•point
عباراتی که نشون میده انگلیسیت خفنه!
I couldn’t agree more.کاملا موافقم.
That’s not the point.مسئله این نیست.
It doesn’t make sense.این منطقی نیست.
It’s up to you.به خودت بستگی داره.
I’m on it.دارم انجامش میدم.
It’s out of my hands.از دست من خارجه.
That’s a good one!این خوب بود! (وقتی کسی شوخی میکنه)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
عباراتی که نشون میده انگلیسیت خفنه!
I couldn’t agree more.کاملا موافقم.
That’s not the point.مسئله این نیست.
It doesn’t make sense.این منطقی نیست.
It’s up to you.به خودت بستگی داره.
I’m on it.دارم انجامش میدم.
It’s out of my hands.از دست من خارجه.
That’s a good one!این خوب بود! (وقتی کسی شوخی میکنه)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۶:۳۱
•vocabulary
انواع اب و هوا در زبان انگلیسی
خیلی( گرم /سرد) Extreme (hot / cold)
شرایط آب و هوایی در ارتفاعات Alpine
خنک Cool
سرد Cold
خیلی سرد و یخبندان Freezingملایم Mild
آفتابی Sunny
مرطوب Humid = damp = moist
خشک Dry
گرم Warm
داغ Hot
خیلی گرم و سوزان Scorcher
غبارآلود Mist
صاف Clear
طوفانی Stormy
متغیر Changeable
شرجی Muggy
هوای خفقان آور Stifling
ابری Cloudy
کسل کننده Dull
بارانی Rainy
بادی Windy
یخبندان Freeze
مه آلود Foggy
رعد و برق Thunder and lighting
طوفان شدید – گردباد Hurricane – typhoon
تگرگ Hailstone
رگبار Hailstorm
طوفان همراه با آذرخش (رعد) Thunderstorm
برف Snow
باران Rain
تابش شدید نور خورشید Sunshine
ابر Cloud
باد Wind
شرایط آب و هوایی سخت Storm
بهار Spring
تابستان Summer
پاییز Autumn – fall
زمستان Winter
دوره یا فصولی که هوا مرطوب است Wet
دوره یا فصولی که هوا خشک است Dry
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
انواع اب و هوا در زبان انگلیسی
خیلی( گرم /سرد) Extreme (hot / cold)
شرایط آب و هوایی در ارتفاعات Alpine
خنک Cool
سرد Cold
خیلی سرد و یخبندان Freezingملایم Mild
آفتابی Sunny
مرطوب Humid = damp = moist
خشک Dry
گرم Warm
داغ Hot
خیلی گرم و سوزان Scorcher
غبارآلود Mist
صاف Clear
طوفانی Stormy
متغیر Changeable
شرجی Muggy
هوای خفقان آور Stifling
ابری Cloudy
کسل کننده Dull
بارانی Rainy
بادی Windy
یخبندان Freeze
مه آلود Foggy
رعد و برق Thunder and lighting
طوفان شدید – گردباد Hurricane – typhoon
تگرگ Hailstone
رگبار Hailstorm
طوفان همراه با آذرخش (رعد) Thunderstorm
برف Snow
باران Rain
تابش شدید نور خورشید Sunshine
ابر Cloud
باد Wind
شرایط آب و هوایی سخت Storm
بهار Spring
تابستان Summer
پاییز Autumn – fall
زمستان Winter
دوره یا فصولی که هوا مرطوب است Wet
دوره یا فصولی که هوا خشک است Dry
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۶:۳۲
•point
پیشوند ”-im“:
پیشوند “-im” در صورت اضافه شدن به یک سری کلمات معنای اونها رو منفی میکنه. از این پیشوند بیشتر برای اسمها و صفتها استفاده میشه. به عنوان مثال:
• possible (ممکن) —> impossible (غیرممکن)
• mature (بالغ) —> immature (نابالغ)
• perfect (عالی) —> imperfect (ناقص)
• balance (تعادل) —> imbalance (عدم تعادل)
• patient (صبور) —> impatient (کم تحمل)
• moral (اخلاقی) —> immoral (غیر اخلاقی)
• polite (مودب) —> impolite (بی ادب)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
پیشوند ”-im“:
پیشوند “-im” در صورت اضافه شدن به یک سری کلمات معنای اونها رو منفی میکنه. از این پیشوند بیشتر برای اسمها و صفتها استفاده میشه. به عنوان مثال:
• possible (ممکن) —> impossible (غیرممکن)
• mature (بالغ) —> immature (نابالغ)
• perfect (عالی) —> imperfect (ناقص)
• balance (تعادل) —> imbalance (عدم تعادل)
• patient (صبور) —> impatient (کم تحمل)
• moral (اخلاقی) —> immoral (غیر اخلاقی)
• polite (مودب) —> impolite (بی ادب)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۶:۳۳
•vocabularyکلمات مرتبط با فصل ها : با مثال words about Seasons
1. Spring معنی: بهارمثال: Spring is known for its blooming flowers and warmer weather.ترجمه: بهار به خاطر گلهای شکوفا شده و هوای گرمتر معروف است.
