شودن باب استدلال در همه آنها، و هم دریافت و روش مسلمانان و یاران پیغمبر و ائمّه(علیهم السلام) در خصوص اسرار احکام، چنین حقّى را براى ما محفوظ داشته است . از یک سو اگر تصوّر شود ذکر فلسفه احکام ممکن است از اهمّیّت و قاطعیّت و عمومیّت آنها بکاهد اشتباه است؛ بلکه بعکس با اشباع کردن عقل و روح انسان، احکام را داخل در زندگى او و جزء ضروریّات و نیازمندى هاى وى مى سازد که نه تنها به عنوان تعبّد خشک، بلکه به عنوان یک واقعیّت شناخته شده از آن استقبال خواهد کرد . از سوى دیگر مى دانیم معلومات ما هر قدر هم با گذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمى دانیم، اگر مى دانستیم لازم بود قافله علم و دانش بشر فوراً متوقّف گردد؛ زیرا به پایان راه رسیده بود و این نادانى هاى ماست که دانشمندان بشر را به تلاش و کوشش دائمى براى یافتن «نایافته ها» و کشف «مجهولات» وا مى دارد . بلکه آنچه مى دانیم در برابر آنچه نمى دانیم، قطره اى در برابر دریا و یا سطرى از کتابى بسیار عظیم و بزرگ است . حتّى در میان مجهولات ما چیزهاى بسیارى است که اگر هم معلّم و استادى براى شرح آن از جهانى مافوق جهان ما بیاورند، باز ما استعداد درک آن را نداریم؛ همان طور که بسیارى از مسائل علمى امروز اگر براى انسان هاى هزار سال پیش شرح داده مى شد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پاى عقل و فکر خود به سوى آن بروند . این را نیز مى دانیم که احکام و دستورات آسمانى از علم بى پایان خداوند سرچشمه مى گیرد، از مبدئى که همه حقایق هستى پیش او روشن است و گذشته و آینده و غیب و شهود براى او مفهومى ندارد، بلکه از همه چیز بطور یکسان آگاه است . آیا با توجّه به این حقایق مى توانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم؟ اگر چنین بود چه نیازى به پیامبران براى تشریع احکام داشتیم؟ خودمان مى نشستیم و آنچه صلاح و مصلحت بود تصویب مى کردیم و این همه در سنگلاخ هاى زندگى سرگردان نمى شدیم! وانگهى مگر ما همه اسرار آفرینش و تمامى موجودات جهان و قوانینى که بر آنها حکومت مى کند و فلسفه وجودى هریک را مى دانیم؟ احکام تشریعى هم جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست، اطّلاعات ما در هر دو قسمت محدود است . از مجموع این دو بحث چنین نتیجه مى گیریم که : ما تنها به اندازه اطّلاعات و به میزان معلومات بشرى در هر عصر و زمان مى توانیم فلسفه و اسرار احکام الهى را دریابیم، نه همه آنها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیّت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم. مفهوم این سخن این است که هرگز نمى توانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آنها کنیم، زیرا در این صورت ادّعاى علم نامحدود براى خود کرده ایم و دانش خود را در سطح دانش پروردگار آورده ایم و این با هیچ منطقى سازگار نیست . کوتاه سخن این که: بحث از فلسفه و اسرار احکام و حقّ ورود در این بحث مطلبى است و اطاعت از آنها مطلبى دیگر و هیچ گاه دوّمى مشروط به اوّلى نبوده و نیست . ما درباره فلسفه احکام الهى بحث مى کنیم تا به ارزش و اهمّیّت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه براى این که ببینیم آیا باید به آنها عمل کرد یا نه؟ این مسأله درست به این مى ماند که از طبیب حاذق معالج خود توضیحاتى درباره فواید داروهایى که براى ما تجویز کرده و چگونگى تأثیر آنها بخواهیم تا آگاهى و علاقه بیشترى به آن پیدا کنیم، نه این که به کار بستن دستورات وى مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم . تأکید این نکته لازم است که منظور از بحث و بررسى درباره اسرار احکام این نیست که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و براى احکام و دستورات عالى مذهبى با یک مشت تخیّلات و حدس و گمان، فلسفه هایى سر هم کنید و مثلا نماز را یک نوع ورزش سوئدى و اذان را وسیله اى براى تقویت تارهاى صوتى و روزه را منحصراً رژیمى براى لاغر شدن و حج را وسیله اى براى کمک مالى به بادیه نشینان عرب و رکوع و سجود را دستورى براى بهداشت ستون فقرات و پیشگیرى از بیمارى سیاتیک بدانیم ! نه، منظور هرگز این نیست؛ زیرا این فلسفه بافى هاى مضحک نه تنها کسى را به دستورات علاقه مند نمى سازد، بلکه وسیله خوبى براى از بین بردن ارزش و بى اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود . (7)
پی نوشت :(1). سوره بقره، آیه 179 .(2). سوره بقره، آیه 185 .(3). سوره مائده، آیه 91 .(4). سوره نور، آیه 30 .(5). سوره توبه، آیه 28 .(6). سوره حشر، آیه 7 .(7). گرد آوري از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب( ع)@irib_irc_ir
پی نوشت :(1). سوره بقره، آیه 179 .(2). سوره بقره، آیه 185 .(3). سوره مائده، آیه 91 .(4). سوره نور، آیه 30 .(5). سوره توبه، آیه 28 .(6). سوره حشر، آیه 7 .(7). گرد آوري از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب( ع)@irib_irc_ir
۴:۱۰
۷:۰۶
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام –: خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَیءٌ: الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ.امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نمیباشد عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به دوستان و آشنایان. «تحف العقول، ص. ۴۸۹»@irib_irc_ir
۷:۰۶
تأثیر خدا در زندگی انسان ها چگونه است؟
وقتی که از تأثیر خدا در زندگی انسان صحبت می کنیم، یک وقت نگاه مان، یک نگاه فلسفی است که ببینیم در عالم تکوین خداوند چه اثری در زندگی انسان دارد، که از آن منظر همه هستی ما و همه آنچه که ما در پیرامون خود می بینیم، اینها مخلوقات الهی هستند، به تعبیر دقیق تر؛ اینها فیض مستمر الاهی هستند که یک لحظه هم اگر این فیض قطع شود، نه ما خواهیم بود و نه آنچه که پیرامون ما هست، -البته که این یک نگاه فلسفی است و جایگاه بحث خودش را دارد که در آن بحث، ما توضیح می دهیم که هر چه در عالم وجود دارد نیازمند است و همه این نیازمندان به یک بی نیاز مطلق وابسته اند که آن بی نیاز مطلق خدا است. اگر شما بخواهید نعمت های الاهی را شمارش کنید نمی توانید بشمارید[1] که البته این تعبیر، تعبیر میانی است و گرنه عبارت الحمد لله را که شما همیشه در سوره حمد تکرار می کنید، الحمد لله یعنی ستایش، جنس ستایش از آن خدا است؛ یعنی هر چه را که در عالم می بینید و ستایش می کنید و هر رفتار نیکو و هر پدیده نیکویی که در عالم است، همه از آن خدا است و شما در واقع از خداوند ستایش می کنید. این یک منظر است و منظر تکوینی که در واقع یک نگاه فلسفی است که البته این منظر تکوینی و نگاه فلسفی مقدمه است، برای یک نگاه دیگر و آن یک نگاه ایمانی است.
