𝖲︎𝖳︎𝖠︎𝖱︎𝖳︎ ,, 𝖥𝖾𝖻︎𝗋𝗎𝖺𝗋𝗒 . 7 . 2024
۲۰:۱۶
۲۰:۲۵
𝖡𝗋𝗈̬𝗐𝗇︎ 𝖱︎𝗈𝗆︎𝖺𝗇︎͛
ایده برای رمان ، درخواست و نظرتونو اینجا بهمون بگین . . " https://harfeto.timefriend.net/17073373310055
دوست دارین موضوع رمان جدید چی باشه ؟ اینجا بهمون بگین^^
۲۱:۱۵
یکی گفت بکش بکش باشه که من با ژانر موردعلاقم یعنی فضایی ترکیبش میکنم★
-میچل
-میچل
۲۱:۱۹
۲۱:۲۴
وقتی لایک این پیام ۵ شد پارت یک رو میزارمم
۲۱:۲۷
چقدر زود لایک کردین نصفه شبی باید بنویسممم؟
۲۱:۲۸
#لایلادراعماقفضا . .
#P1
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
سلاام من لایلا هستم ، ۱۳ سالمه ...کلاس اسکیت بورد و بوکس میرم، به فضا علاقه شدیدی دارم و میخوام بصورت جدی دنبالش کنم .پدر و مادرمَم اوکیان و امیدوارم درآینده بتونم فضانورد شم .بزارید درمورد مدرسه توضیح بدم.تو مدرسمون آدمای بیشعور زیادن و از اونجایی که کلاس بوکس میرم ، دخلشونو میارم و به غلط کردن میوفتن تا دیگه با من و افراد بی گناه در نیوفتن.بهترین دوستمم میرای هست . . اونم مثل من فضانوردی رو دوست داره و میگه درآینده مثل من جدی میخواد دنبال کنه ..همکلاسیمه و همچنین بغل دستیم که از این مورد خوشحالم .توی مدرسه به یه پسر هم علاقه دارم که اسمش جِیک هست .. میگه از فضا متنفره و از منم همینطور ، چونکه دوست دارم موجودات فضایی رو کشف کنممممم ! فکرشو بکنین :)))
زنگ تفریح شد . رفتم تو حیاط و طبق معمول با میرای بودم و داشتیم صحبت میکردیم تا اینکه جیک منو کشوند یجا و بهم گفت :سلام لایلا . راستش منم بهت علاقمند شدم ، میای تا این زنگو باهم بریم ؟ میرای رو ول کنتعجب کردم ! از جیک بعیده . از اونجایی که کل مدرسه دوسش دارن و تو مدرسه معروفه منم معروف میشم ! ایجاننن بالاخره میتونم کاپ بزنم .خیلی خوشحال شدم و پریدم بغل جیک . منو بوسید ، پشمام ریخته بود .و اون زنگ تفریح رو باهم رفتیممیرای کُپ کرده بود و با دهن باز بهمون نگاه میکرد که دستمون تو دست هم بود...
۲سال گذشت و من و جیک باهم دوست خانوادگی و صمیمی شدیممبا میرای هم دوست بودم اما باهام سرد شده بود ، نمیدونم چرا . . آخه یبار توی مدرسه جیک رفت و درگوش میرای یچیز گفت و سریع بردش یجای خلوت تا کسی نشنوه ادامه حرفشو . .نکنه جیک بهش از من بد گفته ؟ نمیدونم اما بهرحال رفتارش عجیب بود .الان ۱۵ سالمه.. <:
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۷ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
#P1
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
سلاام من لایلا هستم ، ۱۳ سالمه ...کلاس اسکیت بورد و بوکس میرم، به فضا علاقه شدیدی دارم و میخوام بصورت جدی دنبالش کنم .پدر و مادرمَم اوکیان و امیدوارم درآینده بتونم فضانورد شم .بزارید درمورد مدرسه توضیح بدم.تو مدرسمون آدمای بیشعور زیادن و از اونجایی که کلاس بوکس میرم ، دخلشونو میارم و به غلط کردن میوفتن تا دیگه با من و افراد بی گناه در نیوفتن.بهترین دوستمم میرای هست . . اونم مثل من فضانوردی رو دوست داره و میگه درآینده مثل من جدی میخواد دنبال کنه ..همکلاسیمه و همچنین بغل دستیم که از این مورد خوشحالم .توی مدرسه به یه پسر هم علاقه دارم که اسمش جِیک هست .. میگه از فضا متنفره و از منم همینطور ، چونکه دوست دارم موجودات فضایی رو کشف کنممممم ! فکرشو بکنین :)))
زنگ تفریح شد . رفتم تو حیاط و طبق معمول با میرای بودم و داشتیم صحبت میکردیم تا اینکه جیک منو کشوند یجا و بهم گفت :سلام لایلا . راستش منم بهت علاقمند شدم ، میای تا این زنگو باهم بریم ؟ میرای رو ول کنتعجب کردم ! از جیک بعیده . از اونجایی که کل مدرسه دوسش دارن و تو مدرسه معروفه منم معروف میشم ! ایجاننن بالاخره میتونم کاپ بزنم .خیلی خوشحال شدم و پریدم بغل جیک . منو بوسید ، پشمام ریخته بود .و اون زنگ تفریح رو باهم رفتیممیرای کُپ کرده بود و با دهن باز بهمون نگاه میکرد که دستمون تو دست هم بود...
