#اربعین
متاسفانه باز هم مسئولین ما در ماجرای اربعین خراب کردن.باز هم نشان داده شد که مردم جلوتر از مسئولین هستن.در ماجرایی که امام حسین(ع) خود اداره کننده و مدیر صحنه هستند، متاسفانه سردمداران ایران نه تنها همراه نبودن بلکه صد عن سبیل الله هم بودند.نمیدانم آیا باید همانند سال پیش منتظر زلزله یا عذاب دیگری باشیم ؟!!!!مسئولین به وضوح و عملا نشان دادند که اصلا کاری با امام حسین(ع) ندارند. اربعین که باید اصل برنامههای تمامی شیعیان باشد به عنوان یکی از مسائل حاشیهای جمهوری اسلامی است و توجه دولت به آن، تنها به خاطر حضور بی سابقه مردم است نه به خاطر اصل ماجرای اربعین، نه به خاطر فراخوان امام حسین(ع).باز هم مسئولین خواب هستند. همانطور که ۸۸ رو نفهمیدن، همانطور که بیداری اسلامی را نفهمیدن، باز هم اربعین را نفهمیدند. طبق معمول حوزه ما هم در گوشهای به دنبال دین خود است غافل از آنکه حسین(ع) به سمت کربلا حرکت کرده است.خدایا، تو شاهد باش که ما مردم عامه ایران، به ندای رسا، نورانی و واضح امام حسین(ع) لبیک گفتیم. ما باور کردیم آیه اربعین را و به امام حی لبیک گفتیم. حساب ما را از این مسئولین و خواص جدا کن.
#مسئولین#خواص
متاسفانه باز هم مسئولین ما در ماجرای اربعین خراب کردن.باز هم نشان داده شد که مردم جلوتر از مسئولین هستن.در ماجرایی که امام حسین(ع) خود اداره کننده و مدیر صحنه هستند، متاسفانه سردمداران ایران نه تنها همراه نبودن بلکه صد عن سبیل الله هم بودند.نمیدانم آیا باید همانند سال پیش منتظر زلزله یا عذاب دیگری باشیم ؟!!!!مسئولین به وضوح و عملا نشان دادند که اصلا کاری با امام حسین(ع) ندارند. اربعین که باید اصل برنامههای تمامی شیعیان باشد به عنوان یکی از مسائل حاشیهای جمهوری اسلامی است و توجه دولت به آن، تنها به خاطر حضور بی سابقه مردم است نه به خاطر اصل ماجرای اربعین، نه به خاطر فراخوان امام حسین(ع).باز هم مسئولین خواب هستند. همانطور که ۸۸ رو نفهمیدن، همانطور که بیداری اسلامی را نفهمیدن، باز هم اربعین را نفهمیدند. طبق معمول حوزه ما هم در گوشهای به دنبال دین خود است غافل از آنکه حسین(ع) به سمت کربلا حرکت کرده است.خدایا، تو شاهد باش که ما مردم عامه ایران، به ندای رسا، نورانی و واضح امام حسین(ع) لبیک گفتیم. ما باور کردیم آیه اربعین را و به امام حی لبیک گفتیم. حساب ما را از این مسئولین و خواص جدا کن.
#مسئولین#خواص
۱۱:۲۸
#اربعین#نور
اربعین را میتوان از جنبههای مختلفی مورد مطالعه قرار داد. یکی از این عناوین، مربوط میشود به مکانیزم اربعین. منظورم مکانیزمی است که این همه انسان مومن را از اطراف جهان به سمت خود میکشاند.در مسیر پیادهروی رفتارهای عجیب را زیاد دیدهایم. تواضع شدید عراقیها در مقابل زائران مایه شگفت است. رفتارهای به شدت لطیف و زیبا از خادمین و زائران، فضای بهشت گونه ایجاد کرده. گرچه رفتارهای بد نیز کم دیده نمیشود اما غالب رفتارها حس قشنگ ایجاد میکند.از آن طرف مشاهده میکنیم که خیل عظیمی از مردم از نقاط مختلف جهان خودشان را به این مراسم میرسانند. مسیر ساده و سفر تفریحی نیست که مردم مشتاقانه هجوم میآورند، انصافا سفر سنگین و گاهی پر مشقت است.واقعا دلیل این همه حضور و شکوه با تمامی سختیهایش چیست؟ واقعا چرا اینقدر رفتارهای زیبا از مردمی رخ میدهد که در دیگر ایام سال خلق و خوی آنها را نمیشود تحمل کرد یا حداقل چنین رفتارهایی را ندارند؟در ذیل، تحلیل و برداشت بنده مطرح میشود و دلیلی برای درست و دقیق بودن آن نیست.
پاسخ به این سوالها در مکانیزم اربعین است. مکانیزم اربعین ازدیاد نور است؛ نور امام(ع)، نور خدا. امام(ع) در این ایام نور را زیاد میکنند. مومنین جهان این نور را دریافت میکنند و به سمت کربلا کشیده میشوند. دیگر دست خودشان نیست، یک چیزی در وجودشان آنها را به سمت اربعین میکشاند. آن چیز، نور امام(ع) است که توسط خود ایشان گسترانیده شده است.یکی از آیات آخرالزمانی و ظهور، آیه ۶۹ سوره زمر هست:«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا….» و زمین به نور پروردگار خود روشن گردد…این آیه نیز یکی از اتفاقات عظیم و به نوعی مکانیزم ظهور را بیان میکند. اشراق نور رب، مکانیزم ظهور است. جالب است، انگار در ماجرای اربعین داریم با مکانیزم ظهور آشنا میشویم.
یک بار دیگر مرور کنیم. در اربعین چه اتفاقی میافتد؟ امام عالم، نور را زیاد میکنند. مومنین جهان با فطرتشان که از جنس همین نور است، صادره امام(ع) را دریافت میکنند و در این نور غرق میشوند و کشیده میشوند به سمت منبع نور. درواقع فطرت ماست که دارد به سمت امام کشیده میشود و جسم ما را هم با خود همراه میکند. این ما نیستیم که داریم به کربلا میرویم، این نور است که دارد ما را میکشاند. این ماجرا اسمش زیارت نیست؛ نمیدانم اسمش چیست ولی دیگر زیارت نیست؛ خیلی فراتر از این حرفهاست. صاحب ما با نور خودش دارد ما را هدایت و ولایت میکند به سمت خودش. حالا میفهمیم که چرا رفتارهای عجیب در این مسیر میبینیم. این رفتارها از جنس فطرت است. از جنس همان نوری است که دارد همه را میکشاند. این مردم در فضای آن نور است که دارند حماسههای بزرگی خلق میکنند. این نور آنقدر شدید و وسیع است که همه حجابهای میان ما و امام را پس میزند و به قلب ما میرسد. در دیگر ایام سال، ما به خاطر انواع ظلمتها نور را بسیار کم دریافت میکنیم و باید کلی تلاش کنیم تا آلودگیها را پس بزنیم تا به نور برسیم. اما در اربعین خود نور به سراغ ما میآید.
در اینجا جا دارد خدا را به خاطر یک مسأله بسیار بزرگ شکر کنیم. اینکه فطرت و طینت ما، آن نور را دریافت میکند. در اربعین امام(ع) نورافشانی میکنند و قلوب ما هم این نور را دریافت میکند و کشیده میشود. مهم نیست که در کربلا هستیم یا نه. مهم این است در هر جای این عالم که هستیم متوجه میشویم اتفاقاتی دارد میافتد. انگار کسی دارد قلب ما را در اختیار میگیرد. خدا را شکر میکنیم که نور امام(ع) را در اربعین دریافت میکنیم. جا دارد نماز بخوانیم، روزه بگیریم، به یکدیگر محبت کنیم، صدقه بدهیم و … فقط به خاطر اینکه فطرت ما قابلیت دریافت نور امام(ع) را در اربعین دارد. البته ای کاش ما آنقدر خالص و شفاف بشویم که در همه سال و حتی در زمانهای که نور کم است بتوانیم نور امام(ع) را فهم کنیم. اما همین قدر که در زمان انتشار نور نیز میتوانیم آن را حس کنیم بسیار جای شکر دارد. خیلی اتفاق بزرگی است. همین یک موضوع برای کل عمر ما بس است.این ماجرا یک امیدی به ما میدهد. اینکه در زمان اشراق نور رب نیز انشاءلله قلوب ما به سمت امام زمان(عج) کشیده میشود. انشاءلله هر سال در هر جای جهان که هستیم حسابی در نور اربعین غوطه ور باشیم، آنقدر با این نور آشنا باشیم که در زمان اشراق نور رب بگوییم عجب حس آشنایی، انگار من سالها در این نور زیستهام.
#ظهور
اربعین را میتوان از جنبههای مختلفی مورد مطالعه قرار داد. یکی از این عناوین، مربوط میشود به مکانیزم اربعین. منظورم مکانیزمی است که این همه انسان مومن را از اطراف جهان به سمت خود میکشاند.در مسیر پیادهروی رفتارهای عجیب را زیاد دیدهایم. تواضع شدید عراقیها در مقابل زائران مایه شگفت است. رفتارهای به شدت لطیف و زیبا از خادمین و زائران، فضای بهشت گونه ایجاد کرده. گرچه رفتارهای بد نیز کم دیده نمیشود اما غالب رفتارها حس قشنگ ایجاد میکند.از آن طرف مشاهده میکنیم که خیل عظیمی از مردم از نقاط مختلف جهان خودشان را به این مراسم میرسانند. مسیر ساده و سفر تفریحی نیست که مردم مشتاقانه هجوم میآورند، انصافا سفر سنگین و گاهی پر مشقت است.واقعا دلیل این همه حضور و شکوه با تمامی سختیهایش چیست؟ واقعا چرا اینقدر رفتارهای زیبا از مردمی رخ میدهد که در دیگر ایام سال خلق و خوی آنها را نمیشود تحمل کرد یا حداقل چنین رفتارهایی را ندارند؟در ذیل، تحلیل و برداشت بنده مطرح میشود و دلیلی برای درست و دقیق بودن آن نیست.
پاسخ به این سوالها در مکانیزم اربعین است. مکانیزم اربعین ازدیاد نور است؛ نور امام(ع)، نور خدا. امام(ع) در این ایام نور را زیاد میکنند. مومنین جهان این نور را دریافت میکنند و به سمت کربلا کشیده میشوند. دیگر دست خودشان نیست، یک چیزی در وجودشان آنها را به سمت اربعین میکشاند. آن چیز، نور امام(ع) است که توسط خود ایشان گسترانیده شده است.یکی از آیات آخرالزمانی و ظهور، آیه ۶۹ سوره زمر هست:«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا….» و زمین به نور پروردگار خود روشن گردد…این آیه نیز یکی از اتفاقات عظیم و به نوعی مکانیزم ظهور را بیان میکند. اشراق نور رب، مکانیزم ظهور است. جالب است، انگار در ماجرای اربعین داریم با مکانیزم ظهور آشنا میشویم.
یک بار دیگر مرور کنیم. در اربعین چه اتفاقی میافتد؟ امام عالم، نور را زیاد میکنند. مومنین جهان با فطرتشان که از جنس همین نور است، صادره امام(ع) را دریافت میکنند و در این نور غرق میشوند و کشیده میشوند به سمت منبع نور. درواقع فطرت ماست که دارد به سمت امام کشیده میشود و جسم ما را هم با خود همراه میکند. این ما نیستیم که داریم به کربلا میرویم، این نور است که دارد ما را میکشاند. این ماجرا اسمش زیارت نیست؛ نمیدانم اسمش چیست ولی دیگر زیارت نیست؛ خیلی فراتر از این حرفهاست. صاحب ما با نور خودش دارد ما را هدایت و ولایت میکند به سمت خودش. حالا میفهمیم که چرا رفتارهای عجیب در این مسیر میبینیم. این رفتارها از جنس فطرت است. از جنس همان نوری است که دارد همه را میکشاند. این مردم در فضای آن نور است که دارند حماسههای بزرگی خلق میکنند. این نور آنقدر شدید و وسیع است که همه حجابهای میان ما و امام را پس میزند و به قلب ما میرسد. در دیگر ایام سال، ما به خاطر انواع ظلمتها نور را بسیار کم دریافت میکنیم و باید کلی تلاش کنیم تا آلودگیها را پس بزنیم تا به نور برسیم. اما در اربعین خود نور به سراغ ما میآید.
در اینجا جا دارد خدا را به خاطر یک مسأله بسیار بزرگ شکر کنیم. اینکه فطرت و طینت ما، آن نور را دریافت میکند. در اربعین امام(ع) نورافشانی میکنند و قلوب ما هم این نور را دریافت میکند و کشیده میشود. مهم نیست که در کربلا هستیم یا نه. مهم این است در هر جای این عالم که هستیم متوجه میشویم اتفاقاتی دارد میافتد. انگار کسی دارد قلب ما را در اختیار میگیرد. خدا را شکر میکنیم که نور امام(ع) را در اربعین دریافت میکنیم. جا دارد نماز بخوانیم، روزه بگیریم، به یکدیگر محبت کنیم، صدقه بدهیم و … فقط به خاطر اینکه فطرت ما قابلیت دریافت نور امام(ع) را در اربعین دارد. البته ای کاش ما آنقدر خالص و شفاف بشویم که در همه سال و حتی در زمانهای که نور کم است بتوانیم نور امام(ع) را فهم کنیم. اما همین قدر که در زمان انتشار نور نیز میتوانیم آن را حس کنیم بسیار جای شکر دارد. خیلی اتفاق بزرگی است. همین یک موضوع برای کل عمر ما بس است.این ماجرا یک امیدی به ما میدهد. اینکه در زمان اشراق نور رب نیز انشاءلله قلوب ما به سمت امام زمان(عج) کشیده میشود. انشاءلله هر سال در هر جای جهان که هستیم حسابی در نور اربعین غوطه ور باشیم، آنقدر با این نور آشنا باشیم که در زمان اشراق نور رب بگوییم عجب حس آشنایی، انگار من سالها در این نور زیستهام.
#ظهور
۸:۴۱
#زندگی_در_نور_امام#اربعیندر پست قبلی به این موضوع اشاره شد که مکانیزم اربعین، نور امام(ع) است. در نور امام(ع) است که رفتارهای بسیار زیبایی از مردم سر میزند و درواقع فضای بهشت گونهای در این مسیر نورانی ایجاد میشود.همه ما در این ایام تجربه کردهایم که رفتارهایمان و حسمان لطیف میشود. خیلی از اخلاقیات و صفات بدون اینکه هیچ تلاشی کرده باشیم در وجود ما قرار داده میشود. ناخودآگاه نورانیتر میشویم.کاملا درست است. در این نور همه چیز به انسان تزریق میشود. محبت امام(ع)، رضایت امام(ع) و کلی موضوعات خدایی بر مومنین جاری میشود. بسیاری صفات و امیال ما اصلاح میشود. در این نور راحتتر میتوان رفتار کرد. بهتر میتوان عبادت کرد. رفتارها و صفاتی که شاید برخی افراد ۲۰ سال برایش زحمت میکشند تا بهدست بیاورند، در این نور به راحتی و به سرعت عطا میشود.چقدر قشنگ و جالب است در نور امام(ع) زندگی کردن. تازه تا حدی میفهمیم که کاروانیان حسینی در ماجرای کربلا و حرکت از مدینه و مکه به سمت کربلا چقدر کیف کردند. چقدر لذت بردند و در نور حسینی(ع) ساکن شدند. خدا رو شکر که ما هم بخش کوچکی از این محبت را در این زمان میچشیم.اما اربعین دارد یک نوع جدیدی از زندگی را به ما معرفی میکند. زندگی در نور امام(ع). مفهوم عجیب و سنگینی است. باور کنید خود من هم که دارم مینویسم نمیدانم دارم چه میگویم. اما امام(ع) از طریق اربعین دارند ما را دعوت به این موضوع میکنند. ای مومنین بیایید و در نور ما زندگی کنید. امام(ع) در اربعین آنقدر نور را زیاد میکنند که اصلا جای دیگری برای زندگی کردن نباشد. همه در نور باشیم. همه در سفره حسینی(ع) ساکن باشیم و بخوریم و لذت ببریم.اما آیا میشود همه سال و همه عمر در اربعین زندگی کنیم؟ یعنی در نور امام(ع). یعنی در خانه حسینی(ع). یعنی همراه با یاوران حسینی(ع).سلام به امام حسین(ع) را به یاد بیاوریم:«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ...»در اینجا سلام میدهیم به امام حسین(ع) و ارواحی که در کنار ایشان هستند. چرا گفته نشده اجساد؟! منظور از این ارواح فقط شهدای کربلا نیستند. منظور هر روحی است که در کنار امام(ع) است. منظور تمامی انبیا و رسل(ع) است. حتی منظور همه مومنینی است که در اربعین با روحشان در کنار امام حسین(ع) هستند.پس میتوان در این زمان هم در کنار امام حسین(ع) زندگی کرد و ایشان را همراهی نمود. در اربعین به ما یاد میدهند که با روحمان و با نورمان همراه امام حسین(ع) باشیم و شاید اصلا فراتر از این، دارند به ما میگویند که میشود در این فضا زندگی کرد. امام(ع) یک فضای نورانی ایجاد میکنند و همه ما را دعوت به چنین فضایی میکنند. در این فضا تمامی امیال و روحیات و صفات را به صورت سهل و آسان در دسترس قرار میدهند. دیگر نیازی نیست زحمت چندانی بکشیم، فقط کافی است در این نور باشیم. همه چیز را با کیف و لذت به ما عطا میکنند.واقعا نمیدانم چه طور میتوان در اربعین زندگی کرد، چه طور در نور امام(ع) زندگی کرد. اما شدنی است. حداقل در این چند سال، امام(ع) این موضوع را به روی بشر باز کردهاند.از یک طرف دارم در این فضا کیف میکنم و از طرف دیگر به شدت نگران هستم؛ نکند اربعین تمام شود و زندگی در نور هم تمام بشود. نکند دوباره در عمق ظلمت دنیا اسیر شویم تا اربعین سال بعد. آخر ما شیعه هستیم. شیعه، شعاعی از نور امام(ع) است. فطرت ما فقط نیازمند نور امام(ع) است. نکند دوباره در بیابان دنیا تشنه و گشنه شویم. تنها غذای ما نور امام(ع) است. نکند دوباره این نور در زندگی ما کم شود.
