مردی در آینه قسمت سی و یکم
- چه اتفاقي افتاد؟ ... چرا اينطوري شدي؟ ... چند لحظه بهش نگاه كردم ...- دنبالم بيا ... بايد يه چيزي رو بهت نشون بدم ... با همون سر و صورت خيس از دستشويي زدم بيرون ... لويد هم دنبالم ... برگشتم تو همون اتاق شيشه اي ...- بشين رو صندلي ... هدست رو گذاشتم روي گوشش و همون فايل رو پخش كردم ... چشم هاش رو بست ... منتظر بودم واكنشش رو ببينم اما اون بدون هيچ واكنشي فقط چشم هاش رو بسته بود ... با توقف فايل ... چشم هاش رو باز كرد ... حالتش عجيب بود ... براي لحظاتي سكوت عميقي بين ما حاكم شد ... نفس عميقي كشيد ... انگار تازه به خودش اومده باشه ...- اين چي بود؟ ...-نمي دونم ... نوشته بود "چپتر اول" ... حالت اوبران هم عادي نبود ... اما نه مثل من ... چطور ممكن بود؟ ... ما هر دومون يك فايل رو گوش كرده بوديم ... از روي صندلي بلند شد ... - چه آرامش عجيبي داشت ... اين رو گفت و از در رفت بيرون ... و من هنوز متحير بودم ... ذهن جستجوگرم در برابر اتفاقي كه افتاده بود آرام نمي شد ... تمام بعد از ظهر بين هر دوي ما سكوت عجيبي حاكم بود ... هيچ كدوم طبيعي نبوديم ... من غرق سوال ... و اوبران ... كه قادر به خوندن ذهنش نبودم ... ميزمون رو به روي همديگه بود ... گاهي ز ري چشمي بهش نگاه مي كردم ... مشغول پيگيري هاي پرونده بود ... اما نه اون آدم قديمي ... حس و حالش به كندي داشت به حالت قبل برمي گشت ... حتي شب بهم پيشنهاد داد برم خونه شون ... به ندرت چنين حرفي مي زد ... با اين بهانه كه امشب تنهاست ... و كيسي به يه سفر چند روزه كاري رفته ... - بهتره بياي خونه ما ... هم من از تنهايي در ميام ... هم مطمئن ميشم كه فردا نخوام از كنار خيابون جمعیت كنم ... بهانه هاي خوبي بود اما ذهنم درگيرتر از اين بود كه آرام بشه ... از بچگي عشق من حل كردن معادلات و مساله هاي سخت رياضي بود ... ممكن بود حتي تا صبح براي حل يه مساله سخت وقت بگذارم ... اما تا زماني كه به جواب نمي رسيدم آرام نمي شدم ... حالا هم پرونده قتل كريس ... و هم اين اتفاق ... هر چند دلم مي خواست اون شب رو كنار لويد باشم تا رفتارش رو زير نظر بگيرم و ببينم چه بلايي سر اون اومد ... و با شرايط خودم مقايسه كنم ... اما مهمتر از هر چيزي، اول بايد مي فهميدم چي توي اون فايل صوتي بود .. . فايل ها رو ريختم روي گوشي خودم ... و اون شب زودتر از اداره پليس خارج شدم ... مقصدم خونه كريس تادئو بود ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
- چه اتفاقي افتاد؟ ... چرا اينطوري شدي؟ ... چند لحظه بهش نگاه كردم ...- دنبالم بيا ... بايد يه چيزي رو بهت نشون بدم ... با همون سر و صورت خيس از دستشويي زدم بيرون ... لويد هم دنبالم ... برگشتم تو همون اتاق شيشه اي ...- بشين رو صندلي ... هدست رو گذاشتم روي گوشش و همون فايل رو پخش كردم ... چشم هاش رو بست ... منتظر بودم واكنشش رو ببينم اما اون بدون هيچ واكنشي فقط چشم هاش رو بسته بود ... با توقف فايل ... چشم هاش رو باز كرد ... حالتش عجيب بود ... براي لحظاتي سكوت عميقي بين ما حاكم شد ... نفس عميقي كشيد ... انگار تازه به خودش اومده باشه ...- اين چي بود؟ ...-نمي دونم ... نوشته بود "چپتر اول" ... حالت اوبران هم عادي نبود ... اما نه مثل من ... چطور ممكن بود؟ ... ما هر دومون يك فايل رو گوش كرده بوديم ... از روي صندلي بلند شد ... - چه آرامش عجيبي داشت ... اين رو گفت و از در رفت بيرون ... و من هنوز متحير بودم ... ذهن جستجوگرم در برابر اتفاقي كه افتاده بود آرام نمي شد ... تمام بعد از ظهر بين هر دوي ما سكوت عجيبي حاكم بود ... هيچ كدوم طبيعي نبوديم ... من غرق سوال ... و اوبران ... كه قادر به خوندن ذهنش نبودم ... ميزمون رو به روي همديگه بود ... گاهي ز ري چشمي بهش نگاه مي كردم ... مشغول پيگيري هاي پرونده بود ... اما نه اون آدم قديمي ... حس و حالش به كندي داشت به حالت قبل برمي گشت ... حتي شب بهم پيشنهاد داد برم خونه شون ... به ندرت چنين حرفي مي زد ... با اين بهانه كه امشب تنهاست ... و كيسي به يه سفر چند روزه كاري رفته ... - بهتره بياي خونه ما ... هم من از تنهايي در ميام ... هم مطمئن ميشم كه فردا نخوام از كنار خيابون جمعیت كنم ... بهانه هاي خوبي بود اما ذهنم درگيرتر از اين بود كه آرام بشه ... از بچگي عشق من حل كردن معادلات و مساله هاي سخت رياضي بود ... ممكن بود حتي تا صبح براي حل يه مساله سخت وقت بگذارم ... اما تا زماني كه به جواب نمي رسيدم آرام نمي شدم ... حالا هم پرونده قتل كريس ... و هم اين اتفاق ... هر چند دلم مي خواست اون شب رو كنار لويد باشم تا رفتارش رو زير نظر بگيرم و ببينم چه بلايي سر اون اومد ... و با شرايط خودم مقايسه كنم ... اما مهمتر از هر چيزي، اول بايد مي فهميدم چي توي اون فايل صوتي بود .. . فايل ها رو ريختم روي گوشي خودم ... و اون شب زودتر از اداره پليس خارج شدم ... مقصدم خونه كريس تادئو بود ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
۵:۳۱
مردی در آینه قسمت سی و دوم
