عکس پروفایل ((فردوسی عزیز))(

((فردوسی عزیز))

۲۹۱عضو
thumbnail
دست خط صائب تبریزی در کتاب جُنگ از میرزا محمد فیاض سبزواری

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۰۴

((فردوسی عزیز))
سبک شعری صائب تبریزی : صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد. او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران هم‌روزگارش به کار برده است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون‌سازی‌های ظریف و معنی‌های بیگانه و باریک در شعر وی دیده می‌شود. ابیات غزل وی، استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته است. صائب را شاعر تک‌بیتها نیز گفته‌اند. از بیت‌های مشهور اوست: پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا همچو کاغذباد گردون هر سبک‌مغزی که یافت در تماشاگاه دوران می‌پراند بیشتر اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست اشک کباب موجب طغیان آتش است به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک چه غم ز موی‌شکافان خرده‌بین دارم پر در مقام تجربت دوستان مباش صائب غریب و بی‌کس و بی‌یار می‌شوی کلید قفل اجابت زبان خاموش است قبول نیست دعا، تا دعا توانی کرد ((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz
یک توضیح کوتاه درباره سبک هندی :
شعر به سبک هندی نمونه‌ای از سرایش شعر در ادبیات فارسی است که از قرن نهم هجری به بعد به‌وجود آمد. به علت استقبال دربار ادب پرور هند از شاعران پارسی گوی، و همچنین به علت عدم توجه پادشاهان صفوی به اشعار متداول مدحی، گروهی از گویندگان به هندوستان رفتند و در آنجا به کار شعر و شاعری پرداختند.
مثال:
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است
(صائب تبریزی)

خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد چون مرا بیدار کرد از خواب، خواب دیگران؟
(صائب تبریزی)

نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت هر طفل نی سوار کند تازیانه‌اش
(صائب تبریزی)



((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۱۱

thumbnail
نمونه ای از اشعار جناب صائب تبریزی :

باد بهار مرهم دل‌های خسته استگل مومیایی پر و بال شکسته است
شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می‌کنداز بهر داغ لاله که در خون نشسته است
وقت است اگر ز پوست بر آیند غنچه‌هاشیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
زنجیریی است ابر که فریاد می‌کنددیوانه‌ای است برق که از بند جسته است
پایی که کوهسار به دامن شکسته بوداز جوش لاله بر سر آتش نشسته است
افسانه‌ نسیم به خوابش نمی‌کنداز ناله‌ که بوی گل از خواب جسته است؟
صائب به هوش باش که داروی بیهشیباد بهار در گره غنچه بسته است

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۲۲

بخش ۱۱ شاهنامه : ((در این بخش فردوسی داستان فردی بنام ابو منصور را تعریف می کنند.))

بدین نامه چون دست کردم درازیکی مهتری بود گردن‌فراز
جوان بود و از گوهر پهلوانخردمند و بیدار و روشن روان
خداوند رای و خداوند شرمسخن گفتن خوب و آوای نرم
مرا گفت کز من چه باید همیکه جانت سخن برگراید همی
به چیزی که باشد مرا دسترسبکوشم نیازت نیارم به کس
همی داشتم چون یکی تازه سیبکه از باد نامد به من بر نهیب
به کیوان رسیدم ز خاک نژنداز آن نیک‌دل نامدار ارجمند
به چشمش همان خاک و هم سیم و زرکریمی بدو یافته زیب و فر
سراسر جهان پیش او خوار بودجوانمرد بود و وفادار بود
چنان نامور گم شد از انجمنچو در باغ سرو سهی از چمن
نه ز او زنده بینم نه مرده نشانبه دست نهنگان مردم کشان
دریغ آن کمربند و آن گِردگاهدریغ آن کِیی برز و بالای شاه
گرفتار ز او دل شده نا‌امیدنوان لرز لرزان به کردار بید
یکی پند آن شاه یاد آوریمز کژی روان سوی داد آوریم
مرا گفت کاین نامهٔ شهریارگرت گفته آید به شاهان سپار
بدین نامه من دست بردم فرازبه نام شهنشاه گردن‌فراز
#شاهنامه❤️

((فردوسی عزیز)) در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۹:۳۹

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

به نام خداوند بخشنده و بخشایشگرundefined


((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۲۸

undefinedهر روز یک آیه از کلام الله مجیدundefined

undefinedوَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًاundefined

undefined(آری،) این گونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم؛ امّا (برای تو) همین بس که پروردگارت هادی و یاور (تو) باشد!undefined
Thus have We made for every prophet an enemy among the sinners: but enough is thy Lord to guide and to help.

