بازارسال شده از گل نرگس
2KhargosheBaradar.mp3
۲.۳۱ مگابایت
۱۷:۵۵
بازارسال شده از گل نرگس
AlirezayeBazigoosh.mp3
۲.۷ مگابایت
۱۹:۳۹
بازارسال شده از گل نرگس
AlocheiKeMikhadSafarBereh.mp3
۱.۸۴ مگابایت
۲۰:۲۳
بازارسال شده از گل نرگس
ArezoyeMahiKochoolo.mp3
۱.۵۸ مگابایت
۹:۱۹
بازارسال شده از گل نرگس
ArosiMahiTalaeei.mp3
۱.۷۷ مگابایت
۹:۱۹
بازارسال شده از گل نرگس
AsbabBazihayeMaryam.mp3
۲.۵۱ مگابایت
۹:۱۹
بازارسال شده از گل نرگس
DarkoobePorSar&Seda.mp3
۱.۷۳ مگابایت
۱۵:۳۷
بازارسال شده از گل نرگس
DarsiKeKhargooshKochooloGereft.mp3
۱.۸۲ مگابایت
۱۵:۳۸
بازارسال شده از کبوتر بله
یکی بود یکی نبود. گردنی بود دراز. درازه دراز. توی جنگل راه می رفت. دنبال چیزی میگشت. دنبال چی؟ خب معلوم است دنبال یک حیوان که گردن دراز بخواهد. گردن دراز دوست داشت مال کسی باشد. ولی چه کسی دوست داشت گردن دراز داشته باشد. گردن دراز دور درخت ها سرک کشید. به برکه و چشمه سر زد. از کوه و دشت بالا پایین رفت. به لاکپشتی
رسید. تق و تق و تق زد به لاک لاکپشت. لاک پشت پیر از لاکش بیرون آمد: - بله کی هستی تو؟ چی هستی تو؟ چی می خواهی؟گردن گفت: یه گردن درازم. به خوشگلیم مینازم. میخوای گردن تو باشم؟ همراه و یارت باشم؟ به هر طرف سر بکشی؟ به هر کسی سر بزنی؟ لاک پشت گفت: نه جانم! من گردنمو دوست دارم. اگر گردنم دراز بود تو لاکم جا نمی شدم. سرم از لاک می ماند بیرون.گردن دراز از پیش لاکپشت رفت. رفت و رفت و رفت. رسید به خرگوش سفید
. خرگوش سفید داشت از توی زمین هویج
در می آورد. یکی از هویج ها خیلی سفت بود. هر کاری میکرد از خاک بیرون نمی آمد.گردن دراز جلو دوید و گفت: ای خرگوش کوچولو! سفید برفی توپولو! میخواهی گردن تو باشم؟ گردن دراز تو باشم؟ تا مجبور نباشی با زحمت هویج از زمین دربیاوری. با گردن درازت میتوانی از میوه های درختها بخوری.خرگوش
کمی فکر کرد و گفت: نه من هویج بیشتر دوست دارم. دوتا گوش دراز دارم بسمه! نمیخوام گردنم هم دراز باشه!گردن دراز ناراحت شد. کشون کشون از آنجا رفت. زیر درختی نشست. گفت: پس چه کسی من رو میخواهد؟ با چوبی روی زمین خطی کشید. کرم
کوچولویی از زیر خاک آمد بیرون آمد. گردن دراز را دید و گفت: تو کی هستی؟گردن دراز گفت: میبینی که گردن درازم. دوست دارم مال کسی باشم. ولی هیچکس من را نمی خواهد.کرم چشمهایش را چپ و راست کرد. فکر کرد و گفت: گردن دراز؟!ممممم میتونی مال من باشی.گردن دراز خوشحال شد گفت اگر مال تو باشم می توانی راحت توی خاک بگردی و برای خودت خوردنی های خوشمزه پیدا کنی. کرم گفت: خوراکی برای من زیاد هست میخواهم گردنم دراز بشود تا بروم بقیه را گاز بگیرم. این طرف و آن طرف بروم حیوانات را بترسانم. از بس زیر دست و چای بقیه له شدم حالا میخواهم تلافی کنم.گردن دراز از جا پرید: نه من گردن تو نمیشم. باعث آزار بقیه نمیشم. گردن دراز فرار کرد. گریه اش گرفته بود. اوهو اوهو گریه می کرد و اشک میریخت. رفت توی دشت. کنار درختی روی تخته سنگی نشست. اشکهایش را پاک کرد. ولی هنوز صدای گریه می آمد. گردن دراز گفت من که گریه نمی کنم این صدای کیه؟! از تخته سنگ پایین پرید. پشت درخت سرک کشید. یک زرافه کوچولوی زرد و خال خالی نشسته بود گریه میکرد. گردن دراز گفت: تو چرا گریه میکنی کوچولو؟ زرافه با سم های قهوه ایش اشکهایش را پاک کرد. به گردن دراز نگاه کرد. دوباره زد زیر گریه.گردن دراز گفت: سوال بدی پرسیدم؟ میخواهم کمکت کنم خب!زرافه گفت: نه! من گرسنه ام. میخواهم برگهای بالای درخت را بخورم نمی توانم. تو را که دیدم گفتم کاش گردن من مثل تو دراز بود.گردن دراز از خوشحال بالا پایین پرید. گفت: میخواهی گردن دراز تو باشم؟ زرافه چشمهایش برق زد خوشحال شد و گفت: بله که میخوام. گردن دراز خندید. پرید و گردن زرافه کوچولو شد. گردن زرافه کوچولو دراز شد. درازه دراز! دیگر از آن روز به بعد گرسنه نبود. می توانست برگهای بالایی درخت ها را بخورد. گردن دراز هم خوشحال بود. بالاخره به یک نفر کمک کرده بود.از ان روز به بعد گردن همه زرافه های دنیا دراز شد. درازه دراز!
زینب ایمان طلب / 4 اسفند 96
@ghaasedak_book
زینب ایمان طلب / 4 اسفند 96
@ghaasedak_book
۱۶:۴۳
بازارسال شده از قاصدک قصهگو
منتظر روایت کربلا باشید.به زودی در سایت عماریار میتوانید با کودکانتان داستانهایی از کربلا را بشنوید و ببینید.التماس دعا
@gheseghasedak
@gheseghasedak
۱۲:۰۰
بازارسال شده از قاصدک قصهگو
Tavalod Mah (1).mp3
۰۸:۳۰-۳.۸۹ مگابایت
داستان سیزدهمین شب فروردین ۹۹« تولدت مبارک ای ماه قشنگ»فرانک اَشترجمه فریده طاهریناشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
@gheseghasedak
@gheseghasedak
۱۵:۱۲