ت

تحلیل های یک جنرالیست

۲۵۵عضو
thumnail
وضع #جمهوری_اسلامی_ایران در #شاخص_جهانی_نوآوری
شاخص GII از شاخص های بسیار مهم پیشرفت علم و فناوری است و حوزه های مرتبط با آن است که هر سال توسط سازمان جهانی مالکیت فکری WIPO اعلام می‌شود.
در ماده ۹۳ قانون برنامه هفتم رتبه ۴۲ هدف‌گذاری شده. در خلاصه مدیریتی نوشته ایران جزو شش کشوری است که در ده سال گذشته بیشترین رشد را داشته و از رتبه ۱۱۴ به رتبه ۶۴ رسیده است. بدترین سنجه های ایران مربوط به وضعیت نهادی نوآوری (۱۳۳) و جذابیت کسب و کار (۱۱۰) است. در مقابل جذابیت بازار (۱۷) است.
عقب بودن ایران از ترکیه (رتبه ۳۷) تامل برانگیز است و امیدوارم بزرگواران معاونت علمی ریاست جمهوری آن را جدی بگیرند. ضمن آنکه وزارت صمت در حوزه توسعه کسب و کارهای دانش بنیان، وزارت علوم در حوزه رشد علم و فناوری و توانمندسازی نیروی انسانی متخصص نقش محوری دارند. بخش خصوصی با فعالیت بیشتر در حوزه تحقیق و توسعه و ارتقای سطح فناوری میتواند بسیار موثر باشد.
https://lnkd.in/g52sXmij

۶:۲۲

thumnail
ایرانشهرگرایی، گفتار بدیل سیاسی فرهنگی📝سید آرش وکیلیان
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و زوال گفتار چپ در ایران ، دو گفتار اسلام گرایی و جهانی سازی لیبرال به عنوان دو گفتار اصلی سیاسی فرهنگی در صورت های مختلف بر حیات سیاسی و فرهنگی ایران را طی سه دهه اخیر غالب بوده است، اما در حاشیه آن گفتار دیگری بالیده است از سنخ ناسیونالیسم، که می توان آن را «ایرانشهرگرایی» نامید. چنانچه دو گفتار غالب دچار ضعف گردد، ایرانشهر گرایی می تواند جایگزین شود.
«ایرانشهر» ساخت سیاسی فرهنگی بوده است که شاهنشاهی متاخر پیش از اسلام که عمدتا ساسانیان نامیده می شود، را توصیف می کند. ایرانشهرگرایی گفتار سیاسی فرهنگی است که هویت استثنایی را برای ایران در تاریخ قائل است.
آنچه ایرانشهر گرایی را متمایز می سازد:۱- ایرانشهرگرایی برای هویت فرهنگی سیاسی تاریخی فلات ایران نوعی شبه تقدس قایل است و آن را امری باطنی، استعلایی یا فراتاریخی قلمداد می کند که تقدیر خاص را برای ساکنان این فلات رقم زده است. شاید سیدجواد طباطبایی را بتوان مهمترین مفسر این گفتار دانست.۲- این گفتار در تاکید بر ارزش های باستانی ایران با باستان گرایی مشابه است اما برخلاف آن تاریخ ایران را با گسست به پیش و پس از اسلام تحلیل نمی کند بلکه می کوشد تا حد امکان برخی سنن معنوی مرتبط با اسلام نظیر فلسفه، ادبیات و فرهنگ دوره اسلامی را نیز در خود جذب و هضم کند. از حیث محتوای تاریخی نیز با گذر از ایده هایی نظیر «دو قرن سکوت»، استمرار فرهنگی ایران را با آثاری نظیر ریچارد فرای و تورج دریایی پیشنهاد می دهد.۳- ایرانشهر گرایی هنوز به جهت سوژه سیاسی ظهور تمام عیار نیافته است و گرچه افرادی نظیر احمدی نژاد و رضا پهلوی کوشیده اند بر آن سوار شوند، اما موفق نشده اند. اما بعید نیست طی ده سال آینده سوژه سیاسی خاص آن نیز ظهور کند.۴- ایرانشهرگرایی ممکن است در آن مرحله ماهیتی مسالمت آمیز و جمع کننده پیدا کند و بکوشد پاره های مهم هویت سازی نظیر تشیع و قومیت های فلات ایران را در خود جمع کند و ممکن است حالت ستیزنده بیابد و برخی را بشدت دفع کند. همچنین ممکن است از جهت ارتباط با سایر هویت های فرهنگی سیاسی پیرامونی از الگوی راه ابریشم پیروی کند و رویکردی مسالمت جو داشته باشد یا آنکه با آن هویت ها که تمامیت سرزمینی و امتداد تاریخی ایرانشهر را تهدید می کنند، بستیزد. این جهتگیری بشدت به نحوه ظهور سوژه سیاسی بستگی دارد.
به بیان دیگر اینکه ایرانشهرگرایی به عنوان صورتی در تقابل و معارض گفتارهای مستقر ظاهر شود و یا در امتداد و تحول انها، بسیار تعیین کننده است. همچنین ایرانشهر گرایی میتواند در صورت احساس تهدید قومیتی از سوی اقوام همسایه به سمت تقابل شدید با عرب ها، ترک ها، یهودی ها و پشتون ها برود.

۱۵:۳۲

thumnail
نتیجه پروژه مهاجرت به رسانه های اجتماعی داخلی📝سید آرش وکیلیان
در ابتدای سال ۱۴۰۱ حکومت تصمیم گرفت در اجرای سند الزامات فعالیت پیام رسان ها مصوب سال ۱۳۹۶ شورای‌عالی فضای مجازی، پروژه ای را برای مهاجرت کاربران در سکوهای داخلی اجرا کند. در حالی که مراحل اولیه مهاجرت در زمینه تامین زیرساخت فنی اجرا شده بود، حوادث پاییز ۱۴۰۱ سبب شد پالایش با منشأ امنیتی به اجرای پروژه کمک کند.
هدف نهایی فاز اول پروژه حضور ۵۰ درصد کاربران در نسخه داخلی بود. (البته همزمان ممکن بود در نسخه خارجی هم باشند.) این هدف در دی ۱۴۰۱ محقق شد.
در عمل فقط فاز اول مهاجرت شامل تامین زیرساخت، اعمال محدودیت خارجی و تقویت فنی نمونه های داخلی اجرا شد و فاز دوم یعنی اهرم های اقتصادی و رسانه ای اجرا نشد.
در بهمن۱۴۰۲ موسسه ایسپا یک افکارسنجی از پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی مورد استفاده ایرانیان منتشر کرد.این نظرسنجی یک نمودار زمانی از دوره‌های قبلی هم داشت که سه نقطه زمانی آخر آن مرتبط با بحث این نوشته است، خرداد۱۴۰۱ - قبل شروع فیلترینگ اینستاگرام-واتس‌اپاسفند۱۴۰۱ - اواخر #دوره_اول(خرداد۴۰۱-اسفند۴۰۱)دی۱۴۰۲ - اواسط #دوره_دوم(اسفند۴۰۱-دی۴۰۲)نکته جالب تغییرات بین نقاط هست،
دوره اول نسبت به قبل شروع فیلترینگ:ایتا ۱۸.۶٪+روبیکا ۱۹.۴٪+واتس‌اپ ۲۹.۱٪-اینستاگرام ۷.۳٪-
دوره دوم نسبت به دوره اول:ایتا ۲٪+روبیکا ۱٪-واتس‌اپ ۶.۷٪- اینستاگرام ۴.۴٪+
اکنون نمودار زیر به خوبی نشان میده که پروژه مهاجرت در حوزه پیام رسان ها تا حد خوبی موفق آمیز بوده و جمعیت قابل توجهی از واتساپ به یکی از سکوهای داخلی (عمدتا ایتا و روبیکا) مهاجرت کرده اند.
اما در حوزه شبکه اجتماعی اینستاگران چون نتوانستیم یک نمونه کارآمد و جذاب داشته باشیم ، موفق نبوده و فقط فشار فیلترینگ باعث مدتی کاهش استفاده شده است.
در مجموع سیاست حمایتگرانه یا پروتکشنیستی در صورت وجود گزینه مناسب داخلی ، میتواند جوابگو باشد.
اطلاعات بیشتر از نظرسنجی ایسپا:https://ecoiran.com/بخش-اخبار-تکنولوژی-168/72224-تازه-ترین-آمار-میزان-استفاده-ایرانیان-از-پیام-رسان-ها-شبکه-های-اجتماعی

