عکس پروفایل حسین بیانی مقدمح

حسین بیانی مقدم

۱۵۴عضو
آتیش پاره است برایت قلبمولی قلب توآهن پاره استپس آن را ذوب می کنمو روی تمام بدنممی ریزم تا آهنی شومو در برابر ضربات مغز توکه با مشت زبانت می زنیمقاوم شومتا آنقدر ضربه بزنیکه خون زبانت روی محل قلبت بریزدو همینطور پر شودتا به شکل قلب شودبعد دوباره آن را حرارت می دهمتا گوشت و محکم شودو عاشقم شویبعد تمام بدنم را ذوب می کنمو آش و لاش می شومآنجا تو اول داغی ام را با آغوش گرمت گرم می کنیو بعد آرام آرام با طراوت آب سرد بوسه لب هایت به حرارت بدن می رسانی و سر و دست و پایم را با همان آب وخون قلبت شکل می دهی و میچسبانی و می سازی

۸:۰۷

عشق محال استچون عشق یعنیعاشق همان معشوق باشدمعشوق همان عاشق باشدو این محال استعشق محال است

۶:۴۷

حلقه حلقه موحلقه ازدواج در دستحلقه حلقه نورچند سال بعدحلقه دوستانتاریکیدست‌ های حلقه شدهبرای آغوشچند سال بعددست‌ های حلقه شدهبرای حلق برای حلقومقتلچند سال بعدحلقه حلقه گلقبر

۱۸:۰۸

مرگ بر آزادی اتکه فقط مجسمه استمرگ بر صدایتکه فقط صداستمرگ بر رؤیای خواب آلوده اتکه برادر مرگ استمرگ بر کوخ کفن پوشتمرگ بر پرچم خونی اتکه آن را آب کشیدیو حتی ستاره رویش گذاشتیولی پاک نشدمرگ بر نحس کشف شده اتمرگ نهمرگ تازه شروع زندگی ات استشروع زندگی جهنّمی جلز ولزتمرگ نهزندگی بر تو آمریکازندگی بر تو آمریکازندگی بر تو آمریکازندگی گوارای وجودت

۲۱:۵۰

از دور سنگ زدنبا بمب تروریستیشجاعت نیستدرستان را کامل با فلسطین یاد نگرفتیدبدآموزی شدهشجاعت یعنیکل هیکل نحس سنگی تانبا بنیان مرصوصرو در روتن به تنآخ ببخشید اشتباه شدرو در پوزهتن به بتشاعرانه تر بگویمجریان چشم های پر برق زندهدر سکون خیره مرده سنگ هاجریان دست های پر رگ زندهدر غبار خط خطی مرده سنگ هانعره حیدری حنجره های پر موج زندهدر حفره تاریک مرده سنگ هاقشنگ نگفتم؟!ولی نه خوشم نیامد انگار زیادی تحویلتان گرفتماگر جرئت کردید و آمدیدخبرم کنیدشاید هم خودم افتخار دادم و آمدماگر رهبرم افتخار دهنددرجه نظامی نداشته تان را کم کردمالان سنگ شدیدحیوان های همیشگی شعر های منقبلاً هم چند کلمه حیفتان کرده امچه جالب مثل حیفا!دیگر حوصله ندارمخوابم می آیدساعت از ۱:۲۰ هم گذشته است

۲۲:۰۴

من خدامتو شیطانچون عشقم را برایت آفریدماشرف مخلوقاتم رانه تنها سجده نکردیالان می‌ خواهی آن رابا عشوه با شهوتگمراه کنیپس گمشو جهنّمعشقم به تو نیازی نداردعشقم خودم را داردمن خدام

۶:۵۳

کاش غول بودمشیشه عمرم راپر از جوهر می‌ کردمبعد آن را می‌ شکستمکه روان شودبعد روی آن سر می‌ خوردمو با سرجلویتمی‌ خوردم زمینتا افتخار کنمیک عمر تمامبرایت سجده کردمخدای من

