چطوری به کودکم یاد بدم از حق خودش دفاع کنه؟
آموزش دفاع از حق خود به کودک، یکی از مهمترین مهارتهایی است که به او برای رویارویی با چالشهای زندگی کمک میکند. این کار به کودک کمک میکند تا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند و بتواند روابط سالمتری با دیگران برقرار کند. در زیر چند راهکار موثر برای آموزش این مهارت به کودک ارائه شده است:
اهمیت دادن به احساسات کودک: به کودک بیاموزید که بیان احساساتش مهم است و او حق دارد احساساتش را آزادانه بیان کند.
گوش دادن فعال: وقتی کودک در مورد مشکلی که با آن روبرو است صحبت میکند، با دقت به او گوش دهید و سعی کنید احساسات او را درک کنید.
تایید احساسات کودک: به او بگویید که احساساتش طبیعی است و شما او را درک میکنید. مثلاً اگر کودکتان میگوید از اینکه همکلاسیاش به او زور میگوید ناراحت است، میتوانید بگویید: "من میفهمم که ناراحت هستی و دوست نداری که به تو زور بگویند. این احساس کاملا طبیعی است."
آموزش بیان مستقیم احساسات: به کودک بیاموزید که به جای فریاد زدن یا گریه کردن، به طور مستقیم و با احترام احساساتش را بیان کند. مثلاً به جای اینکه بگوید: "تو خیلی بدی"، میتواند بگوید: "وقتی تو به من زور میگویی، من ناراحت میشوم."
آموزش گوش دادن فعال به دیگران: به کودک بیاموزید که به حرفهای دیگران هم گوش دهد و سعی کند دیدگاه آنها را درک کند.
آموزش حل مسئله: به کودک کمک کنید تا برای حل مشکلات راه حلهای مختلفی پیدا کند و بهترین راه حل را انتخاب کند.
تشویق به تلاش: به کودک نشان دهید که شما به تواناییهای او ایمان دارید و او میتواند بر هر مشکلی غلبه کند.
تعیین اهداف کوچک و قابل دسترس: اهدافی را برای کودک تعیین کنید که برای او چالشبرانگیز باشد اما قابل دستیابی باشد.
فرض کنید کودکتان توسط همکلاسیاش اذیت میشود. شما میتوانید با او صحبت کنید و بپرسید که چه حسی دارد. سپس به او بگویید که او حق دارد که با احترام با او رفتار شود و میتواند به معلم یا یکی از بزرگترهای قابل اعتماد مراجعه کند. همچنین میتوانید به او یاد دهید که با صدای بلند و قاطع به همکلاسیاش بگوید که از این رفتار ناراحت است و از او بخواهد که دست از سر او بردارد.
@Ficoland
آموزش دفاع از حق خود به کودک، یکی از مهمترین مهارتهایی است که به او برای رویارویی با چالشهای زندگی کمک میکند. این کار به کودک کمک میکند تا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند و بتواند روابط سالمتری با دیگران برقرار کند. در زیر چند راهکار موثر برای آموزش این مهارت به کودک ارائه شده است:
اهمیت دادن به احساسات کودک: به کودک بیاموزید که بیان احساساتش مهم است و او حق دارد احساساتش را آزادانه بیان کند.
گوش دادن فعال: وقتی کودک در مورد مشکلی که با آن روبرو است صحبت میکند، با دقت به او گوش دهید و سعی کنید احساسات او را درک کنید.
تایید احساسات کودک: به او بگویید که احساساتش طبیعی است و شما او را درک میکنید. مثلاً اگر کودکتان میگوید از اینکه همکلاسیاش به او زور میگوید ناراحت است، میتوانید بگویید: "من میفهمم که ناراحت هستی و دوست نداری که به تو زور بگویند. این احساس کاملا طبیعی است."
آموزش بیان مستقیم احساسات: به کودک بیاموزید که به جای فریاد زدن یا گریه کردن، به طور مستقیم و با احترام احساساتش را بیان کند. مثلاً به جای اینکه بگوید: "تو خیلی بدی"، میتواند بگوید: "وقتی تو به من زور میگویی، من ناراحت میشوم."
آموزش گوش دادن فعال به دیگران: به کودک بیاموزید که به حرفهای دیگران هم گوش دهد و سعی کند دیدگاه آنها را درک کند.
آموزش حل مسئله: به کودک کمک کنید تا برای حل مشکلات راه حلهای مختلفی پیدا کند و بهترین راه حل را انتخاب کند.
تشویق به تلاش: به کودک نشان دهید که شما به تواناییهای او ایمان دارید و او میتواند بر هر مشکلی غلبه کند.