خدایا! اگر قرار است ما از نور جدا شویم، اصلا چرا ما را در فضای این نور قرار دادی؟!!! خدایا ما را در این فضای حسینی(ع) ساکن کن، غفلت را از ما دور کن و نگذار لحظهای از نور امام(ع) جدا شویم.
#نور#شیعه
خدایا! اگر قرار است ما از نور جدا شویم، اصلا چرا ما را در فضای این نور قرار دادی؟!!! خدایا ما را در این فضای حسینی(ع) ساکن کن، غفلت را از ما دور کن و نگذار لحظهای از نور امام(ع) جدا شویم.
#نور#شیعه
۹:۱۳
چند روز قبل در روز ۱۲ آبان ۱۳۹۷، رهبر انقلاب صحبتهای جالب و عجیبی را ایراد نمودند که به برخی از آنها با توجه به فهم خودم اشاره خواهم کرد.
۹:۱۷
#رهبری#افول_آمریکا
رهبر انقلاب در سخنان ۱۲ آبان ۱۳۹۷، چند مرتبه تاکید فرمودند که «امریکا رو به افول و زوال است». این صحبت تعجب خیلیها را برانگیخت. خودی و غیرخودی. شاید این مفهوم یا این جمله را در جاهای دیگر به عنوان یک تحلیل شنیده بودیم اما به عنوان یک واقعیت از زبان رهبر جمهوری اسلامی تاکنون شنیده نشده بود.به این جمله رهبری از چه زاویهای نگاه کنیم؟خود ایشان در بخشهایی از صحبت، سعی داشتند این موضوع را در تحلیل دیگران نیز معرفی کنند یعنی افول آمریکا آن چنان منطبق بر واقعیت است که برخی از تحلیلگران غربی هم به آن اذعان دارند؛ اما به نظر میرسد دلیل اصلی رهبری بر مدعای خود چیز دیگری بود: «این سنّت الهی است، اینها محکومند به اینکه ساقط بشوند، محکومند به اینکه افول کنند، زایل بشوند از صحنهی قدرت جهانی»رهبر انقلاب اشاره میکنند به یک سنت الهی که بنایش نه تنها افول بلکه ساقط شدن آمریکاست.
چرا رهبر انقلاب امروز دارند از این سنت و از افول آمریکا نام میبرند؟ مگر ظلم آمریکا برای امروز و دیروز است؟ سالیان سال است که آمریکا در حال ظلم است، اما چرا رهبری امروز سنت الهی را به رخ جهان میکشانند؟ آیا ماجرای جدیدی رخ داده است؟ پس از این همه سال، همه قائل به این هستیم که رهبری تا به چیزی اطمینان پیدا نکند آن را مطرح نمیکند یا حداقل صریح بیان نمیکند و یک احتمال به آن میدهد. اما در این سخنرانی، ایشان کاملا محکم و قطعی صحبت کردند و چند باز نیز تکرار کردند. اطمینان ایشان از این موضوع به طور قطع برگرفته از تحلیلگران غربی نیست، به طور قطع برگرفته از تحلیلگران خودی هم نیست. ایشان مطمئن از یک سنت الهی هستند. اما چرا امروز؟! آیا رهبری چند آیه و چند حدیث خواندهاند ونتیجه گرفتهاند که آمریکا مشمول سنت الهی است؟ قطعا اینگونه نیست چون از طریق آیات و احادیث، ۳۰ سال قبل هم میشد گفت که آمریکا مشمول سنت الهی است. اما رهبری، دارند امروز این مطلب را میگویند.مگر رهبری چه چیزی را دریافت کردهاند؟ آیا خدا فهم جدیدی برای ایشان ایجاد کرده است؟
همه اینها مقدمه بود تا یک موضوع مهمتری را مطرح کنم. البته برداشت بنده است و امیدوارم متهم به خرافهگویی و افراطگرایی نشوم.
ما نیازمند این هستیم که در صحنههای فردی و اجتماعی منبع ماجراها را تشخیص دهیم. اینکه کدام ماجرا خدایی است و کدام یک غیر خدایی. مخصوصا در فضای جامعه. خداوند متعال در صحنههای بزرگ اجتماعی، افرادی را قرار میدهد که بتوانند نور را از ظلمت تشخیص دهند و مردم را به سمت صحیح هدایت کنند. به نسبت اینکه صحنه چقدر بزرگ است و چقدر عمق دارد، خداوند افراد شایسته آن ماجرا را در صحنه قرار میدهد.بگذارید یک مثال قرآنی مطرح کنم:حضرت موسی(ع) به کوه طور میروند اما هارون(ع) را به عنوان خلیفه خود بر قومشان میگمارند:«...وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»ماجرای عجیبی رخ میدهد که همه تا حدی شنیدهایم. سامری خاکی را که قبلا از زیر پای جبرییل در هنگام عبور از دریای نیل، برداشته بود به گوساله میدهد و گوساله رفتارهایی را انجام میدهد:«قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي»قطعا کسی با تحلیل و تفکر نمیتوانست در این ماجرا توفیقی پیدا کند. ماجرا به قدری سنگین بود که حتی ساحران که بر عظمت عصای موسی(ع) صحه گذاشته بودند، در این ماجرا گیج شده بودند و قدرت تشخیص نداشتند. صحنهای نبود که بتوان استدلال کرد. نیاز بود که یک فرد الهی خدایی بودن یا غیر خدایی بودن این صحنه را تشخیص دهد.«وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي»هارون(ع) به مردم گفت که شما دچار فتنه شدهاید و تنها راه نجات و مشمول رحمت قرار گرفتن این است که از من تبعیت کنید. پس فردی در این صحنه است که قدرت تشخیص ماجرای خدایی را از غیر خدایی دارد.
چند سال قبل، زمانی که در منطقه شورشهای مختلفی انجام شد، هر کس تحلیلی را ارائه داد. برخی گفتند کار آمریکا بوده. برخی از بهار عربی نام بردند. برخی از سیاستمداران و روحانیون گفتند که ما انقلاب را صادر کردیم. اما رهبر انقلاب فرمودند: «دست قدرت خدا». ایشان گفتند خدا قلوب مردم را در اختیار گرفت. خیلی موضوع مهمی بود؛ اینکه ما بدانیم در چنین ماجرای کلانی با چه چیزی مواجه هستیم. آیا خداست که دارد صحنهگردانی میکند یا اینکه شیطان است.
مکانیزم چنین تشخیصی احتمالا این حدیث باید باشد:«أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء» علم، نوری است که خدا آن را در دل هرکس بخواهد میاندازدخدا به آن کسانی که بخواهد نور عطا میکند. این افراد در این نور چیزهایی را فهم میکنند که برایشان بسیار واضح است اما برای ما کاملا پنهان.
در ماجرای سخنرانی ۱۲ آبان نیز انگار چنین رخ داده است. رهبر انقلاب چیزی را فهم کردهاند که شاید برای ما کمی عجیب به نظر برسد. آمریکا با آن همه دبدبه و کبکبه محکوم به زوال است. رهبر انقلاب این سنت الهی را به ما هم گفتند. گفتند که من دارم این سنت را میبینم و این ماجرا به صورت جدی آغاز شده است. شاید زمان ببرد ولی شروع شده است. قبل از این، هنوز چنین سنتی بر آمریکا قرار نگرفته بود. اما چند روز قبل فهمیدیم که برنامه خدا نابودی آمریکاست. آن روز احساس کردم امام(ره) دارند فروپاشی شوروی را خبر میدهند. حالا اینکه آیا اِعمال این برنامه ربطی به اربعین دارد یا نه، خدا میداند.
خدا رو شکر که رهبری داریم که در مسائل کلان، فهم خدایی دارند. خداوند متعال مسیر صحیح را به دل ایشان میاندازد. گرچه ایشان بسیار باهوش و خردمند هستند اما کافی نیست. نیاز به نور خدا هست تا مسائل روشن شود.
البته تاکید میکنم که ادعای من این نیست که ایشان در همه مسائل ریز و درشت در نور خدا مینگرند و هر چه میگویند کلام خداست. خیر. از نظر من چنین چیزی نیست و انحراف است. از نظر من، تجربه این سالها نشان داده است که ایشان در مسائل اصلی و کلان ایران و جهان، مورد نصرت و تایید خداست. درواقع خداوند متعال به نسبت صحنههایی که دارد در این زمان ایجاد میکند، نور فهم لازم را به ایشان عطا میکند. دقت کنیم که این ماجرا با انبیا و رسل(ع) بسیار متفاوت است؛ آنها نه تنها فهم میکردند، نه تنها بسیار بسیار بیشتر و دقیقتر فهم میکردند بلکه خودشان عامل و برپا کننده ماجرا بودند. اما خدا رو شکر میکنیم که رهبر انقلاب به اندازهای که خدا میخواهد ماجراها را فهم میکنند. فهم ایشان کامل نیست اما احتمالا برای جامعه کفایت میکند. انشاءلله خدا ایشان را بیشتر رشد بدهد و ما هم در کنار ایشان بیشتر رشد کنیم.
#اربعین#نور
رهبر انقلاب در سخنان ۱۲ آبان ۱۳۹۷، چند مرتبه تاکید فرمودند که «امریکا رو به افول و زوال است». این صحبت تعجب خیلیها را برانگیخت. خودی و غیرخودی. شاید این مفهوم یا این جمله را در جاهای دیگر به عنوان یک تحلیل شنیده بودیم اما به عنوان یک واقعیت از زبان رهبر جمهوری اسلامی تاکنون شنیده نشده بود.به این جمله رهبری از چه زاویهای نگاه کنیم؟خود ایشان در بخشهایی از صحبت، سعی داشتند این موضوع را در تحلیل دیگران نیز معرفی کنند یعنی افول آمریکا آن چنان منطبق بر واقعیت است که برخی از تحلیلگران غربی هم به آن اذعان دارند؛ اما به نظر میرسد دلیل اصلی رهبری بر مدعای خود چیز دیگری بود: «این سنّت الهی است، اینها محکومند به اینکه ساقط بشوند، محکومند به اینکه افول کنند، زایل بشوند از صحنهی قدرت جهانی»رهبر انقلاب اشاره میکنند به یک سنت الهی که بنایش نه تنها افول بلکه ساقط شدن آمریکاست.
چرا رهبر انقلاب امروز دارند از این سنت و از افول آمریکا نام میبرند؟ مگر ظلم آمریکا برای امروز و دیروز است؟ سالیان سال است که آمریکا در حال ظلم است، اما چرا رهبری امروز سنت الهی را به رخ جهان میکشانند؟ آیا ماجرای جدیدی رخ داده است؟ پس از این همه سال، همه قائل به این هستیم که رهبری تا به چیزی اطمینان پیدا نکند آن را مطرح نمیکند یا حداقل صریح بیان نمیکند و یک احتمال به آن میدهد. اما در این سخنرانی، ایشان کاملا محکم و قطعی صحبت کردند و چند باز نیز تکرار کردند. اطمینان ایشان از این موضوع به طور قطع برگرفته از تحلیلگران غربی نیست، به طور قطع برگرفته از تحلیلگران خودی هم نیست. ایشان مطمئن از یک سنت الهی هستند. اما چرا امروز؟! آیا رهبری چند آیه و چند حدیث خواندهاند ونتیجه گرفتهاند که آمریکا مشمول سنت الهی است؟ قطعا اینگونه نیست چون از طریق آیات و احادیث، ۳۰ سال قبل هم میشد گفت که آمریکا مشمول سنت الهی است. اما رهبری، دارند امروز این مطلب را میگویند.مگر رهبری چه چیزی را دریافت کردهاند؟ آیا خدا فهم جدیدی برای ایشان ایجاد کرده است؟
همه اینها مقدمه بود تا یک موضوع مهمتری را مطرح کنم. البته برداشت بنده است و امیدوارم متهم به خرافهگویی و افراطگرایی نشوم.
ما نیازمند این هستیم که در صحنههای فردی و اجتماعی منبع ماجراها را تشخیص دهیم. اینکه کدام ماجرا خدایی است و کدام یک غیر خدایی. مخصوصا در فضای جامعه. خداوند متعال در صحنههای بزرگ اجتماعی، افرادی را قرار میدهد که بتوانند نور را از ظلمت تشخیص دهند و مردم را به سمت صحیح هدایت کنند. به نسبت اینکه صحنه چقدر بزرگ است و چقدر عمق دارد، خداوند افراد شایسته آن ماجرا را در صحنه قرار میدهد.بگذارید یک مثال قرآنی مطرح کنم:حضرت موسی(ع) به کوه طور میروند اما هارون(ع) را به عنوان خلیفه خود بر قومشان میگمارند:«...وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»ماجرای عجیبی رخ میدهد که همه تا حدی شنیدهایم. سامری خاکی را که قبلا از زیر پای جبرییل در هنگام عبور از دریای نیل، برداشته بود به گوساله میدهد و گوساله رفتارهایی را انجام میدهد:«قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي»قطعا کسی با تحلیل و تفکر نمیتوانست در این ماجرا توفیقی پیدا کند. ماجرا به قدری سنگین بود که حتی ساحران که بر عظمت عصای موسی(ع) صحه گذاشته بودند، در این ماجرا گیج شده بودند و قدرت تشخیص نداشتند. صحنهای نبود که بتوان استدلال کرد. نیاز بود که یک فرد الهی خدایی بودن یا غیر خدایی بودن این صحنه را تشخیص دهد.«وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي»هارون(ع) به مردم گفت که شما دچار فتنه شدهاید و تنها راه نجات و مشمول رحمت قرار گرفتن این است که از من تبعیت کنید. پس فردی در این صحنه است که قدرت تشخیص ماجرای خدایی را از غیر خدایی دارد.
چند سال قبل، زمانی که در منطقه شورشهای مختلفی انجام شد، هر کس تحلیلی را ارائه داد. برخی گفتند کار آمریکا بوده. برخی از بهار عربی نام بردند. برخی از سیاستمداران و روحانیون گفتند که ما انقلاب را صادر کردیم. اما رهبر انقلاب فرمودند: «دست قدرت خدا». ایشان گفتند خدا قلوب مردم را در اختیار گرفت. خیلی موضوع مهمی بود؛ اینکه ما بدانیم در چنین ماجرای کلانی با چه چیزی مواجه هستیم. آیا خداست که دارد صحنهگردانی میکند یا اینکه شیطان است.
مکانیزم چنین تشخیصی احتمالا این حدیث باید باشد:«أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء» علم، نوری است که خدا آن را در دل هرکس بخواهد میاندازدخدا به آن کسانی که بخواهد نور عطا میکند. این افراد در این نور چیزهایی را فهم میکنند که برایشان بسیار واضح است اما برای ما کاملا پنهان.
در ماجرای سخنرانی ۱۲ آبان نیز انگار چنین رخ داده است. رهبر انقلاب چیزی را فهم کردهاند که شاید برای ما کمی عجیب به نظر برسد. آمریکا با آن همه دبدبه و کبکبه محکوم به زوال است. رهبر انقلاب این سنت الهی را به ما هم گفتند. گفتند که من دارم این سنت را میبینم و این ماجرا به صورت جدی آغاز شده است. شاید زمان ببرد ولی شروع شده است. قبل از این، هنوز چنین سنتی بر آمریکا قرار نگرفته بود. اما چند روز قبل فهمیدیم که برنامه خدا نابودی آمریکاست. آن روز احساس کردم امام(ره) دارند فروپاشی شوروی را خبر میدهند. حالا اینکه آیا اِعمال این برنامه ربطی به اربعین دارد یا نه، خدا میداند.
خدا رو شکر که رهبری داریم که در مسائل کلان، فهم خدایی دارند. خداوند متعال مسیر صحیح را به دل ایشان میاندازد. گرچه ایشان بسیار باهوش و خردمند هستند اما کافی نیست. نیاز به نور خدا هست تا مسائل روشن شود.
البته تاکید میکنم که ادعای من این نیست که ایشان در همه مسائل ریز و درشت در نور خدا مینگرند و هر چه میگویند کلام خداست. خیر. از نظر من چنین چیزی نیست و انحراف است. از نظر من، تجربه این سالها نشان داده است که ایشان در مسائل اصلی و کلان ایران و جهان، مورد نصرت و تایید خداست. درواقع خداوند متعال به نسبت صحنههایی که دارد در این زمان ایجاد میکند، نور فهم لازم را به ایشان عطا میکند. دقت کنیم که این ماجرا با انبیا و رسل(ع) بسیار متفاوت است؛ آنها نه تنها فهم میکردند، نه تنها بسیار بسیار بیشتر و دقیقتر فهم میکردند بلکه خودشان عامل و برپا کننده ماجرا بودند. اما خدا رو شکر میکنیم که رهبر انقلاب به اندازهای که خدا میخواهد ماجراها را فهم میکنند. فهم ایشان کامل نیست اما احتمالا برای جامعه کفایت میکند. انشاءلله خدا ایشان را بیشتر رشد بدهد و ما هم در کنار ایشان بیشتر رشد کنیم.
#اربعین#نور
۹:۱۷
#رهبری#افول_آمریکا#آینده
این بخش از نوشتهها، برای کسانی است که حرف رهبری را مبنی بر افول آمریکا به عنوان یک حقیقت قطعی پذیرفتهاند.
