بازارسال شده از منصوره
۸:۰۷
بازارسال شده از منصوره
۹:۱۷
بازارسال شده از منصوره
۳:۲۰
بازارسال شده از محمد فدائی
۸:۴۸
۲:۴۲
بازارسال شده از منصوره
۱:۵۲
برنامه آشپزخانه مقاومت شهدا دشتمزار امشب ساعت ۲۲:۳۵از شبکه مستند پخش میشود.️حتما تماشا کنید
۱۸:۲۸
۲:۲۲
بسمه تعالی خلاصه معارف و تجوید و تفسیر جلسه هیئت مورخ ۱۴۰۳،۹،۱۳توسط استاد فرش چی:
ابتدا مجددا به قرائت ترتیل آیات ۱۹ الی ۳۱ سوره مبارکه دخان در مقام بیات کرد با صوت دلنشین و زیبای استاد فرش چی توجه و جهت تمرین بیشتر استفاده فرمایید:
ابتدا مجددا به قرائت ترتیل آیات ۱۹ الی ۳۱ سوره مبارکه دخان در مقام بیات کرد با صوت دلنشین و زیبای استاد فرش چی توجه و جهت تمرین بیشتر استفاده فرمایید:
۱۹:۲۰
بازارسال شده از هیئت شهداء دشتمزار
AUD-20241127-WA0030.
۰۲:۲۷-۲ مگابایت
۱۹:۲۰
*پرسش:در قرآن کریم از حضرت مریم با "سیدة نساء العالمین" یاد شده است. در عین حال ما این صفت را برای حضرت زهرا به کار می بریم. علت چیست؟۱-پاسخ اجمالی:تعبیر "سیدة نساء العالمین" مستقیماً در قرآن نیامده است. این تعبیر برگرفته از آیه ۴۳ سوره آل عمران است. خداوند خطاب به حضرت مریم (علیه السلام ) می فرماید: "و اصطفاک علی نساء العالمین"؛ خداوند تو را از بین زنان عالم برگزید.مراد از این آیه این است که خداوند حضرت مریم (علیه السلام ) را از بین زنان عصرشان برگزید، اما بنابر آنچه از پیشوایان دین رسیده است، حضرت زهرا (علیه السلام ) سرور همه زنان جهان در تمام دورانهاست.پاسخ تفصیلی:لقب "سیدة نساء العالمین" اگر چه برای حضرت زهرا و حضرت مریم ( سلام الله علیها ) این دو بانوی بزرگوار ذکر شده است، اما با مراجعه به روایات روشن می شود که مورد استفاده آن در این دو مورد متفاوت است؛ از این رو دو گانگی در آن وجود ندارد.در مورد اول که این عنوان از صفات حضرت مریم (علیه السلام ) شمرده شده است بر گرفته از آیه ۴۳سوره آل عمران می باشد: "إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمین".مورد دوم از القاب حضرت زهرا (علیه السلام ) است که در روایات آمده است. با مراجعه به روایات در می یابیم که مورد استفاده این لفظ در موارد ذکر شده متفاوت است؛ به همین جهت منافاتی با یکدیگر ندارند، روایت زیر دلیلی بر این مدعا است:مفضل می گوید: به امام صادق (علیه السلام ) عرض کردم: که مرا از سخن پیغمبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در باره حضرت فاطمه «قطعا او بزرگ زنان جهانیان است» آگاه فرما، آیا او بزرگ ترین بانوان زمان خویش است؟ فرمود: این مقام براى حضرت مریم است که بزرگ زنان زمانه خویش بود، اما حضرت فاطمه (علیه السلام ) سرور و پیشواى بانوان سراسر جهان هستى از آغاز تا پایان است.نظیر این سؤال را قرآن درباره برتری بنی اسرائیل "فرزندان یعقوب (علیه السلام )" بر جهانیان مطرح کرده است:"یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمین"؛" اى فرزندان یعقوب به یاد آرید نعمتى که به شما عطا نمودم و شما را برگزیدم و برترى دادم بر تمام مردم". روشن است که مراد آیه برتری دادن آنها بر مردم زمان خودشان می باشد نه مسلمانان؛ از این رو در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام ) روایت مفصلی در برتری رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت و امت او بر رسولان و اهل بیت و امت های پیشین نقل شده است، از جمله می فرماید: اى موسى! آیا ندانستى که، فضل و برترى أصحاب محمّد بر تمام أصحاب رسولان، مانند فضل و برترى اهل بیت محمّد است بر همه خاندان پیامبران! و مانند فضل و برترى محمّد است بر جمیع فرستادگان!؟و نیز آیه ای که برتری آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان اعلام می کند،نشانگر برتری نسبی آنان است.با توجه به آنچه گفته شد، هیچ منافات و تعارضی در استفاده از عنوان "سیدة نساء العالمین" برای این دو بانوی بزرگ جهان هستی نیست.
