خواستم بگم من زندم و فردا جبران میکنم 
۱۹:۰۴
سلاممممممم
۱۶:۰۷
اومدن برا فعالیت
۱۶:۰۸
۴ تا پارت بدم ؟
۱۶:۰۸
بچه ها ی چی بگم بخندین ؟
۱۶:۱۷
یادم رفت اسم رمانو بهتون بگم 
۱۶:۱۸
اسم رمانمون : همه همو غم منی
۱۶:۱۸
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 115
حامی: با اسرار دکتر پاشدم علیرضا: حانیه یجا بند نمیشد🥲ارمان: حال حانیه خیلی بد بود خیلی نگرانش بودمعلیرضا: داشتم با حانیه حرف میزدم تا بلکه بتونم ارومش کنم که دیدم حامی اومد بیرون سریع رفتم پیششحامی داداش خوبی؟! حامی: اره اوکیم بهتر از این نمیشم(بغض)
علیرضا: کجا میری الانحامی: میرم بمیرم... دکترا گفتن نمیتونم بمونم باید برم استراحت کنم🥲علیرضا: میخوای باهات بیامحامی: نههههعلیرضا: باشه مواظب باش اینم سوییچحامی: نمیخوان پیاده میرم خدافظعلیرضا: باشه خدافظحامی شده بود عین دیونه هاجانا:چیشد کجا رفتعلیرضا: هیچی رف خونه نگرانشم میشه بری پیششجانا: اره اما بنظرم یه جند ساعتی تنها باشه به هر حال مرده غرور داره شاید نخواد من اشکاشو ببینم
یکم که گذشت میرم🥲علیرضا: باشه عزیزم با شعور خودمی توحامی: بارون میومد و یه چند روز دیگ عیده
قرار بود امروز بریم برای خرید عید
اما نشد که بشه من مطمئنم بهوش میاد اما اگه.. نه هیچی نمیشه
رسیدم خونه به خودم تو اینه نگاه کردمااین من بودم چقد شکسته شده بودم تو این 1 روز🥲
رفتم یه قرص خوردم و رو تخت دراز کشیدم(مرور خاطرات) حلما: حامییییحامی: جون دلمحلما: اگه بچه داشته باشیم دوس داری اسمش و جنسیتش چی باشه؟! 🥺حامی: جنسیتش مهم نیس سالم باشه اگه دختر بود حانا و اگ پسر بود حسام چطوره؟! حلما: عالیه
حامی: پیرهنشو برداشتم و بغل کردم یاد اهنگ فاصله افتادم تو دلم زمزنش میکردم اونجایی که میگم... پیرهنی تن تو بود در نیارم از تو تنم که بتونم بوش کنم بجای تو
ادامه در پارت بعد🥲
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 115
حامی: با اسرار دکتر پاشدم علیرضا: حانیه یجا بند نمیشد🥲ارمان: حال حانیه خیلی بد بود خیلی نگرانش بودمعلیرضا: داشتم با حانیه حرف میزدم تا بلکه بتونم ارومش کنم که دیدم حامی اومد بیرون سریع رفتم پیششحامی داداش خوبی؟! حامی: اره اوکیم بهتر از این نمیشم(بغض)
ادامه در پارت بعد🥲
۱۶:۲۱
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 116
حامی: انقد گریه کرده بودم یواش یواش خوابم برد
جانا: زنک درو میزدم وا نمیکرد حامییخوب شد کلید داشتم در رو باز کردم همه جا رو گشتم اما نبود رفتم اتاق دیدم لباسای حلما رو بغل کرده و خوابش برده🥲هوا سرد بود یه پتو برداشتم و کشیدم روش ک یهو بیدار شد
حامی: تو اینجا چیکار میکنی؟! جانا: نگرانت شدم اومدم پیشت اگ میخوای تنها باشی برم🥲حامی: نه اتفاقا خیلی وقته باهات حرف نزدم میشه بشینی کنارم؟! جانا: اوکجانا: نشستم پیش حامی و سرشو گذاشت رو پام🥺(نویسنده:من جا تو بودم سکته میکردم
حامی: چند وقت بود اصلا وقت نمیکردم برم پیش جانا فک کنم ناراحتم بود سرمو گذاشتم رو پاش
خواهری خوب میشه؟! جانا: معلومه داداشی امیدت فقط خدا باشهحامی: هست اما... بیخیالجانا: به این فک کردی که حلما بهوش بیاد چقد حالش بدتر میشه؟! حامی: چ... ر.. اجانا: نگا کن چقد شکسته شدی
حامی: دست خودم نیست🥲جانا: داداشی یکم بخواب بلند شو دوباره بریم بیمارستان یه استوری هم بگیر فنا نگرانتن پیوی من و علیرضا و کیوان و سوراخ کردن
(نویسنده:قدرتتت فندومم
) حامی: چشم
جانا: چشمت بی بلا داداش خوشگلم حالا هم بخواب برا ناهار بیدارت میکنم🫂حامی: باشبدون حرفی چشامو بستم و گرفتم خوابیدم که.... 
