بازارسال شده از Deleted Account
سلام زیباترینا من مالک اصلیم به زودی با کلی فعالیت برمیگردممم #Nadi
۷:۵۴
Komeil sani
سلام زیباترینا من مالک اصلیم به زودی با کلی فعالیت برمیگردممم #Nadi
نادی جونم🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹#ساره
۸:۲۳
Komeil sani
ماه شب تارم #پارت دهم ساره : ب.بل.بله 🥴 مروارید : گریه مو کردم پا شدم ساره تو ماشین یه پتو هست بهم میدی ساره : وای نگو دوباره حالت بد شد مروارید : ه ه ه ه آره امیر : چیشد کمیل : اوا چیشد . ساره : مروارید نمیدونیم چه بیماری داره چند بارم رفتیم دکتر ولی سردرنیوردن امیر : وای بد شدد کمیل : ای وای من . رایان : چیزی نیتس ایشالا خوب میشن امیر داداش من بادی برم خونه میناینا آرتین گریه میکنه دایی رایان و میخوام. امیر : باشه باشه برو مروارید : یهو از حال رفتم ساره : نه نه مروارید پاشو پاشو عزیزمم امیر : ای وای چیشد مروارید خانم مروارید : یهو چشامو باز کردم و حالم خوب شد امیر : مروارید خانم خوبید عزیزم ساره : خوبی عشقممم مروارید : بله بله ولی سردرد دارم ساره : مشکلی نیست میریم دکتر خوب میشه . مروارید: منو بوکشید نمیاممم دکترررر امیر : وا ینگو که از دکتر میترسی ساره : بله میترسه بزور میبریمش دکتر راستی آقا امیر از آمپول و سوزنم میترسه امیر : واقعا کمیل : وای خدای مناز آمپول میترسه ساره: آره آره . مروارید : سارهههههههه آبرومو نبرررررررر مروارید : آی خدا سرمممممممممممم ساره : هوفففف خوبی مروارید : آره بریم بریم سریع من دکتر نمیرماااااا 🥶 امیر : ساره خانم میاید . ساره : بله حتما امیر : میخوابید یواشکی بریم دکتر . ساره : آره سردرد هاش و لرزش به شدتت نگران کنندس 🥺 امیر : آره آره ساره : خوب مروارید اینحا هارو نمیشناسه . آقا امیر میخواید قرص بیهوش کننده بدیم بهش امیر : آره آره خوبه ولی خطرناک نباشه ساره : نه یه بار دکتر رفتنی بهش دادیم امیر : ای باباچقدر کار خطر ناکی کردید واسه دکتر رفتن مروارید : وای خدا لرز دارممممم 🥶 ساره : ای خداا بیا بریم دکتر مروارید : نه نه اصلا با ماشین شما نمیایام مروارید : تاکسی تاکسی تاکسی : کجا میرید مروارید : سعادت آباد مروارید : بای ساره : وای خدا واقعا رفتتتتت امیرر: اوا رفتتت ساره : تاکسی تاکسی وایسا . تاکسی : بله خانم چیشیده ساره: رفتم در پشتو باز کردم و مرواریدو از ماشین پیاده کردم دستشو کشیدم نشوندم تو ماشین مروارید : ساره . ساره : هیس هیچی نگوووو فقط بشین میریم دکتر . مروارید : سارههه من میترسمم ساره : منم تا یه حدی میکشم هیس هیچی نگو میریم دکتر . امیر : اوه مروارید خانم همینو میخواد کمبل : اوا من ترسیدم بیچاره مروارید خانم منشی دکتر : سلام خوب هستید پایان پارت دهم #Nadi
پارت میخوام #ساره
۱۸:۱۳
۱۸:۱۴
۱۸:۱۷
بازارسال شده از
مود امیر نسبت به انواع ما ادامه داریم:
ورژن فیت امیر و تتلو:امیر: چقدر خفننننن شدههههه
ورژن ما ادامه داریم با صدای هایده:امیر: چقدرررررخوبه این