*فطرت چیست ؟فطرت، سرشت، گوهر، نهاد، ذات یا طینت، بخش جداییناپذیر، مادرزادی و نیاموختنی روانی مردمان است که از آغاز زایش با خود بههمراه دارند. فطرت، یک مفهوم ماوراءالطبیعی است و با مشخصات ژنتیکی متفاوت است. فطرت، هنگام تولد در میان همه انسانها یکسان است.فطرت نوعی خاص از آفرینش و راهنمای انسان به سوی خدا است، که در قرآن فراوان از آن بحث شده است.قرآن کریم در سوره روم آیه ۳۰ میفرماید:
"فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفࣰاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ"
"پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند."لذا خداوند همه انسانها را بر اساس فطرت آفریده است و فطرت ما همه خدایی هست لذا فطرت بر اساس قرآن و با زبانی ساده یعنی استعداد حق پذیری و همه انسانها در سراسر دنیا آن را دارند من باب مثال همه انسانها مزه خیانت و صداقت را میفهمند
*سوره مبارکه دخان آیات ۳۵ الی۴۲:
"إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ"(۳۵)"که ما جز این مرگ اول (دیگر هیچ مرگ و زندگی) نداریم و هیچ (در قیامت) زنده نخواهیم شد."
فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۳۶)پس اگر شما (پيامبران) راستگو هستيد، پدران (مرده) ما را باز آوريد.أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِه
*فطرت چیست ؟فطرت، سرشت، گوهر، نهاد، ذات یا طینت، بخش جداییناپذیر، مادرزادی و نیاموختنی روانی مردمان است که از آغاز زایش با خود بههمراه دارند. فطرت، یک مفهوم ماوراءالطبیعی است و با مشخصات ژنتیکی متفاوت است. فطرت، هنگام تولد در میان همه انسانها یکسان است.فطرت نوعی خاص از آفرینش و راهنمای انسان به سوی خدا است، که در قرآن فراوان از آن بحث شده است.قرآن کریم در سوره روم آیه ۳۰ میفرماید:
"فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفࣰاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ"
"پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند."لذا خداوند همه انسانها را بر اساس فطرت آفریده است و فطرت ما همه خدایی هست لذا فطرت بر اساس قرآن و با زبانی ساده یعنی استعداد حق پذیری و همه انسانها در سراسر دنیا آن را دارند من باب مثال همه انسانها مزه خیانت و صداقت را میفهمند
*سوره مبارکه دخان آیات ۳۵ الی۴۲:
"إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ"(۳۵)"که ما جز این مرگ اول (دیگر هیچ مرگ و زندگی) نداریم و هیچ (در قیامت) زنده نخواهیم شد."
فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۳۶)پس اگر شما (پيامبران) راستگو هستيد، پدران (مرده) ما را باز آوريد.أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِه
۱۹:۲۲
ِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (۳۷)آيا مشركان مكه (از نظر موقعيّت) بهترند يا قوم تبّع و ديگرانى كه قبل از آنان بودند. ما آنان را به خاطر آنكه قومى تبهكار بودند هلاك كرديم. (پس چرا اينها عبرت نمىگيرند)چند نکته از آیات فوق:
در اينكه قوم «تُبَّعٍ» چه كسانى هستند نظرهاى مختلفى است از جمله:الف) پادشاهان يمن كه چون مردم تابع آنان بودند به نام تُبّع خوانده شدند.ب) پادشاهانى كه يكى پس از ديگرى روى كار آمدند. (يعنى يكى تابع ديگرى بود)ج) تبع نام شخصى است كه خودش خوب بود ولى پيروانش بد بودند.در قرآن عواملى سبب هلاكت و گرفتارى به قهر الهى شمرده شده است از جمله:فسق، مكر، كفر، تكذيب، ظلم، استكبار، طغيان و گناه.چنانكه مىفرمايد: «فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ» به خاطر طغيان نابود شدند، و يا «فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ» به خاطر گناهانشان آنان را گرفتار كرديم.براى افراد لجوج، معجزه آوردن بى اثر است، كسى كه با قاطعيّت مىگويد: پس از مرگ خبرى نيست و اين گونه پيش داورى دارد و با لحن «إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» سخن مىگويد لجوج است.
مواردی که از این آیات برداشت میکنیم:۱- بازگو كردن عقايد باطل و خرافات ديگران اگر اثر منفى نداشته باشد مانعى ندارد. لَيَقُولُونَ ...۲- ايمان به معاد، مرز ايمان و شرك است. (مشركان، خالقيّت خدا را قبولداشتند، امّا قيامت را نمىپذيرفتند.) «وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ»۲- انتخاب معجزه با خداست، نه با مردم. «فَأْتُوا بِآبائِنا»4- تاريخ، بهترين درس عبرت است. «قَوْمُ تُبَّعٍ»5- جرم و گناه وسيله هلاكت است. أَهْلَكْناهُمْ ... كانُوا مُجْرِمِينَ
توضیح اینکه من باب مثال نام عمومی پادشاهان يمن تُبَّعٍ بود ، نام عمومی پادشاهان روسیه تزار ، نام عمومی پادشاهان مصر فرعون ، نام عمومی پادشاهان روم قیصر
یمن در آن زمان مهد تمدن شبه جزیره عربستان بود
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (۳۸)و ما آسمانها و زمين و آنچه را بين آنهاست به بازى نيافريديم.ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۳۹)ما جز بر اساس حقّ آسمان و زمين را نيافريديم، ولى اكثر مشركان نمىدانند.
چند نکته از آیات فوق : «لعب» به كار بىهدف، بىبرنامه وبىنتيجه مىگويند، درست مثل بازىهاى كودكانه.اين دو آيه به منزلهى مقدّمهاى براى آيات بعد در مورد قيامت است، گويا اشاره به اين دارد كه اگر قيامت نباشد، آفرينش بى هدف است، زيرا هستى براى بشر آفريده شد و اگر بشر با مرگ پوچ شود، هستى نيز پوچ و بيهوده، لذا مىفرمايد: ما آسمانها و زمين را بى هدف نيافريديم، بلكه هدفى بر حقّ داشتيم.
مواردی که از این آیات برداشت میکنیم:۱- هستى هدفدار است، پس ما نبايد بىهدف باشيم. وَ ما خَلَقْنَا ... لاعِبِينَ۲- هدف هستى جز حقّ نيست، اگر هدف از خلقتِ چيزى را درك نكرديم مشكل در فهم و محدوديّت ماست. «إِلَّا بِالْحَقِّ»۳- فرد حكيم در كار خود منتظر قضاوت و داورى مردم نيست. «إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»۴- علم واقعى، پى بردن به حقانيّت و حكمت كارهاى الهى است. إِلَّا بِالْحَقِ ... لا يَعْلَمُونَ
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (۴۰)همانا روز جدا سازى (حقّ از باطل) وعدهگاه همه آنهاست.يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (۴۱)روزى كه هيچ دوستى از دوست خود حمايتى نمىكند و آنان (از هيچ سوى ديگر نيز) يارى نمىشوند.إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۴۲)جز كسى كه خداوند او را مورد رحمت قرار دهد، همانا او عزيز و رحيم است.
