عکس پروفایل 🎸🎼ساز نواختن🎼🎸

🎸🎼ساز نواختن🎼🎸

۱۴۹عضو
بازارسال شده از 🎸🎼ساز نواختن🎼🎸
لینک ناشناش
#رهانا


https://daigo.ir/secret/6646899241

۱۰:۱۲

انرژی و لایک یادتون نره

۱۰:۱۲

🎸🎼ساز نواختن🎼🎸
undefinedundefinedساز نواختنundefinedundefined undefinedundefinedورق چهل و چهارundefinedundefined جانان: امیر کلی پیم داده بود ولی حوصلع جواب دادن نداشتم ک یهو گوشیم زنگ خورد ناشناس بود شروع مکالمه جانان: بله ناشناس(دختره): سلام جانان خانم خوبی جانان: سلام ممنون شما ناشناس: فعلا زوده بفهمی من کیم ولی ی سوال از عکسی ک واست فرستادم خوشت اومد جانان: کدوم عکس ناشناش: عکس عشقت با ی دختر جانان: چیی... ت اون عکس رو فرستادی.. ت کی ناشناس: ی ادرس واست میفرستم فردا بیا اونجا ولی باید تنها بیای اگ کسی همراهت بیاد دیگ کارت با منه جانان: خیله خوب باش پایان مکالمه جانان: استرس داشتم واسه فردا نمیدونستم چ بلایی قرارع سرم بیاد ت همین حال بودم ک صدا رهانا اومد رهانا: جانان بیا پایین امیر اومده جانان: رفتم پایین ک دیدم امیر با ی قیافه نگران و کمی اعصبانی وایساده کنار مبل سلام امیر: سلام معلوم هس کجایی چرا جوابمو نمیدی جانان: دلیلی نمیبینم بهت توضیح بدم روژین: جانان امیر: جانان چی میگی جانان: همون ک شنیدی امیر: رفتم سمتش دستشو گرفتم خیرع شدم بهش جانانم چیشده چرا اینطوری حرف میزنی جانان: امیر برو فردا صبح undefinedundefined جانان: صبح با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم اماده شدم رفتم پایین سوار ماشین شدم رفتم سمت ادرسی ک اون دختره فرستاده بود رهانا: امیر دیروز بهم گف اگ جانان جایی رف یا چیزی شد بهش بگم بعد اینک جانان رف ب امیر زنگ زدم گفتم الان راه افتاد تا بره امیر: بعد زنگ رهانا سریع اماده شدم رفتم سمت خونه جانان اینا ولی نبود کمی رفتم جلوتر ک چراغ قرمز شد ک یهو ماشین جانان رو دیدم ک جلوعه من بود جانان: بعد چند دقیقه رسیدم ب اون ادرسی ک فرستاده بود از ماشین پیاده شدم ی خونه بزرگ بود ک درش باز بود رفتم داخل امیر: خیلی دوس داشتم بدونم اینجا خونه کیه نکنه عوض شدن اخلاقش ب اینجا مربوط بشع نفس: خوش اومدی بیا ت جانان: رفتم داخل ک چندتا نگهبان هم اونجا بودن نشستم رو مبل ک اون دختره هم نشست جلوم خب می شنوم
چطور بود
عالیundefined
بدنبودundefined

۱۰:۱۳

thumnail
امیرجان کارو زندگی نداری همش ت یوتویوب انلاینیundefinedundefinedundefined#جانان

۱۰:۳۳

کی پارت میخواد

۱۹:۱۵

undefinedundefinedساز نواختنundefinedundefined

undefinedundefinedورق چهل و پنچundefinedundefined

نفس: عجله داریا

جانان: خیلی

امیر: وارد حیاط خونه شدم ی خونه بزرگ با حیاط بزرگی بود پشت خونه چندنا نگهبان بود ک منو نمی دیدن چون پشتشون ب من بود رفتم جلوتر ک ی صداهایی شنیدم وایسادم همونجا تا ببینم چی میگن

نفس: اون عکسه دختره ک با امیر بود عکس من بود ولی برا خیلی وقت پیشه من و امیر قبلا باهم رل بودیم تا اینک امیر منو ول کرد اومد با ت اوک شد ولی اینو بدون امیر منو بیشتر از ت دوس داره ت فقط ی بازیچه ای براش اون اصلا تورو دوس نداره (با عشوه و سرد)

جانان: نمیتونستم حرفاش رو حظم کنم حرفاش مثل ی دیالوگ برام تکرار میشد اشکام سرازیر میشدن

نفس: الانم بهتره بهش زنگ بزنی و بگی دیگ دوسش نداریو باهاش کات کنی اگ این کارو نکنی برات بد تموم میشع

جانان: ولی.. (گریه)

نفس: ولی نداره باید این کارو انجام بدی وگرنه ی بلایی سر خودت و خوانوادت می یارم ک پشیمون بشی