پدرش در رو باز كرد ... چقدر توي اين دو روز چهره اش خسته تر از قبل شده بود ... تا چشمش به من افتاد ... تعللي به خودش راه نداد ...- قاتل پسرم رو پيدا كرديد؟ ...حس بدي وجودم رو پر كرد ... برعكس ديدار اول كه اميد بيشتري براي پيدا كردن قاتل داشتم ... چطور مي تونستم در برابر اون چشم هاي منتظر ... بگم هنوز هيچ سرنخي پيدا نكرديم ... اون غرق اندوه در پي پيدا كردن پسرش بود ... و من در جستجوي پيدا كردن جواب سوال ديگه اي اونجا بودم ... براي لحظاتي واقعا از خودم خجالت كشيدم ...- خير آقاي تادئو ... هنوز پيداش نكرديم ... اما مي خواستم اگه ممكنه شما و همسرتون به چيزي گوش كنيد ... شايد در پيدا كردن قاتل به ما كمك كنه .. .انتظار و درد ... از توي در كنار رفت ...- بفرماييد داخل ... و رفت سمت راه پله ها ...- مارتا ... مارتا ... چند لحظه بيا پايين ... كارآگاه منديپ اينجاست ... چند دقيقه بعد ... همه مون توي اتاق نشيمن بوديم ... و من همون فايل رو دوباره پخش كردم ... چشم هاي پدرش پر از اشك شد ... و تمام صورت مادرش لرزيد ... آقاي تادئو محكم دست همسرش رو گرفت ... داشت بهش قوت قلب مي داد ... - من كه چيزي نمي دونم ... و نگاهش برگشت سمت مارتا ...- خانم تادئو شما چطور؟ ... اينها روي گوشي پسرتون بود ... هنوز چشم ها و صورتش مي لرزيد ... - اين اواخر دائم هندزفري توي گوشش بود و به چيزي گوش مي كرد ... يكي دو بار كه صداش بلندتر بود شبيه همين بود... اما هيچ وقت ازش نپرسيدم چيه ...سرش رو پا نيي انداخت ... و چند قطره اشك، خيلي آروم از كنار چشمش جاري شد ...- اي كاش پرسيده بودم ...آقاي تادئو دستش رو گذاشت روي شانه هاي همسرش ... و اون رو در آغوش گرفت ... با وجود غمي كه خودش تحمل مي كرد ... سعي در آرام كردن اون داشت ... و ديدن اين صحنه براي من بي نهايت دردناك بود ... چون تنها كسي بودم كه توي اون جمع مي دونست ... شايد اين سوال هرگز به جواب نرسه ... كه چه كسي و با چه انگيزه اي ... كريس تادئو رو به قتل رسونده ... بدون خداحافظي رفتم سمت در خروجي ... تحمل جو سنگين اون فضا برام سخت بود ... كه يهو خانم تادئو از پشت سر صدام كرد ...- كارآگاه ... واقعا اون فايل مي تونه به شما در پيدا كردن حقيقت كمك كنه؟ ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
پدرش در رو باز كرد ... چقدر توي اين دو روز چهره اش خسته تر از قبل شده بود ... تا چشمش به من افتاد ... تعللي به خودش راه نداد ...- قاتل پسرم رو پيدا كرديد؟ ...حس بدي وجودم رو پر كرد ... برعكس ديدار اول كه اميد بيشتري براي پيدا كردن قاتل داشتم ... چطور مي تونستم در برابر اون چشم هاي منتظر ... بگم هنوز هيچ سرنخي پيدا نكرديم ... اون غرق اندوه در پي پيدا كردن پسرش بود ... و من در جستجوي پيدا كردن جواب سوال ديگه اي اونجا بودم ... براي لحظاتي واقعا از خودم خجالت كشيدم ...- خير آقاي تادئو ... هنوز پيداش نكرديم ... اما مي خواستم اگه ممكنه شما و همسرتون به چيزي گوش كنيد ... شايد در پيدا كردن قاتل به ما كمك كنه .. .انتظار و درد ... از توي در كنار رفت ...- بفرماييد داخل ... و رفت سمت راه پله ها ...- مارتا ... مارتا ... چند لحظه بيا پايين ... كارآگاه منديپ اينجاست ... چند دقيقه بعد ... همه مون توي اتاق نشيمن بوديم ... و من همون فايل رو دوباره پخش كردم ... چشم هاي پدرش پر از اشك شد ... و تمام صورت مادرش لرزيد ... آقاي تادئو محكم دست همسرش رو گرفت ... داشت بهش قوت قلب مي داد ... - من كه چيزي نمي دونم ... و نگاهش برگشت سمت مارتا ...- خانم تادئو شما چطور؟ ... اينها روي گوشي پسرتون بود ... هنوز چشم ها و صورتش مي لرزيد ... - اين اواخر دائم هندزفري توي گوشش بود و به چيزي گوش مي كرد ... يكي دو بار كه صداش بلندتر بود شبيه همين بود... اما هيچ وقت ازش نپرسيدم چيه ...سرش رو پا نيي انداخت ... و چند قطره اشك، خيلي آروم از كنار چشمش جاري شد ...- اي كاش پرسيده بودم ...آقاي تادئو دستش رو گذاشت روي شانه هاي همسرش ... و اون رو در آغوش گرفت ... با وجود غمي كه خودش تحمل مي كرد ... سعي در آرام كردن اون داشت ... و ديدن اين صحنه براي من بي نهايت دردناك بود ... چون تنها كسي بودم كه توي اون جمع مي دونست ... شايد اين سوال هرگز به جواب نرسه ... كه چه كسي و با چه انگيزه اي ... كريس تادئو رو به قتل رسونده ... بدون خداحافظي رفتم سمت در خروجي ... تحمل جو سنگين اون فضا برام سخت بود ... كه يهو خانم تادئو از پشت سر صدام كرد ...- كارآگاه ... واقعا اون فايل مي تونه به شما در پيدا كردن حقيقت كمك كنه؟ ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
۱۷:۱۷
مردی در آینه قسمت سی و سوم
برگشتم سمت در ...- هيچ چيز مشخص نيست خانم تادئو ... نگاه ي ام دوارش ي ما وس شد ...- فكر مي كنم اونها رو از آقاي ساندرز گرفته باشه ... دقيق چيزي يادم نمياد ولي شايد جواب سوال تون رو پيش اون پيدا كنيد .. چشم هاش مصمم تر از آدمي بود كه از روي حدس و گمان... اون حرف رو بزنه ... شايد نمي دونست اون فايل چيه ... اما شك نداشتم كه مطمئن بود جواب سوالم پيش دنيل ساندرزه ...
