سلام ادامه بزارم؟
۱۶:۲۱
بچه ها
۲۱:۲۵
یک ادمین میخوایم
۲۱:۲۶
دوستم ادمین قراره بشه
۲۱:۲۶
سلام خوشملا
من ادمین جدید شما هستم
منو با #الی بشناسید
امیدوارم لذت ببرید
من ادمین جدید شما هستم
منو با #الی بشناسید
امیدوارم لذت ببرید
۲۱:۳۵
اوه نه ، فرشتهی مرگ فرا رسید!
سلام خوشملا من ادمین جدید شما هستم منو با #الی بشناسید امیدوارم لذت ببرید
سلام خوش اومدی
#مالک #آرتی
#مالک #آرتی
۲۱:۳۶
اوه نه ، فرشتهی مرگ فرا رسید!
فرشتهی مرگ قدمی به جلو برداشت و خوب به دور و اطراف نگاه کرد ، دختری تقریبا 16 یا فکر کنم 17 ساله اونجا بود ، او میخواست خودکشی کند ، فرشتهی مرگ به خود گفت : چطور است قبل از اینکه خودش را بکشد من او را بکشم ؟ فکر خوبی است ، با یک اشاره به دختر ، دختر جانش را از دست داد فرشتهی مرگ گفت : انسان ها رقت انگیزن ، آخه مگر میشود یک موجود انقدر ضعیف باشد که با یک اشاره ی انگشت بمیرد؟ مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟ https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj #مالک #آرتی
اینم بگم منم مالک کانال هستم که تا اینجای داستان رو نوشتم منو با #مالک #آرتیبشناسید
۲۱:۴۵
فرشته ی زندگی ، آرام جلو آمد و با لحنی مهربان گفت: خداوند آفریده ی تمام جهان است و ما از سوی او میاییم .او به ماقدرتی داده که با آن جهان را زیباتر کنیم ، و ما باید به نحو احسنت از آن استفاده کنیم
و بعد با لحنی عصبانی گفت :و نباید در کوچه و خیابان شهر راه بیفتیم و با اشاره ی انگشت آن ها (انسان ها) را از زندگی محروم(کشتن) کنیم
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟
httpsbleirvbvjb
#اد#الی
و بعد با لحنی عصبانی گفت :و نباید در کوچه و خیابان شهر راه بیفتیم و با اشاره ی انگشت آن ها (انسان ها) را از زندگی محروم(کشتن) کنیم
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟
httpsbleirvbvjb
#اد#الی
۱۵:۲۴
و بعد ادامه داد :
خدای آسمان و زمین از زمانی که کسی را متولد میکند ، زمان زندگی او را مشخص میکند.
تو نباید بدون اجازه پروردگارت ، از قدرتت استفاده کنی .
این دختر قرار بود 56، سال زندگی کند و تو اون رو تو سن 16 سالگی کشتی .
فرشته ی مرگ گفت :من نمیتوانم منتظر دستور خدا باشم این کار منه و هیچ جور نمیتوانی کارم را عوض کنی
-باشه بمون تا سزای کارت را ببینی
+به همین خیال باش
مایل به لایک تا ادامه را بزارم؟
@httpsbleirvbvjbbj
#اد#الی
خدای آسمان و زمین از زمانی که کسی را متولد میکند ، زمان زندگی او را مشخص میکند.
تو نباید بدون اجازه پروردگارت ، از قدرتت استفاده کنی .
این دختر قرار بود 56، سال زندگی کند و تو اون رو تو سن 16 سالگی کشتی .
فرشته ی مرگ گفت :من نمیتوانم منتظر دستور خدا باشم این کار منه و هیچ جور نمیتوانی کارم را عوض کنی
-باشه بمون تا سزای کارت را ببینی
+به همین خیال باش
مایل به لایک تا ادامه را بزارم؟
@httpsbleirvbvjbbj
#اد#الی
۱۶:۲۱
خوشتون اومد ؟
#اد#الی
#اد#الی
۱۶:۲۳
خوشتون نیومد ؟
#اد#الی
#اد#الی
۱۶:۲۴
خیلی ازتون ممنونم زحمت کشیدید
#مالک #آرتی
#مالک #آرتی
۱۶:۲۵
ادامه اش رو من مینویسم
#مالک #آرتی
#مالک #آرتی
۱۶:۲۶
من به کارم ادامه میدم تو هم نمیتونی مانعم بشی !
