Photo Message
thumbnail
به خاطر من زنده بمان – گیل فورمن
"گاهی اوقات، تصمیم ماندن، از رفتن سخت‌تر است."
dastannevis.com

۵:۲۸

thumbnail
عبارت «باید دائم عاشق چیزی باشید» تأکید می‌کند که برای داشتن یک زندگی معنادار، باید همیشه چیزی وجود داشته باشد که ما را مشتاق نگه دارد. این "چیز" می‌تواند یک هدف، یک علاقه‌مندی، یک آرمان یا یک فعالیت خاص باشد. نبودنِ این عشق، زندگی را بی‌روح و خالی جلوه می‌دهد.
dastannevis.com

۵:۵۰

thumbnail
صد سال تنهایی – گابریل گارسیا مارکز
"نژادهایی وجود دارند که برای یک عمر تنهایی آفریده شده‌اند."
dastannevis.com

۷:۱۵

thumbnail
مهره‌های شطرنج، به‌خاطر ویژگی‌ها و نقش‌های مشخصی که دارن، می‌تونن به شکل نمادین در شخصیت‌پردازی داستان‌هات استفاده بشن. هر مهره می‌تونه نماینده‌ی یک نوع شخصیت، جایگاه اجتماعی، یا حتی سبک تفکر باشه. اینجا چند نمونه برات می‌زنم:
♟ پیاده (سرباز) – شخصیت فروتن، صبور یا جاه‌طلبپیاده مهره‌ایه که محدودیت زیادی داره، ولی پتانسیل بالایی برای رشد داره (می‌تونه وزیر بشه).
در داستان: شخصیتی که اول ضعیف و ساده‌لوحه، ولی با پشتکار و سختی کشیدن، به نقطه‌ی قدرت می‌رسه. یا نماد انسان‌های عادیه که درگیر بازی بزرگان شده‌ان.
♞ اسب – شخصیت غیرقابل پیش‌بینی، خلاق یا شورشیتنها مهره‌ایه که می‌تونه «بپرد» و از راهی غیرمستقیم حمله کنه.
در داستان: شخصیتی با تفکر متفاوت، غیرقابل پیش‌بینی، یا کسی که قواعد معمول را نمی‌پذیره و از مسیر خودش پیش می‌ره.
♝ فیل – شخصیت دانا یا مذهبی یا استراتژیکحرکتش مورب و بی‌مرزه، ولی محدود به رنگ خاصه.
در داستان: شخصیت‌های با دیدگاه خاص، مثل مشاوران یا روحانیون یا حتی کسی با یک دیدگاه جهان‌بینی محدود اما عمیق.
♜ رخ – شخصیت قوی، صریح، اهل عملمستقیم و بی‌پیرایه حرکت می‌کنه، قدرت مانور زیادی داره.
در داستان: افراد با نفوذ، قدرتمند یا کسانی که با شفافیت و صراحت حرف می‌زنن. ممکنه نماینده‌ی قدرت نظامی یا نظم هم باشه.
♛ وزیر – شخصیت تأثیرگذار، چندبعدی، پرقدرتقوی‌ترین مهره‌ی بازی. می‌تونه تقریباً هر کاری بکنه.
در داستان: شخصیت کلیدی‌ای که می‌تونه قهرمان باشه یا ضدقهرمان. یک رهبر کاریزماتیک، مادر قدرتمند، یا حتی نیرویی خطرناک.
♚ شاه – شخصیت مرکزی، نماد هدف یا معنای والای داستانمهره‌ای که بازی با او معنا پیدا می‌کنه. خودش ضعیفه ولی اهمیت حیاتی داره.
در داستان: پادشاه، رهبر، پدر/مادر بزرگ خاندان، یا حتی نمادی از هدف یا آرمان نهایی (مثل آزادی، نجات، حقیقت).
undefined کاربرد عملی در داستان‌نویسی:
اگر داستانت فضای فانتزی یا استعاری داره، می‌تونی شخصیت‌ها رو دقیقاً به شکل مهره‌های شطرنج در بیاری.
یا می‌تونی فقط از ویژگی‌هاشون الهام بگیری و شخصیت‌هایی خلق کنی که رفتار یا نقش اجتماعی مشابهی دارن.
حتی می‌تونی ساختار کلی داستان رو مثل بازی شطرنج طراحی کنی؛ با حرکت‌های حساب‌شده، قربانی‌کردن، حمله و دفاع.