مسئله علم غیر از ایمان است. ممکن است یک کسی فلسفه بخواند و ادله اثبات وجود خدا را بداند و در نتیجه علم داشته باشد به آنچه که گفتیم. البته به صورت خیلی مختصر که بله، خداوند مصدر فیض است، او است که فیض دائم دارد، این فیض را برای ما افاضه می کند، و یک لحظه اگر این ارتباط قطع شود هیچ چیزی نخواهد بود. ، اما یک مرحله دیگر مرحله باور و ایمان نسبت به این است که یک مسئله دیگری است. خداوند تبارک و تعالی فرمود: "وَ جَحَدُوا بِها ..."،[2] یعنی آنها انکار کردند ایمان نیاوردند جحد در مقابل ایمان است، اینها یقین داشتند، علم داشتند، یقین بود، علم بود، ولی ایمان نبود، ایمان چیز دیگری است که در واقع انسان با اراده و اختیار خود آن را انتخاب می کند، البته علم مقدمه ایمان است. اسلام بر دانایی تأکید دارد، دینی است دانایی محور. دائم بر این نکته تأکید شده است چرا که اسلام اصرار دارد که دانش مقدمه ایمان است بر خلاف جریاناتی که در مسیحیت وجود دارد که بین دانش و ایمان تنافی قائل هستند و معتقدند که هر چیزی را که انسان بداند دیگر نمی تواند به آن ایمان داشته باشددر هر حال هر چند که علم مقدمه ایمان است اما ایمان فعل اختیاری است این طوری نیست که اگر من چیزی را بدانم ضرورتاً ایمان هم داشته باشم این مثال معروفی که حضرت امام (ره) هم این مثال را ذکر می کردند همان داستان، که شخص مرده است، تکان نمی خورد، اماانسان می ترسد شب را کنار او بخوابد، علم دارد که او مرده واز آن کاری برنمی آید ، اما ایمان را ندارد. حالا اگر این ایمان به خدا باشد به اندازه ای که ایمان به خدا هست این در رفتار ما تأثیر می گذارد؛ یعنی در واقع بین علم، ایمان و رفتار یک تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد و به اندازه ای که من به خدا ایمان دارم به همان اندازه در رفتارهای من تأثیر و تأثر پیدا می کند اگر ما واقعاً خدا را مصدر همه چیز می بینم آن موقع رفتار من با دیگران با کسی که چنین نمی بیند متفاوت می شود. آن که علی بن ابی طالب (ع) فرمود من چیزی را ندیدم مگر این که قبلش همراهش و بعدش خدا را دیدم حالا اگر کسی به نگاه علی بن ابی طالب نزدیک شود و البته آن قلّه است، اما اگر به آن نزدیک شود بتواند خدا را ولو در یک حدی در زندگی خودش ببیند؛ یعنی ایمان پیدا کند آن دیدنی که علی بن ابی طالب می فرماید این بیش از معرفت بلکه ایمان و باور است آن موقع رفتار فرق می کند، اگر علی (ع) آن طور رفتار می کند حالا چه در آن صحنه ای که از پیغمبر (ص) حمایت می کند و شب جای پیغمبر می خوابد در جایی که یقین هست به صورت عادی که جانش را از دست خواهد داد آن جا می خوابد آن جایی که در حمایت از پیغمبر در جنگ ها مثل پروانه دور پیغمبر حرکت می کند آن حضرت چه طور در جنگ ها شجاعانه جلو می رود خب آن ایمان به خدا است که آن آثار را دارد آن روزی هم که علی بن ابی طالب (ع) سکوت می کند آن طور مظلومانه کنار می رود و به خاطر حفظ مصالح امت اسلامی از حق مسلّم خود می گذرد آن جا باز خدا است که باعث می شود علی چنین رفتار می کند . براین اساس اگر ایمان درانسان تقویت شود رفتار او فرق خواهد کرد . هرکاری را نخواهد کرد به هر جایی قدم نخواهد گذاشت به هرکسی ظلم نخواهد کرد وضمنا ستم پذیر هم نخواهد شد...[1] ابراهیم، 34؛ نحل 18، "وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها".[2] نمل، 14، "وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُو".@irib_irc_ir
وقتی که از تأثیر خدا در زندگی انسان صحبت می کنیم، یک وقت نگاه مان، یک نگاه فلسفی است که ببینیم در عالم تکوین خداوند چه اثری در زندگی انسان دارد، که از آن منظر همه هستی ما و همه آنچه که ما در پیرامون خود می بینیم، اینها مخلوقات الهی هستند، به تعبیر دقیق تر؛ اینها فیض مستمر الاهی هستند که یک لحظه هم اگر این فیض قطع شود، نه ما خواهیم بود و نه آنچه که پیرامون ما هست، -البته که این یک نگاه فلسفی است و جایگاه بحث خودش را دارد که در آن بحث، ما توضیح می دهیم که هر چه در عالم وجود دارد نیازمند است و همه این نیازمندان به یک بی نیاز مطلق وابسته اند که آن بی نیاز مطلق خدا است. اگر شما بخواهید نعمت های الاهی را شمارش کنید نمی توانید بشمارید[1] که البته این تعبیر، تعبیر میانی است و گرنه عبارت الحمد لله را که شما همیشه در سوره حمد تکرار می کنید، الحمد لله یعنی ستایش، جنس ستایش از آن خدا است؛ یعنی هر چه را که در عالم می بینید و ستایش می کنید و هر رفتار نیکو و هر پدیده نیکویی که در عالم است، همه از آن خدا است و شما در واقع از خداوند ستایش می کنید. این یک منظر است و منظر تکوینی که در واقع یک نگاه فلسفی است که البته این منظر تکوینی و نگاه فلسفی مقدمه است، برای یک نگاه دیگر و آن یک نگاه ایمانی است.