جانان: ی نفس عمیقی کشیدم بعدم با همون حالت گریه گفتم
باش

نفس: افرین بعد اینک باهاش کات کردی ب همون شماره ک دیروز بهت زنگ زدم، زنگ بزن باهات کار دارم

جانان: سری تکون دادمو از جام بلند شدم تا از اون خونه برم

امیر: باورم نمیشد این دختره داره همچنین زری میزنه من اصلا این دخترع رو نمیشناسم داشتم ب حرفاشون گوش میکردم داش درباره کات کردن میگف دختره عوضی ، کمی ب صداش گوش دادم ک حس کردم برام اشناس کمی ک دقت کردم فهمیدم این رفیق بهاره، این دختره از اون اولم میخواست زندگی منو خراب کنه
ت همین فکر بودم ک صدا پایین اومدن دستیگره در اومد سریع از حیاط اومدم بیرون رفتم سمت ماشین خودم

جانان: از اون خونه خارج شدم سوار ماشین شدم سرمو گذاشتم رو فرمون ماشین همه روزای خوبم با امیر جلوم رژه میرف حالم خیلی بد بود تنها چیزی ک میخواستم این بود ک تنها باشم تا بیشتر ب این موضوع فکر کنم

امیر: منتظر موندم تا جانان بره بعد اینک رف
منم رفتم سمت خونه خالم چون بهار اونجا بود(بهار دخترخاله امیره) بعد چند دقیقع رسیدم رفتم بالا ک خاله درو باز کرد

مریم: سلام امیر جان خوبی خاله

امیر: سلام خاله مرسی بهار هس

مریم: اره ت اتاقشه

امیر: مرسی من میرم پیش بهار

مریم: باش راحت باش

امیر: رفتم سمت اتاق بهار در زدم

بهار: کیه

امیر: منم

بهار: بیا ت

امیر: سلام

بهار: به سلام چ عجب شما رو دیدیم

امیر: ی کاری داشتم ک اومدم

بهار: عه چ کاری

امیر: بهار.........
همه چی رو توضیح دادم بهش

۲۰:۲۰

بازارسال شده از 🎸🎼ساز نواختن🎼🎸
https://daigo.ir/secret/7661693888
لینک ناشناس
#جانان

۲۰:۲۰

سلامم قشنگای من#جانان

۹:۲۴

thumnail
مرسی عزیزم#جانان

۹:۲۹

thumnail
۱:undefinedundefined

2: باش عزیزم

3: بوس

4: ممنون گلم

۵و۶: چشم
#جانان

۹:۳۰

undefinedundefinedساز نواختنundefinedundefined

undefinedundefinedورق چهل و ششundefinedundefined

بهار: مطمعنی کاره نفسه

امیر: معلومه ک مطعنم اونه ک فقط میخواد زندگیه منو خراب کنه

بهار: خب میخوای چیکار کنی

امیر: میخوام توم کمکش کنی

بهار: دیونه ای ت

امیر: بهار توم برو بهش بگو میخوای ت کاری ک قرارع بکنه کمکش کنی تا ببینی قصدش از این کار چیه

بهار: انتظار داری قصدش چی باش اون تورو میخواد

امیر: ولی من جانان رو میخواممم
کاری ک بهت گفتم رو انجام بده بهار

بهار: باش فقط بخاطر ت و جانان

امیر: مرسی بهترین دخترخاله

......................................
جانان: بعد کلی گریه رفتم خونه ماشین رو پارک کردم رفتم بالا ک دیدم بچه ها اومدن امیرم باهاشون بود ی سلام سرد دادم رفتم ت اتاقم

امیر: بعد اینک با بهار حرف زدم به رهام و بقیه قضیه رو گفتم چون اونا هم میتونستن کمکم کنن بعد با دخترا قرار گذاشتیم تا بریم خونشون منتظر جانان بودیم ک بلخره اومد با اون چشای خوشگلش ولی اشکی نگاهی بهم انداختو رف ت اتاقش بمیرم براش ک فکر میکنه بهش خیانت کردم

رهام: امیر نمیخوای باهاش حرف بزنی

امیر: چرا الان میرم
رفتم سمت اتاقش ک صدا گریه هاش داش می یومد ی در زدم بدون اینک متتظر بدونم بگ کیه درو باز کردم رفتم داخل

جانان: برو بیرون

امیر: نمیخوای چیزی بگی

جانان: از چی بگم از اینک زندگیم داره میره رو هوا از اینک عشقم داره بهم خیانت میکنه

امیر: خودتم خوب میدونی من هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم ت تمام زندگی منی جانان