تعیین اهداف کوچک و قابل دسترس: اهدافی را برای کودک تعیین کنید که برای او چالشبرانگیز باشد اما قابل دستیابی باشد.
فرض کنید کودکتان توسط همکلاسیاش اذیت میشود. شما میتوانید با او صحبت کنید و بپرسید که چه حسی دارد. سپس به او بگویید که او حق دارد که با احترام با او رفتار شود و میتواند به معلم یا یکی از بزرگترهای قابل اعتماد مراجعه کند. همچنین میتوانید به او یاد دهید که با صدای بلند و قاطع به همکلاسیاش بگوید که از این رفتار ناراحت است و از او بخواهد که دست از سر او بردارد.
@Ficoland
۷:۳۰
۱۷:۳۰
۷:۵۶
نحوه برخورد با دختران و پسران
️این توضیحات بر اساس مطالعات کلی است و همه کودکان یکسان نیستند. هر کودکی فردیت خاص خود را دارد و ممکن است از این الگوها پیروی نکند.
تفاوتهای کلی
علاقهمندیها: دختران معمولاً به بازیهای نقشآفرینی، عروسک بازی و فعالیتهای اجتماعی علاقه بیشتری نشان میدهند، در حالی که پسران ممکن است به بازیهای فعال، ماشینبازی و فعالیتهای انفرادی علاقهمندتر باشند.
سبک ارتباط: دختران اغلب ترجیح میدهند از طریق گفتگو و ارتباط کلامی احساسات خود را بیان کنند، در حالی که پسران ممکن است با بازی یا فعالیتهای فیزیکی به دنبال ابراز احساسات خود باشند.
مهارتهای اجتماعی: دختران معمولاً مهارتهای اجتماعی قویتری دارند و به روابط بین فردی اهمیت بیشتری میدهند. پسران ممکن است در برقراری ارتباط با همسالان خود کمی مشکلتر باشند.
سبک یادگیری: دختران معمولاً به جزئیات توجه بیشتری میکنند و از یادگیری به صورت گروهی لذت میبرند. پسران ممکن است به یادگیری عملی و تجربی علاقهمندتر باشند.
نحوه برخورد با دختران و پسران
دختران:
به احساساتشان توجه کنید: دختران به توجه و تأیید احساساتشان نیاز دارند. به حرفهایشان گوش دهید و به آنها نشان دهید که به احساساتشان اهمیت میدهید.
ارتباط کلامی برقرار کنید: با دختران به صورت منظم صحبت کنید و به آنها فرصت دهید تا احساسات و افکار خود را بیان کنند.
فعالیتهای اجتماعی را تشویق کنید: دختران به روابط اجتماعی اهمیت میدهند. آنها را تشویق کنید تا با دوستان خود بازی کنند و در فعالیتهای گروهی شرکت کنند.
به آنها کمک کنید تا مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنند: به دختران بیاموزید که چگونه به طور مؤثر احساسات خود را بیان کنند و با دیگران ارتباط برقرار کنند.
پسران:
فعالیتهای فیزیکی را تشویق کنید: پسران به فعالیتهای فیزیکی و بازی نیاز دارند. آنها را تشویق کنید تا در فعالیتهای ورزشی و بازیهای فعال شرکت کنند.
فضای استقلال به آنها بدهید: به پسران اجازه دهید تا خودشان مشکلات را حل کنند و تصمیم بگیرند.
به آنها کمک کنید تا مهارتهای حل مسئله را توسعه دهند: به پسران بیاموزید که چگونه مشکلات را شناسایی کنند و راه حلهای خلاقانه برای آنها پیدا کنند.
به آنها نشان دهید که قوی بودن به معنای مهربان بودن هم هست: به پسران بیاموزید که هم میتوانند قوی باشند و هم مهربان.
@Ficoland
️این توضیحات بر اساس مطالعات کلی است و همه کودکان یکسان نیستند. هر کودکی فردیت خاص خود را دارد و ممکن است از این الگوها پیروی نکند.
تفاوتهای کلی
علاقهمندیها: دختران معمولاً به بازیهای نقشآفرینی، عروسک بازی و فعالیتهای اجتماعی علاقه بیشتری نشان میدهند، در حالی که پسران ممکن است به بازیهای فعال، ماشینبازی و فعالیتهای انفرادی علاقهمندتر باشند.
سبک ارتباط: دختران اغلب ترجیح میدهند از طریق گفتگو و ارتباط کلامی احساسات خود را بیان کنند، در حالی که پسران ممکن است با بازی یا فعالیتهای فیزیکی به دنبال ابراز احساسات خود باشند.
