ت

تحلیل های یک جنرالیست

۲۶۳عضو
thumnail
نقدی بنیادین بر الهیات تکنوپولی و‌ پرسش از امکان طرح رستگاری بشریundefinedسید آرش وکیلیان
در ژانر فیلم های علمی تخیلی، نقد فلسفی و الهیاتی تکنوپولی یا سیطره تکنولوژی بر زندگی و اراده بشر سابقه طولانی دارد و از اودیسه ۲۰۰۱ تا ماتریکس و هر (Her) آثار جدی و زیبایی درباره آن ساخته شده است. همچنین، پرسش از امکان تحقق یوتوپیا در برابر دیستوپیا در آثار متعددی نظیر سنت شکن (divergent) و بنیاد آمده است. اما تلفیق موفق جدال بین حاکمیت فناوری و اراده و سرنوشت برای تغییر آینده با دستمایه ای از سفر در زمان نادر است.
سریال ۳۴ قسمتی مسافران (Travelers) جزو نمونه های برجسته این ژانر است. آمیزه ای از لحظات دراماتیک عاشقانه، تعلیق های پلیسی، ماجراجویی های تروریستی و ابداعات فناورانه است که با مناسبات زندگی شخصی دختر عاشقی که در بازیابی حافظه اش میکوشد، پلیسی که درگیر رابطه خراب با همسرش شده ، مادری که برای حضانت دخترش در تلاش است، جوان معتادی که باید ترک کند و ... در هم تنیده شده است و به اثر علمی تخیلی طعم زندگی روزمره را بخشیده است.
سریال در سطح نمایش داستان پر از تعلیق و ماجراجویی متوقف نشده ، بلکه در خلال ماجراها، بحث های عمیقی درباره «آزادی اراده»، «تعیین سرنوشت»، «ذهن و بدن»، «خیر و شر»، «شک و ایمان» و ... طرح می شود و هر لحظه از ثانیه ابتدایی تا انتهایی بیننده را غافلگیر می کند.
گره های اثر حاصل تلاقی الهیات پروتستانی و انسان شناسی لیبرالی با تعبیر هگلی از تکامل عقل تاریخی است که در غالب یک ابررایانه کوانتومی در سده های آینده محقق شده تا سرنوشت بشر را از تباهی به رستگاری تغییر دهد. اثر با طرح انتقادی این پرسش که « آیا حاکمیت فناوری می تواند آینده بهتری برای بشر رقم بزند؟» مخاطب را به تفکر فرا می خواند. سریال مملو از شگفتانه هاست که فقط یکی از آنها پیوند زدن عجیب اراده گرایی انسان در برابر سیطره تکنولوژی با شرارت قدرت طلبی است!
در لایه های باطنی تر داستان طرح مسأله امکان و امتناع تحقق مدینه فاضله مطرح است. البته بیننده باید بتواند استعاره ها را به دقت تعبیر کند تا این لایه از اثر آشکار گردد. اجمالا اینکه در مجموع ۳۴ قسمت این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا اراده الوهی که سرنوشت عالم را رقم زده با ربوبیت عقل هگلی مجهز به فناوری خداگونه در تعارض اساسی نیست ؟
این اثر در نهایت نمی تواند پارادوکس بین هبوط و صعود بشریت را حل کند و به امتناع سیر تاریخی به رستگاری و ترجیح دم غنیمت شماری در معنای مثبتش می رسد. در شرایطی که اندیشه رهایی برآمده از عصر روشنگری علیرغم تولید لذت، قدرت و ثروت بی پایان، در تغییر بنیادین مسیر تاریخ بشریت به سمت رستگاری ناکام مانده، شاید موضوع قوس نزول و صعود در عرفان اسلامی ظرفیت خوبی برای حل این معضل بزرگ بشریت داشته باشد.
تکه فیلم زیر بریده ای از قسمت آخر فصل اول سریال است که به زیبایی چالش های مطرح در داستان را به تصویر میکشد.

۲:۴۲

thumnail
ناکامی (احتمالی) اسراییل در جنگ لبنانundefinedسید آرش وکیلیان
«رادیو رژیم صهیونیستی بامداد دوشنبه گزارش داد که کابینه کوچک امنیتی اسرائیل موسوم به کابینت با طرح پیشنهادی آتش بس در لبنان موافقت کرده است.»در تحلیل این خبر مهم چند مورد را باید در نظر داشت:۱- حزب الله لبنان خط مقدم جمهوری اسلامی ایران در ایجاد موازنه نظامی برای جلوگیری از حملات اسراییل به ایران است و هدف اسراییل از حملات اخیر وارد کردن ضربات مهلک برای نابود کردن یا از کار انداختن آن بوده است.۲- اسراییل موافق شد طی سپتامبر و اکتبر ۲۰۲۴ ضربات شدیدی به حزب الله وارد کند به طوری که هم رده فرماندهی ارشد آن را از بین برد و هم سیستم ارتباطی آن را کلا مختل کرد. علی رغم آن در حملات زمینی، چنانکه در نقشه می بینید، نه تنها دستاورد بزرگی جز تخریب تعدادی روستا و شهرک نداشت بلکه بیشترین تلفات نظامی طی جنگ یک ساله را متقبل شد.۳- با کمک های ایران، روند پرتاب موشک از لبنان به سوی حیفا و حتی تل آویو طی این مدت ادامه یافت و ظاهراً مقامات اسراییلی به این نتیجه رسیده اند که جنگ زمینی نمی تواند دستاورد نظامی ملموسی را به بار آورد. اختلافات میان نتانیاهو و گالانت هم موید ناکامی صهیونیست ها بوده است.۴- دولت لبنان پیش از این موج حملات اعلام کرده بود که حاضر است قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل را اجرا کند. این قطعنامه پس از آتش بس جنگ سال ۲۰۰۶ به تصویب شورای امنیت رسید تا با استقرار ارتش لبنان و نیروهای حافظ صلح در جنوب رود لیتانی جلوی جنگ های بعدی را بگیرد.۵- در مورد موضع حزب الله لبنان آنچه مسلم است ، منوط کردن هر گونه مذاکره به پیش شرط اجرای آتش بس از سوی اسراییل بوده است. در مورد اینکه آیا حزب الله هم حاضر به اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ باشد، نظرات متفاوتی اظهار شده است اما حتی در صورتی که حزب الله آن را بپذیرد ، هدف اصلی اسراییل محقق نشده است. ۶- تا این لحظه اسراییل نتوانسته است دستاوردهای نظامی خود را به نتایج ملموس و پایدار سیاسی نظیر خلع سلاح مقاومت اسلامی لبنان تبدیل کند. گرچه مهمترین متحد مسیحی حزب الله یعنی جبران باسیل ، پشت آن را خالی کرد با این حال هنوز در عرصه سیاسی لبنان هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است.۷- ممکن است انتخاب دونالد ترامپ که از نتانیاهو خواسته تا ۲۰ ژانویه به جنگ در فلسطین و لبنان پایان دهد، در این رخداد موثر بوده باشد. البته ممکن است که این یک ترفند نظامی باشد و اسراییل بخواهد ضربه غافلگیرانه در شرایط آتش بس وارد کند .
در مجموع اگر تحولات به خلع سلاح حزب الله لبنان منجر نشود، علی رغم خسارات شدید وارد شده، اسراییل در هدف خود ناکام بوده است و ایران همچنان می تواند اهرم خود در موازنه قوا را حفظ کند.