۲سال گذشت و من و جیک باهم دوست خانوادگی و صمیمی شدیممبا میرای هم دوست بودم اما باهام سرد شده بود ، نمیدونم چرا . . آخه یبار توی مدرسه جیک رفت و درگوش میرای یچیز گفت و سریع بردش یجای خلوت تا کسی نشنوه ادامه حرفشو . .نکنه جیک بهش از من بد گفته ؟ نمیدونم اما بهرحال رفتارش عجیب بود .الان ۱۵ سالمه.. <:
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۷ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
۲۱:۴۱
بریم پارت بعدیی؟
۱۸:۵۰
#لایلادراعماقفضا . .
#P2
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
از زبون لایلا: خلاصه .. شب شده بود . شامم رو خوردم و رفتم رو تخت دراز کشیدم و یکم با گوشیم کار کردم ، عجیب بود ! میرای پیام داده بود .کل اکانتش مشکی شده بود. . انگار که افسرده شدهبهم گفته بود : فردا توی رستوران فلش تی(اسم رستوران) ساعت ۱ ظهر ملاقاتم کن .چرا همون توی پیام بهم نگفت حرفشو ! یاخدا یعنی میخواد چی بهم بگه.؟بهش گفتم اوکی اما میترسیدم که برم . . .گوشی رو گذاشتم کنار و گرفتم خوابیدم ..
از زبون میرای ساعت ۱ ظهرشده بود . باید حرفی که میخواستم به لایلا بگمو میزدم. .رفتم توی رستوران . . لایلا رو دیدم و به هم دست دادیم . . قیافش ترسیده بود، البته درکش میکردمیکی که خیلی وقته باهاش ارتباط نداری یهویی پیام بده بیا رستوران فلش تی کارت دارم ؟عجیبه خب .باید یکم باهاش گرم میگرفتم و بعد میگفتم .. اینطوری میترسه !نشستیم و چیزی که میخواستیمو سفارش دادیم
خب . . لایلا.. یه اتفاقی افتاده که نمیدونم چجوری بهت بگم .لایلا: چیشده ؟ چیزی شده که من ازش خبر ندارم ؟میرای: خب راستش اره . . یادته ۲سال پیش جیک منو برد یجا و در گوشم یچیزی گفت ؟لایلا: آره، چطور؟ حرف بدی پشت سرم زده ؟میرای: نه ... نمیدونم چجوری بگم ، از گفتن حرفشم میترسم ..لایلا:بگو چیشده ؟میرای: بخوام رو راست باشم جیک بهم گفت : ...
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۲۳ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
#P2
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
از زبون لایلا: خلاصه .. شب شده بود . شامم رو خوردم و رفتم رو تخت دراز کشیدم و یکم با گوشیم کار کردم ، عجیب بود ! میرای پیام داده بود .کل اکانتش مشکی شده بود. . انگار که افسرده شدهبهم گفته بود : فردا توی رستوران فلش تی(اسم رستوران) ساعت ۱ ظهر ملاقاتم کن .چرا همون توی پیام بهم نگفت حرفشو ! یاخدا یعنی میخواد چی بهم بگه.؟بهش گفتم اوکی اما میترسیدم که برم . . .گوشی رو گذاشتم کنار و گرفتم خوابیدم ..
