#قصه_شب
چشمهای کوچولو
چشمهای کوچولو، داشتن به اطراف نگاه می کردن و منتظر بودن تا خواب از راه برسه و اونا رو آروم آروم ببنده تا حسابی استراحت کنند. اما همینطور که منتظر بودن، یک دفعه برق رفت و تاریکی همه جا رو پر کرد. چشمها دیگه هیچی نمی دیدن. به خاطر همین، زود به مغز تلفن زدن و گفتن ما هیچی نمی بینیم . خبر تاریکی از مغز به قلب رسید و قلب فهمید که تاریک شده و چشمها دیگه هیچی نمی بینن. قلب کوچولو پر از ترس شد. قلب کوچولو به مغز گفت تو پادشاهی زود باش یه کاری بکن من از تاریکی خوشم نمیاد. مغز تلفنشو برداشت و به دستهای کوچولو دستور داد و گفت زود باشید پرده رو از جلوی پنجره کنار بزنید تا نور آسمون، اتاق رو روشن کنه. دستهای کوچولو پرده رو کنار زدن. آسمون زیبا، پیدا شد. چشمهای کوچولو ماه نورانی رو دیدن و درخشش ستاره ها رو تماشا کردن. خبر ماه و ستاره ها سریع به مغز رسید. قلب کوچولو پر از آرامش و خوشحالی شد. مغز دستور داد لبها لبخند بزنن. لبها حرکت کردند و عکس یه لبخند قشنگ رو درست کردن. چشمها هم به ماه و ستاره ها خیره شدن و قلب، آروم آروم منتظر خواب شد. چند لحظه بعد، یه خواب ناز به سمت قلب و چشمهای کوچولو رفت. چشمهای کوچولو بسته شدن و کوچولو با یه لبخند خوشگل به خواب رفت.
@kodakan_city
چشمهای کوچولو
چشمهای کوچولو، داشتن به اطراف نگاه می کردن و منتظر بودن تا خواب از راه برسه و اونا رو آروم آروم ببنده تا حسابی استراحت کنند. اما همینطور که منتظر بودن، یک دفعه برق رفت و تاریکی همه جا رو پر کرد. چشمها دیگه هیچی نمی دیدن. به خاطر همین، زود به مغز تلفن زدن و گفتن ما هیچی نمی بینیم . خبر تاریکی از مغز به قلب رسید و قلب فهمید که تاریک شده و چشمها دیگه هیچی نمی بینن. قلب کوچولو پر از ترس شد. قلب کوچولو به مغز گفت تو پادشاهی زود باش یه کاری بکن من از تاریکی خوشم نمیاد. مغز تلفنشو برداشت و به دستهای کوچولو دستور داد و گفت زود باشید پرده رو از جلوی پنجره کنار بزنید تا نور آسمون، اتاق رو روشن کنه. دستهای کوچولو پرده رو کنار زدن. آسمون زیبا، پیدا شد. چشمهای کوچولو ماه نورانی رو دیدن و درخشش ستاره ها رو تماشا کردن. خبر ماه و ستاره ها سریع به مغز رسید. قلب کوچولو پر از آرامش و خوشحالی شد. مغز دستور داد لبها لبخند بزنن. لبها حرکت کردند و عکس یه لبخند قشنگ رو درست کردن. چشمها هم به ماه و ستاره ها خیره شدن و قلب، آروم آروم منتظر خواب شد. چند لحظه بعد، یه خواب ناز به سمت قلب و چشمهای کوچولو رفت. چشمهای کوچولو بسته شدن و کوچولو با یه لبخند خوشگل به خواب رفت.
@kodakan_city
۲۰:۴۲
تربیت واقعی را با تنبیه اشتباه نگیریم.
تنبیه کردن باعث می شود که کودک کاری را متوقف کند، اما به احساسی که در پس این عمل نهفته است نگاه نمی کند و منجر به فراموش شدن درون کودک می شود. وقتی به کودک نگویید چرا با او صحبت نمی کنید ، نمی فهمد چه اتفاقی افتاده است. کودکی که رفتارش موجب تنبیه او شده به راحتی ، ولی به طور گول زننده کنترل می شود. رفتارش رفتاری به ظاهر مطیعانه است اما ممکن است از روی میل نباشد و اعتماد به نفس نیز نداشته باشد. ممکن است در ظاهر آرام و مطیع باشد ولی در درون ملتهب و مضطرب باشد. چنین کودکی به زودی طغیان می کند و افسار گسیخته خواهد شد.
@kodakan_city
تنبیه کردن باعث می شود که کودک کاری را متوقف کند، اما به احساسی که در پس این عمل نهفته است نگاه نمی کند و منجر به فراموش شدن درون کودک می شود. وقتی به کودک نگویید چرا با او صحبت نمی کنید ، نمی فهمد چه اتفاقی افتاده است. کودکی که رفتارش موجب تنبیه او شده به راحتی ، ولی به طور گول زننده کنترل می شود. رفتارش رفتاری به ظاهر مطیعانه است اما ممکن است از روی میل نباشد و اعتماد به نفس نیز نداشته باشد. ممکن است در ظاهر آرام و مطیع باشد ولی در درون ملتهب و مضطرب باشد. چنین کودکی به زودی طغیان می کند و افسار گسیخته خواهد شد.