2. Summer معنی: تابستانمثال: In summer, people often go to the beach to relax.ترجمه: در تابستان، مردم معمولاً به ساحل میروند تا استراحت کنند.
3. Winter معنی: زمستانمثال: Winter brings cold weather and sometimes snow.ترجمه: زمستان هوای سرد و گاهی برف به همراه دارد.
4. Fall معنی: پاییزمثال: The leaves turn golden in fall , creating a beautiful landscape.ترجمه: برگها در پاییز به رنگ طلایی در میآیند و منظرهای زیبا میسازند.
5. Frost معنی: یخزدگیمثال: Frost covered the ground early in the morning during winter.ترجمه: یخزدگی زمین را در اوایل صبح در زمستان پوشاند.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
1. Spring معنی: بهارمثال: Spring is known for its blooming flowers and warmer weather.ترجمه: بهار به خاطر گلهای شکوفا شده و هوای گرمتر معروف است.
2. Summer معنی: تابستانمثال: In summer, people often go to the beach to relax.ترجمه: در تابستان، مردم معمولاً به ساحل میروند تا استراحت کنند.
3. Winter معنی: زمستانمثال: Winter brings cold weather and sometimes snow.ترجمه: زمستان هوای سرد و گاهی برف به همراه دارد.
4. Fall معنی: پاییزمثال: The leaves turn golden in fall , creating a beautiful landscape.ترجمه: برگها در پاییز به رنگ طلایی در میآیند و منظرهای زیبا میسازند.
5. Frost معنی: یخزدگیمثال: Frost covered the ground early in the morning during winter.ترجمه: یخزدگی زمین را در اوایل صبح در زمستان پوشاند.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۹:۵۴
•point
The difference between "wish & hope"
از hope وقتی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیر ممکن نیست یا در گذشته انجام شده و یا در اینده انجام میشود مثال:
we hope that they will come امیدواریم انها بیایند (مطمئن نیستیم که میان یا نه)
از wish زمانی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیرممکن است و انجام نمیشود مثال:
we wish that they could come ای کاش می امدند (ولی نمیان)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
The difference between "wish & hope"
از hope وقتی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیر ممکن نیست یا در گذشته انجام شده و یا در اینده انجام میشود مثال:
we hope that they will come امیدواریم انها بیایند (مطمئن نیستیم که میان یا نه)
از wish زمانی استفاده میکنیم که انجام عمل یا کاری غیرممکن است و انجام نمیشود مثال:
we wish that they could come ای کاش می امدند (ولی نمیان)
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۸:۵۰
•common mistakesاشتباهات رایج زبان آموزان
Is there place for me on the bus?Is there room for me on the bus?تو اتوبوس برای من جا هست؟
برای اینکه بگیم "جا هست؟" باید از room استفاده کنیم. کلمه room در این مواقع اصطلاحا به معنای جا برای کسی است.
There's no room for new people. جا برای افراد جدید نیست.
There's room for you to sitجا هست بشینی
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
Is there place for me on the bus?Is there room for me on the bus?تو اتوبوس برای من جا هست؟
برای اینکه بگیم "جا هست؟" باید از room استفاده کنیم. کلمه room در این مواقع اصطلاحا به معنای جا برای کسی است.
There's no room for new people. جا برای افراد جدید نیست.
