۱. یکی ترجمه کنه به والا نفهمیدم
۲. سلام عزیزم خوش اومدی خوشحالم خوشت اومده و مرسی از نظرت🫶
#Sasha
۲. سلام عزیزم خوش اومدی خوشحالم خوشت اومده و مرسی از نظرت🫶
#Sasha
۱۶:۵۰
۱. خیال او رو ماهک مینویسه کلا ماهک کم میاد تو بله امروز بهش پیام دادم جواب نداده نمیدونم کجاست
۲. نفهمیدم منظورتو
۳. دستم رو شد که
۴. بعضی وقتا تب تایم میزارم ولی هیچکس نمیادد
۵. عه عه
۶. هروقت نوشتم میزارمم
#Sasha
۲. نفهمیدم منظورتو
۳. دستم رو شد که
۴. بعضی وقتا تب تایم میزارم ولی هیچکس نمیادد
۵. عه عه
۶. هروقت نوشتم میزارمم
#Sasha
۱۶:۵۳
۱. دختر
۲. باشه سعی میکنم بیشتر بنویسم
۳.
🫶
۴. بله بله
۵. برای سایز یقه لباسش که طوری بدوزن که از سرش رد بشه
#Sasha
۲. باشه سعی میکنم بیشتر بنویسم
۳.
۴. بله بله
۵. برای سایز یقه لباسش که طوری بدوزن که از سرش رد بشه
#Sasha
۱۶:۵۴
۱. باشه سعی میکنم زودتر بنویسم ، مرسییی
۲. باشههه
۳. ماهک نیستتت
۴. منو ماهک توی یه شهریم و بیشتر از ۸ ساله دوستیم قطعا میشناسمش دیگه
، نه دوستایی به اسم ستاره یا انیتا نداره
۵. هعی🥲
۶. مرسیییی
#Sasha
۲. باشههه
۳. ماهک نیستتت
۴. منو ماهک توی یه شهریم و بیشتر از ۸ ساله دوستیم قطعا میشناسمش دیگه
۵. هعی🥲
۶. مرسیییی
#Sasha
۱۶:۵۸
۱. نهههه
۲. مرسی عزیزم نظر لطفتههه🫶
#Sasha
۲. مرسی عزیزم نظر لطفتههه🫶
#Sasha
۱۶:۵۸
یا خدا
#Sasha
#Sasha
۱۶:۵۹
اخیششش تموم شد
#Sasha
#Sasha
۱۷:۰۰
۱. خب شاید طرف گرایشش فرق داره ، عیبابا
۲و۳. به والا که ندارم
۴و۵و۶. سید کاری از دست من ساخته نیست

#Sasha
۲و۳. به والا که ندارم
۴و۵و۶. سید کاری از دست من ساخته نیست
#Sasha
۱۱:۳۴
بر طبل شادانه بکوبید عزیزان بلاخره ماهک افتخار پارت دادن را قرار است بدهد

#Sasha
#Sasha
۱۱:۵۷
𝔽𝐨𝕣𝐞𝕤𝐭 𝕃𝐢𝕓𝐫𝕒𝐫𝕪📚🌿
#بازیقلبها #پارت_۲۳ کایلر لبخندی زد و گفت : «ممنونم» النور در جواب به او لبخند زد و بعد از چند ثانیه گفت : «اها راستی ، بیا تزیینات و بقیه چیزا رو چک کن اگه چیزی رو دوست نداشتی عوضش کنن» «باشه ، بیا بریم» النور و کایلر هردو باهم به سمت سالن اصلی رفتند. النور در سالن رو باز کرد و کایلر با تزیینات زیبایی رو به رو شد. پرده ها سفید و ظریف بودند که کنار کشیده شده بودند و باغ عمارت از پنجره های سالن نمایان بود. در سمتی از سالن چند میز و صندلی های مجللی قرار داشت که روی هرکدام از آنها انواع مختلفی از شیرینی ها در ظرف شیرینی طبقه ای قرار داشت. سمت دیگری میز بسیار بزرگی بود که داشتند روی آن را با عنوان مختلف غذا و پیش غذا ها پر میکردند که هنوز هم تمام نشده بود و خدمتکار ها مشغول ساخت غذا های بیشتری بودند! در انتهای سالن و رو به رو پنجره ها چند پیانو ، ویالون ، فلوت و انواع دیگری از ساز ها بود. کایلر داشت به ساز ها نگاه میکرد که النور گفت : «این ساز ها برای رقص تک نفره گذاشته شدن!» کایلر با تعجب به النور نگاه کرد و پرسید : «مگه نباید رقص دو نفره انجام بدیم؟» «اول قرار بر این بود اما پدر گفت که میخواد برای رقص دونفره یک مهمونی جدا رو ترتیب بده ، یک مهمونی بال ماسکه» کایلر رو به النور به نشانه فهمیدن سر تکان داد.
