دانشجوی مشروطی
هوالصادق «نابغه جنگ با دشمن بیرونی و نفس اماره» #هفتهبسیج را با یاد و خاطره یکی از مصادیق اَتَم این #شجرهطیبه گرامی باد! علیآقا #چیتسازیان حقیقتاً نابغه جنگ بود؛ نهتنها نابغه جنگ با دشمنان انسی، بلکه نابغه «جنگ با نفس» شجاعت علیآقا در رویارویی با دشمن زبانزد خاص و عام بود، بهگونهای که دوست و دشمن به این حقیقت اعتراف داشتند، حتی نقل است بعثیها او را «عقرب زرد خمینی» نامیده بودند! عقرب کنایه از نیش است، از خودیها هم هر کس او را دیده و درک کرده حتماً از شجاعتش، از نفوذش در مواضع دشمن، و سَرِ نترسش سئوال میکرد. گاهی علیآقا روزها و هفتههایی در دل سنگرهای پُر خطر بعثیها سپری میکرد، آنهم در حالیکه نفوذ به مواضع دشمن؛ دل و جگر عجیبی می خواست! همه؛ بارها از شجاعت او سئوال کردند و کردیم، چون بارها دیدیم وقتی امثال بنده با دیدن میدانهای مین کُپ میکردیم او شجاعانه عبور میکرد و برای شناسایی به دل دشمن میرفت و...! خیلیها از راز این بیباکی سئوال کردند و کردیم اما او با تواضعی که داشت جواب نداد، تا اینکه آخرش در یک جمله کوتاه به همه چنین پاسخ داد: «کسی میتواند از سیمخاردارها و موانع مین دشمن عبور کند که قبلاً از سیمخاردارها و موانع مین نفسش عبور کرده باشد» استاد عزیزم حجتالاسلام حاجحمید ملکی که نزدیکترین به علیآقا بود و صیغه عقد اخوت هم با هم جاری کرده بودن؛ میفرمودند: «برای شناسایی عملیات کربلای ۴ با علیآقا به موقعیت بسیار خطرناکی رفته بودیم، زیر چانهی سنگرهای فرماندهی دشمن، من از فاصله دور علیآقا را پوشش میدادم و مراقب بودم، در کمال ناباوری در این موقعیت حساس دیدم علیآقا با دست سیلیهای محکمی به صورت خودش میزند و... من ترسیدم! خدایا علی موجی شده؟! اینجا جای شوخی کردن است؟! موقعیت؛ خیلی حساس بود و با ترس و اضطراب پس از پایان مأموریت به عقب برگشتیم و در اولین جایی که از دید دشمن و خطر لو رفتن خارج شدیم بلافاصله یقه او را گرفتم و گفتم: اون چه کاری بود که در اون شرایط خطیر انجام میدادی؟! خندید و گفت: «شیطان برای لحظاتی در ذهنم خطور کرد که عجب شجاعتی داری؟ که تا اینجا (لابهلای سنگرهای غیرقابل باور فرماندهی دشمن) آمدهام و... چارهای جز این ندیدم که خودم را بزنم و...!!!» بله؛ علیآقا شاهدمثال یک بسیجی کامل است که سیره ائمه را مشق کرد، او علاوه بر این همه رشادتهای مثالزدنی و شناساییهای خطیر، بیش از یکهزار رزمنده از همدان با دستان خود به جبهه آورد که یکسوم آنها #مجیدسوزوکی و بدتر از مجیدها بودند و علیآقا از آنها سربازان قابلی برای امام و انقلاب ساخت و برخی هم از اولیا خدا شدند و...! یادش بخیر؛ ۴ آذر ۱۳۶۶ بندهی حقیر تعاون #لشکرانصارالحسین(ع) در منطقه ماووت (کردستان عراق) بودم، ناگهان نیروی تعاون از خط مقدم تماس گرفت که علیآقا شهید شده و روحیه همه خراب و لازم است خودتان برای انتقال پیکر مطهرش به خط بردهوش بیایید. من به خط رفتم، لحظه مواجهه با پیکر شهید لحظه فراموشنشدنی و خاصی بود! البته ما تعاون بودیم و صحنههای دردناک زیادی را تجربه کرده بودیم اما این لحظه با همه لحظات متفاوت بود! من از لحظه ای که دوستان پشت بیسیم خبر دادند و گفتند علیآقا پرواز کرده؛ تصور کردم حاجعلیآقا شادمانی فرمانده لشکر شهید شده؛ به خط رسیدم، همه بچههای اطلاعات دور پیکر شهید جمع بودند و لحظه دردناک و غیرقابل توصیفی بود؛ اما هنوز متوجه علیآقا نبودم. یک پتو روی پیکر مطهر بود، من گوشه پتو را کنار زدم و در کمال ناباوری با چهره خونین ولی دلربای #علیآقایچیتسازیان مواجه و برای لحظاتی شُوکه شدم! خیلی سخت بود و غیرقابل توصیف! قیامتی بود! پیکر علیآقا را با زور از دست بچهها خارج کردیم و برای وداع به مقر اطلاعات در موقعیت شهید الطافی آوردیم. فردای آنروز با برادر عزیزم ارسلان مولایی و رانندهی و خودرو شهید شادمانی (فرماندهی لشکر) پیکر مطهر علیآقا را به همدان آوردیم و مأموریت خاطرهانگیز و فراموشنشدنی برایم رقم خورد. البته در همدان و لحظه تحویل شهید هم با صحنه های عجیبی مواجهه شدیم که مفصل است و...! بله! بعدها دانشجو و طلبه شدم و هر چه از معارف دین خواندم، دیدم امثال علیآقا پیشاپیش آنها را مشق نمودهاند، هرگاه از علیآقا صحبت میشود؛ با خود میگویم: نخوردیم نان گندم ولی دیدیم در دست مردم! ما که چیزی نشدیم اما خدا را شکر که انسانهای ترازی همچون علی آقا را دیدیم! و متاسفانه ماندیم تا در دفاع مقدس ۱۲ روزه شاهد شهادت #حاجعلیآقایشادمانی هم باشیم! البته در این سالها خیلیها را هم دیدیم که با وجود درک محضر دلاورمردانی مانند شادمانیها و علی چیتسازها و حسین همدانیها و... مسیرشان کج شد و سر از ناکجاآباد درآوردند! خدایا حسن عاقبت را فقط از تو میخواهیم!
دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت بهزادزارع https://eitaa.com/behzadzare
۳:۱۴
دات آی آر
عکس دخترک شل حجاب در نمایشگاه کتاب که با رهبری صحبت میکرد پخش شد، برخی نوشتند دیدید حجاب مهم نیست، برخی نوشتند متاسفانه رهبری هم صورتی شده
از رهبران فکری برخی انقلابیون برای من در خصوصی عکسی فرستاد از زنانی که در بیت رهبری در جلسه ای حاضر بودند، با آرایش و ماتیک و روسری قرمز و ... نوشته بود زیرش کار بیخ دارد، یعنی رهبری هم صورتی بازی در میآورد.