ورژن گیتاری:(کامینگ سونواقعا داره میاد )امیر:خیلی خوب شدهههه
ورژن کنسرتی:امیر: دیگه بهتر از این نداریممممم
ریمیکس ما ادامه داریم: امیر: خداییش باحال شدهههه
فیت با رهام:امیر: اینم قشنگ شدهههه
ورژن اصلی ما ادامه داریم:امیر: خیلیی این قشنگه باهاش اینستا رو بترکونید (والا خودمون ترکیدیم به جای اینستا)
ورژن دمو با پیانو:امیر: به به آفرین به خودم با این موزیک
ورژن با صدای مهستی به زودی...امیر: از اینم نمیشه گذشت واقعا قشنگههه
و اکنون در سراسر جهان: توی رابطه ی باتو بدون بازنده منم
فنا:امیر:
مقاره جان بیا با رهام آهنگ جدید بده خواهشا این ما ادامه داریم رو ول کن دیگه کشش نداریمممممممبابا ماهم آدِمیمممممم ماهم انسانیممممم
(#جاست_فور_فان)
ورژن فیت امیر و تتلو:امیر: چقدر خفننننن شدههههه
ورژن ما ادامه داریم با صدای هایده:امیر: چقدرررررخوبه این
ورژن گیتاری:(کامینگ سونواقعا داره میاد )امیر:خیلی خوب شدهههه
ورژن کنسرتی:امیر: دیگه بهتر از این نداریممممم
ریمیکس ما ادامه داریم: امیر: خداییش باحال شدهههه
فیت با رهام:امیر: اینم قشنگ شدهههه
ورژن اصلی ما ادامه داریم:امیر: خیلیی این قشنگه باهاش اینستا رو بترکونید (والا خودمون ترکیدیم به جای اینستا)
ورژن دمو با پیانو:امیر: به به آفرین به خودم با این موزیک
ورژن با صدای مهستی به زودی...امیر: از اینم نمیشه گذشت واقعا قشنگههه
و اکنون در سراسر جهان: توی رابطه ی باتو بدون بازنده منم
فنا:امیر:
مقاره جان بیا با رهام آهنگ جدید بده خواهشا این ما ادامه داریم رو ول کن دیگه کشش نداریمممممممبابا ماهم آدِمیمممممم ماهم انسانیممممم
(#جاست_فور_فان)
۱۳:۱۲
دخترای قشنگم روزتون به زیبایی چشم های آیدلتون مبارک
۷:۱۷
ماه شب تارم🪐#پارت_یازدهممنشی دکتر : سلام خوب هستید درسا ( ساره ) : سلام ممنونم دکتر هستن منشی دکتر : بله فقط یه چند دقیقه صبر کنید درسا : چشم منشی دکتر : دکتر میتونم بیام داخل : بفرما منشی دکتر : دکتر مریض دارید : بفرس داخل منشی : چشم منشی دکتر: خانم بفرمایید امیر : درسا خانم شما برید ما میمونیم تا شما بیاید درسا : باشه : بیا دختر بیا درسا : سلاممروارید : سلام : سلام بفرمایید کدومتون مریضه مروارید: دکتر منم لرز خیلی بدی میگیرم و سردرد : خیلی وقته اینجوری میشید یانه بعضی موقع مروارید: هرروز : اگر هرروز میگیری یه کمی خطرناکه خیلی کم مروارید : وای دکتر الان حتما آزمایش آره: حالا برو بیرون بعداااااا میگمدرسا : خوب منم برم : اگر مردی همراهتون هست بگید اون بیاد چون شما سر درنمیاردید درسا : چشم الان میرم صداشون میکنم درسا : آقا امیر یه دقیقه میاد امیر : بله بفرمایید درسا : دکتر کارتون داره امیر : منننندرسا : بله شما دیگه : اومدین امیر: بله بفرمایید: متوجه هستین که به بیمارتون چقدر فشار عصبی و ...... شده احتمالا با این فشار احتمال تومور بالاس امیر : من زیاد باهاشون نیستم ولی واقعا امکان وجود تومور هست : بله امیر : الان باید چیکار کنیم : یه چند تا عکس و آزمایش همین واسه فردا امیر : چشم ممنونم خداحافظ درسا : امیر ناراحت از اتاق اومد بیرون بهم گفت که دکتر چی گفته یهو چشمام سیاهی رفت افتادم زمین ولی ر.را.رای.رایا.رایان نزاشتتتتتتتت🥴رایان : اوا چیشدددد درسا : چشمام باز کردم دیدم فقط رایانه که میگه عزیزممممم امیر میگفت درسا خانم از ذوق که تو بغل رایانم خودمو زدم به خواب تا یکمی بیشتر تو بغلش باشمممممممم دیگه گفتم اذیت نکم بلند شدم