آیا میدانستید با لایک کردن من خوشحال میشوم و اگر من خوشحال بشوم زودتر پارت بعد را میگذارم؟
#Sashs
#Sashs
۱۷:۰۵
#بازیقلبها
#پارت_۲۴
النور ادامه داد : «اها راستی یه چیزی رو نشونت ندادم!»
کایلر با تعجب به او نگاه انداخت و گفت : «چیو نشون ندادی؟»
النور دست کایلر رو گرفت و اون رو از دری که از سالن اصلی به باغ پشت عمارت میخورد رد کرد.
باغ پشت عمارت تقریبا به اندازه باغ جلویی بزرگ بود ولی تزییناتی مثل مجسمه یا فواره آب داخل نبود بنابراین مانند یک جنگل کوچیک دیده میشد و همه جاش درخت و گل بود.
وسط باغ با گل های مختلف بین دو درخت تزئینات گرد شکلی اینجاد شده بود و رو به روی آن چندین صندلی قرار داشت.
کایلر به تزئینات بین دو درخت نگاه میکرد بسیار زیبا بود.
همینطور که به تزیینات چشم دوخته بود پرسید : «اینجا برای چی تزئین شده؟»
النور در پاسخ سوال او جواب داد :«وقتی داشتیم دعوت نامه هارو آماده میکردیم داخلشون ننوشتیم که این جشن برای معرفی یک زوج جدیده و نوشتیم که فقط یک مهمونی عادیه ، و قراره بعد صرف غذا و رقص مهمان هارو به اینجا بیاریم و قراره که تو و آدام وسط این تزئینات اصلی وایسید و مهمان ها روی صندلی ها بشینند تا اون موقع شما دونفر رو به همه معرفی کنیم»
«این میتونه یه چیز جالبی باشه ، مثل یک سوپرایز کوچیکه که انگار برای یه مهمونی عادی اومدن ولی با یه زوج جدید آشنا میشن ، نه؟»
«منم دقیقا به همین فکر کردم و اینکارو کردم ، بنظرم جالب میومد»
بعد هردو برای چند لحظه به تزئینات نگاه کردند که کایلر پرسید : «صبر کن ببینم اینکه به مهمان ها نگفتید یعنی به خانواده آدام هم نگفتید و بهشون گفتید این یه جشن عادیه؟»
النور با تعجب به کایلر نگاه کرد و بعد خندیدو بعد چند لحظه گفت : «معلومه که نه! برای خانواده واتسون نامه جدایی رو فرستادیم و اونجا همه چیز رو توضیح دادیم»
و بعد کایلر از سر آروم شدن نفسی بیرون داد.
#پارت_۲۴
النور ادامه داد : «اها راستی یه چیزی رو نشونت ندادم!»
کایلر با تعجب به او نگاه انداخت و گفت : «چیو نشون ندادی؟»
النور دست کایلر رو گرفت و اون رو از دری که از سالن اصلی به باغ پشت عمارت میخورد رد کرد.