در ماشين رو بستم اما قبل از اينكه فرصت استارت زدن پيدا كنم ... يه نفر چند ضربه به شيشه زد ... آقاي تادئو بود ... يش شه رو كه كشيدن پايين، موبايلش رو از جيبش در آورد ... - كارآگاه ... ميشه اون فايل ها رو براي منم بريزيد؟ ... مي خوام چيزهايي كه پسرم بهشون گوش مي كرده رو، منم داشته باشم ...
دستش رو گذاشت روي در ماشين ... حس كردم پاهاش به سختي نگهش داشته ... - سوار شيد آقاي تادئو ... هوا يكم سرد شده ... نشست توي ماشين ... كمي هم از پسرش حرف زد ... وقتي از تغييراتش مي گفت ... چشم هاش برق مي زد ... چقدر اميد و آرزو توي چهره خسته اون بود ...هنوز ديروقت نبود ... هنوز براي اينكه برم سراغ ساندرز و زنگ خونه اش رو به صدا در بيارم دير نشده بود ... اما حالم خيلي بد بود ... وقتي به پدر و مادرش فكر مي كردم و چهره و حالت اونها جلوي چشمم مي اومد ... با همه وجود دلم مي خواست جوابي پيدا كنم ... جوابي كه توي اون مجبور نباشم به اونها، چيز دردناك تر و وحشتاك تري رو بگم ... جوابي كه درد اونها رو چند برابر نكنه ...
به اوبران قول داده بودم ... فردا مجبور نباشه من رو از كنار خيابون جمع كنه ... به جاي بار ... جلوي يه سوپرماركت ايستادم ... توي خونه خوردن شايد حس تنهايي رو چند برابر مي كرد اما حداقل مطمئن بودم ... صبح چشمم رو توي جوب يا كنار سطل هاي آشغال باز نمي كنم ...يه بطري برداشتم ... گذاشتم روي پيشخوان مغازه ... دستم رو بردم سمت كيفم تا كارتم رو در بيارم ... سنگين شده بود ... انگشت هام قدرت بيرون كشيدن اون كارت سبك رو نداشت ... چند لحظه به كارت و بطري اسكاچ خيره شدم ... - حالتون خوبه آقا؟ ... نگاهم ناخودآگاه برگشت بالا ...- بله خوبم ... از خريد منصرف شدم ... و از در مغازه زدم بيرون ... كنار ماشين ايستادم و به انگشت هام خيره شدم ...- چه بلايي سر شماها اومده؟ ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
برگشتم سمت در ...- هيچ چيز مشخص نيست خانم تادئو ... نگاه ي ام دوارش ي ما وس شد ...- فكر مي كنم اونها رو از آقاي ساندرز گرفته باشه ... دقيق چيزي يادم نمياد ولي شايد جواب سوال تون رو پيش اون پيدا كنيد .. چشم هاش مصمم تر از آدمي بود كه از روي حدس و گمان... اون حرف رو بزنه ... شايد نمي دونست اون فايل چيه ... اما شك نداشتم كه مطمئن بود جواب سوالم پيش دنيل ساندرزه ...
در ماشين رو بستم اما قبل از اينكه فرصت استارت زدن پيدا كنم ... يه نفر چند ضربه به شيشه زد ... آقاي تادئو بود ... يش شه رو كه كشيدن پايين، موبايلش رو از جيبش در آورد ... - كارآگاه ... ميشه اون فايل ها رو براي منم بريزيد؟ ... مي خوام چيزهايي كه پسرم بهشون گوش مي كرده رو، منم داشته باشم ...
دستش رو گذاشت روي در ماشين ... حس كردم پاهاش به سختي نگهش داشته ... - سوار شيد آقاي تادئو ... هوا يكم سرد شده ... نشست توي ماشين ... كمي هم از پسرش حرف زد ... وقتي از تغييراتش مي گفت ... چشم هاش برق مي زد ... چقدر اميد و آرزو توي چهره خسته اون بود ...هنوز ديروقت نبود ... هنوز براي اينكه برم سراغ ساندرز و زنگ خونه اش رو به صدا در بيارم دير نشده بود ... اما حالم خيلي بد بود ... وقتي به پدر و مادرش فكر مي كردم و چهره و حالت اونها جلوي چشمم مي اومد ... با همه وجود دلم مي خواست جوابي پيدا كنم ... جوابي كه توي اون مجبور نباشم به اونها، چيز دردناك تر و وحشتاك تري رو بگم ... جوابي كه درد اونها رو چند برابر نكنه ...
به اوبران قول داده بودم ... فردا مجبور نباشه من رو از كنار خيابون جمع كنه ... به جاي بار ... جلوي يه سوپرماركت ايستادم ... توي خونه خوردن شايد حس تنهايي رو چند برابر مي كرد اما حداقل مطمئن بودم ... صبح چشمم رو توي جوب يا كنار سطل هاي آشغال باز نمي كنم ...يه بطري برداشتم ... گذاشتم روي پيشخوان مغازه ... دستم رو بردم سمت كيفم تا كارتم رو در بيارم ... سنگين شده بود ... انگشت هام قدرت بيرون كشيدن اون كارت سبك رو نداشت ... چند لحظه به كارت و بطري اسكاچ خيره شدم ... - حالتون خوبه آقا؟ ... نگاهم ناخودآگاه برگشت بالا ...- بله خوبم ... از خريد منصرف شدم ... و از در مغازه زدم بيرون ... كنار ماشين ايستادم و به انگشت هام خيره شدم ...- چه بلايي سر شماها اومده؟ ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
۱۷:۱۷
مردی در آینه قسمت سی و چهارم
سوار ماشين ... به خودم كه اومدم جلوي در آپارتمان دنيل ساندرز بودم ... با زنگ دوم در رو باز كرد ...- خواب بوديد؟ جا خورده بود ... لبخندي زد ...- نه كارآگاه ... بفرماييد تو ...دختر 4 5 ،ساله اي ... واقعا زيبا و دوست داشتني ... با فاصله از ما ايستاده بود ... رفت سمتش و دستي روي سرش كشيد ... - برو به مامان بگو مهمون داريم ... - چندان وقتتون رو نمي گيرم ... بعد از پرسيدن چند سوال اينجا رو ترك مي كنم ... چند قدم بعد ... راهروي ورودي تمام شد ... مادرش روي ويلچر نشسته بود ... بافتني مي بافت و تلوزيون نگاه مي كرد ... از ديدن مادرش اونجا، خيلي جا خوردم ... تصويري بود كه به ندرت مي تونستي شاهدش باشي ... زمينگيرتر از اين به نظر مي رسيد كه بتونه به پسرش اجاره بده ... - منزل شيكي داريد ... مادرتون هم با شما و همسرتون زندگي مي كنه؟ ...
