•vocabulary
احتکار/انبار کردنto hoard
در شروع همه گیری(پاندمی) ویروس کورونا برخی شروع به انبار کردن ماسک و دستکش کردند.At the beginning of Corona virus pandemic, some people started hoarding face masks and gloves.
مثال: درست نیست وقتی که مردم چیزی رو نیاز دارند آنرا احتکار کرد.That's not right to hoard something when people need that.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
احتکار/انبار کردنto hoard
در شروع همه گیری(پاندمی) ویروس کورونا برخی شروع به انبار کردن ماسک و دستکش کردند.At the beginning of Corona virus pandemic, some people started hoarding face masks and gloves.
مثال: درست نیست وقتی که مردم چیزی رو نیاز دارند آنرا احتکار کرد.That's not right to hoard something when people need that.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۹:۴۳
•point
arrive in
برای مکان های بزرگ مثل شهرها و کشورها و قاره ها استفاده میشه
مثل چی؟
We arrived in London yesterday.
ما دیروز به لندن رسیدیم.
arrive at
برای مکان های محدودتر مثل ساختمان یا لوکیشن های کوچک تر استفاده میشه
مثل چی؟
She arrived at the wedding with a beautiful dress.
او با پیراهن زیبا به عروسی رسید.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
arrive in
برای مکان های بزرگ مثل شهرها و کشورها و قاره ها استفاده میشه
مثل چی؟
We arrived in London yesterday.
ما دیروز به لندن رسیدیم.
arrive at
برای مکان های محدودتر مثل ساختمان یا لوکیشن های کوچک تر استفاده میشه
مثل چی؟
She arrived at the wedding with a beautiful dress.
او با پیراهن زیبا به عروسی رسید.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۵:۱۸
•expression
و یک اصطلاحوقتی قصد داریم بگوییم « در شرف کاری هستیم یعنی خیلی نزدیک به انجام کاری هستیم(دیگه داریم تقریبا اون کارو شروع به انجام میکنیم) از عبارت زیر استفاده می کنیم:to be(am/is/are) about to (do something)
مثال: وقتی زنگ زدی بهم دیگه داشتم می رفتم.I was about to leave when you called me.
مثال: خوش اومدی جان، ما همین الان داشتیم شروع به شام خوردن می کردیم.John, welcome! We are just about to eat dinner.
مثال: اون دیگه داره از کوره در میره.(چیزی نمونده)He is about to lose temper.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
و یک اصطلاحوقتی قصد داریم بگوییم « در شرف کاری هستیم یعنی خیلی نزدیک به انجام کاری هستیم(دیگه داریم تقریبا اون کارو شروع به انجام میکنیم) از عبارت زیر استفاده می کنیم:to be(am/is/are) about to (do something)
مثال: وقتی زنگ زدی بهم دیگه داشتم می رفتم.I was about to leave when you called me.
مثال: خوش اومدی جان، ما همین الان داشتیم شروع به شام خوردن می کردیم.John, welcome! We are just about to eat dinner.
مثال: اون دیگه داره از کوره در میره.(چیزی نمونده)He is about to lose temper.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۵:۱۹
•Expression
اصطلاحات مربوط به دانشگاه و محوطهی دانشگاه (مناسب برای لیسنیگ و اسپیکینگ):
Prerequisite n. a course required before a student is eligible to take a higher level course(درس) پیشنیاز، پیشنیاز • I have to pass the prerequisites before I can register for the next class.من باید قبل از ثبتنام برای کلاس بعدی، پیشنیازهایش را پاس کنم. • A reasonable proficiency in English is a prerequisite for the course.
__ Quarter n. a school term that is usually ten to twelve weeks in length یک ترم تحصیلی 10-12 هفتهای • You could take fewer classes next quarter.ترم بعدی میتونی کلاسهای کمتری بگیری. • I need to study harder next quarter.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
اصطلاحات مربوط به دانشگاه و محوطهی دانشگاه (مناسب برای لیسنیگ و اسپیکینگ):
Prerequisite n. a course required before a student is eligible to take a higher level course(درس) پیشنیاز، پیشنیاز • I have to pass the prerequisites before I can register for the next class.من باید قبل از ثبتنام برای کلاس بعدی، پیشنیازهایش را پاس کنم. • A reasonable proficiency in English is a prerequisite for the course.