شاید بیست سی سال پیش بود یکی از محافظین رهبری برای من تعریف میکرد در حین کوهنوردی دختر کم حجاب و پسرکی رهبری را شناخته بودند با رهبری خوش و بش کرده بودند ، بعد ایستاده بودند منتظر تا هنگامی که رهبری برگردد و دوباره ببینندش.
در حین جنگ دوازده روزه فیلم دختری بدون حجاب منتشر شد که در کافه ای میگفت پای کشورم میایستم پای رهبرم هستم، مصاحبه گر پرسیده بود رهبری را با تو چه کار؟ گفته بود خودش گفت من هم دخترش هستم.
عکس شهیده ای منتشر شده مکشوفه، در پوستری که خامنه ای دات آی آر منتشر کرده، این نوشته کی گفته این شهید است؟ آن گفته ای بیت رهبری صورتی فلان فلان شده، آن دیگری نوشته انحراف تا کجا.
یکی از شاگردان از آیت الله یزدان پناه در میانه جنگ دوازده روزه پرسید اینها که کشته میشوند با موشکهای اسراییل همه شهیدند؟ گفت همینکه جمهوری اسلامی را حق بدانند و اسراییل را باطل ، یعنی متصل باشند به جبهه حق، کافی است.
داستان پوشش و حجاب را یک فرع فقهی نبینید، یک رخداد سیاسی و ذیل مقوله ولایت است. دو قطبی بین مردم ، قطع ارتباط با رهبری که پدر تک تک دختران و پسران ما است، روح این جریان کشف حجاب است، هر طرحی که حجاب را بر بستر قطع رابطه با امام و امت جامعه بخواهد سامان دهد ، کمک به دشمن میکند و کمک به بی حیایی در جامعه. مراقب باشیم دین را شبیه وهابیها ترویج نکنیم، دشمن با دین متحجرین همراهی هم میکند، چنین حجابی از کشف حجاب هم بدتر است.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۳:۲۳
ایام سالگرد شهادت دکتر مجید شهریاری
#ایرانمقتدر#ایرانقوی#شهریاریhttps://eitaa.com/behzadzare
۲:۵۱
جهادی یا داعش
اسمش میثم بود. همه فن حریف بود، بنایی، کاشی کاری، آهنگری، کار با چوب، با یک هیکل ورزشکاری، اهل بذله گویی و شوخی، اولین بار بود با ما همسفر شده بود.
هادی رفیقش گفت میخواد با تو حرف بزنه، گفتم با من چرا؟ گفت میفهمی چرا. اومد و نشست و گفت من نه خامنه ای رو قبول دارم، نه شما آخوندها رو، نه خیلی از این هیاتیها رو. گفتم پس چرا با ما اومدی جهادی؟ گفت به خاطر هادی.
میگفت بابام مجروح جنگیه، خونه خوابیده، من آدم کاری بودم، دستمون به دهنمون میرسید، اما یک آخوندی تو قم سرمون کلاه گذاشت پولمون رو بالا کشید، هیچ کس هم کمکمون نکرد، محتاج نون شب شدیم، خیلی دنبال کار گشتم که کارگری کنم، بتونم زندگی خودم و پدر و مادرم رو بچرخونم.
از قم رفتم کرج، اونجا یک گروهی داشت سرم رو کلاه میگذاشت بعد فهمیدم داعشی بودند و آدم جذب میکردند برای داعش. پدرم نگران شده بود، من هم جوان بودم، دنبال باز کردن گره کار خانواده ام بودم. با خودم گفتم چرا رهبری گره کار منو باز نمیکنه، چرا طلبه ها کمک به ما نمیدن. چند بار نامه نوشتم اما جواب درستی نگرفتم
بهش گفتم بابا و مامانت رو چقدر میشناسی؟ چطور هم مراقب تو اند هم فقر دارند هم پای کار ایستادن؟ گفت اشتباه میکنن. گفتم درست و غلطش رو کار ندارم، فقط بگو چی باعث شده اینطور محکم باشن؟ چی باعث شده هم بهت اتکا کنن، هم راهنماییت کنن، هم با خطاهای تو بسوزن و برات دعا کن، هم اما به تو اعتماد داشته باشن
گفتم به نظرم ریشه همه مشکلات کشور اینه که رهبران ما میگن مردم خودشون باید مشکلات رو حل کنن قرار نیست هیچ مشکلی به زور و از بالا حل بشه. قراره ایران خودش خودش رو بسازه. مثل تو که روی پای خودت هستی، یک جوان پخته شدی، بابات هواتو داره حرفهاشو بهت میزنه ولی اجازه میده خودت انتخاب کنی و صبر میکنه خودت رشد کنی.
میثم بذله گو و شوخ رو اشکی کردم. گفت باید فکر کنم. گفتم میدونی چرا تو با این همه اختلافاتت با من آخوند و با این همه مشکلات شخصیت الان وسط اردوی جهادی هستی نه پیش داعشیها؟ گفت نه؟ گفتم یک دلیل آسمونی داره و یک دلیل زمینی. دلیل آسمونیش دل سوخته پدر و مادرته که نگرانتند. دلیل زمینیش همین هادی رفیقته. که هواتو داره. این یعنی با بچه های مشتی حزب اللهی بیشتر رفیق باش.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۴:۴۹
۳:۰۱
#نفت
طبق اطلاعاتی که به دست خبرگزاری ایلنا رسیده؛ محموله توقیفی متعلق به هلدینگ خلیج فارس بوده که فروش آن از سوی شرکت زیرمجموعه این هلدینگ تحت عنوان «تجارت صنعت» انجام شده است. این شرکت محموله را به صرافی با نام اختصاری «ب.ص» فروخته و قرار بود پرداخت از طریق بانک صنعت و معدن انجام شود اما صراف «ب.ص» هیچ مبلغی بابت خرید این محموله سنگین پرداخت نکرده است. با اینحال، محموله تنها با یک نامه اداری آزاد شده و عملاً در اختیار صراف قرار گرفته است. صراف نیز بدون پرداخت وجه، بار را به یک خریدار خارجی فروخته و محموله توسط همان خریدار دوم بارگیری شده است.
به معنای روشنتر در این سازو کار فاسد نظام صادرات نفتی، ارز حاصل از فروش در ظاهر وصول شده، اما در عمل هیچ بازگشتی به کشور نداشته است! پس از فروش این محموله به خریدار خارجی، نفتکش تالارا نزدیک به یک ماه در بندر متوقف ماند، توقفی که به دلیل فشار بانک صنعت و معدن و عدم پرداخت پول از سوی صراف رخ داده بود. اما در نهایت، و به دلایلی که هنوز روشن نیست، اجازه خروج صادر میشود و نفتکش حرکت خود را از بندر حمریه امارات به سمت سنگاپور آغاز میکند. اما اینکه دستگاه اطلاعاتی و قضایی از کی و چه زمانی متوجه حضور این نفتکش در امارات شدهاند خود داستانی جداگانه دارد که باید ابعاد آن روشن شود.