#پیام_رسان#شبکه_اجتماعی#واتساپ#اینستاگرام#تلگرام#ایتا#روبیکا#رسانه_اجتماعی#ایسپا

۴:۱۶

thumnail
آزادی شریفان📝سید آرش وکیلیان
در این کلیپ فیلم زیبای «مقاومت تا آخرین نفس» که پهپاد اسرائیلی از یحیی سنوار تهیه کرد ، را می بینید.
یحیی سنوار از نسل دوم فلسطینیان آواره است که زندگی اش را در اردوگاه آغاز کرد و مزه ستم اسراییل را از بدو تولد چشید. او همه توانش را صرف دفاع از حقوق مردم فلسطین کرد تا در ذلت زندگی نکنند.
در این راه و در سالهای زندان از ترجمه کتب افسران امنیتی اسراییل تا نگارش کتاب درباره زندگی فلسطینیان تحت اشغال را انجام داد. وقتی که ۶۰ ساله شد عملیات طوفان الاقصی را طراحی و اجرا کرد که موفق ترین عملیات نظامی فلسطینیان در برابر اسراییل بوده است.
یحیی سنوار در پایان عمر به ریاست جنبش حماس رسیده بود و شایعات فراوان درباره نفوذی بودن، خائن بودن و یا بزدل بودنش از سوی اسراییل پخش میشد. اما در شرایطی توسط ارتش اشغالگر به شهادت رسید ، که در جنگی آشکار با آنها شرکت داشت و هیچ چیز جز سلاحی شکسته، تسبیح، برخی وسایل شخصی و چوب دستی برایش نمانده بود. اما با همین ها، به لطف الهی توانست اسطوره ای از مقاومت خلق کند تا ده ها و صدها سنوار جایش جوانه بزنند.
فلسطینیان هرگز نخواهند توانست از جهت اقتصادی یا فناوری بر اسرائیل غلبه کنند، اما نهایتا برای پیروز شدن باید بتوانند از جهت ایدئولوژیک غالب شوند و سنوار توانست فتح بزرگی در این میدان داشته باشد.
#سنوار#مقاومت#فلسطین#غزه#جهاد#شهادت#صهیونیسم#اسرائیل

۴:۲۳

thumnail
ارزیابی سناریوی وقوع جنگ جهانی سوم📝سید آرش وکیلیان
در جهانی که بار دیگر دچار جنگ‌های محلی شده است، ارزیابی احتمال وقوع جهانی جهانی جدید بسیار مهم است. در این نوشتار از چارچوب تحلیلی آینده پژوهی استفاده می کنم که تفصیل آن را در مقاله ای علمی پژوهشی درباره آینده نظام جهانی سرمایه داری تا سال ۲۰۵۰ بر اساس چارچوب تحلیلی والرشتاین تشریح کرده ام.
نظام جهانی سرمایه داری از بدو تشکیل در حدود پنج سده قبل مراحل هژمونی-جنگ داشته است. در مرحله هژمونی قدرت سیاسی اقتصادی مشخصی بر مناسبات این نظام به خصوص تجارت بین الملل سیطره داشته است و سپس با تضعیف هژمونی این قدرت و ظهور قدرت های همتراز ، یک دوره جنگ بلندمدت شروع می شده است. مراحل پیشین هژمونی در این نظام عبارت است از:۱- مرحله امپراتوری استعماری اسپانیا-پرتغال از سفر به آمریکا و عبور از دماغه امید نیک در حدود ۱۴۹۲ تا جنگ های سی ساله ۱۶۱۸۲- مرحله امپراتوری استعماری هلند از پیمان وستفالیا در ۱۶۴۸ تا آغاز جنگ های های هفت ساله ۱۷۵۶۳- مرحله امپراتوری استعماری بریتانیا از پیمان صلح پاریس در ۱۸۱۵ تا جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴۴- مرحله هژمونی ایالات متحده آمریکا از پایان جهانی دوم در ۱۹۴۵ تا کنون
در سه مرحله نخست اشکال مختلفی از کشورگشایی مبنای برتری بود اما در مرحله کنونی بازار بدون سلطه مستقیم سیاسی توسعه می یابد و عملا با فروپاشی بلوک شرق، سرمایه داری بر همه جغرافیای زمین حاکم شده است. اکنون رقابت بر سر برتری در بازارها بین کشورها به خصوص آمریکا و چین در جریان است.
در این وضع چهار عامل می تواند جهان را به سوی جنگ های تجاری یا حتی نظامی سوق دهد.۱- نزدیک بودن تراز قدرت ها و عدم امکان سلطه یکطرفه؛ در حال حاضر قدرت چین حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد قدرت آمریکا برآورد می شود و اختلاف قدرت در حال کاهش است.۲- محدودیت بازارها برای توسعه همزمان هر دو رقیب به طوری که افزایش حضور یکی به حذف یا تضعیف دیگری منجر شود و در حال حاضر در برخی بازارها نظیر ارتباطات و خودرو چنین وضعی بروز کرده است.۳- تضعیف شدید سازوکارهای حل اختلاف بین المللی نظیر آنچه در جنگ اوکراین و نسل کشی غزه شاهد هستیم.
در حال حاضر جنگ تجاری به طور محدود شروع شده است. تمایل به وقوع جنگ مستقیم و فراگیر بین قدرت های بزرگ بسیار کم است زیرا توجه به شدت تخریب سلاح های مدرن، نوعی بازدارندگی ناشی از عواقب جنگ برای طرفین پدید آمده است. در مقابل قدرت های بزرگ می کوشند مستقیما وارد جنگ نشود و این جنگ ها در سرزمین های دیگر نظیر شرق اروپا و خاورمیانه رخ دهد. برای نمونه حمله روسیه به اوکراین جنگی بود که ضمن تضعیف ارتش روسیه، اروپا را نیز به شدت به جهت امنیتی به امریکا نزدیک کرد. شبیه این سناریو را آمریکا در شرق آسیا و به خصوص تایوان مدنظر داشت ، اما چین از آن اجتناب کرد.
به هر حال، اگر تا ده سال آینده ظرفیت رشد اقتصادی افزایش نیابد و همزمان قدرت چین و آمریکا هم سطح شود، برخورد بسیار محتمل است. یعنی دو عامل اصلی تعیین کننده نسبت قدرت های بزرگ و ظرفیت بازار برای رقابت تجاری می باشد. البته چنین جنگی ناگهانی و کوتاه مدت نخواهد بود و مانند ادوار پیشین نظام سرمایه داری میتواند چند دهه به طول انجامد تا هژمونی جدیدی شکل بگیرد.
در این شرایط انقلاب بزرگ در فناوری میتواند به عنوان تغییردهنده بازی عمل کند و باعث رشد شدید بهره وری شود و مانع از درگیری بشود. این انقلاب فناوری که در آستانه وقوع است ناشی از پیشرفت در پردازش کوانتوم، هوش مصنوعی و حوزه های دیگر های تک می باشد.
یک عامل غیرمترقبه دیگر بروز اختلافات شدید سیاسی در آمریکاست به طوری که از قدرت این کشور بکاهد و توجهش را به داخل معطوف کند. در این وضعیت قدرت های محلی در مناطقی که رژیم امنیت منطقه ای مستقر نیست، نظیر خاورمیانه، احساس آزادی عمل برای حل و فصل مناقشات از طریق قدرت نظامی خواهند کرد. همچنین قدرت های جهانی ممکن است ترغیب شوند تا آمریکا را به زیر بکشند.
نوشته من درباره سناریوی احتمالی بروز جنگ است ولی فیلم همراه این نوشتار درباره سناریوهای احتمالی متعاقب آن است.

۷:۴۲

بازارسال شده از کف میدون
thumnail
🔴شبکه آی 24 نیوز رژیم صهیونیستی: اسرائیل بشار اسد را تهدید کرد تا از حمایت خود از ایران دست بکشد
براساس این گزارش رژیم صهیونیستی در پیامی به اسد تهدید کرده است اگر به حمایت از ایران و حزب‌الله ادامه دهد دولت سوریه را سرنگون خواهد کرد، از سوی دیگر، به رئیس جمهور سوریه پیشنهاد شد که در صورت عدم حمایت از حزب الله، روابطش با کشورهای عربی بهبود می یابد❗️
@kafemeydoon

۴:۱۶

thumnail
ذهنیت #غربزده در جهان #استعمارزده📝سید آرش وکیلیان
وقتی در #خاورمیانه زندگی می‌کنی و میخواهی مثل غربی ها لیبرال باشی، مجبوری فرض کنید اون چیزی که در بدنت فرو می رود ترکش موشک نیست و این هم که خارج می شود ، خون نیست.
این تعارض ذهنیت #غربزده با واقعیت #استعمارزده است.
پ.ن.- توضیحات با توجه به پرسش ها و نکات مطرح شده در پیام ها:۱- «غربزدگی» یک وضعیت ذهنی برای مردم جوامع پیرامونی است که میخواهند ظاهر سبک زندگی شان شبیه مردم کشورهای مرکزی (غرب) باشد ، بدون آنکه بتوانند به لوازم و شرایطش بیاندیشند و آن را فراهم کنند. «استعمار» یک الگوی اقتصاد سیاسی حاکم بر نظام بین الملل سرمایه داری است که منابع ارزشمند اعم از (کالاهای کمیاب، مواد اولیه، سرمایه انسانی، اطلاعات و ...) را از جوامع پیرامونی به جوامع مرکزی می برد و در مقابل محصولات تولید شده را با قیمت گزاف به آنها می فروشد.
۲- برخی پرسیدند که خوب ما هم مثل عرب ها برویم از رفاه آمریکایی لذت ببریم.راستش شاید مشکل ما ایرانی هاست که هنوز نتوانستیم با نقش گاو شیرده کنار بیایم و به عاقبت اینکه ممکنه روزی ارباب گوشت را به شیر ترجیح دهد، فکر نکنیم.
۳- ضمنا این هیچ ربطی به آرمان ها و اعتقادات ما ندارد که:اقتصاد سرمایه داری ماهیت استعماری دارد یعنی ارزش ها (اعم از کالاهای گران بها، مواد اولیه، اطلاعات، سرمایه انسانی و ...) را از پیرامون به مرکز می برد و محصولش را گرانتر می فروشد و اگر کسی این نظم را نپذیرد می گوید یا کالاهای ما از مرز شما می گذرند با سربازهای ما.
#شروین_حاجی_پور