۱۳:۱۴

thumnail
نفرین نفت؟ یا چرا سیاست توسعه در ایران ناکام ماند؟undefinedسید آرش وکیلیان
در تحلیل های رایج وضعیت کشور معمولا به مشکلات از منظر ایدئولوژیک با تمرکز بر ارزش های اعتقادی و سبک زندگی توجه می شود که مثلا حکومت شاه غربزده بود و یا جمهوری اسلامی ، اسلامگرا است. سپس این نتیجه گرفته می شود که مشکلات منشا ایدئولوژیک دارد و اگر گروه دیگری با ایدئولوژی متفاوت مستقر شوند، مشکل حل می شود.
این تحلیل ها در توضیح موفقیت توسعه صنعتی در دهه ۱۳۴۰ ناتوان است و نمی تواند دستاوردهای توسعه بعد از سال ۱۳۵۷ را هم توضیح دهد، لذا اصحاب این نوع رویکرد کلا همه چیزهای ناهمخوان را انکار می کنند.
در مقابل رویکرد تحلیلی با توجه به نقش «اقتصاد سیاسی» وجود دارد که روابط قدرت-ثروت میان ذی نفعان حکومت را صرفنظر از نوع ایدئولوژی در حوزه سبک زندگی نقد می کند و از این منظر مشکلات را توضیح می دهد.
برای درک منشا اقتصاد سیاسی مشکل ایران معاصر باید به ماهیت دولت رانتیر نفتی توجه ویژه کرد. یک مقام حکومتی در این نوع حکومت کارویژه اصلیش توزیع رانت میان گروه های نفوذ است. این گروه ها می توانند از افراد متنفذ کانون های عالی قدرت تا اقوام و گروه های محلی در حوزه انتخابیه نمایندگان را شامل شود.
در واقع، دست کم از حدود سال ۱۹۵۰ که مسأله ملی شدن نفت مطرح شد و به خصوص از ۱۹۷۰ که درآمد نفتی ایران رشد چشمگیری داشت در بسیاری مواقع نزاع درون دولت بر سر نحوه تخصیص منابع بین گروه های نفوذ بوده است و تاثیر ایدئولوژی در حد جا به جایی این گروه ها بوده است. البته چون این نزاع همزمان با نزاع ایدئولوژیک بین دو جریان قوی اسلام گرا و نوگرا رخ داده است، عملا از دید اصحاب سیاست رسانه ای مغفول مانده است، حال آنکه اصحاب سیاست عملی به خوبی می دانند برای کسب و حفظ مناصب باید سبیل خیلی ها را چرب کرد.
هرچند انقلاب اسلامی بدوا کوشید با طرح مسأله «مستضعفان» و افزایش رفاه آنان ، تا حدی مشکل را حل کند اما موفق به حل هسته مسأله تولید ارزش به جای توزیع رانت نشد. به عبارت دیگر طی دوران جمهوری اسلامی به جای حذف مناسبات رانتیر ، سبد توزیع رانت بسیار گسترش یافت به طوری که عمده مردم سهمی در آن دارند و اکنون حکومت دیگر توان استمرارش را ندارد.
در واقع، تا وقتی ما نتوانیم این معما را حل کنیم که چطور نظام سیاسی اقتصادی مان را از رقابت بر سر تصاحب رانت مصون کنیم، از جهت سیاست توسعه و پیشرفت (نه سبک زندگی)، خیلی فرق نمیکند دولت دست اصلاح طلبان باشد یا اصولگرایان و اسم حکومت جمهوری اسلامی باشد یا پهلوی. شاید بتوان گفت عمده شدن جدال بر سر سبک زندگی (که البته منشا واقعی هم دارد ) تا حدی ناشی از تمایل ذی نفعان این بازی به پنهان کردن رانت خواری سیستماتیک باشد. این رانت خواری برندگان و بازندگانی دارد که در رسانه های ما بی نام هستند!
در این کلیپ که توسط بی بی سی فارسی تهیه شده، خانم پروین علیزاده موضوع را به خوبی توضیح می دهد.

۵:۱۵

تحلیل های یک جنرالیست
undefined یا خیر الرازقین اقتصاد سیاسی فساد در دولت رانتیر نفتی undefinedسید آرش وکیلیان اخیرا بحث فساد چای دبش مطرح شد و پیشتر هم موارد متعدد دیگر که سبب شده همه بپرسند چطور و چرا باید فساد در این حجم و این سطح به سهولت رخ دهد؟ اگر جواب های ساده سازی شده که تقصیر فلان کس یا بهمان گروه است را کنار بگذاریم ، واقعیت این است اشکالی از فساد جزو طبیعت دولت رانتیر نفتی است و در این مطلب می‌کوشم آن را توضیح دهم و به قول اطبای سنتی برای درمان آن باید این مزاج اصلاح شود. مقصود از فساد تصاحب منابع توسط افراد و سازمان هایی است که ذی حق نیستند و این فساد دو‌ شکل قانونی و غیرقانونی دارد. در شکل آشنای غیرقانونی اختلاس، ارتشا و جرایمی نظیر آن رخ داده که با تقویت قوانین سلامت اداری و مبارزه با فساد یا توسعه ابزارهای دولت هوشمند و کاهش نقش عوامل انسانی و ارتقای شفافیت می توان با آن مبارزه کرد چون این شکل از فساد عارضی است. اما فساد قانونی اتفاقا در اجرای دقیق قانون رخ میدهد. یعنی مثلا کارخانه یا فرودگاه جایی ساخته میشود که توجیه اقتصادی ندارد تا مردم آن حوزه انتخابیه راضی شوند یا ارز ترجیحی به کالایی تخصیص می یابد که ضرورت ندارد و یارانه ها به افرادی داده میشود که ثروتمندتر هستند و یا اشکال خاصی از درآمدزایی نظیر سود سپرده ها از مالیات معاف میشود. اما چرا؟! اگر تعریف ساده علم اقتصاد را دانش تخصیص بهینه منابع در نظر بگیریم، اقتصاد سیاسی را می توان تاثیر قدرت در کسب بهره بیشتر دانست یا به تعبیر ساده تر چه کسی با کاربرد چه روشی سهم بیشتری از منابع را تصاحب می کند. برای مطالعه اقتصاد سیاسی فساد در هر کشور باید ماهیت دولت آن را از حیث رابطه قدرت و ثروت یا شیوه تخصیص منابع مطالعه کرد. دولت رانتیر نفتی نوعی از دولت است که صرفنظر از شکل نظام سیاسی در کشورهای خاورمیانه رواج دارد. دولت رانت خوار را اصطلاحا دولتی می نامند که سهم قابل توجهی از درامد خود را از یک منبع خارجی کسب میکند و نه مالیات یا عوارض صادرات و نظایر آن. در خصوص دولت های رانت خوار نفتی و تاثیر این درآمد بر توسعه نیافتگی، فساد اقتصاد و کاهش حقوق شهروندی مطالعات فراوانی طی دهه های اخیر شده است. جالب است که افزایش درآمدهای نفتی در ایران هم در دهه ۱۳۵۰ و هم در دهه ۱۳۸۰ منجر به بحران های اجتماعی اقتصادی شد که نشان میدهد چقدر این منبع درآمدی چالش برانگیز است. چنانکه در فیلم کوتاه زیر مالک شریعتی نماینده مجلس توضیح میدهد یکی از عوامل اصلی فساد آن است که حجم بزرگی از درآمدها در دولت پنهان می ماند اما مسأله بدتر از این است و حتی اگر این منابع وارد بودجه عمومی دولت شود مشکل حل نمیشود. در چنین شکلی از دولت اغلب افراد، گروه ها ، اصناف و سازمان ها به جای آنکه بر تولید ارزش اقتصادی تمرکز کنند به رقابت بر سر تصاحب رانت نفت می پردازند. مثلا در یک شهرستان نماینده بهتر کسی است که منابع ملی بیشتری را بتواند به حوزه انتخاباتی اش بیاورد ولو یک فرودگاه بین المللی برای یک شهر صدهزار نفری باشد. برای این معضل راهکارهایی بیان شده نظیر تفکیک قوا یا توسعه دموکراسی ولی به نظر می رسد اولا ماهیت این منابع سبب استقلال نسبی دولت از جامعه و در نتیجه عدم امکان اجرای چنین راهکارهایی میشود و ثانیا حتی در صورت اجرا باز این رقابت فاسد در سازوکار دموکراتیک با شفافیت بیشتر جریان می یابد. راهکاری که به نظر بهتر است تغییر ماهیت اقتصاد سیاسی دولت از طریق افزایش سهم منابع غیررانتی نظیر مالیات و ایجاد شرایط فعالیت بخش خصوصی مولد به تبع آن است. یعنی دولت تا میتواند ناف منابع نفتی را قطع کند و به جای آن به اقتصاد درون‌زا اتکا کند که البته لوازمی نظیر توسعه سرمایه گذاری دارد. در کنار آن تخصیص منصفانه منابع نفتی بر اساس وضعیت معیشتی اشخاص در راستای کاهش فقر در طبقات فقیر جامعه میتواند سازمان رفاهی دولت را همزمان حفظ کند و مانع از بحران اجتماعی گردد.
مطلب مرتبط قبلی