مسئله علم غیر از ایمان است. ممکن است یک کسی فلسفه بخواند و ادله اثبات وجود خدا را بداند و در نتیجه علم داشته باشد به آنچه که گفتیم. البته به صورت خیلی مختصر که بله، خداوند مصدر فیض است، او است که فیض دائم دارد، این فیض را برای ما افاضه می کند، و یک لحظه اگر این ارتباط قطع شود هیچ چیزی نخواهد بود. ، اما یک مرحله دیگر مرحله باور و ایمان نسبت به این است که یک مسئله دیگری است. خداوند تبارک و تعالی فرمود: "وَ جَحَدُوا بِها ..."،[2] یعنی آنها انکار کردند ایمان نیاوردند جحد در مقابل ایمان است، اینها یقین داشتند، علم داشتند، یقین بود، علم بود، ولی ایمان نبود، ایمان چیز دیگری است که در واقع انسان با اراده و اختیار خود آن را انتخاب می کند، البته علم مقدمه ایمان است. اسلام بر دانایی تأکید دارد، دینی است دانایی محور. دائم بر این نکته تأکید شده است چرا که اسلام اصرار دارد که دانش مقدمه ایمان است بر خلاف جریاناتی که در مسیحیت وجود دارد که بین دانش و ایمان تنافی قائل هستند و معتقدند که هر چیزی را که انسان بداند دیگر نمی تواند به آن ایمان داشته باشددر هر حال هر چند که علم مقدمه ایمان است اما ایمان فعل اختیاری است این طوری نیست که اگر من چیزی را بدانم ضرورتاً ایمان هم داشته باشم این مثال معروفی که حضرت امام (ره) هم این مثال را ذکر می کردند همان داستان، که شخص مرده است، تکان نمی خورد، اماانسان می ترسد شب را کنار او بخوابد، علم دارد که او مرده واز آن کاری برنمی آید ، اما ایمان را ندارد. حالا اگر این ایمان به خدا باشد به اندازه ای که ایمان به خدا هست این در رفتار ما تأثیر می گذارد؛ یعنی در واقع بین علم، ایمان و رفتار یک تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد و به اندازه ای که من به خدا ایمان دارم به همان اندازه در رفتارهای من تأثیر و تأثر پیدا می کند اگر ما واقعاً خدا را مصدر همه چیز می بینم آن موقع رفتار من با دیگران با کسی که چنین نمی بیند متفاوت می شود. آن که علی بن ابی طالب (ع) فرمود من چیزی را ندیدم مگر این که قبلش همراهش و بعدش خدا را دیدم حالا اگر کسی به نگاه علی بن ابی طالب نزدیک شود و البته آن قلّه است، اما اگر به آن نزدیک شود بتواند خدا را ولو در یک حدی در زندگی خودش ببیند؛ یعنی ایمان پیدا کند آن دیدنی که علی بن ابی طالب می فرماید این بیش از معرفت بلکه ایمان و باور است آن موقع رفتار فرق می کند، اگر علی (ع) آن طور رفتار می کند حالا چه در آن صحنه ای که از پیغمبر (ص) حمایت می کند و شب جای پیغمبر می خوابد در جایی که یقین هست به صورت عادی که جانش را از دست خواهد داد آن جا می خوابد آن جایی که در حمایت از پیغمبر در جنگ ها مثل پروانه دور پیغمبر حرکت می کند آن حضرت چه طور در جنگ ها شجاعانه جلو می رود خب آن ایمان به خدا است که آن آثار را دارد آن روزی هم که علی بن ابی طالب (ع) سکوت می کند آن طور مظلومانه کنار می رود و به خاطر حفظ مصالح امت اسلامی از حق مسلّم خود می گذرد آن جا باز خدا است که باعث می شود علی چنین رفتار می کند . براین اساس اگر ایمان درانسان تقویت شود رفتار او فرق خواهد کرد . هرکاری را نخواهد کرد به هر جایی قدم نخواهد گذاشت به هرکسی ظلم نخواهد کرد وضمنا ستم پذیر هم نخواهد شد...[1] ابراهیم، 34؛ نحل 18، "وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها".[2] نمل، 14، "وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُو".@irib_irc_ir
۷:۰۷
۷:۰۷
بخشی از وصیت نامه شهیدمحمد مهرورز قرهتپه
محمد مهرورز قرهتپه فرزند مروتعلی متولد 26 خرداد ماه 1343 در تهران بود که داوطلبانه از طریق بسیج به جبهه اعزام شد و در سال 1361 در عملیات مسلمبن عقیل در منطقه سومار و در سن 18سالگی بهشهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقود الجسد قرار گرفت تا 36 سال بعد توسط کمیته جستوجوی مفقودین کشف شد و به وطن بازگشت.
متن وصیت نامهبسم الله الرحمن الرحیمیا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه(سوره انشقاق-آیه6)الحمدالله رب العالمین و ...حمد و شکر مخصوص خداوندی است که پروردگار عالمیان است و سپاس خداوند متعال را که ملت بر این حقیر نهاد و توفیق کشته شدن در جبهه حق علیه باطل را نصیب این بنده خوار و ضعیف و گنهکار نمود. از خداوند منان خواهانم که مرا جزو شهدای راه خود و شهدای خاص خود قرار دهد و به بهشت خودش رهنمون سازد....خداوندا تو شاهدی که اگرچه ما در دنیا شکر نعمتهای تو را، آنچنان که میتوانستیم بجای آوریم. به جا نیاوردیم و با نعمتهای تو معصیت کردیم اما تمامی آنها به خاطر این بود که ذکر تو فراموشمان میشد و از روی عناد نبود. خداوندا تو شاهد تمامی قلبها هستی که این حرفها را از صمیم قلب میگویم. سپاس فقط مخصوص توست و ستایش برای تو است که با وجود اینهمه گناه و روسیاهی باز ما را لایق دانستی و نعمت شهادت در راه خودت را بمن ارزانی فرمودی.خداوندا شکر مخصوص توست که جانی را که روزی به ما دادی حالا در راه خودت از ما گرفتی، مرا خودت بزرگ کردی و تربیت کردی حال خودت بهتر میدانی که این بدن نحیف طاقت عذاب تو را ندارد: اغفرلمن لا یملک الا الدعا وسلاحه البکاءما که چیزی از خود نداریم، خوبیها از توست و بدی ها از ما ای نور مستوحشین فی الظلمی. در آن تاریکی قبر نور رحمت خود را بر این وحشت زده بی چیز بتابان.برادران و خواهران و دوستان عزیز به یاد داشته باشید، اگر میخواهید خداوند متعال مشتری شما بشود، باید خود را به او عرضه کنید مانند کالایی که به مشتری عرضه میشود تمامی اعضا و جوارحتان را به او بفروشید. یعنی اختیار تمامی اعضایتان را به او بسپارید اختیار اعضا و جوارحتان دست خودتان و نفس خودتان نباشد، زیرا در آن صورت آنها را نفروختهاید.اختیار هرچیز دست صاحبش است، وقتی صاحب این دست و پا و چشم و ... خدا میشود که اوامر او را اطاعت کند و از نفس اطاعت نکند و گرد گناه نرود. وقتی اینطور شد دیگر خداوند تبارک و تعالی روح شما را هم میخرد و وارد بهشت خود میکند و وارد بندگان خاص خود میکند(فادخلی فی عبادی). وقتی شما همه چیز را به او فروختید لازم هم نیست حتما به این زودی به سوی مرگ بشتابید(هرچند مرگ خیلی زودتر از آن به سراغتان میآید که فکرش را میکنید) آنوقت آنطور میشوید که توصیفش را یکی از اولیاء الله میفرماید: نگاه نکردم بر چیزی مگر اینکه با آن چیز و قبل از آن چیز و قبل از آن چیز خدا را دید. دیگر هرچه ببینید وجود مبارک حق تعالی است و کسی میشوید که ثواب شهادت را هم میبرید. ...@irib_irc_ir
محمد مهرورز قرهتپه فرزند مروتعلی متولد 26 خرداد ماه 1343 در تهران بود که داوطلبانه از طریق بسیج به جبهه اعزام شد و در سال 1361 در عملیات مسلمبن عقیل در منطقه سومار و در سن 18سالگی بهشهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقود الجسد قرار گرفت تا 36 سال بعد توسط کمیته جستوجوی مفقودین کشف شد و به وطن بازگشت.