رایان : حواسم نبود بلند گفتم خدای شکرت عشقمو نجات دادیی اوه نهههه اشتباه گفتمممم ببخشیدددد درسا: چ.چییییییییییی وای خدااااااااااااااااااااااااااا باورم نمیشهامیر : آهان داداش رایان خبراییه کمیل : آره امیر رایان ما عاشق شده اونم درسا خانم اوه چه انتخابی امیر : مروارید خانم کو پس کمیل : اوا درسا : وای خدا کچا رفته باز این دختر رایان : عشقم آروم باش پیداش میکنیمدرسا : واقعا الان بهتون بگم عشقم آقا رایان رایان:اره فقط یه لحظه بچه ها من عاشق درسا خانم شدم و ازش خواستگاری هم میکنم امیر : باشه داداش خودم عروسیتو میترکونم درسا : وای من بمیرمممممکمیل : هی اینم عروسی کرد مانکردیم مروارید : دکتر که گفت چند تا آزمایش از اتاق که بیرون اومدم سریعع رفتم بیرون بیمارستان درسا : مروارید رو بی روح رو صندلی دیدم رفتم سمتش خیلی هوا سرد بود کتمو درآوردم انداختم روشونش درسا: مروارید پاشو بریم خونه مروارید : درسا مامانم اینا رفتن شمال میای چند روز پیشم بمونی درسا : بهتر باهم میمیونیمامیر: خوب من میرسونمتون درسا : نه خودمون میریم زحمت نکشید امیر : نه بابا این چه حرفیه کمیل : بریم امیر : درسا خانم فقط فردا ساعت ۹ صبح باید بیایمدرسا: بله ولی شما نمیخواد بیایدد و خودتونو تو زحمت بندازیدامیر. : آخخه ما نیاییم کی هست پیشتون هادرسا : خوب الان بریمروز بعد ساعت ۹صبحدرسا :خوب روزمونو شروع میکنیم مروارید پاشو باید بریم مروارید : هان چیه من حالم خوبه درسا : الان میگی دوساعت دیگه اای سرم ای سرم میکنی مروارید : باشه خوب بریم درسا : من که آماده شدم فقط تو موندی مروارید : مانتو یه لباسه دیگه. اه درراه بیمارستان درسا : رسیدیم پیاده شو بزار به امیر زنگ بزنم مروارید : باشه شروع مکالمه امیر : سلام صبح بخیر کجاییددرسا: بیمارستانیم امبر : اوا ماهم بیمارستانیم دررسا : اوا چیشد امیر : هیچی بیاید دکتر منتظرهدرسا : باشهدپایان مکالمه پایان پارت یازدهم🫀#Nadi
رایان : حواسم نبود بلند گفتم خدای شکرت عشقمو نجات دادیی اوه نهههه اشتباه گفتمممم ببخشیدددد درسا: چ.چییییییییییی وای خدااااااااااااااااااااااااااا باورم نمیشهامیر : آهان داداش رایان خبراییه کمیل : آره امیر رایان ما عاشق شده اونم درسا خانم اوه چه انتخابی امیر : مروارید خانم کو پس کمیل : اوا درسا : وای خدا کچا رفته باز این دختر رایان : عشقم آروم باش پیداش میکنیمدرسا : واقعا الان بهتون بگم عشقم آقا رایان رایان:اره فقط یه لحظه بچه ها من عاشق درسا خانم شدم و ازش خواستگاری هم میکنم امیر : باشه داداش خودم عروسیتو میترکونم درسا : وای من بمیرمممممکمیل : هی