جانان: دورغه همه حرفات دورغه زندگیت یکی دیگس ن من

امیر: ن من یدونه زندگی دارم اونم تویی اگ توم نباشی پس منم هیچ زندگی ندارم

جانان: حرفاش خیلی قشنگ بود ی جورایی ارومم میکرد ولی نمیخواستم با این حرفاش گول بخورم

امیر: رفتم نشستم روبه روش شروع کردم ب توضیح دادن همه چی
امروز میدونم رفته بودی کجا میدونم رفته بود پیش اون دخترع نفس ولی بدون همه حرفاش دورغ بود اون میخواد من و ت رو ازهم جدا کنه من اصلا اونو نمی شناسم

جانان: اگ نمیشناسی پس از کجا میدونی اسمش نفسه

امیر: میشناسمش ول اونطوری شناسی ک ت فکر میکنی ن
نفس رفیقه دخترخالم بهاره قبل از اینک باهات اشنا بشم همش قصد داش بهم نزدیک بشه کارایی میکرد ک بهش وابسته بشم ولی من هیچ وقت نگاهی هم بهش نمیکردم چون ازش متنفرم بودم الانم هستم میتونی از بهارم بپرسی

جانان:

امیر: جانان اون فقط میخواد زندگیه منو خراب کنه بخاطر همین اومده همچین حرفایی رو بهت زده

جانان: از کجا بدونم حرفات راسته

امیر: میتونی بریم از بهار بپرسیم بهار از هر لحظه ب لحظش خبر داره

جانان: باش فردا میریم ازش میپرسیم ولی اگ اون برعکس حرفای ت رو بزنه دیگ منو نمیبینی

امیر: باش زندگیم

۹:۳۴

بازارسال شده از 🎸🎼ساز نواختن🎼🎸
https://daigo.ir/secret/7661693888
لینک ناشناس
#جانان

۹:۳۴

🎸🎼ساز نواختن🎼🎸
undefinedundefinedساز نواختنundefinedundefined undefinedundefinedورق چهل و ششundefinedundefined بهار: مطمعنی کاره نفسه امیر: معلومه ک مطعنم اونه ک فقط میخواد زندگیه منو خراب کنه بهار: خب میخوای چیکار کنی امیر: میخوام توم کمکش کنی بهار: دیونه ای ت امیر: بهار توم برو بهش بگو میخوای ت کاری ک قرارع بکنه کمکش کنی تا ببینی قصدش از این کار چیه بهار: انتظار داری قصدش چی باش اون تورو میخواد امیر: ولی من جانان رو میخواممم کاری ک بهت گفتم رو انجام بده بهار بهار: باش فقط بخاطر ت و جانان امیر: مرسی بهترین دخترخاله ...................................... جانان: بعد کلی گریه رفتم خونه ماشین رو پارک کردم رفتم بالا ک دیدم بچه ها اومدن امیرم باهاشون بود ی سلام سرد دادم رفتم ت اتاقم امیر: بعد اینک با بهار حرف زدم به رهام و بقیه قضیه رو گفتم چون اونا هم میتونستن کمکم کنن بعد با دخترا قرار گذاشتیم تا بریم خونشون منتظر جانان بودیم ک بلخره اومد با اون چشای خوشگلش ولی اشکی نگاهی بهم انداختو رف ت اتاقش بمیرم براش ک فکر میکنه بهش خیانت کردم رهام: امیر نمیخوای باهاش حرف بزنی امیر: چرا الان میرم رفتم سمت اتاقش ک صدا گریه هاش داش می یومد ی در زدم بدون اینک متتظر بدونم بگ کیه درو باز کردم رفتم داخل جانان: برو بیرون امیر: نمیخوای چیزی بگی جانان: از چی بگم از اینک زندگیم داره میره رو هوا از اینک عشقم داره بهم خیانت میکنه امیر: خودتم خوب میدونی من هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم ت تمام زندگی منی جانان جانان: دورغه همه حرفات دورغه زندگیت یکی دیگس ن من امیر: ن من یدونه زندگی دارم اونم تویی اگ توم نباشی پس منم هیچ زندگی ندارم جانان: حرفاش خیلی قشنگ بود ی جورایی ارومم میکرد ولی نمیخواستم با این حرفاش گول بخورم امیر: رفتم نشستم روبه روش شروع کردم ب توضیح دادن همه چی امروز میدونم رفته بودی کجا میدونم رفته بود پیش اون دخترع نفس ولی بدون همه حرفاش دورغ بود اون میخواد من و ت رو ازهم جدا کنه من اصلا اونو نمی شناسم جانان: اگ نمیشناسی پس از کجا میدونی اسمش نفسه امیر: میشناسمش ول اونطوری شناسی ک ت فکر میکنی ن نفس رفیقه دخترخالم بهاره قبل از اینک باهات اشنا بشم همش قصد داش بهم نزدیک بشه کارایی میکرد ک بهش وابسته بشم ولی من هیچ وقت نگاهی هم بهش نمیکردم چون ازش متنفرم بودم الانم هستم میتونی از بهارم بپرسی جانان: امیر: جانان اون فقط میخواد زندگیه منو خراب کنه بخاطر همین اومده همچین حرفایی رو بهت زده جانان: از کجا بدونم حرفات راسته امیر: میتونی بریم از بهار بپرسیم بهار از هر لحظه ب لحظش خبر داره جانان: باش فردا میریم ازش میپرسیم ولی اگ اون برعکس حرفای ت رو بزنه دیگ منو نمیبینی امیر: باش زندگیم
اینم ی پارت یهوییundefinedundefined