__ Quarter n. a school term that is usually ten to twelve weeks in length یک ترم تحصیلی 10-12 هفتهای • You could take fewer classes next quarter.ترم بعدی میتونی کلاسهای کمتری بگیری. • I need to study harder next quarter.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۳:۵۵
•Expression
چند اصطلاح با once:
once and for allیکبار و برای همیشهWe need to settle this once and for all.Our intention is to destroy their offensive capability once and for all.
(every) once in a while:برخی اوقات، گاهی اوقاتمعادلها:occassionally, from time to time, (every) now and then/again, every so often, on occasion, at times, sometimes, off and on, at intervals, periodically, sporadically, intermittently.
We meet for lunch once in a while.
once in a lifetimeیکبار در طول زندگی (اتفاق مهم، خوششانسی و...)An opportunity as good as this arises once in a lifetime.
at oncea) immediately, without delayفوراً، بیدرنگ He came home at once when he heard his wife was ill.
b ) simultaneouslyبطور همزمانThey all started talking at once.
once upon a time روزی روزگاری، يه زمانی (در داستان يا اشاره به زمانی دور در گذشته)Once upon a time there was a beautiful young princess with long golden hair. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
چند اصطلاح با once:
once and for allیکبار و برای همیشهWe need to settle this once and for all.Our intention is to destroy their offensive capability once and for all.
(every) once in a while:برخی اوقات، گاهی اوقاتمعادلها:occassionally, from time to time, (every) now and then/again, every so often, on occasion, at times, sometimes, off and on, at intervals, periodically, sporadically, intermittently.
We meet for lunch once in a while.
once in a lifetimeیکبار در طول زندگی (اتفاق مهم، خوششانسی و...)An opportunity as good as this arises once in a lifetime.
at oncea) immediately, without delayفوراً، بیدرنگ He came home at once when he heard his wife was ill.
b ) simultaneouslyبطور همزمانThey all started talking at once.
once upon a time روزی روزگاری، يه زمانی (در داستان يا اشاره به زمانی دور در گذشته)Once upon a time there was a beautiful young princess with long golden hair. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۳:۵۶
•vocabulary
کلمات مرتبط با ورزش در فضای باز : با مثال words about Outdoor Sports
1. Hiking 🥾معنی: کوهنوردیمثال: We went hiking in the mountains last weekend.ترجمه: آخر هفته گذشته برای کوهنوردی به کوهها رفتیم.
2. Fishing معنی: ماهیگیریمثال: Fishing is a relaxing outdoor activity.ترجمه: ماهیگیری یک فعالیت آرامشبخش در فضای باز است.
3. Rock Climbing معنی: صخرهنوردیمثال: Rock climbing requires strength and focus.ترجمه: صخرهنوردی نیاز به قدرت و تمرکز دارد.
4. Surfing معنی: موجسواریمثال: Surfing is popular on the beach during summer.ترجمه: موجسواری در تابستان در ساحل محبوب است.
5. Soccer معنی: فوتبالمثال: They play soccer in the field every weekend.ترجمه: آنها هر آخر هفته در زمین فوتبال بازی میکنند.
اگه کلمهی دیگه ای اومد به ذهنتون حتما برام کامنت کنین
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
کلمات مرتبط با ورزش در فضای باز : با مثال words about Outdoor Sports
1. Hiking 🥾معنی: کوهنوردیمثال: We went hiking in the mountains last weekend.ترجمه: آخر هفته گذشته برای کوهنوردی به کوهها رفتیم.
2. Fishing معنی: ماهیگیریمثال: Fishing is a relaxing outdoor activity.ترجمه: ماهیگیری یک فعالیت آرامشبخش در فضای باز است.
3. Rock Climbing معنی: صخرهنوردیمثال: Rock climbing requires strength and focus.ترجمه: صخرهنوردی نیاز به قدرت و تمرکز دارد.
4. Surfing معنی: موجسواریمثال: Surfing is popular on the beach during summer.ترجمه: موجسواری در تابستان در ساحل محبوب است.
5. Soccer معنی: فوتبالمثال: They play soccer in the field every weekend.ترجمه: آنها هر آخر هفته در زمین فوتبال بازی میکنند.
اگه کلمهی دیگه ای اومد به ذهنتون حتما برام کامنت کنین
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۴:۰۲
•point
عباراتی که نشون میده انگلیسیت خفنه!
I couldn’t agree more.کاملا موافقم.
That’s not the point.مسئله این نیست.
It doesn’t make sense.این منطقی نیست.
It’s up to you.به خودت بستگی داره.
I’m on it.دارم انجامش میدم.