چند نکته از آیات فوق:چون آفرينش هدفى بر حقّ دارد، پس قيامت بايد باشد، خداى حكيم كه هستى را بر اساس حقّ آفريد، گل سر سبد هستى را با مرگ رها نمىكند.كلمهى «مَوْلًى» به معناى دوست، سرپرست، خدمتگزار و بنده بكار مىرود.
مواردی که از این آیات برداشت میکنیم:۱- قيامت روز فاصله حقّ از باطل و نيكان از بدان است. «يَوْمَ الْفَصْلِ»۲- حضور در قيامت استثنا بردار نيست. «أَجْمَعِينَ»۳- در قيامت همه علاقهها بى اثرند جز شفاعت. لا يُغْنِي مَوْلًى ... إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ۴- در قيامت هيچ نوع كمكى در كار نيست. «شَيْئاً»۵- در قيامت نه فرد به فرد كمك مىكند «مَوْلًى عَنْ مَوْلًى» نه گروه به گروه. «وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ»
ما دو نوع رحمت داریم : ۱- رحیم ، خاص مؤمنان است( بسمالله الرحمنالرحیم )(رحمت رحیمیه؛ یعنی رحمتی که تنها پرهیزگاران و نیک سیرتان را در خود میگیرد. مراد برخی آیات قرآن، رحمت رحیمیه است. و مراد برخی دیگر، رحمت رحمانیه.)۲-رحمان ، خاص همه انسانهاست (رحمت رحمانیه؛ یعنی رحمتی بی کران و فراگیر که بر همه هستی پرتو میافکند)
در اينكه قوم «تُبَّعٍ» چه كسانى هستند نظرهاى مختلفى است از جمله:الف) پادشاهان يمن كه چون مردم تابع آنان بودند به نام تُبّع خوانده شدند.ب) پادشاهانى كه يكى پس از ديگرى روى كار آمدند. (يعنى يكى تابع ديگرى بود)ج) تبع نام شخصى است كه خودش خوب بود ولى پيروانش بد بودند.در قرآن عواملى سبب هلاكت و گرفتارى به قهر الهى شمرده شده است از جمله:فسق، مكر، كفر، تكذيب، ظلم، استكبار، طغيان و گناه.چنانكه مىفرمايد: «فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ» به خاطر طغيان نابود شدند، و يا «فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ» به خاطر گناهانشان آنان را گرفتار كرديم.براى افراد لجوج، معجزه آوردن بى اثر است، كسى كه با قاطعيّت مىگويد: پس از مرگ خبرى نيست و اين گونه پيش داورى دارد و با لحن «إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» سخن مىگويد لجوج است.
مواردی که از این آیات برداشت میکنیم:۱- بازگو كردن عقايد باطل و خرافات ديگران اگر اثر منفى نداشته باشد مانعى ندارد. لَيَقُولُونَ ...۲- ايمان به معاد، مرز ايمان و شرك است. (مشركان، خالقيّت خدا را قبولداشتند، امّا قيامت را نمىپذيرفتند.) «وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ»۲- انتخاب معجزه با خداست، نه با مردم. «فَأْتُوا بِآبائِنا»4- تاريخ، بهترين درس عبرت است. «قَوْمُ تُبَّعٍ»5- جرم و گناه وسيله هلاكت است. أَهْلَكْناهُمْ ... كانُوا مُجْرِمِينَ
توضیح اینکه من باب مثال نام عمومی پادشاهان يمن تُبَّعٍ بود ، نام عمومی پادشاهان روسیه تزار ، نام عمومی پادشاهان مصر فرعون ، نام عمومی پادشاهان روم قیصر
یمن در آن زمان مهد تمدن شبه جزیره عربستان بود
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (۳۸)و ما آسمانها و زمين و آنچه را بين آنهاست به بازى نيافريديم.ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۳۹)ما جز بر اساس حقّ آسمان و زمين را نيافريديم، ولى اكثر مشركان نمىدانند.