اینکه ما زودتر از این ماجرا اطلاع داریم خیلی موضوع مهمی است؛ یک رانت اطلاعاتی است. در دنیای امروز داشتن چنین اطلاعی، غنیمت بسیار بزرگی است. سازمانهای بزرگ اطلاعاتی دنیا، سالها داده جمعآوری میکنند، ابزارهای هوش مصنوعی را بهکار میگیرند، کلی تحلیل میکنند و مثلا یک موضوعی را پیشبینی میکنند. حالا ما به راحتی از افول ابرقدرت جهان اطلاع یافتهایم. خیلی ارزشمند است. اگر مثلا پس از ۲۰ سال این اتفاق بیفتد و ما آمادگی لازم را ایجاد نکرده باشیم قطعا مقصریم. همه، ما را مورد مذمت قرار خواهند داد که شما میدانستید و درست عمل نکردید. کشورهای دیگر به این سخن رهبری مانند یک شعار و یک رجز نگاه میکنند اما ما به عنوان یک بشارت. بشارتی که میبایست بر اساس آن برنامهریزی کرد و رفتار نشان داد. شناخت آینده یک موضوع بسیار راهبردی و حساس برای همه عاقلان، تحلیلگران و سیاستمداران دنیاست. ما یک اطلاع مهم را از آینده داریم.داشتن این اطلاعات، حداقل باعث میشود که بدانیم هر موضوعی که به آمریکا ختم میشود کوتاهمدت است و عمر زیادی ندارد. ایرانیهایی که به فکر مهاجرت یا زندگی در آمریکا هستند نباید بلند مدت فکر کنند. در موضوعات سیاسی و اقتصادی باید بدانیم که روی کشوری که در حال افول است نباید زیاد حساب باز کرد مگر کوتاه مدت ...
واقعا تصور دنیای بدون آمریکا یا آمریکای ضعیف بسیار سخت است. ابرقدرتی که همه علم و تکنولوژی و ثروت را در خود جمع کرده است. گرچه تصورش سخت است اما اتفاق خواهد افتاد. حال، سوال اینجاست که پس از افول آمریکا چه اتفاقی میافتد؟ تغییرات جهانی به چه سمتی خواهد بود؟ آیا ما باید برای بعد از آمریکا برنامهای داشته باشیم؟ آیا باید نظامی را به عنوان جایگزین، به جهان معرفی کنیم؟ اصلا برنامه خدا چیست؟ خدا که قرار است بر اساس سنت خود آمریکا را ساقط کند، چه برنامهای برای بعد از آن دارد؟ در این فضا، چه انتظاری از مومنین دارد؟
واقعا نباید از این سوالها و از این اطلاعاتی که به دست ما رسیده است به راحتی عبور کنیم. ما در قبال این خبر مسئول هستیم. ما در قبال اینکه میدانیم برنامه خدا چیست مسئول هستیم. بنابراین میبایست این مسئله را از زوایای مختلف تحلیل و تبیین کنیم و بر اساس آن، رفتار صحیح را در جمهوری اسلامی پیش بگیریم.
این بخش از نوشتهها، برای کسانی است که حرف رهبری را مبنی بر افول آمریکا به عنوان یک حقیقت قطعی پذیرفتهاند.
اینکه ما زودتر از این ماجرا اطلاع داریم خیلی موضوع مهمی است؛ یک رانت اطلاعاتی است. در دنیای امروز داشتن چنین اطلاعی، غنیمت بسیار بزرگی است. سازمانهای بزرگ اطلاعاتی دنیا، سالها داده جمعآوری میکنند، ابزارهای هوش مصنوعی را بهکار میگیرند، کلی تحلیل میکنند و مثلا یک موضوعی را پیشبینی میکنند. حالا ما به راحتی از افول ابرقدرت جهان اطلاع یافتهایم. خیلی ارزشمند است. اگر مثلا پس از ۲۰ سال این اتفاق بیفتد و ما آمادگی لازم را ایجاد نکرده باشیم قطعا مقصریم. همه، ما را مورد مذمت قرار خواهند داد که شما میدانستید و درست عمل نکردید. کشورهای دیگر به این سخن رهبری مانند یک شعار و یک رجز نگاه میکنند اما ما به عنوان یک بشارت. بشارتی که میبایست بر اساس آن برنامهریزی کرد و رفتار نشان داد. شناخت آینده یک موضوع بسیار راهبردی و حساس برای همه عاقلان، تحلیلگران و سیاستمداران دنیاست. ما یک اطلاع مهم را از آینده داریم.داشتن این اطلاعات، حداقل باعث میشود که بدانیم هر موضوعی که به آمریکا ختم میشود کوتاهمدت است و عمر زیادی ندارد. ایرانیهایی که به فکر مهاجرت یا زندگی در آمریکا هستند نباید بلند مدت فکر کنند. در موضوعات سیاسی و اقتصادی باید بدانیم که روی کشوری که در حال افول است نباید زیاد حساب باز کرد مگر کوتاه مدت ...
واقعا تصور دنیای بدون آمریکا یا آمریکای ضعیف بسیار سخت است. ابرقدرتی که همه علم و تکنولوژی و ثروت را در خود جمع کرده است. گرچه تصورش سخت است اما اتفاق خواهد افتاد. حال، سوال اینجاست که پس از افول آمریکا چه اتفاقی میافتد؟ تغییرات جهانی به چه سمتی خواهد بود؟ آیا ما باید برای بعد از آمریکا برنامهای داشته باشیم؟ آیا باید نظامی را به عنوان جایگزین، به جهان معرفی کنیم؟ اصلا برنامه خدا چیست؟ خدا که قرار است بر اساس سنت خود آمریکا را ساقط کند، چه برنامهای برای بعد از آن دارد؟ در این فضا، چه انتظاری از مومنین دارد؟
واقعا نباید از این سوالها و از این اطلاعاتی که به دست ما رسیده است به راحتی عبور کنیم. ما در قبال این خبر مسئول هستیم. ما در قبال اینکه میدانیم برنامه خدا چیست مسئول هستیم. بنابراین میبایست این مسئله را از زوایای مختلف تحلیل و تبیین کنیم و بر اساس آن، رفتار صحیح را در جمهوری اسلامی پیش بگیریم.
۲۰:۲۳
#پیشرفت#آینده
با توجه به سخنان رهبری در ۱۲ آبان ۱۳۹۷، آینده از آن ملت ایران است: «بدانید آیندهی این کشور و آیندهی ایران اسلامی از گذشتهی آن بمراتب بهتر و درخشانتر است»...«این چیزی است که حتمی و قطعی است و در این تردیدی نیست، و شما جوانهای عزیز انشاءالله این را به چشم خودتان خواهید دید و آن روز تجربه خواهید کرد این پیشرفت عظیمی را که به برکت اسلام و به برکت انقلاب اسلامی در کشور به وجود آمده است.»
میتوان سخنان رهبری را از نظر من بدین شکل تعبیر نمود: همان سنت و همان برنامهای که نابودی آمریکا را محتوم کرده است، آینده ایران را روشن نموده است.
راستش من خودم هم نمیدانم که ایران چگونه پیشرفت خواهد کرد و بسیار مشتاقم که آن روز را ببینم. روزی که رهبری فرمودند: «..تردیدی نیست که در آیندهی نهچندان دوری خواهد توانست به اوجی در دنیا برسد که در تعاملات جهانی، همیشه دست برتر را داشته باشد و بتواند مقاصد خودش را پیش ببرد»
اما سوال مهم اینجاست که چه پیشرفتی باید در کشور ایجاد شود که ما را به چنین نقطهای برساند؟من از قدیم نظرم این بوده است که ایران برای رشد خودش باید زمین بازی را عوض کند. ما هر چقدر هم که پیشرفت کنیم باز هم داریم در زمین بازی غرب پیشرفت میکنیم. علم، تکنولوژی، اهداف، راهبردها و تمامی ابزارها از جانب آنها فراهم و دیکته شده است. امروز در زمینه علم و فلسفه هم معمولا در زمین بازی آنها هستیم. دانشگاههای ما هم در زمینه تحقیقاتی کلا در زمینی حرکت میکنند که مالکیتش از آن غرب است. در مثال خیلی ساده میتوان به مقالات ISI اشاره کرد. تمامی ساختار و روش از جانب آنها تعریف شده است و متناسب با مقاصد آنها. ما فقط در زمین آنها بازی میکنیم. ما اگر پیشرفتمان را هم چند برابر کنیم باز هم به سرعت آنها نمیرسیم و حتی اگر روزی هم برسیم، باز هم زمین بازی برای آنهاست.
پس اگر میخواهیم پیشرفت کنیم باید زمین بازی را عوض کنیم. اگر یک زمین خیلی کوچک هم در کنار آنها ایجاد کنیم بهتر از آن است که در زمین آنها بازی کنیم. این نظر من هست.اما رهبری در این زمینه فرمودند: «مدل توسعه را ما از غرب نمیگیریم …. غربیها خودشان بهخاطر این روش و این مدل، خودشان را بدبخت کردهاند، مشکلات فراوانی برای خودشان درست کردهاند؛ زرقوبرق هست امّا باطن و درون، پوسیده و رو به فساد است؛ از آنها ما نمیگیریم. البتّه از دانش روز و از فنّاوری روز حدّاکثر استفاده را میکنیم...» نمیدانم برای پیشرفت ایران دقیقا باید چه کار کنیم اما رهبری فرمودند: «شما جوانها خودتان را در قبال مسئلهی پیشرفت کشور مسئول بدانید.»
بر اساس صحبتهای رهبری، خداوند متعال آینده ایران را بسیار روشن مقدر کرده است اما این موقعیت با تکیه بر ایمان و عزم و تلاش محقق خواهد شد؛ چنانچه رهبری متذکر شدند: «نیاز اصلی کشور هم عبارت است از همّت بلند شما. شما جوانها باید همّت کنید، همّت بلند داشته باشید، تلاش کنید، کار کنید، ترس را کنار بگذارید، تنبلی را کنار بگذارید، ابتکار را سرلوحهی کار خودتان قرار بدهید، نوآوری را وظیفهی بزرگ خودتان بدانید؛ البتّه با غیرت ملّی، تعصّب ملّی؛ اینها چیزهایی است که برای کشور ما، برای جوانهای ما لازم است؛ در همهی زمینهها؛ یک مجموعهی پُرنشاط، مجموعهی فعّال و متحرّک.»
#رهبری#آینده_کشور
با توجه به سخنان رهبری در ۱۲ آبان ۱۳۹۷، آینده از آن ملت ایران است: «بدانید آیندهی این کشور و آیندهی ایران اسلامی از گذشتهی آن بمراتب بهتر و درخشانتر است»...«این چیزی است که حتمی و قطعی است و در این تردیدی نیست، و شما جوانهای عزیز انشاءالله این را به چشم خودتان خواهید دید و آن روز تجربه خواهید کرد این پیشرفت عظیمی را که به برکت اسلام و به برکت انقلاب اسلامی در کشور به وجود آمده است.»
میتوان سخنان رهبری را از نظر من بدین شکل تعبیر نمود: همان سنت و همان برنامهای که نابودی آمریکا را محتوم کرده است، آینده ایران را روشن نموده است.
راستش من خودم هم نمیدانم که ایران چگونه پیشرفت خواهد کرد و بسیار مشتاقم که آن روز را ببینم. روزی که رهبری فرمودند: «..تردیدی نیست که در آیندهی نهچندان دوری خواهد توانست به اوجی در دنیا برسد که در تعاملات جهانی، همیشه دست برتر را داشته باشد و بتواند مقاصد خودش را پیش ببرد»
اما سوال مهم اینجاست که چه پیشرفتی باید در کشور ایجاد شود که ما را به چنین نقطهای برساند؟من از قدیم نظرم این بوده است که ایران برای رشد خودش باید زمین بازی را عوض کند. ما هر چقدر هم که پیشرفت کنیم باز هم داریم در زمین بازی غرب پیشرفت میکنیم. علم، تکنولوژی، اهداف، راهبردها و تمامی ابزارها از جانب آنها فراهم و دیکته شده است. امروز در زمینه علم و فلسفه هم معمولا در زمین بازی آنها هستیم. دانشگاههای ما هم در زمینه تحقیقاتی کلا در زمینی حرکت میکنند که مالکیتش از آن غرب است. در مثال خیلی ساده میتوان به مقالات ISI اشاره کرد. تمامی ساختار و روش از جانب آنها تعریف شده است و متناسب با مقاصد آنها. ما فقط در زمین آنها بازی میکنیم. ما اگر پیشرفتمان را هم چند برابر کنیم باز هم به سرعت آنها نمیرسیم و حتی اگر روزی هم برسیم، باز هم زمین بازی برای آنهاست.
پس اگر میخواهیم پیشرفت کنیم باید زمین بازی را عوض کنیم. اگر یک زمین خیلی کوچک هم در کنار آنها ایجاد کنیم بهتر از آن است که در زمین آنها بازی کنیم. این نظر من هست.اما رهبری در این زمینه فرمودند: «مدل توسعه را ما از غرب نمیگیریم …. غربیها خودشان بهخاطر این روش و این مدل، خودشان را بدبخت کردهاند، مشکلات فراوانی برای خودشان درست کردهاند؛ زرقوبرق هست امّا باطن و درون، پوسیده و رو به فساد است؛ از آنها ما نمیگیریم. البتّه از دانش روز و از فنّاوری روز حدّاکثر استفاده را میکنیم...» نمیدانم برای پیشرفت ایران دقیقا باید چه کار کنیم اما رهبری فرمودند: «شما جوانها خودتان را در قبال مسئلهی پیشرفت کشور مسئول بدانید.»
بر اساس صحبتهای رهبری، خداوند متعال آینده ایران را بسیار روشن مقدر کرده است اما این موقعیت با تکیه بر ایمان و عزم و تلاش محقق خواهد شد؛ چنانچه رهبری متذکر شدند: «نیاز اصلی کشور هم عبارت است از همّت بلند شما. شما جوانها باید همّت کنید، همّت بلند داشته باشید، تلاش کنید، کار کنید، ترس را کنار بگذارید، تنبلی را کنار بگذارید، ابتکار را سرلوحهی کار خودتان قرار بدهید، نوآوری را وظیفهی بزرگ خودتان بدانید؛ البتّه با غیرت ملّی، تعصّب ملّی؛ اینها چیزهایی است که برای کشور ما، برای جوانهای ما لازم است؛ در همهی زمینهها؛ یک مجموعهی پُرنشاط، مجموعهی فعّال و متحرّک.»
#رهبری#آینده_کشور
۱۵:۰۷
#پیشرفت#آینده
در مورد پیشرفت ایران بحث بسیار است.نظر رهبری این بود که برنامه پیشرفت آماده شده است: «برنامهی پیشرفت، برنامهی مشخّصی است، برنامهی فکرشده و سنجیدهای است. ملاحظه کردید، الگوی پیشرفت ایرانی ـ اسلامی که تا پنجاه سال میتواند قالب حرکت این کشور در جهات مختلف باشد، تبیینشده و تعیینشده و آمادهشده است، در اختیار صاحبنظران است که آن را ورز بدهند و تکمیل کنند و کامل کنند. شما خودتان را جزئی از فعّالان این نقشهی وسیع و همهجانبه بدانید و برای آن خودتان را آماده کنید.»
با همه ارادتی که خدمت رهبری دارم، بعید میدانم که این برنامهها راهگشا باشد. البته چنین برنامههایی لازم است اما احتمالا اصلا کافی نیست. ما برای پیشرفت نیاز به یک فضای رشد بزرگ داریم. ما نیاز به یک فضایی داریم که در آن فکر کنیم، حرکت کنیم، نوآوری داشته باشیم، پیشرفت کنیم و در مجموع رشد کنیم. فضایی که بتواند همهجانبه ما را رشد دهد. فضایی مانند دفاع مقدس، فضایی بود که یک عده جوان را از جهات مختلف رشد داد به طوریکه جهان مبهوت و حیرتزده شد. این فضا را خدا ایجاد کرده بود. گرچه امام راحل به عنوان راهبر و یک عده جوان حرفگوش کن هم حضور داشتند اما خدا این فضا را ایجاد کرد. در این فضا بسیاری از استعدادها شکوفا شد؛ چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی. منظورم این نیست که باید یک بار دیگر جنگ بشود. منظورم این است ما نیاز به یک فضای الهی داریم. شاید فضایی شبیه به اربعین، نمیدانم. فضایی که به ما انگیزه میدهد، نشاط و شادمانی و امید میدهد.
اوضاع کشور را همه داریم میبینم. اصلا تصور پیشرفت با وضعیت جاری مثل یک رویا است. حتی اگر الان آمریکا و اسراییل نباشند و ما بدون دشمن هم باشیم، باز هم چشمم آب نمیخورد که اتفاق عجیبی در مملکت بیفتد.
من، بیشتر از اینکه دنبال این باشم که ایران پیشرفته را در سالهای آتی ببینم، دنبال این هستم که مکانیزم این ماجرا را مشاهده کنم. یعنی خداوند متعال چگونه میخواهد مملکتی با وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی الان را به یک کشوری با تعابیر رهبر انقلاب تبدیل کند. واقعا آن روزی که ایران به نقطه اوج خودش برسد احتمالا همه ما متحیر خواهیم شد. متحیر از رفتار خدا. متحیر از برنامه خدا. متحیر از نور خدا. متحیر از قدرت و تدبیر خدا. متحیر از تربیت خدا. مطمئن هستم که خدا ما را بسیار متعجب خواهد کرد، به گونهای که بی اختیار به عظمتش سجده کنیم.
انشاءلله طبق سخنان رهبری، با غیرت ملی و بر اساس برنامه پیشرفت جلو خواهیم رفت اما چشممان به آسمان است. با عزم و تلاشمان، بهانه میدهیم به رب عالمین تا ما را رشد دهد، تا کشور را به بهترین جایگاهها برساند. انشاءلله
#رشد#رهبری
در مورد پیشرفت ایران بحث بسیار است.نظر رهبری این بود که برنامه پیشرفت آماده شده است: «برنامهی پیشرفت، برنامهی مشخّصی است، برنامهی فکرشده و سنجیدهای است. ملاحظه کردید، الگوی پیشرفت ایرانی ـ اسلامی که تا پنجاه سال میتواند قالب حرکت این کشور در جهات مختلف باشد، تبیینشده و تعیینشده و آمادهشده است، در اختیار صاحبنظران است که آن را ورز بدهند و تکمیل کنند و کامل کنند. شما خودتان را جزئی از فعّالان این نقشهی وسیع و همهجانبه بدانید و برای آن خودتان را آماده کنید.»