۱۲:۳۳

thumnail
جنگ واقعی اما کنترل شده📝سید آرش وکیلیان
۱- اسراییل از اکتبر پارسال وضعیت خود را جنگ وجودی و تمام عیار تعریف کرد. طی این مدت بیش از ۵۰ هزار فلسطینی ، حدود ۲۶۰۰ لبنانی و ۳۸۶ سوری را کشته است و در مقابل بیش از ۱۷۸۰ نظامی و غیرنظامی اسراییلی (شامل ۹۰۰ نظامی) کشته شده اند. این حجم جنگ در تاریخ جنگ های اسراییل بی سابقه است.۲- دامنه جنگ تدریجا از غزه به لبنان، یمن، عراق و ایران توسعه یافته است. پس از حملات موشکی متقابل ایران و اسراییل به خاک یکدیگر ، می توان گفت که ایران و اسراییل در حال یک درگیری نظامی رسمی ، مستقیم و جدی اما محدود و کنترل شده هستند؛ چه آن را جنگ بخوانیم یا نخوانیم.۳- هم حملات موشکی ایران و هم حملات هوایی و موشکی اسراییل به اهداف نظامی مشخص با سطحی از موفقیت بوده است و هیچ یک نمایشی نبوده. به علاوه حملات ایران بعد رسانه ای و روانی هم داشت، طوری که ایران می خواست به مردم منطقه قدرتش را نشان دهد و مردم اسراییل را بترساند، در مقابل اسراییل کوشید که حملاتش نمود اجتماعی و رسانه ای زیادی نداشته باشد.۴- حملات هدفمند و ترورهای فرماندهان نظامی و سیاسی اسراییل به مراتب موثرتر و جدی تر از حملات نظامیش بوده است، اما ایران و متحدانش شرایط مقابله به مثل را نداشته اند.۵- اسراییل در بعد آسیب زدن به مردم و زیرساخت های مقاومت در غزه و لبنان (دکترین ضاحیه) و حذف فرماندهان دستاوردهای مهمی داشته اما نتوانسته است به نتایج ملموس و پایدار نظامی و سیاسی برسد ، به طوری که تلفات نظامی اسراییل در اکتبر ۲۰۲۴ افزایش یافته و از حیث سیاسی موضع رسمی لبنان هنوز اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ سال ۲۰۰۶ است.۶- نه اقتصاد ایران و نه اقتصاد اسراییل کشش یک جنگ طولانی تمام عیار را ندارند. راهبرد ایران این بوده که جنگ به خاکش کشیده نشود و راهبرد اسراییل اتکا به پشتیبانی آمریکا بوده است.۷- آمریکا، از طریق اسراییل در پی تحمیل نظم مورد نظر خود به منطقه خاورمیانه است که نتانیاهو نیز رسما آن را در سازمان ملل اعلام کرده است. گرچه ایران مهمترین مانع در برابر این نظم است ، اما هدف واقعی آن توسعه سلطه بر کشورهای عرب می باشد. یعنی کشورهای عرب هستند که باید سلطه اسراییل به عنوان قدرت برتر منطقه را بپذیرند و خود را با آن هماهنگ کنند.۸- آمریکا به دلایلی نظیر کنترل مسیر تجاری غرب آسیا و تضعیف ایران ، از این جنگ بسیار سود می برد، اما می کوشد تا جنگ کاملا کنترل شده باشد. لذا لجستیک نظامی اسراییل را برعهده گرفته است، مشروط به آنکه عملیات اسراییل هماهنگ با آمریکا انجام شود.۹- چین، روسیه و کشورهای عرب (جز متحدان ایران) از معادله غایب هستند و نقش فعالی را ایفا نکرده اند. روسیه احتمالا به دلیل درگیری زیاد در اوکراین توان یا تمایل آن را ندارد و چین نیز احتمالا خاورمیانه را در حد نفت آن ارزشمند می داند، نه بیشتر.۱۰- اسراییل و آمریکا پذیرفته اند که وجهه رسانه ای و اعتبار اجتماعی، یعنی قدرت نرم خود را به خصوص در کشورهای جنوب در این جنگ هزینه کنند. یعنی منافع مادی این جنگ برای آنها بسیار ارزشمندتر از پرستیژ کشور و دولتشان نزد مردم کشورهای جنوب است.
این فیلم کوتاه حمله را از منظر پدافند ایران روایت کرده است.

۵:۵۶

thumnail
گذر از دوگانه گشایش - پالایش📝سید آرش وکیلیان
برخلاف موضوعات سیاست روز که جنبه تراژیک هم پیدا کرده است، فیلترینگ یک موضوع داغ شده بدون بار تراژیک است که می تواند کار سیاستمدار را در سیاستگذاری تسهیل کند، اما به علت طرح دو ناراه حل پالایش کامل و گشایش کامل سکوهای خارجی، عملا راه حل سوم مورد غفلت واقع شده است. هر سوی این دوگانه ادله درستی را برای عدم مطلوبیت دیدگاه رقیب طرح میکند که جوانب امنیتی، اقتصادی و فرهنگی دارد.
اما راه حل سوم ، مجموعه راهکارهای حاکمیت پذیری است که میتواند به تقاضای مشروع پاسخ دهد. پیش فرض های آن عبارت است از:۱- حکومت میتواند هر سکو را پالایش کند ، اما عده زیادی از مردم به سهولت آن را دور می زنند که لزوما مخالف حکومت هم نیستند.۲- هر راهکاری باید ریسک های بزرگ را لحاظ کند از جمله مدیریت جرائم سازمان یافته مثل قمار و تروریسم، اختلال جدی در امور پایه اقتصادی اجتماعی نظیر ارز، عدم تهدید ذی نفعان بزرگ سرمایه گذار در سکوهای داخلی، تدبیر شرایط اضطراری امنیتی و جنگی.۳- هر نوع فعالیت سکوها اعم از داخلی و خارجی باید با سطحی از مسئولیت پذیری اجتماعی همراه باشد تا هم حقوق کاربران و هم مصالح ملی حفظ شود. اگر سکوهای خارجی مستثنی از اجرای قوانین داخلی باشند، اعمال آن بر سکوی داخلی نوعی تبعیض به نفع طرف خارجی است.
با این اوصاف راه سوم فراسوی دوگانه فوق با تجربیات متعدد داخلی و خارجی از طرق ذیل قابل تحقق است:۱- توسعه سکوهای کارامد داخلی برای پاسخ به نیازهای روزمره مشروع کاربران :در اغلب حوزه های غیر از بازی های رایانه ای و رسانه های اجتماعی سکوهای کارآمد داخلی مثل دیجی کالا، اسنپ، دیوار، آپ، نشان و ... با چند ده میلیون کاربر توسعه یافته است که تا حد خوبی نیاز مردم را جواب می دهد و تقاضای زیادی برای آمازون، اوبر، ویز، ... نیست. یعنی عمده تقاضا که در داخل پاسخ داده نشده مربوط به حوزه رسانه و سرگرمی است.۲- تعامل و مذاکره با سکوهای خارجی :این راهکار قبلا تجربه و برای نمونه در مورد تلگرام دو سه سال بعد طور موفقی اجرا شده است. اتفاقا مردم هم به سهولت در آن فعالیت کردند و مقاومتی نداشتند. علت اینکه در سال های اخیر چندان موفق نبوده، بیش از آنکه ناشی از چالش تحریم خارجی باشد به اختلافات داخلی نهادهای ذی ربط مربوط می شده است.۳- تشکیل ائتلافی از کشورهای مشابه و تدوین مقرراتی برای فعالیت سکوها در یک بازار بزرگ نظیر اتحادیه اروپا: در کنفرانس تنظیمگری سکوها که اسفند ۱۴۰۱ در یونسکوی پاریس برگزار شد ، یک چالش بزرگ سکوها تطبیق با قوانین کشورهای متعدد با بازارهای کوچک بود.‌ راهکار در دسترس ایجاد ائتلاف بین کشورهای با انتظارات نسبتا مشابه مثل منطقه خاورمیانه است که البته انجام آن در منطقه ما قدری دشوار می باشد.۴- مدیریت ترافیک سکوهای داخلی و خارجی به خصوص از حیث فنی و اقتصادی:با توجه به ظرفیت پاسخ شبکه نسبت به تقاضا کاربران، یکی از راهکارهای رگولاتورها واپراتورها هدایت مصرف کاربران است که این را از طریق مدیریت فنی ترافیک یا قیمت گذاری انجام می دهند. ۵- توسعه سکوهای حکمرانی پذیر نظیر پوسته ها یا اشکال دیگر : توسعه سکوهایی که ضمن ارایه محتوای خارجی امکان مدیریت و اعمال حکمرانی داخلی را دارا باشد در موارد زیادی نظیر تلگرام و یوتیوب میسر است.۶- ارتقای سطح شفافیت و احراز هویت کاربران برای پیشگیری ومقابله با رفتارهای مجرمانه:هر چقدر هویت کاربران شفاف باشد نظیر لینکدین میزان رفتار مجرمانه بشدت کاهش می یابد.
#پالایش#فیلترینگ#اینترنت#پلتفرم#سکو