ادامه در پارت بعد🥲
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 116
حامی: انقد گریه کرده بودم یواش یواش خوابم برد
ادامه در پارت بعد🥲
۱۶:۲۲
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 117
حلما: حامیی من🥺حامی: جون دلم
حلما: تو اونی نیستی ک من میشناسماااـحامی: چرا اینو میگی؟! حلما: تو اینه ب خودت نگا کردی چقد شکسته شدیحامی: همش از درد دوریه توعهحلما: الان من اینجامحامی: میشه بیای بغلمحلما: معلومه که میشهحلما: من باید برم اما اگ مردم قول بده خودتو شکسته تر از این نکنی
حامی: نهههههه (داد و گریه
) همش خواب بودد حلما من بهوش میاد مطمئنم اگ نباشه منم نیستم
جانا: داداش چیشده(استرس) حامی: خواب... خواب میدیدم حلما مرده
جانا: نترس همش یه خواب بوده🥺حامی: اما... جانا: اما نداره پاشو بیا ناهارحامی: نمیخورم میرم بیمارستانجانا: تو جایی نمیری ناهارتو میخوری بعد میری لطفااا(بعد ناهار) حامی: ناهارمونو خوردیم و رفتیم به سمت بیمارستانرفتم پشت در اتاق icu باهاش حرف میزدم تا بلکه تکون بخوره اما بی فایده بود
حلما: این حامی من نبودددد خیلی شکسته شده بود این کسی نبود ک من عاشقش بودم نمیتونستم تکون بخورم(چند روز بعد) حامی: امروز روز عید بود و حلما یه هفته ای میشد که تو کماعه و منم چند روز دیگ کنسرتام به اسرار علیرضا و فرید شروع میشه
ادامه در پارت بعد🥲
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 117
حلما: حامیی من🥺حامی: جون دلم
ادامه در پارت بعد🥲
۱۶:۲۲
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 118
حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودم
حلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترسعلیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفت
(چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی ارومم
همه نگران منن و من نگران حلمام
همه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲پیامی از نویسنده
" />
همینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شده
با این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنه
و همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستممیشه بیدار شی؟!
ادامه در پارت بعد 🥲
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 118
حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودم
ادامه در پارت بعد 🥲
۱۶:۲۲
★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 118 حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودم
حلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترس علیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفت
(چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی ارومم
همه نگران منن و من نگران حلمام
همه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲 پیامی از نویسنده
" />
همینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شده
با این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنه
و همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲 حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستم میشه بیدار شی؟! ادامه در پارت بعد 🥲
لایکا ۱۵ شه پارت بعدی رو بدم 🫶

۱۶:۲۳