با همه ارادتی که خدمت رهبری دارم، بعید میدانم که این برنامهها راهگشا باشد. البته چنین برنامههایی لازم است اما احتمالا اصلا کافی نیست. ما برای پیشرفت نیاز به یک فضای رشد بزرگ داریم. ما نیاز به یک فضایی داریم که در آن فکر کنیم، حرکت کنیم، نوآوری داشته باشیم، پیشرفت کنیم و در مجموع رشد کنیم. فضایی که بتواند همهجانبه ما را رشد دهد. فضایی مانند دفاع مقدس، فضایی بود که یک عده جوان را از جهات مختلف رشد داد به طوریکه جهان مبهوت و حیرتزده شد. این فضا را خدا ایجاد کرده بود. گرچه امام راحل به عنوان راهبر و یک عده جوان حرفگوش کن هم حضور داشتند اما خدا این فضا را ایجاد کرد. در این فضا بسیاری از استعدادها شکوفا شد؛ چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی. منظورم این نیست که باید یک بار دیگر جنگ بشود. منظورم این است ما نیاز به یک فضای الهی داریم. شاید فضایی شبیه به اربعین، نمیدانم. فضایی که به ما انگیزه میدهد، نشاط و شادمانی و امید میدهد.
اوضاع کشور را همه داریم میبینم. اصلا تصور پیشرفت با وضعیت جاری مثل یک رویا است. حتی اگر الان آمریکا و اسراییل نباشند و ما بدون دشمن هم باشیم، باز هم چشمم آب نمیخورد که اتفاق عجیبی در مملکت بیفتد.
من، بیشتر از اینکه دنبال این باشم که ایران پیشرفته را در سالهای آتی ببینم، دنبال این هستم که مکانیزم این ماجرا را مشاهده کنم. یعنی خداوند متعال چگونه میخواهد مملکتی با وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی الان را به یک کشوری با تعابیر رهبر انقلاب تبدیل کند. واقعا آن روزی که ایران به نقطه اوج خودش برسد احتمالا همه ما متحیر خواهیم شد. متحیر از رفتار خدا. متحیر از برنامه خدا. متحیر از نور خدا. متحیر از قدرت و تدبیر خدا. متحیر از تربیت خدا. مطمئن هستم که خدا ما را بسیار متعجب خواهد کرد، به گونهای که بی اختیار به عظمتش سجده کنیم.
انشاءلله طبق سخنان رهبری، با غیرت ملی و بر اساس برنامه پیشرفت جلو خواهیم رفت اما چشممان به آسمان است. با عزم و تلاشمان، بهانه میدهیم به رب عالمین تا ما را رشد دهد، تا کشور را به بهترین جایگاهها برساند. انشاءلله
#رشد#رهبری
۳:۵۴
وارد چهل سالگی انقلاب شدهایم. انقلاب ما تبدیل به یک جوان برومند شده است. چهل سالگی سن عقلانیت، سن رشد و سن تربیتهای ویژه است. به همین مناسبت قصد دارم در وهله اول نگاهی قرآنی به ایران و همچنین حکومت اسلامی داشته باشیم و سپس بررسی کوتاهی نسبت به پیروزی انقلاب، فضای کنونی و آینده انقلاب را مد نظر قرار دهیم. باز هم تاکید میکنم که این نوشتهها برداشت اینجانب است و هیچ اصراری بر صحت آنها ندارم. میتوان به عنوان یک نظر و یک جنبه جدید به آن نگاه کرد.در خلال پستهای آینده مشخص میشود که منظور من از جوان ایرانی چیست و چرا این عنوان را برای کانال انتخاب کردم.
۹:۳۷
#ایران
ایران در قرآن
بحث خود را با یک آیه محوری آغاز میکنم. آیه ۵۴ سوره مائده:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ۚ ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ ۚ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»
در ابتدای آیه گفته میشود «ای کسانی که ایمان آوردهاید»، پس مخاطب آیه مومنین هستند. «هر کس از شما که از دین خودش برگردد و مرتد شود به زود خدا قومی را میآورد» در واقع خدا یک قوم را جایگزین مومنینی میکند که از دین خودشان بازگشت میکنند. این قوم ویژگیهای عجیبی دارد:۱) يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ: خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند. یعنی حب، میان این قوم در جریان است.۲) أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ: در مقابل مومنین خاضع و متواضع هستند.۳) أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ: در مقابل کافرین عزتمند و مقتدر هستند.۴) يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ: در راه خدا جهاد میکنند.۵) وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ: از ملامت هیچ ملامت کنندهای هراس ندارند.خدا هم به این قوم بسیار عطا میکند «ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ»؛ حتی این فضا را وسیعتر هم میکند «وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ». آیه بسیار جالب و عجیبی است. بیاییم و کمی بیشتر در فضای آیه قرار بگیریم.
رسول خدا(ص) به مومنین که در آن زمان اعراب بودند، میگویند: اگر از دین خودتان برگردید خدا به زودی قومی را میآورد که خصوصیات عجیبی دارند. انگار رسول خدا دارند به اعراب میگویند که شما از دین خودتان مرتد خواهید شد. بیاییم خودمان را در آن فضا ببینیم. فرض کنیم رسول خدا به ما بگویند که «اگر شما از دین خودتان برگردید... »، رفتار صحیح چیست؟ احتمالا اصلا نمیگذاریم کلام رسول خدا تمام شود و خیلی محکم میگوییم که ما از دین خود و از مسیر شما بر نمیگردیم، یا رسول الله، این چه حرفی است که شما میزنید، ما در راه شما ثابت قدم هستیم، شما کمکمان کنید که از مسیر شما جدا نشویم. البته یادمان باشد که هیچ وقت میان کلام رسول الله(ص) نباید بپریم ولی احتمالا چنین سخنانی را خواهیم گفت. اما متاسفانه رفتار اعراب در آن زمان چیز دیگری بود. آنها سوال میکنند که این قوم چه کسانی هستند. به جای اینکه ثابت قدم باشند و نگران رفتار خودشان، متوجه آن قوم میشوند؛ یعنی «اگر از دین خود برگردید» را پذیرفتهاند و میدانند که مرتد میشوند. اما سوالشان برای ما خیلی خوب است. سوال میکنند که آنها کدام قوم هستند که خدا وعدهاش را داده است؟
«فضرب بيده عَلَى عَاتِقِ سَلْمَان فقال: هذا و ذووه» حضرت رسول(ص) روی شانه سلمان میزنند و میفرمایند: سلمان و هموطنان او. و در ادامه میگویند «لو کانَ الدّینُ بالثُریّا لتناوَلَه رجالٌ مِن أبناءِ فارس». اگر دین خدا آویزه ستاره ثریا باشد، حتماً مردانی از فارس به آن خواهند رسید.
خیلی جالب شد. بیاییم یک بار دیگر آیه را مرور کنیم:حضرت رسول میگویند اگر از دین خودتان مرتد شوید به زودی قومی جایگزین شما میشود. آیا اعراب مرتد شدند؟ بله چرا که امیرالمومنین(ع) فرمودند « ارتد الناس بعد النبي إلا ثلاثة أو أربعة أو سبعة». بعد از نبی(ص) همه مرتد شدند الا سه یا چهار یا هفت نفر. پس قسمت اول آیه یعنی مرتد شدن اعراب محقق شد. پس باید منتظر قسمت دوم آیه یعنی حضور یک قوم با ویژگیهای ذکر شده باشیم. طبق فرموده رسول خدا، این قوم از ایران است و به زودی هم میآید. اگر به قرآن و صدق گفتار سیدمان رسول الله(ص) ایمان داریم، باید بدانیم که چنین قومی از ایران انتخاب میشود.
در زمان اهل بیت(ع) که چنین قومی نداشتیم. آیا از زمان غیبت تاکنون چنین قومی را در ایران سراغ داریم؟ قومی که آن ۵ ویژگی را داشته باشد و خدا هم فضل واسع به آنها عطا کرده باشد؟ قومی که جایگزین صدر اسلام شده و بتواند پرچمدار اسلام باشد؟ قومی که بتواند تحت ولایت امیرالمومنین اهداف رسول الله(ص) را جلو ببرد؟
نکته: هدف قرآنی ایران، تشکیل چنین قومی است. خداوند متعال چنین برنامهای را برای ایران دارد. قرار است ایران بشود قومی با آن ۵ ویژگی و ثمرات فضل واسع. این حرف قرآن است، وعده خدا و رسولش هست. به نظر میرسد یکی از آیاتی که برنامه و هدف ایران را معرفی میکند آیه ۵۴ سوره مائده باشد به همین جهت آیه بسیار مهم و محوری است.در همین راستا آیه ۲۲ سوره مجادله نیز قابل تامل است که بعدا به آن خواهیم پرداخت.
ایران در قرآن
بحث خود را با یک آیه محوری آغاز میکنم. آیه ۵۴ سوره مائده:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ۚ ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ ۚ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»
در ابتدای آیه گفته میشود «ای کسانی که ایمان آوردهاید»، پس مخاطب آیه مومنین هستند. «هر کس از شما که از دین خودش برگردد و مرتد شود به زود خدا قومی را میآورد» در واقع خدا یک قوم را جایگزین مومنینی میکند که از دین خودشان بازگشت میکنند. این قوم ویژگیهای عجیبی دارد:۱) يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ: خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند. یعنی حب، میان این قوم در جریان است.۲) أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ: در مقابل مومنین خاضع و متواضع هستند.۳) أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ: در مقابل کافرین عزتمند و مقتدر هستند.۴) يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ: در راه خدا جهاد میکنند.۵) وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ: از ملامت هیچ ملامت کنندهای هراس ندارند.خدا هم به این قوم بسیار عطا میکند «ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ»؛ حتی این فضا را وسیعتر هم میکند «وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ». آیه بسیار جالب و عجیبی است. بیاییم و کمی بیشتر در فضای آیه قرار بگیریم.
رسول خدا(ص) به مومنین که در آن زمان اعراب بودند، میگویند: اگر از دین خودتان برگردید خدا به زودی قومی را میآورد که خصوصیات عجیبی دارند. انگار رسول خدا دارند به اعراب میگویند که شما از دین خودتان مرتد خواهید شد. بیاییم خودمان را در آن فضا ببینیم. فرض کنیم رسول خدا به ما بگویند که «اگر شما از دین خودتان برگردید... »، رفتار صحیح چیست؟ احتمالا اصلا نمیگذاریم کلام رسول خدا تمام شود و خیلی محکم میگوییم که ما از دین خود و از مسیر شما بر نمیگردیم، یا رسول الله، این چه حرفی است که شما میزنید، ما در راه شما ثابت قدم هستیم، شما کمکمان کنید که از مسیر شما جدا نشویم. البته یادمان باشد که هیچ وقت میان کلام رسول الله(ص) نباید بپریم ولی احتمالا چنین سخنانی را خواهیم گفت. اما متاسفانه رفتار اعراب در آن زمان چیز دیگری بود. آنها سوال میکنند که این قوم چه کسانی هستند. به جای اینکه ثابت قدم باشند و نگران رفتار خودشان، متوجه آن قوم میشوند؛ یعنی «اگر از دین خود برگردید» را پذیرفتهاند و میدانند که مرتد میشوند. اما سوالشان برای ما خیلی خوب است. سوال میکنند که آنها کدام قوم هستند که خدا وعدهاش را داده است؟
«فضرب بيده عَلَى عَاتِقِ سَلْمَان فقال: هذا و ذووه» حضرت رسول(ص) روی شانه سلمان میزنند و میفرمایند: سلمان و هموطنان او. و در ادامه میگویند «لو کانَ الدّینُ بالثُریّا لتناوَلَه رجالٌ مِن أبناءِ فارس». اگر دین خدا آویزه ستاره ثریا باشد، حتماً مردانی از فارس به آن خواهند رسید.
خیلی جالب شد. بیاییم یک بار دیگر آیه را مرور کنیم:حضرت رسول میگویند اگر از دین خودتان مرتد شوید به زودی قومی جایگزین شما میشود. آیا اعراب مرتد شدند؟ بله چرا که امیرالمومنین(ع) فرمودند « ارتد الناس بعد النبي إلا ثلاثة أو أربعة أو سبعة». بعد از نبی(ص) همه مرتد شدند الا سه یا چهار یا هفت نفر. پس قسمت اول آیه یعنی مرتد شدن اعراب محقق شد. پس باید منتظر قسمت دوم آیه یعنی حضور یک قوم با ویژگیهای ذکر شده باشیم. طبق فرموده رسول خدا، این قوم از ایران است و به زودی هم میآید. اگر به قرآن و صدق گفتار سیدمان رسول الله(ص) ایمان داریم، باید بدانیم که چنین قومی از ایران انتخاب میشود.
در زمان اهل بیت(ع) که چنین قومی نداشتیم. آیا از زمان غیبت تاکنون چنین قومی را در ایران سراغ داریم؟ قومی که آن ۵ ویژگی را داشته باشد و خدا هم فضل واسع به آنها عطا کرده باشد؟ قومی که جایگزین صدر اسلام شده و بتواند پرچمدار اسلام باشد؟ قومی که بتواند تحت ولایت امیرالمومنین اهداف رسول الله(ص) را جلو ببرد؟
نکته: هدف قرآنی ایران، تشکیل چنین قومی است. خداوند متعال چنین برنامهای را برای ایران دارد. قرار است ایران بشود قومی با آن ۵ ویژگی و ثمرات فضل واسع. این حرف قرآن است، وعده خدا و رسولش هست. به نظر میرسد یکی از آیاتی که برنامه و هدف ایران را معرفی میکند آیه ۵۴ سوره مائده باشد به همین جهت آیه بسیار مهم و محوری است.در همین راستا آیه ۲۲ سوره مجادله نیز قابل تامل است که بعدا به آن خواهیم پرداخت.
۹:۳۸
#انقلاب_اسلامی
نگاهی گذرا به پیروزی انقلاب اسلامی
بیاییم یک نگاه گذرا به پیروزی انقلاب اسلامی و برخی وقایع ابتدای انقلاب داشته باشیم و از جنبهای بررسی کنیم که چه اتفاقی افتاد. خیلیها در تحلیل تاریخی انقلاب به این موضوع اشاره میکنند که مردم از وضع موجود خسته شده بودند لذا انقلاب کردند. این دلیل قطعا تحلیل کاملی نیست زیرا مردم قبلتر از این هم از حکومت خسته شده بودند ولی انقلاب نکردند. برخی میگویند چون یک رهبر دینی داشتند موفق شدند، به نظرم این هم دلیل نمیشود چون افرادی همچون شهید مدرس و آیت الله کاشانی و در گذشتهها نیز بزرگانی بودند که یا موفق به انقلاب نشدند و یا اصلا تفکر انقلاب کردن را نداشتند. البته توفیقهای متعددی مانند شکست تنباکو توسط رهبران دینی رخ داد اما جزیی بودند و ماجرایی مانند انقلاب را هیچگاه در کارنامه ایران نداشتیم.اولین و مهمترین نکته این است که بسیاری از علما بر اساس حدیث امام صادق(ع) که «هر پرچمي كه قبل از قائم ما برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است» مخالف حرکت امام خمینی(ره) بودند که انشاءلله بعدا راجع به این بخش صحبت میکنیم.
اما عملا چه اتفاقی افتاد؟از خیلی مقدمات مانند دیدار امام خمینی با آیت الله قاضی در سن جوانی، ماجرای ۱۵ خرداد و پاسخ امام به علمای معترض مبنی بر پاسخگو بودن این خونها در روز قیامت نزد امیرالمومنین(ع) و …. گذر میکنم. امام راحل در اوج حساسیت و ترور قریب به یقین هواپیما وارد ایران شدند و چند روز بعد در حکمی بی سابقه، بدون توجه به حکومت نظامی، مردم را به خیابان دعوت کردند و انقلاب پیروز شود. این پیروزی نرم در بهمنماه، کمترین میزان درگیری و بیشترین مشارکت مردمی را داشت که سوالات زیادی را بر جای میگذارد.کمی بعد اتفاق بسیار عجیبی افتاد. آمریکا به ایران حمله کرد اما اسیر طوفان شن در طبس شد. ماجرایی که توسط هواشناسان پیشبینی نشده بود و به صورت خارق العادهای آمریکا را با شکست مواجه کرد به طوریکه امام(ره) فرمودند: « آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست». در اینجا از دیگر ماجراهایی که قرار بود امام را ترور کنند و به طرز عجیبی آن عملیات شناسایی شد گذر میکنیم و به همین ماجرای طبس بسنده میکنیم. در ماجرای طبس، از جانب خدا یک نصرت جدی واقع شد برای انقلاب ایران، نصرتی غیر قابل انکار. همین نصرت در پیروزی ۲۲ بهمن نیز واقع شد. همین نصرت در فتح خرمشهر واقع شد. همین نصرت الهی، کل فضای ۸ سال دفاع مقدس را پوشش داد.کشوری نوپا، بدون تجربه سیاسی و اقتصادی و حکومتداری، در سال ۵۷ حکومت را بهدست میگیرد. تا میخواهد به خود بیاید کل دنیا با او وارد جنگ میشوند. رییس کل قوا منافق از آب در میآید و منافقین در داخل کشور ترورهای متعددی انجام میدهند و همان نیروهای معدود و مخلص را شهید میکنند. در همین شرایط کشور تحریم هم میشود. کشوری که در نبرد نظامی خارجی و داخلی نه تجهیزات دارد و نه تجربه، اکنون از داخل و خارج مورد هجمه قرار میگیرد. دشمن کیست؟ دشمنی که خونخوار است و حتی به هواپیمای مسافربری و حاجیان مکه نیز رحم نمیکند. واقعا هیچ عقل سلیمی، ۱ درصد هم احتمال میدهد که ایران از این ماجرا پیروز بیرون بیاید؟اما همان نصرت، بالای سر کشور ایران نورافشانی نمود. آیا چیزی غیر از نصرت الهی را میتوان متصور بود؟!