۴:۵۰

thumnail
نقدی بنیادین بر الهیات تکنوپولی و‌ پرسش از امکان طرح رستگاری بشری📝سید آرش وکیلیان
در ژانر فیلم های علمی تخیلی، نقد فلسفی و الهیاتی تکنوپولی یا سیطره تکنولوژی بر زندگی و اراده بشر سابقه طولانی دارد و از اودیسه ۲۰۰۱ تا ماتریکس و هر (Her) آثار جدی و زیبایی درباره آن ساخته شده است. همچنین، پرسش از امکان تحقق یوتوپیا در برابر دیستوپیا در آثار متعددی نظیر سنت شکن (divergent) و بنیاد آمده است. اما تلفیق موفق جدال بین حاکمیت فناوری و اراده و سرنوشت برای تغییر آینده با دستمایه ای از سفر در زمان نادر است.
سریال ۳۴ قسمتی مسافران (Travelers) جزو نمونه های برجسته این ژانر است. آمیزه ای از لحظات دراماتیک عاشقانه، تعلیق های پلیسی، ماجراجویی های تروریستی و ابداعات فناورانه است که با مناسبات زندگی شخصی دختر عاشقی که در بازیابی حافظه اش میکوشد، پلیسی که درگیر رابطه خراب با همسرش شده ، مادری که برای حضانت دخترش در تلاش است، جوان معتادی که باید ترک کند و ... در هم تنیده شده است و به اثر علمی تخیلی طعم زندگی روزمره را بخشیده است.
سریال در سطح نمایش داستان پر از تعلیق و ماجراجویی متوقف نشده ، بلکه در خلال ماجراها، بحث های عمیقی درباره «آزادی اراده»، «تعیین سرنوشت»، «ذهن و بدن»، «خیر و شر»، «شک و ایمان» و ... طرح می شود و هر لحظه از ثانیه ابتدایی تا انتهایی بیننده را غافلگیر می کند.
گره های اثر حاصل تلاقی الهیات پروتستانی و انسان شناسی لیبرالی با تعبیر هگلی از تکامل عقل تاریخی است که در غالب یک ابررایانه کوانتومی در سده های آینده محقق شده تا سرنوشت بشر را از تباهی به رستگاری تغییر دهد. اثر با طرح انتقادی این پرسش که « آیا حاکمیت فناوری می تواند آینده بهتری برای بشر رقم بزند؟» مخاطب را به تفکر فرا می خواند. سریال مملو از شگفتانه هاست که فقط یکی از آنها پیوند زدن عجیب اراده گرایی انسان در برابر سیطره تکنولوژی با شرارت قدرت طلبی است!
در لایه های باطنی تر داستان طرح مسأله امکان و امتناع تحقق مدینه فاضله مطرح است. البته بیننده باید بتواند استعاره ها را به دقت تعبیر کند تا این لایه از اثر آشکار گردد. اجمالا اینکه در مجموع ۳۴ قسمت این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا اراده الوهی که سرنوشت عالم را رقم زده با ربوبیت عقل هگلی مجهز به فناوری خداگونه در تعارض اساسی نیست ؟
این اثر در نهایت نمی تواند پارادوکس بین هبوط و صعود بشریت را حل کند و به امتناع سیر تاریخی به رستگاری و ترجیح دم غنیمت شماری در معنای مثبتش می رسد. در شرایطی که اندیشه رهایی برآمده از عصر روشنگری علیرغم تولید لذت، قدرت و ثروت بی پایان، در تغییر بنیادین مسیر تاریخ بشریت به سمت رستگاری ناکام مانده، شاید موضوع قوس نزول و صعود در عرفان اسلامی ظرفیت خوبی برای حل این معضل بزرگ بشریت داشته باشد.
تکه فیلم زیر بریده ای از قسمت آخر فصل اول سریال است که به زیبایی چالش های مطرح در داستان را به تصویر میکشد.

۲:۴۲

thumnail
ناکامی (احتمالی) اسراییل در جنگ لبنان📝سید آرش وکیلیان
«رادیو رژیم صهیونیستی بامداد دوشنبه گزارش داد که کابینه کوچک امنیتی اسرائیل موسوم به کابینت با طرح پیشنهادی آتش بس در لبنان موافقت کرده است.»در تحلیل این خبر مهم چند مورد را باید در نظر داشت:۱- حزب الله لبنان خط مقدم جمهوری اسلامی ایران در ایجاد موازنه نظامی برای جلوگیری از حملات اسراییل به ایران است و هدف اسراییل از حملات اخیر وارد کردن ضربات مهلک برای نابود کردن یا از کار انداختن آن بوده است.۲- اسراییل موافق شد طی سپتامبر و اکتبر ۲۰۲۴ ضربات شدیدی به حزب الله وارد کند به طوری که هم رده فرماندهی ارشد آن را از بین برد و هم سیستم ارتباطی آن را کلا مختل کرد. علی رغم آن در حملات زمینی، چنانکه در نقشه می بینید، نه تنها دستاورد بزرگی جز تخریب تعدادی روستا و شهرک نداشت بلکه بیشترین تلفات نظامی طی جنگ یک ساله را متقبل شد.۳- با کمک های ایران، روند پرتاب موشک از لبنان به سوی حیفا و حتی تل آویو طی این مدت ادامه یافت و ظاهراً مقامات اسراییلی به این نتیجه رسیده اند که جنگ زمینی نمی تواند دستاورد نظامی ملموسی را به بار آورد. اختلافات میان نتانیاهو و گالانت هم موید ناکامی صهیونیست ها بوده است.۴- دولت لبنان پیش از این موج حملات اعلام کرده بود که حاضر است قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل را اجرا کند. این قطعنامه پس از آتش بس جنگ سال ۲۰۰۶ به تصویب شورای امنیت رسید تا با استقرار ارتش لبنان و نیروهای حافظ صلح در جنوب رود لیتانی جلوی جنگ های بعدی را بگیرد.۵- در مورد موضع حزب الله لبنان آنچه مسلم است ، منوط کردن هر گونه مذاکره به پیش شرط اجرای آتش بس از سوی اسراییل بوده است. در مورد اینکه آیا حزب الله هم حاضر به اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ باشد، نظرات متفاوتی اظهار شده است اما حتی در صورتی که حزب الله آن را بپذیرد ، هدف اصلی اسراییل محقق نشده است. ۶- تا این لحظه اسراییل نتوانسته است دستاوردهای نظامی خود را به نتایج ملموس و پایدار سیاسی نظیر خلع سلاح مقاومت اسلامی لبنان تبدیل کند. گرچه مهمترین متحد مسیحی حزب الله یعنی جبران باسیل ، پشت آن را خالی کرد با این حال هنوز در عرصه سیاسی لبنان هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است.۷- ممکن است انتخاب دونالد ترامپ که از نتانیاهو خواسته تا ۲۰ ژانویه به جنگ در فلسطین و لبنان پایان دهد، در این رخداد موثر بوده باشد. البته ممکن است که این یک ترفند نظامی باشد و اسراییل بخواهد ضربه غافلگیرانه در شرایط آتش بس وارد کند .
در مجموع اگر تحولات به خلع سلاح حزب الله لبنان منجر نشود، علی رغم خسارات شدید وارد شده، اسراییل در هدف خود ناکام بوده است و ایران همچنان می تواند اهرم خود در موازنه قوا را حفظ کند.