سوره مبارکه فرقان / آیه مبارکه 31

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۳۳

thumbnail
فرخنده باد برشما این روز عزیز
undefinedیکم اردیبهشت ماه روز بزرگداشت سعدی شیرازیundefined

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۳۷

thumbnail
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید ... .

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۳۸

به مناسبت چنین روزی ، امروز زندگی نامه جناب سعدی شیرازی ، خواندن اشعاری از بوستان و گلستان و توضیحاتی راجع به مقبره ایشون رو در کانال بارگزاری می کنیم .

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۴۲

زندگی نامه سعدی کمی طولانی است ، اما سرشار از ماجراجویی و چالش های متفاوت است حتما مطالعه بفرمایید :


طبق قدیمی‌ترین اسناد، نام وی(( مصلح‌الدین ابومحمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف )) است. نام کوچک سعدی، مصلح، از نام پدربزرگ پدری‌اش اقتباس شد. پدر او ملازم دربار سعد بن زنگی، اتابک فارس، بود و هم‌زمان به علوم دینی نیز اشتغال داشت. سعدی از کودکی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت. وی در آثارش ضمن یادآوری این تعالیم، از عشق و آموزه‌های خردمندانهٔ پدرش به نیکی یاد می‌کند. سعدی در دوازده‌سالگی پدرش را از دست داد و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت. او در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت. سعدی به قولی، خواهرزادهٔ قطب‌الدین شیرازی، دانشمند و فیلسوف سرشناس است. دوران کودکی و نوجوانی سعدی هم‌زمان با اتابکی سعد بن زنگی در فارس بود، که با یورش مغول‌ها به ایران مصادف شد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به‌ویژه حملهٔ سلطان غیاث‌الدین خوارزمشاه، برادر جلال‌الدین خوارزمشاه، به شیراز در سال ۶۲۰ هجری قمری، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی شیراز را ترک کند و به بغداد برود.

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۵۰

ادامه ... :

سعدی حدوداً از سال ۶۲۳ قمری در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد مشغول به تحصیل شد. این مدرسه در سال ۴۵۹ هجری به دستور خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر مشهور دربار سلجوقیان، تأسیس شده بود. در این مدرسه که به صورت شبانه‌روزی اداره می‌شد، دانشجویان دروسی از قبیل صرف و نحو عربی، قرآن، فقه، حدیث، اصول، طب، فلسفه و نجوم را فرا می‌گرفتند. هدف اصلی تأسیس مدارس نظامیه، تربیت قاضی و فقیه و محدث اهل سنت بود. امام محمد غزالی از سال ۴۸۴ هجری در آن تدریس می‌کرد و تأثیر وی در محتوا و نظام آموزشی، در درازمدت (حتی در زمان تحصیل سعدی) هویدا بود؛ چنان‌که کتاب احیاء علوم‌الدین یکی از مهم‌ترین کتاب‌های درسی آن به‌شمار می‌رفت. این مدرسه و سایر مدارس نظامیه مروج فقه شافعی و کلام اشعری بود و مثل سدی در برابر تفکر اسماعیلیه عمل می‌کرد.
{شافعی یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است}
(اسماعیلیه یکی از مذهب های اهل تشیع است که اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق را منجی می دانند )

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۴:۵۷

ادامه... :

به استناد یکی از سروده‌های سعدی، او در این دوره از مدرسهٔ نظامیه شهریه دریافت می‌کرده است. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل واعظی پیشه می‌کند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائهٔ خطابه و ارشاد مردم بوده است. با توجه به شواهد متعددی که در بوستان و گلستان وجود دارد، سعدی مدتی را در شهرهای مختلف شام مانند دمشق و بعلبک به سر برده و به کار تدریس و موعظه مشغول بوده است. مسلم است که سعدی به حجاز، شام و آسیای صغیر سفر کرده است. با این حال نشانه‌هایی از سفر به هندوستان، ترکستان، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم در سروده‌های وی یافت می‌شود. اما به‌نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشند و به‌طور منطقی پایهٔ نمادین و اخلاقی داشته باشند.

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۵:۰۱

بازگشت سعدی به شیراز :
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت . سعدی در این زمان به حاکم فارس، اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بسیار نزدیک شد و –مانند پدر– به دربار رفت‌وآمد پیدا کرد. ذبیح‌الله صفا، معتقد است که اشتغال سعدی در دربار، به عنوان شاعر درباری نبوده است. در این دوران سعدی به تدوین و تصنیف اشعار و رسائل خود پرداخت.