متن وصیت نامهبسم الله الرحمن الرحیمیا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه(سوره انشقاق-آیه6)الحمدالله رب العالمین و ...حمد و شکر مخصوص خداوندی است که پروردگار عالمیان است و سپاس خداوند متعال را که ملت بر این حقیر نهاد و توفیق کشته شدن در جبهه حق علیه باطل را نصیب این بنده خوار و ضعیف و گنهکار نمود. از خداوند منان خواهانم که مرا جزو شهدای راه خود و شهدای خاص خود قرار دهد و به بهشت خودش رهنمون سازد....خداوندا تو شاهدی که اگرچه ما در دنیا شکر نعمتهای تو را، آنچنان که میتوانستیم بجای آوریم. به جا نیاوردیم و با نعمتهای تو معصیت کردیم اما تمامی آنها به خاطر این بود که ذکر تو فراموشمان میشد و از روی عناد نبود. خداوندا تو شاهد تمامی قلبها هستی که این حرفها را از صمیم قلب میگویم. سپاس فقط مخصوص توست و ستایش برای تو است که با وجود اینهمه گناه و روسیاهی باز ما را لایق دانستی و نعمت شهادت در راه خودت را بمن ارزانی فرمودی.خداوندا شکر مخصوص توست که جانی را که روزی به ما دادی حالا در راه خودت از ما گرفتی، مرا خودت بزرگ کردی و تربیت کردی حال خودت بهتر میدانی که این بدن نحیف طاقت عذاب تو را ندارد: اغفرلمن لا یملک الا الدعا وسلاحه البکاءما که چیزی از خود نداریم، خوبیها از توست و بدی ها از ما ای نور مستوحشین فی الظلمی. در آن تاریکی قبر نور رحمت خود را بر این وحشت زده بی چیز بتابان.برادران و خواهران و دوستان عزیز به یاد داشته باشید، اگر میخواهید خداوند متعال مشتری شما بشود، باید خود را به او عرضه کنید مانند کالایی که به مشتری عرضه میشود تمامی اعضا و جوارحتان را به او بفروشید. یعنی اختیار تمامی اعضایتان را به او بسپارید اختیار اعضا و جوارحتان دست خودتان و نفس خودتان نباشد، زیرا در آن صورت آنها را نفروختهاید.اختیار هرچیز دست صاحبش است، وقتی صاحب این دست و پا و چشم و ... خدا میشود که اوامر او را اطاعت کند و از نفس اطاعت نکند و گرد گناه نرود. وقتی اینطور شد دیگر خداوند تبارک و تعالی روح شما را هم میخرد و وارد بهشت خود میکند و وارد بندگان خاص خود میکند(فادخلی فی عبادی). وقتی شما همه چیز را به او فروختید لازم هم نیست حتما به این زودی به سوی مرگ بشتابید(هرچند مرگ خیلی زودتر از آن به سراغتان میآید که فکرش را میکنید) آنوقت آنطور میشوید که توصیفش را یکی از اولیاء الله میفرماید: نگاه نکردم بر چیزی مگر اینکه با آن چیز و قبل از آن چیز و قبل از آن چیز خدا را دید. دیگر هرچه ببینید وجود مبارک حق تعالی است و کسی میشوید که ثواب شهادت را هم میبرید. ...@irib_irc_ir
۷:۰۸
۶:۵۲
حضرت مهدی(عج) در سال (۲۵۵ هجری) شب جمعه ۱۵ ماه شعبان المعظم دیده به جهان گشود.در شب ولادت آن حضرت به سان شب ولادت پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) حوادثی رخ داد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم: در آن شب آب زمزم زیاد می شود به گونه ای که هر کس که بخواهد این حادثه را رویت کند می تواند آن را ببیند. اما اکنون طوری که گفته می شود روی چاه زمزم را پوشانیده اند. در شب ولادت آن حضرت برات آزادی از آتش جهنم برای افراد زیادی نوشته می شود، از این رو آن شب را شب ” برات” و شب “مبارک” و شب “رحمت” می گویند. از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند وقتی که شب نیمه شعبان شود، منادی از افق اعلی ندا می کند ” ای زایرین قبر حسین بن علی(ع) برگردید در حالیکه گناهان شما آمرزیده می شود و اجر شما با خدای شما و حضرت محمد (ص) می باشد.ولادت امام (ع) در شهر سامرا به هنگام طلوع فجر نیمه شعبان به وقوع پیوست و برشانه راست آن حضرت آیه قرآن نوشته شده بود: ” جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا” پس از تولد، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش بردند و در حضور پدر شروع به سخن گفتن نمود و سخن خویش را اینگونه آغاز کرد: ” اشهد ان لاااله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و ان علیاً امیرالمؤمنین ولی الله”ائمه معصومین را یکی بعد از دیگری نام برد تا به وجود شریف خود رسید و برای فرج خود منتظران خود را دعا فرمود. پدر بزرگوار ایشان هشتمین فرزند امام حسین(ع) و یازدهمین امام برحق پس از رسول خدا، حضرت امام حسن عسگری (ع) است و مادر بزرگوار ایشان جناب نرجس خاتون (س) می باشد، برای آن بزرگوار نامها و لقبهای دیگری نیز بوده است که از جمله آنهاست، ملیکه، ریحانه، صیقل، سوسن. در زیارتنامه آن حضرت که تمامی عبارات آن برعلو منزلت آن بانو دلالت دارند، توصیف به راضیه، صدیقه، مرضیه، تقیّه، نقیّه، و زکیّه نیز شده است.نرجس خاتون دختر شیوعا و از فرزندان قیصر روم است، و خود می فرماید: ” نسب مادرم به شمعون وصی حضرت عیسی (ع)” می رسد.