۵:۲۵

thumnail
#خودکشی مسری است.undefinedسید آرش وکیلیان(من روانشناس نیستم امیدوارم بزرگواران روانشناس فعال تر برخورد کنند.)
فلان مرد در اعتراض به آن موضوع خودکشی کرد! فلان زن به خاطر فلان رخداد خودکشی کرد! این خبر را چند بار این روزها دیده ام.
اگر شخصی به دلیل اعتراض اجتماعی و سیاسی یا هر دلیل دیگر خودکشی کرده است، صرفنظر از اینکه آیا وی سلامت روان داشته یا نداشته و صرفنظر از اینکه آیا اعتراضش به حق بوده یا نبوده، رفتار خودکشی وی قابل سرایت به دیگران است.
برخی افراد با نیات اجتماعی یا سیاسی به تعریف موضوع می پردازند و گاهی حتی از آن تجلیل و خواسته یا ناخواسته رفتار خودکشی را ترویج می کنند. طبعا، مشاهده پیام درباره خودکشی بر اشخاص دارای سلامت روانی یا وضعیت مناسب امنیت اجتماعی و اقتصادی اثر ویژه ای ندارد و حتی باعث نمی شود آنها نوعا به خودکشی فکر کنند.
اما افرادی که دچار اختلال روانی هستند یا از شرایط بد اقتصادی و اجتماعی رنج می برند و آن را غیرقابل تحمل می دانند، در معرض سرایت این رفتار هستند. آنها کاری ندارند که انگیزه یا قصد پشت خودکشی چه بوده، صرفا رفتارش را تقلید می کنند.
در حال حاضر فقط در جامعه ۱۶ میلیون نفری دانش آموزی کشور، طبق غربالگری انجام شده دست ۱۵۰ هزار دانش آموز پرخطر وجود دارد که شرایط روانی و یا اجتماعی نامناسبی دارند و به شدت در معرض سرایت این پیام ها می باشند.
عزیزان، لطفا آن پسر و دختر دانش آموز و دانشجو را فرزند یا خواهر و برادر خود در نظر بگیرید و هر قصد و غرض اجتماعی و سیاسی که دارید ، هرگز هیچ پیام مرتبط با خودکشی را حمایت نکنید.

۱۲:۵۷

thumnail
چرا نهضت مقاومت در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام فراگیر نشده است؟undefinedسید آرش وکیلیان
وَما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذينَ يَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ وَلِيًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ نَصيرًا﴿نساء ۷۵﴾چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند، پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد که می‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما.
لحظات بیدارگر و هویت ساز در تاریخ ملت ها و امت ها اندک و پیوستگی آن با حقوق مظلومان و خون شهیدان نادر است. اگر این فرصت ها از دست برود جایش را ناامیدی و افسردگی خواهد گرفت.
بتازگی دیوان کیفری بین المللی حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت را به خاطر جنایت علیه بشریت و نسل کشی صادر کرده است. میزان ظلم آشکار آمریکا و رژیم صهیونیستی نه تنها موید مواضع انقلاب اسلامی درباره ماهیت آنها بوده که حتی از ظرفیت تحمل جامعه بین المللی خارج شده است.
به نظر می رسد در حال حاضر، برخی از مهمترین عواملی که مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود، مجددا در سطح کلان و بین المللی ظهور کرده است و با قدری شاید صدها برابر چهل سال پیش در حال عمل است. از جمله این موارد:۱- جنایات و نسل کشی آشکار اسراییل ۲- سیاست استکباری ایالات متحده با همراهی اروپا در حمایت از اسراییل۳- وابستگی و وادادگی حکومت های مسلمان۴- شهادت رهبران شاخص مسلمان۵- جهاد علیه ظلم، اشغال و استعمار
بعد از سال های ابتدایی دهه ۶۰ ، هیچ گاه همه این عوامل به این شدت ظهور نداشته است اما به چندین علت تاثیر آن در ایران و اغلب جهان اسلام تضعیف شده است:۱- رسانه های قوی جهان غرب که به زبان مردم منطقه به اطلاع رسانی جهت دار و تحریف حوادث مشغولند و از رسانه های جبهه مقاومت بسیار قوی ترند.۲- تغییر گفتمان ضداستعماری در منطقه به سمت جهانی سازی و تغییر گفتمان امت گرایی به سمت سلفی گری یا ملی گرایی که هر دو میل به پذیرش نظم جهانی ناعادلانه حاکم دارد.۳- غلبه فرهنگ «زندگی در عیش ، مردن در خوشی» (تعبیر نیل پستمن) به جای فرهنگ «ان الحیات عقیدة و جهاد» به خصوص در میان نسل جوانتر شده است.۴- تشدید و تثبیت زیرساخت های وابستگی در سیاست و اقتصاد منطقه که باعث دشواری و پرهزینه شدن مقابله شده است۵- فساد و ناکارآمدی دولت های مسلمان از جمله دولت جمهوری اسلامی ایران که امید به راهکارهای موثر مقابله را تضعیف می کند.۶- تشدید نظام تحریم علیه هر گونه اقدام مقابله تحت عناوینی نظیر مقابله با تروریسم که مقاومت را دشوار و پرهزینه می کند.
به نظر می رسد در این شرایط اقدامات ذیل اولویت دارد:۱- مقابله با شکاف دولت و ملت از طریق اصلاح اساسی در مشی حکومت های مسلمان به خصوص جمهوری اسلامی ایران جهت ارتقای عدالت اجتماعی و اقتصادی و تضمین حقوق اساسی مشروع شهروندان و تقویت ارتباط جامعه و حکومت برای تقویت پشتیبانی از آرمان مقاومت؛۲- جا به جایی تمرکز از پرداختن به تکالیف روزمره و جاری به سمت احیای گفتار و ایدئولوژی همبستگی جهانی مستضعفین توسط رهبران فکری ، آثار فرهنگی و هنری و فعالیت های رسانه ای؛۳- گذار از تعلقات فرقه ای، قومی و محلی از طریق احیای ظرفیت رهایی بخش ضداستکباری و ضداستعماری اسلام و ایجاد نهضت تربیتی و متشکل سازی مردمان تحت ستم فراتر از موضوعات نظامی، نظیر حرکت محرومین امام موسی صدر؛۴- تعاملات فراملی و دیپلماسی عمومی و ایجاد ارتباط و همبستگی با مردم آزاده و ظلم ستیز در جهان به خصوص اروپا و آمریکا جهت اعمال فشار بر دولت های حامی ظلم در جهان.

۳:۱۱

thumnail
چراغی که خانه را روشن می کندundefinedسید آرش وکیلیان
این مطلب را در پاسخ به پرسش از علت کمک ایران به فلسطین و لبنان از منظر فوایدی که برای بهبود وضعیت در ایران دارد ، نوشته ام.
اجمالا اقتصاد سیاسی حاکم بر دولت در ایران (نه فقط جمهوری اسلامی بلکه حکومت های قبل و بعدش) توزیع منابع بین گروه های ذی نفوذ است یعنی اگر مردم مازندران و اصفهان سهم بیشتری در قدرت ملی دارند ، در نتیجه سهم بیشتری هم از منابع ثروت مثلا نفت خوزستان می برند.
غلبه منطق رانتخواری بر کنش سیاسی در ایران به حدی است که کمتر نهادی را می توان مصون از آن یافت و از بالاترین تا پایین ترین نهادهای قدرت و اقشار مختلف مردم از موافق تا مخالف حکومت درگیر آن هستند.
حال اگر کسانی درد توزیع متناسب منابع بین اقشار مردم مثلا کارگران یا بلوچ ها یا گروه های اجتماعی، مذهبی و قومی دیگر را دارند و فکر میکنند چرا مثلا اقلیت بلوچ سنی مذهب سهم کمتری از منابع ملی دارند و مستضعف شده اند ، نیازمند طرح آرمانی فراتر و قوی تر از منفعت طلبی رایج هستند. این آرمان می تواند در قالب امتگرایی مذهبی یا مساوات خواهی سوسیالیستی یا توسعه گرایی غیرمرکزمحور یا ملی گرایی ایرانشهری یا نظایر آن باشد.
به عبارتی دو‌ چالش جدی وجود دارد: اولا کسانی که دم از رویکرد غیرایدئولوژیک یا غیرمذهبی می زنند، نباید در برابر آن رانتخواری نظام مند تسلیم هستند ؛ چون نیروی معنایی و اجتماعی در برابر آن ندارند.ثانیا کسانی که می خواهند به سمت شمولگرایی و تسهیم منصفانه منابع و منافع در جامعه بروند فاقد یک نقطه اتکای واقعی هستند یعنی جمعی ندارند که واقعا فراتر از رانتخواری خود تلاش کنند و حاضر شوند از منافع گروه ذی نفوذ خود در برابر ارزش بزرگتر و والاتری بگذرند.
در حال حاضر، یکی از موضوعاتی که آن قدر هنوز گرمای ایمان دارد که جمعی از مردم به خاطرش از منافع خود گذشت کنند و بتواند عزم جمعی ایجاد کند، مبارزه با ظلم اسراییل است. اگر ما نتوانیم در این نقطه و بر مبنای نیروی مبارزه با ظلم ناشی از آن، طرحی از دولت عادلانه ملی را فراهم سازیم دشوار است بر مبنای دیگری هم بتوانیم.
گفتار دیگری که می تواند از منفعت طلبی شخصی و رانتخواری گروه های نفوذ فراتر برود، توسعه ملی است. اما دهه هاست که توسعه ملی در چنبره مصرف گرایی اسیر شده تا جایی که امارات و عربستان مظهر چنین توسعه ای قلمداد شده اند.
غربگرایی ستیزنده با جمهوری اسلامی هم توان تولید عزم ملی را ندارد زیرا در عمل اولا مدعیان ضدیت با جمهوری اسلامی که داخل کشورند نوعا حاضر به پرداخت هزینه نبوده اند و ثانیا در مقابله با جمهوری اسلامی به ویژه از سوی خارج نشین ها، باز نوعی منفعت طلبی گروه های ذی نفوذ مدخلیت دارد که بعدا تبدیل به سهم خواهی پرفسادی خواهد شد.
در واقع چالش اصلی این نیست که عده ای درد بلوچستان را دارند و عده ای درد فلسطین را، بلکه چالش پل زدن میان این دو عده و همگرا کردنشان است به نوعی که حتی در مواردی که جمهوری اسلامی ایران با نقض یا نادیده گرفتن قانون اساسی خود (مانند اصل ۲۷، ۳۱، ۴۳ و ...) نتوانسته باشد حقوق اساسی مردم را استیفا کند، بتوان با همان نیروی مقابله با ظلم آن را بازخواست کرد.
قطعه ای از فیلم خان گزیده های سید مرتضی آوینی به خوبی نشان می دهد چطور منطق انقلاب اسلامی در مقطعی توانست چنین کارکرد عدالت گستری داشته باشد.
برخی مطالب مرتبط:۱- آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟۲- اقتصاد سیاسی فساد در دولت رانتیر نفتی ۳- نفرین نفت یا چرا سیاست توسعه در ایران ناکام ماند۴- چرا نهضت مقاومت در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام فراگیر نشده است؟