۲۱:۲۹

اگر می روی بدانحتی اگرفوت و فن فوت کردن همیادم برودصدای قشنگت یادم می ماند

۱۱:۴۷

آخر از مریضی می میرماضافه وزنقند خونچربی خوناصلاً تو اگر لب دریا هم بروی شیرین می شودبازار شیرینی فروشی زده ایشیرینی فروشی صدای شیرینتشیرینی فروشی صحبت های شیرینتشیرینی فروشی لهجه شیرینتشیرینی فروشی خود لبتنرم و تر و تازهو وقتی با خامه سپید دندان هایت می خندیانگار هر روز در دنیا جشن استهم جشن عروسی هم جشن تولداما نه جدا از همپیوسته مثل لب هایتعروس ها متولد می شوندرقص کنان با سینی های طلایی و نقره ایپر از لب هایتآماده چشیدناصلاً می خواهی دیگر نخندی؟کلاً صورتت را بپوشانهیچ چیز مهم تر از سلامتی نیست

۱۸:۰۷

نماینده من به تو رأی نمی دهم اصلاً امکان نداردچطور بنویسم؟لیست زیبایی های تو تمامی نداردتو اصلاً نماینده من نیستینماینده خدایی تو خود خداییخودت بیا به من رأی بدهمن را انتخاب کن و در بهشت خودتمجلس بدهدو نفری با هم در همه امور هستیقانون می گذاریمبدون هیچ بحث کارشناسیدو نفری رأی گیری می کنیماصلاً رأی یعنی نظر یعنی نگاهبه من نگاه کناول بخندبعد چشمک بزنمی فهممو عمل می کنم

۸:۱۷

باید مدام از دستت عصبانی باشمتا مدام در موردت احساساتی باشمو همیشه در ذهنم باشیو آن را فشار دهیمثل بالش نرمی از جنس موهایتهم سر به سرم بگذاریهم شونه به شونه امهم کتکم بزنی که رویم هم مثل عشق درونم سرخ شوداصلاً می توانی اولبا گاز اشک آور گریه هایت گیجم کنیو بعد با دستان نازت دستگیرم کنیو در زندانی که زندانبانش خودتیتا ابد حبسم کنیاصلاً بیا خفه ام کنولی روی سینه ام بشیناصلاً کاش قلبم قمقمه بودبه تو می دادمقلپ قلپ از آن می خوردییا همین الانپاره پاره جگرم راقطره قطره خون می کردیاصلاً بیا من را با تیرهایتگلباران کناصلاً بیا از کوه پروازم بدهبه پشتکه چشم در چشم تو پرواز کنمو وقتی پرهایم به زمین می رسدو جمجمه ام متلاشی می شودذرات مغزم هم پرواز کنندچند لحظه دیگر به تو نزدیک شوندو خونم از زیر جسدم جاری شوددر درخت ها و گل ها و سبزه هادر همه زمینتا این بار با همه قد و بالای رعنایتفشارم دهیو لهم کنیو بساییمو بشکافیمتا از پوسته عشقم بگذریو به گوشته اش برسیو گوشته اش را هم به هم بریزیتا به هسته عشقم برسیآنجا خونم جمع شدهمتراکم شدهقلب شدهقلب زمین استکه از عشق تو داغ استیخم کنیبعد بشکنیمذرات یخم هم پرواز کنندچند لحظه دیگر به تو نزدیک شوندو بعد آب شونداز خجالت رعایت نکردن حق عشق توآنقدر خجالت بکشند که جوش بیاورندتبخیر شوندهوا شوندتا بتوانند تو را از همه جهت بغل کنندو همزمانهمه جایت را ببوسنداما چون بوسشان آبدار نیستباد شوند طوفان شوند ابرها راجمع کنند رعد کنند برق کنند بارانبریزندتا بوسشان آبدار شودبعد دوباره تو را از همه جهت بغل کنندو همزمانهمه جایت را ببوسندآنجاست که تو چترت را در می آوریو پوزخند می زنیپوزخندی روی لب هایتکه همزمان روی سلول های لب هایتو روی مولکول های سلول های لب هایت و روی اتم های مولکول های سلول های لب هایت و روی هسته های اتم های مولکولهای سلول های لب هایت باشدپوزخند باشدبه منبه زمینبه شعربه زبانبه بدبختی مابه بیچارگی مابه درماندگی مادر برابر زیبایی تو