۱۳:۱۴

thumnail
نفرین نفت؟ یا چرا سیاست توسعه در ایران ناکام ماند؟📝سید آرش وکیلیان
در تحلیل های رایج وضعیت کشور معمولا به مشکلات از منظر ایدئولوژیک با تمرکز بر ارزش های اعتقادی و سبک زندگی توجه می شود که مثلا حکومت شاه غربزده بود و یا جمهوری اسلامی ، اسلامگرا است. سپس این نتیجه گرفته می شود که مشکلات منشا ایدئولوژیک دارد و اگر گروه دیگری با ایدئولوژی متفاوت مستقر شوند، مشکل حل می شود.
این تحلیل ها در توضیح موفقیت توسعه صنعتی در دهه ۱۳۴۰ ناتوان است و نمی تواند دستاوردهای توسعه بعد از سال ۱۳۵۷ را هم توضیح دهد، لذا اصحاب این نوع رویکرد کلا همه چیزهای ناهمخوان را انکار می کنند.
در مقابل رویکرد تحلیلی با توجه به نقش «اقتصاد سیاسی» وجود دارد که روابط قدرت-ثروت میان ذی نفعان حکومت را صرفنظر از نوع ایدئولوژی در حوزه سبک زندگی نقد می کند و از این منظر مشکلات را توضیح می دهد.
برای درک منشا اقتصاد سیاسی مشکل ایران معاصر باید به ماهیت دولت رانتیر نفتی توجه ویژه کرد. یک مقام حکومتی در این نوع حکومت کارویژه اصلیش توزیع رانت میان گروه های نفوذ است. این گروه ها می توانند از افراد متنفذ کانون های عالی قدرت تا اقوام و گروه های محلی در حوزه انتخابیه نمایندگان را شامل شود.
در واقع، دست کم از حدود سال ۱۹۵۰ که مسأله ملی شدن نفت مطرح شد و به خصوص از ۱۹۷۰ که درآمد نفتی ایران رشد چشمگیری داشت در بسیاری مواقع نزاع درون دولت بر سر نحوه تخصیص منابع بین گروه های نفوذ بوده است و تاثیر ایدئولوژی در حد جا به جایی این گروه ها بوده است. البته چون این نزاع همزمان با نزاع ایدئولوژیک بین دو جریان قوی اسلام گرا و نوگرا رخ داده است، عملا از دید اصحاب سیاست رسانه ای مغفول مانده است، حال آنکه اصحاب سیاست عملی به خوبی می دانند برای کسب و حفظ مناصب باید سبیل خیلی ها را چرب کرد.
هرچند انقلاب اسلامی بدوا کوشید با طرح مسأله «مستضعفان» و افزایش رفاه آنان ، تا حدی مشکل را حل کند اما موفق به حل هسته مسأله تولید ارزش به جای توزیع رانت نشد. به عبارت دیگر طی دوران جمهوری اسلامی به جای حذف مناسبات رانتیر ، سبد توزیع رانت بسیار گسترش یافت به طوری که عمده مردم سهمی در آن دارند و اکنون حکومت دیگر توان استمرارش را ندارد.
در واقع، تا وقتی ما نتوانیم این معما را حل کنیم که چطور نظام سیاسی اقتصادی مان را از رقابت بر سر تصاحب رانت مصون کنیم، از جهت سیاست توسعه و پیشرفت (نه سبک زندگی)، خیلی فرق نمیکند دولت دست اصلاح طلبان باشد یا اصولگرایان و اسم حکومت جمهوری اسلامی باشد یا پهلوی. شاید بتوان گفت عمده شدن جدال بر سر سبک زندگی (که البته منشا واقعی هم دارد ) تا حدی ناشی از تمایل ذی نفعان این بازی به پنهان کردن رانت خواری سیستماتیک باشد. این رانت خواری برندگان و بازندگانی دارد که در رسانه های ما بی نام هستند!
در این کلیپ که توسط بی بی سی فارسی تهیه شده، خانم پروین علیزاده موضوع را به خوبی توضیح می دهد.

۵:۱۵

تحلیل های یک جنرالیست
🎞️ یا خیر الرازقین اقتصاد سیاسی فساد در دولت رانتیر نفتی 📝سید آرش وکیلیان اخیرا بحث فساد چای دبش مطرح شد و پیشتر هم موارد متعدد دیگر که سبب شده همه بپرسند چطور و چرا باید فساد در این حجم و این سطح به سهولت رخ دهد؟ اگر جواب های ساده سازی شده که تقصیر فلان کس یا بهمان گروه است را کنار بگذاریم ، واقعیت این است اشکالی از فساد جزو طبیعت دولت رانتیر نفتی است و در این مطلب می‌کوشم آن را توضیح دهم و به قول اطبای سنتی برای درمان آن باید این مزاج اصلاح شود. مقصود از فساد تصاحب منابع توسط افراد و سازمان هایی است که ذی حق نیستند و این فساد دو‌ شکل قانونی و غیرقانونی دارد. در شکل آشنای غیرقانونی اختلاس، ارتشا و جرایمی نظیر آن رخ داده که با تقویت قوانین سلامت اداری و مبارزه با فساد یا توسعه ابزارهای دولت هوشمند و کاهش نقش عوامل انسانی و ارتقای شفافیت می توان با آن مبارزه کرد چون این شکل از فساد عارضی است. اما فساد قانونی اتفاقا در اجرای دقیق قانون رخ میدهد. یعنی مثلا کارخانه یا فرودگاه جایی ساخته میشود که توجیه اقتصادی ندارد تا مردم آن حوزه انتخابیه راضی شوند یا ارز ترجیحی به کالایی تخصیص می یابد که ضرورت ندارد و یارانه ها به افرادی داده میشود که ثروتمندتر هستند و یا اشکال خاصی از درآمدزایی نظیر سود سپرده ها از مالیات معاف میشود. اما چرا؟! اگر تعریف ساده علم اقتصاد را دانش تخصیص بهینه منابع در نظر بگیریم، اقتصاد سیاسی را می توان تاثیر قدرت در کسب بهره بیشتر دانست یا به تعبیر ساده تر چه کسی با کاربرد چه روشی سهم بیشتری از منابع را تصاحب می کند. برای مطالعه اقتصاد سیاسی فساد در هر کشور باید ماهیت دولت آن را از حیث رابطه قدرت و ثروت یا شیوه تخصیص منابع مطالعه کرد. دولت رانتیر نفتی نوعی از دولت است که صرفنظر از شکل نظام سیاسی در کشورهای خاورمیانه رواج دارد. دولت رانت خوار را اصطلاحا دولتی می نامند که سهم قابل توجهی از درامد خود را از یک منبع خارجی کسب میکند و نه مالیات یا عوارض صادرات و نظایر آن. در خصوص دولت های رانت خوار نفتی و تاثیر این درآمد بر توسعه نیافتگی، فساد اقتصاد و کاهش حقوق شهروندی مطالعات فراوانی طی دهه های اخیر شده است. جالب است که افزایش درآمدهای نفتی در ایران هم در دهه ۱۳۵۰ و هم در دهه ۱۳۸۰ منجر به بحران های اجتماعی اقتصادی شد که نشان میدهد چقدر این منبع درآمدی چالش برانگیز است. چنانکه در فیلم کوتاه زیر مالک شریعتی نماینده مجلس توضیح میدهد یکی از عوامل اصلی فساد آن است که حجم بزرگی از درآمدها در دولت پنهان می ماند اما مسأله بدتر از این است و حتی اگر این منابع وارد بودجه عمومی دولت شود مشکل حل نمیشود. در چنین شکلی از دولت اغلب افراد، گروه ها ، اصناف و سازمان ها به جای آنکه بر تولید ارزش اقتصادی تمرکز کنند به رقابت بر سر تصاحب رانت نفت می پردازند. مثلا در یک شهرستان نماینده بهتر کسی است که منابع ملی بیشتری را بتواند به حوزه انتخاباتی اش بیاورد ولو یک فرودگاه بین المللی برای یک شهر صدهزار نفری باشد. برای این معضل راهکارهایی بیان شده نظیر تفکیک قوا یا توسعه دموکراسی ولی به نظر می رسد اولا ماهیت این منابع سبب استقلال نسبی دولت از جامعه و در نتیجه عدم امکان اجرای چنین راهکارهایی میشود و ثانیا حتی در صورت اجرا باز این رقابت فاسد در سازوکار دموکراتیک با شفافیت بیشتر جریان می یابد. راهکاری که به نظر بهتر است تغییر ماهیت اقتصاد سیاسی دولت از طریق افزایش سهم منابع غیررانتی نظیر مالیات و ایجاد شرایط فعالیت بخش خصوصی مولد به تبع آن است. یعنی دولت تا میتواند ناف منابع نفتی را قطع کند و به جای آن به اقتصاد درون‌زا اتکا کند که البته لوازمی نظیر توسعه سرمایه گذاری دارد. در کنار آن تخصیص منصفانه منابع نفتی بر اساس وضعیت معیشتی اشخاص در راستای کاهش فقر در طبقات فقیر جامعه میتواند سازمان رفاهی دولت را همزمان حفظ کند و مانع از بحران اجتماعی گردد.
مطلب مرتبط قبلی

۵:۲۵

thumnail
#خودکشی مسری است.📝سید آرش وکیلیان(من روانشناس نیستم امیدوارم بزرگواران روانشناس فعال تر برخورد کنند.)
فلان مرد در اعتراض به آن موضوع خودکشی کرد! فلان زن به خاطر فلان رخداد خودکشی کرد! این خبر را چند بار این روزها دیده ام.
اگر شخصی به دلیل اعتراض اجتماعی و سیاسی یا هر دلیل دیگر خودکشی کرده است، صرفنظر از اینکه آیا وی سلامت روان داشته یا نداشته و صرفنظر از اینکه آیا اعتراضش به حق بوده یا نبوده، رفتار خودکشی وی قابل سرایت به دیگران است.
برخی افراد با نیات اجتماعی یا سیاسی به تعریف موضوع می پردازند و گاهی حتی از آن تجلیل و خواسته یا ناخواسته رفتار خودکشی را ترویج می کنند. طبعا، مشاهده پیام درباره خودکشی بر اشخاص دارای سلامت روانی یا وضعیت مناسب امنیت اجتماعی و اقتصادی اثر ویژه ای ندارد و حتی باعث نمی شود آنها نوعا به خودکشی فکر کنند.
اما افرادی که دچار اختلال روانی هستند یا از شرایط بد اقتصادی و اجتماعی رنج می برند و آن را غیرقابل تحمل می دانند، در معرض سرایت این رفتار هستند. آنها کاری ندارند که انگیزه یا قصد پشت خودکشی چه بوده، صرفا رفتارش را تقلید می کنند.
در حال حاضر فقط در جامعه ۱۶ میلیون نفری دانش آموزی کشور، طبق غربالگری انجام شده دست ۱۵۰ هزار دانش آموز پرخطر وجود دارد که شرایط روانی و یا اجتماعی نامناسبی دارند و به شدت در معرض سرایت این پیام ها می باشند.
عزیزان، لطفا آن پسر و دختر دانش آموز و دانشجو را فرزند یا خواهر و برادر خود در نظر بگیرید و هر قصد و غرض اجتماعی و سیاسی که دارید ، هرگز هیچ پیام مرتبط با خودکشی را حمایت نکنید.

