۱۶:۴۱
۲۲:۳۵
خداوندا روزم را با کلام تو آغاز میکنم 




۲۲:۴۳
۲۲:۴۵
قرائت قرآن
دختر و عزیز دلم
بهار سادات میر محمدی 
پایه ششم





پایه ششم
۲۲:۴۷
همه باهم نرمش صبحگاهی انجام بدیمتا تو این زمستون سرد گرم بشیمفقط بچه ها جونم مواظب باشیم سرما نخوریم 


۲۲:۵۱
۲۲:۵۶
نرمش صبحگاهی
دختر پر تلاش و گلم
زهرا ریاضی
پایه سوم








پایه سوم
۲۲:۵۶
۲۲:۵۷
خوبعزیزای دلم بعد از خواندن یک داستان کوتاه نتیجه اخلاقی آن را برای خانم ناظم بفرستید وووو کارت امتیاز بگیرید
هوررررا کارت امتیاز
۲۳:۰۴
۲۳:۰۶
داستان کودکانه شیر و موش:
یک بار شیری در جنگل خوابیده بود که یک موش فقط برای سرگرمی شروع به بالا و پایین رفتن روی بدن او کرد. این خواب شیر را به هم زد و او کاملاً عصبانی از خواب بیدار شد. او می خواست موش را بخورد که موش عاجزانه از شیر خواست که او را آزاد کند. "به شما قول می دهم اگر مرا نجات دهید روزی کمک بزرگی به شما خواهم کرد." شیر به موش خندید و او را رها کرد. روزی چند شکارچی وارد جنگل شدند و شیر را با خود بردند. او را به درختی بستند. شیر برای بیرون آمدن تلاش می کرد و شروع به ناله کردن کرد. موش از کنارش گذشت و متوجه مشکل شیر شد. به سرعت دوید و طناب ها را جوید تا شیر را آزاد کند. هر دو با سرعت به جنگل رفتند.
یک بار شیری در جنگل خوابیده بود که یک موش فقط برای سرگرمی شروع به بالا و پایین رفتن روی بدن او کرد. این خواب شیر را به هم زد و او کاملاً عصبانی از خواب بیدار شد. او می خواست موش را بخورد که موش عاجزانه از شیر خواست که او را آزاد کند. "به شما قول می دهم اگر مرا نجات دهید روزی کمک بزرگی به شما خواهم کرد." شیر به موش خندید و او را رها کرد. روزی چند شکارچی وارد جنگل شدند و شیر را با خود بردند. او را به درختی بستند. شیر برای بیرون آمدن تلاش می کرد و شروع به ناله کردن کرد. موش از کنارش گذشت و متوجه مشکل شیر شد. به سرعت دوید و طناب ها را جوید تا شیر را آزاد کند. هر دو با سرعت به جنگل رفتند.
۲۳:۰۶
۲۳:۰۹
۲۳:۱۳
و حالا بعد از خوردن یک صبحانه خوشمزه که مامانای گل آماده کرده اند
سر حال و شاداب پیش به سوی کلاس



سر حال و شاداب پیش به سوی کلاس
۲۳:۱۴
۹:۰۳
4 معلم بیکلام.mp3
۰۴:۰۲-۹.۲۵ مگابایت
۹:۰۴
12 خدای مهربان بیکلام.mp3
۰۳:۴۰-۲.۵۸ مگابایت
۹:۰۴
14 مرغان شادی بیکلام.mp3
۰۳:۰۶-۷.۱۲ مگابایت
۹:۰۵
۹:۰۶