It’s out of my hands.از دست من خارجه.
That’s a good one!این خوب بود! (وقتی کسی شوخی میکنه)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
عباراتی که نشون میده انگلیسیت خفنه!
I couldn’t agree more.کاملا موافقم.
That’s not the point.مسئله این نیست.
It doesn’t make sense.این منطقی نیست.
It’s up to you.به خودت بستگی داره.
I’m on it.دارم انجامش میدم.
It’s out of my hands.از دست من خارجه.
That’s a good one!این خوب بود! (وقتی کسی شوخی میکنه)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۶:۳۱
•vocabulary
انواع اب و هوا در زبان انگلیسی
خیلی( گرم /سرد) Extreme (hot / cold)
شرایط آب و هوایی در ارتفاعات Alpine
خنک Cool
سرد Cold
خیلی سرد و یخبندان Freezingملایم Mild
آفتابی Sunny
مرطوب Humid = damp = moist
خشک Dry
گرم Warm
داغ Hot
خیلی گرم و سوزان Scorcher
غبارآلود Mist
صاف Clear
طوفانی Stormy
متغیر Changeable
شرجی Muggy
هوای خفقان آور Stifling
ابری Cloudy
کسل کننده Dull
بارانی Rainy
بادی Windy
یخبندان Freeze
مه آلود Foggy
رعد و برق Thunder and lighting
طوفان شدید – گردباد Hurricane – typhoon
تگرگ Hailstone
رگبار Hailstorm
طوفان همراه با آذرخش (رعد) Thunderstorm
برف Snow
باران Rain
تابش شدید نور خورشید Sunshine
ابر Cloud
باد Wind
شرایط آب و هوایی سخت Storm
بهار Spring
تابستان Summer
پاییز Autumn – fall
زمستان Winter
دوره یا فصولی که هوا مرطوب است Wet
دوره یا فصولی که هوا خشک است Dry
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
انواع اب و هوا در زبان انگلیسی
خیلی( گرم /سرد) Extreme (hot / cold)
شرایط آب و هوایی در ارتفاعات Alpine
خنک Cool
سرد Cold
خیلی سرد و یخبندان Freezingملایم Mild
آفتابی Sunny
مرطوب Humid = damp = moist
خشک Dry
گرم Warm
داغ Hot
خیلی گرم و سوزان Scorcher
غبارآلود Mist
صاف Clear
طوفانی Stormy
متغیر Changeable
شرجی Muggy
هوای خفقان آور Stifling
ابری Cloudy
کسل کننده Dull
بارانی Rainy
بادی Windy
یخبندان Freeze
مه آلود Foggy
رعد و برق Thunder and lighting
طوفان شدید – گردباد Hurricane – typhoon
تگرگ Hailstone
رگبار Hailstorm
طوفان همراه با آذرخش (رعد) Thunderstorm
برف Snow
باران Rain
تابش شدید نور خورشید Sunshine
ابر Cloud
باد Wind
شرایط آب و هوایی سخت Storm
بهار Spring
تابستان Summer
پاییز Autumn – fall
زمستان Winter
دوره یا فصولی که هوا مرطوب است Wet
دوره یا فصولی که هوا خشک است Dry
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۶:۳۲
•point
پیشوند ”-im“:
پیشوند “-im” در صورت اضافه شدن به یک سری کلمات معنای اونها رو منفی میکنه. از این پیشوند بیشتر برای اسمها و صفتها استفاده میشه. به عنوان مثال:
• possible (ممکن) —> impossible (غیرممکن)
• mature (بالغ) —> immature (نابالغ)
• perfect (عالی) —> imperfect (ناقص)
• balance (تعادل) —> imbalance (عدم تعادل)
• patient (صبور) —> impatient (کم تحمل)
• moral (اخلاقی) —> immoral (غیر اخلاقی)
• polite (مودب) —> impolite (بی ادب)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
پیشوند ”-im“:
پیشوند “-im” در صورت اضافه شدن به یک سری کلمات معنای اونها رو منفی میکنه. از این پیشوند بیشتر برای اسمها و صفتها استفاده میشه. به عنوان مثال:
• possible (ممکن) —> impossible (غیرممکن)
• mature (بالغ) —> immature (نابالغ)
• perfect (عالی) —> imperfect (ناقص)
• balance (تعادل) —> imbalance (عدم تعادل)
• patient (صبور) —> impatient (کم تحمل)
• moral (اخلاقی) —> immoral (غیر اخلاقی)
• polite (مودب) —> impolite (بی ادب)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۶:۳۳
•vocabularyکلمات مرتبط با فصل ها : با مثال words about Seasons
1. Spring معنی: بهارمثال: Spring is known for its blooming flowers and warmer weather.ترجمه: بهار به خاطر گلهای شکوفا شده و هوای گرمتر معروف است.