با لبخند با محبتي به مادرش نگاه كرد ... و دوباره سرش برگشت سمت من ... - كار پرونده به كجا رسيد؟ ... موفق شديد ردي از قاتل پيدا كنيد؟...
دستم رو كردم توي جيبم و گوشي موبايلم رو در آوردم ...- در واقع براي چيز ديگه اي اينجام ... مي خواستم ببينم مي تونيد اين فايل رو شناسايي كنيد و بهم بگيد چيه؟ ...
و فايل صوتي رو اجرا كردم ... لبخند عميقي صورتش رو پر كرد ... لبخندي كه ناگهان روي چهره اش خشك شد ... و در هم فرو رفت ... - فكر مي كنيد اين به مرگ كريس مربوطه؟ ... تغيير ناگهاني حالتش، تعجب عميقم رو برانگيخت . ..- هنوز نمي تونم در اين مورد با قاطعيت حرف بزنم ...
با همون حالت گرفته روي دسته مبل نشست ... و چشمان كنجكاو من، همچنان در انتظار پاسخ اين سوال بود ... لبخند دردناكي چهره اش رو پر كرد ... لبخندي كه سعي داشت اون تبسم زيباي اول رو زنده كنه ...- چيزي كه شنيديد ... آيات اول قرآنه ... سوره حمد ... آيات ستايش خدا ... حمد و ستايش از آنِ خداوندي است كه پرورش دهنده مردم عالم است ... چپترها به مفهوم بخش يا قسمت نيست ... هر كدوم از اون چپترها يكي از سوره هاي قرآنه ...
چهره من غرق در تحير بود ... تحيري كه اون به معناي ديگه اي برداشت كرد ... - قرآن كتاب الهي آخرين فرستاده و پيامبر خدا ... حضرت محمده ... كتابي كه براي هدايت انسان ها به سمت درستي و كمال نازل شده ...
ناخودآگاه هي قدم برگشتم عقب ... - اسم قرآن رو شنيده بودم ... اما ... اين يعني؟ ... تو ... يك ...و همزمان گفتیم ... - مسلمان ...- عربي ...؟ ..
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
سوار ماشين ... به خودم كه اومدم جلوي در آپارتمان دنيل ساندرز بودم ... با زنگ دوم در رو باز كرد ...- خواب بوديد؟ جا خورده بود ... لبخندي زد ...- نه كارآگاه ... بفرماييد تو ...دختر 4 5 ،ساله اي ... واقعا زيبا و دوست داشتني ... با فاصله از ما ايستاده بود ... رفت سمتش و دستي روي سرش كشيد ... - برو به مامان بگو مهمون داريم ... - چندان وقتتون رو نمي گيرم ... بعد از پرسيدن چند سوال اينجا رو ترك مي كنم ... چند قدم بعد ... راهروي ورودي تمام شد ... مادرش روي ويلچر نشسته بود ... بافتني مي بافت و تلوزيون نگاه مي كرد ... از ديدن مادرش اونجا، خيلي جا خوردم ... تصويري بود كه به ندرت مي تونستي شاهدش باشي ... زمينگيرتر از اين به نظر مي رسيد كه بتونه به پسرش اجاره بده ... - منزل شيكي داريد ... مادرتون هم با شما و همسرتون زندگي مي كنه؟ ...
با لبخند با محبتي به مادرش نگاه كرد ... و دوباره سرش برگشت سمت من ... - كار پرونده به كجا رسيد؟ ... موفق شديد ردي از قاتل پيدا كنيد؟...
دستم رو كردم توي جيبم و گوشي موبايلم رو در آوردم ...- در واقع براي چيز ديگه اي اينجام ... مي خواستم ببينم مي تونيد اين فايل رو شناسايي كنيد و بهم بگيد چيه؟ ...
و فايل صوتي رو اجرا كردم ... لبخند عميقي صورتش رو پر كرد ... لبخندي كه ناگهان روي چهره اش خشك شد ... و در هم فرو رفت ... - فكر مي كنيد اين به مرگ كريس مربوطه؟ ... تغيير ناگهاني حالتش، تعجب عميقم رو برانگيخت . ..- هنوز نمي تونم در اين مورد با قاطعيت حرف بزنم ...
با همون حالت گرفته روي دسته مبل نشست ... و چشمان كنجكاو من، همچنان در انتظار پاسخ اين سوال بود ... لبخند دردناكي چهره اش رو پر كرد ... لبخندي كه سعي داشت اون تبسم زيباي اول رو زنده كنه ...- چيزي كه شنيديد ... آيات اول قرآنه ... سوره حمد ... آيات ستايش خدا ... حمد و ستايش از آنِ خداوندي است كه پرورش دهنده مردم عالم است ... چپترها به مفهوم بخش يا قسمت نيست ... هر كدوم از اون چپترها يكي از سوره هاي قرآنه ...
چهره من غرق در تحير بود ... تحيري كه اون به معناي ديگه اي برداشت كرد ... - قرآن كتاب الهي آخرين فرستاده و پيامبر خدا ... حضرت محمده ... كتابي كه براي هدايت انسان ها به سمت درستي و كمال نازل شده ...
ناخودآگاه هي قدم برگشتم عقب ... - اسم قرآن رو شنيده بودم ... اما ... اين يعني؟ ... تو ... يك ...و همزمان گفتیم ... - مسلمان ...- عربي ...؟ ..