dastannevis.com

۷:۳۳

thumbnail
#تمرین_نویسندگی
در قلعه‌ای در جنگل، سکوت عمیقی همه جا را فراگرفته بود. شب تاریک و دلپذیر چادری از برف را بر روی قلعه پهن کرده بود، در حالی که صداهای جنگل در زیر آن خفه می‌شدند. هیچ نوری به غیر از پرتوی ماه و ستارگان به داخل قلعه نفوذ نمی‌کرد. به نظر می‌رسید گوشه‌های تاریک و پنهان این ساختمان با اسرار وحشتناکی پر از خطر و هیولاها پر شده است!!!
زمانی که دروازهٔ سنگی به طور غافلگیرانه با صدای سنگ در ساعت دوازدهٔ شب باز شد، زمزمه هیاهویی مرموز و ناامید کننده در قلعه شنیده شد. صدای قدم‌هایی سنگین و پایان ناپذیر با صدای متقاطع و بی‌ثبات داخل قلعه به گوش می‌رسید. هیولاها با هر قدم رسیدن به قلعه، از خواب بیدار می‌شدند و همه جا را با فریادهای شیطانی پر می‌کردند.
تغییرات عجیب و غریب در ساختمان ظاهر می‌شد. دیوارها حرکت کرده و نورهایی زمینهٔ سرخ جهنده توسط شکافهای ریز و درشت از هر طرفی بالا می‌آمد. صداهای نامأنوس و غریبه‌ای که از سقف تا دیوارها منتشر می‌شدند، دلهره وحشتناکی به دلها می‌افکند. به نظر می‌رسید ساختمان با گوشه‌های تاریک و پنهان خود زندگی می‌کند، آنقدر که پنهان‌ترین اسرار در آن محو می‌شود.
به طور ناگهانی، صدایی مرموز از طبقهٔ بالایی قلعه به گوش می‌رسید. صدایی که نه تنها وحشتناک و ناشناخته بود، بلکه آن قدر ترسناک بود که خون در رگها را منجمد می کرد. هیولایی که درون قلعهٔ متروکه پنهان شده بود، حالا به عالم مادی فراخوانده شده بود.
وقتی در وحشتی عمیق از جای خود جنبیدم، چشمانم با منظره ترسناک ملاقات کرد! جلوی چشمانم، یک هیولای بزرگ با پوستی سیاه و خشن، دندان‌های تیز و برنده پدیدار شد. چشمان قرمز او ..........
داستان را ادامه دهید.
dastannevis.com