باغ پشت عمارت تقریبا به اندازه باغ جلویی بزرگ بود ولی تزییناتی مثل مجسمه یا فواره آب داخل نبود بنابراین مانند یک جنگل کوچیک دیده میشد و همه جاش درخت و گل بود.
وسط باغ با گل های مختلف بین دو درخت تزئینات گرد شکلی اینجاد شده بود و رو به روی آن چندین صندلی قرار داشت.
کایلر به تزئینات بین دو درخت نگاه میکرد بسیار زیبا بود.
همینطور که به تزیینات چشم دوخته بود پرسید : «اینجا برای چی تزئین شده؟»
النور در پاسخ سوال او جواب داد :«وقتی داشتیم دعوت نامه هارو آماده میکردیم داخلشون ننوشتیم که این جشن برای معرفی یک زوج جدیده و نوشتیم که فقط یک مهمونی عادیه ، و قراره بعد صرف غذا و رقص مهمان هارو به اینجا بیاریم و قراره که تو و آدام وسط این تزئینات اصلی وایسید و مهمان ها روی صندلی ها بشینند تا اون موقع شما دونفر رو به همه معرفی کنیم»
«این میتونه یه چیز جالبی باشه ، مثل یک سوپرایز کوچیکه که انگار برای یه مهمونی عادی اومدن ولی با یه زوج جدید آشنا میشن ، نه؟»
«منم دقیقا به همین فکر کردم و اینکارو کردم ، بنظرم جالب میومد»
بعد هردو برای چند لحظه به تزئینات نگاه کردند که کایلر پرسید : «صبر کن ببینم اینکه به مهمان ها نگفتید یعنی به خانواده آدام هم نگفتید و بهشون گفتید این یه جشن عادیه؟»
النور با تعجب به کایلر نگاه کرد و بعد خندیدو بعد چند لحظه گفت : «معلومه که نه! برای خانواده واتسون نامه جدایی رو فرستادیم و اونجا همه چیز رو توضیح دادیم»
و بعد کایلر از سر آروم شدن نفسی بیرون داد.
۱۵:۲۰
𝔽𝐨𝕣𝐞𝕤𝐭 𝕃𝐢𝕓𝐫𝕒𝐫𝕪📚🌿
#بازیقلبها #پارت_۲۴ النور ادامه داد : «اها راستی یه چیزی رو نشونت ندادم!» کایلر با تعجب به او نگاه انداخت و گفت : «چیو نشون ندادی؟» النور دست کایلر رو گرفت و اون رو از دری که از سالن اصلی به باغ پشت عمارت میخورد رد کرد. باغ پشت عمارت تقریبا به اندازه باغ جلویی بزرگ بود ولی تزییناتی مثل مجسمه یا فواره آب داخل نبود بنابراین مانند یک جنگل کوچیک دیده میشد و همه جاش درخت و گل بود. وسط باغ با گل های مختلف بین دو درخت تزئینات گرد شکلی اینجاد شده بود و رو به روی آن چندین صندلی قرار داشت. کایلر به تزئینات بین دو درخت نگاه میکرد بسیار زیبا بود. همینطور که به تزیینات چشم دوخته بود پرسید : «اینجا برای چی تزئین شده؟» النور در پاسخ سوال او جواب داد :«وقتی داشتیم دعوت نامه هارو آماده میکردیم داخلشون ننوشتیم که این جشن برای معرفی یک زوج جدیده و نوشتیم که فقط یک مهمونی عادیه ، و قراره بعد صرف غذا و رقص مهمان هارو به اینجا بیاریم و قراره که تو و آدام وسط این تزئینات اصلی وایسید و مهمان ها روی صندلی ها بشینند تا اون موقع شما دونفر رو به همه معرفی کنیم» «این میتونه یه چیز جالبی باشه ، مثل یک سوپرایز کوچیکه که انگار برای یه مهمونی عادی اومدن ولی با یه زوج جدید آشنا میشن ، نه؟» «منم دقیقا به همین فکر کردم و اینکارو کردم ، بنظرم جالب میومد» بعد هردو برای چند لحظه به تزئینات نگاه کردند که کایلر پرسید : «صبر کن ببینم اینکه به مهمان ها نگفتید یعنی به خانواده آدام هم نگفتید و بهشون گفتید این یه جشن عادیه؟» النور با تعجب به کایلر نگاه کرد و بعد خندیدو بعد چند لحظه گفت : «معلومه که نه! برای خانواده واتسون نامه جدایی رو فرستادیم و اونجا همه چیز رو توضیح دادیم» و بعد کایلر از سر آروم شدن نفسی بیرون داد.