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
۱۳:۳۱
مردی در آینه قسمت سی و پنجم
با شنيدن سوال من، ناخودآگاه و با صداي بلند خنديد ... - كارآگاه ... تنها عرب ها كه مسلمان نيستن ... انسان هاي زيادي در گوشه و كنار اين دنيا ... با نژادها ... شكل ها ... و زبان هاي مختلف ... مسلمان هستند .. از جا بلند شد و رفت سمت آشپزخانه ...- چاي يا قهوه؟ ... - هيچ كدوم ... جرات نمي كردم توي اون خونه چيزي بخورم ... اما مي ترسيدم برخورد اشتباهي ازم سر بزنه ... و اون بهم مشكوك بشه كه همه چيز رو در موردش فهميدم ... يه مواد فروش مسلمان ... شايد بهتر بود بگم يه تروريست ... حتما تروريست و خرابكار بودن به مفهوم گذاشتن يك بمب يا حملات انتحاري نيست ... مي تونست اشكال مختلفي داشته باشه ... وقتي بعد از شني ي دن ك لي فا صوتي ساده به اون حال و روز افتاده بودم ... اگر چيزي به خوردم مي داد ... ممكن بود چه بلايي به سرم بياد؟ ... كي بهتر از اون مي تونست پشت تمام اين ماجراها باشه ... و به يه قاتل حرفه اي دسترسي داشته باشه؟... شايد اصلا مدير دبيرستان هم براي اون كار مي كرد ... همين طور كه پشت پيشخوان آشپزخانه ايستاده بود ... خيلي آروم، اسلحه ام رو سر كمرم چك كردم ... آماده بودم كه هر لحظه باهاش درگير بشم ...در همين حين، دخترش از پشت سر به ما نزديك شد ... و خودش رو از صندلي كنار پيشخوان بالا كشيد ...- من تشنه ام ...با محبت بهش نگاه كرد و براش آب ريخت ... - چند لحظه صبر كن يكم گرم تر بشه ... خيلي سرده ... ليوان رو برداشت و دويد سمت مادربزرگش ... زير چشمي مراقب همه جا بودم ... علي الخصوص دختر ساندرز ... دلم نمي خواست جلوي يه بچه با پدرش درگير بشم و روش اسلحه بكشم ... - مي تونم بپرسم چه چيزي باعث شد ... اين فكر براتون ايجاد بشه كه قتل كريس ... با مسلمان بودنش در ارتباطه؟ ... با شنيدن اين جمله شوك جديدي بهم وارد شد ... به حدي درگير شرايط بودم كه اصلا حواسم نبود ... بودن اون فايل ها توي گوشي كريس ... مي تونست به مفهوم تغيير مذهب يك نوجوان 16 ساله باشه ... تا اون لحظه داشتم به اين فكر مي كردم شايد كريس متوجه هويت اونها شده بوده ... و همين دليل مرگش باشه ...اما اين سوال، من رو به خودم آورد ... و دروازه جديدي رو مقابلم باز كرد ... حملات تروريستي ... شايد كريس حاضر به انجام چنين اقداماتي نشده و براي همين اون رو كشتن ... يا شايد ديگه براشون يه مهره سوخته بوده ... مسلمان ... مواد فروش ... افغانستان .. القاعده ... يعني من وسط برنامه هاي يه گروه تروريستي قرار گرفته بودم؟ ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
با شنيدن سوال من، ناخودآگاه و با صداي بلند خنديد ... - كارآگاه ... تنها عرب ها كه مسلمان نيستن ... انسان هاي زيادي در گوشه و كنار اين دنيا ... با نژادها ... شكل ها ... و زبان هاي مختلف ... مسلمان هستند .. از جا بلند شد و رفت سمت آشپزخانه ...- چاي يا قهوه؟ ... - هيچ كدوم ... جرات نمي كردم توي اون خونه چيزي بخورم ... اما مي ترسيدم برخورد اشتباهي ازم سر بزنه ... و اون بهم مشكوك بشه كه همه چيز رو در موردش فهميدم ... يه مواد فروش مسلمان ... شايد بهتر بود بگم يه تروريست ... حتما تروريست و خرابكار بودن به مفهوم گذاشتن يك بمب يا حملات انتحاري نيست ... مي تونست اشكال مختلفي داشته باشه ... وقتي بعد از شني ي دن ك لي فا صوتي ساده به اون حال و روز افتاده بودم ... اگر چيزي به خوردم مي داد ... ممكن بود چه بلايي به سرم بياد؟ ... كي بهتر از اون مي تونست پشت تمام اين ماجراها باشه ... و به يه قاتل حرفه اي دسترسي داشته باشه؟... شايد اصلا مدير دبيرستان هم براي اون كار مي كرد ... همين طور كه پشت پيشخوان آشپزخانه ايستاده بود ... خيلي آروم، اسلحه ام رو سر كمرم چك كردم ... آماده بودم كه هر لحظه باهاش درگير بشم ...در همين حين، دخترش از پشت سر به ما نزديك شد ... و خودش رو از صندلي كنار پيشخوان بالا كشيد ...- من تشنه ام ...با محبت بهش نگاه كرد و براش آب ريخت ... - چند لحظه صبر كن يكم گرم تر بشه ... خيلي سرده ... ليوان رو برداشت و دويد سمت مادربزرگش ... زير چشمي مراقب همه جا بودم ... علي الخصوص دختر ساندرز ... دلم نمي خواست جلوي يه بچه با پدرش درگير بشم و روش اسلحه بكشم ... - مي تونم بپرسم چه چيزي باعث شد ... اين فكر براتون ايجاد بشه كه قتل كريس ... با مسلمان بودنش در ارتباطه؟ ... با شنيدن اين جمله شوك جديدي بهم وارد شد ... به حدي درگير شرايط بودم كه اصلا حواسم نبود ... بودن اون فايل ها توي گوشي كريس ... مي تونست به مفهوم تغيير مذهب يك نوجوان 16 ساله باشه ... تا اون لحظه داشتم به اين فكر مي كردم شايد كريس متوجه هويت اونها شده بوده ... و همين دليل مرگش باشه ...اما اين سوال، من رو به خودم آورد ... و دروازه جديدي رو مقابلم باز كرد ... حملات تروريستي ... شايد كريس حاضر به انجام چنين اقداماتي نشده و براي همين اون رو كشتن ... يا شايد ديگه براشون يه مهره سوخته بوده ... مسلمان ... مواد فروش ... افغانستان .. القاعده ... يعني من وسط برنامه هاي يه گروه تروريستي قرار گرفته بودم؟ ...
نویسنده شهید سید طاها ایمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://chat.whatsapp.com/GVVQtmpxbT78Crck2nESrO
۱۳:۳۱
#دوره_آموزشی_کنشگری_توییتر
۱۵:۱۲
هسته بین الملل ناحیه بسیج دانشجویی استان بوشهر
دوره مشترک هستههای بین الملل کشور با همکاری مجموعه اتان(شبکه باز کنشگران توییتری): #دوره_آموزشی_کنشگری_توییتر
دوره مذکور به صورت غیر متمرکز و توسط هر استان به صورت جداگانه اجرا خواهد شد.
سرفصلهای دوره:
نصب نرمافزار توییتر بر روی تلفن همراه
ساخت حساب کاربری
آشنایی اولیه با محیط نرمافزار
آشنایی با برخی جزئیات محیط توییتر
تنظیمات اصلی حساب و آیدی
ترندینگ هشتگها و نکات مربوط به آنها
جستجو در توییتر
کمپینسازی و گفتمانسازی
افزایش فالور
ارائه جزوات آموزشی متعدد
در کمتر از ۸ ساعت از ابتدای نصب نرمافزار با آموزش کوتاه و پربازده به ۱۰۰ دنبال کننده توییتری برسید.