از زبون میرای ساعت ۱ ظهرشده بود . باید حرفی که میخواستم به لایلا بگمو میزدم. .رفتم توی رستوران . . لایلا رو دیدم و به هم دست دادیم . . قیافش ترسیده بود، البته درکش میکردمیکی که خیلی وقته باهاش ارتباط نداری یهویی پیام بده بیا رستوران فلش تی کارت دارم ؟عجیبه خب .باید یکم باهاش گرم میگرفتم و بعد میگفتم .. اینطوری میترسه !نشستیم و چیزی که میخواستیمو سفارش دادیم
خب . . لایلا.. یه اتفاقی افتاده که نمیدونم چجوری بهت بگم .لایلا: چیشده ؟ چیزی شده که من ازش خبر ندارم ؟میرای: خب راستش اره . . یادته ۲سال پیش جیک منو برد یجا و در گوشم یچیزی گفت ؟لایلا: آره، چطور؟ حرف بدی پشت سرم زده ؟میرای: نه ... نمیدونم چجوری بگم ، از گفتن حرفشم میترسم ..لایلا:بگو چیشده ؟میرای: بخوام رو راست باشم جیک بهم گفت : ...
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۲۳ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
۱۹:۰۸
#لایلادراعماقفضا . .
#P3
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
لایلا: جیک بهت چی گفت؟میرای: چجوری بگم... امم...لایلا: بگو داری زهره ترک میکنی منو.میرای: یهویی بهت بگم توی شوک وارد میشی ، پس یکمیشو بهت میگم. اون یه آدم عادی نیست !فردا هم بیا توی همین رستوران و همین ساعت . هرروز آروم آروم میگم تا وارد شوک نشیلایلا: منظورت چیه که آدم عادی نیست ؟ مگه چی میتونه باشه لابد آدم فضاییه؟میرای: بعدا متوجه میشی اما تا جایی که میتونی فاصله بگیر ازش ، چون خیلی خطرناکه.لایلا: نمیتونم حرفتو باور کنم خودتم بیای جای من میفهمی که نمیشه باور کردمیرای: آره، اما باید حرفی که میگمو گوش کنی من خودم جونمو به خطر انداختم که همچین حرفی زدم..لایلا زیرلب: این چه چرتوپرتاییه داری میگی
از زبون میرای غذارو خوردیم و رفتیم خونه هامون..بهش یکم از حرفی که باید میزدمو گفتم ، برای امروز کافی بود . فکرشو بکنین ! یهو بیام به یکی که حتی نمیدونه آدم فضاییا وجود دارن بگم که جیک به من گفته اگر به لایلا بگی میکشمت و فلان.فکرشو بکنین ! یهو لایلا بفهمه که دوست صمیمیش جیک رئیس آدم فضاییهای کهکشان ناتمین هست که برای گرفتن زمین اومدن ! و خانوادش هم خودش با هوش مصنوعی پیشرفته ساخته!خب بدبخت سکته میکنه .باید اونو از لایلا دور کنم اما نمیدونم چجوری بهش بگم ... خیلی سخته
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۲۶ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
#P3
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
لایلا: جیک بهت چی گفت؟میرای: چجوری بگم... امم...لایلا: بگو داری زهره ترک میکنی منو.میرای: یهویی بهت بگم توی شوک وارد میشی ، پس یکمیشو بهت میگم. اون یه آدم عادی نیست !فردا هم بیا توی همین رستوران و همین ساعت . هرروز آروم آروم میگم تا وارد شوک نشیلایلا: منظورت چیه که آدم عادی نیست ؟ مگه چی میتونه باشه لابد آدم فضاییه؟میرای: بعدا متوجه میشی اما تا جایی که میتونی فاصله بگیر ازش ، چون خیلی خطرناکه.لایلا: نمیتونم حرفتو باور کنم خودتم بیای جای من میفهمی که نمیشه باور کردمیرای: آره، اما باید حرفی که میگمو گوش کنی من خودم جونمو به خطر انداختم که همچین حرفی زدم..لایلا زیرلب: این چه چرتوپرتاییه داری میگی
از زبون میرای غذارو خوردیم و رفتیم خونه هامون..بهش یکم از حرفی که باید میزدمو گفتم ، برای امروز کافی بود . فکرشو بکنین ! یهو بیام به یکی که حتی نمیدونه آدم فضاییا وجود دارن بگم که جیک به من گفته اگر به لایلا بگی میکشمت و فلان.فکرشو بکنین ! یهو لایلا بفهمه که دوست صمیمیش جیک رئیس آدم فضاییهای کهکشان ناتمین هست که برای گرفتن زمین اومدن ! و خانوادش هم خودش با هوش مصنوعی پیشرفته ساخته!خب بدبخت سکته میکنه .باید اونو از لایلا دور کنم اما نمیدونم چجوری بهش بگم ... خیلی سخته
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۲۶ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
۱۸:۵۵
#لایلادراعماقفضا . .