پس از ورود نفتکش به آبهای آزاد، نیروی دریایی سپاه، در واکنشی بهموقع، وارد عمل شده و با توقیف نفتکش پیش از تخلیه محموله، از تکمیل چرخه فساد جلوگیری میکند. این اقدام نقطهای بود که ابعاد پنهان فساد را از زیر سطح آب بیرون کشید و ماجرا را به سطح افکار عمومی آورد. همانگونه که گفته شد، نیروی دریایی سپاه پاسداران به عنوان ضابط قضائی مسوول توقیف کشتی و انتقال آن به یکی از بنادر کشور میشود و این ماموریت را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. اما دشمن خارجی که نمیتواند این مساله را تحمل کند و دنبال بهانهای برای ضربه به نیروهای نظامی کشور است، این ماجرا را وارونه تعریف میکند.
بررسی انجام شده درباره سازوکار محموله تالارا، از فساد بزرگتری پرده برداشت که سالهاست اقتصاد ایران را بیصدا فرسوده میکند؛ فساد «خالیخوانی». در این روش، صراف یا واسطه صادراتی بدون بازگرداندن ارز به چرخه اقتصادی کشور، تنها «اعلام وصول صوری» را در سامانهها ثبت میکند. به بیان ساده، پول روی کاغذ بازمیگردد، اما در واقعیت، هیچ ارزی به کشور نمیرسد. اینکه این وضعیت از چه زمانی در جریان بوده، مشخص نیست. اما کسانی که در این چرخه فساد حضور داشته و دارند، بدون شک از پشتوانه بزرگی در سطوح سیاسی و حتی امنیتی برخوردارند که در شرایط بغرنج کشور و زندگی آشفته مردم باید به همه آنها به صورت دقیق رسیدگی شود.
در پرونده تالارا، صراف «ب.ص» دقیقاً همین مسیر را طی کرده بود: پول فروش محموله را از خریدار دوم دریافت کرده، اما ارز به جای بازگشت به کشور، از مسیر دیگری منحرف شده و در نهایت تنها ردپای یک اعلام وصول صوری در سامانهها باقی مانده است. نکته عجیب اینکه چگونه صراف توانسته همین اعلام وصول صوری را در سامانههای مالی و آماری کشور ثبت کند؟ آیا فقط این صراف است که با این شکل کار میکند یا صرافهای دیگر هم هستند؟ اینکه گفته میشود صادرات محمولههای نفتی در کشور «مافیا» دارد و هر کسی نمیتواند ورود کند اینجا خودش را به خوبی نشان میدهد؛ دستهایی در کار است که با قدرت برای پر کردن جیب خود و ضربه زدن به اقتصاد و زندگی مردم مشغول به کار هستند.
نکته مهم این است که پیش از توقیف نفتکش تالارا رئیس کل دیوان محاسبات از شناسایی این فساد مرموز خبر داده بود و اعلام کرده بود که «متوجه شدیم بهویژه در حوزه نفت برخی از فروشها با تأخیر یا با انحراف از معیار محقق میشود. بخش عمده مشکلات مربوط به رسوب منابع است که متأسفانه در برخی تراستیها دیده میشود؛ چه تراستیهای مستقل و چه آنهایی که با تأیید بانکها شکل گرفتهاند.» این اظهارات تأیید میکند که پدیده خالیخوانی، یک خطای فردی نیست؛ فسادی شبکهای و ساختاری است که حالا زیر پوست اقتصاد کشور دیده میشود. در حالیکه فساد مرموز و خطرناک «خالی خوانی» در حال ریشه دواندن در اقتصاد ایران است، سوال مهم این است که چرا نهادهای نظارتی در برابر این فساد غایب و ساکتند!
هر چند خبرگزاری ایلنا وعده داده که در ادامه جزییات بیشتری از این فساد را فاش میکند که در شکلگیری این فساد نام افراد اقتصادی شناخته شده و مطرح، دیده میشود، اما ضرورت اصلی این است که خود دستگاه قضایی و امنیتی که روی این پرونده سوار بوده و توانستهاند ابعاد آن را تا این سطح واکاوی کنند مردم را در جریان چنین فسادهای لجامگسیخته سیستمی قرار دهند تا بدانند که در کشور «همه مسوولان و دستگاهها دزد نیستند»!!
۳:۲۷
«۱۱ آذر ۱۴۰۴ روستای روته شرق دجله»
«پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند»«مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزمودهاند و لا غیر…صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است»«اگر انسانهایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد»«دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند، وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین»«عالم محضر شهداست، اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلأ ظاهری خود را نبازد… زمان میگذرد و مکانها فرومیشکنند اما حقایق باقی است…»«غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند»«حلقومها را میتوان برید اما فریادها را هرگز، فریادی که از حلقوم بریده برمیآید جاودانه میماند»و...https://eitaa.com/behzadzare
۶:۲۷
۳:۵۰
ویژگی برجستۀ رهبر انقلاب در مسئلۀ حقوق زن این است که ایشان نگاه منفعل، تدافعی و مبتنی بر احساس ضعف را بهطور کامل کنار میگذارند و رویکردی فعال، پیشرو، مطالبهگر و تهاجمی را در این عرصه اتخاذ میکنند. مروری بر سخنرانی اخیر ایشان به مناسبت ایام میلاد حضرت زهرا(س) نیز همین جهتگیری را آشکار میسازد.
در مواجهه با نگاه سرمایهداری به زن، موضع ایشان نه انفعال و خودتحقیری، بلکه پرسشگری، نقد ساختاری و کنشگری تهاجمی است. ایشان تصریح میکنند آنچه در نظام سرمایهداری با عنوان آزادی زن عرضه میشود، در حقیقت شکل پیچیدهای از استثمار مدرن است؛ از استفاده ابزاری از زن گرفته تا خشونت پنهان، تبعیض در دستمزد، تحقیر هویت مادری و فشارهای صنعت سرگرمی و مصرفگرایی.
وجه مهم دیگر در نگاه رهبر انقلاب بازتعریف جایگاه زن در خانواده است. ایشان با صراحت تأکید میکنند که خانهداری، همسرداری و فرزندپروری نباید دستکم گرفته شود، بلکه مأموریتهایی کلیدی، حساس و تمدنسازند. در همین چارچوب، زن را «رئیس و مدیر خانه» و «محور خانواده» معرفی میکنند. بهجای آنکه برای بزرگنمایی جایگاه زن بهسراغ نقشهای بیرونی بروند، سهم و نقش بنیادین زن در خانواده را توضیح داده و برجسته میسازند.