@kodakan_city
۱۰:۳۳
رفتار والدین تاثیر مهمی در شخصیت کودک دارد
وقتی کودکی میبیند که والدینش با صدایی ملایم و کلمات حساب شده با او صحبت میکنند، یاد میگیرد که زبان کودکانهاش با احترام همراه باشد. او واژهها حتی لحن صحبت پدر و مادرش را میآموزد و بارها از آنها استفاده خواهد کرد.
با این وجود برخی از والدین به هر شکلی که دلشان میخواهد صحبت میکنند و بدون رعایت احترام مقابل کودکشان رفتار میکنند و در عین حال انتظار دارند که کودکشان هر آنچه را که گفته میشود بیچون و چرا اطاعت کند.
این دسته از والدین تاثیر رفتار و گفتار خودشان را در تربیت کودک به کلی فراموش کردهاند
@kodakan_city
وقتی کودکی میبیند که والدینش با صدایی ملایم و کلمات حساب شده با او صحبت میکنند، یاد میگیرد که زبان کودکانهاش با احترام همراه باشد. او واژهها حتی لحن صحبت پدر و مادرش را میآموزد و بارها از آنها استفاده خواهد کرد.
با این وجود برخی از والدین به هر شکلی که دلشان میخواهد صحبت میکنند و بدون رعایت احترام مقابل کودکشان رفتار میکنند و در عین حال انتظار دارند که کودکشان هر آنچه را که گفته میشود بیچون و چرا اطاعت کند.
این دسته از والدین تاثیر رفتار و گفتار خودشان را در تربیت کودک به کلی فراموش کردهاند
@kodakan_city
۱۰:۳۳
بازارسال شده از شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ
برای شرکت در یک مسابقه بزرگ آمادهاید؟!
قهرمان برق باش و بگو چطور کمک میکنی برق درست مصرف بشه؟
با آهنگ ما دابسمش بساز و یا یه راه خوب برای صرفهجویی در برق نشون بده!
یادت نره تا ۱۵ مهرماه فرصت داری
آثارت رو داخل پیام رسان بله و یا تلگرام برای ما بفرست: 09905075980
لینک ارسال تلگرام
#مصرف_بهینه #انرژی_پایدار#سفیر_انرژی #تهران_روشن
روابط عمومی شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ
#مصرف_بهینه #انرژی_پایدار#سفیر_انرژی #تهران_روشن
روابط عمومی شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ
۱۱:۳۰
بوسیدن کودک از لب فقط یک نشونه عشق نیست، یک خطر پنهان هم داره.
کودک وقتی این رفتار رو تجربه میکنه، فکر میکنه «هرکسی که دوستش داره میتونه از لب ببوسه». همین یعنی نشناختن مرزهای بدنی و بالا رفتن احتمال آسیب در برابر آزار جنسی کودکان و نوجوانان.
شما میخواید به فرزندتون عشق بدید، اما عشق واقعی یعنی یاد بدیم بدنش حریم داره.
پس بذاریم بوس روی گونه و پیشونی، همون محبت خالص و امن رو منتقل کنه.
فاطمه باقرزادهروانشناس کودک
@kodakan_city
فاطمه باقرزادهروانشناس کودک
@kodakan_city
۶:۵۱
دوران کودکی، دوران کودکی کردن و تمرین زندگی است؛ دوران بزرگسالی نیست.
وقتی لباس های مجلل و گران قیمت تن کودک می کنیم، دائماً او را تحت فشار می گذاریم که لباست رو کثیف نکنی.
چرا لباس بچه ها را راحت انتخاب نمی کنیم که اگر کثیف شد حرص نخوریم. که همه چیز در زندگی حول محور رشد (تحول) است، بازی کردن و کثیف کردن به رشد کودک کمک می کند. پس لباس پوشیدن بچه ها را دقت کنیم.
@kodakan_city
وقتی لباس های مجلل و گران قیمت تن کودک می کنیم، دائماً او را تحت فشار می گذاریم که لباست رو کثیف نکنی.
چرا لباس بچه ها را راحت انتخاب نمی کنیم که اگر کثیف شد حرص نخوریم. که همه چیز در زندگی حول محور رشد (تحول) است، بازی کردن و کثیف کردن به رشد کودک کمک می کند. پس لباس پوشیدن بچه ها را دقت کنیم.
@kodakan_city
۷:۰۳
آموزش نظم و ترتیب به کودکان
رابطه شما با فرزندتان باید بر پایه همکاری باشد نه لجبازی
بنابراین سعی کنید تا جای ممکن "نه" نگویید و تا زمانی که اشتباهات فرزندتان خطری ندارد او تصمیم گیرنده برای زندگی خود باشد مانند انتخاب لباس، بازی و غذا.