۱۴:۴۶

thumbnail
undefined تریلر فیلم ترسناک/کمدی «The Ugly Stepsister» که با الهام از داستان «سیندرلا» ساخته شده
در ادامه توضیح مفصل‌تری درباره‌ی بازنویسی‌ها و اقتباس‌های بین‌المللی داستان سیندرلا برات آوردیم. هر کدوم از این آثار با حفظ شالوده‌ی اصلی داستان (دختری تحت ظلم، کمک جادویی، و رسیدن به خوشبختی)، تغییرات خلاقانه‌ای در فضا، شخصیت، یا پیام داستان داده‌اند:
۱-undefined Ella Enchanted – نوشته‌ی Gail Carson Levineundefined ژانر: فانتزی نوجوانundefined خلاصه: الا در کودکی توسط یک پری، نفرینی می‌شود که هر فرمانی را باید اطاعت کند. این باعث دردسرهای زیادی برایش می‌شود، تا زمانی که خودش یاد می‌گیرد بر این نفرین غلبه کند.
undefined نکات جالب:
سیندرلا این‌جا شخصیتی منفعل نیست، بلکه خودش علیه سرنوشتش می‌جنگد.
پیام اصلی داستان: قدرت انتخاب و آزادی اراده.
۲- undefined Cinder – نوشته‌ی Marissa Meyerundefined ژانر: علمی‌تخیلی / بازنویسی سایبرپانکundefined خلاصه: سیندر یک مکانیک و سایبورگ است که در شهری آینده‌نگر در آسیا زندگی می‌کند. او درگیر توطئه‌های سیاسی و بیماری‌ای می‌شود که جان مردم را تهدید می‌کند.
undefined نکات جالب:
کفش شیشه‌ای؟ نه، این‌جا پای مصنوعی!
داستان در دنیای آینده و میان جنگ انسان‌ها و ساکنان ماه (لوناها) اتفاق می‌افته.
بخشی از مجموعه‌ی The Lunar Chronicles است.
۳-undefined Ever After – فیلم (1998) با بازی Drew Barrymoreundefined ژانر: درام تاریخی / رمانتیکundefined خلاصه: بازآفرینی سیندرلا بدون عناصر جادویی؛ دانیل (سیندرلا) دختری باهوش، کتاب‌خوان و مستقل است که با کمک خود و دوستانش (از جمله لئوناردو داوینچی!) به خوشبختی می‌رسد.
undefined نکات جالب:
نسخه‌ای واقع‌گرایانه و فمینیستی.
در این داستان، قهرمان زن صرفاً منتظر نجات نیست.
۴- undefined Ash – نوشته‌ Malinda Loundefined ژانر: فانتزی تاریک / LGBTQundefined خلاصه: اش دختری‌ست که پس از مرگ والدینش با ناپدری بدرفتار زندگی می‌کند. او درگیر دنیای پریان می‌شود و با یک شکارچی زن رابطه عاطفی برقرار می‌کند.
undefined نکات جالب:
فضای تیره و شاعرانه با نگاه فلسفی به مرگ و عشق.
۵- undefined Just Ella – نوشته‌ی Margaret Peterson Haddixundefined ژانر: فانتزی واقع‌گرایانه / نوجوانundefined خلاصه: داستان پس از «پایان خوش» ازدواج با شاهزاده شروع می‌شود. الا درمی‌یابد که زندگی در قصر آن‌قدرها هم رویایی نیست و برای آزادی‌اش می‌جنگد.
undefined نکات جالب:
ادامه داستان سیندرلا، اما بدون جادو و رویا.
نگاه انتقادی به نهاد سلطنت و ازدواج سنتی.
۶-undefined Ye Xian (叶限) – افسانه‌ی چینی (قرن ۹ میلادی)undefined خلاصه: دخترکی به‌نام «ی شین» که از سوی ناپدری مورد آزار است، توسط روح ماهی‌ای که دوستش دارد، کمک می‌گیرد تا به جشن سلطنتی برود. کفشش گم می‌شود و پادشاه آن را می‌یابد.
undefined نکات جالب:
این نسخه یکی از قدیمی‌ترین روایت‌های شناخته‌شده از سیندرلاست.
برخلاف نسخه غربی، کمک جادویی از طرف یک حیوان (ماهی) است.
۷-undefined The Rough-Face Girl – افسانه بومیان آمریکا (آلگونکین)
undefined خلاصه: دختری با صورت زخم‌دار که خواهرانش او را تحقیر می‌کنند، به دیدار یک جنگجوی جادویی می‌رود. تنها اوست که می‌تواند روح واقعی او را ببیند و به همسری‌اش برگزیده می‌شود.
undefined نکات جالب:
عنصر «زیبایی درون» به‌جای زیبایی ظاهری برجسته می‌شود.
تاکید بر صداقت، بینش و شجاعت.
undefined داستان سیندرلا فقط یک قصه نیست؛ یک الگوست. در طول زمان، نویسندگان از این ساختار برای روایت داستان‌هایی با پیام‌های تازه استفاده کرده‌اند:
فمینیستی،
علمی‌تخیلی،
فرهنگی،
اخلاقی یا حتی عاشقانه متفاوت.
dastannevis.com