اینم عروسی کرد مانکردیم مروارید : دکتر که گفت چند تا آزمایش از اتاق که بیرون اومدم سریعع رفتم بیرون بیمارستان درسا : مروارید رو بی روح رو صندلی دیدم رفتم سمتش خیلی هوا سرد بود کتمو درآوردم انداختم روشونش درسا: مروارید پاشو بریم خونه مروارید : درسا مامانم اینا رفتن شمال میای چند روز پیشم بمونی درسا : بهتر باهم میمیونیمامیر: خوب من میرسونمتون درسا : نه خودمون میریم زحمت نکشید امیر : نه بابا این چه حرفیه کمیل : بریم امیر : درسا خانم فقط فردا ساعت ۹ صبح باید بیایمدرسا: بله ولی شما نمیخواد بیایدد و خودتونو تو زحمت بندازیدامیر. : آخخه ما نیاییم کی هست پیشتون هادرسا : خوب الان بریمروز بعد ساعت ۹صبحدرسا :خوب روزمونو شروع میکنیم مروارید پاشو باید بریم مروارید : هان چیه من حالم خوبه درسا : الان میگی دوساعت دیگه اای سرم ای سرم میکنی مروارید : باشه خوب بریم درسا : من که آماده شدم فقط تو موندی مروارید : مانتو یه لباسه دیگه. اه درراه بیمارستان درسا : رسیدیم پیاده شو بزار به امیر زنگ بزنم مروارید : باشه شروع مکالمه امیر : سلام صبح بخیر کجاییددرسا: بیمارستانیم امبر : اوا ماهم بیمارستانیم دررسا : اوا چیشد امیر : هیچی بیاید دکتر منتظرهدرسا : باشهدپایان مکالمه پایان پارت یازدهم🫀#Nadi
۱۸:۰۴
Komeil sani
ماه شب تارم🪐 #پارت_یازدهم منشی دکتر : سلام خوب هستید درسا ( ساره ) : سلام ممنونم دکتر هستن منشی دکتر : بله فقط یه چند دقیقه صبر کنید درسا : چشم منشی دکتر : دکتر میتونم بیام داخل : بفرما منشی دکتر : دکتر مریض دارید : بفرس داخل منشی : چشم منشی دکتر: خانم بفرمایید امیر : درسا خانم شما برید ما میمونیم تا شما بیاید درسا : باشه : بیا دختر بیا درسا : سلام مروارید : سلام : سلام بفرمایید کدومتون مریضه مروارید: دکتر منم لرز خیلی بدی میگیرم و سردرد : خیلی وقته اینجوری میشید یانه بعضی موقع مروارید: هرروز : اگر هرروز میگیری یه کمی خطرناکه خیلی کم مروارید : وای دکتر الان حتما آزمایش آره : حالا برو بیرون بعداااااا میگم درسا : خوب منم برم : اگر مردی همراهتون هست بگید اون بیاد چون شما سر درنمیاردید درسا : چشم الان میرم صداشون میکنم درسا : آقا امیر یه دقیقه میاد امیر : بله بفرمایید درسا : دکتر کارتون داره امیر : منننن درسا : بله شما دیگه : اومدین امیر: بله بفرمایید : متوجه هستین که به بیمارتون چقدر فشار عصبی و ...... شده احتمالا با این فشار احتمال تومور بالاس امیر : من زیاد باهاشون نیستم ولی واقعا امکان وجود تومور هست : بله امیر : الان باید چیکار کنیم : یه چند تا عکس و آزمایش همین واسه فردا امیر : چشم ممنونم خداحافظ درسا : امیر ناراحت از اتاق اومد بیرون بهم گفت که دکتر چی گفته یهو چشمام سیاهی رفت افتادم زمین ولی ر.را.رای.رایا.رایان نزاشتتتتتتتت🥴 رایان : اوا چیشدددد درسا : چشمام باز کردم دیدم فقط رایانه که میگه عزیزممممم امیر میگفت درسا خانم از ذوق که تو بغل رایانم خودمو زدم به خواب تا یکمی بیشتر تو بغلش باشمممممممم دیگه گفتم اذیت نکم بلند شدم رایان : حواسم نبود بلند گفتم خدای شکرت عشقمو نجات دادیی اوه نهههه اشتباه گفتمممم ببخشیدددد درسا: چ.