★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 118 حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودم
حلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترس علیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفت
(چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی ارومم
همه نگران منن و من نگران حلمام
همه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲 پیامی از نویسنده
" />
همینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شده
با این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنه
و همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲 حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستم میشه بیدار شی؟! ادامه در پارت بعد 🥲
۳ تا دیگه
۹:۱۴
★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 118 حامی: من عید امسالم رو تو بیمارستان بودم
حلما قلبم به زودی زود میام پیشت نترس علیرضا: حامی اصلا حالش خوب نبود خیلی نگران و سردرگم بود هممون نگرانش بودیم هرشب از خواب میپرید و هزیون میگفت
(چند روز بعد) کنسرتام شروع شده بود و من بی انرژی کنسرتام و شروع میکردم من دیگ اون حامی قبلی نیستم دیگ کسی نیستم که شر و شیطون بود الان خیلی ارومم
همه نگران منن و من نگران حلمام
همه کنسرتام با بغض شروع و با بغض تموم میشد و تو همه کنسرتام میگفتم ک برای حلمام دعا کنن و منو ببخشن🥲 پیامی از نویسنده
" />
همینطور که میبینید حال حامی اصلا خوب نیست و هرروز و هرشب گریه میکنه و خیلی شکسته شده
با این حال کنسرتاش و شروع کرده و اخر هر کنسرت از همه عذر خواهی می کنه
و همه نگرانشن و تو پارت جدیدی که میدم بهتون 6 ماه میگذره... و تو این 6 ماه به حامی خیلی سخت میگذره🥲 حامی: حلما یادته چجوری با هم اشنا شدیم، از همون روز اول دلمو بهت باختم از همون اول عاشقت شدم و هستم میشه بیدار شی؟! ادامه در پارت بعد 🥲
۱ موندههههه🫶
۱۰:۳۷
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 119حامی: داشتم حرف میزدم که حس کردم دست حلما تکون خورد از خوشحالی اشکم اومد و سریع رفتم دکتر خبر کردم استرس داشتم منو از اتاق بیرون کردن و در رو بستن سریع زنگ زدم به مامانم و حانیه گفتم بیان اینجالیلا : چی شد پسرم حلما کو
حامی : داشتم باهاش حرف میزدم که دستش تکون خورد و منو از اتاق بیرون کردن
حانیه : خدایا شکرت خواهرمو بهم بر گردوندی 🥹جانا:دکتر اومد بیروننننننن🥳 حامی : از خوشحالی داشتم بال در میآوردم دویدم سمت دکتر گفتم چیشد حلما خوبه ؟
دکتر : تبریک میگم خانم عزیزی بهوش اومدن و حالشون کاملا خوبه شب مرخص میشن
حامی :خدایا مرسی که هوامو داری 🥹حانیه : میتونیم ببینیمش🥺دکتر : بله ولی فقط یک نفر
جانا : حامی تو برو ببینش
بابا حمید : آره تو برو
حامی : باشه
حلما : بیدار شدم چیزی یادم نبود تو ی اتاق بودم و بهم کلی دستگاه وصل بود یهو ی پسره اومد داخل اتاق حامی : سلام قلبم (با بازی و اشک)🥹 حلما : قلبت ؟ شما کی هستین
حامی : منو یادت نمیاد🥺 حلما : خیر
🫤 حامی : قلبم شکست
(نویسنده : بمیرم برات) حامی: پاشدم رفتم پیش دکتر و گفتم منو یادش نیست
دکتر:طبیعیه
حامی:درست میشه
دکتر : با مرور خاطرات بعله
حامی : باشه ممنون اینو گفتم و رفتم سمت اتاق حلما
حلما : آقا ببخشید شما کی هستین من اینجا چیکار میکنم
حامی : باورم نمیشه منو یادت نیست
خب بیین من شوهرتم و تو چند ماهی میشه که تو کماعی