۱۲:۵۷

thumnail
چرا نهضت مقاومت در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام فراگیر نشده است؟📝سید آرش وکیلیان
وَما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذينَ يَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ وَلِيًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ نَصيرًا﴿نساء ۷۵﴾چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند، پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد که می‌گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما.
لحظات بیدارگر و هویت ساز در تاریخ ملت ها و امت ها اندک و پیوستگی آن با حقوق مظلومان و خون شهیدان نادر است. اگر این فرصت ها از دست برود جایش را ناامیدی و افسردگی خواهد گرفت.
بتازگی دیوان کیفری بین المللی حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت را به خاطر جنایت علیه بشریت و نسل کشی صادر کرده است. میزان ظلم آشکار آمریکا و رژیم صهیونیستی نه تنها موید مواضع انقلاب اسلامی درباره ماهیت آنها بوده که حتی از ظرفیت تحمل جامعه بین المللی خارج شده است.
به نظر می رسد در حال حاضر، برخی از مهمترین عواملی که مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود، مجددا در سطح کلان و بین المللی ظهور کرده است و با قدری شاید صدها برابر چهل سال پیش در حال عمل است. از جمله این موارد:۱- جنایات و نسل کشی آشکار اسراییل ۲- سیاست استکباری ایالات متحده با همراهی اروپا در حمایت از اسراییل۳- وابستگی و وادادگی حکومت های مسلمان۴- شهادت رهبران شاخص مسلمان۵- جهاد علیه ظلم، اشغال و استعمار
بعد از سال های ابتدایی دهه ۶۰ ، هیچ گاه همه این عوامل به این شدت ظهور نداشته است اما به چندین علت تاثیر آن در ایران و اغلب جهان اسلام تضعیف شده است:۱- رسانه های قوی جهان غرب که به زبان مردم منطقه به اطلاع رسانی جهت دار و تحریف حوادث مشغولند و از رسانه های جبهه مقاومت بسیار قوی ترند.۲- تغییر گفتمان ضداستعماری در منطقه به سمت جهانی سازی و تغییر گفتمان امت گرایی به سمت سلفی گری یا ملی گرایی که هر دو میل به پذیرش نظم جهانی ناعادلانه حاکم دارد.۳- غلبه فرهنگ «زندگی در عیش ، مردن در خوشی» (تعبیر نیل پستمن) به جای فرهنگ «ان الحیات عقیدة و جهاد» به خصوص در میان نسل جوانتر شده است.۴- تشدید و تثبیت زیرساخت های وابستگی در سیاست و اقتصاد منطقه که باعث دشواری و پرهزینه شدن مقابله شده است۵- فساد و ناکارآمدی دولت های مسلمان از جمله دولت جمهوری اسلامی ایران که امید به راهکارهای موثر مقابله را تضعیف می کند.۶- تشدید نظام تحریم علیه هر گونه اقدام مقابله تحت عناوینی نظیر مقابله با تروریسم که مقاومت را دشوار و پرهزینه می کند.
به نظر می رسد در این شرایط اقدامات ذیل اولویت دارد:۱- مقابله با شکاف دولت و ملت از طریق اصلاح اساسی در مشی حکومت های مسلمان به خصوص جمهوری اسلامی ایران جهت ارتقای عدالت اجتماعی و اقتصادی و تضمین حقوق اساسی مشروع شهروندان و تقویت ارتباط جامعه و حکومت برای تقویت پشتیبانی از آرمان مقاومت؛۲- جا به جایی تمرکز از پرداختن به تکالیف روزمره و جاری به سمت احیای گفتار و ایدئولوژی همبستگی جهانی مستضعفین توسط رهبران فکری ، آثار فرهنگی و هنری و فعالیت های رسانه ای؛۳- گذار از تعلقات فرقه ای، قومی و محلی از طریق احیای ظرفیت رهایی بخش ضداستکباری و ضداستعماری اسلام و ایجاد نهضت تربیتی و متشکل سازی مردمان تحت ستم فراتر از موضوعات نظامی، نظیر حرکت محرومین امام موسی صدر؛۴- تعاملات فراملی و دیپلماسی عمومی و ایجاد ارتباط و همبستگی با مردم آزاده و ظلم ستیز در جهان به خصوص اروپا و آمریکا جهت اعمال فشار بر دولت های حامی ظلم در جهان.

۳:۱۱

thumnail
چراغی که خانه را روشن می کند📝سید آرش وکیلیان
این مطلب را در پاسخ به پرسش از علت کمک ایران به فلسطین و لبنان از منظر فوایدی که برای بهبود وضعیت در ایران دارد ، نوشته ام.
اجمالا اقتصاد سیاسی حاکم بر دولت در ایران (نه فقط جمهوری اسلامی بلکه حکومت های قبل و بعدش) توزیع منابع بین گروه های ذی نفوذ است یعنی اگر مردم مازندران و اصفهان سهم بیشتری در قدرت ملی دارند ، در نتیجه سهم بیشتری هم از منابع ثروت مثلا نفت خوزستان می برند.
غلبه منطق رانتخواری بر کنش سیاسی در ایران به حدی است که کمتر نهادی را می توان مصون از آن یافت و از بالاترین تا پایین ترین نهادهای قدرت و اقشار مختلف مردم از موافق تا مخالف حکومت درگیر آن هستند.
حال اگر کسانی درد توزیع متناسب منابع بین اقشار مردم مثلا کارگران یا بلوچ ها یا گروه های اجتماعی، مذهبی و قومی دیگر را دارند و فکر میکنند چرا مثلا اقلیت بلوچ سنی مذهب سهم کمتری از منابع ملی دارند و مستضعف شده اند ، نیازمند طرح آرمانی فراتر و قوی تر از منفعت طلبی رایج هستند. این آرمان می تواند در قالب امتگرایی مذهبی یا مساوات خواهی سوسیالیستی یا توسعه گرایی غیرمرکزمحور یا ملی گرایی ایرانشهری یا نظایر آن باشد.
به عبارتی دو‌ چالش جدی وجود دارد: اولا کسانی که دم از رویکرد غیرایدئولوژیک یا غیرمذهبی می زنند، نباید در برابر آن رانتخواری نظام مند تسلیم هستند ؛ چون نیروی معنایی و اجتماعی در برابر آن ندارند.ثانیا کسانی که می خواهند به سمت شمولگرایی و تسهیم منصفانه منابع و منافع در جامعه بروند فاقد یک نقطه اتکای واقعی هستند یعنی جمعی ندارند که واقعا فراتر از رانتخواری خود تلاش کنند و حاضر شوند از منافع گروه ذی نفوذ خود در برابر ارزش بزرگتر و والاتری بگذرند.
در حال حاضر، یکی از موضوعاتی که آن قدر هنوز گرمای ایمان دارد که جمعی از مردم به خاطرش از منافع خود گذشت کنند و بتواند عزم جمعی ایجاد کند، مبارزه با ظلم اسراییل است. اگر ما نتوانیم در این نقطه و بر مبنای نیروی مبارزه با ظلم ناشی از آن، طرحی از دولت عادلانه ملی را فراهم سازیم دشوار است بر مبنای دیگری هم بتوانیم.
گفتار دیگری که می تواند از منفعت طلبی شخصی و رانتخواری گروه های نفوذ فراتر برود، توسعه ملی است. اما دهه هاست که توسعه ملی در چنبره مصرف گرایی اسیر شده تا جایی که امارات و عربستان مظهر چنین توسعه ای قلمداد شده اند.
غربگرایی ستیزنده با جمهوری اسلامی هم توان تولید عزم ملی را ندارد زیرا در عمل اولا مدعیان ضدیت با جمهوری اسلامی که داخل کشورند نوعا حاضر به پرداخت هزینه نبوده اند و ثانیا در مقابله با جمهوری اسلامی به ویژه از سوی خارج نشین ها، باز نوعی منفعت طلبی گروه های ذی نفوذ مدخلیت دارد که بعدا تبدیل به سهم خواهی پرفسادی خواهد شد.
در واقع چالش اصلی این نیست که عده ای درد بلوچستان را دارند و عده ای درد فلسطین را، بلکه چالش پل زدن میان این دو عده و همگرا کردنشان است به نوعی که حتی در مواردی که جمهوری اسلامی ایران با نقض یا نادیده گرفتن قانون اساسی خود (مانند اصل ۲۷، ۳۱، ۴۳ و ...) نتوانسته باشد حقوق اساسی مردم را استیفا کند، بتوان با همان نیروی مقابله با ظلم آن را بازخواست کرد.
قطعه ای از فیلم خان گزیده های سید مرتضی آوینی به خوبی نشان می دهد چطور منطق انقلاب اسلامی در مقطعی توانست چنین کارکرد عدالت گستری داشته باشد.
برخی مطالب مرتبط:۱- آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟۲- اقتصاد سیاسی فساد در دولت رانتیر نفتی ۳- نفرین نفت یا چرا سیاست توسعه در ایران ناکام ماند۴- چرا نهضت مقاومت در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام فراگیر نشده است؟

