عکس پروفایل بانک اطلاعات آثار هنرمندان خاک نگارب

بانک اطلاعات آثار هنرمندان خاک نگار

۱۷۲عضو
بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۶:۳۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۶:۳۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail
undefinedundefinedundefinedundefined آیین افتتاحیه رویداد هنری یوسف هور باحضور فرمانده سپاه خوزستلن سردار شاهوارپور، نماینده بنیاد شهید استان خوزستان، مدیر اداره ارشاد اسلامی خوزستان دکتر منادی، رئیس حوزه هنری استان خوزستان محمد شهباز، سید محمدرضا میری چهره هنر انقلاب سال های اخیر، و هنرمند برجسته حامد مغروری برگزار شد.
undefinedرویداد هنری یوسف هور به مناسبت بزرگداشت شهید علی هاشمی در محل یادمان شهید علی هاشمی گلزار شهدای اهواز برگزار شد.
undefined کارگاه طراحی پوستر، هویت بصری و اکران شهری با دستمایه نقاشی، تصویرسازی و گرافیک با عنوان «یوسف هور» تا روز جمعه ۱۹ مردادماه در حال برگزاری می باشد.

undefinedراه های ارتباطی حوزه هنری خوزستان:
undefinedkhuzestan.hozehonari.ir/undefinedhttps://rubika.ir/artkhuzestanundefinedhttps://ble.ir/hozehonari_khozundefinedartkhoz.irundefined@artkhuzestan1401
@khakenegarr

۱۹:۰۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۹:۰۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۹:۰۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۹:۰۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۹:۰۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۹:۰۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۹:۰۷

بازارسال شده از محمد رازقی
thumnail

۱۹:۰۷

بانک اطلاعات آثار هنرمندان خاک نگار
undefined تصویر
روایت اول:"نشست تاریخ تحلیلی پوستر انقلاب؛ بررسی ۴۰۰ پوستر تاریخ گرافیک ایران در نیم قرن گذشته ":

یکی از دوستان از استان دیگری تماس گرفته با محمد ترک و گفته چه نشسته‌ای که این نشست تاریخ تحلیلی پوستر انقلاب که دارید برگزار می‌کنید، کوفتتان بشود که شما دارید و ما نداریم و خوش به حالتان!و انگار باز تاکید کرده که مفت چنگتان! و گفته چهارجلسه پرطمطراقش در مشهد برگزار شده و من جلساتی را شرکت کرده‌ام و حالش را برده‌ام و چه و چه... و باز ای چهارپا شانس‌ها! محمد ترک هم که انگار دغدغه‌های همیشگی‌اش را ضربِ در بینهایت کرده باشند، تلفن را برداشته و هر گرافیستی را در خوزستان می شناخته دعوت کرده که موس دستتان است بکوبید بر زمین و بپرّید و بیایید! حالا روز نشست رسیده. همان نشستی که فایل لایه باز پوسترش را از بچه‌های مشهد گرفته‌ایم و داده.ایم به گرافیست پای کارمان، زهرا صابری که اهوازی ست و همسر تازه دامادش رفته سربازی و خودش رفته قم پیش مادر نازنینش که نازش را بکشد و ما نگذاشته‌ایم در این چند وقت آب خوش و قرمه سبزی از گلویش پایین برود، بس که کار ریخته‌ایم سرش. (حالا در روایت بعد میگویم چرا. وهمینی که هست.)که او هم رنگ زمینه‌اش را به گفته دبیر برنامه کرده آبی خاک‌ِ نگاری و عکس آقای میری را چسبانده بالایش و به خدا که همین را هم با وسواس تحویل داده ماشاءلله! روی پوستر نوشته به صرف شام و ثبت نامی ها آنقدر زیاد شده‌اند که مسؤول ثبت نام هم به دستور دبیر خاک وچوک خاكِ نگار لینک پرسلاین را غیر فعال کرده که دخل و خرج با هم بخواند... آخر هم دبیر بخت برگشته رفته و دیده که ساندویچ سالاد الویه خوشمزه خانگی (همان به صرف شام) نوشابه ندارد و بدو بدو وسط برنامه، "جناب حسینی نیک" رفته نیکی کند و نوشابه بستاند.جلسه طولانی شده و آقای میری که سرپا ایستاده از همه خسته‌تر است، اما به خاطر اشتیاق و سوال های بعضی مخاطبان گویا سرذوق آمده و دارد ادامه می‌دهد. الحمدلله و المنه!حامد مغروری از اصفهان آمده ( این را هم در روایت بعدی می گویم که چرا...) صدیقه احمدی و فاطمه طیوب هم آمده‌اند(و این راهم می گویم چرا. مثلا شما نمی دانید.).حامد مغروری میکروفون را گاهی از آقای میری می‌گیرد، بحث را پینگ پونگی می‌کند و نکات و مثال های مهمی گوشزد می‌کند و با لهجه شیرین اصفهانی‌اش بیشتر جمع را سر ذوق می آورد و مخ بچه‌ها را کار می‌گیرد که به راه راست هدایتشان کند ان‌شالله تعالی! به گمانم به همین اندازه آقای میری طفلکی نفسی تازه می‌کند و دوباره میکروفون را پس می‌گیرد و ادامه می‌دهد‌. گرم شنیدنیم با تمام اعضا و جوارح و اعما و احشا که آقای میری تذکری به دوتن از رفقا می‌دهد که: " می‌شه احوالپرسیتونو بذارید برای بعد؟!" سکوت که حکم فرما بود و حالا صدای خلاء در فضا می‌پیچد. :/بچه‌های رسانه درحال فیلم برداری‌اند. هرکس می‌خواهد از جلوی دوربین رد شود، خم میشود که فیلم خراب نشود. من هم خوب دائم خم می‌شوم و یکبار هم که یادم می‌رود خم شوم وعذرخواهی می‌کنم، فیلمبردار با نیشخند ملیحی می‌گوید: نگران نباشید! اصلا در لنز نمی افتید. و من اینجا می فهمم قدِ کوتاه هم گویا نعمتی بوده از ازل برای همین امروز. وسط برنامه یکی از خواهران تماس گرفته و درراه یک جایی گیر افتاده و من دلنگران، پشتیبانی دلسوز را پرسان پرسان فرستاده‌ام به دنبال بلیط باشد و نمی‌جوید.‌..پای کارها تا آخر برنامه مانده.اند و نفری دوتا ساندویچ لاغر سالاد الویه حقیقتا مزه‌ناک و نوشابه به بدن زده‌اند و سخنان نشست را به گوش آویخته اند که فردا صبح بیایند توی "رویدا هنری یوسف هور" شرکت کنند و به کار گیرند مثلا.
فردا روز مهمی است. نه فقط برای من. بلکه برای همه کادر اجرایی رویداد که مدتها برای آمدنش روزشماری کرده‌اند و با تمام وجود کار کرده‌اند. ولی خودمانیم من که همیشه روزهای نزدیک روز موعود دعا می‌کنم ساعت‌ها کش بیایند، بلکم کمی بیشتر به کادر اجرایی محترم بخت برگشته زور بگویم و بی خوابی بدهم و این دل مریضم خنک شود و آن دل رئوف مادرمرده‌ام بسوزد برایشان...