لینک ثبتنام:
Lk5.ir
هزینه ثبتنام:
اپلیکیشن: ۶ هزارتومان
سایت با قابلیت دانلود فیلمهای آموزشی: ۲۳ هزار تومان #دوره_آموزشی_کنشگری_توییتر
۱۵:۱۲
.
۱۱:۱۱
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#اطلاعیه_شماره_1
#دوره_آموزش_توییتر
تذکر: مطالعه با دقت کلیه اطلاعیه های دوره برای همه شرکت کنندگان الزامیست.
این اطلاعیهها در حوزه آموزش مقدماتی و عملیات تمرینی در کانال فعالین توییتری بینالملل و در حوزه ارزیابی، تیمسازی، تداوم آموزشها و عملیاتها در کانال هستههای بین الملل استانی و تحت نظر مسئولان خواهر و برادر هسته بینالملل استان منتشر خواهد شد و تصمیم بر آن است تا نفرات برتر هر استان از طریق هسته بینالملل همان استان مصاحبه حضوری و جذب تشکیلاتی شوند.
بنابراین عضویت در یکی از کانالهای بله، ایتا یا تلگرام هستههای بینالملل استانی و همچنین عضویت در یکی از کانالهای بله، ایتا یا تلگرام فعالین توییتری بینالملل و دنبال کردن پیامها برای تمام اعضای دوره الزامیست.
لینک کانالهای فعالین توییتری بینالملل در انتهای همین پیام موجود است.
لینک عضویت در کانالهای هستههای بینالملل استانی نیز در پیامی جداگانه ارسال خواهد شد تا در یکی از شبکههای اجتماعی استان خویش عضو شوید.
از آنجا که برگزار کنندگان دوره تمایلی به برگردن داشتن دیون اخروی ندارند، تمامی افرادی که پس از دوره شکایتی از دوره داشته باشند و شرعا از محتواهای ارائه شده راضی نباشند، میتوانند در تاریخ 20 دیماه به آیدی @husseinis در پیامرسانهای بله، ایتا و تلگرام پیام داده و عودت وجه پرداختی خویش را درخواست نمایند.
مطالعه و تعهد به ملاحظات شرعی و اخلاقی مندرج در صفحه lk5.ir برای همه شرکت کنندگان الزامیست و بدیهی است شرکت در دوره و آشنایی و استفاده از ابزارهای عبور از فیلترینگ اگر باعث کوچترین لغزشی، نه صرفاً در عمل بلکه حتی در قلب هر یک از شرکت کنندگان شود، نه تنها شرعاً ادامه این مسیر برای وی جایز نیست، بلکه اساسا در خلاف مسیر نزدیکی و قرب به خدا و حضرت ولی عصر ارواحنا فداه خواهد بود و مسئولیت این غفلت، تخلف و بیتوجهی بر عده شخص فراگیر است.
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
#دوره_آموزش_توییتر
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۱۱:۱۱
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۱۱:۱۱
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#اطلاعیه_شماره_2
#دوره_آموزش_توییتر
دریافت محتوای دوره توییتر و نکات مربوطه
قابل توجه شرکت کنندگان دوره آموزش کنشگری در توییتر
همه افرادی که پیشتر فرم ثبت نام در دوره آموزش توییتر به نشانی lk5.ir را تکمیل کردهاند از هم اکنون میتوانند با یکی از روشهای زیر به محتوای دوره دسترسی داشته باشند.
در صورتی که تا کنون فرم مذکور را تکمیل نکردهاید، ابتدا با مراجعه به نشانی lk5.ir در دوره ثبت نام کرده و سپس محتوای دوره را با یکی از روش های زیر دریافت نمایید.
️ روشهایی دریافت محتوای دوره توییتر:
نصب اپلیکیشن آموزش توییتر در تلفن همراه.ابتدا این اپلیکیشن را از این نشانی http://Lk3.ir/app دریافت کرده و پس از نصب و ایجاد حساب کاربری در آن به بخش «محتواهای آموزش» مراجعه کنید. در این بخش علاوه بر جزوات رایگان با پرداخت ۵۱۰۰ تومان میتوانید فیلمهای آموزشی مربوطه را مشاهده نمایید.
مراجعه به نشانی https://mroshd.ir/product/twitter-packشما میتوانید با مراجعه به نشانی فوق پکیج آموزش توییتر را به صورت مستقیم و بدون نیاز به نصب اپلیکیشن با هزینه ۲۳۰۰۰ تومان دریافت نمایید.
️ کدام روش دریافت محتوا بهتر است؟
استفاده از روش
از چند جهت اولویت دارد. اولا هزینه کمتری برای مشاهده فیلمها پرداخت میکنید، ثانیا امکان دریافت آموزشهای جدید و اخبار و اطلاعیههای به روز در خصوص توییتر را در اپلیکیشن خواهید داشت و ثالثا ارتباط شما از طریق اعلانها(نوتیفیکیشنها) و به روزرسانیهای احتمالی اپلیکیشن با شبکه فعالان توییتری حفظ خواهد شد.
لازم به ذکر است که در روش
فیلمهای آموزشی میتوانند به صورت آنلاین و بدون دانلود مشاهده شوند و یا در صورت تمایل دانلود شده و سپس مشاهده گردند. این فیلمها، پس از دانلود، تنها از داخل اپلیکیشن قابل مشاهده خواهد بود.همچنین برای تامین هزینههای اپلیکیشن گاهی اوقات و به ندرت، تبلیغات تجاری نیز به کاربران نمایش داده میشود.
اما افرادی که در نصب اپلیکیشن با مشکل مواجه میشوند میتوانند از روش
استفاده نمایند. در این روش کاربران محتوای آموزشی را به طور مستقیم دریافت کرده و در هر دستگاهی میتوانند(صرقاً برای استفاده شخص خودشان) مورد استفاده قرار دهند. به همین دلیل هزینه این روش بیشتر از روش اول است.
لازم به ذکر است که در صورت استفاده از روش
تداوم ارتباط با شبکه فعالان توییتری و دریافت محتواهای به روز بعدی به صورت کامل میسر نخواهد شد.
لازم به ذکر است: توصیه میشود از ذخیره پول در حساب کاربری سایت یا کیف پول اپلیکیشن خودداری نمایید و حتیالامکان از روشهای پرداخت مستقیم استفاده نمایید. در صورتی که حساب کاربری سایت یا کیف پول اپلیکیشن خویش را شارژ نمایید، عودت وجه آن دشوار خواهد بود و تعهدی در این خصوص برای برگزار کنندگان وجود نخواهد داشت.