نام، کنیه و القاب حضرت مهدی (ع)نام مبارک آن حضرت عین نام رسول خدا (م-ح-م-د)است. اما بر اساس روایتها، تصریح به نام آن حضرت و صدا زدن آن جناب را با نام جائز نیست.کنیه ی آن گرامی نیز عین کنیه رسول خدا ابوالقاسم است.برای آن حضرت لقب های زیادی است که بعضی از آنها را یاد می کنیم “حجت الله”،”حجت آل محمد”،”صاحب الزمان ” ،”مالک الرقاب”، “مهدی” و “قائم.
اوصاف ظاهری حضرت مهدی(عج)اوصاف ظاهری ان حضرت به گونه ای است که شباهت تام و تمام به رسول خدا دارد. خطی از موی سبز رنگ مانند زمرد از گردن تا ناف مبارک او کشیده است. صورت مبارکش مانند ستاره ای درخشنده و نورانی است. امیر المومنین (ع) می فرماید: ” او جوانی است خوش روی و خوش موی و نور، انوار صورت مبارکش بر سیاهی محاسن او غالب است” امام باقر (ع) می فرماید: “رنگ مبارکش مایل به سرخی است، مانند گل سرخ شکفته و چشمانش گشاده و میان ابروهایش مرتفع و پایین شانه های او باز است. گشاده جبین است و بینی او بلند و نازک و شکم مبارکش بر آمدگی دارد، و بیخ دندانهای ثنایایش گشاده است.پس از ولادت سه روز بعد از ولادت امام عصر (ع)، حضرت امام حسن عسگری (ع)، فرزند خود را به اصحاب خاص نمایاند و امامت او را تصدیق فرمودند.@irib_irc_ir
نام، کنیه و القاب حضرت مهدی (ع)نام مبارک آن حضرت عین نام رسول خدا (م-ح-م-د)است. اما بر اساس روایتها، تصریح به نام آن حضرت و صدا زدن آن جناب را با نام جائز نیست.کنیه ی آن گرامی نیز عین کنیه رسول خدا ابوالقاسم است.برای آن حضرت لقب های زیادی است که بعضی از آنها را یاد می کنیم “حجت الله”،”حجت آل محمد”،”صاحب الزمان ” ،”مالک الرقاب”، “مهدی” و “قائم.
اوصاف ظاهری حضرت مهدی(عج)اوصاف ظاهری ان حضرت به گونه ای است که شباهت تام و تمام به رسول خدا دارد. خطی از موی سبز رنگ مانند زمرد از گردن تا ناف مبارک او کشیده است. صورت مبارکش مانند ستاره ای درخشنده و نورانی است. امیر المومنین (ع) می فرماید: ” او جوانی است خوش روی و خوش موی و نور، انوار صورت مبارکش بر سیاهی محاسن او غالب است” امام باقر (ع) می فرماید: “رنگ مبارکش مایل به سرخی است، مانند گل سرخ شکفته و چشمانش گشاده و میان ابروهایش مرتفع و پایین شانه های او باز است. گشاده جبین است و بینی او بلند و نازک و شکم مبارکش بر آمدگی دارد، و بیخ دندانهای ثنایایش گشاده است.پس از ولادت سه روز بعد از ولادت امام عصر (ع)، حضرت امام حسن عسگری (ع)، فرزند خود را به اصحاب خاص نمایاند و امامت او را تصدیق فرمودند.@irib_irc_ir
۶:۵۲
چرا به امام زمان(عج)، قائم گویند؟
حضرت مهدى(علیهالسلام)، در زبان اجداد بزرگوارش، به صفت «قائم» موصوف شده است، در حالى که هیچ یک از نیاکان گرامىاش بدین صفت موصوف نشدهاند. جدش رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نیز بدین صفت موصوف نشده، پدرش على مرتضى (علیهالسلام) نیز بدین صفت موصوف نشده؛ امام حسین سیدالشهداء(علیهالسلام) نیز چنین بودهاند.آیا مقصود«قیام بالقسط » و دادگسترى جهانى است، که هدف از ارسال انبیا از آدم تا خاتم بوده است و قیام به حق و پیاده کردن حکومت حق در «قیام بالقسط » قرار دارد؟آنچه که یقین است، آن است که قیام حضرت مهدى(علیهالسلام)، پایان مبارزه حق علیه باطل است .مبارزهاى که از آغاز پیدایش بشر شروع شده و پیامبران و اولیاى خدا در آن شرکت کردهاند و گهگاه پیروزى نصیب حق مىشده، لیکن دوامى نداشته و جاودانى نبوده است. ولى به وجود حضرت مهدى (علیهالسلام)، این مبارزه پایان مىپذیرد و حق براى همیشه پیروز شده و جاویدان مىگردد و دیگر راهى براى حکومت باطل باقى نمىماند؛ بلکه باطلى در سراسر گیتى باقى نخواهد ماند تا بخواهد حکومت تشکیل دهد.احتمال دیگرى که وجود دارد، آن است که مقصود از «قیام»، آمادگى حضرتش براى ظهور و تاسیس حکومت عدل جهانى باشد. چون این لباس تنها بر قامت رساى حضرتش آراسته گردیده و بس .و چون هدف از قیام حضرت مهدى(علیهالسلام)، جهانى است و گسترش عدل و ایمان در تمام جهان، و تاریخ بشر، چنین حکومتى را به خود ندیده، حضرتش قائم به این حکومت است و پیدایش این حکومت و قوامش به وجود مقدس اوست . پس حضرتش قائم خواهد بود. و شاید مقصود از قیام، آمادگى شخصى حضرتش است که زمینه قیام از نظر اجتماعى آماده شده، حضرتش براى آن آمادگى همیشگى دارد و تاخیر و تعللى در کار نیست .( برگرفته از کتاب راه مهدی، آیة الله سیدرضا صدر)@irib_irc_ir
حضرت مهدى(علیهالسلام)، در زبان اجداد بزرگوارش، به صفت «قائم» موصوف شده است، در حالى که هیچ یک از نیاکان گرامىاش بدین صفت موصوف نشدهاند. جدش رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نیز بدین صفت موصوف نشده، پدرش على مرتضى (علیهالسلام) نیز بدین صفت موصوف نشده؛ امام حسین سیدالشهداء(علیهالسلام) نیز چنین بودهاند.آیا مقصود«قیام بالقسط » و دادگسترى جهانى است، که هدف از ارسال انبیا از آدم تا خاتم بوده است و قیام به حق و پیاده کردن حکومت حق در «قیام بالقسط » قرار دارد؟آنچه که یقین است، آن است که قیام حضرت مهدى(علیهالسلام)، پایان مبارزه حق علیه باطل است .مبارزهاى که از آغاز پیدایش بشر شروع شده و پیامبران و اولیاى خدا در آن شرکت کردهاند و گهگاه پیروزى نصیب حق مىشده، لیکن دوامى نداشته و جاودانى نبوده است. ولى به وجود حضرت مهدى (علیهالسلام)، این مبارزه پایان مىپذیرد و حق براى همیشه پیروز شده و جاویدان مىگردد و دیگر راهى براى حکومت باطل باقى نمىماند؛ بلکه باطلى در سراسر گیتى باقى نخواهد ماند تا بخواهد حکومت تشکیل دهد.احتمال دیگرى که وجود دارد، آن است که مقصود از «قیام»، آمادگى حضرتش براى ظهور و تاسیس حکومت عدل جهانى باشد. چون این لباس تنها بر قامت رساى حضرتش آراسته گردیده و بس .و چون هدف از قیام حضرت مهدى(علیهالسلام)، جهانى است و گسترش عدل و ایمان در تمام جهان، و تاریخ بشر، چنین حکومتى را به خود ندیده، حضرتش قائم به این حکومت است و پیدایش این حکومت و قوامش به وجود مقدس اوست . پس حضرتش قائم خواهد بود. و شاید مقصود از قیام، آمادگى شخصى حضرتش است که زمینه قیام از نظر اجتماعى آماده شده، حضرتش براى آن آمادگى همیشگى دارد و تاخیر و تعللى در کار نیست .( برگرفته از کتاب راه مهدی، آیة الله سیدرضا صدر)@irib_irc_ir
۶:۵۲
#کلام_نور
مهدى موعود (عج) مظهر رحمت و قدرت و مظهر عدل الهى است.