فرشته ی مرگ پرواز کرد و رفت ، فرشته ی زندگی با خود گفت : روزی میرسد که خداوند تو را به سزای اعمالت میرساند فرشتهی مرگ با خود گفت : عجب احمقی ، فکر کرده است می تواند من را با حرف های چرند گول بزند هه خوش خیال
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟
@httpsbleirvbvjbbj
#مالک #آرتی
فرشته ی مرگ پرواز کرد و رفت ، فرشته ی زندگی با خود گفت : روزی میرسد که خداوند تو را به سزای اعمالت میرساند فرشتهی مرگ با خود گفت : عجب احمقی ، فکر کرده است می تواند من را با حرف های چرند گول بزند هه خوش خیال
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟
@httpsbleirvbvjbbj
#مالک #آرتی
۱۷:۰۸
فرشته مرگ توی سال های زیادی افراد زیادی را کشته بود روزی فرشته ی پیام با عجله به سمت فرشته ی مرگ رفته گفت:خداوند فرمان دیدن تورا داده
-زرشک من به فرشته ی زندگی هم گفتم که من منتظر دستور نیستم
+ولی خداوند کار دیگری با تو دارد و اگر نیایی مجبور میشوم بزور ببرن
-به همین خیال باش
فرشته ی مرگ داشت میرفت که ناگهان احساس کرد دارد از پا می افتد
وقتی بیدار شد خود را روبه روی پروردگار دید
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم ؟
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#اد #الی
-زرشک من به فرشته ی زندگی هم گفتم که من منتظر دستور نیستم
+ولی خداوند کار دیگری با تو دارد و اگر نیایی مجبور میشوم بزور ببرن
-به همین خیال باش
فرشته ی مرگ داشت میرفت که ناگهان احساس کرد دارد از پا می افتد
وقتی بیدار شد خود را روبه روی پروردگار دید
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم ؟
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#اد #الی
۱۱:۵۹
پروردگار برگه ای در دست خود داشت
من فکر میکنم اون برگه نامه ی اعمال فرشته ی مرگ باشد
پروردگار رو به روی فرشتهی مرگ ایستاد و گفت : تو از من نافرمانی کرده ای؟ چشمم روشن ، من تو را از فرشته بودن محروم میکنم ! خداوند اشاره ای به فرشتگان مرگ کرد ، فرشتگان مرگ کنار فرشتهی مرگ رفتند و بال هایش را جدا کردند
خداوند گفت :
تو را به انسان تبدیل میکنم تا متوجه کارت بشوی و دیگر خودت را از انسان ها بالا تر ندانی ابله !
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#مالک #آرتی
من فکر میکنم اون برگه نامه ی اعمال فرشته ی مرگ باشد
پروردگار رو به روی فرشتهی مرگ ایستاد و گفت : تو از من نافرمانی کرده ای؟ چشمم روشن ، من تو را از فرشته بودن محروم میکنم ! خداوند اشاره ای به فرشتگان مرگ کرد ، فرشتگان مرگ کنار فرشتهی مرگ رفتند و بال هایش را جدا کردند
خداوند گفت :
تو را به انسان تبدیل میکنم تا متوجه کارت بشوی و دیگر خودت را از انسان ها بالا تر ندانی ابله !
مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#مالک #آرتی
۱۷:۴۳
اوه نه ، فرشتهی مرگ فرا رسید!
پروردگار برگه ای در دست خود داشت من فکر میکنم اون برگه نامه ی اعمال فرشته ی مرگ باشد پروردگار رو به روی فرشتهی مرگ ایستاد و گفت : تو از من نافرمانی کرده ای؟ چشمم روشن ، من تو را از فرشته بودن محروم میکنم ! خداوند اشاره ای به فرشتگان مرگ کرد ، فرشتگان مرگ کنار فرشتهی مرگ رفتند و بال هایش را جدا کردند خداوند گفت : تو را به انسان تبدیل میکنم تا متوجه کارت بشوی و دیگر خودت را از انسان ها بالا تر ندانی ابله ! مایل به لایک تا ادامه رو بزارم؟ https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj #مالک #آرتی
فرشته ی مرگ سرفه ای کرد و دو زانو به زمین افتاد گفت : من از اعمال خود پشیمان ام ، ولی اگر میشود به من یک فرصت دیگه بدهید تا جبران کنم ! نا امیدتان نمیکنم !.