۱۷:۰۰

thumbnail
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴

۴:۴۲

thumbnail
غرور و تعصب – جین آستن
"من از همان ابتدا عاشق تو نشده‌ام، اما اکنون، حتی نمی‌توانم لحظه‌ای بدون تو زندگی کنم."
dastannevis.com

۴:۵۲

thumbnail
هر فردی در زمان خاصی از روز یا در شرایط خاصی بیشترین میزان خلاقیت را تجربه می‌کند. شناختن این زمان برای هر شخص، می‌تواند کمک زیادی به بهره‌وری بیشتر در کارهای خلاقانه مثل نوشتن، طراحی، حل مسئله و… داشته باشد.
برای بعضی‌ها، این اوج خلاقیت ممکن است صبح زود باشد، زمانی که ذهن هنوز درگیر اتفاقات روزمره نشده؛ برای بعضی دیگر ممکن است شب‌ها یا حتی نیمه‌شب باشد، وقتی همه‌چیز ساکت‌تر است و افکار راحت‌تر جریان پیدا می‌کنند.
دانستن اینکه چه زمانی ذهن شما بهتر کار می‌کند، باعث می‌شود بتوانید مهم‌ترین کارهای فکری‌تان را در آن زمان‌ها انجام دهید و نتایج خیلی بهتری بگیرید.
dastannevis.com

۶:۴۱

thumbnail
داستان همبرگر خرچنگی (Krabby Patty) مربوط به انیمیشن معروف باب اسفنجی (SpongeBob SquarePants) هست. این همبرگر افسانه‌ای در رستورانی به نام خرچنگ‌برگر (Krusty Krab) سرو می‌شه که صاحبش آقای خرچنگ (Mr. Krabs) هست و باب اسفنجی هم آشپز اونجاست.
اما چیزی که همبرگر خرچنگی رو خاص می‌کنه، دستور پخت مخفیشه! این دستور انقدر مهمه که شخصیت منفی داستان، پلانکتون (Plankton)، تمام تلاشش رو می‌کنه تا اونو بدزده و برای رستوران خودش به نام چام باکت (Chum Bucket) استفاده کنه، ولی همیشه شکست می‌خوره.
داستان این همبرگر، یه جور داستان رقابت، حرص و طمع، و البته وفاداریه. پلانکتون همیشه به دنبال راه‌های عجیب و خنده‌دار برای دزدیدن دستور پخته و باب اسفنجی با عشق و علاقه غذا درست می‌کنه، بدون اینکه به پول یا شهرت فکر کنه.
راستی یه نکته‌ی جالب: با اینکه اسمش "همبرگر خرچنگی"ه، ولی هیچ‌وقت دقیق نمی‌گن که داخلش چیه، چون... خب، اگه واقعاً از گوشت خرچنگ باشه، یه‌کم برای آقای خرچنگ عجیب می‌شه، نه؟ undefined

dastannevis.com

۸:۴۹

thumbnail
در انیمیشن «Elio» که محصول استودیوی پیکسار است، اشیا معمولاً مانند دیگر آثار فانتزی و علمی‌تخیلی پیکسار دارای شخصیت یا عملکردهای خاص نیستند، اما نقش مهمی در تعامل شخصیت‌ها با دنیای اطرافشان دارند. این انیمیشن بیشتر روی سفر یک پسر بچه به نام "الیو" تمرکز دارد که به طور تصادفی به عنوان نماینده زمین در یک کنفدراسیون بین‌کهکشانی شناخته می‌شود.
تعامل اشیا با شخصیت‌ها در «Elio»:
فناوری‌های فضایی و اشیای بیگانه:
الیو با اشیای عجیب و پیشرفته‌ای روبه‌رو می‌شود که بخشی از دنیای بیگانه‌ها هستند. این اشیا معمولاً کارکردهای خاصی دارند، مثل انتقال، شناسایی، نمایش اطلاعات یا ارتباطات.
این اشیا گاه به صورت نیمه‌هوشمند یا واکنشی نشان داده می‌شوند، ولی شخصیت‌پردازی کامل مانند آثار دیگر پیکسار (مثلاً ماشین‌ها در «Cars» یا وسایل در «Beauty and the Beast») ندارند.
اشیا به‌عنوان ابزار روایت:
بسیاری از اشیایی که الیو با آن‌ها تعامل دارد، به عنوان وسیله‌ای برای نمایش تغییرات احساسی یا موقعیتی شخصیت‌ها عمل می‌کنند. مثلاً استفاده از یک ابزار ارتباطی بیگانه یا یک دروازه فضایی می‌تواند نقطه عطفی در داستان باشد.
عنصر استعاری یا نمادین:
در برخی موارد، اشیا می‌توانند معانی استعاری داشته باشند. مثلاً یک وسیله‌ای که باعث انتقال الیو به دنیای دیگر می‌شود، می‌تواند نماد ورود کودک به دنیای ناشناخته بزرگسالی یا مسئولیت باشد.
dastannevis.com