۱۵:۱۶

thumnail
بیست همت و بیشتر، حداقل خسارت سالانه ....undefinedسید آرش وکیلیان
این روزها نگرانی بابت هزینه فیلترینگ و مافیای آن زیاد شده و ادعاهای متعدد درباره چند همت هزینه آن مطرح شده است. گرچه عدد دقیقی در دست نیست؛ اما در حالی که فیلترشکن فروشی در قانون جرم انگاری نشده است، این قدر نگرانی بابتش وجود دارد!
عجیب است که هیچ حساسیتی نسبت به یک مبلغ درشت دیگر که به شدت جرم انگاری شده، وجود ندارد! هزینه ای خانمان‌سوز که عمده آن مستقیما از کشور خارج می شود تا به جیب سرشبکه های مافیای قمار برخط سرازیر شود.
با توجه به حجم گردش مالی قمار برخط که عمده آن از طریق پولشویی از کشور خارج می شود ، این میزان کم توجهی رسانه ای بسیار عجیب است! عددی که کمترین تخمین آن ۲۰ همت است و طبق برخی برآوردها ممکن است سالانه بالغ بر صد همت باشد.
«شرط بندی و قمار برخط» یکی از شایع ترین جرایم اینترنتی است که چند میلیون نفر قربانی دارد، چند صدهزار نفر به صورت حرفه ای درگیر آن هستند، چند هزار نفر هم منافعش را به جیب می زنند. صفحاتی نظیر رادیو جوان و سلبریتی هایی مثل ساسی مانکن از آن تغذیه می شوند و فرهنگ عمومی را از جهات مختلف تخریب می کند.
قمار برخط بسیاری از چهره های به نام را درگیر خود کرده از ساسی مانکن و تتلو تا میلاد حاتمی و دنیا جهان‌بخت و برخی دیگر از اینفلوئنسرهای مطرح فضای مجازی؛ اغلب آنها در خدمت شبکه های سازمان یافته قمار نظیر شبکه امیرشقاقی هستند.
با توجه به اینکه قمار برخط یک جرم سازمان یافته پیچیده است، دستگاه های متعددی با آن درگیر هستند از دادستانی کل و پلیس تا بانک مرکزی و وزارت اطلاعات مشغول مسدودسازی حساب ها و برخورد با مجرمان هستند و هر سال چند همت پول قمار را کشف و ضبط می کنند.
سند مقابله با آن در سال ۱۴۰۱ به تصویب شورایعالی فضای مجازی رسید، قانون مبارزه با سایت های قمار و شرط بندی (اصلاح مواد ۷۰۵ تا ۷۱۱ قانون مجازات اسلامی) هم در اسفند ۱۴۰۱ در مجلس مصوب شد.
طی سال های اخیر باندهای متعدد قمار منهدم شده و تعدادی از اعضای اصلی و سرشبکه ها نیز در ایران یا کشورهای همسایه دستگیر و مجازات شده اند، با این حال این فقط نوک کوه یخ است و تا هشیاری عمومی ایجاد نشود، تغییر بزرگی رخ نمی دهد.
کلیپ زیر از فیلم تمساح خونی مربوط به قمار است البته نه قمار برخط. در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر از قمار برخط فیلم اعترافات میلاد حاتمی را ببینید.https://www.aparat.com/v/4MXhx

۴:۳۱

thumnail
undefinedجان مرشایمر تحلیل گر برجسته آمریکایی:
undefinedواقعیت این است که ارتش اسرائیل حتی به شکست دادن حزب الله هم نزدیک نشده بود/آنها اصلاً به هیچ آستانه ای برای زمین زدن حزب الله نزدیک نشده بودند/فرو رفتن در منجلابی همچون لبنان باعث شد تا به این نکته برسند که باید دست کم فعلا به آتش بس برسند...
ارزیابی غیرعاطفی چند ماه جنگ سخت در لبنانundefinedسید آرش وکیلیاندر شرایطی که افراد با احساسات برانگیخته و از سر تمایلات عاطفی خود مشغول تحلیل نتیجه جنگ لبنان هستند ، ارزیابی واقع بینانه اهمیت بسزایی دارد. تحلیل های رمانتیک و احساس برانگیز عواطف را ارضا می کند ، اما به کار قضاوت نمی آید.مواضع اولیه طرفین جنگ:۱- حزب الله لبنان به عنوان بخشی از جبهه مقاومت کوشید تا با پرتاب موشک به شمال اسراییل ، قدری توازن قوا را ایجاد کند و از شدت حملات بر غزه بکاهد. ۲- اسراییل برای بازطراحی مناسبات امنیتی منطقه وارد جنگ شد تا با قدرت نظامی و برتری اطلاعاتی ناشی از پشتیبانی همه جانبه آمریکا ، تهدید حزب الله را کاملا خنثی کند.۳- دولت لبنان اعلام کرده بود آماده اجرای مفاد قطعنامه ۱۷۰۱ می باشد که در سال ۲۰۰۶ پس از جنگ ۳۳ روزه برای ایجاد شرایط صلح بین اسراییل و لبنان در شورای امنیت تصویب شده بود.
آنچه این چند ماه جنگ نشان داد:۱- موشکباران شمال اسراییل ، حتی حیفا و تل آویو بر خلاف سال ۲۰۰۶ بازدارندگی چندانی ایجاد نمی کند و عملا در آینده هم با اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ سخت تر خواهد شد. لذا برای ایجاد توازن قوا در برابر اسراییل راهبرد دیگری نیاز است. البته اسراییل هم توان جلوگیری موثر از این حملات را ندارد و هر میزان بمباران و سپر دفاعی نمی تواند مانع اصابت آنها بشود.۲- حملات زمینی اسراییل مثل سال ۲۰۰۶ دستاورد بزرگی نداشته، حجم تلفات و خسارات برای طرف اسراییلی بیشتر شده و آنها حتی نتوانستند شهرهای مهم مرزی مثل ناقوره و بنت جبیل را تصرف کنند و در خیام متوقف ماندند. لذا حملات زمینی اسرائیل علی رغم خسارات جدی برای جنوب لبنان ، عملا نمی تواند منطقه را غیرمسکونی کند.۳- اشراف اطلاعاتی و بمباران های بی سابقه که شاید بزرگترین موارد پس از جنگ جهانی دوم باشد ، منجر به شهادت اغلب رهبران و فرماندهان مقاومت شد و البته انفجار پیجرها شبکه ارتباطی میان اعضا را از کار انداخت، اما همه اینها نه قدرت اجتماعی و توان رزمی حزب الله را از کار نینداخت و ماهیت چریکی آن کمک کرد که تا آخر فعال بماند.۴- اجرای دکترین ضاحیه یعنی تخریب گسترده مناطق شیعه نشین لبنان به خصوص در بیروت، گرچه باعث آوارگی جمعیت میلیونی شیعیان شد اما در مجموع اثری بر حمایت طایفه شیعه از مقاومت ندارد چون در مناسبات طایفی، ارزش حزب الله بر اساس ایجاد برتری یا توازن قوا نسبت به دیگر طوایف سنجیده می شود.
حال اگر مبنای تحلیل و ارزیابی انتظارات حزب الله لبنان در بازدارندگی و خنثی سازی حملات اسراییل به غزه باشد، این هدف محقق نشده است. از آن سو اگر هدف اسراییل خنثی سازی دائمی تهدید حزب الله لبنان باشد ، باز هم این هدف محقق نشده است.
در واقع وضعیت به توازن قوای شکننده بعد از جنگ سال ۲۰۰۶ بازگشته است. در این میان آتش بس تا زمانی ادامه خواهد یافت که یکی از طرفین احساس کند به مزیتی برای غلبه موثر بر طرف دیگر دست یافته است که محتمل است تغییر در توازن قوا چند ماه یا سال طول بکشد.
طی این مدت از یک سو حزب الله باید ساختار فرماندهی، شبکه ارتباطی، ائتلاف های سیاسی و فناوری های نظامیش را برای تقابل بعدی بازسازی کند و ارتقا دهد و از سوی دیگر نیز اسراییل باید سطح آمادگی دفاعی و تهاجمی خود را برای یک جنگ سنگین تر افزایش دهد.
طوایف مردم لبنان به نحوی نظاره گر این نزاع هستند. شیعیان بیرون از حزب الله به قدرت آن در تقابل طائفی نیاز دارند. حتی مسیحیان سکولار در شرایط تهدید سنی های سلفی و ضعف سنی های سکولار، ترجیح می دهند که حزب الله از آنها دفاع کند. ضمن آنکه مسیحیان چهره اجماعی ملی به عنوان گزینه ریاست جمهوری ندارند. سنی ها نیز با توجه به مواضع عربستان و تا حد کمتری قطر و ترکیه، موضعشان را تعیین می کنند. بعد از خروج سعد حریری از رهبری المستقبل، عملا خلا رهبری در میان اهل سنت جدی است. در مجموع بعد از شهادت سید حسن نصرالله می توان گفت که خلأ قدرت سیاسی در لبنان بسیار بیشتر از قبل شده است.
پ.ن.مقایسه وضعیت لبنان و سوریه نشان می دهد که چگونه یک جنبش وطنی و حزب اعتقادی با سازمان دهی کارآمد و حمایت اجتماعی عمیق میتواند سنگین ترین توطئه ها و حملات یک ارتش سراپامسلح را تحمل کند، حال آنکه یک حکومت دیکتاتوری اقلیت دچار فساد و ناکارآمدی شدید و ارتش بی انگیزه نمی تواند شهر بزرگش را از حملات شبه نظامیان حفظ کند.

