عکس پروفایل کُرگز ها نمی میرند!ک

کُرگز ها نمی میرند!

۲۶۷عضو
<<وخدايي كه در اين نزديكي است.....>>خداي چشم هاي آبي گلنارخداي كفش هاي مندرس محمدعليخداي مظلوميت بي پناهِ يك روستايي .....خداي نفسهاي ريگ آلود يار محمد!خداي سُرمه ي شنزار بر چشم هاي مرزنشين! شبهاي چكه خورده ي سقف هاي قُرقُري! پاهاي تاول زده ي هيرمند!خداي عطش برزیگران دشت كارتن خوابهاي نان و خرما در لذت شهرنشيني هاي مدرن!وخدايي كه در اين نزديكي است......خداي فريادهاي بي صداي خواجهصبوري هِلمند!و دخيل سبز بي بي دوست!خداي بي قراري هاي يك بُزگرداگرد سفالینه ی شهري به شكوه تاريخ و اساطير!
خداي كپرنشينان جغرافياي مهربان سیوستان
سينه هاي عطشناك مردمان آريانسب!
پارسي زبانان فرخ پيشه........
يعقوب ليث سرداران نبرد ودلاورمردان رستم تبار!
خداي واگويه هاي دهانه ي غلامان سيتك هاي مادرانه ي ماه پريو نوازش دستهاي پينه ي غلام حيدر...... برگونه ي خُلك و تن زخمي توتن!
وخدايي كه در اين نزديك ست .....خداي سوشيانت.....خداي موعود.......#م_نسیم __هرمزی_مقدم

۵:۲۷

دردنامه -
به شكوه بلند سيستان : زادگاه و افتخارم
بغض مي رويددردجوانه مي زندوعطش سرنوشتي مي شودبرگلوي صدچاك هامون ....
نبينم شكستن ات راچروك پيشاني ات ،بوسه گاه من استگزهاي برگونه نشسته ات ،سايه سار اصالت من اند هامون!
مي ستايم ات كه شانه هايت مأمن قدم هاي تَرَك خورده ي ماهي گيران ديروزي ستكه امروز صيدنگاه شان لبهاي كبوداز نفس افتاده ي ماهي ها درآغوش مرگ مرغابي هاست
مي ستايم ات هامون!رقص شمشيرت را با ضربه شلاق طوفان!طوفان شن وريگ طوفان سرنوشت تلخ قوم رستم وزال!سرنوشت دارالولايه سرنوشت سكوت نجيب زادسروان سيستان؛
......مي ستايمت ومي خوانمت به بزرگيهنگام كه مي شكني بي صدادر هزاره اي از درد...
مي خوانمت ارغوانيمي نويسمت آبي ...آبي پهناورزيباتراز هر آنچه زمزمه ي رودودرياست!مي ستايم ات كه سوختي ودم برنياوردي!هرگاه كه نامردي طبيعت چنگ بر سينه ات زد!
ريگ هايي كه درگاه خانه هاي روستايي ات را به سرفه آغشتهسرمه ي چشم خواهم كرد!
از بادهاي صدوبيست روزه ات كه شن زاييده مي شود،من همچنانبوي نان داغ ،چلبك ولندوبوي مست كننده ي كلوچه ي خرمايي بوي مردانگي و صداقت استشمام مي كنم......
هرچند براي ريه هاي زخم آلودتنه اجلاسي خواهندگرفت و نه ميزگردي!!!!
بالا نشينان از خاك وقصه ي آب وعطشچه مي دانند! وقتي ميان ابرها براي ايل وتبارشان كاخ هايي از جنس سنگ ساخته اند!
هامون من!مبادا برنجي ...از نامردي برخي بزرگ مرداني كه از نام تو و عرق پيشاني مردم صبورت به مسند رسيدندو تو را فراموش كردند....تو را كه نه!خود را مدفون كرده اند در تلي از جاه ...خود راكه براي رسيدن به جاه از شانه ي زخمي مردوزن ات بالا رفتند...
هامون من! همه ي من !تاريخ من! اصالت من! مي ستايم ات....نگاهم شرقي ترين نقطه ي رنج ات را در قاب خواهدگرفت؛
و بوسه گاهمپاهاي كوچك وبرهنه ي دختركان گيس بافته ي پريشاني استكه چين دامن شان در بادغوغايي از معصوميت برپا مي كند!
مي ستايم تورا در سرمه ي چشمان زنانيكه از لابلاي شنزارسفره برسر نان به بازارشهرمي برند...
و مردانگي وشكوهي راكه لابلاي دستارهاي پيچيده برسرمردانتعطر ايستادگي مي پراكند!
هامون من ،آه هامون من!
مغرور با تو از تو خواهم نوشت !
سفره ي مردانت خالي نخواهدماند!
تاريخ دوباره تكرارخواهدشد!
تا دستي زباله ها را جستجونكند!تا تكدي از ديوارهاي شهرت بالانرود!
تا شهرت را هيچ شهرياري بجاي آبادكردن به تاراج نبرد!تا نوعروسانت حنابندان مردانگي براي جوانان غيرت پيشه ات بگيرند!
تا محروميت ومظلوميت از بام شهرت رخت بربندد!تاريخ دوباره روزي تكرار خواهدشد......
همان روز ، خواجه از كوه بانگ خواهدزد:
-سازودهل مهياكنيد!
هامون سيراب است ! دختران باكره راندا دهيد!هلمند آماده است وسوشيانت در راه.......
#م_نسیم #معصومه_هرمزی_مقدم #زابل #دردنامه