۱۳:۵۰

thumbnail
هری پاتر – جی. کی. رولینگ
"برای کسانی که در آیینه اریکس می‌بینند، بزرگ‌ترین آرزوهای دلشان آشکار می‌شود."
dastannevis.com

۱۴:۵۴

thumbnail
رویاها رایگان هستن، ولی مسیر تحقق آن‌ها اینطور نیست؛ باید برای رویای خود تلاش کنید.
آنه شرلی
dastannevis.com

۱۷:۳۹

thumbnail
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴

۵:۱۷

thumbnail
بینوایان کوچک – لوئیزا می آلکوت
"تا زمانی که رویا داریم، هنوز چیزی برای زیستن هست."
dastannevis.com

۵:۱۹

thumbnail
در یکی از مصاحبه‌ها از ارنست همینگوی پرسیدند که آثارش را چند بار بازنویسی می‌کند. او پاسخ داد: بستگی دارد به چه اثری. مثلاً آخرین صفحه‌ی رمان وداع با اسلحه را سی‌ و نه بار بازنویسی کردم تا بالاخره از آن رضایت پیدا کردم.
خبرنگار با تعجب پرسید: مشکل فنی داشت؟ چرا این‌قدر درگیرش بودید؟همینگوی پاسخ داد: دنبال پیدا کردن واژه‌های درست بودم. همین.

dastannevis.com

۶:۳۹

thumbnail
مشکلات شخصیت‌ها (یا همون "تضادها") قلب تپنده‌ هر داستان هستن، و نشون دادن چگونگی روبه‌رو شدن شخصیت با اون‌ها، هم باعث رشد شخصیت می‌شه و هم خواننده رو درگیر می‌کنه.
اینجا چند راهکار کاربردی و قابل اجرا برات می‌نویسیم:
۱- مشکلات رو واقعی و درونی کنمشکل فقط یک هیولا یا دشمن بیرونی نیست؛می‌تونه ترس، تردید، حس گناه، عقده‌ی حقارت یا حتی یه انتخاب سخت باشه.
مثال: شخصیتت باید بین وفاداری به خانواده و نجات جان یک بیگانه یکی رو انتخاب کنه.
۲- رفتار و واکنش شخصیت رو تو موقعیت‌های مختلف نشون بده، نه بگهبه‌جای اینکه بگی "او خیلی شجاع بود"،نشون بده چطوری با ترسش روبه‌رو شد،مثلاً وقتی لرزون وارد اتاق تاریک شد اما نذاشت کسی ببینه که می‌ترسه.
۳- شخصیتت باید اشتباه کنه، تجربه کنه، یاد بگیرههیچ‌کس از اول قهرمان نیست.خواننده‌ها رشد شخصیت رو دوست دارن.
نشون بده که شخصیت تو بار اول شکست می‌خوره،بعد کم‌کم با تلاش، کمک دیگران، یا کشف چیزی درون خودش، تغییر می‌کنه.
۴- از تقابل شخصیت‌ها استفاده کنبقیه شخصیت‌ها می‌تونن آینه‌ای باشن برای قهرمان.مثلاً یه شخصیت منفعل نشون می‌ده که قهرمانت چقدر اهل عمله، یا برعکس.
گاهی حتی دشمن یا آنتاگونیست هم دلیلی برای کارهاش داره که شخصیت اصلی رو به فکر می‌ندازه.
۵- او رو در دوراهی بگذارانتخاب‌های سخت باعث می‌شن شخصیت خودش رو بهتر بشناسه.
مثلاً بین صداقت و نجات یک نفر، بین قدرت و انسانیت، یا بین عشق و مسئولیت.
۶- تضادها رو به‌تدریج شدیدتر کناول یه مشکل کوچیک... بعد یک اتفاق غافلگیرکننده…و بعد بحران اصلی که شخصیت باید خودش رو ثابت کنه.
اینطوری روند طبیعی رشد و درگیری رو نشون می‌دی.
dastannevis.com

