عکس پروفایل ★ رمـانـ حـامـیـمـ ★

★ رمـانـ حـامـیـمـ ★

۱۴۷عضو
خواستم بگم من زندم و فردا جبران میکنم undefined

۱۹:۰۴

سلاممممممم

۱۶:۰۷

اومدن برا فعالیت

۱۶:۰۸

۴ تا پارت بدم ؟

۱۶:۰۸

بچه ها ی چی بگم بخندین ؟

۱۶:۱۷

یادم رفت اسم رمانو بهتون بگم undefined

۱۶:۱۸

اسم رمانمون : همه همو غم منی

۱۶:۱۸

ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 115
حامی: با اسرار دکتر پاشدم علیرضا: حانیه یجا بند نمیشد🥲ارمان: حال حانیه خیلی بد بود خیلی نگرانش بودمعلیرضا: داشتم با حانیه حرف میزدم تا بلکه بتونم ارومش کنم که دیدم حامی اومد بیرون سریع رفتم پیششحامی داداش خوبی؟! حامی: اره اوکیم بهتر از این نمیشم(بغض) undefinedعلیرضا: کجا میری الانحامی: میرم بمیرم... دکترا گفتن نمیتونم بمونم باید برم استراحت کنم🥲علیرضا: میخوای باهات بیامحامی: نههههعلیرضا: باشه مواظب باش اینم سوییچحامی: نمیخوان پیاده میرم خدافظعلیرضا: باشه خدافظحامی شده بود عین دیونه هاجانا:چیشد کجا رفتعلیرضا: هیچی رف خونه نگرانشم میشه بری پیششجانا: اره اما بنظرم یه جند ساعتی تنها باشه به هر حال مرده غرور داره شاید نخواد من اشکاشو ببینمundefinedیکم که گذشت میرم🥲علیرضا: باشه عزیزم با شعور خودمی توحامی: بارون میومد و یه چند روز دیگ عیدهundefinedقرار بود امروز بریم برای خرید عیدundefinedاما نشد که بشه من مطمئنم بهوش میاد اما اگه.. نه هیچی نمیشهundefinedرسیدم خونه به خودم تو اینه نگاه کردمااین من بودم چقد شکسته شده بودم تو این 1 روز🥲undefinedرفتم یه قرص خوردم و رو تخت دراز کشیدم(مرور خاطرات) حلما: حامییییحامی: جون دلمحلما: اگه بچه داشته باشیم دوس داری اسمش و جنسیتش چی باشه؟! 🥺حامی: جنسیتش مهم نیس سالم باشه اگه دختر بود حانا و اگ پسر بود حسام چطوره؟! حلما: عالیهundefinedحامی: پیرهنشو برداشتم و بغل کردم یاد اهنگ فاصله افتادم تو دلم زمزنش میکردم اونجایی که میگم... پیرهنی تن تو بود در نیارم از تو تنم که بتونم بوش کنم بجای توundefined
ادامه در پارت بعد🥲

۱۶:۲۱

ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 116
حامی: انقد گریه کرده بودم یواش یواش خوابم بردundefinedجانا: زنک درو میزدم وا نمیکرد حامییخوب شد کلید داشتم در رو باز کردم همه جا رو گشتم اما نبود رفتم اتاق دیدم لباسای حلما رو بغل کرده و خوابش برده🥲هوا سرد بود یه پتو برداشتم و کشیدم روش ک یهو بیدار شدundefinedحامی: تو اینجا چیکار میکنی؟! جانا: نگرانت شدم اومدم پیشت اگ میخوای تنها باشی برم🥲حامی: نه اتفاقا خیلی وقته باهات حرف نزدم میشه بشینی کنارم؟! جانا: اوکجانا: نشستم پیش حامی و سرشو گذاشت رو پام🥺(نویسنده:من جا تو بودم سکته میکردم undefinedحامی: چند وقت بود اصلا وقت نمیکردم برم پیش جانا فک کنم ناراحتم بود سرمو گذاشتم رو پاشundefinedخواهری خوب میشه؟! جانا: معلومه داداشی امیدت فقط خدا باشهحامی: هست اما... بیخیالجانا: به این فک کردی که حلما بهوش بیاد چقد حالش بدتر میشه؟! حامی: چ... ر.. اجانا: نگا کن چقد شکسته شدیundefinedحامی: دست خودم نیست🥲جانا: داداشی یکم بخواب بلند شو دوباره بریم بیمارستان یه استوری هم بگیر فنا نگرانتن پیوی من و علیرضا و کیوان و سوراخ کردنundefined(نویسنده:قدرتتت فندوممundefined) حامی: چشمundefinedجانا: چشمت بی بلا داداش خوشگلم حالا هم بخواب برا ناهار بیدارت میکنم🫂حامی: باشبدون حرفی چشامو بستم و گرفتم خوابیدم که.... undefined
ادامه در پارت بعد🥲