۲۲:۰۷

بازارسال شده از تشکل های نهضت
thumnail
روایت دوم(افتتاحیه رویداد یوسف هور):
وسط افتتاحیه گلویم مثل زمین بی آب و علف از خشکی ترک خورده، می روم لیوان بر میدارم و آب می خورم و یادصبح می افتم که چقدر خادم هارا اذیت کرده ام سر این اوامر ظالمانه که لیوان بیاورید و اصلا ندیده‌ام کی آورده‌اند و گذاشته‌اند در جالیوانی و من حتی یک تشکر خشک و خالی نکرده‌ام. آب را می‌نوشم و خون به مغزم می‌رسد. به خودم می آیم که وسط افتتاحیه‌ام و بر میگردم روی یکی از همان صندلی‌ها که صبح غرش را زده‌ بودم که چرا هنوز نچیده‌اند و نفهمیدم کی چیده بودند، شاید همان موقع که به امر ملوکانه اینجانب املت مهمان‌های شهرستانی را پرو پیمان آماده می‌کردند و من هم که بی نصیب نمانده بودم. این فکر‌ها وسط برنامه به ذهنم می‌خورد، شاید دلیلش این است که توی افتتاحیه خیالم زیادی راحت است؛ چون دبیر افتتاحیه کسی است که می دانم هم منظم است هم با یک تیم خوب کارش را پیش می برد. بچه‌ها! خداقوت!@khakenegarr

