عکس پروفایل گلچین معرفتگ

گلچین معرفت

۱۴۱عضو
https://ble.ir/golchine_marefat#حکایت
چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.»
قدری پایین‌تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌كنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.»
وقتی كمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بی‌مزد نمی‌شود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.»
در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟!

undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۹:۰۹

thumnail
نگاهت به بالا باشه تا دلت از آدمای پایین نگیره
خدا به تنهایی برات کافیه فقط بهش اعتماد کن

#گلچین_معرفتhttps://ble.ir/golchine_marefat

۹:۵۵

همیشه خداهست
آنکه غافل است ما هستیمروزگار همیشه با ما هست آنکه ناساز میزند ما هستیم
لحظه درزندگی شیرین است آنکه تلخش میکند ما هستیم
ابراز شوق میبارد به شهرآنکه چتر همراه میبرد ما هستیم
به چه زیباگفت سهراب چشم ها را باید شستآنانکه چشم وا نمیکند ما هستیم
گفت سهراب جور دیگر باید دیدآنکه دیدعوض نمیکند ما هستیم

#گلچین_معرفت
undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat
لینک را برا دوستان بفرستید

۹:۵۷

undefinedundefinedundefinedundefinedundefined
#مناجات
undefinedپاک پروردگارا!! هر کس را که مهری از معرفت تو بر وجودش اُفتد، چون نجوم و ستارگان از خود بی خود می گردد و واله و سرگردان بر حول عرش تو می چرخد و طواف می کند، که تسبیح افلاک بر حول عرش تو به خاطر از خود بی خود شدن آنها از شناخت توست نه جبری از تو بر آنان. چرا که کسی را که عقل از سر پرد جز بر چرخیدن بر دور خویش کاری نتواند بکند.
undefinedمعبودا!! تا آخر عمرم اگر بگردم هرگز جواب این سوال نمی توانم بیابم که آیا نیکی را تو نیک خلق اش کردی؟ یا نیکی چون نیک بود تو خلق اش کردی که ما نیکی را بشناسیم؟ ای بزرگ پروردگار من که فطرت تمام کائنات به دست حکمتی از تو خلق شده است و نرم افزار هر چه در آسمان ها و زمین است طرحی از حکمت بیکران توست.
undefinedهر آفریده ای از تو که از نرم افزار طراحی خویش  غافل شد، نه تنها لذتی از خلقت خود در دنیا نبرد بلکه دچار سنت های عقوبت تو در دنیا و آخرت در حق خویش گردید. خدایا ما را با علم و حکمتی که از کلام وحی خویش می بخشی عنایتی فرما نرم افزار خلقت خویش و کائنات تو بشناسیم تا در دنیا مخالف جریان آب شنا نکنیم که از سرانجام خود، عاقبت خسته شویم و گرفتار پوچی و بحران معنی در زندگی شده و خسرالدنیا و الاخرة گردیم.
undefinedundefinedundefined✾ ─#گلچین_معرفت┏━━━━━━┓https://ble.ir/golchine_marefat┗━━━━━━┛─ ✾undefinedundefinedundefined✾ ─‌

۴:۰۳

thumnail
•••
گفتم خدایادلم را شکستندundefinedگفت: آنها هم روزی برای خوشبختی‌شانبه درگاهم روی می‌آورند وعده ما باشد همان روز...undefined<img style=" />undefined
undefinedundefinedundefined✾ ─#گلچین_معرفت┏━━━━━━┓https://ble.ir/golchine_marefat┗━━━━━━┛─ ✾undefinedundefinedundefined✾ ─‌

۴:۰۵

undefinedundefined
رهایم نکن خدا! بدون تو دنیا عجیب جای ترسناکی‌ست،چقدر می‌ترسم بدون تو از شب، از تاریکی، از سکوت...undefined
چقدر نگرانم، چقدر نفس کم می‌آورم...چقدر دلم برای لمس حضور تو تنگ شدهundefined
این‌روزها ریشه‌هایم از دل خاک بیرون زده و معلق مانده‌ام میان زمین و هوای تو،منی که خودم را، منی که عزیزانم را،منی که همه چیز جهانم را به تو سپرده‌امundefined<img style=" />undefined
دارم می‌ترسم از دنیا، از زمین، از آدم‌هاریشه‌های بیرون زده‌ام درد می‌کند#حواست‌به‌من‌باشد‌خدا♥️
undefinedundefinedundefined✾ ─#گلچین_معرفت┏━━━━━━┓https://ble.ir/golchine_marefat┗━━━━━━┛─ ✾undefinedundefinedundefined✾ ─‌