از کجا بدانیم انقلابی که امام راحل انجام داد به حق بوده و مورد تایید خداوند است؟ خداوند متعال در چند آیه همانند آل عمران ۱۳، این مفهوم را ذکر میکند «وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ»؛ خدا هر کسی را که بخواهد با نصرت خود تایید میکند. اگر میخواهید بدانید چه کسی مورد تایید است ببینید خدا چه کسی را یا چه جریانی را نصرت میکند. یعنی میتوان نتیجه گرفت، نصرتهای بسیاری که در زمان انقلاب رخ داد، همه حاکی از تایید خداوند بود. بنابراین مهمترین دلیلی که موجب شد انقلاب ایران شکل بگیرد و اسیر کودتا و شیطنتهای دیگر نشود، نصرت خداوند بود وگرنه همانند گذشته محکوم به شکست بود. به جرات میتوان گفت که یکی از مهمترین عنصرهایی که باعث انقلاب و ادامه جریان انقلاب شد نصرت الهی بود.
#نصرت#طوفان_طبس
نگاهی گذرا به پیروزی انقلاب اسلامی
بیاییم یک نگاه گذرا به پیروزی انقلاب اسلامی و برخی وقایع ابتدای انقلاب داشته باشیم و از جنبهای بررسی کنیم که چه اتفاقی افتاد. خیلیها در تحلیل تاریخی انقلاب به این موضوع اشاره میکنند که مردم از وضع موجود خسته شده بودند لذا انقلاب کردند. این دلیل قطعا تحلیل کاملی نیست زیرا مردم قبلتر از این هم از حکومت خسته شده بودند ولی انقلاب نکردند. برخی میگویند چون یک رهبر دینی داشتند موفق شدند، به نظرم این هم دلیل نمیشود چون افرادی همچون شهید مدرس و آیت الله کاشانی و در گذشتهها نیز بزرگانی بودند که یا موفق به انقلاب نشدند و یا اصلا تفکر انقلاب کردن را نداشتند. البته توفیقهای متعددی مانند شکست تنباکو توسط رهبران دینی رخ داد اما جزیی بودند و ماجرایی مانند انقلاب را هیچگاه در کارنامه ایران نداشتیم.اولین و مهمترین نکته این است که بسیاری از علما بر اساس حدیث امام صادق(ع) که «هر پرچمي كه قبل از قائم ما برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است» مخالف حرکت امام خمینی(ره) بودند که انشاءلله بعدا راجع به این بخش صحبت میکنیم.
اما عملا چه اتفاقی افتاد؟از خیلی مقدمات مانند دیدار امام خمینی با آیت الله قاضی در سن جوانی، ماجرای ۱۵ خرداد و پاسخ امام به علمای معترض مبنی بر پاسخگو بودن این خونها در روز قیامت نزد امیرالمومنین(ع) و …. گذر میکنم. امام راحل در اوج حساسیت و ترور قریب به یقین هواپیما وارد ایران شدند و چند روز بعد در حکمی بی سابقه، بدون توجه به حکومت نظامی، مردم را به خیابان دعوت کردند و انقلاب پیروز شود. این پیروزی نرم در بهمنماه، کمترین میزان درگیری و بیشترین مشارکت مردمی را داشت که سوالات زیادی را بر جای میگذارد.کمی بعد اتفاق بسیار عجیبی افتاد. آمریکا به ایران حمله کرد اما اسیر طوفان شن در طبس شد. ماجرایی که توسط هواشناسان پیشبینی نشده بود و به صورت خارق العادهای آمریکا را با شکست مواجه کرد به طوریکه امام(ره) فرمودند: « آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست». در اینجا از دیگر ماجراهایی که قرار بود امام را ترور کنند و به طرز عجیبی آن عملیات شناسایی شد گذر میکنیم و به همین ماجرای طبس بسنده میکنیم. در ماجرای طبس، از جانب خدا یک نصرت جدی واقع شد برای انقلاب ایران، نصرتی غیر قابل انکار. همین نصرت در پیروزی ۲۲ بهمن نیز واقع شد. همین نصرت در فتح خرمشهر واقع شد. همین نصرت الهی، کل فضای ۸ سال دفاع مقدس را پوشش داد.کشوری نوپا، بدون تجربه سیاسی و اقتصادی و حکومتداری، در سال ۵۷ حکومت را بهدست میگیرد. تا میخواهد به خود بیاید کل دنیا با او وارد جنگ میشوند. رییس کل قوا منافق از آب در میآید و منافقین در داخل کشور ترورهای متعددی انجام میدهند و همان نیروهای معدود و مخلص را شهید میکنند. در همین شرایط کشور تحریم هم میشود. کشوری که در نبرد نظامی خارجی و داخلی نه تجهیزات دارد و نه تجربه، اکنون از داخل و خارج مورد هجمه قرار میگیرد. دشمن کیست؟ دشمنی که خونخوار است و حتی به هواپیمای مسافربری و حاجیان مکه نیز رحم نمیکند. واقعا هیچ عقل سلیمی، ۱ درصد هم احتمال میدهد که ایران از این ماجرا پیروز بیرون بیاید؟اما همان نصرت، بالای سر کشور ایران نورافشانی نمود. آیا چیزی غیر از نصرت الهی را میتوان متصور بود؟!
از کجا بدانیم انقلابی که امام راحل انجام داد به حق بوده و مورد تایید خداوند است؟ خداوند متعال در چند آیه همانند آل عمران ۱۳، این مفهوم را ذکر میکند «وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ»؛ خدا هر کسی را که بخواهد با نصرت خود تایید میکند. اگر میخواهید بدانید چه کسی مورد تایید است ببینید خدا چه کسی را یا چه جریانی را نصرت میکند. یعنی میتوان نتیجه گرفت، نصرتهای بسیاری که در زمان انقلاب رخ داد، همه حاکی از تایید خداوند بود. بنابراین مهمترین دلیلی که موجب شد انقلاب ایران شکل بگیرد و اسیر کودتا و شیطنتهای دیگر نشود، نصرت خداوند بود وگرنه همانند گذشته محکوم به شکست بود. به جرات میتوان گفت که یکی از مهمترین عنصرهایی که باعث انقلاب و ادامه جریان انقلاب شد نصرت الهی بود.
#نصرت#طوفان_طبس
۲۱:۳۲
#ولایت#ارتداد#حضرت_موسی
در آیه ۵۴ سوره مائده خداوند به مومنین وعده حضور قومی با مشخصاتی همچون یحبهم و یحبونه را داد. مخاطب این آیه مومنین بودند. حال به سیاق این آیه توجه کنیم. لطفا همین الان، یک بار دیگر آیه ۵۴ سوره مائده را نگاه کنید. خداوند در ادامه و در آیه ۵۵ به همان مومنین میگوید:«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵﴾»ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند
جالب شد. صحبت از ولایت است. به نظر میرسد مشکل مومنین در آیه ۵۴، مسئله ولایت است. این مومنین که از دین خود مرتد میشوند، کسانی هستند که از ولایت سرباز میزنند. آیا از ولایت خدا سرباز میزنند؟ خداوند در این آیه تاکید میکند که ولایت فقط از آن خدا نیست بلکه متعلق به رسول او و همچنین مومنینی است که مشخصاتشان ذکر شده است. پس مومنین باید به تمامی این سلسله ایمان داشته باشند وگرنه جزو مرتدها خواهند بود؛ جزو مرتد شدگان آیه ۵۴. جالب است، ارتداد از دین، از منظر قرآن سرباز زدن از ولایت است.
ولایت چیست؟اما این ولایت چیست که درواقع راز دینداری در آیه ۵۴ سوره مائده است. آیه معروفی که همه ما شنیدهایم، ولایت را خیلی دقیق تعریف میکند:«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» خدا ولی مومنین است. خب دستش درد نکند، چه خدای خوبی. حالا این ولی قرار است چه کار کند؟ مومنین را از ظلمت خارج میکند و به سمت نور میبرد. یعنی هدایت میکند؟ خیر، بلکه ولایت میکند. آیه نگفته است که خدا راه نور را نشان میدهد و یا معرفی میکند بلکه گفته شده خدا به عنوان ولی خارج میکند. یعنی خوش دستبهکار میشود؛ دست مومنین را میگیرد و آنها را از ظلمت به سمت نور حرکت میدهد. این ماجرا خیلی بزرگتر از هدایت است. فقط کافی است دست خود را به ولیّ بدهیم، او خودش ما را از ظلمت به سمت نور ولایت میکند و حرکت میدهد. یک نکته اینکه، ولایت منفی نیز داریم که ولایت طاغوت است و به صورت معکوس عمل میکند.آیا این ولایت را فقط خدا انجام میدهد؟ خیر. بلکه اولیاء الهی با اذن الهی این کار را انجام می ٔهند:وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ همانا موسی را به همراه آیاتمان ارسال کردیم که خارج کن قوم خودت را از ظلمت به سمت نور. یعنی حضرت موسی(ع) باید چه کار کنند؟ باید ولایت کنند. خداوند به موسی(ع) امر میکند و درواقع اذن میدهد که ولایت را بر قوم خویش جاری کند بدین صورت که دست آنها را بگیرد و از ظلمت به سمت نور حرکت دهد. برای این کار آیاتی نیز در اختیار او قرار میدهد. هر گاه در طی این مسیر مانعی باشد (مانند دریای نیل)، حضرت موسی(ع) به عنوان ولی، یک راهی برای قوم خویش ایجاد میکند. پس حضرت موسی(ع) نیز یک ولی الهی است که سرباز زدن از وی، مرتد شدن از دین است.
خداوند متعال در آیه ۴۴ سوره کهف میفرماید:هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا قرائتهای مختلفی از این آیه میشود اما این مفهوم از آیه مشخص است که ولایت بهترین جایگاه و بهترین سرانجام است. این آیه در کنار آیه قبلی چگونه میشود؟ احتمالا اینطور میشود: ولایت میآید دست انسان را میگیرد و میبرد به بهترین جایگاه و سرانجام میرساند. این دو آیه دو درجه مختلف از ولایت را مطرح میکنند. نکته مهم این است که ولایت همواره مصداق دارد که از جانب خدا، رسول او و برخی از مومنین میباشند. خداوند این سلسله را یکی میبیند که درواقع همان شجره طیبه است چنانچه در آیه ۵۵ مائده میفرماید ولیّ شما اینها هستند و نمیگوید اولیاء شما اینها هستند، یعنی در جبهه حق تنها یک ولی وجود دارد و آن هم خداست و بقیه نیز خدایی هستند. این در حالی است که برای طاغوت گفته شده «أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ». اولیاء جمع ولی است.
در این مطلب، بخش کوچکی از مفهوم ولایت که در بحثها با آن کار داریم، مورد بررسی قرار گرفت.
در آیه ۵۴ سوره مائده خداوند به مومنین وعده حضور قومی با مشخصاتی همچون یحبهم و یحبونه را داد. مخاطب این آیه مومنین بودند. حال به سیاق این آیه توجه کنیم. لطفا همین الان، یک بار دیگر آیه ۵۴ سوره مائده را نگاه کنید. خداوند در ادامه و در آیه ۵۵ به همان مومنین میگوید:«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵﴾»ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند
جالب شد. صحبت از ولایت است. به نظر میرسد مشکل مومنین در آیه ۵۴، مسئله ولایت است. این مومنین که از دین خود مرتد میشوند، کسانی هستند که از ولایت سرباز میزنند. آیا از ولایت خدا سرباز میزنند؟ خداوند در این آیه تاکید میکند که ولایت فقط از آن خدا نیست بلکه متعلق به رسول او و همچنین مومنینی است که مشخصاتشان ذکر شده است. پس مومنین باید به تمامی این سلسله ایمان داشته باشند وگرنه جزو مرتدها خواهند بود؛ جزو مرتد شدگان آیه ۵۴. جالب است، ارتداد از دین، از منظر قرآن سرباز زدن از ولایت است.
ولایت چیست؟اما این ولایت چیست که درواقع راز دینداری در آیه ۵۴ سوره مائده است. آیه معروفی که همه ما شنیدهایم، ولایت را خیلی دقیق تعریف میکند:«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» خدا ولی مومنین است. خب دستش درد نکند، چه خدای خوبی. حالا این ولی قرار است چه کار کند؟ مومنین را از ظلمت خارج میکند و به سمت نور میبرد. یعنی هدایت میکند؟ خیر، بلکه ولایت میکند. آیه نگفته است که خدا راه نور را نشان میدهد و یا معرفی میکند بلکه گفته شده خدا به عنوان ولی خارج میکند. یعنی خوش دستبهکار میشود؛ دست مومنین را میگیرد و آنها را از ظلمت به سمت نور حرکت میدهد. این ماجرا خیلی بزرگتر از هدایت است. فقط کافی است دست خود را به ولیّ بدهیم، او خودش ما را از ظلمت به سمت نور ولایت میکند و حرکت میدهد. یک نکته اینکه، ولایت منفی نیز داریم که ولایت طاغوت است و به صورت معکوس عمل میکند.آیا این ولایت را فقط خدا انجام میدهد؟ خیر. بلکه اولیاء الهی با اذن الهی این کار را انجام می ٔهند:وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ همانا موسی را به همراه آیاتمان ارسال کردیم که خارج کن قوم خودت را از ظلمت به سمت نور. یعنی حضرت موسی(ع) باید چه کار کنند؟ باید ولایت کنند. خداوند به موسی(ع) امر میکند و درواقع اذن میدهد که ولایت را بر قوم خویش جاری کند بدین صورت که دست آنها را بگیرد و از ظلمت به سمت نور حرکت دهد. برای این کار آیاتی نیز در اختیار او قرار میدهد. هر گاه در طی این مسیر مانعی باشد (مانند دریای نیل)، حضرت موسی(ع) به عنوان ولی، یک راهی برای قوم خویش ایجاد میکند. پس حضرت موسی(ع) نیز یک ولی الهی است که سرباز زدن از وی، مرتد شدن از دین است.
خداوند متعال در آیه ۴۴ سوره کهف میفرماید:هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا قرائتهای مختلفی از این آیه میشود اما این مفهوم از آیه مشخص است که ولایت بهترین جایگاه و بهترین سرانجام است. این آیه در کنار آیه قبلی چگونه میشود؟ احتمالا اینطور میشود: ولایت میآید دست انسان را میگیرد و میبرد به بهترین جایگاه و سرانجام میرساند. این دو آیه دو درجه مختلف از ولایت را مطرح میکنند. نکته مهم این است که ولایت همواره مصداق دارد که از جانب خدا، رسول او و برخی از مومنین میباشند. خداوند این سلسله را یکی میبیند که درواقع همان شجره طیبه است چنانچه در آیه ۵۵ مائده میفرماید ولیّ شما اینها هستند و نمیگوید اولیاء شما اینها هستند، یعنی در جبهه حق تنها یک ولی وجود دارد و آن هم خداست و بقیه نیز خدایی هستند. این در حالی است که برای طاغوت گفته شده «أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ». اولیاء جمع ولی است.
در این مطلب، بخش کوچکی از مفهوم ولایت که در بحثها با آن کار داریم، مورد بررسی قرار گرفت.
۱۵:۲۰
مطالب اخیر همچنان مربوط میشود به چهل سالگی انقلاب. درواقع به بهانه چهل سالگی انقلاب دارم سعی میکنم یک پازل را ارائه کنم. تاکنون فقط چند قطعه از این پازل را مطرح کردم که هیچ تصویری را ارائه نمیکند و بیانگر هدفی نیست. فعلا دارم چند قطعه را در گوشهها در کنار هم قرار میدهم تا آرام آرام به شکل اصلی آن برسیم. بنابراین از پستهای اخیر هیچ نتیجهای نگیرید. اینها فقط یکسری مواد هستند، یکسری قطعه برای تکمیل پازل «ایران آینده بر اساس قرآن».
۱۵:۲۳
#مکانیزم_ولایت#ولایت_در_انقلاب_اسلامی
انقلاب اسلامی و ولایتدر مطالب قبل دیدیم که قوم یحبهم و یحبونه، به شدت مقید به ولایت است و تنها در این فضا حرکت میکند. ولایت یک فضایی ایجاد میکند. فضایی که وقتی وارد آن میشویم ما را از ظلمت به سمت نور میکشاند. مثلا اگر ما وارد فضایی پر از دود بشویم ناخودآگاه سرفه میکنیم، خاصیت این فضا این است که ما را دچار مشکل میکند. در مثال مثبت، اگر وارد فضای خنک و با صفای شمال کشور شویم، ناخودآگاه سرحال میشویم و حس طراوت و شادی به ما دست میدهد، یا زمانی که وارد آب میشویم انگار حیات تازهای به ما داده میشود. اینها خاصیت فضاها و عناصری است که در دنیای مادی با آن مواجه بودهایم. من به این موضوع میگویم مکانیزم ولایت که البته نمیدانم درست است یا نه. اینکه از جانب خدا یک فضایی ایجاد میشود و در آن فضا ما را حرکت میدهد مکانیزم ولایت است.
در انقلاب ما ولایت چگونه اثر کرد؟این موضوع از جنبههای مختلفی قابل بررسی است اما الان میخواهیم بر اساس مکانیزم ولایت به آن بپردازیم. مردم ما در حال و هوای خودشان بودند و زندگی خودشان را داشتند. اما از زمانی مردم احساس کردند که دارند به سمت فضاهای ارزشی کشیده میشوند. رفتارهایی از عامه مردم صادر میشد که تا قبل از این دیده نشده بود. انگیزهای در مردم ایجاد شده بود که خودشان هم نمیدانستند از کجا آمده است. این فضا در انقلاب ۵۷، کل ایران را فرا گرفت و در دفاع مقدس به اوج خود رسید. انقلاب فضایی ایجاد کرد که مردم هر لحظه بیشتر وارد فضای نورانی و ارزشی میشدند و خیلیها را نیز به بهترین جایگاه و سرانجام که همانا شهادت بود رسانید. یعنی ولایت ابتدا دست مردم را گرفت و از ظلمت زمان طاغوت به سمت نور کشانید و حتی به بهترین سرانجام نیز رساند. این همان مفهوم ولایت بود که در پست قبل مطرح شد. برخی میگویند مردم در زمان انقلاب جو زده شدند و بر اساس همین جو هم ۹۸ درصد به انقلاب رای دادند. شاید بگویید این تحلیل اشتباه است ولی من میگویم این حرف به نوعی درست است. مردم وارد جو ولایت شده بودند و مزه آن را چشیده بودند لذا با دل و جان پشت سر انقلاب بودند و به آن هم رای دادند. این ولایت بود که قلوب مردم را در اختیار گرفته بود و خود مردم هم دقیقا نمیدانستند دارد چه اتفاقی میافتد و به کدام سمت کشیده میشوند. آنقدر داشتند کیف میکردند که فقط همراه بودند.