در برابر اتهامات و نقدهایی که نسبت به وضعیت زنان در جمهوری اسلامی مطرح میشود، ایشان رویکردی توضیحی و اثباتی دارند. به تصریح ایشان، در هیچ مقطعی از تاریخ ایران، زنان در عرصههای علمی، ورزشی، سیاسی، مدیریتی و اجتماعی چنین سطحی از پیشرفت و حضور نداشتهاند و این پیشرفتها بهطور مستقیم مرهون انقلاب اسلامی است.
در مقایسه میان زن و مرد نیز ایشان از منطق رقابت و مشابهسازی پرهیز میکنند. زن را نه موجودی که باید با مرد سنجیده شود، بلکه انسانی مستقل با ظرفیتها و تواناییهای منحصربهفرد میدانند؛ چنانکه با استناد به قرآن کریم، حضرت مریم و آسیه را نه فقط الگوی زنان، بلکه الگوی تمام انسانها معرفی میکنند.
در باب احکام اسلامی و از جمله مسئلۀ حجاب نیز ایشان نگاه منفعلانه ندارند. پایبندی به احکام الهی از منظر ایشان نه محدودیت، بلکه سازوکاری هماهنگ با طبیعت زن، نیازهای حقیقی جامعه و بنیانهای اخلاقی زندگی انسانی است.
۷:۳۱
نقد و تحلیل جدید دربارۀ جنجالآفرینی عبدالرحیم سلیمانی اردستانی . ۲
در روزهای اخیر، مناظره ای پیرامون سخنان بی مبنا و جنجالآفرین عبدالرحیم سلیمانی اردستانی بار دیگر در فضای رسانهای بازتاب یافته و توجه افکار عمومی و محافل حوزوی و دانشگاهی را برانگیخته است. پیش از ورود به تحلیل، ذکر این نکته ضروری است که نگارنده سالها در حوزه پژوهشهای دینپژوهی، رسانهپژوهی و مطالعات اسلام معاصر و تبلیغ بین المللی فعال بوده و از نزدیک با سازوکارهای تولید موج، منطق کنش رسانهای و شیوههای ساخت مناقشههای اعتقادی آشنایی دارد. تجربه علمی و عملی در حوزه تاریخ اسلام، مطالعات تطبیقی ادیان و تحلیل رفتار سیاسی جریانهای فکری، زمینه این بررسی تحلیلی را در موارد شش گانه زیر فراهم میکند؛ هرچند خود را نیز مصون از خطا نمیدانم.
۱. تناقض بنیادین: نه پژوهشگر، نه پژوهشمحور
در مناظره اخیر، سلیمانی اردستانی کوشید خود را در مقام منتقد ساختارهای معرفتی شیعه و روایت تاریخی قرار دهد، اما آنچه عرضه شد نه محصول تحقیق روشمند بود و نه حتی در چارچوب ادعای خودش انسجام داشت. ضعف در استناددهی، عدم فهم دقیق منابع و استنادهای گسسته، باعث شد سخنان او بیشتر شبیه گزارههای ژورنالیستی باشد تا سخن یک پژوهشگر.این در حالی است که طرف مقابل—استادی که با آرامش، استدلال و تسلط سخن گفت—بر پایه سنت دیرپای تحقیق تاریخی و قرائت منطقی از منابع عمل کرد. مقایسه این دو رویکرد، نسبت «دانش» با «جنجال» را کاملاً آشکار ساخت.
۲. کنش رسانهای، نه کنش علمی
بررسی رفتار اردستانی نشان میدهد که ماجرا از سطح اختلاف علمی فراتر است. انتخاب موضوعاتی که حساسیت عاطفی جامعه و بدنه مذهبی را تحریک میکند، یک الگوی آشنا در کنشگری رسانهای جنجال آفرین است:
انتخاب سوژه ملتهب؛
بیان ادعاهای ناپخته اما تحریککننده؛
ایفای نقش قربانی «تفکر رسمی»؛
ایجاد فشار روانی بر مخاطب؛
و در نهایت تبدیل خود به محور بحث.
این الگو در شبکههای اجتماعی کارآمد است، اما نسبت با اخلاق تحقیق و ادبیات حوزه دین ندارد. اردستانی بیش از آنکه دنبال حقیقت باشد، دنبال پروژهسازی برای دیدهشدن است؛ همان مسیری که بارها در میان فعالان رسانهای دیده شده، اما اکنون در پوشش «گفتمان دینی» ارائه میشود.
۳. پوشش دینی برای نارضایتی سیاسی
در لایهای عمیقتر، بخشی از ادعاهای او پوشش مباحث اعتقادی است برای انتقال نارضایتیهای سیاسی. او از منازعه دینی استفاده میکند تا پیامهای سیاسی ناکاممانده را بازتولید کند؛ گفتمانی که در دورههای مختلف کوشیده هزینه ایجاد کند اما دستاوردی نداشته و اکنون نیازمند موجآفرینی تازه است.این رویکرد خطرناک است، زیرا تحلیل سیاسی در لباس مخالفت اعتقادی عرضه میشود و مرز فهم علمی و خطکشیهای جناحی در آن مخدوش میگردد.
۴. پیامدهای منطقهای و خطر تغییر اولویتها
باید این رفتار را در بستر عمومی منطقه نیز بررسی کرد. پس از دگرگونیهای اخیر در غرب آسیا از همگرایی افکار عمومی علیه اسرائیل تا تقویت محور مقاومت در لبنان، سوریه و عراق فضا بهسمت کاهش تنشهای مذهبی و تقویت وحدت مسلمانان حرکت کرده است.این فضای جدید یادآور سخن اهلبیت علیهمالسلام است که «خطاکارِ طالب حق با باطلطلب مشابه نیست.»به همین دلیل جامعه منطقهای نهتنها از دعواهای مذهبی فاصله گرفته، بلکه در برابر تفرقهافکنی مذهبی حساس شده است.
در این زمینه، طرح ادعاهای اردستانی—چه از روی آگاهی و چه ناآگاهی—بهطور طبیعی در چارچوب پروژههای فعالسازی گسلهای مذهبی و قومی قرار میگیرد؛ پروژههایی که بر تغییر اولویتها از دشمن بیرونی به اختلافات درونی تکیه دارند. رسانههای معاند نیز بهطور قابل پیشبینی، این خط رفتاری را تقویت میکنند.
۵. چرا بزرگنمایی او اشتباه است؟
هرچند واکنشهای حامیان اهلبیت از سر غیرت دینی است، اما بزرگنمایی چنین سخنانی عملاً به نفع اوست. کسی که ظرفیت علمی تولید نظریه ندارد، از طریق هیاهو به جایگاهی میرسد که فاقد صلاحیت آن است.برد رسانهای او نه از «حقیقت سخنش» بلکه از «حساسیت مخاطبان» تغذیه میشود؛ و این دقیقاً همان نقطهای است که باید آن را مدیریت کرد.