توسل و توجه و ارتباط قلبى با آن حضرت موجب عروج و رشد روحى و معنوى انسان مى شود. ایمان و اعتقاد به امام زمان مانع از تسلیم شدن است.
نیمه شعبان، عید بسیار بزرگى است که جهان چشم انتظار مولود مبارک و معظم آن و بشریت تشنه رهبرى و هدایت اوست. وجود مقدس امام زمان وعده الهى و مصداق لطف خدا بر انسانیت و بشریت است.
او مستوره و نمونه اى از اولیا و اصفیا و انبیا و برجسته ترین بندگان خداست. ملت ما باید روح انتظار را در خود زنده کنند.
روز ولادت مهدى موعود (عج) حقیقتاً روز عید همه انسانهاى پاک و آزاده عالم است. امروزه وجود مقدس حضرت حجت (عج) در میان انسانهاى روى زمین منبع برکت علم، منبع درخشندگى، زیبایى و همه خیرات است.
ما به زمان ظهور امام زمان (عج) این محبوب حقیقى انسانها نزدیک شده ایم زیرا معرفت ها پیشرفت کرده است.* ان شاءالله همه این توفیق را پیدا کنیم که روزى در رکاب آن بزرگوار باشیم براى خدا تلاش و مجاهدت کنیم در مقابل چشم آن بزرگوار در راه خدا جانمان را از دست بدهیم و به فیض شهادت برسیم.@irib_irc_ir
مهدى موعود (عج) مظهر رحمت و قدرت و مظهر عدل الهى است.
توسل و توجه و ارتباط قلبى با آن حضرت موجب عروج و رشد روحى و معنوى انسان مى شود. ایمان و اعتقاد به امام زمان مانع از تسلیم شدن است.
نیمه شعبان، عید بسیار بزرگى است که جهان چشم انتظار مولود مبارک و معظم آن و بشریت تشنه رهبرى و هدایت اوست. وجود مقدس امام زمان وعده الهى و مصداق لطف خدا بر انسانیت و بشریت است.
او مستوره و نمونه اى از اولیا و اصفیا و انبیا و برجسته ترین بندگان خداست. ملت ما باید روح انتظار را در خود زنده کنند.
روز ولادت مهدى موعود (عج) حقیقتاً روز عید همه انسانهاى پاک و آزاده عالم است. امروزه وجود مقدس حضرت حجت (عج) در میان انسانهاى روى زمین منبع برکت علم، منبع درخشندگى، زیبایى و همه خیرات است.
ما به زمان ظهور امام زمان (عج) این محبوب حقیقى انسانها نزدیک شده ایم زیرا معرفت ها پیشرفت کرده است.* ان شاءالله همه این توفیق را پیدا کنیم که روزى در رکاب آن بزرگوار باشیم براى خدا تلاش و مجاهدت کنیم در مقابل چشم آن بزرگوار در راه خدا جانمان را از دست بدهیم و به فیض شهادت برسیم.@irib_irc_ir
۶:۵۳
اي بهار دلها
سلام بر آل ياسين، سلام بر مهدي امتها و جامع تمام کلمات وحي الهي. سلام بر آنکه شمشير برکشيده و ماه تابان و نور درخشان است. سلام بر آفتاب شب ظلماني جهان و قرص ماه ايمان. سلام بر بهار مردمان و نشاط آفرين روزگار. «شب هجرانت اي دلبر، شب يلداست پنداري رخت نوروز و ديدار تو، عيد ماست پنداري » اي بهار دلها و اميدبخش انسانها و سرور و شادي روزها، اي خورشيد ظلمتها و ماه تمام نماي جمال خدا. اي حقيقت عشق و مظهر پرستش، اي شکوفه طه و غنچه شکفته زهرا، عليهاالسلام. اي سرو خوش قد و رعنا، اي چهره ات چون آفتاب، روشن و دلربا، اي در رهت، جانها فدا و نشان غمت، اشکها. اي عصاره زمان و زيباييها، اي هماره با ما و ناپيدا، اي سوخته در فراغت عاشق و شيدا، اي مونس و همدم اوليا، اي خمار نگاهت راز هستي ها، اي طاووس خوش خرام بهشت اعلي، اي شراب عشقت، نوش جانها، اي خزينه علم و نهايت حلم، اي مسکن برکت و معدن حکمت، اي تمام محبت، اي گرد و غبار مقدمت توتياي چشم ما، اي شمع جهان افروز، بيا! اي شاهد عالم سوز بيا! اي کعبه اميد عيان شو. اي درخشش هستي بتاب! اي خورشيد جان و جهان جلوه گر شو!، اي فروغ فضليت بتاب! اي راز عظيم تجلي چهره بنماي، اي پاکترين خونها نثار عشقت، به پا خيز! اي دشت و دمن در انتظارت با دم عيسايي ات، زنده گردان! اي کشتي نجات، رهايي بخش و اي مرهم سينه ها درمان کن. اي عصمت بي کران فرياد کن! اي فريادرس بيدار کن! اي صاحب شمشير بران آغاز کن! اي ساحل پيروزي ظاهر شو! اي مشعل علم و عقل نور باران کن! اي قبله عشق آشکار شو! اي يوسف جمال، رخ از مشتاقان دريغ مدار! اي حامي قرآن و نداي عترت، بيا! اي رهبر و دلبر و دلبند، مهدي بيا! بيا و منتظران تشنه را درياب و عاشقان بي قرارت را آرامش جان باش. مهديا! مي خواهيم به قله کوه انسانيت برسيم، دستمان را بگير، مگر نه اينکه تو باقي مانده جود خدا و از تبار حسين و دودمان کريماني و احسان و دستگيري توست. ما به افق تابناک فروغ ازلي خيره مي شويم و به اميد آمدن روزهاي شادي و لحظه هاي نوراني، خود را از مهر تو سرمست مي سازيم و دست طلب و ادب به دامان تو در مي آويزيم و به تولاي تو چنگ مي زنيم. ما همچو گدايان سر راهت مي نشينيم تا با طلعت رشيده خويش، بر زمين و زمان عطر ولايت بپاشي و ما در فضاي عطرآگين کرامت تو، جان تازه بگيريم و نماز شکر را به امامت تو برپا کنيم و در برابر رب کعبه خاضع شويم و ويراني ظلم و آزادي انسان را جشن بگيريم و سرود حمد را با آهنگ عشق دمساز کنيم و بدين گونه نشان خواهيم داد که پيرو خط سرخ شهادتيم و تو مظهر قهاريت و جباريت خدايي و انتقامخواه خون حسين و رهروان عاشورايي. پس بر کافران بتاز و با آنان بستيز و ارکان ستم را ويران ساز و وعده الهي را تحقق بخش که فرمود: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين. اراده کرديم بر آنان که در روي زمين ضعيف شمرده شدند، منت گذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم. @irib_irc_ir
