بحث سرنوشت در واقع به بحث قضا و قدر برمیگردد؛ این که چه بخشی از سرنوشتها قطعیست و چه بخشی از آن دست خود انسان و به اختیار اوست؟ باید گفت:«قضا» حکم قطعی خداوند است که تغییر پذیر نیست، به اعتباری همان سنتهای الهیست.برای مثال حکم قطعی خداوند این است که آب با حرارت صد درجه به نقطه جوش میرسد و حکم قطعی خداوند این است که اگر این آب جوش روی دست بریزد دست خواهد سوخت؛ این قوانین و سنتها الهیست، قابل تغییر نیست و اراده انسان در آن دخالتی ندارد.
اما «قدر» حکم غیر قطعی و قابل تغییر الهیست و اراده انسان در این بخش دخیل است؛ هر چند این ارادهٔ انسان به خواست خداوند به او داده شده و به امضای خداوند محقق خواهد شد.مثلاً اگر فرد به اراده خودش از تماس با آب جوش اجتناب کند نمیسوزد.پس از قضای خداوند یعنی سوزانندگی آب جوش میتوان به قدر خداوند یعنی اجتناب از تماس با آب جوش پناه برد.همان مثال معروف امیر مؤمنان علی علیهالسّلام که از کنار دیوار در حال فرو ریختن برخاستند و به مکان دیگری رفتند و فرمودند که از قضای الهی به قدر الهی پناه میبرم.
به همین ترتیب بخشی از سرنوشت انسان،
شهید مطهری معتقد است قضا هم قابل تغییر است مثل آنجا که آتش، حضرت ابراهیم علیهالسّلام را نسوزاند، در واقع خداوند چنین قرار داده که در اعجاز، آتش سوزانندگیاش را از دست بدهد.
۱۹:۵۱