۶. راه مواجهه: ثبت علمی، کاهش ضریب
بهترین راه مواجهه با چنین پدیدههایی ترکیبی است از:
تحلیل علمی دقیق و ارائه پاسخ مستدل برای ثبت در حوزه تخصصی؛
اجتناب از تبدیل یک فرد حاشیهای به قهرمان رسانهای؛
و مدیریت میدان نزاع در محیطهای علمی، نه در رسانههای زنده و شبکههای اجتماعی.
سرمایههای علمی حوزه چه همچون کاشانیها و چه صدها پژوهشگرِ کمنام اما پربار جایگاه خود را در تاریخ هزارساله احتجاجات شیعی روشن کردهاند. آنچه باقی میماند، «اثر» است نه «هیاهو».
کلام آخر ؛ رفتار سلیمانی اردستانی بیش از آنکه نقدی علمی باشد، کنشی رسانهای، سیاسیپوش، و شکافزا و غیر استدلالی و
در روزهای اخیر، مناظره ای پیرامون سخنان بی مبنا و جنجالآفرین عبدالرحیم سلیمانی اردستانی بار دیگر در فضای رسانهای بازتاب یافته و توجه افکار عمومی و محافل حوزوی و دانشگاهی را برانگیخته است. پیش از ورود به تحلیل، ذکر این نکته ضروری است که نگارنده سالها در حوزه پژوهشهای دینپژوهی، رسانهپژوهی و مطالعات اسلام معاصر و تبلیغ بین المللی فعال بوده و از نزدیک با سازوکارهای تولید موج، منطق کنش رسانهای و شیوههای ساخت مناقشههای اعتقادی آشنایی دارد. تجربه علمی و عملی در حوزه تاریخ اسلام، مطالعات تطبیقی ادیان و تحلیل رفتار سیاسی جریانهای فکری، زمینه این بررسی تحلیلی را در موارد شش گانه زیر فراهم میکند؛ هرچند خود را نیز مصون از خطا نمیدانم.
۱. تناقض بنیادین: نه پژوهشگر، نه پژوهشمحور
در مناظره اخیر، سلیمانی اردستانی کوشید خود را در مقام منتقد ساختارهای معرفتی شیعه و روایت تاریخی قرار دهد، اما آنچه عرضه شد نه محصول تحقیق روشمند بود و نه حتی در چارچوب ادعای خودش انسجام داشت. ضعف در استناددهی، عدم فهم دقیق منابع و استنادهای گسسته، باعث شد سخنان او بیشتر شبیه گزارههای ژورنالیستی باشد تا سخن یک پژوهشگر.این در حالی است که طرف مقابل—استادی که با آرامش، استدلال و تسلط سخن گفت—بر پایه سنت دیرپای تحقیق تاریخی و قرائت منطقی از منابع عمل کرد. مقایسه این دو رویکرد، نسبت «دانش» با «جنجال» را کاملاً آشکار ساخت.
۲. کنش رسانهای، نه کنش علمی
بررسی رفتار اردستانی نشان میدهد که ماجرا از سطح اختلاف علمی فراتر است. انتخاب موضوعاتی که حساسیت عاطفی جامعه و بدنه مذهبی را تحریک میکند، یک الگوی آشنا در کنشگری رسانهای جنجال آفرین است:
انتخاب سوژه ملتهب؛
بیان ادعاهای ناپخته اما تحریککننده؛
ایفای نقش قربانی «تفکر رسمی»؛
ایجاد فشار روانی بر مخاطب؛
و در نهایت تبدیل خود به محور بحث.
این الگو در شبکههای اجتماعی کارآمد است، اما نسبت با اخلاق تحقیق و ادبیات حوزه دین ندارد. اردستانی بیش از آنکه دنبال حقیقت باشد، دنبال پروژهسازی برای دیدهشدن است؛ همان مسیری که بارها در میان فعالان رسانهای دیده شده، اما اکنون در پوشش «گفتمان دینی» ارائه میشود.
۳. پوشش دینی برای نارضایتی سیاسی
در لایهای عمیقتر، بخشی از ادعاهای او پوشش مباحث اعتقادی است برای انتقال نارضایتیهای سیاسی. او از منازعه دینی استفاده میکند تا پیامهای سیاسی ناکاممانده را بازتولید کند؛ گفتمانی که در دورههای مختلف کوشیده هزینه ایجاد کند اما دستاوردی نداشته و اکنون نیازمند موجآفرینی تازه است.این رویکرد خطرناک است، زیرا تحلیل سیاسی در لباس مخالفت اعتقادی عرضه میشود و مرز فهم علمی و خطکشیهای جناحی در آن مخدوش میگردد.
۴. پیامدهای منطقهای و خطر تغییر اولویتها
باید این رفتار را در بستر عمومی منطقه نیز بررسی کرد. پس از دگرگونیهای اخیر در غرب آسیا از همگرایی افکار عمومی علیه اسرائیل تا تقویت محور مقاومت در لبنان، سوریه و عراق فضا بهسمت کاهش تنشهای مذهبی و تقویت وحدت مسلمانان حرکت کرده است.این فضای جدید یادآور سخن اهلبیت علیهمالسلام است که «خطاکارِ طالب حق با باطلطلب مشابه نیست.»به همین دلیل جامعه منطقهای نهتنها از دعواهای مذهبی فاصله گرفته، بلکه در برابر تفرقهافکنی مذهبی حساس شده است.
در این زمینه، طرح ادعاهای اردستانی—چه از روی آگاهی و چه ناآگاهی—بهطور طبیعی در چارچوب پروژههای فعالسازی گسلهای مذهبی و قومی قرار میگیرد؛ پروژههایی که بر تغییر اولویتها از دشمن بیرونی به اختلافات درونی تکیه دارند. رسانههای معاند نیز بهطور قابل پیشبینی، این خط رفتاری را تقویت میکنند.
۵. چرا بزرگنمایی او اشتباه است؟
هرچند واکنشهای حامیان اهلبیت از سر غیرت دینی است، اما بزرگنمایی چنین سخنانی عملاً به نفع اوست. کسی که ظرفیت علمی تولید نظریه ندارد، از طریق هیاهو به جایگاهی میرسد که فاقد صلاحیت آن است.برد رسانهای او نه از «حقیقت سخنش» بلکه از «حساسیت مخاطبان» تغذیه میشود؛ و این دقیقاً همان نقطهای است که باید آن را مدیریت کرد.
۶. راه مواجهه: ثبت علمی، کاهش ضریب
بهترین راه مواجهه با چنین پدیدههایی ترکیبی است از:
تحلیل علمی دقیق و ارائه پاسخ مستدل برای ثبت در حوزه تخصصی؛
اجتناب از تبدیل یک فرد حاشیهای به قهرمان رسانهای؛
و مدیریت میدان نزاع در محیطهای علمی، نه در رسانههای زنده و شبکههای اجتماعی.
سرمایههای علمی حوزه چه همچون کاشانیها و چه صدها پژوهشگرِ کمنام اما پربار جایگاه خود را در تاریخ هزارساله احتجاجات شیعی روشن کردهاند. آنچه باقی میماند، «اثر» است نه «هیاهو».