چییییییییییی وای خدااااااااااااااااااااااااااا باورم نمیشه امیر : آهان داداش رایان خبراییه کمیل : آره امیر رایان ما عاشق شده اونم درسا خانم اوه چه انتخابی امیر : مروارید خانم کو پس کمیل : اوا درسا : وای خدا کچا رفته باز این دختر رایان : عشقم آروم باش پیداش میکنیم درسا : واقعا الان بهتون بگم عشقم آقا رایان رایان:اره فقط یه لحظه بچه ها من عاشق درسا خانم شدم و ازش خواستگاری هم میکنم امیر : باشه داداش خودم عروسیتو میترکونم درسا : وای من بمیرممممم کمیل : هی اینم عروسی کرد مانکردیم مروارید : دکتر که گفت چند تا آزمایش از اتاق که بیرون اومدم سریعع رفتم بیرون بیمارستان درسا : مروارید رو بی روح رو صندلی دیدم رفتم سمتش خیلی هوا سرد بود کتمو درآوردم انداختم روشونش درسا: مروارید پاشو بریم خونه مروارید : درسا مامانم اینا رفتن شمال میای چند روز پیشم بمونی درسا : بهتر باهم میمیونیم امیر: خوب من میرسونمتون درسا : نه خودمون میریم زحمت نکشید امیر : نه بابا این چه حرفیه کمیل : بریم امیر : درسا خانم فقط فردا ساعت ۹ صبح باید بیایم درسا: بله ولی شما نمیخواد بیایدد و خودتونو تو زحمت بندازید امیر. : آخخه ما نیاییم کی هست پیشتون ها درسا : خوب الان بریم روز بعد ساعت ۹صبح درسا :خوب روزمونو شروع میکنیم مروارید پاشو باید بریم مروارید : هان چیه من حالم خوبه درسا : الان میگی دوساعت دیگه اای سرم ای سرم میکنی مروارید : باشه خوب بریم درسا : من که آماده شدم فقط تو موندی مروارید : مانتو یه لباسه دیگه. اه درراه بیمارستان درسا : رسیدیم پیاده شو بزار به امیر زنگ بزنم مروارید : باشه شروع مکالمه امیر : سلام صبح بخیر کجایید درسا: بیمارستانیم امبر : اوا ماهم بیمارستانیم دررسا : اوا چیشد امیر : هیچی بیاید دکتر منتظره درسا : باشهد پایان مکالمه پایان پارت یازدهم🫀 #Nadi
بچه ها مالک به خاطر این که کم ودیر پارت میده اینکه شما ها لایکنمیکنید#ساره#NADi
۱۸:۲۵
سلام سلام چطورین برگشتم با کلی انرژی
امیدوارم بهم کلی انرژی بدین خوایش میکنم🥴#Nadi
امیدوارم بهم کلی انرژی بدین خوایش میکنم🥴#Nadi
۱۰:۲۵
۱۱:۲۸
خوب خوب مالکتونو از دست دادین کمیل ازدواج کرده الان به مظرتون حسی میمونه #Nadi
۱۵:۲۱
بازارسال شده از 🥹Les pères d'Erio et Asal🥹
۱۵:۲۲
بازارسال شده از 🥹Les pères d'Erio et Asal🥹
۱۵:۲۲
من بمیرم کافیه یا نه
۱۵:۲۲
بازارسال شده از 𝑴𝒂𝒄𝒂𝒏 𝒈𝒂𝒍𝒂𝒙𝒚..🪐✨🤍
۵:۰۹
Komeil sani
سلام سلام ماکانی ها اومدم چنلی خفن از ماکان بهتون معرفی کنم که علاوه بر رهامیر از نوازنده ها نیز حمایت میشه🤍 چنلی پر از فعالیت های خفن و نشان دهنده ی اتحاد ماکانی ها🥹 پس اگر طرفدار ماکان هستی و میخوای دنبالشون کنی این فرصت رو از دست نده و تو چنل زیر جوین شو مرسی که حمایت میکنی رفیق ماکانی🩹🫂 تُ قَشَنگتَرین گُلی کِه بِ خودِش دیدِه زَمین🤍 تُ پَناهِ خَستِگیام تُ خودِ قَلبِ مَنی🩹🫂 ble.ir/join/8Cyp9UN1VJ