سلام بر آل ياسين، سلام بر مهدي امتها و جامع تمام کلمات وحي الهي. سلام بر آنکه شمشير برکشيده و ماه تابان و نور درخشان است. سلام بر آفتاب شب ظلماني جهان و قرص ماه ايمان. سلام بر بهار مردمان و نشاط آفرين روزگار. «شب هجرانت اي دلبر، شب يلداست پنداري رخت نوروز و ديدار تو، عيد ماست پنداري » اي بهار دلها و اميدبخش انسانها و سرور و شادي روزها، اي خورشيد ظلمتها و ماه تمام نماي جمال خدا. اي حقيقت عشق و مظهر پرستش، اي شکوفه طه و غنچه شکفته زهرا، عليهاالسلام. اي سرو خوش قد و رعنا، اي چهره ات چون آفتاب، روشن و دلربا، اي در رهت، جانها فدا و نشان غمت، اشکها. اي عصاره زمان و زيباييها، اي هماره با ما و ناپيدا، اي سوخته در فراغت عاشق و شيدا، اي مونس و همدم اوليا، اي خمار نگاهت راز هستي ها، اي طاووس خوش خرام بهشت اعلي، اي شراب عشقت، نوش جانها، اي خزينه علم و نهايت حلم، اي مسکن برکت و معدن حکمت، اي تمام محبت، اي گرد و غبار مقدمت توتياي چشم ما، اي شمع جهان افروز، بيا! اي شاهد عالم سوز بيا! اي کعبه اميد عيان شو. اي درخشش هستي بتاب! اي خورشيد جان و جهان جلوه گر شو!، اي فروغ فضليت بتاب! اي راز عظيم تجلي چهره بنماي، اي پاکترين خونها نثار عشقت، به پا خيز! اي دشت و دمن در انتظارت با دم عيسايي ات، زنده گردان! اي کشتي نجات، رهايي بخش و اي مرهم سينه ها درمان کن. اي عصمت بي کران فرياد کن! اي فريادرس بيدار کن! اي صاحب شمشير بران آغاز کن! اي ساحل پيروزي ظاهر شو! اي مشعل علم و عقل نور باران کن! اي قبله عشق آشکار شو! اي يوسف جمال، رخ از مشتاقان دريغ مدار! اي حامي قرآن و نداي عترت، بيا! اي رهبر و دلبر و دلبند، مهدي بيا! بيا و منتظران تشنه را درياب و عاشقان بي قرارت را آرامش جان باش. مهديا! مي خواهيم به قله کوه انسانيت برسيم، دستمان را بگير، مگر نه اينکه تو باقي مانده جود خدا و از تبار حسين و دودمان کريماني و احسان و دستگيري توست. ما به افق تابناک فروغ ازلي خيره مي شويم و به اميد آمدن روزهاي شادي و لحظه هاي نوراني، خود را از مهر تو سرمست مي سازيم و دست طلب و ادب به دامان تو در مي آويزيم و به تولاي تو چنگ مي زنيم. ما همچو گدايان سر راهت مي نشينيم تا با طلعت رشيده خويش، بر زمين و زمان عطر ولايت بپاشي و ما در فضاي عطرآگين کرامت تو، جان تازه بگيريم و نماز شکر را به امامت تو برپا کنيم و در برابر رب کعبه خاضع شويم و ويراني ظلم و آزادي انسان را جشن بگيريم و سرود حمد را با آهنگ عشق دمساز کنيم و بدين گونه نشان خواهيم داد که پيرو خط سرخ شهادتيم و تو مظهر قهاريت و جباريت خدايي و انتقامخواه خون حسين و رهروان عاشورايي. پس بر کافران بتاز و با آنان بستيز و ارکان ستم را ويران ساز و وعده الهي را تحقق بخش که فرمود: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين. اراده کرديم بر آنان که در روي زمين ضعيف شمرده شدند، منت گذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم. @irib_irc_ir
۶:۵۳
تشابه حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه و پیامبران
زندگی حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه شباهتهای بسیاری با پیامبران الهی دارد. برخی از این شباهتها شنیدنی است:
۱. خصوصیات ظاهری و اخلاقی حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه همچون پیامبر اسلام است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: مهدی فرزند من است. نام و کنیة او همچون نام و کنیة من است. او شبیهترین مردم به من از نظر ظاهری و اخلاق است.
۲. به ولادت حضرت یحیی و اسماعیل قبل از تولدشان بشارت دادند، به ولادت و ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز قبل از تولدشان مژده دادند.
۳. تولد حضرت ابراهیم و حضرت موسی از دشمنانی چون نمرود و فرعون مخفی ماند، تولد حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه نیز از دشمنان پنهان ماند.
۵. حضرت نوح علیهالسلام در کودکی به مقام نبوت رسید و امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز در این دوران به مقام امامت رسیدند.
۶. حضرت داود و حضرت سلیمان حکومتی کمنظیر داشتند، امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز حکومتی عدلگستر و بینظیر خواهند داشت.
۷. حضرت آدم خلیفة خدا در کلّ جهان بود، امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز خلیفة خدا در کل زمین هستند.
(برداشتهای تربیتی، صص ۴۵ ـ ۵۰)@irib_irc_ir
زندگی حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه شباهتهای بسیاری با پیامبران الهی دارد. برخی از این شباهتها شنیدنی است:
۱. خصوصیات ظاهری و اخلاقی حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه همچون پیامبر اسلام است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: مهدی فرزند من است. نام و کنیة او همچون نام و کنیة من است. او شبیهترین مردم به من از نظر ظاهری و اخلاق است.