۴:۰۷

1_3948469865 (2).mp3

۰۸:۵۵-۸.۱۹ مگابایت
اینو مرحوم کریم خانی خوندنهمونی که "آمدم ای شاه" رو خوندن
فقط گوش کن و چشماتو ببند آدم رو می بره تو بغل خدا undefinedundefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۴:۱۰

thumnail
خدایا!تو میدانی،آنچه را که من نمی‌دانم؛در دانستن تو آرامش استو در ندانستن من، تلاطُم‌ها!تو خود با آرامشت،تلاطمم را آرام ساز.
undefinedundefinedundefined✾ ─undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۴:۱۷

thumnail
خدایا...لبخندهایم حاصل امیدم به بزرگی توستناامیدم مکن!

undefinedundefinedundefined✾ ─ undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید─ ✾undefinedundefinedundefined✾ ─‌

۴:۱۹

https://ble.ir/golchine_marefatundefined ياد خدا
مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت.
آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد مشتري پرسيد چرا؟
آرايشگر گفت: كافيست به خيابان بروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضيو درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و به آرايشگر گفت مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟
من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم مشتري با اعتراض گفت: پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند
آرایشگر گفت: آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند.
مشتري گفت: دقيقا همين است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند. براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد.


undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۴:۲۶

thumnail
نوشته بود:خدایا، بابت همه چیزهایی که به صلاح مون نبود و نشد، شکرتحتی اگه براش گریه کردیم‌حتی اگه غُر زدیم حتی اگه ازت شاکی شدیم‌
undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۱۶:۴۰

thumnail
https://ble.ir/golchine_marefatundefinedکشاورزی يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.undefinedهنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.undefinedپيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد. undefinedروباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش. در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد...undefinedوقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! بهتر است ببخشيم و بگذريم...

undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۲۰:۱۲

#فرمول_شادی
یه مَثلی هست که میگه:بخند تا دنیا به روت بخنده undefined
پس تا میتونی بخند چون این دنیا نه غمش موندگاره نه شادیاش این‌ تویی که میتونی شادیارو موندگار کنی
البته یادمون نره اینکه میگه بخند نه اینکه هر اتفاقی افتاده وایستیم یه گوشهقاه قاه قاه بخندیماااا منظور از بخند یعنی زیبا نگاه کنقشنگ نگاه کنگیر نکن تو یه مشکلچطور یه لبخند ساده شادی آفرینه خاصیت روز گار هم اینهبخوای براش حرص بخوریغصه بخوری هم خودت اذیت میشی هم دیگران با لبخند و نگاه #مثبت و امید بخش به زندگیهمه چی حل میشه باور کنیم حل میشه....
undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۲۰:۱۷

thumnail
undefinedامشبundefinedبرایتان دعا میکنمundefined️خدای بزرگ نصیبتان کندundefinedهر آنچه ازخوبی هاundefinedآرزو دارید
undefinedلحظه هاتون آروم undefinedخونه هاتون گرم از محبتundefined️آسمون دلتون ستاره بارونundefinedخواب تون شیرین
undefinedشبتون بخیرundefined

undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۲۰:۱۹

thumnail
با جوابش همه زدن زیر گریه
گفتن بابات کجاست؟ گفت مفقودالاثره
undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۱۷:۴۵

thumnail
شکستن سر و پا به خاطر نمازundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۱۴:۰۱

#بزن_روش_بهت_یه_چیزی_بگم

۲۱:۲۰

https://ble.ir/golchine_marefat برخورد با دزد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود!
بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد!
تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو!رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند.
بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم.
ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدارا شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد.
از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.
راوی: عباس هادیمنبع: «سلام بر ابراهیم» زندگی و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی
undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۲۰:۰۵

https://ble.ir/golchine_marefatundefinedدر زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند.پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید .پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد .بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند.
عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را

undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۲۰:۰۶

thumnail

undefined #داستانک undefined
undefined عنوان داستان: به عمل کار بر آید...
پسر کوچولوی خواهرم از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز مى خرم.وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. دوید جلو و پرسید:دایی بیسکویت کو؟گفتم: یادم رفت.شروع کرد و گفت: دایی بَده، دایی بَده. بغلش کردم و گفتم: دایی جان! دوستت دارم.گفت: بیسکویت کو؟فهمیدم دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.فهمیدم دوست داشتن را نه مینویسند نه میگویند ،ثابت میکنند...
undefined کانال متن و داستانهای آموزندهhttps://ble.ir/golchine_marefat#گلچین_معرفتلینک را برای دوستان بفرستید

۲۰:۱۳