کلام آخر ؛ رفتار سلیمانی اردستانی بیش از آنکه نقدی علمی باشد، کنشی رسانهای، سیاسیپوش، و شکافزا و غیر استدلالی و
۳:۴۸
در نتیجه غیر منطقی و غیر عقلایی است؛ کنشی که اگر بیمحابا بر آن دمیده شود، میتواند هزینهای سنگین بر انسجام اجتماعی و اولویتهای امت اسلامی تحمیل کند.برای دفاع از این سرزمین و آیین الهی، باید در جای درست ایستاد: میدان علم، نه میدان جنجال.
آیت پیمان قم. ۱۱ آذر ۱۴۰۴
آیت پیمان قم. ۱۱ آذر ۱۴۰۴
۳:۴۸
1_22556026841.mp3
۴۹:۵۶-۲۸.۳۴ مگابایت
حسینیه مسجد جامع قمربنی هاشم(ع)-قم
جمعه ۱۴ آذر۱۴۰۴
https://eitaa.com/behzadzare
۱۴:۲۶
1_22570202859.mp3
۵۷:۰۹-۳۲.۷۶ مگابایت
«جهاد تبیین»مسجد آذربایجانیها شاهرود ۱۶ آذر ۱۴۰۴ولادت حضرت زهرا و گرامیداشت مقام زن و مادر ۱۶ آذر «روز دانشجو»
https://eitaa.com/behzadzare
https://eitaa.com/behzadzare
۲۰:۰۷
1_22634546721.mp3
۴۴:۵۴-۲۶.۲۴ مگابایت
https://eitaa.com/behzadzare
۲۰:۲۶
1_22663770201.mp3
۴۴:۰۲-۲۵.۴۹ مگابایت
موضوع بحث: شخصیت فاطمه زهرا سلام الله علیها الگو گیری از این وجود شریفو تأسی شهدای عزیز ما به این بزرگواراناهمیت جهاد تبیین و...
https://eitaa.com/behzadzare
۲۰:۳۵
هنوز هم دیر نشده
خانم طالبی دارستانی دچار حمله عصبی شده و روی تخت بیمارستان است که چرا در جمع معترضین به رها بودن پوشش و برهنگی ، چنین و چنان گفتی و دوی ماراتن در کیش با پول بانک های خصوصی بدون نظارت نهادهای نظارتی برگزار شده، که اگر هنوز نفهمیدیم دارند چه میکنند با ایران ما و نسل آینده ما چشممان باز شود.چه بگوییم از این مصیبت که حق آن ادا شود. یک دختر شهید گوشه بیمارستان که چرا نگران حجابی و یک جماعت گردن کلفت که خط و نشان میکشند با پول بانکهای خصوصی که باز هم چنین خواهیم کرد. به خدا قسم بمیریم برای این مصیبت جا دارد. حجاب از سر دختران ما به زور بر میدارند و ما تماشا میکنیم.
حوزه های علمیه حتما بهتر میدانند که مهمتر از اثبات مصائب اهل بیت، اهدافی است که به خاطرش این مصیبتها توسط اهل بیت تحمل شد. برای هتاکی یک آخوند بیسواد هزار بیانیه بدهیم و برای جمع کردن این وضعیت منفعل فرهنگی "هیچ" کاری نکنیم، منطقی نیست.
آقایان مسوول در نهادهای تبلیغی و فرهنگی لابد میدانند که "استقلال فرهنگی" کشور چه اهمیتی دارد، بریده شدن دست حاکمیت دینی در فضای مجازی و صحنه فرهنگی چه اهمیتی دارد، نداشتن پدافندی فرهنگی و انقلابی مقابل هجوم بی امان دشمن زخم خورده چه آثاری دارد. وای از هتک حرمت دختران ایران به دست دشمن نحس اسراییلی وای از تخدیر ذهنهای ما
آقایان مسوول هم ظاهرا دیگر احساس کرده اند که کار بیخ پیدا کرده، جناب رییس جمهور که راحت میگفت قانون پوشش را اجرا نمیکنم ظاهرا تذاکراتی به مسوولین داده، جدیدا البته دوباره گفته که کار حجاب نیاز به اقناع دارد نه اجبار. منتظریم فعل اقناعی دستگاههای ذیل ایشان را لااقل ببینیم. ببینیم چطور مسوولین ماراتنها و کارناوالها را اقناع میکند که بس کنند ترویج بی حیایی را. ببینیم چطور بنا است شبکه خانگی بنا است اقناع شود که دست از ترویج روابط زنهای شوهردار و مردهای همسردار بردارد دست از جمع کردن مخاطب با شوخیهای جنسی و حرمت شکن بردارد. چگونه شرکتهای خصوصی و بانکهای ما قانع میشوند که دست از این ترویج بی حیایی در کیش و شیراز و تهران و مشهد و قم و هر جا بردارند
جوانان انقلابی و حزب اللهی هم لابد فهمیده اند بیشتر از گیر دادن به بیت رهبری و مهمتر از ماشین ضد گلوله فلانی و شاسی بلند بهمانی ، مهمتر از علاف شدن با دعوای بی ثمر "وفاق خوب است یا بد"، باید دست به کار شد و به میدان آمد. فکر شده و هماهنگ با منظومه اندیشه و فرامین رهبری.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۶:۰۵
درسی که استاد دینانیبه سلبریتیهای بی هویت داد
بازیگران و مجریانی که با فریب سرویسهای جاسوسی بیگانه، اقدام به هتاکی کرده و در خارج از کشور ژست نچسب اپوزیسیونی گرفته بودند، مانند دستمال یکبارمصرف به دور انداخته شده اند و احساس پوچی میکنند.
آنها حاضر شدند به گروهکهای ورشکستهای مانند سلطنتطلبان و منافقین و شبکه صهیونیستی بهائیت بیگاری بدهند اما به مرور تاریخ مصرف آنها تمام شد.
اخیراً برزو ارجمند، ضمن ابراز پشیمانی گفته است: دارم تاوان میدهم، اینجا کارهایی کردم که نمیتوانم بگویم! خیلی درب محکمی را به روی خودم بستم و زندگیم را به زن و بچهام سخت کردم؛ از لحاظ مالی بسیار ضرر کردم.
او همچنین جمله را گفت که حکایت بسیاری از عناصر اپوزیسیون و اپوزیسیوننماست: بیمعناترین آدم آمریکا من هستم و همه درها به رویم بسته شد!
فرد دیگری که در فتنه 1401 بازیچه موساد قرار گرفت و خارج از قواره عقل و درکش حرف زد، احسان کرمی بود.
او به شبکه اینترنشنال گفته است: "تلخ است اما در پروژه وکالت به شاهزاده، گِلهای ته حوض در میان اپوزیسیون بالا آمدند. فکر میکردیم خیلیها اینجا ذیصلاح باشند و سیاست بدانند اما فهمیدیم برخی بسیار دروغگو، بددهن، ساده یا تندرو هستند.