۲. به ولادت حضرت یحیی و اسماعیل قبل از تولدشان بشارت دادند، به ولادت و ظهور امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز قبل از تولدشان مژده دادند.
۳. تولد حضرت ابراهیم و حضرت موسی از دشمنانی چون نمرود و فرعون مخفی ماند، تولد حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه نیز از دشمنان پنهان ماند.
۵. حضرت نوح علیهالسلام در کودکی به مقام نبوت رسید و امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز در این دوران به مقام امامت رسیدند.
۶. حضرت داود و حضرت سلیمان حکومتی کمنظیر داشتند، امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز حکومتی عدلگستر و بینظیر خواهند داشت.
۷. حضرت آدم خلیفة خدا در کلّ جهان بود، امام زمان عجلاللهتعالیفرجه نیز خلیفة خدا در کل زمین هستند.
(برداشتهای تربیتی، صص ۴۵ ـ ۵۰)@irib_irc_ir
۶:۵۴
۵:۱۷
قال الصادق(ع ):
بر الوالدین من حسن معرفة العبد بالله اذ لا عبادة اسرع بلوغا بصاحبها الی رضی الله من حرمة الوالدین المسلمین لوجه الله تعالی .
امام صادق(ع) فرمود : نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست. زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی رساند . ( بحار الانوار، ج 74، ص 77 ) .
@irib_irc_ir
بر الوالدین من حسن معرفة العبد بالله اذ لا عبادة اسرع بلوغا بصاحبها الی رضی الله من حرمة الوالدین المسلمین لوجه الله تعالی .
امام صادق(ع) فرمود : نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست. زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی رساند . ( بحار الانوار، ج 74، ص 77 ) .
@irib_irc_ir
۵:۱۸
نیکی به پدر و مادر سبب قبولی توبه
در روایت است که رسول خدا(ص) در مجلسی با اصحاب نشسته بودند. مردی وارد شد و به خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد:یا رسول الله من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم آیا توبه مرا هم خداوند قبول می کند؟
پیامبر اکرم(ص) فرمود: آری. آنگاه از وی پرسیدند:آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ عرض کرد مادرم رحلت کرده است ولی پدرم زنده است.
حضرت فرمودند: برو تا می توانی به پدرت نیکی کن و همین نیکی به پدر موجب پذیرش توبه تو به درگاه خداوند خواهد شد. آن مرد با خوشحالی از مجلس بیرون رفت. وقتی آن مرد دور شد رسول خدا(ص) آهسته به گونه ای که او نشنود و ناراحت نگردد به حاضران فرمود: ای کاش مادر او در قید حیات بود و به مادرش خدمت می کرد، زیرا با نیکی و خدمت کردن به مادر قبولی توبه اش نزدیک تر و زودتر انجام می گرفت. (بحارالانوار، ج74، ص82 )@irib_irc_ir
در روایت است که رسول خدا(ص) در مجلسی با اصحاب نشسته بودند. مردی وارد شد و به خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد:یا رسول الله من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم آیا توبه مرا هم خداوند قبول می کند؟
پیامبر اکرم(ص) فرمود: آری. آنگاه از وی پرسیدند:آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ عرض کرد مادرم رحلت کرده است ولی پدرم زنده است.
حضرت فرمودند: برو تا می توانی به پدرت نیکی کن و همین نیکی به پدر موجب پذیرش توبه تو به درگاه خداوند خواهد شد. آن مرد با خوشحالی از مجلس بیرون رفت. وقتی آن مرد دور شد رسول خدا(ص) آهسته به گونه ای که او نشنود و ناراحت نگردد به حاضران فرمود: ای کاش مادر او در قید حیات بود و به مادرش خدمت می کرد، زیرا با نیکی و خدمت کردن به مادر قبولی توبه اش نزدیک تر و زودتر انجام می گرفت. (بحارالانوار، ج74، ص82 )@irib_irc_ir
۵:۱۸
۴:۵۲
قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:اِنَّ اللهَ تَعالی لا یَقبَلُ عَمَلاً فیهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن رِیاءٍ
خداوند متعال عملی را که به اندازه ذره ای در آن ریا باشد قبول نمی کند. (میزان الحکمه، ش 6786)@irib_irc_ir
خداوند متعال عملی را که به اندازه ذره ای در آن ریا باشد قبول نمی کند. (میزان الحکمه، ش 6786)@irib_irc_ir
۴:۵۲
️ ریا آفت عمل
در هر یک از نظام های فکری اعتقادی ملاک خاصی برای ارزشگذاری اعمال و رفتار انسان ها ذکر می شود. در معارف اسلامی ارزش عمل با انگیزه انجام دهنده آن مشخص می شود. بر این اساس تاکید شده است در انجام کار، نیت و انگیزه الهی داشتن لحاظ شود، در غیر این صورت ثواب و پاداش بر آنها مترتب نخواهد شد.
از امام صادق(ع) روایت است در روز قیامت بنده ای را می آورند اهل نماز بوده است. او می گوید: پروردگارا من به خاطر تو نماز خواندم و ... خطاب می رسد: آری نماز خواندی ولی انگیزه تو در خواندن نماز این بود که مردم بگویند: فلانی چه خوب نماز می خواند ...
در روایتی دیگر آن حضرت می فرماید: هرکس در انجام کاری ریا کند در حقیقت آلوده به شرک شده است. و کسی که کاری را به این نیت که مردم ببننند و بدانند انجام دهد، پاداش آن را باید از مردم بخواهد و منتظر پاداش الهی نباشد. (میزان الحکمه، ش 6800 و 6804)@irib_irc_ir
در هر یک از نظام های فکری اعتقادی ملاک خاصی برای ارزشگذاری اعمال و رفتار انسان ها ذکر می شود. در معارف اسلامی ارزش عمل با انگیزه انجام دهنده آن مشخص می شود. بر این اساس تاکید شده است در انجام کار، نیت و انگیزه الهی داشتن لحاظ شود، در غیر این صورت ثواب و پاداش بر آنها مترتب نخواهد شد.
از امام صادق(ع) روایت است در روز قیامت بنده ای را می آورند اهل نماز بوده است. او می گوید: پروردگارا من به خاطر تو نماز خواندم و ... خطاب می رسد: آری نماز خواندی ولی انگیزه تو در خواندن نماز این بود که مردم بگویند: فلانی چه خوب نماز می خواند ...
در روایتی دیگر آن حضرت می فرماید: هرکس در انجام کاری ریا کند در حقیقت آلوده به شرک شده است. و کسی که کاری را به این نیت که مردم ببننند و بدانند انجام دهد، پاداش آن را باید از مردم بخواهد و منتظر پاداش الهی نباشد. (میزان الحکمه، ش 6800 و 6804)@irib_irc_ir
۴:۵۳
۴:۵۳
۴:۵۴