There's room for you to sitجا هست بشینی
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۸:۵۱
•Expressions
I am not myself today حس حال خوبی ندارم
I want to make up with you میخواهم با تو آشتی کنم
Stay in your lane سرت به کار خودت باشه
Build your Accent.Build your Vocabulary.Build your Grammar. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
I am not myself today حس حال خوبی ندارم
I want to make up with you میخواهم با تو آشتی کنم
Stay in your lane سرت به کار خودت باشه
Build your Accent.Build your Vocabulary.Build your Grammar. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۸:۵۲
•point
نکته
معنای عبارت by + reflexivepronouns
عبارت by myself به معنای «خودم به تنهایی» است. این ساختار، یعنی by + reflexive pronoun میتواند به همین معنا برای سایر ضمیرهای انعکاسی نیز همین معنا را داشته باشد.I used to live by myself.من قبلا تنهایی زندگی میکردم
He climbed the mountain by himself.«او به تنهایی کوه را در نوردید.#ضمایر
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
نکته
معنای عبارت by + reflexivepronouns
عبارت by myself به معنای «خودم به تنهایی» است. این ساختار، یعنی by + reflexive pronoun میتواند به همین معنا برای سایر ضمیرهای انعکاسی نیز همین معنا را داشته باشد.I used to live by myself.من قبلا تنهایی زندگی میکردم
He climbed the mountain by himself.«او به تنهایی کوه را در نوردید.#ضمایر
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۱
•vocabulary
️ Confer /kənˈfɜːr/ [verb] مشورت کردن، رایزنی کردن، اعطا کردن= Consult - give
He wanted to confer with his colleagues before reaching a decision.او میخواست قبل از رسیدن به تصمیمی نهایی با همکارانش مشورت کند.
An honorary degree was conferred on him by Oxford University in 2019.مدرک افتخاری در سال ۲۰۱۹ توسط دانشگاه آکسفورد به او اعطا شد.
The doctors decided to confer with the specialists before proceeding with the complex surgery.پزشکان تصمیم گرفتند قبل از ادامه جراحی پیچیده، با متخصصان رایزنی کنند.
The board conferred authority upon the manager to make critical financial decisions during the crisis.هیئت مدیره به مدیر اختیار داد تا در طول بحران تصمیمات مالی حیاتی بگیرد.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
️ Confer /kənˈfɜːr/ [verb] مشورت کردن، رایزنی کردن، اعطا کردن= Consult - give
He wanted to confer with his colleagues before reaching a decision.او میخواست قبل از رسیدن به تصمیمی نهایی با همکارانش مشورت کند.
An honorary degree was conferred on him by Oxford University in 2019.مدرک افتخاری در سال ۲۰۱۹ توسط دانشگاه آکسفورد به او اعطا شد.
The doctors decided to confer with the specialists before proceeding with the complex surgery.پزشکان تصمیم گرفتند قبل از ادامه جراحی پیچیده، با متخصصان رایزنی کنند.
The board conferred authority upon the manager to make critical financial decisions during the crisis.هیئت مدیره به مدیر اختیار داد تا در طول بحران تصمیمات مالی حیاتی بگیرد.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۱
•vocabulary
endure (v)
فعل endure علاوه بر "تحمل کردن شرایط سخت یا دردناک"، معنی دیگری هم دارد که گاهی در reading ها بهش بر می خوریم:endure (v)ادامه داشتن، دوام آوردن
Scott's popularity endured well beyond his death in 1832.محبوبیت اسکات پس از مرگ او در سال 1832 ادامه یافت.
Children who experience a rewarding friendship before the birth of a sibling are likely to have a better relationship with that brother or sister that endures throughout their childhood.کودکانی که قبل از تولد یک خواهر یا برادر، دوستی مفیدی را تجربه می کنند، احتمالاً رابطه بهتری با آن برادر یا خواهر خواهند داشت که در تمام دوران کودکی آنها دوام می آورد.
Some friendships endure over many years.برخی از دوستی ها سال ها دوام می آورند.
That's a name that will endure hundreds of years into the future.این نامی است که صدها سال در آینده ماندگار خواهد بود. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
endure (v)
فعل endure علاوه بر "تحمل کردن شرایط سخت یا دردناک"، معنی دیگری هم دارد که گاهی در reading ها بهش بر می خوریم:endure (v)ادامه داشتن، دوام آوردن
Scott's popularity endured well beyond his death in 1832.محبوبیت اسکات پس از مرگ او در سال 1832 ادامه یافت.