مهارتهای اجتماعی: دختران معمولاً مهارتهای اجتماعی قویتری دارند و به روابط بین فردی اهمیت بیشتری میدهند. پسران ممکن است در برقراری ارتباط با همسالان خود کمی مشکلتر باشند.
سبک یادگیری: دختران معمولاً به جزئیات توجه بیشتری میکنند و از یادگیری به صورت گروهی لذت میبرند. پسران ممکن است به یادگیری عملی و تجربی علاقهمندتر باشند.
نحوه برخورد با دختران و پسران
دختران:
به احساساتشان توجه کنید: دختران به توجه و تأیید احساساتشان نیاز دارند. به حرفهایشان گوش دهید و به آنها نشان دهید که به احساساتشان اهمیت میدهید.
ارتباط کلامی برقرار کنید: با دختران به صورت منظم صحبت کنید و به آنها فرصت دهید تا احساسات و افکار خود را بیان کنند.
فعالیتهای اجتماعی را تشویق کنید: دختران به روابط اجتماعی اهمیت میدهند. آنها را تشویق کنید تا با دوستان خود بازی کنند و در فعالیتهای گروهی شرکت کنند.
به آنها کمک کنید تا مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنند: به دختران بیاموزید که چگونه به طور مؤثر احساسات خود را بیان کنند و با دیگران ارتباط برقرار کنند.
پسران:
فعالیتهای فیزیکی را تشویق کنید: پسران به فعالیتهای فیزیکی و بازی نیاز دارند. آنها را تشویق کنید تا در فعالیتهای ورزشی و بازیهای فعال شرکت کنند.
فضای استقلال به آنها بدهید: به پسران اجازه دهید تا خودشان مشکلات را حل کنند و تصمیم بگیرند.
به آنها کمک کنید تا مهارتهای حل مسئله را توسعه دهند: به پسران بیاموزید که چگونه مشکلات را شناسایی کنند و راه حلهای خلاقانه برای آنها پیدا کنند.
به آنها نشان دهید که قوی بودن به معنای مهربان بودن هم هست: به پسران بیاموزید که هم میتوانند قوی باشند و هم مهربان.
@Ficoland
۱۷:۳۰
شما کمانهایی هستیدکه فرزندانتان به عنوان تیرهای زندهاز آن ها به بیرون فرستاده می شوند
” خلیل جبران “
این جمله به والدین یادآوری میکند که نقش آنها در زندگی فرزندان، پرورش و آمادهسازی آنها برای آینده است. آنها باید به فرزندان خود عشق بورزند، به آنها آزادی دهند و به آنها کمک کنند تا به پتانسیل کامل خود برسند.
@Ficoland
” خلیل جبران “
این جمله به والدین یادآوری میکند که نقش آنها در زندگی فرزندان، پرورش و آمادهسازی آنها برای آینده است. آنها باید به فرزندان خود عشق بورزند، به آنها آزادی دهند و به آنها کمک کنند تا به پتانسیل کامل خود برسند.
@Ficoland
۱۷:۳۱
بهترین راه برای درس خوان و مهم تر از آن، کتاب خوان شدن فرزندان تان این است که خودتان هم کتاب بخوانید.
همه مطالعات روانشناسی و حتی تجربیات فردی نشان می دهند که کودکان بیشتر از رفتارهای شما الگوبرداری می کنند تا از حرف ها و امر و نهی های شما.
@Ficoland
همه مطالعات روانشناسی و حتی تجربیات فردی نشان می دهند که کودکان بیشتر از رفتارهای شما الگوبرداری می کنند تا از حرف ها و امر و نهی های شما.
@Ficoland
۷:۳۰
کمک به کودکان برای مقابله با شکست
یکی از مهمترین مهارتهایی است که والدین و مربیان میتوانند به آنها آموزش دهند. شکست بخشی طبیعی از زندگی است و یادگیری نحوه برخورد با آن، به کودکان کمک میکند تا در آینده افراد قویتر و با اعتماد به نفستری شوند.
در اینجا چند راهکار برای کمک به کودکان در مقابله با شکست ارائه میشود:
تاکید بر تلاش، نه نتیجه: به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر تلاش و کوشش کودک تاکید کنید. به او بگویید که مهمترین چیز، تلاش کردن است و حتی اگر نتیجه مورد نظرش را نگرفت، باز هم به خاطر تلاشش قابل تحسین است.
شکست را فرصتی برای یادگیری بدانید: به کودک نشان دهید که شکست، پایان راه نیست، بلکه فرصتی برای یادگیری و رشد است. از او بپرسید که از این تجربه چه چیزی یاد گرفته است و چگونه میتواند دفعه بعد بهتر عمل کند.