چند نکته از آیات فوق : «لعب» به كار بىهدف، بىبرنامه وبىنتيجه مىگويند، درست مثل بازىهاى كودكانه.اين دو آيه به منزلهى مقدّمهاى براى آيات بعد در مورد قيامت است، گويا اشاره به اين دارد كه اگر قيامت نباشد، آفرينش بى هدف است، زيرا هستى براى بشر آفريده شد و اگر بشر با مرگ پوچ شود، هستى نيز پوچ و بيهوده، لذا مىفرمايد: ما آسمانها و زمين را بى هدف نيافريديم، بلكه هدفى بر حقّ داشتيم.
مواردی که از این آیات برداشت میکنیم:۱- هستى هدفدار است، پس ما نبايد بىهدف باشيم. وَ ما خَلَقْنَا ... لاعِبِينَ۲- هدف هستى جز حقّ نيست، اگر هدف از خلقتِ چيزى را درك نكرديم مشكل در فهم و محدوديّت ماست. «إِلَّا بِالْحَقِّ»۳- فرد حكيم در كار خود منتظر قضاوت و داورى مردم نيست. «إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»۴- علم واقعى، پى بردن به حقانيّت و حكمت كارهاى الهى است. إِلَّا بِالْحَقِ ... لا يَعْلَمُونَ
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (۴۰)همانا روز جدا سازى (حقّ از باطل) وعدهگاه همه آنهاست.يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (۴۱)روزى كه هيچ دوستى از دوست خود حمايتى نمىكند و آنان (از هيچ سوى ديگر نيز) يارى نمىشوند.إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۴۲)جز كسى كه خداوند او را مورد رحمت قرار دهد، همانا او عزيز و رحيم است.
چند نکته از آیات فوق:چون آفرينش هدفى بر حقّ دارد، پس قيامت بايد باشد، خداى حكيم كه هستى را بر اساس حقّ آفريد، گل سر سبد هستى را با مرگ رها نمىكند.كلمهى «مَوْلًى» به معناى دوست، سرپرست، خدمتگزار و بنده بكار مىرود.
مواردی که از این آیات برداشت میکنیم:۱- قيامت روز فاصله حقّ از باطل و نيكان از بدان است. «يَوْمَ الْفَصْلِ»۲- حضور در قيامت استثنا بردار نيست. «أَجْمَعِينَ»۳- در قيامت همه علاقهها بى اثرند جز شفاعت. لا يُغْنِي مَوْلًى ... إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ۴- در قيامت هيچ نوع كمكى در كار نيست. «شَيْئاً»۵- در قيامت نه فرد به فرد كمك مىكند «مَوْلًى عَنْ مَوْلًى» نه گروه به گروه. «وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ»
ما دو نوع رحمت داریم : ۱- رحیم ، خاص مؤمنان است( بسمالله الرحمنالرحیم )(رحمت رحیمیه؛ یعنی رحمتی که تنها پرهیزگاران و نیک سیرتان را در خود میگیرد. مراد برخی آیات قرآن، رحمت رحیمیه است. و مراد برخی دیگر، رحمت رحمانیه.)۲-رحمان ، خاص همه انسانهاست (رحمت رحمانیه؛ یعنی رحمتی بی کران و فراگیر که بر همه هستی پرتو میافکند)
۱۹:۲۲
۱۹:۲۳
۱۹:۲۳
۱۹:۲۳
۱۹:۲۳
۱۹:۲۳
۱۹:۲۳
۱۹:۲۳
۶:۵۸