۲۵ خرداد ۱۴۰۲
بازارسال شده از دیدار با آسمان
هر کی شنیده بود اومده بود، اقوام از شهرستان،دوستانش و...
صبحانه خوردیم و رفتم بیمارستان پیشش بودم نگو اون لحظه شهید شده اومدن گفتن شما برید پایین، باید اینجا رو خالی کنیم همه باید برننمیدونستم شهید شدنش رو گفتم ببین من از همین لای در فقط بچمو ببینم گفت اصرار نکن ما هم ماموریم و وظیفه ماست که اینجا رو خالی کنیم
دلش سوخت اون یکی، گفت بمونید و قرآن بخونید فهمیدم بچم شهید شده دیگه نفهمیدم چی شد
همه این حرفا رو با جگر سوخته ولی با قلب آروم و چشمانی که سعی میکردن اشکاش جاری نشه و خم به صورتش نیاد برای ما تعریف کردن.
بنازم به اون صبر زینبی مادر شهید که اگه نمیدیدم به چشم باورم نمیشد.
صبحانه خوردیم و رفتم بیمارستان پیشش بودم نگو اون لحظه شهید شده اومدن گفتن شما برید پایین، باید اینجا رو خالی کنیم همه باید برننمیدونستم شهید شدنش رو گفتم ببین من از همین لای در فقط بچمو ببینم گفت اصرار نکن ما هم ماموریم و وظیفه ماست که اینجا رو خالی کنیم
دلش سوخت اون یکی، گفت بمونید و قرآن بخونید فهمیدم بچم شهید شده دیگه نفهمیدم چی شد
همه این حرفا رو با جگر سوخته ولی با قلب آروم و چشمانی که سعی میکردن اشکاش جاری نشه و خم به صورتش نیاد برای ما تعریف کردن.
بنازم به اون صبر زینبی مادر شهید که اگه نمیدیدم به چشم باورم نمیشد.
۱۲:۰۶
بازارسال شده از دیدار با آسمان
چون گفتن صوتشون رو ضبط نکنیم یه بخشی از صحبت هاشون رو براتون نوشتم.
نمیدونم عزیزانی که عکس انداختند تو گروه هستند یا نه، اگه هستند و پیام ما رو میخونن عکسها رو هم بزارن بی زحمت
دوستان عزیز دانش آموزی که خانم طهماسبی معرفیشون کرده بودند
نمیدونم عزیزانی که عکس انداختند تو گروه هستند یا نه، اگه هستند و پیام ما رو میخونن عکسها رو هم بزارن بی زحمت
دوستان عزیز دانش آموزی که خانم طهماسبی معرفیشون کرده بودند
۱۲:۰۶
بازارسال شده از دیدار با آسمان
سلام دوستانممنون از همه بانیان دیدار
میشه بی زحمت اگه کس دیگه ای هم نکته ای از دیدار امروز یادشه یا نوشته اینجا بذاره. ان شاالله میخوام یک خاطره و روایت از این دیدار رو بنویسم که در فجازی منتشر بشه.خودم بخشی از حواسم معطوف به دخترم بود که بازیگوشی میکرد بعضی موارد رو نشنیدم
میشه بی زحمت اگه کس دیگه ای هم نکته ای از دیدار امروز یادشه یا نوشته اینجا بذاره. ان شاالله میخوام یک خاطره و روایت از این دیدار رو بنویسم که در فجازی منتشر بشه.خودم بخشی از حواسم معطوف به دخترم بود که بازیگوشی میکرد بعضی موارد رو نشنیدم
۱۲:۰۶
بازارسال شده از دیدار با آسمان
یک مورد که نقل به مضمون میکنم این هست که خانوم علی وردی فرمودند باید مراقب باشیم بچه چی میشنوه همینجوری الکی نیست بچه خوب بشه. ناظر به اون موضوع که از بچگی نوار قرآن میگذاشتند.