2. Summer معنی: تابستانمثال: In summer, people often go to the beach to relax.ترجمه: در تابستان، مردم معمولاً به ساحل میروند تا استراحت کنند.
3. Winter معنی: زمستانمثال: Winter brings cold weather and sometimes snow.ترجمه: زمستان هوای سرد و گاهی برف به همراه دارد.
4. Fall معنی: پاییزمثال: The leaves turn golden in fall , creating a beautiful landscape.ترجمه: برگها در پاییز به رنگ طلایی در میآیند و منظرهای زیبا میسازند.
5. Frost معنی: یخزدگیمثال: Frost covered the ground early in the morning during winter.ترجمه: یخزدگی زمین را در اوایل صبح در زمستان پوشاند.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
1. Spring معنی: بهارمثال: Spring is known for its blooming flowers and warmer weather.ترجمه: بهار به خاطر گلهای شکوفا شده و هوای گرمتر معروف است.
2. Summer معنی: تابستانمثال: In summer, people often go to the beach to relax.ترجمه: در تابستان، مردم معمولاً به ساحل میروند تا استراحت کنند.
3. Winter معنی: زمستانمثال: Winter brings cold weather and sometimes snow.ترجمه: زمستان هوای سرد و گاهی برف به همراه دارد.
4. Fall معنی: پاییزمثال: The leaves turn golden in fall , creating a beautiful landscape.ترجمه: برگها در پاییز به رنگ طلایی در میآیند و منظرهای زیبا میسازند.
5. Frost معنی: یخزدگیمثال: Frost covered the ground early in the morning during winter.ترجمه: یخزدگی زمین را در اوایل صبح در زمستان پوشاند.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۹:۵۴
•point
The difference between "wish & hope"
از hope وقتی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیر ممکن نیست یا در گذشته انجام شده و یا در اینده انجام میشود مثال:
we hope that they will come امیدواریم انها بیایند (مطمئن نیستیم که میان یا نه)
از wish زمانی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیرممکن است و انجام نمیشود مثال:
we wish that they could come ای کاش می امدند (ولی نمیان)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
The difference between "wish & hope"
از hope وقتی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیر ممکن نیست یا در گذشته انجام شده و یا در اینده انجام میشود مثال:
we hope that they will come امیدواریم انها بیایند (مطمئن نیستیم که میان یا نه)
از wish زمانی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیرممکن است و انجام نمیشود مثال:
we wish that they could come ای کاش می امدند (ولی نمیان)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۸:۵۰
•common mistakesاشتباهات رایج زبان آموزان
Is there place for me on the bus?Is there room for me on the bus?تو اتوبوس برای من جا هست؟
برای اینکه بگیم "جا هست؟" باید از room استفاده کنیم. کلمه room در این مواقع اصطلاحا به معنای جا برای کسی است.
There's no room for new people. جا برای افراد جدید نیست.
There's room for you to sitجا هست بشینی
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
Is there place for me on the bus?Is there room for me on the bus?تو اتوبوس برای من جا هست؟
برای اینکه بگیم "جا هست؟" باید از room استفاده کنیم. کلمه room در این مواقع اصطلاحا به معنای جا برای کسی است.
There's no room for new people. جا برای افراد جدید نیست.
