عکس پروفایل فرکانس آرامش | دکتر محمدیف

فرکانس آرامش | دکتر محمدی

۱۲۹عضو
undefinedسلام به دوستان گرامیکلاس تدبر در قرآن تا ۲۳ ماه رمضان برگزار نمی‌شودصبح ۲۴ ماه رمضان در خدمت دوستان خواهیم بودالتماس دعا

۱۴:۰۷

undefinedسلام به دوستان گرامیکلاس تدبر در قرآن تا ۲۳ ماه رمضان برگزار نمی‌شودصبح ۲۴ ماه رمضان در خدمت دوستان خواهیم بودالتماس دعا

۱۴:۰۷

240423_001.MP3

۱۹:۲۲-۲۶.۶ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۰ سوره بقره

۸:۳۵

240328_001.MP3

۴۴:۱۷-۶۰.۸۲ مگابایت
تلاش در زندگی چگونه و چقدر باشد؟پاسخ خداوند در قرآن چیست

۹:۲۱

240424_001.MP3

۲۲:۱۸-۳۰.۶۴ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۱ سوره بقرهچگونه تفکر و تعقل کنیم؟

۱۱:۰۹

240425_001.MP3

۲۲:۴۳-۳۱.۲۱ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۲ سوره بقرهچرا باید غذای حلال و پاکیزه بخوریم؟

۱۰:۲۹

240428_001.MP3

۲۲.۱۸ مگابایت
تدبر در قرآن آیه 173 سوره بقره

۱۱:۲۹

240429_002.MP3

۳۰:۵۶-۴۲.۵ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۴ سوره بقرهکتمان حقیقت باعث میشه خداوند در قیامت با ما صحبت نکنه!!!آیا ما جزء کسانی هستیم که حقیقت را کتمان میکنیم؟!پاسخ خداوند در این آیه نورانی را بشنوید

۹:۵۶

240501_001.MP3

۲۲:۱۰-۳۰.۴۵ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۵ سوره بقرهبدترین خریدی که انسان می تواند داشته باشد چیست؟

۳:۳۲

240503_003.MP3

۲۴:۳۷-۳۳.۸۲ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۶ سوره بقرهمنشاء اختلافات مذهبی در چیست؟چرا با اینکه کتاب های الهی و پیامبران همه در مورد توحید گفتند بازهم اختلاف در دین و مذهب انسان ها وجود دارد؟پاسخ خداوند را بشنوید....

۲۱:۲۶

240504_004.MP3

۳۳:۵۹-۴۶.۶۸ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۷ سوره بقرهویژگی های انسان پرهیزکار چیست؟دوست داری نیکی و نیکویی حقیقی را بدونی چیه این آیه را از دست نده

۱۶:۰۰

240510_002.MP3

۲۰:۲۴-۲۸.۰۳ مگابایت
تدبر در قرآن آیه ۱۷۸ سوره بقرهنظر خداوند در مورد قصاص چیست؟حکم یهودیان و مسیحیان در مورد قصاص چیست؟

۲۰:۳۰

thumnail
وقتی یک بی دین عاشق امام حسین علیه السلام می شود

۱۹:۳۴

Ragheb _ Elahi(320).mp3

۰۳:۲۷-۸.۴ مگابایت

۱۹:۳۵

thumnail

۶:۰۵

thumnail

۲۲:۳۵

thumnail
آنهایی که تفریح ندارند، عقل ندارند.

۱۴:۱۶

Parvaz Homay - Mahe Man [Melodya].mp3

۰۴:۳۶-۱۰.۷۵ مگابایت

۱۵:۱۶

نماهنگ ماه پیشونی.mp3

۰۲:۱۳-۲.۰۵ مگابایت
ماه پشت ابر من یک شبم بیرون بیارو به بارون میزنم ابرا برن پشت این بارون بیاالتماسامو ببین بغضمو نشکون بیاحال مجنون ناخوشه لیلای من دیدن مجنون بیاundefinedحسین ستوده
                     اَللّهُمَّ                  کُنْ لِوَلِیِّکَ             الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ        صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ    فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة  وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً        وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ             طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                    طَویلا..
┈┈┈┈┈•✿undefined✿•┈┈┈┈امام_زمان
بہ‌نیت‌ظہوࢪ‌ امام_زمان
اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــundefined

۱۹:۰۵

پیرمردی، مفلس و برگشته‌بختروزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بودهم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا می‌خواستی، آن یک پزشکاین، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل می‌خواست، آن یک شوربااین، لحافش پاره بود، آن یک قبا
روزها می‌رفت بر بازار و کوینان طلب می‌کرد و می‌برد آبروی
دست بر هر خودپرستی می‌گشودتا پشیزی بر پشیزی می‌فزود
هر امیری را، روان می‌شد ز پیتا مگر پیراهنی، بخشد به وی
شب، به سوی خانه می‌آمد زبونقالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بیماردارروز از مردم، شب از خود شرم‌سار
صبح‌گاهی رفت و از اهل کرمکس ندادش نه پشیز و نه دِرَم
از دری می‌رفت حیران بر دریرهنورد، اما نه پایی، نه سری
ناشمرده، برزن و کویی نمانددیگرش پای تکاپویی نماند
دِرهمی در دست و در دامن نداشتساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوی آسیا هنگام شامگندمش بخشید دهقان یک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقیرشد روان و گفت کای حیِّ قدیر
گر تو پیش آری به فضل خویش دستبرگشایی هر گره کَایام بست
چون کنم، یارب، در این فصل شتامن علیل و کودکانم ناشتا
می‌خرید این گندم ار یک جای کسهم عسل زآن می‌خریدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا می‌ریختموآن عسل، با آب می‌آمیختم
درد اگر باشد یکی، دارو یکی‌ستجان فدای آن‌که درد او یکی‌ست
بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیلاین گره را نیز بگشا، ای جلیل!
این دعا می‌کرد و می‌پیمود راهناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیختهوآن گره بگشوده، گندم ریخته!
بانگ بر زد، کای خدای دادگرچون تو دانایی نمی‌داند مگر؟
سال‌ها نرد خدایی باختیاین گره را زآن گره نشناختی؟!
این چه کار است، ای خدای شهر و دِه؟فرق‌ها بود این گره را زآن گره
چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای؟کاین گره را برگشاید، بنده‌ای
تا که بر دست تو دادم کار راناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختیهم عسل، هم شوربا را ریختی
من تو را کی گفتم، ای یار عزیزکاین گره بگشای و گندم را بریز؟!
ابلهی کردم که گفتم، ای خدایگر توانی این گره را برگشای؟
آن گره را چون نیارستی گشوداین گره بگشودنت، دیگر چه بود!
من خداوندی ندیدم زین نَمَطیک گره بگشودی و آن‌هم غلط!
اَلْغَرَض، برگشت مسکین دردناکتا مگر برچیند آن گندم ز خاک
چون برای جستجو خم کرد سردید افتاده یکی هَمْیان زر
سجده کرد و گفت کای ربِّ ودودمن چه دانستم تو را حکمت چه بود؟
هر بلایی کز تو آید، رحمتی‌ستهر که را فقری دهی، آن دولتی‌ست
تو بسی زَاندیشه برتر بوده‌ایهر چه فرمان است، خود فرموده‌ای
زآن به تاریکی گذاری بنده راتا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زآن بر هر رگ و بندم زنندتا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیبهم سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بودخود نمی‌دانست و مهمان تو بود
رزق زآن معنی ندادندم خسانتا تو را دانم پناه بی‌کسان
ناتوانی زآن دهی بر تندرستتا بداند کآنچه دارد زآنِ توست
زآن به درها بردی این درویش راتا که بشناسد خدای خویش را
اندر این پستی، قضایم زآن فکندتا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیازگر چه روز و شب درِ حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مالتو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر درِ دونان، چو افتادم ز پایهم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهیرشته‌ام بردی، که تا گوهر دهی
در تو «پروین» نیست فکر و عقل و هوشورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش

۷:۵۷