۵:۳۴

سلام به یاد قدیم یکی از دیر سروده ها تقدیم نگاه دوستان
باتو
بیا به جستجوی من که در همین حوالی ام بیا که با تو از تمام بغض و گریه خالی ام بیا و ابر مهر باش و بر دلم ببار چون من از هجوم بی‌کسی اسیر خشکسالی‌ام زدم ز درد و غم گره به دار قالی لبم بیا بباف خنده را به روی دار قالی‌امبیا به باغ آسمان گل ستاره را بکار که بی تو بی ستاره شد دگر شب هلالی‌ام از احتمال دیدنت دوباره شاد می‌شوم بیا و دائمی کن این سرور احتمالی ام به سوی سرزمین من بیا که هست سبز سبز من از حریم سبزه‌ام من از تبار شالی امبه شعر روی دفترم نوشته‌ام بیا بیاهزار بار گفته‌ام به لهجه ی شمالی ام هنوز هم در انتظار جرعه‌ای محبتم بیا به جستجوی من که در همین حوالی ام
سید احمد حسینی

۱۹:۳۴

thumbnail
((شاهد معراج پوى))
هيبت عشق است و باقى رحمة للعالمين شرق مسلك ، نور توشه ، عطر فردوس برين
از حريم مهر مي آيد به آب و آينه ماه در محرابِ پيشانيش مى سايد جبين
صور اسرافيلى ِ دُردى كش ِ كسرى شكن قامت قيّوم و قائم ، ختم پيغام مبين
امّى عالِم كه عالَم در حريم مكتبشچهارده قرن از سبويش جرعه نوشيد آتشين
عشق از طاق دو ابرويش چكيد و جان گرفت رويش عطر گل نام((محمّد)) بر زمين
احمد و محمود و حامد - حمد گويش كردگارشاهد معراج پوى و عرشيان را هم نشين
تا جهان باقى ست ((لولاك لماى))خلقت است هيبت عشق است و باقى ((رحمة للعالمين))
#معصومه_هرمزى_مقدم #م_نسيم

۲۳:۵۳

thumbnail
به ساحت مقدس مولی الموحدین علی ابن ابیطالب(ع)

۱۲:۲۱

thumbnail
تقدیم به نگاه زیبای تانundefinedبه امید سالی نیک و در اوج... برای همه شما خوبانundefinedundefined

۱۵:۱۷

thumbnail
و ...یک بهاریه تقدیم به شما undefinedundefined
شکوفا می شوددر چشم های من نگاه تومن وتحویل سال نو... و شوق روی ماه تو بهاری می شوم وقتی که فروردین دستانت به خرداد دلم جان می دهد با بغض و آه توپیاده می روم بی چتر زیر نم نم باران توقف می کنم سالي دگر در ایستگاه توهمین اندازه از دنیا برایم کافی است انگار توباشی... شعر...من... با خنده های گاه گاه توبه حوّل حالنا سوگندمن امسال خواهم شدغزل نه.!.. مثنوي نه!... يك قصيده سربراه تواز اينك تا تمام روزهاي سال خوب من بغل مي گيرم ات... آرام گيرم در پناه تو
#م_نسیم #معصومه_هرمزی_مقدم

۲:۰۳