Children who experience a rewarding friendship before the birth of a sibling are likely to have a better relationship with that brother or sister that endures throughout their childhood.کودکانی که قبل از تولد یک خواهر یا برادر، دوستی مفیدی را تجربه می کنند، احتمالاً رابطه بهتری با آن برادر یا خواهر خواهند داشت که در تمام دوران کودکی آنها دوام می آورد.
Some friendships endure over many years.برخی از دوستی ها سال ها دوام می آورند.
That's a name that will endure hundreds of years into the future.این نامی است که صدها سال در آینده ماندگار خواهد بود. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۲
•point
Rise
این فعل وقتی استفاده میشه که چیزی خودش به سمت بالا حرکت کنه مثلا:
The sun rises every day.
خورشید هر روز طلوع میکنه
Raise
و این فعل هم زمانی استفاده میشه که شما خودتون چیزی رو بالا ببرید
مثلا:
I raised my hand.
من دستم رو بالا بردم.
نکته: مشخصه توی جملات بالا که فعل Raise نیاز به مفعول داره (my hand) و فعل Rise مفعول نداره
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
Rise
این فعل وقتی استفاده میشه که چیزی خودش به سمت بالا حرکت کنه مثلا:
The sun rises every day.
خورشید هر روز طلوع میکنه
Raise
و این فعل هم زمانی استفاده میشه که شما خودتون چیزی رو بالا ببرید
مثلا:
I raised my hand.
من دستم رو بالا بردم.
نکته: مشخصه توی جملات بالا که فعل Raise نیاز به مفعول داره (my hand) و فعل Rise مفعول نداره
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۸:۴۲
•point
برای اینکه بگویید "هوس کردید کاری را انجام دهید"، میتوانید از این ساختار استفاده کنید
I feel like + verb (ing)....
به مثالها توجه کنید:
I feel like going for a bike ride.هوس كردم برم دوچرخه سواري.
I feel like having a snack.هوس كردم يک اسنك بخورم.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
برای اینکه بگویید "هوس کردید کاری را انجام دهید"، میتوانید از این ساختار استفاده کنید
I feel like + verb (ing)....
به مثالها توجه کنید:
I feel like going for a bike ride.هوس كردم برم دوچرخه سواري.
I feel like having a snack.هوس كردم يک اسنك بخورم.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۹:۳۹
•meanings
معانی مختلف فعل lay
معنی اول این فعل" گذاشتن" put است. مثل چیزی را در جایی گذاشتن، گذشته این فعل نیز laid می باشد.Past tense and past participle: laid مثال: لطفا اون لیوان رو بزار روی میز.Please lay the glass on the table.
مثال: او دستش رو گذاشت روی شانه من.He laid his hand on my shoulder.
معنی دوم این فعل تخم گذاشتن است.(برای پرندگان مانند مرغ) مثال: مرغها در بهار تخم میگذارند.Hens lay eggs in Spring.
مثال: اون پرنده روی پشت بام تخم گذاشت.That bird laid eggs on the roof.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
معانی مختلف فعل lay
معنی اول این فعل" گذاشتن" put است. مثل چیزی را در جایی گذاشتن، گذشته این فعل نیز laid می باشد.Past tense and past participle: laid مثال: لطفا اون لیوان رو بزار روی میز.Please lay the glass on the table.
مثال: او دستش رو گذاشت روی شانه من.He laid his hand on my shoulder.
معنی دوم این فعل تخم گذاشتن است.(برای پرندگان مانند مرغ) مثال: مرغها در بهار تخم میگذارند.Hens lay eggs in Spring.
مثال: اون پرنده روی پشت بام تخم گذاشت.That bird laid eggs on the roof.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۹:۳۹
•point
can't help doing sth
وقتی می خواهیم بگوییم که نمی توانم کاری را انجام ندهم (نمی توانم جلوی خودم را بگیرم) از عبارتCan't help doing somethingاستفاده می شود.
مثال نمی تونم نخندم. I can't help laughing.
وقتی اون روز توی کلاس اون کارو کردی دیگه نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم . I couldn't help laughing when you did that in the class that day.
من به قهوه خوردن عادت کردم. نمی تونم نخورم. I am used to drinking coffee. I can't help drinking it.
تلویزیون نگاه کردن وقتم رو کلی هدر می ده. ولی نمی تونم نگاه نکنم. I waste a lot of time watching TV. However, I can't help watching it.