۱۷:۵۴

بازارسال شده از تشکل های نهضت
thumnail

۲۰:۵۴

بازارسال شده از تشکل های نهضت
thumnail

۲۰:۵۴

بازارسال شده از تشکل های نهضت
thumnail

۲۰:۵۴

بازارسال شده از تشکل های نهضت
thumnail

۲۰:۵۴

بازارسال شده از تشکل های نهضت
thumnail

۲۰:۵۴

بانک اطلاعات آثار هنرمندان خاک نگار
undefined تصویر
روایت سوم (خود خود رویداد):
روز، داخلی، یادمان شهید علی هاشمی، کأنه چله‌ی زمستان، وسط زل تابستان
آمده نقاشی ببر آتشین را با آن خط های پهن مشکی صورت و بدنش، از بساط آقای میری بر دارد. احتمالا استاده‌ی بی بدیله‌ی مکرمه (سوم شخص مؤنث غایب) شب که می‌خوابیده، دچار نشخوار ذهنی شده که آن اثر فاخر را چرا به اهلش نسپرده و حیفش آمده و احتمالا نقشه کشیده که کله سحر بیاید و باز پس بستاند. همان دخترک که دیروز قلم موی آقای میری را برداشته، زده وسط پالت و پشت پارچه بوم‌های زبان بسته را رنگ نارنجی زده، خوب که از آتشین بودن نارنجی مطمئن شده یک ببر اکسپرسیونیسم محکم روی کاغذ کشیده و گذاشته وسط بساط استاد که با خودش ببرد، بلکه خاطره خوش این اثر به یادگار بماند.اینطرف تر آقای مغروری که باز یک خوش نویس به تور انداخته، اتود لوگوی پیشنهادی یادمان شهید علی هاشمی را داده آقای ترابی خوشنویس برایش بنویسد که بعد ببرد بیندازد وسط کورل و از آن کارهایی کند که فقط خودش بَلَدَد.آن یکی طرف تر، فاطمه طیوب دارد با یکی از بچه ها که می‌خواهد کمیک استریپ طراحی کند، گپ می‌زند. صدایش آرام است و نمی شنونم چه می‌گوید. می‌خواهم بروم جلو که یکی از بچه ها دستم را می‌کشد و می‌گوید: "یه دیقه میای؟". می‌روم بالای سرش و یک کمی به صفحه مانیتور نگاه می‌کنم. گویی از نگاهم دستگیرش شده که چه می‌خواهم بگویم. می گوید: "اتفاقا آقای مغروری هم گفت این چی چیه؟ ولی من میخواستم از شما تاییدیه بگیرم و همین رو ادامه بدم" :/من که حالا یکی کارم را راحت کرده، نفس راحتی می کشم و می روم بالای منبر و کمی روضه میخوانم و کم کم توی چشمهای پر سرشکش می خوانم که به راه راست هدایت شده است و قبول می‌کند برود سراغ اجرای آن یکی اتودش.سرکی می‌کشم آن طرفترتر، روی میزهای واحد برادران، آقایان فرشادیان و ترک مشغول سختگیری‌های همیشگی‌اند و دور از جانشان، زبانم لال، و باز هزار استغفرالله مثل شمر و عمر سعد ایستاده‌اند بالای سر برادران مومن هنرمند انقلابی. توی دلم دعایشان می‌کنم و خیالم راحت می‌شود از آن طرف و دوباره برمی‌گردم واحد خواهران هنرمند انقلاب اسلامی. واحد خواهران هم حسابی شلوغ است، زهرا دباغ و صدیقه احمدی دو نفری مثل دو فرشته ی مهربان دو بال نوازش بر سر خواهر هنرمندی می‌کشند و راهنماییش می‌کنند و مخش را کار گرفته‌اند (اصلا هم که فمنیست نیستم). این دو را هم بیشتر دعا می‌کنم چون یکی شان رفیقم است و آن یکی که با من بزرگ شده، رفیقترم است. صدای اذان می‌آید، آرامشی در قلبم می‌نشیند، چون می‌دانم بعد از نماز موقع ناهار است و قرار است دلی از عزا دربیاورم. اصلا هم بحث معنویت و این قرتی بازی‌ها نیست.نکند هنوز منتظرید بگویم چرا حامد مغروری، فاطمه طیوب و صدیقه احمدی هم آمده‌اند اهواز. واقعا که!
@khakenegarr

۲۰:۵۴

بازارسال شده از نهضت مردمی پوستر انقلاب
thumnail
🟡 گزارشی از رویداد #پرچم_بر_زمین_نمی‌افتد که هم‌زمان با سایر شهرهای کشور، در اهواز برگزار شدundefined @postermovement

۲۳:۲۱

thumnail
رویداد هنری «پرچم بر زمین نمی‌افتد» در اهواز
undefinedهم‌زمان با چهلم شهادت شهید #سیدحسن_نصرالله سلسله رویدادهای «پرچم بر زمین نمی‌افتد» تحت عنوان «هفته هنر مقاومت ایران و لبنان» در ۱۴ استان کشور برگزار شد.
undefined با همکاری و همیاری: undefinedمکتب حاج قاسمundefinedنهضت مردمی‌پوستر انقلابundefinedمجمع طراحان انقلابی خوزستان/خاک نگارundefinedحوزه هنری انقلاب اسلامی خوزستانundefinedبسیج دانشجویی دانشگاه علوم‌ پزشکی اهواز

@khakenegarr

۲۲:۳۲