این کانال رو من شریکی با مالک چنل رایان زدم حمایت کنید
#Nadi
#Nadi
۶:۴۵
Komeil sani
ماه شب تارم🪐 #پارت_یازدهم منشی دکتر : سلام خوب هستید درسا ( ساره ) : سلام ممنونم دکتر هستن منشی دکتر : بله فقط یه چند دقیقه صبر کنید درسا : چشم منشی دکتر : دکتر میتونم بیام داخل : بفرما منشی دکتر : دکتر مریض دارید : بفرس داخل منشی : چشم منشی دکتر: خانم بفرمایید امیر : درسا خانم شما برید ما میمونیم تا شما بیاید درسا : باشه : بیا دختر بیا درسا : سلام مروارید : سلام : سلام بفرمایید کدومتون مریضه مروارید: دکتر منم لرز خیلی بدی میگیرم و سردرد : خیلی وقته اینجوری میشید یانه بعضی موقع مروارید: هرروز : اگر هرروز میگیری یه کمی خطرناکه خیلی کم مروارید : وای دکتر الان حتما آزمایش آره : حالا برو بیرون بعداااااا میگم درسا : خوب منم برم : اگر مردی همراهتون هست بگید اون بیاد چون شما سر درنمیاردید درسا : چشم الان میرم صداشون میکنم درسا : آقا امیر یه دقیقه میاد امیر : بله بفرمایید درسا : دکتر کارتون داره امیر : منننن درسا : بله شما دیگه : اومدین امیر: بله بفرمایید : متوجه هستین که به بیمارتون چقدر فشار عصبی و ...... شده احتمالا با این فشار احتمال تومور بالاس امیر : من زیاد باهاشون نیستم ولی واقعا امکان وجود تومور هست : بله امیر : الان باید چیکار کنیم : یه چند تا عکس و آزمایش همین واسه فردا امیر : چشم ممنونم خداحافظ درسا : امیر ناراحت از اتاق اومد بیرون بهم گفت که دکتر چی گفته یهو چشمام سیاهی رفت افتادم زمین ولی ر.را.رای.رایا.رایان نزاشتتتتتتتت🥴 رایان : اوا چیشدددد درسا : چشمام باز کردم دیدم فقط رایانه که میگه عزیزممممم امیر میگفت درسا خانم از ذوق که تو بغل رایانم خودمو زدم به خواب تا یکمی بیشتر تو بغلش باشمممممممم دیگه گفتم اذیت نکم بلند شدم رایان : حواسم نبود بلند گفتم خدای شکرت عشقمو نجات دادیی اوه نهههه اشتباه گفتمممم ببخشیدددد درسا: چ.چییییییییییی وای خدااااااااااااااااااااااااااا باورم نمیشه امیر : آهان داداش رایان خبراییه کمیل : آره امیر رایان ما عاشق شده اونم درسا خانم اوه چه انتخابی امیر : مروارید خانم کو پس کمیل : اوا درسا : وای خدا کچا رفته باز این دختر رایان : عشقم آروم باش پیداش میکنیم درسا : واقعا الان بهتون بگم عشقم آقا رایان رایان:اره فقط یه لحظه بچه ها من عاشق درسا خانم شدم و ازش خواستگاری هم میکنم امیر : باشه داداش خودم عروسیتو میترکونم درسا : وای من بمیرممممم کمیل : هی اینم عروسی کرد مانکردیم مروارید : دکتر که گفت چند تا آزمایش از اتاق که بیرون اومدم سریعع رفتم بیرون بیمارستان درسا : مروارید رو بی روح رو صندلی دیدم رفتم سمتش خیلی هوا سرد بود کتمو درآوردم انداختم روشونش درسا: مروارید پاشو بریم خونه مروارید : درسا مامانم اینا رفتن شمال میای چند روز پیشم بمونی درسا : بهتر باهم میمیونیم امیر: خوب من میرسونمتون درسا : نه خودمون میریم زحمت نکشید امیر : نه