۱۶:۲۲

ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 117
حلما: حامیی من🥺حامی: جون دلمundefinedحلما: تو اونی نیستی ک من میشناسماااـحامی: چرا اینو میگی؟! حلما: تو اینه ب خودت نگا کردی چقد شکسته شدیحامی: همش از درد دوریه توعهحلما: الان من اینجامحامی: میشه بیای بغلمحلما: معلومه که میشهحلما: من باید برم اما اگ مردم قول بده خودتو شکسته تر از این نکنی undefinedحامی: نهههههه (داد و گریهundefined) همش خواب بودد حلما من بهوش میاد مطمئنم اگ نباشه منم نیستمundefinedجانا: داداش چیشده(استرس) حامی: خواب... خواب میدیدم حلما مردهundefinedجانا: نترس همش یه خواب بوده🥺حامی: اما... جانا: اما نداره پاشو بیا ناهارحامی: نمیخورم میرم بیمارستانجانا: تو جایی نمیری ناهارتو میخوری بعد میری لطفااا(بعد ناهار) حامی: ناهارمونو خوردیم و رفتیم به سمت بیمارستانرفتم پشت در اتاق icu باهاش حرف میزدم تا بلکه تکون بخوره اما بی فایده بودundefinedundefinedحلما: این حامی من نبودددد خیلی شکسته شده بود این کسی نبود ک من عاشقش بودم نمیتونستم تکون بخورم(چند روز بعد) حامی: امروز روز عید بود و حلما یه هفته ای میشد که تو کماعه و منم چند روز دیگ کنسرتام به اسرار علیرضا و فرید شروع میشهundefined
ادامه در پارت بعد🥲

۱۶:۲۲

ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 118
حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودمundefinedundefinedحلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترسعلیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفتundefined(چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی اروممundefinedهمه نگران منن و من نگران حلمامundefinedهمه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲پیامی از نویسندهundefined<img style=" />undefinedهمینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شدهundefinedبا این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنهundefinedو همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستممیشه بیدار شی؟!
ادامه در پارت بعد 🥲

۱۶:۲۲

★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 118 حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودمundefinedundefined حلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترس علیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفتundefined (چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی اروممundefined همه نگران منن و من نگران حلمامundefined همه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲 پیامی از نویسندهundefined<img style=" />undefined همینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شدهundefined با این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنهundefined و همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲 حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستم میشه بیدار شی؟! ادامه در پارت بعد 🥲
لایکا ۱۵ شه پارت بعدی رو بدم 🫶undefinedundefined

۱۶:۲۳

★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 118 حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودمundefinedundefined حلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترس علیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفتundefined (چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی اروممundefined همه نگران منن و من نگران حلمامundefined همه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲 پیامی از نویسندهundefined<img style=" />undefined همینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شدهundefined با این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنهundefined و همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲 حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستم میشه بیدار شی؟! ادامه در پارت بعد 🥲
۳ تا دیگه