۸:۴۴

چرا حزب الله سقوط نکرد و سوریه دارد سقوط می کند؟undefinedسید آرش وکیلیان
هفته قبل یک آتش بس شصت روزه میان اسراییل و لبنان منعقد شد که برخی از آن تعبیر به شکست حزب الله لبنان کردند، اما بلافاصله بعدش طی کمتر از یک هفته بخش مهم و بزرگی از سوریه به دست نیروهای مسلح مخالف اسد افتاد بی آنکه ارتش این کشور مقاومت خاصی کرده باشد.
برای ادراک پیروزی و شکست باید این دو رخداد را مقایسه کنیم.
در جنگ اسرائیل با حزب الله طی بیش از دو ماه ، ارتش اسرائیل با انواع سلاح های مدرن کوشید تا چند کیلومتر پیشروی کند و به رود لیتانی برسد. اما جز در یک منطقه غیرشیعه، موفق نشد و تلفات و خسارات سنگینی هم برجا نهاد. این در حالی بود که طی این جنگ اسرائیل رهبران و فرماندهان ارشد حزب الله را با بمب و موشک های بسیار دقیق و قوی به شهادت رسانده بود اما باز هم این نیرو دست از مقاومت برنداشت و تا روز آخر همچنان موشک هایش شلیک می شد.
در آن سو، مخالفان مسلح اسد که فاقد ارتش مکانیزه و نیروی هوایی پشتیبان بودند به سهولت بر حلب چیره شدند. نه ارتش سوریه با آنها جنگ شدیدی کرد و نه مردم مقاومت کردند. سپس عازم حماه و حمص شدند و بعد از چند روز درگیری بر آن نیز چیره گشتند و دمشق را هدف گرفتند. این پیشروی چنان آسان و سریع رخ داد گویی دولت اسد فقط روی کاغذ قدرت داشت.
موجودیت هایی که ریشه در باورهای شدید اعتقادی و پشتیبانی قوی اجتماعی دارند ، با زور شکست نمی خورند، هر چقدر هم که این زور قوی باشد. در مقابل قدرت های وابسته به پشتیبانی خارجی و فاقد عزم اعتقادی و حمایت اجتماعی داخلی، به سهولت سقوط می کنند. اسد نه اولین مورد از آن بوده و نه آخرینش خواهد بود. از انقلاب کاسترو در کوبا تا خیزش طالبان در افغانستان ، موارد متعدد از چنین دولت هایی را می توان دید.
جمهوری اسلامی ایران گرچه طی چند سال جنگ داخلی سوریه توانست با همکاری روسیه حکومت اسد را حفظ کند ، اما این دولت اصلاح نشد و روابط آن با جامعه ترمیم نگشت، بلکه بشار اسد کوشید با ارتباط بهتر با امارات و برخی دیگر از دولت عرب پشتیبانی خارجی قویتری ایجاد کند.
ضعف حکومت اسد و حملات هدفمند اسراییل به فرماندهان ایرانی، تدریجا نیروی ایران را مستهلک کرد. ضمن آنکه ناکامی در انتفاع اقتصادی از شرایط پس از جنگ در سوریه نیز بر افت انگیزه برای حفظ آن اثر گذاشت.
هنوز چندان روشن نیست که در پشت پرده چه مناسباتی میان ترکیه، روسیه و ایران و در یک مقیاس گسترده تر آمریکا و اسرائیل و جهان عرب رقم خورده است که وضعیت دولت اسد این طور شکننده شده است.
محتمل است اتکای زیاد اسد به روسیه ، گرایش تدریجی به امارات، محدودسازی حضور نیروهای نزدیک به ایران و عدم مشارکت سوریه در مقابله با اسراییل ، حتی در حد دفاع از خود، عرصه را طوری تغییر داد که ایران احساس کند هزینه بیشتر برای اسد برایش مثل گذشته اهمیت ندارد و باید با تغییر شرایط آرایش جدیدی پیدا کند.
در حال نگارش