بابا این چه حرفیه کمیل : بریم امیر : درسا خانم فقط فردا ساعت ۹ صبح باید بیایم درسا: بله ولی شما نمیخواد بیایدد و خودتونو تو زحمت بندازید امیر. : آخخه ما نیاییم کی هست پیشتون ها درسا : خوب الان بریم روز بعد ساعت ۹صبح درسا :خوب روزمونو شروع میکنیم مروارید پاشو باید بریم مروارید : هان چیه من حالم خوبه درسا : الان میگی دوساعت دیگه اای سرم ای سرم میکنی مروارید : باشه خوب بریم درسا : من که آماده شدم فقط تو موندی مروارید : مانتو یه لباسه دیگه. اه درراه بیمارستان درسا : رسیدیم پیاده شو بزار به امیر زنگ بزنم مروارید : باشه شروع مکالمه امیر : سلام صبح بخیر کجایید درسا: بیمارستانیم امبر : اوا ماهم بیمارستانیم دررسا : اوا چیشد امیر : هیچی بیاید دکتر منتظره درسا : باشهد پایان مکالمه پایان پارت یازدهم🫀 #Nadi
پارت جدید میخوایدددددد🪅
۷:۱۲
ماه شب تارم #پارت دوازدهم درسا:باشهامیر: بعد که دکتر آزمایش گرفت کاملا دکتر رفتن تموم شد دیگه کارمون به دکتر نمیوفته مروارید : ممنونم که اومدین امیر: خواهش میکنمما بریم خدافظ مروارید : خدافظ رایان : درسا خانم میاید درسا : م مننننننن رایان : بله رایان : راستش من شیفته ی شما شدم درسا: چ چی. رایان : میشه بیاید یکم قدم بزنیم باهاتون حرف دارم درسا: ب باش درسا: مروارید تو برو خونه منم میام مروارید: باشه ، تاکسی گرفتم رفتم خونه یعنی هرکی رفت خونه خودش امیر: از بچه ها که جدا شدیم زنگ زدم خونه رهام جواب نداد نگران شدم زنگ زدم به خود رهام جواب نداد نگرانمیت خیلی شدید شد زنگ زدم به مامانش شروع مکالمه مامان رهام: سلام جان دلم 🪄امیر: سلام خاله چطوری از رهام خبر داری مامان رهام : رفته درمانگاه امیر : چرا مامان رهام : یکمی تب و لرز و گلو درد داره امیر : کدوم درمانگاه مامان رهان : سر کوچه ی خودمون امیر: باشه الان میرم مامان رهام : مرسی پایان مکالمه🤍امیر : بعد از حرف حرف با مامان رهام سربع رفتم پیشش : خوب آقای هادیان بیاین آمپول ها و سرمتونو بزنم رهام : ممنون بفرماییدامیر: رفتم داخل درمانگاه دیدم رایان اونجاس امیر : عه رایان تو چرا اینجایی رایان : اومدم خون بدم امیر: بخشنده شدی رایان : اره، حالا اینجا چیکار میکنی امیر : رهام حالش بده به هیچکدوممون نگفته رایان : اوه الان داخله بیا بریم پیشش امیر : اره بریم : خوب آقای هادیان بخوابیدامیر : دیدم رهام داره میخوابه رو تخت سریع رفتم پیشش رایان بیا رهام اینجاس امیر : سلام رهام این چه کاریه بی خبر میای به ما نمیگی رهام : امیر اصلا اصلا حوصله ندارم تروخدا اذیتم نکنید امیر : باشه باشه: خوب آقایون برید بیرون آمپولارو بزنم صداتون میکنم امیر : باشه رایان بیا بریم بیرون : خوب پاشید تموم شد رهام : ممنونم ، آی حالم بده امیر: رهام جان پاشو بریم رهام : نمیتونم امیر: بده دستتو به من رهام : بگیر امیر : چقدر داغی
پایان پارت دوازدهم منتظر نظر های زیباتون هستمایدیم : @nadi91o
پایان پارت دوازدهم منتظر نظر های زیباتون هستمایدیم : @nadi91o
۷:۵۴
۱۱:۴۶