۹:۱۴

★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 118 حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودمundefinedundefined حلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترس علیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفتundefined (چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی اروممundefined همه نگران منن و من نگران حلمامundefined همه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲 پیامی از نویسندهundefined<img style=" />undefined همینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شدهundefined با این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنهundefined و همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲 حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستم میشه بیدار شی؟! ادامه در پارت بعد 🥲
۱ موندههههه🫶undefined

۱۰:۳۷

ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 119حامی: داشتم حرف میزدم که حس کردم دست حلما تکون خورد از خوشحالی اشکم اومد و سریع رفتم دکتر خبر کردم استرس داشتم منو از اتاق بیرون کردن و در رو بستن سریع زنگ زدم به مامانم و حانیه گفتم بیان اینجالیلا : چی شد پسرم حلما کوundefined حامی : داشتم باهاش حرف میزدم که دستش تکون خورد و منو از اتاق بیرون کردن undefinedحانیه : خدایا شکرت خواهرمو بهم بر گردوندی 🥹جانا:دکتر اومد بیروننننننن🥳 حامی : از خوشحالی داشتم بال در می‌آوردم دویدم سمت دکتر گفتم چیشد حلما خوبه ؟undefined دکتر : تبریک میگم خانم عزیزی بهوش اومدن و حالشون کاملا خوبه شب مرخص میشنundefined حامی :خدایا مرسی که هوامو داری 🥹حانیه : میتونیم ببینیمش🥺دکتر : بله ولی فقط یک نفرundefined جانا : حامی تو برو ببینشundefined بابا حمید : آره تو برو undefined حامی : باشهundefined حلما : بیدار شدم چیزی یادم نبود تو ی اتاق بودم و بهم کلی دستگاه وصل بود یهو ی پسره اومد داخل اتاق حامی : سلام قلبم (با بازی و اشک)🥹 حلما : قلبت ؟ شما کی هستینundefined حامی : منو یادت نمیاد🥺 حلما : خیرundefined🫤 حامی : قلبم شکست undefined(نویسنده : بمیرم برات) حامی: پاشدم رفتم پیش دکتر و گفتم منو یادش نیستundefined دکتر:طبیعیهundefined حامی:درست میشهundefined دکتر : با مرور خاطرات بعله undefinedحامی : باشه ممنون اینو گفتم و رفتم سمت اتاق حلماundefinedundefined حلما : آقا ببخشید شما کی هستین من اینجا چیکار میکنم undefinedحامی : باورم نمیشه منو یادت نیستundefined خب بیین من شوهرتم و تو چند ماهی میشه که تو کماعیundefined حلما :باید باور کنم ؟undefinedحامی : ماه شب تارم تو که باشی کنارم (ادامه ی اهنگ) با بغض خوند🥺حلما :...... ادامه در پارت بعد🥲 :"

۱۳:۰۸

خب خواستم ی چیزی بهتون بگم اول این که ممنون که رمانو میخونید و ریکت میدین خواستم بگم که پارت بعدی پارت آخری هست که داده میشه البته نه برای همیشه تا ۵ عید هیج فعالیتی انجام نمیشه بعدش هم کم فعالیت میشه تا ۱۴ فروردین که میترکونیم خواهشا لف ندید قول میدم با خبر های خوب برگردم مطمئن باشید با پارت های عالی میام و این که داستان یکم تغییر کرده و پارت ها ی آماده ای که داشتم رو حزف کردم و الان دارم پارت های جدیدی رو مینویسم برای همین ممکن هست صدو هفتاد پارت نشه