حرفی ، حدیثی ، نظری ، انتقادی ، فوشی چیزی داشتید ناشناس بگید🫱
🫲
ناشناس ساشا👱🏻♀️🌷
#Sasha۱۵:۲۰
𝔽𝐨𝕣𝐞𝕤𝐭 𝕃𝐢𝕓𝐫𝕒𝐫𝕪📚🌿
#بازیقلبها #پارت_۲۴ النور ادامه داد : «اها راستی یه چیزی رو نشونت ندادم!» کایلر با تعجب به او نگاه انداخت و گفت : «چیو نشون ندادی؟» النور دست کایلر رو گرفت و اون رو از دری که از سالن اصلی به باغ پشت عمارت میخورد رد کرد. باغ پشت عمارت تقریبا به اندازه باغ جلویی بزرگ بود ولی تزییناتی مثل مجسمه یا فواره آب داخل نبود بنابراین مانند یک جنگل کوچیک دیده میشد و همه جاش درخت و گل بود. وسط باغ با گل های مختلف بین دو درخت تزئینات گرد شکلی اینجاد شده بود و رو به روی آن چندین صندلی قرار داشت. کایلر به تزئینات بین دو درخت نگاه میکرد بسیار زیبا بود. همینطور که به تزیینات چشم دوخته بود پرسید : «اینجا برای چی تزئین شده؟» النور در پاسخ سوال او جواب داد :«وقتی داشتیم دعوت نامه هارو آماده میکردیم داخلشون ننوشتیم که این جشن برای معرفی یک زوج جدیده و نوشتیم که فقط یک مهمونی عادیه ، و قراره بعد صرف غذا و رقص مهمان هارو به اینجا بیاریم و قراره که تو و آدام وسط این تزئینات اصلی وایسید و مهمان ها روی صندلی ها بشینند تا اون موقع شما دونفر رو به همه معرفی کنیم» «این میتونه یه چیز جالبی باشه ، مثل یک سوپرایز کوچیکه که انگار برای یه مهمونی عادی اومدن ولی با یه زوج جدید آشنا میشن ، نه؟» «منم دقیقا به همین فکر کردم و اینکارو کردم ، بنظرم جالب میومد» بعد هردو برای چند لحظه به تزئینات نگاه کردند که کایلر پرسید : «صبر کن ببینم اینکه به مهمان ها نگفتید یعنی به خانواده آدام هم نگفتید و بهشون گفتید این یه جشن عادیه؟» النور با تعجب به کایلر نگاه کرد و بعد خندیدو بعد چند لحظه گفت : «معلومه که نه! برای خانواده واتسون نامه جدایی رو فرستادیم و اونجا همه چیز رو توضیح دادیم» و بعد کایلر از سر آروم شدن نفسی بیرون داد.