۹:۳۴

لایک و انرژی یادتون نرهundefined#جانان

۹:۳۵

سلامی دوبارع ببخشید یهو غیبم زد رفته بودیم بیرون الانم بریم ناشناس ها رو جواب بدیم#جانان

۱۴:۱۸

thumnail
۱: مرسی عزیزم یکم دیگ میزارم

2: قربونتundefined

3: فدات بشمundefined

4: ب فداتون undefined

5: یهو چیundefined
#جانان

۱۴:۲۰

thumnail
اگ کرمم گذاشت چشمundefinedundefined#جانان

۱۴:۲۱

undefinedundefinedساز نواختنundefinedundefined

undefinedundefinedورق چهل و هفتundefinedundefined

امیر: باش زندگیم

فردا صبحundefinedundefined

جانان: با الارم گوشیم ک ساعت 1 رو نشون میداد بیدار شدم دیشب بخاطر سردردم تا صبح بیدار بودم الانم ک بیدار شدم رفتم پذیرایی ک دیدم فقط رهاناس
صبح بخیر

رهانا: سلام منظورت ظهر بخیره

جانان: حالاهرچی
بقیه کجان

رهانا: با عشقشون رفتن بیرون

جانان: اوم

......................................

امیر: ب جانان زنگ زدم تا اماده بشه بریم پیش بهار، بهار امروز خونه بود باهاش هماهنگ کردم بریم خونشون
من رفتم

مسعود: کجا ب سلامتی

امیر: دنبال جانان
خدافظ

جانان: بعد زنگ امیر رفتم اماده شدم یدونم قهوه خوردم تا سرحال بشم چون واقعا این س روز حوصله هیچی رو ندارم
رهانا من رفتم خدافظ

رهانا: مواظب خودت باش خدافظ

امیر: ت ماشین منتظر بودم تا جانان بیاد ک بلخره اومد تیپی ک زده بود خیلی خوب دلم میخواست بغلش کنم ولی میدونستم نمیزاره

جانان: سلام

امیر: سلام نفسم

جانان: فعلا نفست نیستم

امیر: بخوای یا نخوای شمل نفسع بنده هستی خوشتیپ خانم

جانان: زبون نریز بریم

چند دقیقه بعدundefinedundefined

امیر: رسیدیم
رفتم زنگ رو زدم ک بهار درو باز کرد رفتیم داخل

بهار: سلام خوش اومدین بیاین ت

جانان: سلام ممنون
بهار اومد بغلم کرد منم مثل خودش بغلش کردم

امیر: خالع نیس

بهار: ن رفتع پیش مامانت

امیر: اوک بهار

بهار: جانم

امیر: خودت میدونی دیگ واسع چی اومدیم اینجا پس همه چی رو ب جانان توضیح بده

جانان: س تایی نشستیم رو مبل ک بهار شروع کرد ب توضیح دادن ماجرا

بهار: راستش من دوسال پیش با ی دختری ب نام نفس دوست شدیم رفیقای صمیمی بودیم تا اینک ی بار اومد خونم اونجا امیر رو دید قبل اینک امیرم ببینه فنش بود هروقت امیر رو میدید کاری میکرد ک بهش نزدیک بشه ولی امیر هیج وقت دوس نداشت ب نفس نزدیک بشع چندروز پیش ک امیر بهم زنگ زد گف باهات اشنا شد نفس هم پیشم بودو همه چی رو شنید اعصبانی شدو رف بعدشم ک اون عکسا ها رو برات فرستاد و تهدیدها

جانان: یعنی...

امیر: یعنی اینک من هیچ رابطه ای با اون دختره نداشتم ت اولین دختری هستی ک من باهاش وارد رابطه شدم

بهار: جانان زندگیتو بخاطر ی عکس فوتوشاپ و حرفای چرت و پرت خراب نکن

۱۴:۳۱

بازارسال شده از 🎸🎼ساز نواختن🎼🎸
https://daigo.ir/secret/7661693888
لینک ناشناس
#جانان

۱۴:۳۱

اینم ی پارت دیگ قدرمو بدونید انقدر پارت میزارم براتونundefined#جانان

۱۴:۳۲