پروردگار پاسخ داد : من به تو فرصتی نمیدهم! روی حرف من حرف نزن ! من تو را به انسان تبدیل میکنم تا سزای اعمالت را ببینی ! حالا از جلوی چشم هایم دور شو
فرشتهی مرگ خواست حرفی بزند که محکم به زمین فرود آمد و در جسم یک پسر افتاد ، چشم هایش را باز کرد و نگاهی به اطراف کرد
- بیمارستان؟ من کجام ؟ یعنی خداوند واقعا به حرف خود عمل کرد؟؟
+ آقای استنلی ( فامیلیشه)
- (در ذهن) استنلی کدوم خریه دیگه ؟
+ آقا؟
- اوه ، بله
+ شما مرخص هستین
- ممنونم فعلا
فرشتهی مرگ که الان انسان شده بود از بیمارستان خارج شد و به دور اطراف نگاه کرد
هوا آفتابی بود و نسبتا گرم
مایل به لایک تا ادامه بزارم؟
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#مالک #آرتی
پروردگار پاسخ داد : من به تو فرصتی نمیدهم! روی حرف من حرف نزن ! من تو را به انسان تبدیل میکنم تا سزای اعمالت را ببینی ! حالا از جلوی چشم هایم دور شو
فرشتهی مرگ خواست حرفی بزند که محکم به زمین فرود آمد و در جسم یک پسر افتاد ، چشم هایش را باز کرد و نگاهی به اطراف کرد
- بیمارستان؟ من کجام ؟ یعنی خداوند واقعا به حرف خود عمل کرد؟؟
+ آقای استنلی ( فامیلیشه)
- (در ذهن) استنلی کدوم خریه دیگه ؟
+ آقا؟
- اوه ، بله
+ شما مرخص هستین
- ممنونم فعلا
فرشتهی مرگ که الان انسان شده بود از بیمارستان خارج شد و به دور اطراف نگاه کرد
هوا آفتابی بود و نسبتا گرم
مایل به لایک تا ادامه بزارم؟
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#مالک #آرتی
۲۳:۱۵
اوه نه ، فرشتهی مرگ فرا رسید!
فرشته ی مرگ سرفه ای کرد و دو زانو به زمین افتاد گفت : من از اعمال خود پشیمان ام ، ولی اگر میشود به من یک فرصت دیگه بدهید تا جبران کنم ! نا امیدتان نمیکنم !. پروردگار پاسخ داد : من به تو فرصتی نمیدهم! روی حرف من حرف نزن ! من تو را به انسان تبدیل میکنم تا سزای اعمالت را ببینی ! حالا از جلوی چشم هایم دور شو فرشتهی مرگ خواست حرفی بزند که محکم به زمین فرود آمد و در جسم یک پسر افتاد ، چشم هایش را باز کرد و نگاهی به اطراف کرد - بیمارستان؟ من کجام ؟ یعنی خداوند واقعا به حرف خود عمل کرد؟؟ + آقای استنلی ( فامیلیشه) - (در ذهن) استنلی کدوم خریه دیگه ؟ + آقا؟ - اوه ، بله + شما مرخص هستین - ممنونم فعلا فرشتهی مرگ که الان انسان شده بود از بیمارستان خارج شد و به دور اطراف نگاه کرد هوا آفتابی بود و نسبتا گرم مایل به لایک تا ادامه بزارم؟ https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj #مالک #آرتی
این کنار همه ی پارت هامون طولانی ترین پارتهامیدوارم خوشتون بیاد
#مالک #آرتی
#مالک #آرتی
۲۳:۱۶
ناراحت بود
تازه فهمیده بود چه کار کرده و به قدرت خدا اعتماد نداشته تازه میفهمید فرشته ی زندگی چه میگفت
چرا نصیحتش میکرد در فکر بود که به یاد جمله ای افتاد
روزی میرسد که خدا تورا به سراب اعمالت میرساند روزی میرسد که خدا!
صدای زنی او را از افکارش بیرون آورد
پسرم پسرم
فرشته ی مرگ گفت :با من هستید؟
زن مهربان گفت :بله با تو هستم نامت چیست؟
فرشته ی مرگ گفت :من نمیدانم فقط میدانم که الان از بیمارستان مرخص شدم و فامیلیم خم استنلی ست ؟!
زن گفت با من بیا
مایل به لایک تا ادامه رو بذارم
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#اد #الی
تازه فهمیده بود چه کار کرده و به قدرت خدا اعتماد نداشته تازه میفهمید فرشته ی زندگی چه میگفت
چرا نصیحتش میکرد در فکر بود که به یاد جمله ای افتاد
روزی میرسد که خدا تورا به سراب اعمالت میرساند روزی میرسد که خدا!
صدای زنی او را از افکارش بیرون آورد
پسرم پسرم
فرشته ی مرگ گفت :با من هستید؟
زن مهربان گفت :بله با تو هستم نامت چیست؟
فرشته ی مرگ گفت :من نمیدانم فقط میدانم که الان از بیمارستان مرخص شدم و فامیلیم خم استنلی ست ؟!
زن گفت با من بیا
مایل به لایک تا ادامه رو بذارم
https://ble.ir/httpsbleirvbvjbbj
#اد #الی
۱۵:۰۴
۹:۴۶