۱۵:۱۶

thumnail
بیست همت و بیشتر، حداقل خسارت سالانه ....📝سید آرش وکیلیان
این روزها نگرانی بابت هزینه فیلترینگ و مافیای آن زیاد شده و ادعاهای متعدد درباره چند همت هزینه آن مطرح شده است. گرچه عدد دقیقی در دست نیست؛ اما در حالی که فیلترشکن فروشی در قانون جرم انگاری نشده است، این قدر نگرانی بابتش وجود دارد!
عجیب است که هیچ حساسیتی نسبت به یک مبلغ درشت دیگر که به شدت جرم انگاری شده، وجود ندارد! هزینه ای خانمان‌سوز که عمده آن مستقیما از کشور خارج می شود تا به جیب سرشبکه های مافیای قمار برخط سرازیر شود.
با توجه به حجم گردش مالی قمار برخط که عمده آن از طریق پولشویی از کشور خارج می شود ، این میزان کم توجهی رسانه ای بسیار عجیب است! عددی که کمترین تخمین آن ۲۰ همت است و طبق برخی برآوردها ممکن است سالانه بالغ بر صد همت باشد.
«شرط بندی و قمار برخط» یکی از شایع ترین جرایم اینترنتی است که چند میلیون نفر قربانی دارد، چند صدهزار نفر به صورت حرفه ای درگیر آن هستند، چند هزار نفر هم منافعش را به جیب می زنند. صفحاتی نظیر رادیو جوان و سلبریتی هایی مثل ساسی مانکن از آن تغذیه می شوند و فرهنگ عمومی را از جهات مختلف تخریب می کند.
قمار برخط بسیاری از چهره های به نام را درگیر خود کرده از ساسی مانکن و تتلو تا میلاد حاتمی و دنیا جهان‌بخت و برخی دیگر از اینفلوئنسرهای مطرح فضای مجازی؛ اغلب آنها در خدمت شبکه های سازمان یافته قمار نظیر شبکه امیرشقاقی هستند.
با توجه به اینکه قمار برخط یک جرم سازمان یافته پیچیده است، دستگاه های متعددی با آن درگیر هستند از دادستانی کل و پلیس تا بانک مرکزی و وزارت اطلاعات مشغول مسدودسازی حساب ها و برخورد با مجرمان هستند و هر سال چند همت پول قمار را کشف و ضبط می کنند.
سند مقابله با آن در سال ۱۴۰۱ به تصویب شورایعالی فضای مجازی رسید، قانون مبارزه با سایت های قمار و شرط بندی (اصلاح مواد ۷۰۵ تا ۷۱۱ قانون مجازات اسلامی) هم در اسفند ۱۴۰۱ در مجلس مصوب شد.
طی سال های اخیر باندهای متعدد قمار منهدم شده و تعدادی از اعضای اصلی و سرشبکه ها نیز در ایران یا کشورهای همسایه دستگیر و مجازات شده اند، با این حال این فقط نوک کوه یخ است و تا هشیاری عمومی ایجاد نشود، تغییر بزرگی رخ نمی دهد.
کلیپ زیر از فیلم تمساح خونی مربوط به قمار است البته نه قمار برخط. در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر از قمار برخط فیلم اعترافات میلاد حاتمی را ببینید.https://www.aparat.com/v/4MXhx

۴:۳۱

thumnail
🔻جان مرشایمر تحلیل گر برجسته آمریکایی:
📍واقعیت این است که ارتش اسرائیل حتی به شکست دادن حزب الله هم نزدیک نشده بود/آنها اصلاً به هیچ آستانه ای برای زمین زدن حزب الله نزدیک نشده بودند/فرو رفتن در منجلابی همچون لبنان باعث شد تا به این نکته برسند که باید دست کم فعلا به آتش بس برسند...
ارزیابی غیرعاطفی چند ماه جنگ سخت در لبنان📝سید آرش وکیلیاندر شرایطی که افراد با احساسات برانگیخته و از سر تمایلات عاطفی خود مشغول تحلیل نتیجه جنگ لبنان هستند ، ارزیابی واقع بینانه اهمیت بسزایی دارد. تحلیل های رمانتیک و احساس برانگیز عواطف را ارضا می کند ، اما به کار قضاوت نمی آید.مواضع اولیه طرفین جنگ:۱- حزب الله لبنان به عنوان بخشی از جبهه مقاومت کوشید تا با پرتاب موشک به شمال اسراییل ، قدری توازن قوا را ایجاد کند و از شدت حملات بر غزه بکاهد. ۲- اسراییل برای بازطراحی مناسبات امنیتی منطقه وارد جنگ شد تا با قدرت نظامی و برتری اطلاعاتی ناشی از پشتیبانی همه جانبه آمریکا ، تهدید حزب الله را کاملا خنثی کند.۳- دولت لبنان اعلام کرده بود آماده اجرای مفاد قطعنامه ۱۷۰۱ می باشد که در سال ۲۰۰۶ پس از جنگ ۳۳ روزه برای ایجاد شرایط صلح بین اسراییل و لبنان در شورای امنیت تصویب شده بود.
آنچه این چند ماه جنگ نشان داد:۱- موشکباران شمال اسراییل ، حتی حیفا و تل آویو بر خلاف سال ۲۰۰۶ بازدارندگی چندانی ایجاد نمی کند و عملا در آینده هم با اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ سخت تر خواهد شد. لذا برای ایجاد توازن قوا در برابر اسراییل راهبرد دیگری نیاز است. البته اسراییل هم توان جلوگیری موثر از این حملات را ندارد و هر میزان بمباران و سپر دفاعی نمی تواند مانع اصابت آنها بشود.۲- حملات زمینی اسراییل مثل سال ۲۰۰۶ دستاورد بزرگی نداشته، حجم تلفات و خسارات برای طرف اسراییلی بیشتر شده و آنها حتی نتوانستند شهرهای مهم مرزی مثل ناقوره و بنت جبیل را تصرف کنند و در خیام متوقف ماندند. لذا حملات زمینی اسرائیل علی رغم خسارات جدی برای جنوب لبنان ، عملا نمی تواند منطقه را غیرمسکونی کند.۳- اشراف اطلاعاتی و بمباران های بی سابقه که شاید بزرگترین موارد پس از جنگ جهانی دوم باشد ، منجر به شهادت اغلب رهبران و فرماندهان مقاومت شد و البته انفجار پیجرها شبکه ارتباطی میان اعضا را از کار انداخت، اما همه اینها نه قدرت اجتماعی و توان رزمی حزب الله را از کار نینداخت و ماهیت چریکی آن کمک کرد که تا آخر فعال بماند.۴- اجرای دکترین ضاحیه یعنی تخریب گسترده مناطق شیعه نشین لبنان به خصوص در بیروت، گرچه باعث آوارگی جمعیت میلیونی شیعیان شد اما در مجموع اثری بر حمایت طایفه شیعه از مقاومت ندارد چون در مناسبات طایفی، ارزش حزب الله بر اساس ایجاد برتری یا توازن قوا نسبت به دیگر طوایف سنجیده می شود.
حال اگر مبنای تحلیل و ارزیابی انتظارات حزب الله لبنان در بازدارندگی و خنثی سازی حملات اسراییل به غزه باشد، این هدف محقق نشده است. از آن سو اگر هدف اسراییل خنثی سازی دائمی تهدید حزب الله لبنان باشد ، باز هم این هدف محقق نشده است.
در واقع وضعیت به توازن قوای شکننده بعد از جنگ سال ۲۰۰۶ بازگشته است. در این میان آتش بس تا زمانی ادامه خواهد یافت که یکی از طرفین احساس کند به مزیتی برای غلبه موثر بر طرف دیگر دست یافته است که محتمل است تغییر در توازن قوا چند ماه یا سال طول بکشد.
طی این مدت از یک سو حزب الله باید ساختار فرماندهی، شبکه ارتباطی، ائتلاف های سیاسی و فناوری های نظامیش را برای تقابل بعدی بازسازی کند و ارتقا دهد و از سوی دیگر نیز اسراییل باید سطح آمادگی دفاعی و تهاجمی خود را برای یک جنگ سنگین تر افزایش دهد.
طوایف مردم لبنان به نحوی نظاره گر این نزاع هستند. شیعیان بیرون از حزب الله به قدرت آن در تقابل طائفی نیاز دارند. حتی مسیحیان سکولار در شرایط تهدید سنی های سلفی و ضعف سنی های سکولار، ترجیح می دهند که حزب الله از آنها دفاع کند. ضمن آنکه مسیحیان چهره اجماعی ملی به عنوان گزینه ریاست جمهوری ندارند. سنی ها نیز با توجه به مواضع عربستان و تا حد کمتری قطر و ترکیه، موضعشان را تعیین می کنند. بعد از خروج سعد حریری از رهبری المستقبل، عملا خلا رهبری در میان اهل سنت جدی است. در مجموع بعد از شهادت سید حسن نصرالله می توان گفت که خلأ قدرت سیاسی در لبنان بسیار بیشتر از قبل شده است.
پ.ن.مقایسه وضعیت لبنان و سوریه نشان می دهد که چگونه یک جنبش وطنی و حزب اعتقادی با سازمان دهی کارآمد و حمایت اجتماعی عمیق میتواند سنگین ترین توطئه ها و حملات یک ارتش سراپامسلح را تحمل کند، حال آنکه یک حکومت دیکتاتوری اقلیت دچار فساد و ناکارآمدی شدید و ارتش بی انگیزه نمی تواند شهر بزرگش را از حملات شبه نظامیان حفظ کند.