۲۳:۳۲

thumnail
چرا حزب الله سقوط نکرد و سوریه دارد سقوط می کند؟undefinedسید آرش وکیلیان
هفته قبل یک آتش بس شصت روزه میان اسراییل و لبنان منعقد شد که برخی از آن تعبیر به شکست حزب الله لبنان کردند، اما بلافاصله بعدش طی کمتر از یک هفته بخش مهم و بزرگی از سوریه به دست نیروهای مسلح مخالف اسد افتاد بی آنکه ارتش این کشور مقاومت خاصی کرده باشد.
برای ادراک پیروزی و شکست باید این دو رخداد را مقایسه کنیم.
در جنگ اسرائیل با حزب الله طی بیش از دو ماه ، ارتش اسرائیل با انواع سلاح های مدرن کوشید تا چند کیلومتر پیشروی کند و به رود لیتانی برسد. اما جز در یک منطقه غیرشیعه، موفق نشد و تلفات و خسارات سنگینی هم برجا نهاد. این در حالی بود که طی این جنگ اسرائیل رهبران و فرماندهان ارشد حزب الله را با بمب و موشک های بسیار دقیق و قوی به شهادت رسانده بود اما باز هم این نیرو دست از مقاومت برنداشت و تا روز آخر همچنان موشک هایش شلیک می شد.
در آن سو، مخالفان مسلح اسد که فاقد ارتش مکانیزه و نیروی هوایی پشتیبان بودند به سهولت بر حلب چیره شدند. نه ارتش سوریه با آنها جنگ شدیدی کرد و نه مردم مقاومت کردند. سپس عازم حماه و حمص شدند و بعد از چند روز درگیری بر آن نیز چیره گشتند و دمشق را هدف گرفتند. این پیشروی چنان آسان و سریع رخ داد گویی دولت اسد فقط روی کاغذ قدرت داشت.
موجودیت هایی که ریشه در باورهای شدید اعتقادی و پشتیبانی قوی اجتماعی دارند ، با زور شکست نمی خورند، هر چقدر هم که این زور قوی باشد. در مقابل قدرت های وابسته به پشتیبانی خارجی و فاقد عزم اعتقادی و حمایت اجتماعی داخلی، به سهولت سقوط می کنند. اسد نه اولین مورد از آن بوده و نه آخرینش خواهد بود. از انقلاب کاسترو در کوبا تا خیزش طالبان در افغانستان ، موارد متعدد از چنین دولت هایی را می توان دید.
جمهوری اسلامی ایران گرچه طی چند سال جنگ داخلی سوریه توانست با همکاری روسیه حکومت اسد را حفظ کند ، اما این دولت اصلاح نشد و روابط آن با جامعه ترمیم نگشت، بلکه بشار اسد کوشید با ارتباط بهتر با امارات و برخی دیگر از دول عرب، پشتیبانی خارجی قویتری ایجاد کند.
ضعف حکومت اسد و حملات هدفمند اسراییل به فرماندهان ایرانی، تدریجا نیروی ایران را مستهلک کرد. ضمن آنکه ناکامی در انتفاع اقتصادی از شرایط پس از جنگ در سوریه نیز بر افت انگیزه برای حفظ آن اثر گذاشت.
هنوز چندان روشن نیست که در پشت پرده چه مناسباتی میان ترکیه، روسیه و ایران و در یک مقیاس گسترده تر آمریکا و اسرائیل و جهان عرب رقم خورده است که وضعیت دولت اسد این طور شکننده شده است.
محتمل است اتکای زیاد اسد به روسیه ، گرایش تدریجی به امارات، محدودسازی حضور نیروهای نزدیک به ایران و عدم مشارکت سوریه در مقابله با اسراییل ، حتی در حد دفاع از خود، عرصه را طوری تغییر داد که ایران احساس کند هزینه بیشتر برای اسد برایش مثل گذشته اهمیت ندارد و باید با تغییر شرایط آرایش جدیدی پیدا کند.
فیلم گزارشگر افغانی از حماه پس از تسخیر توسط تحریر الشام

۶:۱۶

thumnail
باشد که چشم‌ ها و عقل ها بیدار شودundefinedسید آرش وکیلیان
undefinedسید روح الله مصطفوی(ره): اسرائیل قناعت نمی‌کند به آنجایی که هست؛ قدم قدم پیش می‌رود و هر قدمی که رفت، هی می‌گوید ما کاری نداریم، همین است، فردا قدم بالاتری برمی‌دارد. امروز لبنان است، فردا- خدای نخواسته- سوریه، پس فردا عراق است و همین طور.( تابستان ۶۱)
این روزها که اسرائیل در غزه در حال نسل کشی و پاکسازی قومی است و هنوز از جنگ با لبنان فارغ نشده، مشغول حمله ویرانگر به زیرساخت های سوریه و اشغال خاک آن شده است، یادآور تابستان ۱۳۶۱/۱۹۸۲ است که اسراییل طی سه روز تا بیروت پیشروی کرد.
عجیب است برخی نمی خواهند ببینند که صهیونیست ها با جنبش ها و دولت های مقاومت دشمنی ندارند، بلکه با کشورها و ملت های منطقه دشمن هستند و آنها را اسیر، تابع و خادم خود می خواهند. اتفاقا شکل گیری مقاومت نتیجه این خوی اشغالگری و ویرانگری اسرائیل است نه برعکس.
برای آنها فرقی ندارد که سوریه دست اسد سکولار هم‌پیمان ایران باشد یا اخوانی ها و سلفی های هم‌پیمان ترکیه، به هر حال تا هر حدی که بتواند دشمنی می کند و می کشد و نابود می کند. اگر روزی بتواند در ایران هم همین کار را خواهد کرد، چه جمهوری اسلامی باشد و چه نباشد.
این دیگر یک موضوع تحلیلی نیست، یک فکت عینی است که همه حتی دولت های هم‌پیمان غربی اش هم فهمیده اند و البته اگر بتوانند از این خوی تجاوزگری بهره برداری می کنند.
تا زمانی که مردم منطقه هوشیار و متحد در برابرش نایستند ، اسراییل اجازه نخواهد داد یک کشور مستقل که واقعا زیر نفوذش نباشد، راحت موفق شود.
رژیم صهیونیستی، غده سرطانی منطقه است و مسامحه با آن، فقط باعث گسترش بیشتر سرطان میشود.

۱۲:۳۲

thumnail
دوستان علاقمند به آثار دینی سینمایی ، سریال جذاب تلماسه:پیشگویی را فرصت داشتید حتما ببینید.در این سریال شکل گیری فرقه «بنی جزیره» و نحوه نفوذ آن در سیاست امپراتوری و خاندان های حاکم را نشان میده و به رقابت آن با دیگر فرق بر سر تصاحب قدرت می پردازد.
سریال مبتنی بر داستانی است که پسر فرانک هربرت خالق جهان تلماسه نوشته است و وقایع آن ده هزار سال قبل از ماجراهای فیلم تلماسه رخ می دهد.
آنچه درباره صهیونیسم یا حتی اسماعیلیه الموت شنیده اید در برابر تصویری که این سریال از نفوذ یک فرقه مذهبی در ارکان قدرت نشان می دهد، شبیه بازی است.

۷:۳۵

دعوای فیلتر در اصل سه تا دعواست
الف - تعیین حدود و شیوه اعمال حاکمیت نظام در این دعوا اصلاح طلب ها دنبال یک بستر رسانه ای هستند که دست نهادهای حکومتی نباشد. یک مجموعه کسب و کارها هم دنبال آزادی عمل هستند. مردم هم دنبال سبک زندگی متفاوت با استاندارد نظام هستند.
جمعی از اعضای حقیقی و حاکمیتی شورای عالی کوشیدند تا این مطالبه را با مکمل هایی محدود و متوازن کنند.
ب- دعوای دوم درون دولت است بر سر اینکه کت تن کی باشد و پول به جیب کی برود.اضلاع این دعوا وزارت ارتباطات، اپراتورها و برخی دیگر از کاسبان ترافیک هستند و نیز رقبای سیاسی داخل دولت که میخواهند وزارت ارتباطات دستشان بیفتد.
ج- دعوای سوم مربوط به این است که کدام سکو بازگشایی شود تبعات کمتر امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و ... دارد.شاید این دعوایی است که برای مردم و کسب و کارهای مجازی مهمتر به نظر بیاید.

۹:۳۶

thumnail
توسعه چه نیستundefinedسید آرش وکیلیان
خیلی ها عربستان را الگوی توسعه می دانند، اما در نهایت توسعه در عربستان چیزی نیست جز بهره برداری محصولات بیگانه با پول نفت
توضیح با توجه به پرسش ها و کامنت ها:حتما توسعه نیاز به استفاده از علم و تکنولوژی جهانی هم دارد و هیچ کس انتظار ندارد بدون مشارکت با دیگران کشوری بتواند همه مسیر را طی کند.اما این تعامل تفاوت دارد با اینکه نتایج کار دیگران را بخرند.مکتب نونهادگرایی داگلاس نورث و اصحابش این را مفصل توضیح می دهند و قبل از آن دانیل لرنر در مقدمه کتاب گذر جامعه سنتی توضیح میدهد که فکر نکنید توسعه محصولی است که آن را می خرید، بلکه نهادی است که باید ایجاد شود.
توضیح ۲من این پست را نگذاشتم که بگم وضع ایران خوبه یا وضع عربستان بده، این پست را گذاشتم که بگم توسعه مساوی خرید نتایج نهایی کشورهای توسعه یافته نیست. توسعه خرید کریس رونالدو یا ماشین بنز یا خرید باشگاه منچستر سیتی یا شرکت هواپیمایی ایرباس نیست.
نظریات داگلاس نورث و مکتب نونهادگرایی را مطالعه کنید. در بیست سی سال اخیر جزو اصلی ترین نظریات توسعه است و علاوه بر نورث تعداد قابل توجهی از اصحاب این مکتب مثل الینور استروم و عجم اوغلو نوبل اقتصاد برده اند.
#توسعه#عربستان