۱۳:۳۴

ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 120 حلما : حا..........می🥺 حامی: آره دورت بگردم undefinedحلما:چقدر شکسته شدیundefined حامی:غم دوری توundefined حلما : بمیرم برات🥺 حامی : ولی تو هنوزم خوشگلی undefinedحلما : واقا undefinedحامی:آرهundefined حامی : دیگه تاقت نیاورد نشستم لبه ی تخت و حلما رو محکم بقل کردم گفتم میدونی چقدر گریه کردم چقدر سختی کشیدم زندگی بدون تو افتضاحه(با گریه) undefinedحلما : با حرفای حامی سفت تر بغلش کردم دلم براش ی زره شد🤏undefined حامی : دورت بگردم حالا یکم استراحت کن شب میریم خونهundefined حلما : باشهundefined حامی : بخواب دیگهundefined حلما : باش صبر کنundefined حامی : نخوابی کتک میخوریundefined حلما : عه اینجوریاسundefined حامی : بعلهundefined حلما : صحیح undefinedحامی: خندیدم و پاشدم از اتاق رفتم بیرونundefinedundefined مامان لیلا : حالش خوبه ؟undefined حامی : آرهundefined جانا : حامی تو برو خونه استراحت کن من اینجا هستم موقع ی مرخص شدن بیا دنبالمون undefinedحامی : نه من همینجا هستم undefined حانیه : حامی برو (ی مشت زد تو بازوش) undefinedحامی : باشهundefinedundefined لیلا و حمید : خب مام بریم خدافظ undefinedحامی:با کلی ذوق رفتم خونه و به علیرضا هم خبر دادم🥹 رفتم دراز کشیدم بیدار شدم ساعت ۵ بود رفتم حموم اومدم موهامو خوشگل کردم ی لباس خوب پوشیدم از خوشحالی صورتم رنگ و رو گرفته بود رفتم جلو آیینه اوووووو عجب تیپی زدم کشته ندم صلوات رفتم سوار ماشین شدمundefined جانا : حامی الان میاد حلما جان من برم کارای ترخیصتو بکنم تو لباستو بپوشundefined حلما : باش ممنون جانیundefinedundefined جانا : حامی بهت گفته undefinedundefinedحلما : اوهوم 🫠undefinedجانا : حامی کم بود زنشم اضافه شدundefined حلما : عیشششش اصن قهرمundefinedundefined جانا : باشه گ.ه خوردم undefinedحلما : دیگ نخورundefined جانا : چشمundefined حامی : رفتم داخل جانا کارای ترخیصو کرده بود undefinedجانا : من باید برم کار دارم undefinedحامی : باش برو دستت درد نکنه undefinedجانا : بعدا به حسابت میرمundefined حامی : کی نرسیدیundefinedundefined . رفتم تو اتاق حلما حلما : هوییییییی دارم لباس عوض میکنمundefined حامی : ببخشید undefined حلما : عیششششundefined حامی : حالا بیام تو ؟🫤 حلما : آره حلهundefined حامی : فقط محض اطلاع شوهرتمundefined حلما : خبundefined حامی : هیچی ولش بریم خونه ؟ undefinedحلما : آره قلبم بریم🥹 لوکیشن : خونه حامی : موهاتو شونه کنم 🥺حلما : آرهundefined حامی : خب بشینundefined حلما : باشهundefined حامی : موهات بوی زندگی میده undefinedحلما : زبون داری هم قد خودتundefined حامی : اگگگگگگundefined حلما : ی سوال بپرسم ؟undefined حامی : جانمundefined حلما : من نبودم چیکار میکردیundefined حامی : صبحا میومدم بیمارستان کنار تختت میشستم و گریه میکردم چند بار هم بیهوش شدم و شبا میومدم خونه یکی از لباسات که اولین بار دیدمت تنت بود و بو میکردم و بغل میکردم و گریه داشتم دیوونه میشدم تا این که تو بهوش اومدی🥺undefinedundefined حلما : قلبم براش رفت چی کشیده بودundefined جلوی حامی نشسته بودم شونه رو از پشت گرفتم از دستش و خودم انداختم تو بغ.لش حامی : داشتم بغض میکردم حلما اومد تو بغ.لم چشمامو بستم بغ.لش کردمundefined