۸:۴۴

چرا حزب الله سقوط نکرد و سوریه دارد سقوط می کند؟📝سید آرش وکیلیان
هفته قبل یک آتش بس شصت روزه میان اسراییل و لبنان منعقد شد که برخی از آن تعبیر به شکست حزب الله لبنان کردند، اما بلافاصله بعدش طی کمتر از یک هفته بخش مهم و بزرگی از سوریه به دست نیروهای مسلح مخالف اسد افتاد بی آنکه ارتش این کشور مقاومت خاصی کرده باشد.
برای ادراک پیروزی و شکست باید این دو رخداد را مقایسه کنیم.
در جنگ اسرائیل با حزب الله طی بیش از دو ماه ، ارتش اسرائیل با انواع سلاح های مدرن کوشید تا چند کیلومتر پیشروی کند و به رود لیتانی برسد. اما جز در یک منطقه غیرشیعه، موفق نشد و تلفات و خسارات سنگینی هم برجا نهاد. این در حالی بود که طی این جنگ اسرائیل رهبران و فرماندهان ارشد حزب الله را با بمب و موشک های بسیار دقیق و قوی به شهادت رسانده بود اما باز هم این نیرو دست از مقاومت برنداشت و تا روز آخر همچنان موشک هایش شلیک می شد.
در آن سو، مخالفان مسلح اسد که فاقد ارتش مکانیزه و نیروی هوایی پشتیبان بودند به سهولت بر حلب چیره شدند. نه ارتش سوریه با آنها جنگ شدیدی کرد و نه مردم مقاومت کردند. سپس عازم حماه و حمص شدند و بعد از چند روز درگیری بر آن نیز چیره گشتند و دمشق را هدف گرفتند. این پیشروی چنان آسان و سریع رخ داد گویی دولت اسد فقط روی کاغذ قدرت داشت.
موجودیت هایی که ریشه در باورهای شدید اعتقادی و پشتیبانی قوی اجتماعی دارند ، با زور شکست نمی خورند، هر چقدر هم که این زور قوی باشد. در مقابل قدرت های وابسته به پشتیبانی خارجی و فاقد عزم اعتقادی و حمایت اجتماعی داخلی، به سهولت سقوط می کنند. اسد نه اولین مورد از آن بوده و نه آخرینش خواهد بود. از انقلاب کاسترو در کوبا تا خیزش طالبان در افغانستان ، موارد متعدد از چنین دولت هایی را می توان دید.
جمهوری اسلامی ایران گرچه طی چند سال جنگ داخلی سوریه توانست با همکاری روسیه حکومت اسد را حفظ کند ، اما این دولت اصلاح نشد و روابط آن با جامعه ترمیم نگشت، بلکه بشار اسد کوشید با ارتباط بهتر با امارات و برخی دیگر از دولت عرب پشتیبانی خارجی قویتری ایجاد کند.
ضعف حکومت اسد و حملات هدفمند اسراییل به فرماندهان ایرانی، تدریجا نیروی ایران را مستهلک کرد. ضمن آنکه ناکامی در انتفاع اقتصادی از شرایط پس از جنگ در سوریه نیز بر افت انگیزه برای حفظ آن اثر گذاشت.
هنوز چندان روشن نیست که در پشت پرده چه مناسباتی میان ترکیه، روسیه و ایران و در یک مقیاس گسترده تر آمریکا و اسرائیل و جهان عرب رقم خورده است که وضعیت دولت اسد این طور شکننده شده است.
محتمل است اتکای زیاد اسد به روسیه ، گرایش تدریجی به امارات، محدودسازی حضور نیروهای نزدیک به ایران و عدم مشارکت سوریه در مقابله با اسراییل ، حتی در حد دفاع از خود، عرصه را طوری تغییر داد که ایران احساس کند هزینه بیشتر برای اسد برایش مثل گذشته اهمیت ندارد و باید با تغییر شرایط آرایش جدیدی پیدا کند.
در حال نگارش

۲۳:۳۲

thumnail
چرا حزب الله سقوط نکرد و سوریه دارد سقوط می کند؟📝سید آرش وکیلیان
هفته قبل یک آتش بس شصت روزه میان اسراییل و لبنان منعقد شد که برخی از آن تعبیر به شکست حزب الله لبنان کردند، اما بلافاصله بعدش طی کمتر از یک هفته بخش مهم و بزرگی از سوریه به دست نیروهای مسلح مخالف اسد افتاد بی آنکه ارتش این کشور مقاومت خاصی کرده باشد.
برای ادراک پیروزی و شکست باید این دو رخداد را مقایسه کنیم.
در جنگ اسرائیل با حزب الله طی بیش از دو ماه ، ارتش اسرائیل با انواع سلاح های مدرن کوشید تا چند کیلومتر پیشروی کند و به رود لیتانی برسد. اما جز در یک منطقه غیرشیعه، موفق نشد و تلفات و خسارات سنگینی هم برجا نهاد. این در حالی بود که طی این جنگ اسرائیل رهبران و فرماندهان ارشد حزب الله را با بمب و موشک های بسیار دقیق و قوی به شهادت رسانده بود اما باز هم این نیرو دست از مقاومت برنداشت و تا روز آخر همچنان موشک هایش شلیک می شد.
در آن سو، مخالفان مسلح اسد که فاقد ارتش مکانیزه و نیروی هوایی پشتیبان بودند به سهولت بر حلب چیره شدند. نه ارتش سوریه با آنها جنگ شدیدی کرد و نه مردم مقاومت کردند. سپس عازم حماه و حمص شدند و بعد از چند روز درگیری بر آن نیز چیره گشتند و دمشق را هدف گرفتند. این پیشروی چنان آسان و سریع رخ داد گویی دولت اسد فقط روی کاغذ قدرت داشت.
موجودیت هایی که ریشه در باورهای شدید اعتقادی و پشتیبانی قوی اجتماعی دارند ، با زور شکست نمی خورند، هر چقدر هم که این زور قوی باشد. در مقابل قدرت های وابسته به پشتیبانی خارجی و فاقد عزم اعتقادی و حمایت اجتماعی داخلی، به سهولت سقوط می کنند. اسد نه اولین مورد از آن بوده و نه آخرینش خواهد بود. از انقلاب کاسترو در کوبا تا خیزش طالبان در افغانستان ، موارد متعدد از چنین دولت هایی را می توان دید.
جمهوری اسلامی ایران گرچه طی چند سال جنگ داخلی سوریه توانست با همکاری روسیه حکومت اسد را حفظ کند ، اما این دولت اصلاح نشد و روابط آن با جامعه ترمیم نگشت، بلکه بشار اسد کوشید با ارتباط بهتر با امارات و برخی دیگر از دول عرب، پشتیبانی خارجی قویتری ایجاد کند.
ضعف حکومت اسد و حملات هدفمند اسراییل به فرماندهان ایرانی، تدریجا نیروی ایران را مستهلک کرد. ضمن آنکه ناکامی در انتفاع اقتصادی از شرایط پس از جنگ در سوریه نیز بر افت انگیزه برای حفظ آن اثر گذاشت.
هنوز چندان روشن نیست که در پشت پرده چه مناسباتی میان ترکیه، روسیه و ایران و در یک مقیاس گسترده تر آمریکا و اسرائیل و جهان عرب رقم خورده است که وضعیت دولت اسد این طور شکننده شده است.
محتمل است اتکای زیاد اسد به روسیه ، گرایش تدریجی به امارات، محدودسازی حضور نیروهای نزدیک به ایران و عدم مشارکت سوریه در مقابله با اسراییل ، حتی در حد دفاع از خود، عرصه را طوری تغییر داد که ایران احساس کند هزینه بیشتر برای اسد برایش مثل گذشته اهمیت ندارد و باید با تغییر شرایط آرایش جدیدی پیدا کند.
فیلم گزارشگر افغانی از حماه پس از تسخیر توسط تحریر الشام

۶:۱۶