There's room for you to sitجا هست بشینی
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۸:۵۱
•Expressions
I am not myself today حس حال خوبی ندارم
I want to make up with you میخواهم با تو آشتی کنم
Stay in your lane سرت به کار خودت باشه
Build your Accent.Build your Vocabulary.Build your Grammar. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
I am not myself today حس حال خوبی ندارم
I want to make up with you میخواهم با تو آشتی کنم
Stay in your lane سرت به کار خودت باشه
Build your Accent.Build your Vocabulary.Build your Grammar. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۸:۵۲
•point
نکته
معنای عبارت by + reflexivepronouns
عبارت by myself به معنای «خودم به تنهایی» است. این ساختار، یعنی by + reflexive pronoun میتواند به همین معنا برای سایر ضمیرهای انعکاسی نیز همین معنا را داشته باشد.I used to live by myself.من قبلا تنهایی زندگی میکردم
He climbed the mountain by himself.«او به تنهایی کوه را در نوردید.#ضمایر
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
نکته
معنای عبارت by + reflexivepronouns
عبارت by myself به معنای «خودم به تنهایی» است. این ساختار، یعنی by + reflexive pronoun میتواند به همین معنا برای سایر ضمیرهای انعکاسی نیز همین معنا را داشته باشد.I used to live by myself.من قبلا تنهایی زندگی میکردم
He climbed the mountain by himself.«او به تنهایی کوه را در نوردید.#ضمایر
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۱
•vocabulary
️ Confer /kənˈfɜːr/ [verb] مشورت کردن، رایزنی کردن، اعطا کردن= Consult - give
He wanted to confer with his colleagues before reaching a decision.او میخواست قبل از رسیدن به تصمیمی نهایی با همکارانش مشورت کند.
An honorary degree was conferred on him by Oxford University in 2019.مدرک افتخاری در سال ۲۰۱۹ توسط دانشگاه آکسفورد به او اعطا شد.
The doctors decided to confer with the specialists before proceeding with the complex surgery.پزشکان تصمیم گرفتند قبل از ادامه جراحی پیچیده، با متخصصان رایزنی کنند.
The board conferred authority upon the manager to make critical financial decisions during the crisis.هیئت مدیره به مدیر اختیار داد تا در طول بحران تصمیمات مالی حیاتی بگیرد.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
️ Confer /kənˈfɜːr/ [verb] مشورت کردن، رایزنی کردن، اعطا کردن= Consult - give
He wanted to confer with his colleagues before reaching a decision.او میخواست قبل از رسیدن به تصمیمی نهایی با همکارانش مشورت کند.
An honorary degree was conferred on him by Oxford University in 2019.مدرک افتخاری در سال ۲۰۱۹ توسط دانشگاه آکسفورد به او اعطا شد.
The doctors decided to confer with the specialists before proceeding with the complex surgery.پزشکان تصمیم گرفتند قبل از ادامه جراحی پیچیده، با متخصصان رایزنی کنند.
The board conferred authority upon the manager to make critical financial decisions during the crisis.هیئت مدیره به مدیر اختیار داد تا در طول بحران تصمیمات مالی حیاتی بگیرد.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۱
•vocabulary
endure (v)
فعل endure علاوه بر "تحمل کردن شرایط سخت یا دردناک"، معنی دیگری هم دارد که گاهی در reading ها بهش بر می خوریم:endure (v)ادامه داشتن، دوام آوردن
Scott's popularity endured well beyond his death in 1832.محبوبیت اسکات پس از مرگ او در سال 1832 ادامه یافت.
Children who experience a rewarding friendship before the birth of a sibling are likely to have a better relationship with that brother or sister that endures throughout their childhood.کودکانی که قبل از تولد یک خواهر یا برادر، دوستی مفیدی را تجربه می کنند، احتمالاً رابطه بهتری با آن برادر یا خواهر خواهند داشت که در تمام دوران کودکی آنها دوام می آورد.
Some friendships endure over many years.برخی از دوستی ها سال ها دوام می آورند.
That's a name that will endure hundreds of years into the future.این نامی است که صدها سال در آینده ماندگار خواهد بود. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
endure (v)
فعل endure علاوه بر "تحمل کردن شرایط سخت یا دردناک"، معنی دیگری هم دارد که گاهی در reading ها بهش بر می خوریم:endure (v)ادامه داشتن، دوام آوردن
Scott's popularity endured well beyond his death in 1832.محبوبیت اسکات پس از مرگ او در سال 1832 ادامه یافت.
Children who experience a rewarding friendship before the birth of a sibling are likely to have a better relationship with that brother or sister that endures throughout their childhood.کودکانی که قبل از تولد یک خواهر یا برادر، دوستی مفیدی را تجربه می کنند، احتمالاً رابطه بهتری با آن برادر یا خواهر خواهند داشت که در تمام دوران کودکی آنها دوام می آورد.
Some friendships endure over many years.برخی از دوستی ها سال ها دوام می آورند.
That's a name that will endure hundreds of years into the future.این نامی است که صدها سال در آینده ماندگار خواهد بود. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۲
•point
Rise
این فعل وقتی استفاده میشه که چیزی خودش به سمت بالا حرکت کنه مثلا:
The sun rises every day.