هر کس در آن زمان وارد جبهه میشد تحت تاثیر فضا قرار میگرفت. این چه فضایی بود که حتی اراذل و اوباش را هم جذب خود میکرد؟ آیا نماز شب و خلوص بچههای جبهه بود؟ اصلا این رفتارهای ارزشی چگونه در میان بچههای رزمنده شکل گرفته بود در حالی که خیلی از آنها قبل از انقلاب چنین تقیداتی نداشتند؟ این حال و هوا از کجا آمده بود؟ همه اینها متاثر از فضای ولایت بود. ولایت فضایی ایجاد کرده بود که اگر وارد آن میشدی دیگر دست خودت نبود، به سمت نور کشیده میشدی. اگر شهدا، شهدا شدند به خاطر ولایت بود وگرنه گذشته برخی از آنها چندان عجیب هم نبود. این همان مکانیزم ولایت است که در انقلاب اسلامی اعمال شد.قطعا همه ما مصادیق زیادی داریم از کسانی که در فضای انقلاب و دفاع مقدس، تغییر و رشد زیادی کردند. چنین تغییری نیاز به فضا دارد.
انقلاب اسلامی و ولایتدر مطالب قبل دیدیم که قوم یحبهم و یحبونه، به شدت مقید به ولایت است و تنها در این فضا حرکت میکند. ولایت یک فضایی ایجاد میکند. فضایی که وقتی وارد آن میشویم ما را از ظلمت به سمت نور میکشاند. مثلا اگر ما وارد فضایی پر از دود بشویم ناخودآگاه سرفه میکنیم، خاصیت این فضا این است که ما را دچار مشکل میکند. در مثال مثبت، اگر وارد فضای خنک و با صفای شمال کشور شویم، ناخودآگاه سرحال میشویم و حس طراوت و شادی به ما دست میدهد، یا زمانی که وارد آب میشویم انگار حیات تازهای به ما داده میشود. اینها خاصیت فضاها و عناصری است که در دنیای مادی با آن مواجه بودهایم. من به این موضوع میگویم مکانیزم ولایت که البته نمیدانم درست است یا نه. اینکه از جانب خدا یک فضایی ایجاد میشود و در آن فضا ما را حرکت میدهد مکانیزم ولایت است.
در انقلاب ما ولایت چگونه اثر کرد؟این موضوع از جنبههای مختلفی قابل بررسی است اما الان میخواهیم بر اساس مکانیزم ولایت به آن بپردازیم. مردم ما در حال و هوای خودشان بودند و زندگی خودشان را داشتند. اما از زمانی مردم احساس کردند که دارند به سمت فضاهای ارزشی کشیده میشوند. رفتارهایی از عامه مردم صادر میشد که تا قبل از این دیده نشده بود. انگیزهای در مردم ایجاد شده بود که خودشان هم نمیدانستند از کجا آمده است. این فضا در انقلاب ۵۷، کل ایران را فرا گرفت و در دفاع مقدس به اوج خود رسید. انقلاب فضایی ایجاد کرد که مردم هر لحظه بیشتر وارد فضای نورانی و ارزشی میشدند و خیلیها را نیز به بهترین جایگاه و سرانجام که همانا شهادت بود رسانید. یعنی ولایت ابتدا دست مردم را گرفت و از ظلمت زمان طاغوت به سمت نور کشانید و حتی به بهترین سرانجام نیز رساند. این همان مفهوم ولایت بود که در پست قبل مطرح شد. برخی میگویند مردم در زمان انقلاب جو زده شدند و بر اساس همین جو هم ۹۸ درصد به انقلاب رای دادند. شاید بگویید این تحلیل اشتباه است ولی من میگویم این حرف به نوعی درست است. مردم وارد جو ولایت شده بودند و مزه آن را چشیده بودند لذا با دل و جان پشت سر انقلاب بودند و به آن هم رای دادند. این ولایت بود که قلوب مردم را در اختیار گرفته بود و خود مردم هم دقیقا نمیدانستند دارد چه اتفاقی میافتد و به کدام سمت کشیده میشوند. آنقدر داشتند کیف میکردند که فقط همراه بودند.
هر کس در آن زمان وارد جبهه میشد تحت تاثیر فضا قرار میگرفت. این چه فضایی بود که حتی اراذل و اوباش را هم جذب خود میکرد؟ آیا نماز شب و خلوص بچههای جبهه بود؟ اصلا این رفتارهای ارزشی چگونه در میان بچههای رزمنده شکل گرفته بود در حالی که خیلی از آنها قبل از انقلاب چنین تقیداتی نداشتند؟ این حال و هوا از کجا آمده بود؟ همه اینها متاثر از فضای ولایت بود. ولایت فضایی ایجاد کرده بود که اگر وارد آن میشدی دیگر دست خودت نبود، به سمت نور کشیده میشدی. اگر شهدا، شهدا شدند به خاطر ولایت بود وگرنه گذشته برخی از آنها چندان عجیب هم نبود. این همان مکانیزم ولایت است که در انقلاب اسلامی اعمال شد.قطعا همه ما مصادیق زیادی داریم از کسانی که در فضای انقلاب و دفاع مقدس، تغییر و رشد زیادی کردند. چنین تغییری نیاز به فضا دارد.
۲۳:۵۱
جا دارد به یکی از ماجراهای قرآنی در آیه ۲۴۹ بقره که حاکی از تحت ولایت قرار گرفتن مومنین است اشاره شود. طالوت(ع) در جریان لشکرکشی و جنگ با جالوت، در یک منطقهای به سپاهیان خود که جزو مومنین هستند میگوید: «خدا میخواهد شما را به یک نهر مبتلا کرده و امتحان نماید؛ هر کس از آن بخورد از من نیست و هر کس نخورد از من است». طالوت(ع) پیامبر نیست اما یک ولیّ و یک حاکم الهی است که میخواهد پیروان خود را وارد فضاهای جدیدی از نور کند. به بهانه جنگ با جالوت قرار است که رشد زیادی جاری شود. ماجرای نهر اتفاق میافتد و فقط عدهای از آب نمیخورند یعنی فقط قلیلی تحت ولایت طالوت قرار میگیرند. پس از این ماجرا کسانی که از آب نوشیده بودند گفتند ما را طاقت مبارزه با جالوت نیست یعنی عملا کم آوردند که البته حق هم داشتند زیرا جالوت سپاه عظیمی داشت و به صورت طبیعی جنگیدن با او خودکشی بود؛ اما عده قلیل چه گفتند:«كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ». عجب. قبل از ماجرای نهر چنین لحنی را از سپاهیان سراغ نداشتیم. چه اتفاقی افتاد؟ عده قلیلی که تحت ولایت طالوت بودند و در امتحان الهی حرف ایشان را گوش کردند، وارد صحنههای جدیدی شدند. حالا به آنها گفته میشود: «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو اللَّهِ». اینها دیگر آدم قبل از ماجرای نهر نیستند. خیلی عوض شدهاند، ارتقاء یافتهاند. جایگاه ملاقات الله به آنها داده شده است. اینها در فضای ولایتی که خدا بر آنها جاری کرد بسیار رشد داده شدند و در این فضا چنان ایمانی پیدا کردند که موفق شدند به اذن خدا با سپاه کم، جالوت را شکست دهند. البته این آیه جنبههای زیادی دارد و در اینجا فقط به بخشی از آن اشاره شد. در این آیه درجه بزرگی از ولایت و تربیت به کار گرفته شده است اما مکانیزم همان مکانیزم است. درواقع برای جاری شدن ولایت بیشتر، یک امتحان گرفته شد در نتیجه، قبول شدگان وارد فضای بزرگتری از ولایت شدند اما به نظر میرسد که همان مکانیزم اعمال شد. یعنی عدهای از مومنین در یک فضایی ارتقاء یافته و وارد مفاهیم و ارزشهای جدید شدند. گرچه این آیه به مکانیزم زیاد اشاره نمیکند و فورا سراغ محصول میرود اما این مکانیزم قابل برداشت است. مکانیزمی که باعث شد این مومنین به چنین درجاتی از ایمان و صبر برسند.
#طالوت
#طالوت
۲۳:۵۲
ولیّ در جمهوری اسلامی ایران
هر روز در سوره حمد میخوانیم «اهدنا الصّراط المستقیم» خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت کن. خب، صراط چیست؟ خدا در آیه بعد میگوید. «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ». احتمالا انتظار داشتیم که خدا مشخصات صراط را مطرح کند، اما خدا اینگونه بیان نفرمود بلکه فرمود: «صراط کسانی که به آنها نعمت عطا کردهای». یعنی صراط را با افراد معرفی کرده است نه با مشخصات آن. ای مردم، میخواهید بدانید صراط چیست، بروید دنبال کسانی که به آنها نعمت داده شده است، صراط المستقیم آنها هستند. یعنی هدایت به صراط المستقیم هدایت به سمت آن افراد است. خدا فقط یک مفهوم را بیان نمیکند بلکه میگوید چگونه به آن مفهوم برسید؛ باید بروید دنبال یکسری افراد، باید دنبال مصداق باشید. خدا به چه کسانی نعمت داده؟ در آیه ۶۹ سوره نساء این چهار گروه معرفی میشوند: «الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ»؛ پس مصداق مهم است.
در آیه ۵۵ سوره مائده خداوند خود را ولی معرفی میکند اما از جانب خود حضرت رسول و برخی مومنین را هم معرفی میکند. خداوند از جانب خود ولایت را به موسی(ع) میدهد تا قوم خویش را ولایت کند. حضرت موسی(ع) یک ولی الهی است اما آیا ولایت او در حد امیرالمومنین یا سید ما رسول الله است؟ آیا ولایت حضرت سلیمان(ع) در حد موسای اولوالعزم(ع) است؟ قطعا درجات این ولایت با یکدیگر متفاوت است. درواقع محدوده و شدت ولایت این بزرگواران با هم متفاوت است وگرنه جنس ولایت یکی است. ولایت از جانب خدا به اهل بیت(ع) داده شده و از جانب اهل بیت(ع) به انبیا و رسل؛ همه این شجره از یک ولایت زلال بهره میبرند. اگر قرار است مردم در زمان حضرت موسی(ع) تحت ولایت قرار بگیرند، میبایست یک ولیّ الهی این کار را بکند. اگر قرار است یاجوج و ماجوج زندانی شوند، میبایست یک ولی به نام ذوالقرنین(ع) این کار را بکند. اگر قرار است ولایت خدا، اجنه را به زنجیر بکشد باید یک سلیمان این کار رو بکند.
در انقلاب ما چه کسی ولیّ بود؟ما در زمان امامت حضرت مهدی(عج) هستیم. پس ولیّ مطلق ایشان هستند و ولایت را ایشان در همه جا جاری میکنند. اما آیا مومنینی هستند که بتوانند ولایت ایشان را در یک محدودهای جاری کنند؟امام خمینی(ره) یک ولیّ بود که توانست در محدودهای کوچک، به اذن امام(ع)، دست مردم را بگیرد و از ظلمت به سمت نور بکشاند. امام زمان(عج) میخواهد بر مردم ولایت جاری کند، انواع نصرتها را بیاورد، پس نیاز به یک ولیّ است. چرا امام خمینی(ع) باید در این قرن به دنیا بیاید؟ چون ایشان میتواند در این محدوده ولایت کند. ایشان اگر در گذشته میآمد حیف میشد زیرا در گذشته قرار نبود ولایتی در این سطح در دنیا به پا شود. در آینده هم توان امام خمینی(ره) کافی نیست و نیاز به ولایتی خیلی بیشتر است. پس بهترین زمان همین قرن بود.
اگر از مردم هم بپرسیم دقیقا همین مصداق را معرفی میکنند. آیا مردم اسلام را خوب میشناختند؟ آیا مردم اعتقادی به تشکیل حکومت داشتند؟ نه تنها مردم بلکه علما هم چنین آگاهی نداشتند اما همه فقط به حرف امام راحل گوش کردند چون او را ولیّ میدانستند. آن مسیحی هم به جمهوری اسلامی رای داد. چرا؟ مگر جمهوری اسلامی را میشناخت؟ آن روستایی، جمهوری اسلامی را میشناخت؟ مردم میگفتند چون امام خمینی میگوید پس حتما چیز خوبی است. ما اصلا نمیدانیم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، ما فقط به ایشان اعتماد داریم. آیا غیر از این بود؟ مستندات و فیلمهای آن دوران را ببینیم حاکی از این موضوع است. مردم نه اسلام را میشناختند، نه دین را و نه جمهوری اسلامی را؛ فقط امام راحل را میشناختند. اگر امام راحل میگفتند به جای جمهوری اسلامی به چیز دیگری رای بدهید به آن رای میدادند. وگرنه کدام عقل سلیم میگوید که در اعلام حکومت نظامی به خیابان بریزید؟ مگر قرار است دوباره کشتار ۱۵ خرداد شود؟ اما مردم میآیند چون ولیّ گفته است. البته مردم چیزی به اسم ولیّ نمیشناختند و فقط عاشق امام راحل بودند. من دارم اسم قرآنی آن حس را میگویم وگرنه خیلی از مردم چیزی به عنوان ولایت نمیشناختند و لازم هم نبود بدانند، مهم آن حس و آن رفتار است که مردم داشتند.
بیاییم سراغ کسانی که بیش از دیگران تحت ولایت قرار گرفتند؛ یعنی شهدا. شهدا جزو شاگردان اصلی امام راحل بودند و از این فضای ولایت بهره بردند. درواقع « يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ» بر آنان بیش از دیگران واقع شد. حتی با ماجرای شهادت تا حدی «خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا» نیز واقع شد. بیاییم سراغ کلام و حال و هوای آنها که تحت تربیت قرار گرفتند و ولایت را چشیدند. شاید بتوان گفت ۹۹ درصد از وصیتنامه شهدا که شامل اقلیت مذهبی نیز میشود از امام(ره) سخن گفتهاند، از معلمشان، از مربیشان و درواقع از ولیّشان.
هر روز در سوره حمد میخوانیم «اهدنا الصّراط المستقیم» خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت کن. خب، صراط چیست؟ خدا در آیه بعد میگوید. «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ». احتمالا انتظار داشتیم که خدا مشخصات صراط را مطرح کند، اما خدا اینگونه بیان نفرمود بلکه فرمود: «صراط کسانی که به آنها نعمت عطا کردهای». یعنی صراط را با افراد معرفی کرده است نه با مشخصات آن. ای مردم، میخواهید بدانید صراط چیست، بروید دنبال کسانی که به آنها نعمت داده شده است، صراط المستقیم آنها هستند. یعنی هدایت به صراط المستقیم هدایت به سمت آن افراد است. خدا فقط یک مفهوم را بیان نمیکند بلکه میگوید چگونه به آن مفهوم برسید؛ باید بروید دنبال یکسری افراد، باید دنبال مصداق باشید. خدا به چه کسانی نعمت داده؟ در آیه ۶۹ سوره نساء این چهار گروه معرفی میشوند: «الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ»؛ پس مصداق مهم است.
در آیه ۵۵ سوره مائده خداوند خود را ولی معرفی میکند اما از جانب خود حضرت رسول و برخی مومنین را هم معرفی میکند. خداوند از جانب خود ولایت را به موسی(ع) میدهد تا قوم خویش را ولایت کند. حضرت موسی(ع) یک ولی الهی است اما آیا ولایت او در حد امیرالمومنین یا سید ما رسول الله است؟ آیا ولایت حضرت سلیمان(ع) در حد موسای اولوالعزم(ع) است؟ قطعا درجات این ولایت با یکدیگر متفاوت است. درواقع محدوده و شدت ولایت این بزرگواران با هم متفاوت است وگرنه جنس ولایت یکی است. ولایت از جانب خدا به اهل بیت(ع) داده شده و از جانب اهل بیت(ع) به انبیا و رسل؛ همه این شجره از یک ولایت زلال بهره میبرند. اگر قرار است مردم در زمان حضرت موسی(ع) تحت ولایت قرار بگیرند، میبایست یک ولیّ الهی این کار را بکند. اگر قرار است یاجوج و ماجوج زندانی شوند، میبایست یک ولی به نام ذوالقرنین(ع) این کار را بکند. اگر قرار است ولایت خدا، اجنه را به زنجیر بکشد باید یک سلیمان این کار رو بکند.
در انقلاب ما چه کسی ولیّ بود؟ما در زمان امامت حضرت مهدی(عج) هستیم. پس ولیّ مطلق ایشان هستند و ولایت را ایشان در همه جا جاری میکنند. اما آیا مومنینی هستند که بتوانند ولایت ایشان را در یک محدودهای جاری کنند؟امام خمینی(ره) یک ولیّ بود که توانست در محدودهای کوچک، به اذن امام(ع)، دست مردم را بگیرد و از ظلمت به سمت نور بکشاند. امام زمان(عج) میخواهد بر مردم ولایت جاری کند، انواع نصرتها را بیاورد، پس نیاز به یک ولیّ است. چرا امام خمینی(ع) باید در این قرن به دنیا بیاید؟ چون ایشان میتواند در این محدوده ولایت کند. ایشان اگر در گذشته میآمد حیف میشد زیرا در گذشته قرار نبود ولایتی در این سطح در دنیا به پا شود. در آینده هم توان امام خمینی(ره) کافی نیست و نیاز به ولایتی خیلی بیشتر است. پس بهترین زمان همین قرن بود.