۱۴:۵۴

★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 120 حلما : حا..........می🥺 حامی: آره دورت بگردم undefined حلما:چقدر شکسته شدیundefined حامی:غم دوری توundefined حلما : بمیرم برات🥺 حامی : ولی تو هنوزم خوشگلی undefined حلما : واقا undefined حامی:آرهundefined حامی : دیگه تاقت نیاورد نشستم لبه ی تخت و حلما رو محکم بقل کردم گفتم میدونی چقدر گریه کردم چقدر سختی کشیدم زندگی بدون تو افتضاحه(با گریه) undefined حلما : با حرفای حامی سفت تر بغلش کردم دلم براش ی زره شد🤏undefined حامی : دورت بگردم حالا یکم استراحت کن شب میریم خونهundefined حلما : باشهundefined حامی : بخواب دیگهundefined حلما : باش صبر کنundefined حامی : نخوابی کتک میخوریundefined حلما : عه اینجوریاسundefined حامی : بعلهundefined حلما : صحیح undefined حامی: خندیدم و پاشدم از اتاق رفتم بیرونundefinedundefined مامان لیلا : حالش خوبه ؟undefined حامی : آرهundefined جانا : حامی تو برو خونه استراحت کن من اینجا هستم موقع ی مرخص شدن بیا دنبالمون undefined حامی : نه من همینجا هستم undefined حانیه : حامی برو (ی مشت زد تو بازوش) undefined حامی : باشهundefinedundefined لیلا و حمید : خب مام بریم خدافظ undefined حامی:با کلی ذوق رفتم خونه و به علیرضا هم خبر دادم🥹 رفتم دراز کشیدم بیدار شدم ساعت ۵ بود رفتم حموم اومدم موهامو خوشگل کردم ی لباس خوب پوشیدم از خوشحالی صورتم رنگ و رو گرفته بود رفتم جلو آیینه اوووووو عجب تیپی زدم کشته ندم صلوات رفتم سوار ماشین شدمundefined جانا : حامی الان میاد حلما جان من برم کارای ترخیصتو بکنم تو لباستو بپوشundefined حلما : باش ممنون جانیundefinedundefined جانا : حامی بهت گفته undefinedundefined حلما : اوهوم 🫠undefined جانا : حامی کم بود زنشم اضافه شدundefined حلما : عیشششش اصن قهرمundefinedundefined جانا : باشه گ.ه خوردم undefined حلما : دیگ نخورundefined جانا : چشمundefined حامی : رفتم داخل جانا کارای ترخیصو کرده بود undefined جانا : من باید برم کار دارم undefined حامی : باش برو دستت درد نکنه undefined جانا : بعدا به حسابت میرمundefined حامی : کی نرسیدیundefinedundefined . رفتم تو اتاق حلما حلما : هوییییییی دارم لباس عوض میکنمundefined حامی : ببخشید undefined حلما : عیششششundefined حامی : حالا بیام تو ؟🫤 حلما : آره حلهundefined حامی : فقط محض اطلاع شوهرتمundefined حلما : خبundefined حامی : هیچی ولش بریم خونه ؟ undefined حلما : آره قلبم بریم🥹 لوکیشن : خونه حامی : موهاتو شونه کنم 🥺 حلما : آرهundefined حامی : خب بشینundefined حلما : باشهundefined حامی : موهات بوی زندگی میده undefined حلما : زبون داری هم قد خودتundefined حامی : اگگگگگگundefined حلما : ی سوال بپرسم ؟undefined حامی : جانمundefined حلما : من نبودم چیکار میکردیundefined حامی : صبحا میومدم بیمارستان کنار تختت میشستم و گریه میکردم چند بار هم بیهوش شدم و شبا میومدم خونه یکی از لباسات که اولین بار دیدمت تنت بود و بو میکردم و بغل میکردم و گریه داشتم دیوونه میشدم تا این که تو بهوش اومدی🥺undefinedundefined حلما : قلبم براش رفت چی کشیده بودundefined جلوی حامی نشسته بودم شونه رو از پشت گرفتم از دستش و خودم انداختم تو بغ.لش حامی : داشتم بغض میکردم حلما اومد تو بغ.لم چشمامو بستم بغ.لش کردمundefined
آخرین پارت سال ۱۴۰۳🥹

۱۴:۵۴

همتونو دوست دارم

۱۴:۵۵

پیشاپیش عیدتون مبارک 🫶undefined

۱۴:۵۵