بعد از can't help فعل بصورت ing دار می آید
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
can't help doing sth
وقتی می خواهیم بگوییم که نمی توانم کاری را انجام ندهم (نمی توانم جلوی خودم را بگیرم) از عبارتCan't help doing somethingاستفاده می شود.
مثال نمی تونم نخندم. I can't help laughing.
وقتی اون روز توی کلاس اون کارو کردی دیگه نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم . I couldn't help laughing when you did that in the class that day.
من به قهوه خوردن عادت کردم. نمی تونم نخورم. I am used to drinking coffee. I can't help drinking it.
تلویزیون نگاه کردن وقتم رو کلی هدر می ده. ولی نمی تونم نگاه نکنم. I waste a lot of time watching TV. However, I can't help watching it.
بعد از can't help فعل بصورت ing دار می آید
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۹:۳۹
•point
تفاوت “Use to” با “Used to”:
زمان: “Use to” می تواند به عادت ها، توانایی ها یا رسوماتی در گذشته که هنوز هم ممکن است وجود داشته باشند، اشاره کند، در حالی که “Used to” به طور خاص به عادت ها و روال هایی در گذشته که دیگر انجام نمی شوند، اشاره دارد.
لحن: “Use to” لحنی خنثی تر دارد، در حالی که “Used to” اغلب لحنی نوستالژیک یا حسرت به همراه دارد.
ساختار: “Use to” می تواند به تنهایی یا با فعل کمکی “did” استفاده شود، در حالی که “Used to” همیشه با فعل کمکی “did” همراه است.
مثال:
“I used to go to the park every day after school, but now I don’t have as much time.” (قبلاً هر روز بعد از مدرسه به پارک می رفتم، اما حالا وقتش را ندارم.)در این جمله، گوینده از عادت رفتن به پارک در گذشته صحبت می کند که هنوز هم ممکن است وجود داشته باشد. “Use to” در این جمله لحنی خنثی دارد و صرفاً به یک عادت در گذشته اشاره می کند.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
تفاوت “Use to” با “Used to”:
زمان: “Use to” می تواند به عادت ها، توانایی ها یا رسوماتی در گذشته که هنوز هم ممکن است وجود داشته باشند، اشاره کند، در حالی که “Used to” به طور خاص به عادت ها و روال هایی در گذشته که دیگر انجام نمی شوند، اشاره دارد.
لحن: “Use to” لحنی خنثی تر دارد، در حالی که “Used to” اغلب لحنی نوستالژیک یا حسرت به همراه دارد.
ساختار: “Use to” می تواند به تنهایی یا با فعل کمکی “did” استفاده شود، در حالی که “Used to” همیشه با فعل کمکی “did” همراه است.
مثال:
“I used to go to the park every day after school, but now I don’t have as much time.” (قبلاً هر روز بعد از مدرسه به پارک می رفتم، اما حالا وقتش را ندارم.)در این جمله، گوینده از عادت رفتن به پارک در گذشته صحبت می کند که هنوز هم ممکن است وجود داشته باشد. “Use to” در این جمله لحنی خنثی دارد و صرفاً به یک عادت در گذشته اشاره می کند.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۳:۵۶
•point
افعال make و do در زبان انگلیسی هر دو به معنای "انجام دادن" هستند، اما کاربردهای متفاوتی دارند و گاهی اوقات انتخاب بین آنها به نوع فعالیت یا معنای جمله بستگی دارد. در ادامه نکات گرامری مربوط به این دو فعل توضیح داده شده است:
1. استفاده از "make" فعل make زمانی استفاده میشود که صحبت از ساختن، تولید کردن یا ایجاد چیزی باشد. به عبارت دیگر، وقتی نتیجهای ملموس (یا انتزاعی) از عمل وجود داشته باشد.
مثالها:
- make a cake (پختن کیک) - make a decision (گرفتن تصمیم) - make money (پول درآوردن) - make a mistake (اشتباه کردن)
2. استفاده از "do" فعل do بیشتر برای کارها، وظایف، یا فعالیتهایی به کار میرود که فرآیند انجام مهمتر از نتیجه نهایی است. معمولاً برای فعالیتهای عمومی یا نامشخص نیز استفاده میشود.
