بسمه تعالی هیچ مشکل لا ینحلی در کشور وجود ندارد! یکی از جملات مهم سخنرانی نوروزی مقام معظم رهبری درحرم رضوی جمله فوق است. چرا مهم است؟ به این دلیل که دشمن بر ناامیدی مردم و بی اعتمادی به مسئولین نظام متمرکز شده و سایر گزینه های خود را با این گزینه ترکیب می کند و پیوست می زند. در واقع دشمن در پی القا ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی است تا در پی آن بتواند پشتوانه مردمی نظام را تقلیل داده و ضربات نهایی خود را وارد سازد. چهار دسته پازل طراحی شده دشمن را خواسته یا ناخواسته تکمیل می کنند: دولت آقای روحانی و جریان های سیاسی حامی او که بخش عمده ای از آن ها اساسا توانایی های داخلی را قبول ندارند و به دنبال حل مشکلات خارج از مرزها می گردند و پس از شکست در تجربه برجام با کمال پررویی دم از مذاکره موشکی و منطقه ای می زنند. برخی از مدیران و مسئولین در قوای سه گانه که با تنبلی و سستی و راحت طلبی و عافیت طلبی توان بهره برداری از ظرفیت های عظیم داخلی را ندارند و ناکار آمدی آنها به حساب ناکارآمدی نظام نوشته می شود. احمدی نژادی ها و بخشی از حزب اللهی ها که با برداشتی غلط از حکومت دینی و مردم سالاری دینی و بدون درک از مواجهه نظام اسلامی با نظام سلطه ظرفیت ساختاری نظام را تمام شده می بینند و گمان میبرند که ساختارها دیگر کارایی نداشته و همه اصلاحات اساسی باید خارج از رویه های قانونی صورت گیرد و نوک پیکان این اصلاحات را متوجه مقام معظم رهبری کرده اند و می نویسند که رهبری برای عدالت کاری نکرده و ساختار های زیر نظر او کارکرد خود را از دست داده اند و ایشان باید کاری بکند و... مفسدین اقتصادی که چیزی جز منفعت و امیال شخصی خود را دنبال نمیکنند و از ناکارآمدی سه دسته فوق نهایت بهره برداری را دارند! کاملا واضح است که هر چهار جریان در پازل دشمن کار می کنند چه بدانند و چه ندانند. چه بخواهند و چه نخواهند. اما در آن سوی ماجرا مقام معظم رهبری با نگاه ژرف و هوشمندانه خود سالهاست نقاط ضعف دستگاه ها و افراد را متذکر شده و راهکارهای برون رفت از وضع موجود را به خوبی ترسیم کرده اند. محور اساسی این راهکار این است که با روحیه، رفتار، تفکر و سبک زندگی انقلابی می توان بدون اتکا به قدرت های بیرونی ولی با در نظر داشتن همیشگی دشمن و فراموش نکردن آن کشور را در مسیر پیشرفت توام با عدالت قرار داد و مشکلات را بدون هیاهو و حاشیه سازی با تکیه بر عقلانیت، مجاهده ی علمی، ظرفیت های درونی و خیل عظیم جوانان حل کرد. بله مشکل لاینحلی وجود ندارد اگر زاویه نگاه را با زاویه ولی امر درست تنظیم کنیم. داود گودرزی @davoudgoodarzi
۱۴:۱۶
اگر امروز در حسینیه امام خمینی جمع میشدیم... این بخش از سخنرانی مقام معظم رهبری در هفته بسیج سال ۹۳ چقدر مناسب این روزهاست انگار بعد از این نامه نگاریها بچههای حزب اللهی را در حسینیه امام خمینی جمع کردهاند و فرمودهاند: ...دوّمین پایه که در کنار این هست که مکمّل پایهی اوّل است (احساس مسولیت)، عبارت است از بصیرت، روشنبینی. یعنی چه؟ یعنی شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیلهای که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناختها؛ بصیرت است. همیشه با یک سلاح نمیشود مبارزه کرد. در همهی میدانها با یک سلاح نمیشود رفت. کدام سلاح را به کار بیندازیم؟ دشمن کجا است؟ بارها من عرض کردهام اینهایی که بصیرت ندارند - مثل این بیچارههایی که در فتنه گرفتار شدند - مثل کسانیاند که در تاریکی شب، در مه غلیظ، در غبار میخواهند مخالفی را، دشمنی را بزنند؛ خب نمیداند دشمن کجا است. یکی از اوّلین شرایط جنگهای نظامی، اطّلاعات است؛ بروید اطّلاع کسب کنید و ببینید دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتید، شما ممکن است جایی را بزنید که دوست آنجا است؛ کسی را بزنید که با شما دشمن نیست و به دشمن کمک کنید؛ گاهی اینجوری میشود. اگر بصیرت نبود، میشود این؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس. شبهات و نادانیها و نفهمیها به کسی که عالم به زمان خود است، هجوم نمیآورند؛ میفهمد چهکار باید بکند. اگر این نبود، مشکل بهوجود خواهد آمد، حتّی اگر آن احساس مسئولیّت هم باشد. بعضیها احساس مسئولیّت داشتند در دوران مبارزات امّا نمیفهمیدند این را کجا خرج کنند؛ جایی خرج میکردند که به ضرر حرکت عظیم مبارزاتیِ امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همینجور؛ تا امروز هم همینجور است. بعضیها احساس دارند، احساس مسئولیّت میکنند، انگیزه دارند امّا این انگیزه را غلط خرج میکنند؛ بد جایی خرج میکنند؛ اسلحه را به آنجایی که باید، نشانه نمیگیرند؛ این بر اثر بیبصیرتی است. حالا ما چند سال پیش در قضیّهی فتنه گفتیم بصیرت؛ بعضی دهنکجی کردند که بصیرت! بله، بصیرت؛ بصیرت که نبود، هرچه که مسئولیّت و انگیزه بیشتر باشد، احساس بیشتر باشد، خطر بیشتر است؛ اطمینانی دیگر نیست به این آدم بیبصیرت و بدون روشنبینی که دوست را نمیشناسد، دشمن را نمیشناسد و نمیفهمد کجا باید این احساس را، این نیرو را، این انگیزه را خرج کند. این پس شد رکن دوّم که بسیار بسیار لازم است. اگر این رکن دوّم نباشد، امر به معروفش هم اشتباهی درمیآید، جهادش هم اشتباهی درمیآید، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا میشود، و به کجراهه میافتد. داوود گودرزی @davoudgoodarzi