حلما :باید باور کنم ؟
حامی : ماه شب تارم تو که باشی کنارم (ادامه ی اهنگ) با بغض خوند🥺حلما :...... ادامه در پارت بعد🥲 :"
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 119حامی: داشتم حرف میزدم که حس کردم دست حلما تکون خورد از خوشحالی اشکم اومد و سریع رفتم دکتر خبر کردم استرس داشتم منو از اتاق بیرون کردن و در رو بستن سریع زنگ زدم به مامانم و حانیه گفتم بیان اینجالیلا : چی شد پسرم حلما کو
۱۳:۰۸
خب خواستم ی چیزی بهتون بگم اول این که ممنون که رمانو میخونید و ریکت میدین خواستم بگم که پارت بعدی پارت آخری هست که داده میشه البته نه برای همیشه تا ۵ عید هیج فعالیتی انجام نمیشه بعدش هم کم فعالیت میشه تا ۱۴ فروردین که میترکونیم خواهشا لف ندید قول میدم با خبر های خوب برگردم مطمئن باشید با پارت های عالی میام و این که داستان یکم تغییر کرده و پارت ها ی آماده ای که داشتم رو حزف کردم و الان دارم پارت های جدیدی رو مینویسم برای همین ممکن هست صدو هفتاد پارت نشه
۱۳:۳۴
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 120 حلما : حا..........می🥺 حامی: آره دورت بگردم
حلما:چقدر شکسته شدی
حامی:غم دوری تو
حلما : بمیرم برات🥺 حامی : ولی تو هنوزم خوشگلی
حلما : واقا
حامی:آره
حامی : دیگه تاقت نیاورد نشستم لبه ی تخت و حلما رو محکم بقل کردم گفتم میدونی چقدر گریه کردم چقدر سختی کشیدم زندگی بدون تو افتضاحه(با گریه)
حلما : با حرفای حامی سفت تر بغلش کردم دلم براش ی زره شد🤏
حامی : دورت بگردم حالا یکم استراحت کن شب میریم خونه
حلما : باشه
حامی : بخواب دیگه
حلما : باش صبر کن
حامی : نخوابی کتک میخوری
حلما : عه اینجوریاس
حامی : بعله
حلما : صحیح
حامی: خندیدم و پاشدم از اتاق رفتم بیرون
مامان لیلا : حالش خوبه ؟
حامی : آره
جانا : حامی تو برو خونه استراحت کن من اینجا هستم موقع ی مرخص شدن بیا دنبالمون
حامی : نه من همینجا هستم
حانیه : حامی برو (ی مشت زد تو بازوش)
حامی : باشه
لیلا و حمید : خب مام بریم خدافظ
حامی:با کلی ذوق رفتم خونه و به علیرضا هم خبر دادم🥹 رفتم دراز کشیدم بیدار شدم ساعت ۵ بود رفتم حموم اومدم موهامو خوشگل کردم ی لباس خوب پوشیدم از خوشحالی صورتم رنگ و رو گرفته بود رفتم جلو آیینه اوووووو عجب تیپی زدم کشته ندم صلوات رفتم سوار ماشین شدم
جانا : حامی الان میاد حلما جان من برم کارای ترخیصتو بکنم تو لباستو بپوش
حلما : باش ممنون جانی
جانا : حامی بهت گفته 
حلما : اوهوم 🫠
جانا : حامی کم بود زنشم اضافه شد
حلما : عیشششش اصن قهرم
جانا : باشه گ.ه خوردم
حلما : دیگ نخور
جانا : چشم
حامی : رفتم داخل جانا کارای ترخیصو کرده بود
جانا : من باید برم کار دارم
حامی : باش برو دستت درد نکنه
جانا : بعدا به حسابت میرم
حامی : کی نرسیدی
. رفتم تو اتاق حلما حلما : هوییییییی دارم لباس عوض میکنم
حامی : ببخشید
حلما : عیشششش
حامی : حالا بیام تو ؟🫤 حلما : آره حله
حامی : فقط محض اطلاع شوهرتم
حلما : خب
حامی : هیچی ولش بریم خونه ؟
حلما : آره قلبم بریم🥹 لوکیشن : خونه حامی : موهاتو شونه کنم 🥺حلما : آره
حامی : خب بشین
حلما : باشه
حامی : موهات بوی زندگی میده
حلما : زبون داری هم قد خودت
حامی : اگگگگگگ
حلما : ی سوال بپرسم ؟
حامی : جانم
حلما : من نبودم چیکار میکردی