۱۲:۰۶
بازارسال شده از دیدار با آسمان
حوالی عصر، شهید آرمان از حوزه آیت الله مجتهدی میرم سمت پایگاه بسیج شون که حوالی میدان آزادی بوده، از اونجا اعزام میشن اکباتانموقع غروب، شهید با موتور یکی از دوستان شون میرن مسجد تو محله اکباتان و نماز مغرب رو می خوننبرمیگردن موتور رو جای اول میذارنبعد ی گروه ۶_۷ نفری با دوستان شون کنار هم بودن، از ساختمون ها و طبقات، آجر و سنگ و گلدون حتی پرت میکنن رو سر بسیجی هااین باعث میشه اون جمع، متفرق بشه و هر کسی گوشه ای پناه بگیره و متوجه همدیگه نمیشناینجا بوده که دوستان متوجه عدم حضور شهید آرمان نمیشن که جدا شده بودهچند نفر از معاندین به ایشون مشکوک میشن و دنبال شون میرن، میگن بسیجی هستی؟ (مادرشون گفتن پسرم اصلا اهل دروغ نبود، اگه اونجا میگفت نه نیستم، شاید رهاش میکردن، اما شهید آرمان چیزی نمیگن و جوابی نمیدن) اونها مشکوک میشن و دنبال شون میکنن، کوله شون از دوش شون درمیاد، میبینن کتب حوزه و قرآن داخلش هست، داد میزنن طلبه ست و حمله ها شروع میشهمادرشون گفتند تو سه مرحله و سه محل مختلف، به شدت به شهید آرمان حمله میکنن و با چه چیزهایی ایشون رو میزنن(مثل امام حسین) سنگ و چوب و آجر و....گفتند جگرم میسوزه میگم کاش پسر من هم حداقل یه ضربه ای با پاش به اونها میزد(گفتند پسرم حتی کسی رو هول نمیداد و اینچنین شخصیتی داشت)به شهید میگن به آقا و ... توهین کن، میگن آقا نور چشم ماستاین داعشی های حیوان صفت، حدودا سه ساعت این عزیز رو شکنجه میدن و نهایت بین شمشادها و... جایی میندازن که نشه سریع پیداشون کرد
بعدتر دوستان شون که میان سوار موتورها بشن، چون هر موتور دو نفر سوار بودن و از اینجا میفهمیدن کی هست و کی نیست، متوجه عدم حضور شهید میشن و تازه اینجا میفهمن و دنبال میگردن و شهید آرمان، تو کما بودن که دوستان پیداشون میکنن، با ضریب هوشی زیر سه
این روند از بعد اذان مغرب بوده یعنی حدود ۶ عصر تا ۱۱/۳۰ شب که به پدرشون خبر رو میدنهمه این اتفاقات تو این چند ساعت بودهایشون رو با آمبولانس منتقل میکنن بیمارستان بقیه الله، تا صبح تو کما میمونن و حدود ۸ صبح به فیض شهادت میرسن
لعنت خدا بر قاتلین این شهید عزیز که با شهادت شون، آتش به جگر همه ما زدنان شاالله شهید آرمان نظر لطفی به ما کنند و دستگیر ما در قیامت باشن
مادرشون هم با حال خاصی میگفتن که حضرت آقا تا حالا ۴_۵ بار از پسرم اسم بردن در سخنرانی هاشون
بعدتر دوستان شون که میان سوار موتورها بشن، چون هر موتور دو نفر سوار بودن و از اینجا میفهمیدن کی هست و کی نیست، متوجه عدم حضور شهید میشن و تازه اینجا میفهمن و دنبال میگردن و شهید آرمان، تو کما بودن که دوستان پیداشون میکنن، با ضریب هوشی زیر سه
این روند از بعد اذان مغرب بوده یعنی حدود ۶ عصر تا ۱۱/۳۰ شب که به پدرشون خبر رو میدنهمه این اتفاقات تو این چند ساعت بودهایشون رو با آمبولانس منتقل میکنن بیمارستان بقیه الله، تا صبح تو کما میمونن و حدود ۸ صبح به فیض شهادت میرسن
لعنت خدا بر قاتلین این شهید عزیز که با شهادت شون، آتش به جگر همه ما زدنان شاالله شهید آرمان نظر لطفی به ما کنند و دستگیر ما در قیامت باشن
مادرشون هم با حال خاصی میگفتن که حضرت آقا تا حالا ۴_۵ بار از پسرم اسم بردن در سخنرانی هاشون
۱۲:۰۶
بازارسال شده از دیدار با آسمان
چند وقت پیش یادواره ی شهید آرمان علی وردی بود تو شهرک اکباتان همون قسمتی که شهید رو کنار شمشادها رها کرده بودن مادر شهید حضور نداشتن وقتی باهاشون تماس گرفتن صوتشون پخش میشد عموم گوش بدن ایشون فرمودن من اصلا طاقت نمیارم اونجا پامو بزارم و اعلام هم کردم اگر مراسمی اونجا برپا بشه من شرمنده هستم و هرگز نمیام و میگفتن هر وقت از شهرک اکباتان رد بشیم سرمو میچرخونم که اون منطقه رو نبینم چه کرده اند با دل این مادریافاطمه ی زهرا سلام الله علیها
۱۲:۰۶
بازارسال شده از دیدار با آسمان