احساسات کودک را بپذیرید: طبیعی است که کودک بعد از شکست احساس ناراحتی، ناامیدی یا عصبانیت کند. به احساسات او احترام بگذارید و به او اجازه دهید که این احساسات را بیان کند.
به کودک کمک کنید تا از اشتباهات خود درس بگیرد: به جای سرزنش کردن کودک، به او کمک کنید تا از اشتباهات خود درس بگیرد. از او بپرسید که چرا اتفاقی که افتاده رخ داده و چه راهکارهایی برای جلوگیری از تکرار آن وجود دارد.
به کودک نشان دهید که شما هم شکست میخورید: به کودک نشان دهید که حتی بزرگسالان هم گاهی اوقات شکست میخورند. این کار به او کمک میکند تا احساس کند تنها نیست و شکست بخشی از زندگی همه افراد است.
اهداف واقعبینانه برای کودک تعیین کنید: اهدافی را برای کودک تعیین کنید که برای او قابل دسترس باشد. موفقیت در اهداف کوچک، به کودک اعتماد به نفس میدهد و او را برای رویارویی با چالشهای بزرگتر آماده میکند.
از کودک حمایت کنید: به کودک نشان دهید که همیشه از او حمایت میکنید و به او ایمان دارید. حتی در مواقع شکست، به او انگیزه دهید و به او کمک کنید تا دوباره تلاش کند.
مثالهایی از جملههایی که میتوانید به کودک بگویید:
"اشکالی ندارد که گاهی اوقات شکست بخوری، همه ما این تجربه را داریم.""مهم نیست که برنده شدی یا باختی، مهم این است که تلاش کردی.""بیا با هم فکر کنیم که دفعه بعد چه کار میتوانیم انجام دهیم تا موفق شویم.""من به تو افتخار میکنم که حتی بعد از شکست، دوباره تلاش میکنی.""شکست بخشی از یادگیری است. از این تجربه چه چیزی یاد گرفتی؟"
@Ficoland
یکی از مهمترین مهارتهایی است که والدین و مربیان میتوانند به آنها آموزش دهند. شکست بخشی طبیعی از زندگی است و یادگیری نحوه برخورد با آن، به کودکان کمک میکند تا در آینده افراد قویتر و با اعتماد به نفستری شوند.
در اینجا چند راهکار برای کمک به کودکان در مقابله با شکست ارائه میشود:
تاکید بر تلاش، نه نتیجه: به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر تلاش و کوشش کودک تاکید کنید. به او بگویید که مهمترین چیز، تلاش کردن است و حتی اگر نتیجه مورد نظرش را نگرفت، باز هم به خاطر تلاشش قابل تحسین است.
شکست را فرصتی برای یادگیری بدانید: به کودک نشان دهید که شکست، پایان راه نیست، بلکه فرصتی برای یادگیری و رشد است. از او بپرسید که از این تجربه چه چیزی یاد گرفته است و چگونه میتواند دفعه بعد بهتر عمل کند.
احساسات کودک را بپذیرید: طبیعی است که کودک بعد از شکست احساس ناراحتی، ناامیدی یا عصبانیت کند. به احساسات او احترام بگذارید و به او اجازه دهید که این احساسات را بیان کند.
به کودک کمک کنید تا از اشتباهات خود درس بگیرد: به جای سرزنش کردن کودک، به او کمک کنید تا از اشتباهات خود درس بگیرد. از او بپرسید که چرا اتفاقی که افتاده رخ داده و چه راهکارهایی برای جلوگیری از تکرار آن وجود دارد.
به کودک نشان دهید که شما هم شکست میخورید: به کودک نشان دهید که حتی بزرگسالان هم گاهی اوقات شکست میخورند. این کار به او کمک میکند تا احساس کند تنها نیست و شکست بخشی از زندگی همه افراد است.
اهداف واقعبینانه برای کودک تعیین کنید: اهدافی را برای کودک تعیین کنید که برای او قابل دسترس باشد. موفقیت در اهداف کوچک، به کودک اعتماد به نفس میدهد و او را برای رویارویی با چالشهای بزرگتر آماده میکند.
از کودک حمایت کنید: به کودک نشان دهید که همیشه از او حمایت میکنید و به او ایمان دارید. حتی در مواقع شکست، به او انگیزه دهید و به او کمک کنید تا دوباره تلاش کند.