حامی : صبحا میومدم بیمارستان کنار تختت میشستم و گریه میکردم چند بار هم بیهوش شدم و شبا میومدم خونه یکی از لباسات که اولین بار دیدمت تنت بود و بو میکردم و بغل میکردم و گریه داشتم دیوونه میشدم تا این که تو بهوش اومدی🥺
حلما : قلبم براش رفت چی کشیده بود
جلوی حامی نشسته بودم شونه رو از پشت گرفتم از دستش و خودم انداختم تو بغ.لش حامی : داشتم بغض میکردم حلما اومد تو بغ.لم چشمامو بستم بغ.لش کردم
𝐹𝒶𝓈𝓁 2
𝓅𝒶𝓇𝓉 120 حلما : حا..........می🥺 حامی: آره دورت بگردم
۱۴:۵۴
★ رمـانـ حـامـیـمـ ★
ℛℴℴ𝓂𝒶𝓃 ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂 ℎ𝒶𝓂ℯ ℎ𝒶𝓂ℴ ℊℎ𝒶𝓂 𝓂𝒶𝓃ℯ🥺 𝐹𝒶𝓈𝓁 2 𝓅𝒶𝓇𝓉 120 حلما : حا..........می🥺 حامی: آره دورت بگردم
حلما:چقدر شکسته شدی
حامی:غم دوری تو
حلما : بمیرم برات🥺 حامی : ولی تو هنوزم خوشگلی
حلما : واقا
حامی:آره
حامی : دیگه تاقت نیاورد نشستم لبه ی تخت و حلما رو محکم بقل کردم گفتم میدونی چقدر گریه کردم چقدر سختی کشیدم زندگی بدون تو افتضاحه(با گریه)
حلما : با حرفای حامی سفت تر بغلش کردم دلم براش ی زره شد🤏
حامی : دورت بگردم حالا یکم استراحت کن شب میریم خونه
حلما : باشه
حامی : بخواب دیگه
حلما : باش صبر کن
حامی : نخوابی کتک میخوری
حلما : عه اینجوریاس
حامی : بعله
حلما : صحیح
حامی: خندیدم و پاشدم از اتاق رفتم بیرون
مامان لیلا : حالش خوبه ؟
حامی : آره
جانا : حامی تو برو خونه استراحت کن من اینجا هستم موقع ی مرخص شدن بیا دنبالمون
حامی : نه من همینجا هستم
حانیه : حامی برو (ی مشت زد تو بازوش)
حامی : باشه
لیلا و حمید : خب مام بریم خدافظ
حامی:با کلی ذوق رفتم خونه و به علیرضا هم خبر دادم🥹 رفتم دراز کشیدم بیدار شدم ساعت ۵ بود رفتم حموم اومدم موهامو خوشگل کردم ی لباس خوب پوشیدم از خوشحالی صورتم رنگ و رو گرفته بود رفتم جلو آیینه اوووووو عجب تیپی زدم کشته ندم صلوات رفتم سوار ماشین شدم
جانا : حامی الان میاد حلما جان من برم کارای ترخیصتو بکنم تو لباستو بپوش
حلما : باش ممنون جانی
جانا : حامی بهت گفته 
حلما : اوهوم 🫠
جانا : حامی کم بود زنشم اضافه شد
حلما : عیشششش اصن قهرم
جانا : باشه گ.ه خوردم
حلما : دیگ نخور
جانا : چشم
حامی : رفتم داخل جانا کارای ترخیصو کرده بود
جانا : من باید برم کار دارم
حامی : باش برو دستت درد نکنه
جانا : بعدا به حسابت میرم
حامی : کی نرسیدی
. رفتم تو اتاق حلما حلما : هوییییییی دارم لباس عوض میکنم
حامی : ببخشید
حلما : عیشششش
حامی : حالا بیام تو ؟🫤 حلما : آره حله
حامی : فقط محض اطلاع شوهرتم
حلما : خب
حامی : هیچی ولش بریم خونه ؟
حلما : آره قلبم بریم🥹 لوکیشن : خونه حامی : موهاتو شونه کنم 🥺 حلما : آره
حامی : خب بشین
حلما : باشه
حامی : موهات بوی زندگی میده
حلما : زبون داری هم قد خودت
حامی : اگگگگگگ
حلما : ی سوال بپرسم ؟
حامی : جانم
حلما : من نبودم چیکار میکردی
حامی : صبحا میومدم بیمارستان کنار تختت میشستم و گریه میکردم چند بار هم بیهوش شدم و شبا میومدم خونه یکی از لباسات که اولین بار دیدمت تنت بود و بو میکردم و بغل میکردم و گریه داشتم دیوونه میشدم تا این که تو بهوش اومدی🥺
حلما : قلبم براش رفت چی کشیده بود
جلوی حامی نشسته بودم شونه رو از پشت گرفتم از دستش و خودم انداختم تو بغ.لش حامی : داشتم بغض میکردم حلما اومد تو بغ.لم چشمامو بستم بغ.لش کردم
آخرین پارت سال ۱۴۰۳🥹
۱۴:۵۴
همتونو دوست دارم
۱۴:۵۵
پیشاپیش عیدتون مبارک 🫶
۱۴:۵۵