۱۰:۴۶

thumnail
آینده ایران، انتخاب ماست
دولت رفته کجا قوت دهددولت آینده خاصیت دهد
undefinedسید آرش وکیلیان
در آستانه پایان دوره چشم انداز بیست ساله و عدم تحقق اهداف آن، در حالی که بگومگوهای سیاسی روزمره در داخل حکومت، بین طرفداران حکومت و مخالفان آن و ... را شاهدیم ، مستقیما در حال ورود به بحران های بزرگی هستیم؛ بحران هایی که در صورت عدم تدبیر می تواند در آینده نه چندان دور، نه فقط نظام سیاسی بلکه کل کشور را ویران کند. در این نوشتار برخی از مهمترین این بحران ها ذکر می شود، باشد که مفید افتد:
۱- عقب ماندگی فناوری: جهان در آستانه انقلاب جدید فناوری است که با اسامی مختلفی نامیده شده است. در نظام جهانی سرمایه داری، هر انقلاب فناوری میتواند آرایش قدرت اقتصادی سیاسی جهان را تغییر دهد. انقلاب جدید مبتنی بر پردازنده های کوانتومی ، هوش مصنوعی، اینترنت اشیا و نانو تکنولوژی و بیوتکنولوژی است. کشورهای پیشرو و مرکزی به طور تصاعدی رشد اقتصادی خواهند داشت و کشورهای عقب افتاده و پیرامونی دچار فقر فناوری و متعاقبا فقر اقتصادی می شوند. در کشور ما علی رغم تاکیدات مکرر مسئولان ، عملا نه دولت، نه صنعت و نه دانشگاه عزم مواجهه فعال با این تحول را نکرده اند.
۲- ناترازی در منابع طبیعی: به علت مصرف بی رویه، بهره وری کم، ضعف سرمایه گذاری، قاچاق و ... مصرف منابع طبیعی شامل آب، سوخت، برق، ... از ظرفیت تولید و استحصال آنها پیشی گرفته است و کشور در روزهای بسیار گرم و یا سرد سال بحران را تجربه می کند. به زودی این بحران به همه روزهای سال توسعه می یابد و بعد اقشار اجتماعی و مناطق جغرافیایی بر سر تصاحب منابع کمیاب به نزاع برخواهند خواست. این چالش در آینده با گرم و خشک شدن اقلیم تشدید می‌شود.اصلاح این وضعیت مستلزم تصمیمات سختی نظیر اصلاح نحوه قیمت گذاری و برداشت از منابع است که مقامات کشور جرأت و مردم پذیرش آن را ندارند.
۳- چالش انسانی-جمعیتی ناشی از وضعیت آموزش و مهاجرت: این چالش دو بعد متفاوت دارد. یک بعد آن ضعف نظام آموزش عمومی و تخصصی در پرورش استعدادها و تولید سرمایه انسانی است و بعد دیگر چالش نگهداشت سرمایه انسانی ناشی از خروج سرمایه انسانی کیفی یعنی نیروی متخصص از کشور در طلب زندگی بهتر و رفاه بیشتر و فرصت شغلی مناسب تر. علاوه بر آن، افت باروری در کشور و همزمان ورود گسترده نیروی کار افغان میتواند باعث تغییر بافت جمعیتی کشور گردد. وجه اول توان کشور در خلق ارزش افزوده و مدیریت پیشرفته را کاهش می دهد و وجه دوم کشور را به سمت ایجاد یک طبقه اجتماعی اقتصادی جدید، یعنی مهاجران افغان سوق می دهد که ۱۰ تا ۲۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل خواهند داد. به نظر می رسد تا وقتی بخش دولتی و خصوصی قدر اقتصادی اجتماعی عامل انسانی ایرانی را نشناسد ، مشکل پیوسته بدتر خواهد شد.
۴- ضعف در بازتولید هویت ملی و واگرایی و گسست ارزشی و اجتماعی: هویت ملی به عنوان یک فراروایت تضعیف شده یا حتی زوال یافته است و گفتمان های ارزشی گذشته یعنی ایرانگرایی، اسلام گرایی و توسعه گرایی دیگر هژمونی ندارند ، در نتیجه کشور وارد وضعیت تکثر و تشتت هویتی و واگرایی گفتارهای سیاسی اجتماعی شده است. بخشی از جمعیت ایران گرا، بخشی امت گرا، بخشی جهان گرا هستند . بخشی از مردم نوگرا و برخی سنتی هستند. همچنین افزایش شکاف اقتصادی میان اقلیت برخوردار و اکثریت محروم ، نوع دیگری از شکاف ارزشی را رقم زده است. در این وضعیت حکومت نمی تواند هیچ تصمیم سیاسی کلان و مهمی را اتخاذ و آن را در مقام عمل به طور موفق پیاده کند. ایجاد ائتلاف گسترده تر اجتماعی حول موضوعات حیاتی و تشکیل دولت قوی ملی با پشتوانه گسترده نیروی سیاسی اجتماعی تنها راه گذر از این وضعیت است. تعبیر «وفاق» تنها زمانی سودمند می افتد که از شعار تبدیل به برنامه عملی در این جهت بشود.
متن ادامه دارد.
عکس فوق دو تصویر فرضی از تهران ۲۰۵۰ است که با هوش مصنوعی easy-peasy.ai ساخته ام.

۴:۰۸

thumnail
دولت رفته کجا قوت دهددولت آینده خاصیت دهد
undefinedسید آرش وکیلیان
۵- تشدید تهدیدات خارجی نسبت به ظرفیت کشور: در سال های اخیر توازن بین قدرت منطقه ای کشور و تهدیدات خارجی بر هم خورده است و ترکیبی از تحریم های اقتصادی، دشمنی های سیاسی، تهدیدات نظامی، تقابل های مذهبی-قومی و منازعات سرزمینی امنیت کشور را در حوزه های مختلف نظیر قفقاز، شامات، بلوچستان و .... تهدید میکند. تهدیدات مرکب و چندگانه از اسلام سلفی تا قوم گرایی ضدایرانی برآمده و با نیروی اقتصادی و نظامی تجهیز گشته است. در چنین شرایطی نظام سیاسی نمی تواند انبوه مسایل منطقه ای را همزمان حل کند و در نتیجه مجبور می شود درون مرزهای ملی با آن مقابله کند. بازطراحی استراتژی امنیت فراملی جهت مواجهه با تهدیدات جدید و سپس آرایش هماهنگ سیاسی، نظامی، اقتصادی و رسانه ای برای پیشبرد آن ضرورت دارد.
۶- تغییر نقشه جغرافیای سیاسی اقتصادی جهان سرمایه داری و ابهام در جایگاه ایران: گذار جهان از نظم ترانس آتلانتیک به نظم ترانس پاسیفیک ، افول اروپا و صعود چین و هند، وضعیت جدیدی را در آرایش قدرت های نظام جهانی سرمایه داری رقم زده است. در این وضعیت جدید، ایران به سازمان همکاری شانگهای و مجموعه کشورهای بریکس پیوسته است و در نتیجه از منظر ناتو ، آمریکا و اروپا بیش از پیش بمنزله یک تهدید نگریسته می شود. اما در عمل، ایران چندان از حیث اقتصادی و امنیتی از این اتحادها بهره مند نشده است که بخشی از آن، ناشی از ناآمادگی درونی کشور برای تغییر جهتگیری است و بخش دیگر ناشی از شدت فشارهای بیرونی است. اگر کشور نتواند کریدور شمال-جنوب را فعال کند و به جزء مهمی در پروژه راه ابریشم جدید تبدیل شود، در رقابت کریدورهای اقتصادی که از سوی عربستان ، ترکیه و اسرائیل و در سطحی جهانی تر از سوی چین، هند و آمریکا دنبال می شود، به حاشیه رانده شده و دچار تهدیدات شدید اقتصادی و امنیتی می شود. تدوین نقش جدید ایران در نقشه جهانی توزیع قدرت اقتصادی سیاسی و نحوه تعامل و بهره برداری از فرصت های این وضعیت جدید به جای گذشته نگری و گیرافتادن در نظم سه دهه گذشته جهانی ضرورت دارد.
پ.ن. فقط بخشی از مسأله به «جمهوری اسلامی» و ماهیت آن مربوط است اما بخش بزرگتر به ابهام در جایگاه یابی ایران در نظام جهانی طی دو سده اخیر و عدم تطابق امکانات و انتظارات و شرایط مربوط میشود. راه حل بخشی از بحران ها می تواند درون جمهوری اسلامی با قدری عزم و تدبیر محقق شود اما بخشی از مشکلات در سطح عمیق تر اجتماعی و ملی و حتی بین المللی باید تدبیر گردد.
کلیپ فوق بخشی از نماهنگ ایران آینده است.
متن کوتاه تری از یادداشت در ایرنا منتشر شده است.
https://www.irna.ir/news/85699385/دولت-رفته-کجا-قوت-دهد-دولت-آینده-خاصیت-دهد