مثالهایی از جملههایی که میتوانید به کودک بگویید:
"اشکالی ندارد که گاهی اوقات شکست بخوری، همه ما این تجربه را داریم.""مهم نیست که برنده شدی یا باختی، مهم این است که تلاش کردی.""بیا با هم فکر کنیم که دفعه بعد چه کار میتوانیم انجام دهیم تا موفق شویم.""من به تو افتخار میکنم که حتی بعد از شکست، دوباره تلاش میکنی.""شکست بخشی از یادگیری است. از این تجربه چه چیزی یاد گرفتی؟"
@Ficoland
۱۷:۳۰
۷:۳۰
۱۷:۳۰
۷:۳۰
اضطراب جدایی در کودکان پیشدبستانی: راهکارهایی برای کمک به فرزندتان
اضطراب جدایی در کودکان پیشدبستانی بسیار شایع است و نشاندهندهی پیوند عمیق عاطفی بین کودک و والدین است. این اضطراب معمولاً با ترس از ترک شدن، نگرانی در مورد اتفاقی که ممکن است برای والدین بیفتد و دلتنگی همراه است.
علل اضطراب جدایی:شروع مهدکودک، تغییر خانه، تولد خواهر یا برادر جدید و بیماری میتوانند باعث ایجاد اضطراب جدایی شوند.برخی کودکان به طور طبیعی محتاطتر و وابستهتر هستند.والدینی که بیش از حد محافظهکار هستند یا ارتباط عاطفی قوی با کودک ندارند، ممکن است باعث تشدید اضطراب جدایی شوند.
علائم اضطراب جدایی:گریه و زاری هنگام ترک کودکچسبیدن به والدین و مقاومت در برابر رفتن به مدرسه یا مهدکودککابوسهای شبانهشکایت از دل درد یا سردردمشکلات خوابتغییرات در اشتها
راهکارهایی برای کمک به کودک:
ایجاد روتین: داشتن یک روتین منظم برای خواب، بازی و رفتن به مدرسه میتواند به کودک احساس امنیت و کنترل بیشتری بدهد.
خداحافظیهای کوتاه و مثبت: خداحافظیهای طولانی و احساسی میتوانند اضطراب کودک را افزایش دهند. سعی کنید خداحافظی کوتاه و با اعتماد به نفس داشته باشید و به کودک اطمینان دهید که به زودی برمیگردید.
تمرین جداییهای کوتاهمدت: میتوانید با تمرینهای کوتاهمدت جدایی در خانه، به کودک کمک کنید تا به تدریج به تنهایی عادت کند.
تقویت استقلال: به کودک فرصت دهید تا کارهای ساده را به تنهایی انجام دهد تا اعتماد به نفس او افزایش یابد.
گفتگو با کودک: به احساسات کودک گوش دهید و به او اجازه دهید که نگرانیهای خود را بیان کند.
همکاری با مهدکودک یا مدرسه: با مربیان کودک همکاری کنید تا محیطی امن و آرام برای او فراهم شود.
نکات مهم
صبر و حوصله: کاهش اضطراب جدایی زمان میبرد. صبور باشید و به کودک خود اطمینان دهید که به او اهمیت میدهید.
پرهیز از تنبیه: تنبیه کردن کودک به دلیل اضطراب جدایی، باعث تشدید مشکل میشود.
خود مراقبتی: به عنوان والدین، مراقب سلامت روانی خود نیز باشید. استراحت کافی، تغذیه مناسب و ورزش میتواند به شما کمک کند تا بهتر از کودک خود مراقبت کنید.
اگرچه اضطراب جدایی در کودکان پیشدبستانی شایع است، اما اگر این اضطراب شدید باشد و فعالیتهای روزمره کودک را مختل کند، بهتر است با یک متخصص مشورت کنید.
@Ficoland
اضطراب جدایی در کودکان پیشدبستانی بسیار شایع است و نشاندهندهی پیوند عمیق عاطفی بین کودک و والدین است. این اضطراب معمولاً با ترس از ترک شدن، نگرانی در مورد اتفاقی که ممکن است برای والدین بیفتد و دلتنگی همراه است.
علل اضطراب جدایی:شروع مهدکودک، تغییر خانه، تولد خواهر یا برادر جدید و بیماری میتوانند باعث ایجاد اضطراب جدایی شوند.برخی کودکان به طور طبیعی محتاطتر و وابستهتر هستند.والدینی که بیش از حد محافظهکار هستند یا ارتباط عاطفی قوی با کودک ندارند، ممکن است باعث تشدید اضطراب جدایی شوند.