مثالها:
- do homework (انجام دادن تکالیف) - do the dishes (شستن ظرفها) - do a favor (لطف کردن) - do the laundry (شستن لباسها)
3. تفاوتهای مهم: - اگر به ایجاد چیزی اشاره شود، از make استفاده کنید:
- She made a beautiful painting.
- اگر فعالیتی در جریان باشد که بیشتر به فرآیند اشاره دارد، از do استفاده کنید:
- He is doing his best to finish the project.
4. عبارات ثابت (Fixed Expressions):
برخی عبارات با make یا do ثابت هستند و باید حفظ شوند: - Make progress (پیشرفت کردن) - Do business (کسب و کار کردن) - Make a phone call (تماس گرفتن) - Do nothing (هیچ کاری نکردن)
5. نکتهی کمکی: اگر شک دارید کدام فعل را انتخاب کنید: - وقتی نتیجهای فیزیکی، احساسی، یا انتزاعی وجود دارد، make را انتخاب کنید. - وقتی صحبت از وظایف، مسئولیتها، یا فرآیند است، از do استفاده کنید.
تمرین: - Try to make a sentence using both do and make!
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ کانال تخصصی گرامر زبان انگلیسی
افعال make و do در زبان انگلیسی هر دو به معنای "انجام دادن" هستند، اما کاربردهای متفاوتی دارند و گاهی اوقات انتخاب بین آنها به نوع فعالیت یا معنای جمله بستگی دارد. در ادامه نکات گرامری مربوط به این دو فعل توضیح داده شده است:
1. استفاده از "make" فعل make زمانی استفاده میشود که صحبت از ساختن، تولید کردن یا ایجاد چیزی باشد. به عبارت دیگر، وقتی نتیجهای ملموس (یا انتزاعی) از عمل وجود داشته باشد.
مثالها:
- make a cake (پختن کیک) - make a decision (گرفتن تصمیم) - make money (پول درآوردن) - make a mistake (اشتباه کردن)
2. استفاده از "do" فعل do بیشتر برای کارها، وظایف، یا فعالیتهایی به کار میرود که فرآیند انجام مهمتر از نتیجه نهایی است. معمولاً برای فعالیتهای عمومی یا نامشخص نیز استفاده میشود.
مثالها:
- do homework (انجام دادن تکالیف) - do the dishes (شستن ظرفها) - do a favor (لطف کردن) - do the laundry (شستن لباسها)
3. تفاوتهای مهم: - اگر به ایجاد چیزی اشاره شود، از make استفاده کنید:
- She made a beautiful painting.
- اگر فعالیتی در جریان باشد که بیشتر به فرآیند اشاره دارد، از do استفاده کنید:
- He is doing his best to finish the project.
4. عبارات ثابت (Fixed Expressions):
برخی عبارات با make یا do ثابت هستند و باید حفظ شوند: - Make progress (پیشرفت کردن) - Do business (کسب و کار کردن) - Make a phone call (تماس گرفتن) - Do nothing (هیچ کاری نکردن)
5. نکتهی کمکی: اگر شک دارید کدام فعل را انتخاب کنید: - وقتی نتیجهای فیزیکی، احساسی، یا انتزاعی وجود دارد، make را انتخاب کنید. - وقتی صحبت از وظایف، مسئولیتها، یا فرآیند است، از do استفاده کنید.
تمرین: - Try to make a sentence using both do and make!
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ کانال تخصصی گرامر زبان انگلیسی
۱۳:۵۷
•point
یکی از نکات مهم در degree of comparison این است که وقتی از صفتهای چندبخشی (صفتهایی که بیش از یک سیلاب دارند) استفاده میکنیم، در حالت comparative و superlative نباید به آخر صفت پسوند -er یا -est اضافه کنیم. در عوض، از کلمات more و most قبل از صفت استفاده میکنیم.
به عنوان مثال:
- Beautiful (زیبا)
- Comparative: more beautiful (زیباتر)
- Superlative: most beautiful (زیباترین)
این نکته بهویژه برای صفات دو بخشی یا بیشتر اهمیت دارد.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
یکی از نکات مهم در degree of comparison این است که وقتی از صفتهای چندبخشی (صفتهایی که بیش از یک سیلاب دارند) استفاده میکنیم، در حالت comparative و superlative نباید به آخر صفت پسوند -er یا -est اضافه کنیم. در عوض، از کلمات more و most قبل از صفت استفاده میکنیم.