خورشید هر روز طلوع میکنه
Raise
و این فعل هم زمانی استفاده میشه که شما خودتون چیزی رو بالا ببرید
مثلا:
I raised my hand.
من دستم رو بالا بردم.
نکته: مشخصه توی جملات بالا که فعل Raise نیاز به مفعول داره (my hand) و فعل Rise مفعول نداره
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
Rise
این فعل وقتی استفاده میشه که چیزی خودش به سمت بالا حرکت کنه مثلا:
The sun rises every day.
خورشید هر روز طلوع میکنه
Raise
و این فعل هم زمانی استفاده میشه که شما خودتون چیزی رو بالا ببرید
مثلا:
I raised my hand.
من دستم رو بالا بردم.
نکته: مشخصه توی جملات بالا که فعل Raise نیاز به مفعول داره (my hand) و فعل Rise مفعول نداره
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۲
•point
برای اینکه بگویید "هوس کردید کاری را انجام دهید"، میتوانید از این ساختار استفاده کنید
I feel like + verb (ing)....
به مثالها توجه کنید:
I feel like going for a bike ride.هوس كردم برم دوچرخه سواري.
I feel like having a snack.هوس كردم يک اسنك بخورم.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
برای اینکه بگویید "هوس کردید کاری را انجام دهید"، میتوانید از این ساختار استفاده کنید
I feel like + verb (ing)....
به مثالها توجه کنید:
I feel like going for a bike ride.هوس كردم برم دوچرخه سواري.
I feel like having a snack.هوس كردم يک اسنك بخورم.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۹:۳۹
•meanings
معانی مختلف فعل lay
معنی اول این فعل" گذاشتن" put است. مثل چیزی را در جایی گذاشتن، گذشته این فعل نیز laid می باشد.Past tense and past participle: laid مثال: لطفا اون لیوان رو بزار روی میز.Please lay the glass on the table.
مثال: او دستش رو گذاشت روی شانه من.He laid his hand on my shoulder.
معنی دوم این فعل تخم گذاشتن است.(برای پرندگان مانند مرغ) مثال: مرغها در بهار تخم میگذارند.Hens lay eggs in Spring.
مثال: اون پرنده روی پشت بام تخم گذاشت.That bird laid eggs on the roof.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
معانی مختلف فعل lay
معنی اول این فعل" گذاشتن" put است. مثل چیزی را در جایی گذاشتن، گذشته این فعل نیز laid می باشد.Past tense and past participle: laid مثال: لطفا اون لیوان رو بزار روی میز.Please lay the glass on the table.
مثال: او دستش رو گذاشت روی شانه من.He laid his hand on my shoulder.
معنی دوم این فعل تخم گذاشتن است.(برای پرندگان مانند مرغ) مثال: مرغها در بهار تخم میگذارند.Hens lay eggs in Spring.
مثال: اون پرنده روی پشت بام تخم گذاشت.That bird laid eggs on the roof.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۹:۳۹
•point
can't help doing sth
وقتی می خواهیم بگوییم که نمی توانم کاری را انجام ندهم (نمی توانم جلوی خودم را بگیرم) از عبارتCan't help doing somethingاستفاده می شود.
مثال نمی تونم نخندم. I can't help laughing.
وقتی اون روز توی کلاس اون کارو کردی دیگه نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم . I couldn't help laughing when you did that in the class that day.
من به قهوه خوردن عادت کردم. نمی تونم نخورم. I am used to drinking coffee. I can't help drinking it.
تلویزیون نگاه کردن وقتم رو کلی هدر می ده. ولی نمی تونم نگاه نکنم. I waste a lot of time watching TV. However, I can't help watching it.
بعد از can't help فعل بصورت ing دار می آید
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
can't help doing sth
وقتی می خواهیم بگوییم که نمی توانم کاری را انجام ندهم (نمی توانم جلوی خودم را بگیرم) از عبارتCan't help doing somethingاستفاده می شود.
مثال نمی تونم نخندم. I can't help laughing.
وقتی اون روز توی کلاس اون کارو کردی دیگه نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم . I couldn't help laughing when you did that in the class that day.
من به قهوه خوردن عادت کردم. نمی تونم نخورم. I am used to drinking coffee. I can't help drinking it.
تلویزیون نگاه کردن وقتم رو کلی هدر می ده. ولی نمی تونم نگاه نکنم. I waste a lot of time watching TV. However, I can't help watching it.
بعد از can't help فعل بصورت ing دار می آید
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۹:۳۹