بله من در ایران پولهای خوبی میگرفتم و در خارج خرج میکردم. من در ایران همهکاره بودم و با آسایش و آرامش کامل پول درمیآوردم! ایرانیان ساکن آمریکا هر چی بدی از آمریکاییها و ایرانیها بوده را در خود جمع کردند".
در خوشقدمی (! وی همین بس، که همزمان با پیوستن او به شبکههای منوتو و صدای آمریکا، ابتدا منوتو و سپس صدای آمریکا تعطیل شدند.
نفر سوم جمع دلقکها، حمید فرخنژاد است که گفته بود «هشتاد میلیون جمعیت ایران فدای پسر من»! او پس از حمله ناکام و شکست اسرائیل گفت: از اسرائیل میخواهم به ایران حمله کند!
وقاحت وی موجب شد که حامد بهداد بازیگر بگوید:فرخنژاد که رفت و با یک تیپ دیگر ظاهر شد و به همکارانش توهین کرد، الان برنده است؟ من دوست دارم باشم و کار کنم. من نمیبخشم کسی را که نسخه خودش را پیچیده و حالا میخواهد راهکار جلوی پای ما بگذارد.
در پاسخ به این انتقاد، فرخنژاد با لحنی عصبانی و آشفته گفته بود: آره من باختم؛ سینمای ایران را باختم؛ دیگر قرارداد ندارم و پول درنمیآورم! من را عصبانی نکن؛ کسی که خطرناک است تویی؛ من عصبانیام!
و نفر چهارم، اشکان خطیبی است که میگوید: «خیلی داغونم... بیا به روی خودمون نیاریم.» او همچنین گفته است: مردم به من میگویند وطنفروش؛ در وضعیت ارّه در ماتحت گیر کردهام؛ من باید بستری شوم؛ بیرون از ایران هیچ گ... نیستید؛ داغونتر از همه هستم!
آنچه در این میان باید به یاد همه وطنفروشان بیهویت آورد، تلنگری است که دکتر ابراهیمی دینانی چهره ماندگار فلسفه و حکمت، سال 1395 در گفتوگو با احسان کرمی (برنامه امضا/ شبکه 3) زد:
کرمی: فلسفه به چه درد مردم معمولی میخوره و کجای زندگی هست که این همه ما فیلسوف داشتیم و از فلسفه صحبت میشه؟ آیا اصلاً فلسفه باید جایگاهی داشته باشد؟
استاد دینانی: فلسفه به شما میگوید که معنی زندگی چیست؟ شما زندگی میکنید. میدانی که برای چی زندگی میکنی یا نمیدانی؟! صادقانه به من جواب بده! جوابت چیه؟ معنی زندگی چیه و برای چی زندگی میکنی؟!
کرمی: من فکر میکنم نادانستههام در اینباره بیشتر از دانستههامه.
استاد دینانی: من از مقدارش نپرسیدم، کلاه سر من نگذار! اگر من میپرسم برای چی زندگی میکنی و چرا میخواهی به زندگی ادامه بدهی، جوابت چیه؟!
کرمی: در یک جمله یا یک واژه؟
استاد دینانی: حالا هر چی ده تا جمله! جواب بده معنی زندگی چیه؟ زندگی معنی دارد یا ندارد؟ و اگر معنی دارد چیست؟ اون آقا اونجا ماتش برده، اون میگه میخوام برم ناهار بخورم، یلّلی برم...
کرمی: نه کسی نمیتونه پاسخ قطعی به این سؤال بده.
استاد دینانی: اگر نداند حیوانی زندگی میکند. اگر نداند برای چه زندگی میکند و معنی زندگی چیست و زندگی کند، با حیوان چه فرقی دارد. حیوانات زندگی میکنند یا نمیکنند؟
کرمی: بله طبیعتاً ...
استاد دینانی: خوب شاید هم از ما بهتر. میدانند برای چی زندگی میکنند؟
کرمی: نه!
استاد دینانی: اگر ما هم زندگی کنیم و ندانیم معنی زندگی چیست، با حیوانات چه فرقی داریم؟!
۳:۲۰
1_22731639438.mp3
۵۲:۰۴-۳۰.۸۵ مگابایت
با موضوع «جهاد تبیین»
https://eitaa.com/behzadzare
۲۲:۰۱
توئیت بسیار جالب جمال ریان مجری الجزیره :
چرا بیشترِ دولت های عربی بیشتر، نسبت به مقاومت کینه دارند!؟در حالی که دشمن اصلی و مشترک آنها صهیونیست است...!!!
جمال ریان مجری الجزیره در قالب داستانی(اروپایی) دلیل کینه برخی دولت های عربی از مقاومت را اینگونه مطرح می کند:
سربازان وارد روستایی شدند به همه زنان تجاوز کردند جز یک نفر که مقاومت کرد و سرباز را کشت و سرش را برید، بعد از بازگشت سربازان زنان از خانه بیرون آمدند و گریه میکردند جز زنی که سرباز را کشته بود، این زن در حالی که سر بریده سرباز در دستش بود با عزت نفس و افتخار خطاب به زنان روستا گفت: آیا فکر کردید من اجازه میدهم او به من تجاوز کند بدون اینکه او مرا بکشد یا من او را کشته باشم؟(یا مرگ یا عزت)
زنان روستا به هم نگاهی کردند و تصمیم گرفتند او را بکشند تا مجبور نباشند یک شخص عزتمند را تحمل کنند و همچنین مورد سرزنش شوهرانشان قرار نگیرند که چرا "مقاومت" نکردند.
آنها شرف را کشتند تا بتوانند با عار زندگی کنند...
چرا بیشترِ دولت های عربی بیشتر، نسبت به مقاومت کینه دارند!؟در حالی که دشمن اصلی و مشترک آنها صهیونیست است...!!!
جمال ریان مجری الجزیره در قالب داستانی(اروپایی) دلیل کینه برخی دولت های عربی از مقاومت را اینگونه مطرح می کند:
سربازان وارد روستایی شدند به همه زنان تجاوز کردند جز یک نفر که مقاومت کرد و سرباز را کشت و سرش را برید، بعد از بازگشت سربازان زنان از خانه بیرون آمدند و گریه میکردند جز زنی که سرباز را کشته بود، این زن در حالی که سر بریده سرباز در دستش بود با عزت نفس و افتخار خطاب به زنان روستا گفت: آیا فکر کردید من اجازه میدهم او به من تجاوز کند بدون اینکه او مرا بکشد یا من او را کشته باشم؟(یا مرگ یا عزت)
زنان روستا به هم نگاهی کردند و تصمیم گرفتند او را بکشند تا مجبور نباشند یک شخص عزتمند را تحمل کنند و همچنین مورد سرزنش شوهرانشان قرار نگیرند که چرا "مقاومت" نکردند.
آنها شرف را کشتند تا بتوانند با عار زندگی کنند...