به عنوان مثال:
- Beautiful (زیبا)
- Comparative: more beautiful (زیباتر)
- Superlative: most beautiful (زیباترین)
این نکته بهویژه برای صفات دو بخشی یا بیشتر اهمیت دارد.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۳:۵۷
•vocabulary
Come across
به صورت اتفاقی چیزی را پیدا کردن
He came across one of his letters in the his room.
او به صورت اتفاقی یکی از نامه هایش را در اتاقش پیدا کرد
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
Come across
به صورت اتفاقی چیزی را پیدا کردن
He came across one of his letters in the his room.
او به صورت اتفاقی یکی از نامه هایش را در اتاقش پیدا کرد
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۳:۵۸
•pointwalk of life
عبارت قابل شمارش walk of life به موقعیتی که یک فرد در جامعه دارد، به ویژه نوع شغلی که دارد اشاره می کند.
به مثال های زیر توجه کنید:
from every walk of life/from all walks of life
Members of the gym include lawyers, teachers, plumbers, and hairdressers - people from all (different) walks of life.اعضای باشگاه شامل وکلا، معلمان، لوله کش ها، و آرایشگرها هستند - افرادی از همه ی اقشار (مختلف)/شغل های جامعه.
Our volunteers include people from all walks of life.داوطلبان ما شامل افرادی از همه اقشار هستند.
Authors, who may come from any walk of life, should be willing to be photographed.نویسندگانی که ممکن است از هر طبقه ای باشند، باید مایل به اینکه از آنها عکس گرفته شود باشند.
The courses attracted people from all walks of life.این دوره ها افراد مختلف را از همه اقشار/ شغل ها جذب کردند. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
عبارت قابل شمارش walk of life به موقعیتی که یک فرد در جامعه دارد، به ویژه نوع شغلی که دارد اشاره می کند.
به مثال های زیر توجه کنید:
from every walk of life/from all walks of life
Members of the gym include lawyers, teachers, plumbers, and hairdressers - people from all (different) walks of life.اعضای باشگاه شامل وکلا، معلمان، لوله کش ها، و آرایشگرها هستند - افرادی از همه ی اقشار (مختلف)/شغل های جامعه.
Our volunteers include people from all walks of life.داوطلبان ما شامل افرادی از همه اقشار هستند.
Authors, who may come from any walk of life, should be willing to be photographed.نویسندگانی که ممکن است از هر طبقه ای باشند، باید مایل به اینکه از آنها عکس گرفته شود باشند.
The courses attracted people from all walks of life.این دوره ها افراد مختلف را از همه اقشار/ شغل ها جذب کردند. ♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۷:۴۵
•common mistake
اشتباه رایج:Athletics vs. Athletic
کلمهی athletics در بریتانیایی معادل track and field در انگلیسی آمریکایی و به معنی «ورزش دو میدانی» است:
• My daughter wants to compete in athletics.دخترم میخواهد در رشتهی دو میدانی مسابقه بدهد.• She didn't take up athletics until she was 20.
اما athletic صفت و به معنی «ورزشی یا قوی و توانمند در ورزش» است:athletic ability توانایی ورزشی• I've never been very athletic.
بنابراین جملهی زیر غلط است: A lot of athletic reporters write for the magazine.
شکل صحیح جملهی بالا A lot of athletics reporters write for the magazine.
این جمله هم اشتباه است: The race was organized by the National Athletic Association.
شکل صحیح جملهی بالا The race was organized by the National Athletics Association.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
اشتباه رایج:Athletics vs. Athletic
کلمهی athletics در بریتانیایی معادل track and field در انگلیسی آمریکایی و به معنی «ورزش دو میدانی» است:
• My daughter wants to compete in athletics.دخترم میخواهد در رشتهی دو میدانی مسابقه بدهد.• She didn't take up athletics until she was 20.
اما athletic صفت و به معنی «ورزشی یا قوی و توانمند در ورزش» است:athletic ability توانایی ورزشی• I've never been very athletic.
بنابراین جملهی زیر غلط است: A lot of athletic reporters write for the magazine.
شکل صحیح جملهی بالا A lot of athletics reporters write for the magazine.
این جمله هم اشتباه است: The race was organized by the National Athletic Association.
شکل صحیح جملهی بالا The race was organized by the National Athletics Association.
♡ ⌲@english_withme ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳ
۱۷:۴۶