؟" گفت: "امروز تو اولین مشتری من هستی، هرچه بدهی، خدا برکت" گفتم: "بگو چه قدر؟" گفت: "تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم!" گفتم: هرچه بدهم قبول است. با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. با آن که میدانستم حقش خیلی بیش تر است، از جیبم پانصد تومان را در آوردم و به او دادم! شک نداشتم با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درس خواهم داد که دیگر نگوید هرچی دادی قبول! ولی در کمال تعجب دیدم پول را گرفت و در جیبش گذاشت و تشکر کرد. سریع اسکناس ۱۰هزار تومانی را از جیب درآوردم که به او بدهم، نگاهی به من انداخت و گفت: "من گفتم هر چه دادی قبول!" گفتم: "بله میدانم، می خواستم امتحانت کنم!" نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، به گونه ای که زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم! گفت: "تو؟!!! تو می خواهی مرا امتحان کنی؟" واژه ی تو را چنان محکم به کار برد که از درون شکست خوردم، تمام بزرگواری و سخاوت را در وجود من در هم شکست! رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیش تر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد؛ اما با اکراه رفت. وقتی که می رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه هایی فراخ، گام هایی استوار و اراده ی مستحکم، مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل می آموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم...
اولیای فعالی که کتاب را مطالعه کردند،نتایجی که از داستان می گیرند را، با ذکر نام و نام خانوادگی، به شماره ۰۹۰۵۱۹۴۲۰۳۲ در پیام رسان "بله" ارسال نمایند.
ولی محترم، شنبه هر هفته یک دقیقه اینجا بمان و یک کتاب بخوان.
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم. پسری حدودا هفت ساله جلو آمد و گفت: "واکس می خواهی؟" کفشم واکس نیاز نداشت؛ اما حس کرامت و بزرگواری مرا واداشت که بگویم: "بله" با چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. آن ها را به دقت گردگیری کرد. بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود. کفش هایم که حسابی واکسی شد، آن ها را کنار گذاشت؛ تا واکس را جذب کند. کم کم کفش ها برق افتاد و در آخر هم با پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد. در مدتی که کار می کرد با دوستانم فکر می کردیم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چه قدر تلاش می کند! کارش که تموم شد، گفتم: "چه قدر تقدیم کنم؟" گفت: "امروز تو اولین مشتری من هستی، هرچه بدهی، خدا برکت" گفتم: "بگو چه قدر؟" گفت: "تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم!" گفتم: هرچه بدهم قبول است. با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. با آن که میدانستم حقش خیلی بیش تر است، از جیبم پانصد تومان را در آوردم و به او دادم! شک نداشتم با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درس خواهم داد که دیگر نگوید هرچی دادی قبول! ولی در کمال تعجب دیدم پول را گرفت و در جیبش گذاشت و تشکر کرد. سریع اسکناس ۱۰هزار تومانی را از جیب درآوردم که به او بدهم، نگاهی به من انداخت و گفت: "من گفتم هر چه دادی قبول!" گفتم: "بله میدانم، می خواستم امتحانت کنم!" نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، به گونه ای که زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم! گفت: "تو؟!!! تو می خواهی مرا امتحان کنی؟" واژه ی تو را چنان محکم به کار برد که از درون شکست خوردم، تمام بزرگواری و سخاوت را در وجود من در هم شکست! رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیش تر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد؛ اما با اکراه رفت. وقتی که می رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه هایی فراخ، گام هایی استوار و اراده ی مستحکم، مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل می آموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم...
اولیای فعالی که کتاب را مطالعه کردند،نتایجی که از داستان می گیرند را، با ذکر نام و نام خانوادگی، به شماره ۰۹۰۵۱۹۴۲۰۳۲ در پیام رسان "بله" ارسال نمایند.
۹:۰۲
پاسخنامه پیک روزانه شماره ۸۳#کلاس_اول
۹:۰۳
پاسخنامه پیک روزانه شماره ۸۳#کلاس_اول
۹:۰۳
فارسیتدریس نشانه جـ ج#کلاس_اول
۹:۱۷
فارسیجدول دوستی نشانه جدید جـ ج#کلاس_اول
۹:۴۳
سرمشق های امروز #کلاس_اول
۱۰:۰۵
جدول دوستی #کلاس_اول
۱۰:۰۶
قابل توجه اولیای محترممحل پارک سرویس های مدرسه
جهت امنیت دانش آموزان به هیچ عنوان در فاصله ۲۵ متری از پل عابر مقابل مدرسه پارک نفرمایید.
در این محدوده فقط سرویس های مدرسه مجاز به پارک موقت می باشند.
جهت اطلاع-معاونت دکترحسابی
۱۰:۰۷
گزارش ارزیابی تکلیف۱۰:۱۳
" />" />تکالیف روز شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲٩پیک روزانه شماره ۸۴ حل شود.زمان پیشنهادی: ۲۰ دقیقه فارسی:سرمشق طبق نمونه ای که در کانال بارگذاری شده است، برای دانش آموز غایب توسط اولیا با خودکار قرمز نوشته شود و دانش آموز کامل کند.جدول دوستی مانند نمونه ای که در کانال بارگذاری شده است، کشیده شود و دانش آموز آن را تکمیل کند.
از نشانه ها و ترکیبات و کلماتی که تاکنون خوانده شده است، در دفتر مشق املا گفته شود.
زمان پیشنهادی: ۶۰ دقیقهورزش:نرمش در کلاس انجام شد.دانش آموزان شطرنج بازی کردند."حرکت قلعه کردن" در شطرنج آموزش داده شد.تست "انعطاف پذیری" و "بازی کلاسی" انجام شد.توصیه آموزگار:□ فردا ارزشیابی پایان نوبت اول قرآن از لوحه های ۵،۷،۱۰،۱۲،۱۴ و سوال ۴ صفحه ی ۴۸ گرفته خواهد شد.□ کتاب قرآن همراه دانش آموز باشد.
□ فردا در کلاس املا گفته خواهد شد.
#کلاس_اول
" />" />۱۰:۲۷