اگر از مردم هم بپرسیم دقیقا همین مصداق را معرفی میکنند. آیا مردم اسلام را خوب میشناختند؟ آیا مردم اعتقادی به تشکیل حکومت داشتند؟ نه تنها مردم بلکه علما هم چنین آگاهی نداشتند اما همه فقط به حرف امام راحل گوش کردند چون او را ولیّ میدانستند. آن مسیحی هم به جمهوری اسلامی رای داد. چرا؟ مگر جمهوری اسلامی را میشناخت؟ آن روستایی، جمهوری اسلامی را میشناخت؟ مردم میگفتند چون امام خمینی میگوید پس حتما چیز خوبی است. ما اصلا نمیدانیم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، ما فقط به ایشان اعتماد داریم. آیا غیر از این بود؟ مستندات و فیلمهای آن دوران را ببینیم حاکی از این موضوع است. مردم نه اسلام را میشناختند، نه دین را و نه جمهوری اسلامی را؛ فقط امام راحل را میشناختند. اگر امام راحل میگفتند به جای جمهوری اسلامی به چیز دیگری رای بدهید به آن رای میدادند. وگرنه کدام عقل سلیم میگوید که در اعلام حکومت نظامی به خیابان بریزید؟ مگر قرار است دوباره کشتار ۱۵ خرداد شود؟ اما مردم میآیند چون ولیّ گفته است. البته مردم چیزی به اسم ولیّ نمیشناختند و فقط عاشق امام راحل بودند. من دارم اسم قرآنی آن حس را میگویم وگرنه خیلی از مردم چیزی به عنوان ولایت نمیشناختند و لازم هم نبود بدانند، مهم آن حس و آن رفتار است که مردم داشتند.
بیاییم سراغ کسانی که بیش از دیگران تحت ولایت قرار گرفتند؛ یعنی شهدا. شهدا جزو شاگردان اصلی امام راحل بودند و از این فضای ولایت بهره بردند. درواقع « يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ» بر آنان بیش از دیگران واقع شد. حتی با ماجرای شهادت تا حدی «خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا» نیز واقع شد. بیاییم سراغ کلام و حال و هوای آنها که تحت تربیت قرار گرفتند و ولایت را چشیدند. شاید بتوان گفت ۹۹ درصد از وصیتنامه شهدا که شامل اقلیت مذهبی نیز میشود از امام(ره) سخن گفتهاند، از معلمشان، از مربیشان و درواقع از ولیّشان.
۱۱:۳۱
#شهدا#امام_خمینی
در مطلب قبل بیان شد که ولایت مصداق دارد. در زمان ما از جانب امام زمان(عج) میبایست کسی میبود که بتواند ولایت ایشان را در محدوده ایران و حتی بزرگتر، اعمال کند. گرچه شدت این ولایت در حد خود امام زمان(عج) نیست، ولی میبایست چنین فردی وجود داشته باشد. اگر قرار است ولایت در ایران به پا شود نیاز به چنین ولیّ دارد. در همین راستا، به چند نمونه از کلام شهدا به عنوان کسانی که تحت ولایت قرار گرفتهاند اشاره میشود تا تکمیل کننده بحث قبل باشد.
شهید حمید باکری:وصیت به احسان و آسیه عزیز؛یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد، بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد.
شهید آوینی:عزیز ما، امام عشق! آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند،اما شما خوب می دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبت کجاست، خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدردلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم ، ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم.
شهید زین الدین:ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری میرسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان میداشتیم و در راه امام فدا میکردیم.
شهید همت:پیام من به شما در عصر غیبت این است که مطیع محض ولایت فقیه باشید
شهید عبدالحسین برونسی:درود همه شهدا و درود همه خانواده شهدا و درو همه انسانهای محرور در سرتاسر عالم به رهبر انقلاب این امام عزیزمان این فرزند فاطمه سلامالله علیها و این امام نائب بر حق امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف و این یادگار رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و این یادگار همه انبیا واین عزیزی که همه ما را از بدبختی و بیچارگی نجات داد و به راه راست هدایت کرد و درود همه انسانها و درود همه ملائکههای مقرب خدا بر این چنین رهبری و این چنین معلمی و نائب برحق امام زمان یعنی حضرت امام خمینی."
شهید عبدالرحيم اکبريانامام را تنها نگذاريد . چون او کسي است که ما را از خواب ذلت از ناداني و جهل و غفلت نجات و ما را به راه يگانگي و وحدانيت خداوند سوق داد.
شهيد کيامرث دهقاناتحاد شما ملت عزيز با اسلام تنها لبيك گفتن به نداى اين امام عزيزمان ميباشد. و اى ملت حزب الله قدر و منزلت اين انقلاب و اين امام بزرگوار را بدانيد
شهید حسن مداحیولایت فقیه که استمرار حرکت انبیاء و اولیاء است، چراغ هدایت بشریت است، با او بیعت کنید و با خون شهیدان عهد و پیمان ببندید که تا آخرین لحظه عمرتان در پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشا باشید، ولی فقیه را دریابید، و در مسیر صراط مستقیم حرکت کنید
شهید علی اصغر نگارندهمهمترین عاملی که در پیروزی انقلاب اسلامی و ادامه آن نقش داشته و خواهد داشت، مقام معظم رهبری و ولایت فقیه است، ولایت همان رسالت انبیاء و امامان معصوم را بر دوش دارد و ما باید سعی کنیم در تمام اعمالمان، تسلیم دستورات امام باشیم.
شهید رئوفی فریمانیخدایا! کمکم کن تا پایم نلرزد و هدایت کن گلوله های آتشین مرا تا بر سینه دشمنانت فرود آیند و هنگامی که صلاح تو در آن بود که جان ناقابل این حقیر تقدیم گردد، مهدی(عج) را بر بالینم فرست که سخت محتاج اهل بیت(ع) هستم. خداوندا! درد تیر و ترکش و خمپاره را تحمل خواهم کرد اما اندوه خمینی را هرگز.
فکر میکنم مفهوم « يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ» در کلام کسانی که دل به امام راحل دادند کاملا مشهود است. اینها کلام و حال و هوای افرادی است که به صورت عملی با این مفهوم دست و پنجه نرم کردند. درواقع ما هم شبیه به تعریف صراط در سوره حمد عمل کردیم. به جای اینکه ببینیم ولی چه کسی است، گفتیم بیاییم کسانی که تحت ولایت قرار گرفتن را تماشا کنیم و ولایت را از آنجا بشناسیم.
#وصیت_شهدا
در مطلب قبل بیان شد که ولایت مصداق دارد. در زمان ما از جانب امام زمان(عج) میبایست کسی میبود که بتواند ولایت ایشان را در محدوده ایران و حتی بزرگتر، اعمال کند. گرچه شدت این ولایت در حد خود امام زمان(عج) نیست، ولی میبایست چنین فردی وجود داشته باشد. اگر قرار است ولایت در ایران به پا شود نیاز به چنین ولیّ دارد. در همین راستا، به چند نمونه از کلام شهدا به عنوان کسانی که تحت ولایت قرار گرفتهاند اشاره میشود تا تکمیل کننده بحث قبل باشد.
شهید حمید باکری:وصیت به احسان و آسیه عزیز؛یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد، بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد.
شهید آوینی:عزیز ما، امام عشق! آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند،اما شما خوب می دانید که سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبت کجاست، خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدردلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم ، ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم.
شهید زین الدین:ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری میرسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان میداشتیم و در راه امام فدا میکردیم.
شهید همت:پیام من به شما در عصر غیبت این است که مطیع محض ولایت فقیه باشید
شهید عبدالحسین برونسی:درود همه شهدا و درود همه خانواده شهدا و درو همه انسانهای محرور در سرتاسر عالم به رهبر انقلاب این امام عزیزمان این فرزند فاطمه سلامالله علیها و این امام نائب بر حق امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف و این یادگار رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و این یادگار همه انبیا واین عزیزی که همه ما را از بدبختی و بیچارگی نجات داد و به راه راست هدایت کرد و درود همه انسانها و درود همه ملائکههای مقرب خدا بر این چنین رهبری و این چنین معلمی و نائب برحق امام زمان یعنی حضرت امام خمینی."
شهید عبدالرحيم اکبريانامام را تنها نگذاريد . چون او کسي است که ما را از خواب ذلت از ناداني و جهل و غفلت نجات و ما را به راه يگانگي و وحدانيت خداوند سوق داد.
شهيد کيامرث دهقاناتحاد شما ملت عزيز با اسلام تنها لبيك گفتن به نداى اين امام عزيزمان ميباشد. و اى ملت حزب الله قدر و منزلت اين انقلاب و اين امام بزرگوار را بدانيد
شهید حسن مداحیولایت فقیه که استمرار حرکت انبیاء و اولیاء است، چراغ هدایت بشریت است، با او بیعت کنید و با خون شهیدان عهد و پیمان ببندید که تا آخرین لحظه عمرتان در پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشا باشید، ولی فقیه را دریابید، و در مسیر صراط مستقیم حرکت کنید
شهید علی اصغر نگارندهمهمترین عاملی که در پیروزی انقلاب اسلامی و ادامه آن نقش داشته و خواهد داشت، مقام معظم رهبری و ولایت فقیه است، ولایت همان رسالت انبیاء و امامان معصوم را بر دوش دارد و ما باید سعی کنیم در تمام اعمالمان، تسلیم دستورات امام باشیم.
شهید رئوفی فریمانیخدایا! کمکم کن تا پایم نلرزد و هدایت کن گلوله های آتشین مرا تا بر سینه دشمنانت فرود آیند و هنگامی که صلاح تو در آن بود که جان ناقابل این حقیر تقدیم گردد، مهدی(عج) را بر بالینم فرست که سخت محتاج اهل بیت(ع) هستم. خداوندا! درد تیر و ترکش و خمپاره را تحمل خواهم کرد اما اندوه خمینی را هرگز.
فکر میکنم مفهوم « يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ» در کلام کسانی که دل به امام راحل دادند کاملا مشهود است. اینها کلام و حال و هوای افرادی است که به صورت عملی با این مفهوم دست و پنجه نرم کردند. درواقع ما هم شبیه به تعریف صراط در سوره حمد عمل کردیم. به جای اینکه ببینیم ولی چه کسی است، گفتیم بیاییم کسانی که تحت ولایت قرار گرفتن را تماشا کنیم و ولایت را از آنجا بشناسیم.
#وصیت_شهدا
۲۰:۲۰
#حزب_الله#نصرت#اذن
دوباره بر میگردیم به آیه ۵۴ سوره مائده و سیاق آن. خداوند متعال در آیه ۵۴ میفرماید: «ای مومنین، هر کس از دین خود مرتد شود خداوند به زودی قومی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند، در برابر مومنین خاضع و در برابر کفار عزتمند هستند، در راه خدا جهاد میکنند و از ملامت هیچ ملامتکنندهای نمیترسند. این فضل خداست که به هرکس بخواهد میدهد و خدا واسع علیم است». به نظر میرسد آیه ۵۵ و آیه ۵۶ دارد بخشی از همین آیه ۵۴ را مطرح میکند اما به صورت تفصیلی. در آیه ۵۵ خدا ولایت را برای مومنین مطرح میکند. درواقع به مومنین آیه ۵۴ میگوید که ولیّ شما خدا و رسول و برخی از مومنین خاص هستند. سپس در آیه ۵۶ میفرماید:«وَمَن يَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»هر کس از ولایت آیه ۵۵ سرباز بزند، همانا که حزب الله پیروز است. انگار این آیه نیز شبیه به آیه ۵۴ است که خدا میگوید اگر از دین خود مرتد شوید خدا به زودی قومی را میآورد. در آیه ۵۶ میگوید اگر از ولایت سر باز بزنید و درواقع مرتد شوید حزب الله پیروز است. اگر آیات را با هم جمع کنیم احتمالا چنین میشود: ای مومنین، تحت ولایت خدا و رسول او و مومنین خاص باشید. اگر از این ولایت سرباز بزنید و مرتد بشوید، خداوند به زودی قومی را میفرستد که خصوصیت عجیبی دارند، خداوند این قوم را با نام حزب الله میشناسد و بدانید که این حزب الله پیروز است.
پس به نظر میرسد طبق قرآن، آن قوم آیه ۵۴ حزب الله است. یعنی قرار است قومی که قرآن آن را حزب الله مینامد از ایران ظهور کند. قومی که مشمول حب خداوندی است. حالا اینکه این قوم دقیقا حزب الله است یا جزو تشکیل دهندگان حزب الله، نمیدانم، اما مشخص است که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. موضوع قابل توجه این است که خداوند وعدهای را برای حزب الله تعیین میکند: حزب الله غالب است. خداوند وعده پیروزی حزب الله و قوم یحبهم و یحبونه را میدهد.
حال میخواهیم بررسی کنیم که پیروزی در جبهه حق چگونه واقع میشود. اگر قرار است حزب الله پیروز شود چه عناصری نقش بازی میکنند. برویم سراغ ماجرای طالوت(ع) در برابر جالوت در آیه ۲۴۹ سوره بقره. مومنین جمله عجیب و جالبی را مطرح میکنند: «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّـهِ» چه بسا گروه اندکی بر گروه بسیاری غلبه کنند با اذن خدا. اینجا مفهومی مطرح میشود به نام اذن. غلبه چگونه اتفاق میافتد؟ باذن الله. اگر خدا اذن بدهد پیروزی واقع میشود. اگر اذن خدا نباشد پیروزی جبهه حق بر باطل اتفاق نمیافتد. در ادامه میفرماید: «وَاللَّـهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» یعنی رفتاری که باعث میشود اذن به غلبه داده شود، صبر است. در ادامه وقتی مومنین برابر سپاه عظیم جالوت قرار میگیرند دعا میکنند که «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» دو دعای فردی میکنند که صبر و استقامت است و یک دعا برای نتیجه جنگ که این دعا مربوط به نصرت است. جالب شد، پس علاوه بر اذن نیازمند نصرت نیز هستیم. یعنی اگر قرار است غلبه برای جبهه حق اتفاق بیفتد در ابتدا میبایست اذن وجود داشته باشد سپس در صحنه عمل نیازمند نصرت هستیم که اگر اینها نباشد هیچ پیروزی اتفاق نمیافتد. در ادامه خدا میفرماید: «فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّـهِ» یعنی آنها را شکست دادند به اذن خدا. دوباره خداوند تاکید میکند که این پیروزی باذن الله واقع شد. اگر اذن خدا و نصرت خدا نبود پیروزی برای جبهه حق میسر نبود.
این مفهوم را در جنگ بدر در آیه ۱۲۳ آل عمران نیز داریم:وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَو يقيناً خدا شما را در [جنگ] بدر -با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.خداوند تاکید میکند که پیروزی با نصرت خدا واقع شد. البته در آیات بعد نحوه این نصرت و بهکارگیری ۵ هزار ملائکه نیز آمده است. در این آیات هم رفتار محوری که برای مومنین مطرح میشود صبر و تقواست : «إِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا ...» اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنید نصرت الهی در قالب ۵ هزار فرشته واقع میشود.
نتیجه: قوم ایران با نام تجاری حزب الله به وعده خداوندی پیروز است. این قوم برای پیروزی نیازمند اذن الهی است. رفتار محوری این قوم در زمان جنگ میبایست صبر و تقوا باشد تا خداوند نصرتهای خود را بر این قوم جاری کند. اذن خدا تعلق میگیرد تا نصرت بر این قوم جاری شده و پیروزی نصیبشان شود.
#صبر#پیروزی
دوباره بر میگردیم به آیه ۵۴ سوره مائده و سیاق آن. خداوند متعال در آیه ۵۴ میفرماید: «ای مومنین، هر کس از دین خود مرتد شود خداوند به زودی قومی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند، در برابر مومنین خاضع و در برابر کفار عزتمند هستند، در راه خدا جهاد میکنند و از ملامت هیچ ملامتکنندهای نمیترسند. این فضل خداست که به هرکس بخواهد میدهد و خدا واسع علیم است». به نظر میرسد آیه ۵۵ و آیه ۵۶ دارد بخشی از همین آیه ۵۴ را مطرح میکند اما به صورت تفصیلی. در آیه ۵۵ خدا ولایت را برای مومنین مطرح میکند. درواقع به مومنین آیه ۵۴ میگوید که ولیّ شما خدا و رسول و برخی از مومنین خاص هستند. سپس در آیه ۵۶ میفرماید:«وَمَن يَتَوَلَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»هر کس از ولایت آیه ۵۵ سرباز بزند، همانا که حزب الله پیروز است. انگار این آیه نیز شبیه به آیه ۵۴ است که خدا میگوید اگر از دین خود مرتد شوید خدا به زودی قومی را میآورد. در آیه ۵۶ میگوید اگر از ولایت سر باز بزنید و درواقع مرتد شوید حزب الله پیروز است. اگر آیات را با هم جمع کنیم احتمالا چنین میشود: ای مومنین، تحت ولایت خدا و رسول او و مومنین خاص باشید. اگر از این ولایت سرباز بزنید و مرتد بشوید، خداوند به زودی قومی را میفرستد که خصوصیت عجیبی دارند، خداوند این قوم را با نام حزب الله میشناسد و بدانید که این حزب الله پیروز است.
پس به نظر میرسد طبق قرآن، آن قوم آیه ۵۴ حزب الله است. یعنی قرار است قومی که قرآن آن را حزب الله مینامد از ایران ظهور کند. قومی که مشمول حب خداوندی است. حالا اینکه این قوم دقیقا حزب الله است یا جزو تشکیل دهندگان حزب الله، نمیدانم، اما مشخص است که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. موضوع قابل توجه این است که خداوند وعدهای را برای حزب الله تعیین میکند: حزب الله غالب است. خداوند وعده پیروزی حزب الله و قوم یحبهم و یحبونه را میدهد.