️ مهلت مشاهده فیلمهای دوره تا چه زمانی است؟
با توجه با آنکه اولین آزمون عملیاتی در روز جمعه ۱۰ دیماه ساعت ۲۰ برگزار میشود، لازم است شرکتکنندگان تا پیش از این تاریخ کلیه فیلمهای آموزشی را به دقت مشاهده کرده و یک حساب توییتری با حداقل ۱۰۰ دنبال کننده ایجاد کرده باشند.
توصیه میشود در عملیاتهای تمرینی از اکانت اصلی و نام و تصویر اصلی خویش استفاده ننمایید چون ممکن است توسط توییتر حساب شما تعلیق شود، لذا استفاده از اکانت فرعی برای عملیاتها و تمرینها در کنار اکانت اصلی و همیشگی شما، ایده بهتری است.
شرکت کنندگان موظفند در طول مهلت گفته شده فیلمهای دوره را مشاهده نمایند، در صورتی که به دلیل مشکلات مختلف در پشتیبانی، یا به روزرسانی یا... در سایت یا اپلیکیشن، #پس_از_پایان_زمان_دوره حساب ثبت نامی شما یا قابلیت دسترسی یا مشاهده یا دانلود فیلمها متوقف شود، مسئولیت این موضوع برعهده شخص شرکت کننده است.
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
#دوره_آموزش_توییتر
قابل توجه شرکت کنندگان دوره آموزش کنشگری در توییتر
در صورتی که تا کنون فرم مذکور را تکمیل نکردهاید، ابتدا با مراجعه به نشانی lk5.ir در دوره ثبت نام کرده و سپس محتوای دوره را با یکی از روش های زیر دریافت نمایید.
لازم به ذکر است که در روش
لازم به ذکر است که در صورت استفاده از روش
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۱۱:۱۱
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#اطلاعیه_شماره_3
#دوره_آموزش_توییتر
️ ارزیابی پایانی دوره چگونه خواهد بود؟
ارزیابی پایانی در قالب دو عملیات توییتری در روز های ۱۰ دی و ۱۳ دی صورت میگیرد که جزییات آن در اطلاعیه های بعدی در همین کانال منتشر خواهد شد.
️ مشکلات و سوالات:
شما میتوانید مشکلات و سؤالات خویش را با آیدی @husseinis در پیامرسانهای بله، ایتا و تلگرام در میان بگذارید.
با توجه به جمعیت نزدیک به هزار نفری شرکت کنندگان در دوره، اکیدا خواهشمند است صرفا موارد ضروری را طرح نموده و از سوالات غیر ضروری خودداری نمایید.
پاسخ به پرسشهای شما ممکن است کمی به طول بینجامد.
مشاوره تلفنی و مجازی در خصوص چرایی عدم نصب توییتر بر روی یک تلفن همراه، چرایی تعلیق یک اکانت یا ... از راه دور بسیار دشوار است، لذا پاسخگویی به مشکلات فنی فراگیران عملاً میسر نخواهد بود و جزء تعهدات مجریان دوره نیست، لذا در این خصوص سوال نفرمایید.
اگر اپلیکیشن روی تلفن همراه شما درست کار نمیکند ممکن است متأثر از دلایل مختلفی همچون سرعت اینترنت، نسخه اندروید، مدل تلفن همراه و برند آن و یا نوع کدنویسی نرم افزار آموزشی باشد، از آنجا فهم این موضوع دشوار است، لذا توصیه میشود اگر در کار با اپلیکیشن یا نصب آن یا ورود و ثبت نام به آن در تلفن همراه خویش دچار مشکلی شدید، نرم افزار موبایلی را رها کرده و از طریق وبسایت دوره را پیگیری نمایید و در راستای برطرف کردن مشکلات برای دوره های بعدی، لطفا اگر برای شما ممکن بود، ما را یاری نموده و مشکل خویش با اپلیکیشن را دقیقا شرح داده و فیلمی از آن تهیه کنید(مثلا با یک تلفن همراه دیگر از صفحه خویش فیلم بگیرید) و شرح مشکل، فیلم، همراه برند تلفن همراه خویش، مدل آن و نسخه اندروید آن را به همان آی دی اعلام شده در بالا ارسال نمایید تا مشکل را بررسی نماییم.
پس از نصب اپلیکیشن در بخش حساب کاربری و از پایین صفحه دکمه ارتقا را زده و استان خویش را انتخاب نمایید و رایگان پلن خویش را ارتقا دهید.
تمامی امکانات اولیه و لازم برای این دوره در اپلیکیشن آن تعبیه شدهاند، اما برخی امکانات اضافهتر نیز به مرورد در اپلیکیشن تکمیل خواهند شد.
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
#دوره_آموزش_توییتر
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۱۱:۱۱
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#نحن_ابومهدي
#الوفاء_للقادة_الشهداء
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۱۳:۳۳
.
۱۸:۱۹
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۱۸:۲۰
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#اطلاعیه_شماره_5
#دوره_آموزش_توییتر
️ #اطلاعیه_شماره_1_دومین_آزمون_دوره
ساعت 20 إلی 23 دوشنبه شب، سیزدهم دیماه 1400 دومین و مهمترین آزمون فراگیران دوره آموزشی توییتر برگزار خواهد شد.در این رابطه، طی اطلاعیههایی جزئیات آن اعلام خواهد شد و همه فراگیران دوره موظف به حضور در آن هستند.
چرا ارزیابی و آزمون مهم است؟
همه نفراتی که مطابق ارزیابیها موفق از دوره خارج شوند، #مدرک گذراندن دوره دریافت خواهند کرد که ممکن است سطح کیفی کنشگری ایشان در مدرک مذکور ذکر شود.
نفرات برتر ممکن است پس از مصاحبه استانی در تیم فضای مجازی هسته بینالملل خویش عضو شوند.
برخی از نفرات برتر دوره جهت همکاری به عنوان #کارشناس_فضای_مجازی به برخی موسسات یا نهادها معرفی خواهند شد.
برخی افراد ممتاز دوره، پس از قبولی در مصاحبه ویژه اتان میتوانند با مجموعه #اتان همکاری نمایند و از مزایای آن بهرهمند گردند. این مزایا در موارد خاصی، شامل #درآمدزایی از کنشگری در شبکههای اجتماعی نیز خواهد بود.
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
#دوره_آموزش_توییتر
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۳:۲۵
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#اطلاعیه_شماره_6
#دوره_آموزش_توییتر
️ #اطلاعیه_شماره_2_دومین_آزمون_دوره
چگونه توییت بزنیم؟
کیفیت متن توییتهای شما ممکن است در قبولی شما در دوره و در دریافت گواهی مؤثر باشد، لذا باید بدانید که توییت خوب چه ویژگیهایی دارد:
موضوعی که به شما اعلام میشود یا خودتان میخواهید در مورد آن صحبت کنید را خوب درک کرده و حول آن اندکی مطالعه نمایید سپس توییت بزنید.