۸:۳۵

thumbnail
اگر بخوای داستانی بنویسی که هم به ویژگی‌های زندگی آینده (مثلاً در سال ۲۰۵۰ یا حتی دورتر) بپردازه و هم با زندگی شخصی یک شخصیت پیوند داشته باشه، باید بین جهان‌بینی علمی/فناورانه آینده و روایت انسانی/احساسی شخصیت یک تعادل ایجاد کنی. در ادامه چند مرحله برای این کار پیشنهاد می‌کنم:
۱. مشخص کردن چشم‌انداز آینده
اول باید بدونی که آینده‌ای که در داستانت خلق می‌کنی، چه ویژگی‌هایی داره:
آیا در دنیایی با هوش مصنوعی پیشرفته زندگی می‌کنن؟
آیا آب و هوا تغییر کرده؟
آیا بشر به فضا سفر کرده؟
آیا سبک خانواده، روابط اجتماعی یا کار تغییر کرده؟
undefined مثال: در آینده مردم از طریق ذهن با هم ارتباط برقرار می‌کنن، نه با حرف زدن.
۲. تعریف یک زندگی شخصی واقعی در دل این آینده
حالا باید شخصیت اصلی‌ات رو طراحی کنی، که:
دغدغه‌ها و آرزوهای انسانی داره (مثل عشق، تعلق، ترس از تنهایی، شکست، حسرت گذشته...)
ولی این دغدغه‌ها در بستر دنیای آینده شکل گرفتن.
undefined مثال: دختری که در آینده با ذهنش ارتباط برقرار می‌کنه، اما دلش برای صدای واقعی مادربزرگش تنگ شده چون در نسل جدید کسی حرف نمی‌زنه.
۳. تقابل یا هماهنگی بین آینده و درون شخصیتچالش اصلی داستانت اینجاست:
آیا شخصیت با آینده سازگاره؟ یا درگیر نارضایتیه؟
آیا آینده براش فرصت ایجاد کرده یا محدودیت؟
undefined مثال: پسری که در آینده‌ای زندگی می‌کنه که همه چیز با هوش مصنوعی کنترل می‌شه، اما او می‌خواد یک نویسنده دستی بشه، چون اعتقاد داره «احساسات واقعی» رو فقط انسان‌ها می‌تونن بنویسن.
۴. نمادپردازی آینده در زندگی روزمره شخصیتویژگی‌های آینده رو توی جزئیات روزمره شخصیت بیار:
ابزارهایی که استفاده می‌کنه
نوع ارتباطات اجتماعی
مدرسه، کار، تفریح، روابط خانوادگی
undefined مثال: شخصیتت عاشق نامه نوشتنه، در حالی که همه پیام‌ها توسط هوش مصنوعی خلاصه و ترجمه می‌شن.
۵. ساخت درام و احساس در دل تکنولوژی
در نهایت باید نشون بدی که چطور تکنولوژی یا تغییرات آینده، به شکل‌گیری یک احساس قوی در زندگی شخصیت منجر می‌شن.
undefined مثال: مادری که در آینده بچه‌اش رو به شکل ژنتیکی طراحی کرده، اما حس می‌کنه اون کودک «واقعی» نیست و نمی‌تونه باهاش پیوند عاطفی برقرار کنه...