علائم اضطراب جدایی:گریه و زاری هنگام ترک کودکچسبیدن به والدین و مقاومت در برابر رفتن به مدرسه یا مهدکودککابوسهای شبانهشکایت از دل درد یا سردردمشکلات خوابتغییرات در اشتها
راهکارهایی برای کمک به کودک:
ایجاد روتین: داشتن یک روتین منظم برای خواب، بازی و رفتن به مدرسه میتواند به کودک احساس امنیت و کنترل بیشتری بدهد.
خداحافظیهای کوتاه و مثبت: خداحافظیهای طولانی و احساسی میتوانند اضطراب کودک را افزایش دهند. سعی کنید خداحافظی کوتاه و با اعتماد به نفس داشته باشید و به کودک اطمینان دهید که به زودی برمیگردید.
تمرین جداییهای کوتاهمدت: میتوانید با تمرینهای کوتاهمدت جدایی در خانه، به کودک کمک کنید تا به تدریج به تنهایی عادت کند.
تقویت استقلال: به کودک فرصت دهید تا کارهای ساده را به تنهایی انجام دهد تا اعتماد به نفس او افزایش یابد.
گفتگو با کودک: به احساسات کودک گوش دهید و به او اجازه دهید که نگرانیهای خود را بیان کند.
همکاری با مهدکودک یا مدرسه: با مربیان کودک همکاری کنید تا محیطی امن و آرام برای او فراهم شود.
نکات مهم
صبر و حوصله: کاهش اضطراب جدایی زمان میبرد. صبور باشید و به کودک خود اطمینان دهید که به او اهمیت میدهید.
پرهیز از تنبیه: تنبیه کردن کودک به دلیل اضطراب جدایی، باعث تشدید مشکل میشود.
خود مراقبتی: به عنوان والدین، مراقب سلامت روانی خود نیز باشید. استراحت کافی، تغذیه مناسب و ورزش میتواند به شما کمک کند تا بهتر از کودک خود مراقبت کنید.
اگرچه اضطراب جدایی در کودکان پیشدبستانی شایع است، اما اگر این اضطراب شدید باشد و فعالیتهای روزمره کودک را مختل کند، بهتر است با یک متخصص مشورت کنید.
@Ficoland
۱۷:۳۰
آهنگ کودکانه زاغی کجایی.mp3
۸۰۸.۳۳ کیلوبایت
۱۷:۳۰
۷:۳۰
️تأثیر روابط والدین بر امنیت عاطفی کودکان
روابط والدین، ستون اصلی شکلگیری شخصیت و رشد عاطفی کودکان است. کیفیت این روابط، تأثیر عمیقی بر احساس امنیت، اعتماد به نفس و سلامت روانی کودک در آینده خواهد داشت.
احساس امنیت و آرامش: کودکان در محیطی که والدین با هم مهربان و محترم هستند، احساس امنیت و آرامش بیشتری میکنند. این احساس امنیت، پایه و اساس رشد سالم کودک است و به او اجازه میدهد تا به طور آزادانه کشف کند و رشد کند.
اعتماد به نفس: دیدن رابطه سالم والدین، به کودک اعتماد به نفس میدهد. او میآموزد که روابط میتواند بر اساس احترام، عشق و حمایت متقابل باشد. این اعتماد به نفس، به کودک کمک میکند تا در روابط اجتماعی خود موفقتر باشد.
مهارتهای اجتماعی بهتر: کودکانی که شاهد روابط سالم بین والدین خود هستند، معمولاً مهارتهای اجتماعی بهتری دارند. آنها یاد میگیرند که چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند، اختلافات را حل کنند و به دیگران احترام بگذارند.
دیدگاه مثبت نسبت به روابط: کودکانی که در محیطی سالم رشد میکنند، دیدگاه مثبتی نسبت به روابط بین فردی پیدا میکنند. آنها میآموزند که روابط میتوانند منبع شادی و حمایت باشند.
کاهش اضطراب و استرس: روابط سالم والدین، به کاهش اضطراب و استرس در کودکان کمک میکند. کودکانی که در محیطی آرام و بدون تنش بزرگ میشوند، معمولاً کمتر دچار مشکلات روانی مانند اضطراب و افسردگی میشوند.
رشد عاطفی سالم:روابط سالم والدین، به رشد عاطفی سالم کودک کمک میکند. کودکانی که احساس امنیت میکنند، میتوانند احساسات خود را بهتر بشناسند و مدیریت کنند.
@Ficoland
روابط والدین، ستون اصلی شکلگیری شخصیت و رشد عاطفی کودکان است. کیفیت این روابط، تأثیر عمیقی بر احساس امنیت، اعتماد به نفس و سلامت روانی کودک در آینده خواهد داشت.