حال میخواهیم بررسی کنیم که پیروزی در جبهه حق چگونه واقع میشود. اگر قرار است حزب الله پیروز شود چه عناصری نقش بازی میکنند. برویم سراغ ماجرای طالوت(ع) در برابر جالوت در آیه ۲۴۹ سوره بقره. مومنین جمله عجیب و جالبی را مطرح میکنند: «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّـهِ» چه بسا گروه اندکی بر گروه بسیاری غلبه کنند با اذن خدا. اینجا مفهومی مطرح میشود به نام اذن. غلبه چگونه اتفاق میافتد؟ باذن الله. اگر خدا اذن بدهد پیروزی واقع میشود. اگر اذن خدا نباشد پیروزی جبهه حق بر باطل اتفاق نمیافتد. در ادامه میفرماید: «وَاللَّـهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» یعنی رفتاری که باعث میشود اذن به غلبه داده شود، صبر است. در ادامه وقتی مومنین برابر سپاه عظیم جالوت قرار میگیرند دعا میکنند که «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» دو دعای فردی میکنند که صبر و استقامت است و یک دعا برای نتیجه جنگ که این دعا مربوط به نصرت است. جالب شد، پس علاوه بر اذن نیازمند نصرت نیز هستیم. یعنی اگر قرار است غلبه برای جبهه حق اتفاق بیفتد در ابتدا میبایست اذن وجود داشته باشد سپس در صحنه عمل نیازمند نصرت هستیم که اگر اینها نباشد هیچ پیروزی اتفاق نمیافتد. در ادامه خدا میفرماید: «فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّـهِ» یعنی آنها را شکست دادند به اذن خدا. دوباره خداوند تاکید میکند که این پیروزی باذن الله واقع شد. اگر اذن خدا و نصرت خدا نبود پیروزی برای جبهه حق میسر نبود.
این مفهوم را در جنگ بدر در آیه ۱۲۳ آل عمران نیز داریم:وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَو يقيناً خدا شما را در [جنگ] بدر -با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.خداوند تاکید میکند که پیروزی با نصرت خدا واقع شد. البته در آیات بعد نحوه این نصرت و بهکارگیری ۵ هزار ملائکه نیز آمده است. در این آیات هم رفتار محوری که برای مومنین مطرح میشود صبر و تقواست : «إِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا ...» اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنید نصرت الهی در قالب ۵ هزار فرشته واقع میشود.
نتیجه: قوم ایران با نام تجاری حزب الله به وعده خداوندی پیروز است. این قوم برای پیروزی نیازمند اذن الهی است. رفتار محوری این قوم در زمان جنگ میبایست صبر و تقوا باشد تا خداوند نصرتهای خود را بر این قوم جاری کند. اذن خدا تعلق میگیرد تا نصرت بر این قوم جاری شده و پیروزی نصیبشان شود.
#صبر#پیروزی
۰:۵۳
#انقلاب_اسلامی#برنامه_خدا#تاریخ_بشر
انقلاب اسلامی آغاز نصرت و تغییر برنامه الهی بود
خداوند متعال در آیه ۲۱ مجادله میفرماید:«كَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي ۚ إِنَّ اللَّـهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ »خدا مقرّر كرده است كه: «حتماً من و رسولانم چيره خواهيم گرديد.» همانا خدا نيرومند شكستناپذير است.
در گذشته تاریخ هیچ گاه شاهد پیروزی دائم رسولان(ع) و جبهه حق نبودیم. همیشه این پیروزیها و نصرتها مقطعی بوده و بعد از مدتی هم افول کرده است. به عنوان مثال، ملک بزرگ سلیمان(ع) پس از مدتی از میان میرود و جبهه کفر جای آن را میگیرد. همواره پس از موفقیت رسولان(ع) در اشاعه دین، پس از مدتی جبهه کفر ماجرا را به سمت خود تغییر داده است. شاید آخرین موفقیت بزرگ جبهه حق مربوط شود به ماجرای فتح مکه و استقرار اسلام در عربستان، که آن هم پس از مدتی با رحلت رسول خدا(ص) از میان رفت. حکومت امیرالمومنین(ع) نیز در آن شرایط خاص، حدود ۵ سال به طول انجامید و سپس جبهه باطل بر سر کار آمد و به صورت ظاهری، پیروزی از آن ایشان بود. پس تاریخ نشان میدهد که این آیه تاکنون محقق نشده است و جبهه حق تنها به صورت مقطعی و در برخی ماجراها مشمول نصرت و پیروزی شده است.دوران پس از غیبت نیز دارای ماجرای روشنی در جبهه حق نیست و فقط برخی نقاط حاکی از موفقیت است. ماجرای ضعف شیعیان و مسلمانان در این چند صد سال اخیر نیز کاملا قابل توجه است. جنگهای ایران در نقاط مرزی همواره با شکست مواجه شده است و ایران بخشهای مختلفی را از دست میدهد. حتی وقتی اعراب تصمیم میگیرند با اسرائیل وارد جنگ شوند، در طی ۶ روز بساط اعراب با آن همه ادعا جمع میشود. پس تاریخ معاصر نیز سراسر شکست و عدم توفیق مسلمانان است.
اما با ماجرای انقلاب اسلامی دوران جدیدی در تاریخ جبهه حق رقم میخورد. انگار خدا تصمیم گرفته برنامه جدیدی را آغاز کند. ماجرا چنان تغییر میکند که جبهه کفر در همان ابتدا متوجه تغییرات میشود و میخواهد در طی یک جنگ ۸ ساله کار جبهه حق را یکسره کند. اما نصرت خدا در ماجرای طبس، فتح خرمشهر، کربلای ۸، مرصاد و … جاری میشود و این بار جبهه حق بر باطل غلبه میکند. آیا ماجرا اینجا تمام میشود؟ خیر، ماجرا ادامه دار است. این بار اسراییل در دو جنگ، از پس حزب الله بر نمیآید و شکست میخورد. عجب! اعراب با آن همه تشکیلات شکست خوردند اما حالا پس از انقلاب اسلامی، حزب الله کوچک، اسراییل را شکست میدهد. ماجرا تمام میشود؟ خیر. این بار نوبت غزه خیلی کوچک است اسراییل را در دو جنگ ۲۲ روزه و ۵۵ روزه شکست دهد. ماجرا تمام میشود؟ خیر. نوبت سوریه است که بساط فتنه را جمع کند. کلی اتفاق دیگر هم میافتد که در این مطلب از آن گذر میکنیم. نتیجه چه میشود؟ پس از سالهای سال، پس از قرنها و شاید برای اولین بار تاریخ بشر، یک جبهه مقاومت در جبهه حق تشکیل میشود. یک جبهه به سردمداری ایران در یک گوشه از جهان با محوریت تشیع شکل میگیرد که پیروزیهای فراوان و مستمری را به اذن خدا در کارنامه خود دارد. این بار ورق برگشته است. پیروزیهای مقطعی نداریم. این جبهه هر روز در حال گسترش است.
چه شد؟ آیا دوران جدیدی آغاز شده است؟ تعجب نکنید. ماجرا تغییر کرده است. برنامه خدا تغییر کرده است و وارد فاز جدیدی شده است. حال میفهمیم پیچ تاریخی چیست، نقطه عطف تاریخ بشر چیست. بله ما در این برهه حساس تاریخی قرار گرفتهایم. خدا بر ما منت گذاشته و در زمانی آمدهایم که انبیاء و رسل(ع) برای آن خیلی تلاش کردهاند. البته انبیا برای انتهای آن تلاش کردهاند اما با ماجرای انقلاب، منحنی به سمت انتها تغییر جهت داده است. بله، انقلاب اسلامی یکی از نقاط بسیار مهم در تاریخ بشر و برنامه خداوندی است. آیه «لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي» به حرکت در آمده است و شروع به تحقق یافتن کرده است.
خداوند تصمیم گرفت با انقلاب اسلامی، جبهه حق را به محوریت ایران تجمیع و تقویت کند. خداوند اذن داد و نصرت کرد تا غلبه در این سالها نصیب جبهه حق شود. خداوند دارد تحقق به وعدههای عظیم و قطعی خود را شروع میکند. اگر از پایین به مساله نگاه کنیم، انقلاب اسلامی در نظام خدا بسیار جایگاه دارد زیرا رفتار خدا را بسیار تغییر داده است. اگر از بالا ببینیم، خدا برنامه ریخته است تا ماجرای جدیدی رقم بزند، شروع این ماجرا را با انقلاب ایران محقق میکند، خداوند علیم و حکیم دارد قدرتنمایی میکند و این نمایش را بیش از جبهه حق، جبهه باطل متوجه شده است. بدانیم که جبهه کفر یک لحظه آرام نخواهد نشست تا جلوی این ماجرا با بگیرد. جبهه کفر که معتقد بود «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»، دست خدا بسته است، حالا گیج شده است. آری خدا دارد آرام آرام قدرتنمایی میکند. داریم به سمت «لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي» پیش میرویم. الحمدالله.
#جبهه_حق#ایران
انقلاب اسلامی آغاز نصرت و تغییر برنامه الهی بود
خداوند متعال در آیه ۲۱ مجادله میفرماید:«كَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي ۚ إِنَّ اللَّـهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ »خدا مقرّر كرده است كه: «حتماً من و رسولانم چيره خواهيم گرديد.» همانا خدا نيرومند شكستناپذير است.
در گذشته تاریخ هیچ گاه شاهد پیروزی دائم رسولان(ع) و جبهه حق نبودیم. همیشه این پیروزیها و نصرتها مقطعی بوده و بعد از مدتی هم افول کرده است. به عنوان مثال، ملک بزرگ سلیمان(ع) پس از مدتی از میان میرود و جبهه کفر جای آن را میگیرد. همواره پس از موفقیت رسولان(ع) در اشاعه دین، پس از مدتی جبهه کفر ماجرا را به سمت خود تغییر داده است. شاید آخرین موفقیت بزرگ جبهه حق مربوط شود به ماجرای فتح مکه و استقرار اسلام در عربستان، که آن هم پس از مدتی با رحلت رسول خدا(ص) از میان رفت. حکومت امیرالمومنین(ع) نیز در آن شرایط خاص، حدود ۵ سال به طول انجامید و سپس جبهه باطل بر سر کار آمد و به صورت ظاهری، پیروزی از آن ایشان بود. پس تاریخ نشان میدهد که این آیه تاکنون محقق نشده است و جبهه حق تنها به صورت مقطعی و در برخی ماجراها مشمول نصرت و پیروزی شده است.دوران پس از غیبت نیز دارای ماجرای روشنی در جبهه حق نیست و فقط برخی نقاط حاکی از موفقیت است. ماجرای ضعف شیعیان و مسلمانان در این چند صد سال اخیر نیز کاملا قابل توجه است. جنگهای ایران در نقاط مرزی همواره با شکست مواجه شده است و ایران بخشهای مختلفی را از دست میدهد. حتی وقتی اعراب تصمیم میگیرند با اسرائیل وارد جنگ شوند، در طی ۶ روز بساط اعراب با آن همه ادعا جمع میشود. پس تاریخ معاصر نیز سراسر شکست و عدم توفیق مسلمانان است.
اما با ماجرای انقلاب اسلامی دوران جدیدی در تاریخ جبهه حق رقم میخورد. انگار خدا تصمیم گرفته برنامه جدیدی را آغاز کند. ماجرا چنان تغییر میکند که جبهه کفر در همان ابتدا متوجه تغییرات میشود و میخواهد در طی یک جنگ ۸ ساله کار جبهه حق را یکسره کند. اما نصرت خدا در ماجرای طبس، فتح خرمشهر، کربلای ۸، مرصاد و … جاری میشود و این بار جبهه حق بر باطل غلبه میکند. آیا ماجرا اینجا تمام میشود؟ خیر، ماجرا ادامه دار است. این بار اسراییل در دو جنگ، از پس حزب الله بر نمیآید و شکست میخورد. عجب! اعراب با آن همه تشکیلات شکست خوردند اما حالا پس از انقلاب اسلامی، حزب الله کوچک، اسراییل را شکست میدهد. ماجرا تمام میشود؟ خیر. این بار نوبت غزه خیلی کوچک است اسراییل را در دو جنگ ۲۲ روزه و ۵۵ روزه شکست دهد. ماجرا تمام میشود؟ خیر. نوبت سوریه است که بساط فتنه را جمع کند. کلی اتفاق دیگر هم میافتد که در این مطلب از آن گذر میکنیم. نتیجه چه میشود؟ پس از سالهای سال، پس از قرنها و شاید برای اولین بار تاریخ بشر، یک جبهه مقاومت در جبهه حق تشکیل میشود. یک جبهه به سردمداری ایران در یک گوشه از جهان با محوریت تشیع شکل میگیرد که پیروزیهای فراوان و مستمری را به اذن خدا در کارنامه خود دارد. این بار ورق برگشته است. پیروزیهای مقطعی نداریم. این جبهه هر روز در حال گسترش است.
چه شد؟ آیا دوران جدیدی آغاز شده است؟ تعجب نکنید. ماجرا تغییر کرده است. برنامه خدا تغییر کرده است و وارد فاز جدیدی شده است. حال میفهمیم پیچ تاریخی چیست، نقطه عطف تاریخ بشر چیست. بله ما در این برهه حساس تاریخی قرار گرفتهایم. خدا بر ما منت گذاشته و در زمانی آمدهایم که انبیاء و رسل(ع) برای آن خیلی تلاش کردهاند. البته انبیا برای انتهای آن تلاش کردهاند اما با ماجرای انقلاب، منحنی به سمت انتها تغییر جهت داده است. بله، انقلاب اسلامی یکی از نقاط بسیار مهم در تاریخ بشر و برنامه خداوندی است. آیه «لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي» به حرکت در آمده است و شروع به تحقق یافتن کرده است.
خداوند تصمیم گرفت با انقلاب اسلامی، جبهه حق را به محوریت ایران تجمیع و تقویت کند. خداوند اذن داد و نصرت کرد تا غلبه در این سالها نصیب جبهه حق شود. خداوند دارد تحقق به وعدههای عظیم و قطعی خود را شروع میکند. اگر از پایین به مساله نگاه کنیم، انقلاب اسلامی در نظام خدا بسیار جایگاه دارد زیرا رفتار خدا را بسیار تغییر داده است. اگر از بالا ببینیم، خدا برنامه ریخته است تا ماجرای جدیدی رقم بزند، شروع این ماجرا را با انقلاب ایران محقق میکند، خداوند علیم و حکیم دارد قدرتنمایی میکند و این نمایش را بیش از جبهه حق، جبهه باطل متوجه شده است. بدانیم که جبهه کفر یک لحظه آرام نخواهد نشست تا جلوی این ماجرا با بگیرد. جبهه کفر که معتقد بود «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»، دست خدا بسته است، حالا گیج شده است. آری خدا دارد آرام آرام قدرتنمایی میکند. داریم به سمت «لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي» پیش میرویم. الحمدالله.
#جبهه_حق#ایران
۲۱:۱۸
تا اینجای مطالب را یک جمعبندی کنیم. برخی دوستان در هفته اخیر نکاتی میگفتند که احساس کردم جایگاه بحث مشخص نیست.
صحبت از آینده ایران از منظر قرآن است. از آیه ۵۴ سوره مائده به این بحث ورود کردیم. قومی مطرح شد که دارای خصوصیاتی بود و خدا به آن حزب الله اطلاق میکند. این قوم از ایران بوده و از مشخصههای آن، طبق آیه ۵۵ سوره مائده، تحت ولایت بودن است. این قوم به وعده خداوند، پیروز و غالب است به همین جهت، مکانیزم غلبه را بر اساس قرآن بررسی کردیم که به دو عنصر اذن و نصرت رسیدیم.
از جنبه دیگر، برخی از موضوعات این آیه را در انقلاب اسلامی دنبال کردیم. بررسی کردیم که ولایت چگونه در انقلاب ایران شکل گرفت. همچنین بحث نصرت و پیروزیهای انقلاب را بازخوانی کردیم. در آخرین مطلب نیز جایگاه انقلاب ایران را در نظام خدا بر اساس آیات به صورت خیلی مختصر بیان کردیم.
تا اینجا هنوز پازل ما شکل نگرفته است. هنوز ارتباط قوم یحبهم و یحبونه با انقلاب اسلامی مشخص نشده است. هنوز چند قطعه دیگر مانده است تا تحلیل جوان ایرانی، از این موضوع کامل شود. انشاءلله در چند مطلب آتی پازل را به صورت کلی مطرح میکنیم به گونهای که شکل آن واضح باشد، سپس بر میگردیم و برخی جزییات را کامل میکنیم. انشاءلله.
صحبت از آینده ایران از منظر قرآن است. از آیه ۵۴ سوره مائده به این بحث ورود کردیم. قومی مطرح شد که دارای خصوصیاتی بود و خدا به آن حزب الله اطلاق میکند. این قوم از ایران بوده و از مشخصههای آن، طبق آیه ۵۵ سوره مائده، تحت ولایت بودن است. این قوم به وعده خداوند، پیروز و غالب است به همین جهت، مکانیزم غلبه را بر اساس قرآن بررسی کردیم که به دو عنصر اذن و نصرت رسیدیم.
از جنبه دیگر، برخی از موضوعات این آیه را در انقلاب اسلامی دنبال کردیم. بررسی کردیم که ولایت چگونه در انقلاب ایران شکل گرفت. همچنین بحث نصرت و پیروزیهای انقلاب را بازخوانی کردیم. در آخرین مطلب نیز جایگاه انقلاب ایران را در نظام خدا بر اساس آیات به صورت خیلی مختصر بیان کردیم.
تا اینجا هنوز پازل ما شکل نگرفته است. هنوز ارتباط قوم یحبهم و یحبونه با انقلاب اسلامی مشخص نشده است. هنوز چند قطعه دیگر مانده است تا تحلیل جوان ایرانی، از این موضوع کامل شود. انشاءلله در چند مطلب آتی پازل را به صورت کلی مطرح میکنیم به گونهای که شکل آن واضح باشد، سپس بر میگردیم و برخی جزییات را کامل میکنیم. انشاءلله.
۱۰:۴۸