۸:۲۳

حاج آقااحرام سفید مال توپوست سفید مال منطواف پرده سیاه مال توطواف چشم سیاه مال منسنگ زدن مال توبوسه زدن مال منسعی صفای بیابان زرد مال توصفای بدون سعی دشت سبزبا گل های آبیو نارنجیدر کنار گل صورت معشوقمال من

۱۳:۴۲

کاش آینده بی شما را نمی دیدموحشت کردممی گفتند نابامامخفف نابودی بودمی گفتند دامامامخفف دامان بودچه بر سرشان آمده بود؟!می چرخیدچشمانشان هراسان حملهکه همزمانحریصان بود از شوق شهوتچرخ می زد در آسماندودی از خاک غلیظکاش به یکی از آنها زیاد نزدیک نمی شدمبرگشت نگاهم کردخاک بودصورتشتمام بدنشخاک بودصدایی داد هیس مانندچقدر سرخی!تو از کدام عهد باستان آمده ای؟!چه قلب پر آبی داری!مواظب باشتشنه اندمیوه صورتت را می چینندآبدار است و شیریننرفتهمچنان نگاهم کردچند لحظه چرخش چشمانش ایستاددوباره آرام تر شروع به چرخش کردکاش به او نزدیک نمی شدمجستی زدغش کردمیا حسینیا مهدیکاش آینده بی شما را نمی دیدم

۶:۵۴

اول دستور می دهمهمه لال شوندمی خواهم فقط صدای تو در جهان باشدبعد دستور می دهمهمه کر شوندمی خواهم فقط من صدای تو را در جهان بشنومبعد دستور می دهم همه کور شوندمی خواهم فقط من تو را در جهان ببینمبعد دستور می دهمهمه فلج شوندمی خواهم فقط من در جهان در کنارت باشمبعد دستور می دهمهمه بمیرندمی خواهم فقط من خاطره حضورت را در جهان داشته باشماکنون منپادشاه جهانتو را می بوسمو می میرمپادشاه من

۹:۰۷

تابلو باشیمتابلوی ورود ممنوعخودش وارد نمی‌ شودتابلوی ایستخودش ایست کرده استتابلوی بوق زدن ممنوعخودش بوق نمی‌ زندتابلوی دور زدن ممنوعخودش دور نمی‌ زندتابلو باشیم

۷:۱۱

رنگ سرخ خوشرنگی داشت هدیه ای که برای عشقش فرستاد و با شاهرگ مچش کادوپیچ کرد و همچنین چه خوشرنگ بود جواب عشقش اهدای خون جیغ بنفش سرانجام عشق شهوتناک

۲۰:۴۷

هم می خواهم برایت بمیرمهم می خواهم بیشتر ببینمتخودت بگوبا این برزخ زیبایی چه کنم؟

۷:۱۸

من و تو با همیک زبان برای خودمان اختراع کنیمبرویم در یک جمع هزار نفریاز بهترین شاعران جهانبلند بلند حرف های عاشقانه بزنیمبه ریششان بخندیم

۱۴:۰۴

توپت را اینجا نیندازبچه شیطونداور خداستفرشته‌ ها تماشاچیمربی های من معصومفینال هم قیامت استجایزه برنده صعود به بهشت اعلی علییندر آغوش گل های بهشتیجایزه بازنده جام حمیمفقط حواست باشد خطا نکنیدوباره اخراج می‌ شویاین بار نمی توانی پدرم را هم اخراج کنیاین بار مستقیم با کلّه و توپت پرتاب جهنّمیبه همراه بازیکن‌ های دنیاپرستتکه خوب عرق ریختند در بیابان دنیا

۱۱:۰۷

همه جا هستیدر روحمدر قلبمدر ذهنمدر وجودمحتی اگر همه اینهایک خانه متروکه هم باشندتو غباریهمه جا هستی

۶:۴۷