در توییت خویش صرفا چند هشتک یا چند کلمه به کار نبرید، جملات کوتاه، بامعنی و رسا و اثرگذار بنویسید.
اگر متنی جهت توجیه در خصوص موضوع عملیات به شما ارائه شده بود، توییتهای خویش را بخشی کپی شده از متن قرار ندهید، بلکه مضمون متن را دریافت کرده و حول آن از دانستهها و نظرات خودتان بنویسید. قطعه قطعه کردن یک متن و توییت کردن قطعات آن نیازی به موجسازی و فعالیت جمعی ندارد، لذا متن اغلب توییتهایتان را از خودتان بنویسید و از ذکر جملات دیگران و قطعات متن مشترک ارائه شده به همه پرهیز نمایید.
حتما در توییت خویش حداکثر از دو هشتک استفاده نمایید و مانند اینستاگرام، سه هشتک، چهارهشتک یا هر تعداد هشتک بیشتر از دو، در توییت خود نزنید.
پیوست کردن عکس مرتبط به توییت، در بازنشر آن بسیار موثر است، لذا تلاش کنید عکس یا فیلم به توییتهای خویش پیوست نمایید.
اگر اصول گفته شده در عملیات را رعایت ننمودید و توییتر حساب شما را موقتا بست و به شما هشدار داد که رفتاری غیر متعارف داشتهاید و برای باز شدن حساب، به شما چاپاتا کد(یا رمزنوشته) ارائه کرد و یا یک عدد به تلفن همراه شما پیامک کرد تا آن را وارد کنید، اکانت شما در خطر بسته شدن است، لذا اگر مایل به حفظ آن در آینده هستید، کمتر با آن توییت بزنید.
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
#دوره_آموزش_توییتر
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۳:۲۵
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#اطلاعیه_شماره_7
#دوره_آموزش_توییتر
️ #اطلاعیه_شماره_3_دومین_آزمون_دوره
چگونگی عملیات دوشنبه شبمراحل عملیات به ترتیب در ادامه خواهد آمد و بخشهایی از آن لینکدار شده است که با کلیک بر روی آنها میتوانید راهنمای آنها را ببینید.
تذکر: برخی اقدامات (مانند مراحل 1 تا 5) حتما باید قبل از شروع عملیات انجام شوند.
موضوع عملیات بین 5 تا 10 ساعت قبل از شروع عملیات اعلام خواهد شد.
فراگیران موظفند در موضوع اعلام شده حداقل 30 دقیقه مطالعه نمایند تا بر آن مسلط شوند.
پس از آن هر یک از فراگیران حداقل 25 توییت را « مطابق توضیحات پیشگفته » و با هشتکهایی که اعلام خواهد شد در بخش « پیشنویسهای » خویش آماده نمایند(قبل از شروع عملیات).
در صورت تمایل به دریافت مدرک پایان دوره با ذکر سطح بالاتر از معمول(ممتاز و ...)، دو حساب توییتری مجزا برای عملیات فردا شب آماده نمایید و تمامی مراحل را با هر دو حساب طی نمایید(تمام کارهای شما دوبرابر خواهد شد).
#قبل_از_شروع_عملیات در لینک iccbso.ir/twid اقدام به ثبت دقیق و صحیح « آیدیهای توییتر » خویش نمایید تا بر اساس آن ارزیابی شوید. همه اقدامات آیدیهای اعلام شده توسط سرورهای دقیق پیشبینی شده، رصد خواهند شد تا نمره دقیقی به کنشگری شما اعطا شود.
آیدیهای خود را ذیل توییت افزایش فالور منشن کنید و سایر آیدیهای منشن شده به صورت نامنظم فالو کنید و تعداد فالورهای خود را افزایش دهید.
رأس ساعت 20 یا 15 دقیقه قبل از آن، به بخش پیشنویسهای توییتر خویش رفته و سه توییت ارسال نمایید.
یکی از توییتهای ارسال شده خویش را بیاورید و روی یکی از هشتکهای آن بزنید و در تب دوم صفحه جستجوی هشتک، « تازهترین توییتها با هشتک خویش » را بیابید، حدود ده مورد از آنها را لایک و ریتوییت نمایید.
کامنتگذاری و کوت کردن نیز تأثیر بسزایی در رشد یک موج دارند؛ لذا از آن غافل نشوید و حتی میتوانید چند مورد از توییتهای 25 گانه آماده شده از پیش خود را به صورت کامنت یا کوت بر روی توییت دیگران بگذارید.
مراحل 6 تا 8 را به صورت نامرتب بارها و بارها تکرار نمایید اما تعداد مجموع توییتها و مجموع ریتوییتهای خویش را در ذهن یا کاغذ داشته باشید تا مجموعاً و در نهایت عملیات،شما بیش از 25 توییت که خودتان آنها نوشته باشید زده باشید و حداقل 130 توییت از دیگران را ریتوییت نموده باشید و 150 توییت را نیز لایک کرده باشید. تاکید بر جلوگیری از یکنواختی و مرتب بودن(مثلا ریتوییت یکباره 130 توییت) در انجام این مرحله جهت جلوگیری از بسته شدن حساب شماست.
انجام تمام مراحل فوق احتمالاً حدود دوساعت از شما وقت خواهد گرفت، برای داشتن وقت کافی برنامهریزی نمایید.
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
#دوره_آموزش_توییتر
ایتا | بله | تلگرام | اینستا |
توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۳:۲۵
بازارسال شده از کانال فعالین توییتری بین الملل _ اتان
#⃣ همه با هم، با هشتگ:
#ایران_در_خدمت_اسلام
از افق تمدنی ایران اسلامی در پیروی از سردار سلیمانی خواهیم نوشت.
ایتا | بله | تلگرام | اینستا | توییتر
گروه ایتا | گروه بله | گروه تلگرام
#فعالین_توییتری_بین_الملل
@otan_info
۱۴:۰۹
جنگ برای همه بد بودههستو خواهد بود..
بَیـّنات؛ کانال قرارگاه جهان اسلام استان بوشهراخبار جهان اسلام را در لینک های زیر دنبال کنید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄https://iccbso.ir/bsh/
بَیـّنات؛ کانال قرارگاه جهان اسلام استان بوشهراخبار جهان اسلام را در لینک های زیر دنبال کنید
۱۱:۳۴