۳:۳۳
ملکالموت رفت پیش خدا
۱- روز شنبه آقای جوادییگانه، رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاستجمهوری نامه استعفای خود را که خطاب به سرپرست نهاد ریاست جمهوری نوشته بود، منتشر کرد. ایشان گزارش روزانه مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاستجمهوری را هم ضمیمه استعفای خویش کرده است، گزارشی که حاوی دغدغههای اعلام شده مردم در تماس با مرکز یاد شده است. فهرست تماسهای مردم با مرکز ارتباطات مردمی رئیسجمهور به وضوح نشان میدهد که میان دغدغههای مردم و آنچه برخی از دولتمردان بهعنوان دغدغه و خواست مردم یاد میکنند و به آن مشغولند، فاصله فراوانی وجود دارد. فاصلهای که گاه در حد و اندازه تناقض است. تیتر یک و گزارش کیهان امروز با عنوان «مردم درگیر مشکلات اقتصادی، مدیران دولتی سرگرم حاشیهسازی» به همین موضوع اختصاص دارد. نوشته پیشروی اشاره به نکتهای در همان سمت و سوی است.۲- در فهرست دغدغههای مردمی که آقای جوادییگانه با مسئولیتشناسی و از سر صدق منتشر کردهاند، اعتراضاتی نظیر، افزایش قیمت برق، گرانیهای افسارگسیخته، مطالبات بازنشستگان، اعتراض به گسترش بیحجابی، بیتوجهی به مشکلات اقتصادی و معیشتی، انتقاد به دهکبندی برای دریافت یارانه، سقوط ارزش پول ملی، بیتوجهی به شرایط بازنشستگان و دهها نمونه دیگر از این دست دیده میشود.۳- مقایسه دغدغهها و خواستههای مردم با آنچه برخی از مدیران و کارگزاران دولت در پوشش خواستههای مردم و مشکلات موجود بر زبان و قلم دارند، نشان میدهد که [دستکم] بخشی از مدیران و کارگزارانی که رئیسجمهور محترم برای گرهگشایی از مشکلات مردم به کار گرفتهاند، نه فقط با دغدغههای مردم بیگانهاند، بلکه انگار برای مقابله با مشکلات آنها کمر همت بستهاند! و شواهد موجود حکایت از آن دارد که همین خواستههای بیارتباط با مردم را به عنوان خواستهها و دغدغههای مردم به رئیسجمهور محترم گزارش کردهاند!۴- اکنون از جناب پزشکیان که در سلامت و دغدغهای که برای خدمت به مردم دارند تردیدی نیست، این پرسش در میان است که آیا مدیران یادشده برای حضور در پستهایی که اشغال کردهاند، شایستگی دارند؟! به نظر نمیرسد که پاسخ این سؤال مثبت باشد(!). جناب پزشکیان، برادر عزیز و بزرگوار، مدیران یاد شده با جنابعالی همسو و همدغدغه نیستند. بایسته آن است و چاره دیگری نیست که برای رفع این مشکل دست به کاری کارستان بزنید.۵- با پوزش از همه پزشکان عزیز و از جمله جناب دکتر پزشکیان، اشاره به سرودهای از مرحوم شمس الحکماء، میرزا علیخان لعلی تبریزی را [که او نیز پزشک بوده است] وصفالحال میدانیم؛ بخوانید!ملکالموت رفت پیش خدا گفت سبحان ربی الاعلی یک طبیبی است در محله ما من یکی قبض و او کند صد تایا بفرما که جان او گیرم یا مرا شغل دیگری فرما
حسین شریعتمداری
۱- روز شنبه آقای جوادییگانه، رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاستجمهوری نامه استعفای خود را که خطاب به سرپرست نهاد ریاست جمهوری نوشته بود، منتشر کرد. ایشان گزارش روزانه مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاستجمهوری را هم ضمیمه استعفای خویش کرده است، گزارشی که حاوی دغدغههای اعلام شده مردم در تماس با مرکز یاد شده است. فهرست تماسهای مردم با مرکز ارتباطات مردمی رئیسجمهور به وضوح نشان میدهد که میان دغدغههای مردم و آنچه برخی از دولتمردان بهعنوان دغدغه و خواست مردم یاد میکنند و به آن مشغولند، فاصله فراوانی وجود دارد. فاصلهای که گاه در حد و اندازه تناقض است. تیتر یک و گزارش کیهان امروز با عنوان «مردم درگیر مشکلات اقتصادی، مدیران دولتی سرگرم حاشیهسازی» به همین موضوع اختصاص دارد. نوشته پیشروی اشاره به نکتهای در همان سمت و سوی است.۲- در فهرست دغدغههای مردمی که آقای جوادییگانه با مسئولیتشناسی و از سر صدق منتشر کردهاند، اعتراضاتی نظیر، افزایش قیمت برق، گرانیهای افسارگسیخته، مطالبات بازنشستگان، اعتراض به گسترش بیحجابی، بیتوجهی به مشکلات اقتصادی و معیشتی، انتقاد به دهکبندی برای دریافت یارانه، سقوط ارزش پول ملی، بیتوجهی به شرایط بازنشستگان و دهها نمونه دیگر از این دست دیده میشود.۳- مقایسه دغدغهها و خواستههای مردم با آنچه برخی از مدیران و کارگزاران دولت در پوشش خواستههای مردم و مشکلات موجود بر زبان و قلم دارند، نشان میدهد که [دستکم] بخشی از مدیران و کارگزارانی که رئیسجمهور محترم برای گرهگشایی از مشکلات مردم به کار گرفتهاند، نه فقط با دغدغههای مردم بیگانهاند، بلکه انگار برای مقابله با مشکلات آنها کمر همت بستهاند! و شواهد موجود حکایت از آن دارد که همین خواستههای بیارتباط با مردم را به عنوان خواستهها و دغدغههای مردم به رئیسجمهور محترم گزارش کردهاند!۴- اکنون از جناب پزشکیان که در سلامت و دغدغهای که برای خدمت به مردم دارند تردیدی نیست، این پرسش در میان است که آیا مدیران یادشده برای حضور در پستهایی که اشغال کردهاند، شایستگی دارند؟! به نظر نمیرسد که پاسخ این سؤال مثبت باشد(!). جناب پزشکیان، برادر عزیز و بزرگوار، مدیران یاد شده با جنابعالی همسو و همدغدغه نیستند. بایسته آن است و چاره دیگری نیست که برای رفع این مشکل دست به کاری کارستان بزنید.۵- با پوزش از همه پزشکان عزیز و از جمله جناب دکتر پزشکیان، اشاره به سرودهای از مرحوم شمس الحکماء، میرزا علیخان لعلی تبریزی را [که او نیز پزشک بوده است] وصفالحال میدانیم؛ بخوانید!ملکالموت رفت پیش خدا گفت سبحان ربی الاعلی یک طبیبی است در محله ما من یکی قبض و او کند صد تایا بفرما که جان او گیرم یا مرا شغل دیگری فرما
۲:۵۲