#P4
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
از زبون لایلا نمیفهمیدم میرای چی میگفت . دوستی که ۲ ساله باهم دو کلمه هم حرف نزدیم یهو بیاد همچین حرفی به من بزنه ؟ فکر کنم داره الکی میگه تا من رو از اون دور کنه چون بهمون حسودی میکنه.. دوست داره با اون دوباره صمیمی شم . اما اگر راست بگه چی ؟خب ، غیر ممکنه! ۲ساعت بعد.. با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم .. جیک بودپتو رو زدم کنار و گوشیم رو جواب دادم
علامت ها (فقط واسه این پارت)
جیک +
لایلا -+سلاام چطوری؟-تو خوبی؟+آره خوبم ، چهخبرا؟-خوبه ، میگذره دیگه+خب راستش میخواستم بهت یچیزی بگم ..-چه چیزی؟+از میرای دور شو ، خوشم نمیاد ازش-تو از کجا میدونی اصلا باهاش صمیمی شدم ؟+تو رستوران فلش تی دیدمتون-ببخشید اما به تو ربطی نداره چون اون دوست قدیمیمه+نباید باهاش بگردی . فهمیدی یا میخوای راه های بدتری رو امتحان کنیم؟ (با داد)تلفن رو روش قطع کردم .این چجور برخوردی بود؟چرا همش دوست داره منو از میرای دور کنه ؟میرای هم میخواد منو از جیک دور کنهیجای این موضوع عجیبه..
شب کارهامو کردم ، شامم رو خوردم و رفتم تا بخوابممغزم هنوز که هنوزه درگیر بود .. داشتم به حرفهای میرای فکر میکردم ..یعنی فردا چی میخواست بگه ؟نمیدونم ... خیلی میترسیدم چون یجای کار میلنگید
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۱۵ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
#P4
نویسنده: @micei
هرگونه اسکی و کپی از رمان پیگرد قانونی دارد .
از زبون لایلا نمیفهمیدم میرای چی میگفت . دوستی که ۲ ساله باهم دو کلمه هم حرف نزدیم یهو بیاد همچین حرفی به من بزنه ؟ فکر کنم داره الکی میگه تا من رو از اون دور کنه چون بهمون حسودی میکنه.. دوست داره با اون دوباره صمیمی شم . اما اگر راست بگه چی ؟خب ، غیر ممکنه! ۲ساعت بعد.. با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم .. جیک بودپتو رو زدم کنار و گوشیم رو جواب دادم
علامت ها (فقط واسه این پارت)
جیک +
لایلا -+سلاام چطوری؟-تو خوبی؟+آره خوبم ، چهخبرا؟-خوبه ، میگذره دیگه+خب راستش میخواستم بهت یچیزی بگم ..-چه چیزی؟+از میرای دور شو ، خوشم نمیاد ازش-تو از کجا میدونی اصلا باهاش صمیمی شدم ؟+تو رستوران فلش تی دیدمتون-ببخشید اما به تو ربطی نداره چون اون دوست قدیمیمه+نباید باهاش بگردی . فهمیدی یا میخوای راه های بدتری رو امتحان کنیم؟ (با داد)تلفن رو روش قطع کردم .این چجور برخوردی بود؟چرا همش دوست داره منو از میرای دور کنه ؟میرای هم میخواد منو از جیک دور کنهیجای این موضوع عجیبه..
شب کارهامو کردم ، شامم رو خوردم و رفتم تا بخوابممغزم هنوز که هنوزه درگیر بود .. داشتم به حرفهای میرای فکر میکردم ..یعنی فردا چی میخواست بگه ؟نمیدونم ... خیلی میترسیدم چون یجای کار میلنگید
پایان این پارت .
ناشناس سنجاقه، نظرتونو درمورد رمان بگین^^
برای پارت بعدی، به ۱۵ لایک احتیاج داریمم
ble.ir/join/9CbQGHxw3F
۱۲:۳۴
لایک ؟!
۱۴:۰۸