بله | کانال ڪاروان
عکس پروفایل ڪاروانڪ

ڪاروان

۵۲۶عضو
بازارسال شده از فاطمیّات
thumbnail
تزوّدوا من امّکم

۱۸:۳۴

بازارسال شده از فاطمیّات

Salim Moazenzade _ Ya Fateme (128).mp3

۰۸:۲۶-۷.۸ مگابایت
یافاطمه من عقدهء دل وا نکردمگشتم ولی قبر تورا پیدا نکردم..

۱۸:۵۰

فردا اولین روز از بقیه عمر شماست.

۲۱:۳۸

نوشته‌اَند بَر اِیوانِ جَنةُ المَاویٰکه هَر که عِشوهِ دُنییٰ خرید وای به وِی
- حافظ

۳:۴۷

در مصیبت نامهء عطار نیشابوری یک حکایت به نظم آورده‌ اند که اینجا صرفا به شکل متنی و خلاصه بازگو میکنم:
کسی از کسی پرسید از نام مهینِ(اعظمِ) خداوند جلّ‌وعلی. پاسخ شنید: نام مهینِ الهی نان است. شماتت کرد. دوباره پاسخ شنید: در قحطی نیشابور از کوچه های شهر می‌گذشتم. در آن روزگار نه درِ مسجدی باز بود و نه بانگ اذان به‌گوش‌می‌رسید. از آن رو دانستم نان است که نامِ مهینِ خداست و بنیاد دین است و مایهء اتحاد!

۱۴:۵۷

هرگز تهران را این‌قدر تیره و آلوده ندیده بودم.

۱۴:۵۹

thumbnail
رها و ناهشیار می‌نویسم.🥸

۱۵:۰۲

-6627505439615738111_995742364877965.mp3

۰۴:۰۷-۶.۲۲ مگابایت
به یاد آن همدانشگاهی و همکدی و همکار و همصحبت شهیدم. که فدای این "هم"ها بشوم. که هر که این "هم"هایش با او بیشتر و نزدیک‌تر باشد بیشتر هم افتخار می‌کند. کاش آنجا نزد مادرش دعا کند هم عنوانش هم بشویم.
سید امیر حسین تقویِ شهید. کسی که عادت ندارم هنوز او را شهید صدا کنم. شهید ها آدم‌های معمولی ای هستند که نمی‌دانم با چه سرّی آنها را می‌خرند.

۲۰:۲۳

thumbnail
هو.
در سنگلاخ حیرتم افکنده روزگار
ای خضر فر خجسته از این حیرتم برآر

سنه ۱۲۹۰ یا علی مدد استالفقیر الحقیر غلام رضا غفر ذنوبه و ستر عیوبه.

۲۲:۰۸

رفقا نمیدونم چقد با این سخنم همراه هستید یا نه.
اگر بابک جهانبخشِ خواننده، مداح میشد، از لحاظ جنس صدا چیزی شبیه سیدعلی‌حسینی خودمون می‌شد.

۲۳:۴۱

با احترام و استثنای مخلصینِ محدود و دغدغه‌مندان وضع موجود و جان‌برکفان امیدوار و فداکار
هفته رزومه‌سازی و گزارش کار و شکل‌کار سازمانی و پرونده‌های گم‌شده مبارک باد.

۱:۳۱

thumbnail
#مشاهدات‌واقعی

۳:۳۹

ڪاروان
undefined به یاد آن همدانشگاهی و همکدی و همکار و همصحبت شهیدم. که فدای این "هم"ها بشوم. که هر که این "هم"هایش با او بیشتر و نزدیک‌تر باشد بیشتر هم افتخار می‌کند. کاش آنجا نزد مادرش دعا کند هم عنوانش هم بشویم. سید امیر حسین تقویِ شهید. کسی که عادت ندارم هنوز او را شهید صدا کنم. شهید ها آدم‌های معمولی ای هستند که نمی‌دانم با چه سرّی آنها را می‌خرند.
- از شهید تقوی چی یادته؟+ خنده‌هاش!

۱۷:۵۵

ڪاروان
- از شهید تقوی چی یادته؟ + خنده‌هاش!
شب جمعه است و به یاد ساحت شریفش میخواهم داستانی را دربارهء شهید تقوی بگویم. تجربهء یکی از دوستان است که مدتی در هیئت نوجوانان میثاق با شهدا خادم بود و نمی‌خواهد نامش را بگویم. شخصی صادق و نیک است خیالتان راحت. خیلی قبل‌تر از شهادت سید برایم این ماجرا را تعریف کرد من هم در نهایت امانت بازگو می‌کنم.
روزی در اوج خستگی های معمول هیئت خواب می‌بیند که در خواب به مسئول هیئت نوجوانان می‌گوید گرافیست نداریم. پاسخ می‌شنود: «چرا به سید امیرحسین تقوی نمی‌گویی؟ هم‌کدی خودتان است، مدیریت می‌خواند.»سال‌های اول دانشگاه بود و دوست من هم نه در خواب و نه در بیداری اصلاً سید را نمی‌شناخت با اینکه هم‌کدی بودند. با تعجب جست‌وجو می‌کند و می‌فهمد واقعاً دانشجویی با همین اسم و همین مشخصات وجود دارد و از قضا کارهای گرافیکی هم می‌کند. پیدایش می‌کند. به او مراجعه می‌کند. حرفی از خوابش هم نمی‌زند. سید بی‌اماواگر قبول می‌کند. مدت‌ها هم هر وقت کار هیئت نوجوانان گیر می‌کرد، می‌دانستند سید نه نمی‌گوید و کار هیئت را راه می‌اندازد‌.
این ماجرا، سرّی بود که دوستم تا شهادت سید خیلی پنهان نگهش می‌داشت. تا الان هم به هر کسی نگفته بود این ماجرا را. سید که شهید شد دانستیم چرا در آن عالم شهود نام او را برده بودند. سید که شهید شد و خبرش را شنیدیم آن روز عمیقا چشیدیم که خادمی رزق است. دانستیم که بعضی آدم‌ها جنسشان و جوهرهءشان و درجه‌ء معرفتشان با خیلی از ما فرق می‌کند. خودشان را با خدا معامله می‌کنند و خدا به قیمت آن‌ها را می‌خرد.
سید آدمی بود خیلی عادی مثل همه ما؛ ساده و دلنشین می‌خندید، ساده حرف می‌زد؛ حتی خیلی از ادا و اطوارهای رایج حزبلی‌ها را هم نداشت اما از همه حزب‌اللهی‌تر بود. او عادی بود ولی انگار واقعا فرق می‌کرد‌‌‌.

۲۱:۲۷

شب شراب نیرزد به بامداد خماربه راحت نفَسی رنج پایدار مجو

۲۳:۱۹

تو دستگیر شو ای خضر پی‌خجسته که منپیاده می‌روم و همرهان سوارانند

۱:۲۹

شبیه فاطمه وقتی عمیق‌تر شد زخمبلندتر بگو ای شیعه یا علی مددی

۶:۲۲

به شکل عجیبی و ناخواسته وزن هر سه بیت اخیر یکسانه undefined

۱۰:۰۰

وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ ‌

۷:۱۳

سعدی گفتعامیِ متعبد، پیادهٔ رفته است و عالم متهاون سوار خفته.

۴:۵۲