احساس امنیت و آرامش: کودکان در محیطی که والدین با هم مهربان و محترم هستند، احساس امنیت و آرامش بیشتری میکنند. این احساس امنیت، پایه و اساس رشد سالم کودک است و به او اجازه میدهد تا به طور آزادانه کشف کند و رشد کند.
اعتماد به نفس: دیدن رابطه سالم والدین، به کودک اعتماد به نفس میدهد. او میآموزد که روابط میتواند بر اساس احترام، عشق و حمایت متقابل باشد. این اعتماد به نفس، به کودک کمک میکند تا در روابط اجتماعی خود موفقتر باشد.
مهارتهای اجتماعی بهتر: کودکانی که شاهد روابط سالم بین والدین خود هستند، معمولاً مهارتهای اجتماعی بهتری دارند. آنها یاد میگیرند که چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند، اختلافات را حل کنند و به دیگران احترام بگذارند.
دیدگاه مثبت نسبت به روابط: کودکانی که در محیطی سالم رشد میکنند، دیدگاه مثبتی نسبت به روابط بین فردی پیدا میکنند. آنها میآموزند که روابط میتوانند منبع شادی و حمایت باشند.
کاهش اضطراب و استرس: روابط سالم والدین، به کاهش اضطراب و استرس در کودکان کمک میکند. کودکانی که در محیطی آرام و بدون تنش بزرگ میشوند، معمولاً کمتر دچار مشکلات روانی مانند اضطراب و افسردگی میشوند.
رشد عاطفی سالم:روابط سالم والدین، به رشد عاطفی سالم کودک کمک میکند. کودکانی که احساس امنیت میکنند، میتوانند احساسات خود را بهتر بشناسند و مدیریت کنند.
@Ficoland
۱۷:۳۰
۷:۳۰
۱۷:۳۰
۷:۴۳
معرفی کتاب
تربیت کودک برای مغزی یکپارچه
بررسی ساختار مغز و تاثیر آن بر عملکرد کودکان در سال های گذشته مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. در این کتاب، نویسندگان به بررسی نحوه عملکرد مغز در سنین مختلف کودکان و تاثیر آن بر رفتار و واکنشهای آنان میپردازند. این کتاب مفاهیم پیچیده شناختی را به سادگی توضیح داده و سعی می کند بر این مبنا تکنیک هایی عملی برای والدین ارائه دهد.
کتاب «تربیت کودک برای مغزی یکپارچه» راهنمایی است برای پدران، مادران، و همهی ترسها، پرخاشگریها و هرگونه رفتارهای آزاردهنده، یا نگرانکنندهی کودکان، بخشی کسانی که به نحوی با کودکان سر و کار دارند و کلنجار رفتن با بدقلقیها، ناآرامیها، جداییناپذیر از زندگی روزانهی آنان است.
در این کتاب دکتر دنیل ج. سیگل متخصص روانشناسی کودکان و استاد روانپزشکی بالینی دانشگاه کالیفرنیا، به شما میآموزد که چگونه با در نظر گرفتن ساختار مغزی کودکان در هر دوره از زندگی، آنها را به شایستگی تربیت کنید و در طول این کار با راهنماییهای کاربردی این کتاب بتوانید بخشهای مغزی او را باهم یکپارچه و هماهنگ سازید.
هدف دکتر دنیل جی سیگل از نگارش کتاب این است که به شما بیاموزد چگونه از آنچه هر روز میان شما و فرزندانتان میگذرد، به عنوان فرصتهایی استفاده کنید، برای کمک به خودتان و به هر کودکی که به نحوی برای شما مهم است.
بخشی از کتاب
نام گذاری کنید تا آرام کنید: رفتارهای بیثبات و هیجانی نیمکره راست را با ویژگی داستانگویی نیمکره چپ مهار کنید، به این ترتیب از تمایل نیمکره چپ به کلمات و منطق برای آرام کردن طوفانهای احساسی و تنشهای جسمی استفاده کنید.
تشویق به گوش دادن و فکر کردن: هنگام برخورد با کودکان، باید روشی انتخاب کنید که آنها را به تفکر و گوش دادن تشویق کند، نه اینکه باعث تحریک خشم یا واکنشهای منفی در آنها شوید. به عبارت دیگر، هدف این است که ارتباطی آرام و مؤثر برقرار کنید که کودک را به حل مسئله یا آرام شدن ترغیب کند، نه اینکه با واکنشهای هیجانی و تنشزا آنها را بیشتر تحریک کنید.
از حرکت کمک بگیر: از فعالیتهای فیزیکی برای تغییر وضعیت هیجانی فرزندتان استفاده کنید.
