۱۷:۵۵
جهت رزور پیوی پیام بزارید
@Ad_Club
@Ad_Club
۱۵:۱۵
۳:۵۶
۴:۰۵
بارداری ناخواسته ام ؟؟
من نگار 30 ساله هستم. یه شب مهمانی به خانه عموم فرهادم رفته بودیم بعد از اینکه خوابیدم حس کردم چیزی به سمت من آمد حس سنگینی در وجودم بود و نتونستم فریاد بزنم درصورتی که تو خواب عمیق بودم. نفهمیدم چی شده جرات اینکه به مادرم چیزی بگویم نداشتم بد از آن ماجرا دیگر ب خانه عمو نرفتم به دکتر زنان مراجعه کردم در کمال تعجب خبر بارداری را به من داد دنیا رو سرم خراب شد بر ترسم غلبه کردم و ب مادرم ماجرا را گفتم و قرار بر این شد دوربینی را در خانه عمو قرار بدیم و من مجدد ب خانه عمو رفتم و درحالی ک خواب بودم بازهم همان اتفاقات تکرار شد تا اینکه صبح دوربین ها رو ک چک میکردیم از تعجب انگشت حیرت ب دهان گرفتیم آن طرف در حالی ک . ...
ادامـه داســتان بازشـود
ادامـه داســتان بازشـود
️️
من نگار 30 ساله هستم. یه شب مهمانی به خانه عموم فرهادم رفته بودیم بعد از اینکه خوابیدم حس کردم چیزی به سمت من آمد حس سنگینی در وجودم بود و نتونستم فریاد بزنم درصورتی که تو خواب عمیق بودم. نفهمیدم چی شده جرات اینکه به مادرم چیزی بگویم نداشتم بد از آن ماجرا دیگر ب خانه عمو نرفتم به دکتر زنان مراجعه کردم در کمال تعجب خبر بارداری را به من داد دنیا رو سرم خراب شد بر ترسم غلبه کردم و ب مادرم ماجرا را گفتم و قرار بر این شد دوربینی را در خانه عمو قرار بدیم و من مجدد ب خانه عمو رفتم و درحالی ک خواب بودم بازهم همان اتفاقات تکرار شد تا اینکه صبح دوربین ها رو ک چک میکردیم از تعجب انگشت حیرت ب دهان گرفتیم آن طرف در حالی ک . ...
ادامـه داســتان بازشـود
ادامـه داســتان بازشـود
️️
۱۰:۱۴
بارداری دختر 12 ساله ام
تا اخر بخونید اتفاقی شوم و باورنکردنی..🥵
۹ سالی بود از ازدواج من و رضا میگذشت ما دختری داشتیم به اسم مائده که بسیار خوشگل و صورت دلنشینی داشت ، و یه جورایی به عمو حامدش رفته بود ، همسرم به خاطر موقعیت شغلی که داشت روز های زیادی رو به ماموریت میرفت ، و بعضی شب ها حامد به خانه ما میآمد و شب رو میخوابید ، چند روزی بود دخترم حالت تهوع داشت و اصلا وضعیت مناسبی نداشت ، و به کلی پزشک و روانشناس هم مراجعه کردیم اما نتیجه ای نداشت تا اینکه به پزشک زنان و زایمان مراجعه کردیم ، بعد از انجام آزمایش صحبت های پزشک باورکردنی نبود...پدرمادر های عزیز ۱ دقیقه وقت بگذارید بخونید
ادامه داستان کلیک کنید
ble.ir/join/HCFJBNHZie
ble.ir/join/HCFJBNHZie
تا اخر بخونید اتفاقی شوم و باورنکردنی..🥵
۹ سالی بود از ازدواج من و رضا میگذشت ما دختری داشتیم به اسم مائده که بسیار خوشگل و صورت دلنشینی داشت ، و یه جورایی به عمو حامدش رفته بود ، همسرم به خاطر موقعیت شغلی که داشت روز های زیادی رو به ماموریت میرفت ، و بعضی شب ها حامد به خانه ما میآمد و شب رو میخوابید ، چند روزی بود دخترم حالت تهوع داشت و اصلا وضعیت مناسبی نداشت ، و به کلی پزشک و روانشناس هم مراجعه کردیم اما نتیجه ای نداشت تا اینکه به پزشک زنان و زایمان مراجعه کردیم ، بعد از انجام آزمایش صحبت های پزشک باورکردنی نبود...پدرمادر های عزیز ۱ دقیقه وقت بگذارید بخونید
ادامه داستان کلیک کنید
ble.ir/join/HCFJBNHZie
ble.ir/join/HCFJBNHZie
۱۰:۳۰
۴:۵۳
۴:۵۸
۲۳:۲۷
۲۳:۳۴
گیف
۰۰:۱۳
۱۲:۳۷
شوهرم حین حمام کردن کجا میرود؟!
ساعت ۱۰ صبح یکشنبه ۲۸ خرداد ماه زنی گریان با همسرش به دادگاه وارد شدند و زن هق هق میکرد و میگفت که شوهرش شبیه یک جن است ... مى گفت هر روز ساعت ۳ بعدازظهر همسرم باحالت عادی به حمام میرود و بعد از ۳ ساعت از حمام بیرون می آید... او میگفت در این ۳ ساعت همسرم از حمام نیز ناپدید میشود و فقط صدای شیر آب می آید...زن گریه میکرد و میگفت که شوهرش رفتار کاملا غیر عادی دارد...با رضايت شوهر دادگاه ترتيبى داد تا در حمام منزل دوربين قرار دهند ... تا واقعيت ثبت شود روز اول در ابتدا كاملا عادى شوهر به شستشوی خود پرداخت
همه چيز خوب بود تا ساعت ٣:٢٥ دقيقه
مشــاهده ادامــه داســتان
مشــاهده ادامــه داســتان
۱۲:۴۰
۲:۱۲
گیف
۰۰:۰۵
۲:۱۴
۲:۰۶
۲:۰۷
۵:۳۶
۵:۳۸
۵:۲۹
۵:۲۲