مادر بزرگوارشان یه چیزایی گفتن فکر کنم گفتن سه نفرشان حکمشان محاربه هست و گفتن یکی رو اخیرا گرفتن یک سری نقل قول از شهید آرمان داشته. مثلا بهشون گفته شما مثل اونایی هستید که حضرت زهرا سلام الله علیها رو اذیت کردین
۱۲:۰۶
بازارسال شده از دیدار با آسمان
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
بازارسال شده از دیدار با آسمان
۱۶:۳۴
بازارسال شده از دیدار با آسمان
۱۳ تیر هم تولد شهید علی وردی هست احتمالا مرتبط با تولد این شهید هم باشه برنامشون
۱۶:۳۴
۱ تیر ۱۴۰۲
بازارسال شده از دیدار با آسمان
۱۳تیر
۷:۲۵
بازارسال شده از دیدار با آسمان
سلام.به نظرم بعد ظهر هست دیگه.وای گفتن تو کانالشون میذارن.اگر آدرس کانالشون رو هم اینجا بذاریم خیلی خوبه.کسی داره؟
۷:۲۵
بازارسال شده از دیدار با آسمان
کانال شهید آرمان علیوردی@shahid_armanaliverdy
۷:۲۵
بازارسال شده از دیدار با آسمان
توی ایتا هست کانالشون
۷:۲۵
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
بازارسال شده از مامانای علم و صنعت
در ایام اربعینیادی کنیم از شهید مدافع حرم؛ شهید نوید
شهیدی که در دوران عقد عازم سوریه شدند.بنا بود بعد از بازگشت از سوریه مراسم عروسی بگیرند و به خانه خودشان بروند.در ایام پیاده روی اربعین سوریه بودند، به همسرشان میگویند شما تنها برو، دعا کن من هم اربعین کربلایی بشم.همسرش اربعین منتظر بود آقا نوید بیاید کربلا اما خبری نشد...آقا نوید دقیقا در روز اربعین کربلایی شدند...مانند اربابش حسین (ع) بی سر شدند و بدنشان سه روز زیر آفتاب ماند...پیکرشان بیست روز بعد برگشت و برای آخرین بار به زیارت امام رضا (ع) رفتند، همسرشان میگویند روز تشییع شهید در حرم امام رضا (ع) گویی مراسم عروسیمان بود...
شهید نوید همان شهیدی هستند که قبل از شهادت گفته بودند «وقتی شهید شدم می مونم و مثل شهید رسول خلیلی کار راه میندازم»...همان شهیدی که در وصیت نامه خود گفتند:«هرکه چهل روز عاشورا بخواند و ثواب را هدیه بفرستد حتما تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگرنه در آخرت برای او جبران میکنم»
شادی روح پر فتوح شهید نوید صفری صلوات
شهیدی که در دوران عقد عازم سوریه شدند.بنا بود بعد از بازگشت از سوریه مراسم عروسی بگیرند و به خانه خودشان بروند.در ایام پیاده روی اربعین سوریه بودند، به همسرشان میگویند شما تنها برو، دعا کن من هم اربعین کربلایی بشم.همسرش اربعین منتظر بود آقا نوید بیاید کربلا اما خبری نشد...آقا نوید دقیقا در روز اربعین کربلایی شدند...مانند اربابش حسین (ع) بی سر شدند و بدنشان سه روز زیر آفتاب ماند...پیکرشان بیست روز بعد برگشت و برای آخرین بار به زیارت امام رضا (ع) رفتند، همسرشان میگویند روز تشییع شهید در حرم امام رضا (ع) گویی مراسم عروسیمان بود...
شهید نوید همان شهیدی هستند که قبل از شهادت گفته بودند «وقتی شهید شدم می مونم و مثل شهید رسول خلیلی کار راه میندازم»...همان شهیدی که در وصیت نامه خود گفتند:«هرکه چهل روز عاشورا بخواند و ثواب را هدیه بفرستد حتما تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگرنه در آخرت برای او جبران میکنم»
شادی روح پر فتوح شهید نوید صفری صلوات
۶:۴۴
۱۳ آذر ۱۴۰۲
بازارسال شده از 🇮🇷گفتگوی خواهران ایران🇮🇷
۲:۳۹
۲۶ آذر ۱۴۰۲
بازارسال شده از مساجد تدبر محور
۵:۳۵
۱۹ شهریور
بازارسال شده از مدار مادران انقلابی "مادرانه"
۶:۵۰
۲۱ شهریور
ان شاالله برای زمان دیدار ننه علی مادر شهیدان داریم رای گیری می کنیم برای هفته اینده
مکان حدودی: سمت خ هاشمی (آزادی)
بیاید تو گروه زمان مورد نظر خودتون رو پسند کنید
مکان حدودی: سمت خ هاشمی (آزادی)
بیاید تو گروه زمان مورد نظر خودتون رو پسند کنید
۱۰:۱۶
۲۴ شهریور
بازارسال شده از دیدار با آسمان
مادر شهید فرمودند دوشنبه بیایدبچه ها رو هم گفتن ما هرچی داریم از بچه هاست
۸:۲۲