بگذارید ابرهای احساسات بچرخند: زمانی که فرزندان خود را در زمانی که در احساسات منفی گیر کرده اند راهنمایی کنید و به آنها کمک کنید تا بفهمند که احساسات می آیند و می روند.
تکنیک SIFT: به کودکان کمک کنید تا به حواس (sensation) ، تصاویر (images)، احساسات (feeling) و افکار (thoughts) درون خود توجه کنند تا بتوانند تصمیمات بهتری بگیرند و انعطاف پذیرتر باشند.
چالش ها را تبدیل به فرصت کنید: از اختلافات برای تشویق همدلی و موفقیتهای اجتماعی بیشتر استفاده کنید.
برای اطلاع بیشتر از جزییات تکنیک ها و مطالعه مثال های عملی از موقعیت های مختلف پیشنهاد می کنیم تا کتاب را بخوانید.
@Ficoland
تربیت کودک برای مغزی یکپارچه
بررسی ساختار مغز و تاثیر آن بر عملکرد کودکان در سال های گذشته مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. در این کتاب، نویسندگان به بررسی نحوه عملکرد مغز در سنین مختلف کودکان و تاثیر آن بر رفتار و واکنشهای آنان میپردازند. این کتاب مفاهیم پیچیده شناختی را به سادگی توضیح داده و سعی می کند بر این مبنا تکنیک هایی عملی برای والدین ارائه دهد.
کتاب «تربیت کودک برای مغزی یکپارچه» راهنمایی است برای پدران، مادران، و همهی ترسها، پرخاشگریها و هرگونه رفتارهای آزاردهنده، یا نگرانکنندهی کودکان، بخشی کسانی که به نحوی با کودکان سر و کار دارند و کلنجار رفتن با بدقلقیها، ناآرامیها، جداییناپذیر از زندگی روزانهی آنان است.
در این کتاب دکتر دنیل ج. سیگل متخصص روانشناسی کودکان و استاد روانپزشکی بالینی دانشگاه کالیفرنیا، به شما میآموزد که چگونه با در نظر گرفتن ساختار مغزی کودکان در هر دوره از زندگی، آنها را به شایستگی تربیت کنید و در طول این کار با راهنماییهای کاربردی این کتاب بتوانید بخشهای مغزی او را باهم یکپارچه و هماهنگ سازید.
هدف دکتر دنیل جی سیگل از نگارش کتاب این است که به شما بیاموزد چگونه از آنچه هر روز میان شما و فرزندانتان میگذرد، به عنوان فرصتهایی استفاده کنید، برای کمک به خودتان و به هر کودکی که به نحوی برای شما مهم است.
بخشی از کتاب
نام گذاری کنید تا آرام کنید: رفتارهای بیثبات و هیجانی نیمکره راست را با ویژگی داستانگویی نیمکره چپ مهار کنید، به این ترتیب از تمایل نیمکره چپ به کلمات و منطق برای آرام کردن طوفانهای احساسی و تنشهای جسمی استفاده کنید.
تشویق به گوش دادن و فکر کردن: هنگام برخورد با کودکان، باید روشی انتخاب کنید که آنها را به تفکر و گوش دادن تشویق کند، نه اینکه باعث تحریک خشم یا واکنشهای منفی در آنها شوید. به عبارت دیگر، هدف این است که ارتباطی آرام و مؤثر برقرار کنید که کودک را به حل مسئله یا آرام شدن ترغیب کند، نه اینکه با واکنشهای هیجانی و تنشزا آنها را بیشتر تحریک کنید.
از حرکت کمک بگیر: از فعالیتهای فیزیکی برای تغییر وضعیت هیجانی فرزندتان استفاده کنید.
بگذارید ابرهای احساسات بچرخند: زمانی که فرزندان خود را در زمانی که در احساسات منفی گیر کرده اند راهنمایی کنید و به آنها کمک کنید تا بفهمند که احساسات می آیند و می روند.
تکنیک SIFT: به کودکان کمک کنید تا به حواس (sensation) ، تصاویر (images)، احساسات (feeling) و افکار (thoughts) درون خود توجه کنند تا بتوانند تصمیمات بهتری بگیرند و انعطاف پذیرتر باشند.
چالش ها را تبدیل به فرصت کنید: از اختلافات برای تشویق همدلی و موفقیتهای اجتماعی بیشتر استفاده کنید.
برای اطلاع بیشتر از جزییات تکنیک ها و مطالعه مثال های عملی از موقعیت های مختلف پیشنهاد می کنیم تا کتاب را بخوانید.
@Ficoland
۱۴:۳۴
۱۴:۰۳
۲۰:۳۰