عکس پروفایل حسینِ زمینح

حسینِ زمین

۶عضو
عکس پروفایل حسینِ زمینح
۶ عضو

حسینِ زمین

داستان نجیب زاده ی ۵۸ ساله ای که سر از تنش جدا شد و در شهرها گردانده شد.

۱ مرداد ۱۴۰۲

thumnail
گاهی شنیدن یک صدا چنان مسئولیتی به همراه دارد که جایگاه زندگی ابدی انسان را تعیین می کند.
مثل شنیدن صدای «هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست»
حسین در نزدیکی کربلا، به عبیدالله جعفی رسید که در منزلگاهی اتراق کرده بود، به دیدنش رفت و او‌ را به همراهی خود دعوت کرد، جعفی تمایلی نشان نداد و با بهانه هایی از همراهی سرباز زد. در اینجا حسین به او توصیه کرد: «پس از این صحرا دور شو تا صدای مرا نشنوی»
_کدام صدا؟
_«آیا یاری گری هست که مرا یاری‌ دهد؟‌»
همین صدا بود که به گوش حر رسید، منقلب شد و به سمت عمر سعد شتافت، به عمر گفت: آیا می خواهی با این مرد جنگ کنی؟ راهی برای مسالمت وجود ندارد؟ »
عمر سعد گفت، من می پذیرم ولی امیرت نمی پذیرت، جنگی خواهیم کرد که در آن سرها از بدن ها جدا گردد…

۱۸:۵۸

thumnail

۱۸:۵۸

thumnail

۱۸:۵۸

۲ مرداد ۱۴۰۲

قسمت هفتم - تیر اول

۱۹:۱۱

اپیزود هفتم - تیر اول.mp3

۶۷۷.۶۸ کیلوبایت

۱۹:۱۴

thumnail
با غروب آفتاب، اصحاب حسین نماز را با او اقامه کردند و پس از اینکه از نماز و مناجات فارغ شدند، مشغول سامان دهی لشکر شدند.
زهیر راست، حبیب چپ و علم به دست عباس. حسین دستور داد پشت خیمه ها، حفره هایی حفر کنند و آنها را از خاشاکی که برای آتش جمع کرده بودند، پر کنند.این آتش باعث میشد با دشمن فقط از روبرو مواجه شوند.
هیزم ها را آتش زدند، سواری از سپاه عمر، شتابان سمت خیمه ها آمد، نزدیک آتش ها شد و فریاد زد؛ «حسین، پیش از قیامت به آتش جهنم عجله کردی؟»
حسین پرسید که او کیست، گفتند شمر است، سپس گفت: بخدا که آن پسر زن بز‌چران به آتش سزاوار تر است»
مسلم به حسین گفت؛ این ملعون در تیررس من است، اگر اجازه دهی به درک می فرستمش.
اما حسین قاطعانه جواب داد: «ما شروع کننده ی جنگ نخواهیم بود»

۱۹:۱۶

thumnail

۱۹:۱۶

thumnail

۱۹:۱۶

۳ مرداد ۱۴۰۲

قسمت هشتم - بی گناه

۱۸:۳۳

اپیزود هشتم - بی گناه.mp3

۳۴۰.۶۱ کیلوبایت

۱۸:۳۳

thumnail
خوب نگاه کنید و ببینید من کیستم؟ آیا من، پسرِ دخترِ پیامبر شما نیستم؟ نشنیدید که پیامبر در مورد من چه گفت؟اگر شما نشنیدید، از جابر و‌ اباسعید و انس و زید بپرسید، آنان با گوش خود از زبان پیامبر شنیدند.
سخن پیامبر مانع ریختن خون من نمی شود؟
شمر گفت حسین حرفهایی میزند که نمی فهمد.
حسین ادامه داد: آیا کسی از شما کشته‌ام که خون او را از من می‌خواهید؟ یا مالی از شما برده‌ام؟ یا قصاص جراحتی از من می‌خواهید؟ای شبث، آیا تو نبودی که نامه نوشتی و مرا دعوت کردی که یاری ام کنی؟
شبث وانمود کرد که نمی داند حسین از چه حرف میزند، با دستپاچگی گفت؛ حسین! به خواسته پسرعمویت تن بده
«نه! نه دست خواری به شما خواهم داد و نه فرار خواهم کرد. به خدا پناه می برم از هر سرکشی که به روز حساب ایمان ندارد»

۱۸:۳۴

thumnail

۱۸:۳۴

thumnail

۱۸:۳۴

۴ مرداد ۱۴۰۲

قسمت نهم - وعده

۱۸:۵۱

اپیزود نهم - وعده.mp3

۳۴۰.۶۱ کیلوبایت

۱۸:۵۲

thumnail

۱۸:۵۴

thumnail
حسین آماده به رزم بود، برخی از یارانش جنگیده بودند، زخمی شده بودند، اکثرشان تا زنده بودند، جنگیده بودند. تا زنده بودند شمشیر زده بودند. علم هنوز به دستان عباس، برافراشته بود.
عمروبن خالد به دنبال اجازه آمد؛ حسین اجازه داد: «پیش برو، ما نیز ساعتی دیگر به تو می پیوندیم»
ناگهان دید که سیف و مالک آمدند، و گفتند: دشمن نزدیک شده، اجازه فرمایید که پیش روی شما بجنگیم تا کشته شویم. در حین گفتن همین جملات بود که به گریه افتادند، امام پرسید؛ چرا گریه می کنید؟ صبر کنید، چیزی نمانده که به آرزویتان برسید.
ولی آنها برای خود گریه نمی کردند،
« برای شما می گرییم که چنین تنها مانده و در محاصره اید»

۱۸:۵۴

۶ مرداد ۱۴۰۲

thumnail
قسمت دهم -
حسین ۵۸ ساله، پنجمین نفر از اهل کساء کشته شد.

۷:۱۰

و اینک عصر عاشورا، حسین زمین تنهاست. دیگر صدای چکاچک شمشیری نمی‌آید. دیگر صدای اسبان یارانش نمی‌آید. گرد و غبار صحرای کربلا نشسته.
حسین بارها با کشته شدن یارانش جان داده. حالا تنها مرد میدان، اوست.
یک نگاهش به پشت سر و به خیمه ها، و یک نگاهش به روبرو، سپاه دشمن، گرمای طاقت فرسای صحرا، عطش جانگاه، لبان خشکیده، نبرد نفس گیر، جانانه می‌رزمد.
و ساعتی بعد، غروب خونین، گودال قتلگاهو عشق جاودان حسینundefined

۱۹:۱۴

۲۵ تیر

thumnail
سپس حسین (علیه‌السّلام) فرمود:
آگاه باشید که بعد از این جنایت جز به‌اندازه سوار شدن بر اسبی پایدار نخواهید ماند، تا اینکه آسیاب حوادث روزگار، شما را همچون سنگ آسیاب بچرخاند و همچون محور آسیاب مضطرب‌تان گرداند. این عهدی است که پدرم از جدم به من سپرده است. «پس همراه شریکان خود در کارتان مصمم شوید.» (فاجمعوا امرکم و شرکاء کم)
سپس همه با مکر به پیکار من آیید و مرا مهلت ندهید.من بر خدایی که پروردگار من و شماست توکل می‌کنم و هیچ جنبنده‌ای نیست مگر اینکه اختیار و هستی‌اش در ید قدرت اوست.

۲۱:۳۳