dastannevis.com

۱۴:۳۸

thumbnail
ایرن موت (Irene Muchemi-Ndiritu) یک نویسنده اهل کنیاست. او بیشتر به خاطر رمان اول خود به نام "Lucky Girl" شناخته می‌شود که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد و توجه منتقدان را به خود جلب کرد.
بیوگرافی کوتاه:
اصالتاً اهل کنیاست.
مدتی در ایالات متحده زندگی و تحصیل کرده.
در رشته روزنامه‌نگاری تحصیل کرده و برای رسانه‌های مختلفی نوشته است.
تجربیات شخصی‌اش، به‌ویژه مهاجرت، هویت، و برخورد فرهنگ‌ها، در آثارش بازتاب پیدا می‌کند.
اثر شناخته‌شده:
undefined (دختر خوش‌شانس) Lucky Girl - ۲۰۲۳
داستان دختری کنیایی به نام Soila که برای تحصیل به آمریکا می‌رود.
رمان به مسائلی چون هویت فرهنگی، نژاد، جنسیت و مهاجرت می‌پردازد.
سبک داستان‌گویی آن روایی و روان است و از دید اول‌شخص روایت می‌شود.
این کتاب نقدهای مثبتی در رسانه‌هایی مثل New York Times و Publishers Weekly دریافت کرده.
dastannevis.com

۱۵:۱۶

thumbnail
تعداد و نوع شخصیت‌ها در یک داستان مهیج (تریلر یا داستان پرتعلیق و هیجان‌انگیز) می‌تونه تأثیر زیادی روی گیرایی داستان داشته باشه. جواب کوتاه اینه که:
بین ۳ تا ۷ شخصیت اصلی کافی‌ست، اما نقش‌هاشون باید مکمل هم باشن و تنش داستان رو تقویت کنن.
حالا با جزئیات بریم جلو undefined
undefined شخصیت‌های کلیدی در یک داستان مهیج:
۱. قهرمان (Protagonist)
معمولا کسی‌ست که دنبال حقیقت، فرار، عدالت یا نجاته.
باید نقص یا چالشی درونی داشته باشه که در طول داستان باهاش روبه‌رو شه.
مثال: کارآگاهی که خودش گذشته تاریکی داره.
۲. ضدقهرمان (Antagonist)
همیشه بدجنس کلاسیک نیست؛ می‌تونه یه شخصیت خاکستری، یا حتی سیستم/سازمانی پنهان باشه.
باید باهوش، خطرناک و پیش‌بینی‌ناپذیر باشه.
بهترین ضدقهرمان‌ها انگیزه‌ انسانی دارن که بتونه همدلی جزئی هم ایجاد کنه.
۳. یار یا همراه (Sidekick/Ally)
کسی که کمک می‌کنه، گاهی به طنز یا احساسات داستان عمق می‌ده.
ممکنه خیانت هم بکنه در نقطه‌ای، برای چرخش داستان.
۴. راهنما یا مربی (Mentor)
کسی که اطلاعات کلیدی می‌ده یا قهرمان رو راهنمایی می‌کنه، ولی ممکنه خودش قربانی بشه.
۵. قربانی یا محرک داستان (Catalyst/Victim)
کسی که اتفاقی براش می‌افته و باعث شروع داستان می‌شه (قتل، دزدیده شدن، ناپدید شدن و...)
۶. مظنون‌ها (Red Herrings)
چند شخصیت مرموز که خواننده/بیننده شک کنه شاید ضدقهرمان باشن.
برای گره‌افکنی عالی‌ان!
۷. شخصیت سایه (The Shadow)
کسی که منعکس‌کننده‌ی ویژگی‌های منفی قهرمانه یا نسخه‌ای از چیزی‌ست که قهرمان ممکنه بهش تبدیل شه.
undefined نکاتی برای ساخت شخصیت‌های جذاب:
هر شخصیت باید هدف، ترس و راز داشته باشه.
تنش بین شخصیت‌ها باید دائمی باشه (حتی بین هم‌تیمی‌ها).
شخصیت‌هاتو خاکستری بساز، نه کاملاً خوب یا بد.
بهتره شخصیت فرعی هم در نقطه‌ای از داستان نقش کلیدی بازی کنه (نه فقط پرکننده فضا).
dastannevis.com

۱۷:۰۵