لایکا کجاننن؟🥲
#Sasha
#Sasha
۱۵:۲۴
𝔽𝐨𝕣𝐞𝕤𝐭 𝕃𝐢𝕓𝐫𝕒𝐫𝕪📚🌿
حرفی ، حدیثی ، نظری ، انتقادی ، فوشی چیزی داشتید ناشناس بگید🫱
🫲
ناشناس ساشا👱🏻♀️🌷 #Sasha
ناشناس از کویر لوت خالی تره
#Sasha
#Sasha
۲۱:۱۱
۱. زندگی سخته خواهر
۲. پشمام یه نفر دریکو نمیشناسه ، رو هشتگ #عکس_دریک بزن میاره
#Sasha
۲. پشمام یه نفر دریکو نمیشناسه ، رو هشتگ #عکس_دریک بزن میاره
#Sasha
۸:۵۸
۱. درستشم همینه اصلا خوندن کتاب مورد علاقه برای بار n ام یه چیز دیگست
۲. سلاممم
۳و۴. اها راستی فکر کنم شما جدید باشین برای جدیدا اینجا چنل رمانه نه چالش برای خوندن رمانا رو پیام سنجاق بزنید
۵. ممنان
#Sasha
۲. سلاممم
۳و۴. اها راستی فکر کنم شما جدید باشین برای جدیدا اینجا چنل رمانه نه چالش برای خوندن رمانا رو پیام سنجاق بزنید
۵. ممنان
#Sasha
۹:۰۰
۱. 



۲. سلام ممناننن
۳. بوچ
۴. فهمیدی به منم بگو
۵. من قصد ادامه تحصیل دارم
#Sasha
۲. سلام ممناننن
۳. بوچ
۴. فهمیدی به منم بگو
۵. من قصد ادامه تحصیل دارم
#Sasha
۹:۰۱
۱. سلام خوبم
۲. @scarsonmywings این چنل عالیه رماناش خداست
۳. مرسی ولی ماهکم دوست منه و توهین کردن بهش مثل توهین به منه:)))
۴. زندگی سخته۲
۵. بابا چرا اینکارو میکنید بچها بخدا ما ادمین نمیخواییم منم دیگه اینطوری میگید به زور دلم میاد بگم نه🥲
۶. باشه
#Sashs
۲. @scarsonmywings این چنل عالیه رماناش خداست
۳. مرسی ولی ماهکم دوست منه و توهین کردن بهش مثل توهین به منه:)))
۴. زندگی سخته۲
۵. بابا چرا اینکارو میکنید بچها بخدا ما ادمین نمیخواییم منم دیگه اینطوری میگید به زور دلم میاد بگم نه🥲
۶. باشه
#Sashs
۱۹:۲۷
۱. هم لایکا کمه هم لفت ها زیاده خب از من چه انتظاری دارید من باید حمایت ببینم تا پارت بزارم دیگه:)
۲. ساشام
۳. ساشام ، ۲ ماه دیگه ۱۵ سالم میشه ، گیلانیم ، تایپم infp و دیگه همین
۴. سلام
#Sasha
۲. ساشام
۳. ساشام ، ۲ ماه دیگه ۱۵ سالم میشه ، گیلانیم ، تایپم infp و دیگه همین
۴. سلام
#Sasha
۱۹:۳۰
سلام بچها
ساشام ، اومدم این پیامو بنویسم و برم
بچها منو ماهک کلا دیگه نمیخواییم تو چنل فعالیت کنیم حالا به یکسری دلایل و خواستم اینو بگم که دلیل نبودنمون رو بدونید
و اینکه نمیخواییم چنلو پاک کنیم یا بفروشیم میخواییم چنل همینطوری بمونه ولی فعالیت نمیکنیم دیگه کلا...
از کسایی که تا الان حمایتمون کرده بودن ممنونیم و مرسی از کسایی که تا اینجا کنارمون بودن ولی دیگه تموم شد
خدافظ...
ساشام ، اومدم این پیامو بنویسم و برم
بچها منو ماهک کلا دیگه نمیخواییم تو چنل فعالیت کنیم حالا به یکسری دلایل و خواستم اینو بگم که دلیل نبودنمون رو بدونید
و اینکه نمیخواییم چنلو پاک کنیم یا بفروشیم میخواییم چنل همینطوری بمونه ولی فعالیت نمیکنیم دیگه کلا...
از کسایی که تا الان حمایتمون کرده بودن ممنونیم و مرسی از کسایی که تا اینجا کنارمون بودن ولی دیگه تموم شد
خدافظ...
۱۴:۴۲