عکس پروفایل رمانر

رمان

۳۳۹عضو
با نفس عمیقی کھ کشیدم ارضا شدم و دستام ملافھ رو رھا کردن. سینا سرشو تو گردنم برد و طبق معمول بعد ھر رابطھ ای شروع بھ مکیدن گردنم کرد. این کارش ھمیشھ شھوتی ترم میکرد اونقدر کھ دوباره خواھان یھ رابطھ باھاش بشم. طاقتم تموم شد و با ضربھ ای روی تخت ھلش دادم. رفتم پایین و آلتنیمھ خوابیدشو بین دستام گرفتم. لعنتی معلوم نیست آلت آدمھ یا خر! توی حالت نیمھ خوابیدش بدون اغراق طولش بھ ١٩سانتی متر و قطرش ۴سانتی متر میرسھ. اووووف. عاشق آلت خوشمزشم. کلاھک خوشگل و قارچی شکلش رو توی دھنم کردم و شروع بھ زدن بوسھ ھای ریز کردم. نالھ ھای ریزش حشری ترم میکرد. یھ دستم بھ آلتش با رگای برجستش بود و دست دیگم رو بین پام بردم و شروع بھ مالیدن چوچولوم کردم. اوم اومم توی فضا برده بودش کھ یھو صدای باز شدن در و متعاقبش مامان تویخونھ پیچید و قلبم توی دھنم اومد:زد تو حالمون. ھر دو خیلی زود خودمون رو جمع و جور کردیم و سینا نتونست از خیر لب گرفتن بگذ-فرانک! سینا! خونھ این؟ره. لب محکمی ازم گرفت و با فشار دادن سینھ ھام خمار گفت:-بقیش بمونھ برای بعد. ھنوز تو کف جر دادنتم.قبل از اینکھ جوابش رو بدم دستگیره در بالا پایین شد و صدای شاکی مامان بلند شد.سینا زود ملافھ دور خودش پیچید و رفت توی تراس قایم شد. منم تنمو و موھامو با دوش حموم خیس ک-باز تو درو قفل کردی فرانک؟!ردم و یھ حولھ دور خودم پیچیدم و درو باز کردم و قبل از ھرچیزی طلبکار گفتم:-ای بابا. دو دقیقھ اومدم برم حموما اگھ گذاشتی. من نمیدونم چرا گیرت ھمش روی در قفل اتاقمھ. بابا حریم خصوصی نمیدونی چیھ؟ خوبھ والا!و رفتم و روی تخت خودمو پرت کردم. بی توجھ بھ جیغ و دادام نگاھش رو بھ تخت داد و پرسید:-داشتم میدادم. داشتم با پسره اینجا حال میکردم کھ تو اومدی نشد. خوبھ؟ ھمین جواب رو باید بھت میدا-چرا تخت انقدر بھم ریختس؟ ملافش کو؟دم؟مامان با چھره سرخ شده از خشم و صدای جیغ جیغوی ھمیشگیش فریاد زد:-خفھ شو دختره پروی سلیطھ. اینجوری نمیشھ تو رو باید یکی آدم کنھ. گفتم سینا میاد اینجا. ١٢سالی ازت بزرگتره. میتونھ آدمت کنھ. اما اشتباه کردم. تو از اونم حساب نمیبری!پوزخندی زدم و با تمسخر گفتم:-ھوم! پس بگو مشکل کجاست. ھوس کیر جدید کردی دنبال بھانھ ای؟ من کھ گفتم شوھر کن. خودت فاز تنگا رو گرفتی و گفتی من بعد محمد ازدواج نمیکنم. حالا طرف کیھ کھ چشمتو گرفتھ؟-حرف الکی نزن فرانک!خنده ای موذیانھ و لش وار سر دادم و گفتم:کلیھ حقوق این رمان تحت مالکیت نشراست و ھرگونھ سو استفاده از آن، مجازات کیفری را بھ دنبال دارد.

۲۰:۱۶

@roommann رمان تاوان خیانت

۸:۲۲

ھوم! خجالت نکش. بالاخره بابا داشتن خوبھ. توام زنی نیاز داری. نیاز بھ سکس و رابطھ انکار نشدنیه. بھ خصوص کھ توام مزش رفتھ زیر زبونت و ثمرشم شده دوتا دختر. انگار تحریکش کردم کھ حالت چھرش عوض شد. کمی مکث کرد و بعد از چند لحظھ گفت:-راستش یھ مردی ھستی بھ اسم شاھین! ١٠سال ازم کوچیکتره. خیلی خاطرمو میخواد.با شنیدن این حرف کمی ناراحت شدم اما بھ روی خودم نیاوردم و با شادی تصنعی گفتم:-آخ جون. خب امشب دعوتش کن برای شام.-بھ سینا و فریبا چی بگم؟چشمکی زدم و با لحن موذیانھ ای گفتم:از شدت خوشحالی و چشیدن یھ کیر جدید، دیگھ سرزنش من یادش رفت و بھ سمت تلفنش برای خبرداد-سینا با من! فریبام خودش نامزد داره. حق نداره بھ تو گیر بدهن شتافت. بلند شدم و با اطمینان بھ اینکھ برای تھیھ سور و سات امشب این طرفا پیداش نمیشھ در اتاقو قفل کردم و بھ سمت تراس رفتم. بھ محض بازکردن در تراس، قیافھ ناراحت سینا رو دیدم. دستش رو گرفتم و کشیدم داخل اتاق. -چت شده؟! چرا ناراحتی؟دستش رو روی صورتم گذاشت و با صدایی کھ مخلوطی از شھوت و ناراحتی رو ھمراه داشت، نواز-اگر فرزانھ ازدواج کنھ من باید از اینجا برم.شم کرد و گفت:خودمو لوس کردم و ملافھ رو از روی بدن لختش کنار کشیدم و خودمم حولھ رو از تنم درآوردم و جو-اونوقت چجوری راحت جرت بدم؟!ری روی پاش نشستم تا اینکھ آلتش بین پام جاگیر بشھ و توی گوشش لب زدم.-اولا کھ لازم نیست از اینجا بری! تو باید بمونی. بعدشم اگرم بخوای بری کھ بھتره. من میام ھمش پیشت شباھم میمونم پیشت اونوقت تا صبح حال میکنیم چطوره؟!سینا کھ بھ خاطر حرارت تنم و باسنم کھ روی آلتش قرار داشت، حشری شده بود با زبونش روی لبم کشید و با صدای کشداری گفت:.ون رو انجام بدیم-آره حق با توئھ! ھووووم وای تو چقدر بوی خوبی میدی فرانک. آه.. فعلا بیا ادامھ ی کار نیمھ تمومملبخندی ھوسناک زدم و توی لب گرفتن پیش قدم شدم. لبامو روی لبای داغ و خوشمزش گذاشتم و مکیدم. اونقدر محکم کھ صدای آخ و اوخش بلند شد. اون از من حشری تر و من از اون حشری تر! بالاخره طاقتش تموم شد و من رو روی تخت پرت کرد. پاھامو بھ شدت از ھم باز کرد و حملھ کرد بھ وسط پام و شروع بھ مکیدن چوچولوم کرد. انقدر محکم مک میزد و زبونش رو فرو میکرد کھ از شد

۱۶:۴۴