عکس پروفایل  مرکز اطلاعات بار و اتوبار  118م

مرکز اطلاعات بار و اتوبار 118

۱۶۹عضو
صفویه باور داشت که باید حکومت را به امام زمان تحویل دهد اما به محمود افغان تحویل داد*undefined

*نویسنده:
علی مرادی مراغه ای
اول آبان که گذشت مصادف بود با سقوط اصفهان و تسلیم سلطان حسین صفوی به محمود افغان و فروپاشی سلسله صفوی. عبرتهای شگفت انگیزی در این فروپاشی وجود دارد...
شاهان صفوی که با شعار تشیع و ناسیونالیزم ایرانی بقدرت رسیدند سرانجام تجملگرایی، نابخردی و تبعیض در حق اهل سنت، پایانشان را رقم زد. در ستم گرگين خان حاکم دست نشانده صفوی به مردم سنی قندهار نوشته اند که:«گرگين خان، مانند گرگ خونخوار كه بر گلّۀ گوسفند اوفتد، بر اهل آن حدود افتاده و ايشان را از هم مى‌دريد و از ظلم و بيداد وى، آه و نالۀ افاغنۀ بيچاره بر فلك آبنوسى میرسيد...»آنان به شاه شكايتها برده، التماسها کردند که ما نیز انسانیم و رعیت شماییم، چرا اینهمه ستم روا میدارید؟... اما گوش شنوایی نبود، حتی یکی از بزرگان خود را برای تظلم و دادخواهی به اصفهان فرستادند، اما حتی نگذاشتند به حضور شاه رسد و او را تازیانه زده، به خواری راندند!.هنگامیکه کارد بر استخوان افغانان رسید بر گرگين خان شوریده، او را کشتند.(روضة الصفا، ...ص ۴۳۲).
محمود افغان با لشگر پابرهنه، شهرهای ایران را یکی یکی فتح کرده و در 1722م از طريق كرمان و يزد به نزديكی اصفهان رسید. اینجا، دو قشون محمود افغانی و قزلباش صفوی رودرروی هم برای آخرین جنگ صف آرایی کردند، وضعیت دو قشون از هر حیث عبرت انگیز بود: در یک طرف، افغانان ستمدیده با لباسهای چرکین، پاره پاره و اسبان لاغر بود.و در طرفی دیگر، قشون صفوی با لباسهای فاخر و اسبان فربه و زین و لگام زرین، شكم‌هاى بزرگِ به ناز و نعمت پرورده و خروار خروار پيه آویزان از شكم‌هايشان، که طرفِ مقابل را تحقیر کرده می گفتند مشتى رجّاله افغان كون برهنه!(تاریخ منتظم ناصری..ج2ص۱۰۶۳) تعداد نفرات لشکر صفویان دو برابر افغانان بود، اما سرنوشت این جنگ از پیش مشخص بود چون افاغنه، چیزی برای از دست دادن نداشتند جز زندگی تبعیض آلودشان را. اما گروه دوم همه چیز برای از دست دادن، داشتند...!
محمود افغان پیروز شده به محاصره اصفهان پرداخت، شاه بی خبر و ابله ایران، همچنان اسیر تملقات درباریانش بود که مدام می گفتند:«جهان‌ پناها، هيچ تشويش مفرما و دغدغه به خاطر خطير مبارك، راه مده. كه دولت خدادادۀ تو، مخلد مى‌باشد»و پنج هزار زنان حرمسرا به دورش حلقه زده مشغول پختن نذری و شلّه ‌زردى بودند تا دشمنان را منهزم کنند!و منجّمين می گفتند: «ستارۀ اصفاهان، مشتريست...»و علما عرض مى‌نمودند كه: «عريضه بنويسيد به خدمت امام غايب(ع) و...در آب روان اندازيد تا آن جناب، امداد و اعانت نماید»(رستم التواریخ...ص ۱۴۰)و شاه غرق در عیش و نوش، در مقابل هر چیزی فقط می گفت«یخشی دور» (خوب است)! چنانكه ظریفی سروده بود:        آن ز دانش تهى ز غفلت پر     شاه سلطان حسين‏ يخشى در
اما در چند قدمی بیرون از قصرش، در اثر محاصره افغانها، مردم از گرسنگی به خوردن سگ، گربه و کودکان همدیگر روی آورده و حتی نعش مردگان...(تاريخ ايران، ملكم...ج ۱ص ۲۰۹) این سلسله ی بشدت تقدیرگرا، یقین داشتند که نائب امام زمان هستند و حکومت را تنها به او تحویل خواهند داد، حتی به دربار شاه طهماسب، دو اسب سفید با زین و یراقِ کامل آماده کرده بودند تا پس از ظهور امام، یکی را او و دیگری را شاه صفوی سوار گردد و حتی شاه، خواهرش(مهین بانو) را شوهر نداده و مجرد گذاشته بود به عنوان نامزد امام غایب(ع)...!(سه سفرنامه رابی بنیامین تطیلی...ص217)کوچکترین شکی نداشتند که حکومت را سرانجام به صاحب اصلی اش امام زمان(ع) تحویل خواهند داد، اما سرانجام، اینچنین خفت بار و رقت انگیز، تحویل محمود افغان می دادند...!
تحویل تاج شاهی قدرتِ 230 ساله صفوی به محمود افغان یکی از عبرت انگیزترین صحنه های تاریخ ایران است:شاه سلطان حسین صفوی برای تسلیم خود، با جمعى از اصفهان خارج شد و به جانب اردوى افغان حرکت کرد، نزديك چادرها که رسيد، به بهانه اينكه محمود در خواب است، مدتى آنجا نگاهش داشتند و تحقیرش کردند! چون داخل شد، خطاب به محمود افغان گفت: «اراده خداوند عالم نيست كه من بيش از اين پادشاه باشم وقتش رسیده كه تو بر تخت نشینی. سپس با دست خود، آن طرّه شاهى را از سر برداشته و بر منديل وى نهاد».آنوقت، مسن مردی 61ساله و فربه، پشت سر محمود 21ساله و لاغر راه افتاده تا او را وارد کاخهای رنگارنگ صفوی کرده و کلیدهای کاخها را به او بسپارد! و البته تحویل ثروت عظیم و ضبط حرمسرایش که بالغ بر چهارصد زن بود و محمود، به همراه همه اموال آنان را بین افسران قشون خود تقسیم نمود..
پندها چه زیاد. پند گیرنده چه کم

۹:۳۹

thumnail

۱۸:۳۹

thumnail

۱۹:۰۸

thumnail

۸:۴۸