با توجه به شواهدی که در کتاب بوستان وجود دارد، سعدی در بازگشت از سفر تصمیم گرفت که «سخن‌های شیرین‌تر از قند به سوغات آوَرَد» و بدین جهت کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ قمری نوشت و به ابوبکر بن سعد زنگی، حاکم وقت شیراز، تقدیم کرد. محمدعلی همایون کاتوزیان، منتقد ادبی، با توجه به شواهدی در گلستان، معتقد است که سعدی پس از نگارش بوستان دچار نوعی افسردگی شد و با این فکر که عمر خود را به بطالت گذرانده و به ایام پیری رسیده است، دست از کار کشید؛ اما دوست یا دوستانی او را به نوشتن کتاب جدیدی مصمم کردند. سعدی نگارش کتاب گلستان را کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان، در ۱ اردیبهشت سال ۶۵۶ هجری شروع کرد و «هنوز از گلِ بوستان بَقیّتی موجود بود» که نگارش آن را به پایان رساند؛ بنابراین کتاب گلستان در مدت پنج یا شش ماه نوشت که شبیه به معجزه است و می‌تواند نشانی از فرح و انبساطی باشد که پس از یک دوره افسردگی — به‌صورت موقت — بروز می‌کند. سعدی این کتاب را تلویحاً به سعدبن ابوبکر زنگی، ولیعهد جوان فارس تقدیم و ابراز امیدواری کرد که مورد پسند وی واقع شود .


((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۵:۱۰

وفات undefined:

تاریخ وفات سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کرده‌اند. اما مورد اعتمادترین روایت که سعید نفیسی طرح می‌کند، این است که وی در ۲۷ ذیحجه سال ۶۹۰ هجری وفات نموده است و در محل اقامتش در شیراز ، به خاک سپرده شده است.

((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۵:۱۳

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم : ((نمونه شعری از بوستان ))


دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینمدلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آیددمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پروردهولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابمتحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانهکه من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم

نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریمچرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم

کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شدبه امید دمی با دوست و آن دم هم نمی‌بینم


((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۵:۱۷

thumbnail
نمونه شعر از گلستان سعدی :
اقلُّ جِبالِ الارضِ طورٌ و اِنّهُلاَعظَمُ عندَ اللهِ قدراً وَ منزلا
آن شنیدی که لاغری داناگفت باری به ابلهی فربه
اسب تازی و گر ضعیف بودهمچنان از طویله‌ای خر به
تا مرد سخن نگفته باشدعیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالیباشد که پلنگ خفته باشد
ای که شخص منت حقیر نمودتا درشتی هنر نپنداری
اسب لاغرمیان به کار آیدروز میدان نه گاو پرواری
نیم‌نانی گر خورد مرد خدابذل درویشان کند نیمی دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاههمچنان در بند اقلیمی دگر



((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۵:۲۲

thumbnail
توضیحاتی راجع به سعدیه :
آرامگاه سعدی معروف به سعدیه مکان خاکسپاری سعدی، شاعر پارسی‌گوی است. این اثر را محسن فروغی طراحی کرده‌است.
این آرامگاه در انتهای خیابان بوستان و کنار باغ دلگشا در دامنهٔ کوه در شمال شرق شیراز قرار دارد. در اطراف مقبره، قبور زیادی از بزرگان دین وجود دارند که بنا به وصیت خود، در آنجا مدفون شده‌اند. از جمله مهم‌ترین‌های آن می‌توان شوریده شیرازی را نام برد که آرامگاهش به وسیله رواق به آرامگاه سعدی متصل شده‌است. آرامگاه شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین سعدی شیرازی در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۵۳ به شمارهٔ ثبت ۱۰۱۰٫۳ در انجمن آثار ملی به ثبت رسیده‌است.
لغت‌نامه دهخدا به نقل از فرهنگ برهان قاطع نام موضعی که شیخ سعدی در آنجا آرمیده را «گازرگاه» نامیده و به نقل از فرهنگ آنندراج گازرگاه را حد شیراز نزدیک به مرقد شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی دانسته‌است.
سکه‌های پانصد ریالی برنزی جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۸۷ خورشیدی به نقش آرامگاه سعدی مزین شده‌است و همچنین از سال ۱۳۸۹ اسکناس‌های یکصد هزار ریالی با نقش آرامگاه سعدی در پشت آن چاپ شده‌است.
این مکان در ابتدا خانه سعدی بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذرانده و سپس در همان‌جا خاکسپاری شده‌است. برای اولین بار در قرن هفتم توسط شمس‌الدین محمد صاحب‌دیوانی وزیر معروف اباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد.


((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۵:۳۱

thumbnail

۱۵:۳۱

نمونه شعری دیگر از بوستان سعدی : ((داستان مرد و گاز گرفتن سگ))
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراکنده روز
بخندید کای بابک دلفروز
مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی



((فردوسی عزیز)). در این کانال نظاره گر گلچینی از ادبیات فارسی خواهید بود undefinedundefined @ferdosiaziz

۱۵:۳۵