۴:۴۱

thumnail
عده ای می گویند چرا فقط دو سکو رفع پالایش شده و عده ای هم می گویند چرا حتی یک سکو رفع پالایش شده است. اولا مصوبه یک برنامه ارتقای حکمرانی است که در خود تصمیم گیری نسبت به سایر سکوها را نیز به همراه دارد. ثانیا دغدغه های دو طرف در یک برنامه چند مرحله ای مورد توجه قرار گرفته است.کشورداری صحیح جای تصمیمات دفعی و عجولانه نیست و باید حکومت بتواند تدریجا با تامین شرایط تصمیمات مقتضی را اتخاذ کند. نه آنکه یک روز با یک باد سیاسی به سمت بستن کامل و روز دیگر با یک باد به سمت گشایش کامل برود. شورای‌عالی و مرکز ملی فضای مجازی کوشیده اند سکان هدایت کارشناسی باشند.
مصوبه اخیر که از جمله به رفع فیلترینگ از دو سکو انجامید، مساله‌ای بود که به نهاد تخصصی شورای عالی و مرکز ملی فضای مجازی واگذار شد و این شورا صرفا براساس منافع ملی و به دور از بازی‌های سیاسی آن را انجام داد.
https://www.irna.ir/news/85704086/وکیلیان-رفع-فیلترینگ-اخیر-براساس-منافع-ملی-و-به-دور-از-بازی-های

۱۲:۳۵

نگاه شورای‌عالی و مرکز ملی فضای مجازی در ماجرای مصوبه رفع فیلترقسمت اولundefinedسید آرش وکیلیان در میانه اختلافات و جدال های سیاسی بر سر پالایش و گشایش، آنچه مغفول ماند یا مورد تحریف قرار گرفت موضع نهادهای اصلی سیاستگذار یعنی شورای‌عالی و مرکز ملی در ماجرا بود. جوسازی سیاسی و رسانه ای مجال نداد تا این رویکرد روایت شود. در این نوشتار میخواهم موضوع را از منظر یک ناظر درونی که دسترسی به اطلاعات بیشتری دارد، بازگو کنم.
۱- ریاست محترم جمهور می توانستند موضوع را با دست فرمان سیاسی جلو ببرد و یک مصوبه بازگشایی از شورای عالی امنیت ملی بگیرند با این حال ترجیح دادند که موضوع در نهاد تخصصی تر و با کار کارشناسی بیشتر انجام شود و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به همراه دیگر دستگاه های دولت و به خصوص شخص معاون اول به توان کارشناسی شورای‌عالی و مرکز ملی فضای مجازی اعتماد کردند.۲- موضوع ساماندهی سکوها و به خصوص پیام رسان ها چیز جدیدی نیست و خط مشی این حوزه نیز طی ده سال اخیر کم و بیش مشخص بوده است. نهاد سیاستگذار پیوسته کوشیده است تا بر اساس منافع ملی و به دور از نزاع های سیاسی مسأله را حل کند. این تلاش بر غیرسیاسی بودن یک اصل برای دبیران شورای عالی از جمله مهندس انتظاری، دکتر فیروزآبادی و دبیر فعلی ، دکتر آقامیری بوده است. به هر حال در کشوری که عده زیادی سیاسی کاری می کنند، وجود یک مرجع تخصصی سیاستگذار مغتنم است.۳- رویکرد شورای‌عالی چندان متأثر از خطوط متعارف بازی سیاسی در کشور نبوده است. چنانکه مصوبه الزامات ساماندهی پیام رسان ها در زمان دولت جناب روحانی در سال ۱۳۹۶ مصوب شد و اجرای نسبتا کامل آن در زمان دولت مرحوم رئیسی رخ داد. همچنین برخلاف جوسازی ها در مصوبه اخیر ، اختلاف آرا ربطی به حقیقی یا حقوقی بودن یا منصوب رهبر بودن نداشته است. بر اساس مواضع اتخاذ شده در میان اعضای حقیقی، برخی موافق و برخی مخالف بازگشایی بودند. همین شرایط با کمی نوسان در میان اعضای قوه مقننه و قوه قضاییه نیز دیده می شود.۴- دغدغه نهاد سیاستگذار مثل همیشه ارتقای سطح حاکمیت ملی در خصوص فضای مجازی بوده است و سند مصوب مشتمل بر موضوعات متعدد بوده است. گرچه ، آنچه برای رسانه ها و جناح های سیاسی مهم بوده همان موضوع رفع پالایش است ، اما فعالان و کسب و کارهای فضای مجازی می دانند که موضوعات دیگر اگر مهم تر نباشد، حتما کم اهمیت تر هم نیست. اصلاح سیاست اقتصاد ترافیک مورد مطالبه وزرای پیشین ارتباطات یعنی مهندس جهرمی و دکتر زارع پور و اپراتورهای ارتباطی و سکوهای بزرگ هم بوده است که در این مصوبه گامی مهم برای آن برداشته شد. همچنین تصویب قوانین مهمی مطالبه شد که می تواند وضعیت حکمرانی فضای مجازی کشور را بهبود بخشد. ۵- عده ای می گویند چرا فقط دو سکو رفع پالایش شده و عده ای هم می گویند چرا حتی یک سکو رفع پالایش شده است. اولا مصوبه یک برنامه ارتقای حکمرانی است که در خود تصمیم گیری نسبت به سایر سکوها را نیز به همراه دارد. ثانیا دغدغه های دو طرف در یک برنامه چند مرحله ای مورد توجه قرار گرفته است.کشورداری صحیح جای تصمیمات دفعی و عجولانه نیست و باید حکومت بتواند تدریجا با تامین شرایط تصمیمات مقتضی را اتخاذ کند. نه آنکه یک روز با یک باد سیاسی به سمت بستن کامل و روز دیگر با یک باد به سمت گشایش کامل برود. شورای‌عالی و مرکز ملی فضای مجازی کوشیده اند سکان هدایت کارشناسی باشند.

۷:۲۱

قسمت دوم۶- عده ای از دو طرف طیف سیاسی نگران هستند که مصوبه به شکل صحیح اجرایی نشود. اولا این سند برای تحقق یک سازوکار نظارت و اجرا را پیش بینی کرده است که می تواند برخی مشکلات را حل کند و ثانیا بنا بر قرائن دولت عزم اجرای مصوبه در حد توان را دارد. طبعا بخش هایی از مصوبه که ذی نفعان سیاسی و اقتصادی قویتر دارد زودتر و بهتر اجرا خواهد شد و محتمل است بخش هایی از مصوبه نظیر حوزه خدمات الکترونیکی در اثر مقاومت بوروکراتیک اصلا اجرا نشود یا اختلافات سیاسی سبب شود که بخش هایی از آن متروک بماند.خوب است توجه شود که به طور معمول مصوبات و قوانین کشور ما کمتر از ۵۰ درصد اجرایی شده است که یک نقص ساختاری است و در دولت مرحوم رئیسی هم دقیقا وضعیت مصوبات شورای عالی همین طور بود.۷- توجه به مطالبه مردم و تحقق وعده های دولت از طریق وفاق میان سران قوا ، صرفنظر از اختلاف نظر سیاسی آنها، یک فرصت برای اداره بهتر کشور است که اگر در این موضوع موفق باشد، می تواند در سایر مسائل پیچیده نیز مفید واقع شود. لذا به جای توجه به گرد و خاک های فعالان سیاسی بهتر است بر حل مسائل سیاستی در چارچوب نظام سیاسی تمرکز کنیم و به جای دعواهای بی حاصل و توان‌فرسا و اختلاف افکن به تلاش برای حل مشکلات بپردازیم.۸- حتما در سیاست هیچ راه حل کاملا مطلوبی وجود ندارد و در بازار کالای رایگانی یافت نمی شود. هر تصمیم هزینه هایی دارد و هر انتخاب عده ای را ناراضی می کند. عرصه سیاست با انتخاب میان بد و بدتر همراه است و سیاستمدار مجبور است در میان مطلوبات بر اساس مقدورات عمل کند. ایده آل گرایی نهایتا به ناامیدی، سیاست ستیزی و انفعال منجر می شود. حتما عده ای دوست داشتند به جای واتساپ مثلا اینستاگرام باز شود و عده ای دیگر می خواستند هیچ فیلتری رفع نشود یا همه فیلترها یک جا رفع شود. قطعا نمی توان همه را راضی کرد و یقینا نمی شود بدون توجه به مقدورات و واقعیات میدانی تصمیم عاقلانه گرفت. کار بازیگران سیاسی افزایش مطالبات در جهت مطلوب خود و کار بازیگران سیاستی توجه به مقدورات و محذورات برای تحقق آن است.
و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم.

۷:۲۱