باید به فرزندتان مطابق سنش مسئولیت بدهید مانند غذا خوردن با دست قبل از یکسالگی، دراوردن کفش حتی با کمک شما بعد از یکسالگی.

قبل از آموزش نظم و ترتیب کارها را با بازی به فرزندتان بیاموزید مانند مسابقه دادن هنگام تمیز کردن اتاقش.

از سه سالگی به فرزندتان مسئولیت های کوچک بدهید مانند انداختن لباس کثیفش در سبد مخصوص، آب دادن به گل کوچکش ادامه دارد.

از جدول ستاره ها استفاده کنید تا در مقابل انجام هر کار درست یک برچسب جایزه بگیرد.

هرگز با داد و دعوا تهدید و منت گذاشتن محروم کردن فرزندتان را مجبور به انجام کاری نکنید و مسئولیت بیشتر از سنش به او واگذار نکنید.
@kodakan_city
@kodakan_city
۷:۰۴
https://formafzar.com/form/gfu0v
۷:۰۵
برای والدین این اتفاق از وحشتناکترین صحنههایی است که و با آن مواجه میشوند.
۱_به هیچ وجه با #عصبانیت و #پرخاش برخورد نکنید و کاملا خونسرد باشید
۲_با آرامش کودکان را از یکدیگر جدا کرده و با لحنی قاطع و محکم تذکر بدهید که این #بازی خوب نیست
۳_فورا یک بازی فیزیکی وحرکتی و پر هیجان راه بیاندازید و بچه ها را به بازی مشغول کنید
۴_بهترین روش کنترل و مراقبت کودکان است و اینکه هرگز در اتاق دربسته و دور از نظارت شما نباشند.
من #مسئول تربیت جنسی فرزند خود هستم
@kodakan_city
۸:۲۶
#تربیتی
وقتی که کودکان شنیده شوند و شما به عنوان والدین به دقت تمام حرف های آن ها را گوش بدهید، به کودک نشان می دهید که چقدر برایش ارزش قائل هستید؛ به بیان دیگر شنونده خوبی بودن برای کودک به معنی دوست داشتن و اهمیت دادن به او است.
وقتی کودک احساس کند که شما به حرف هایش گوش داده اید و به او توجه کرده اید با شما بیشتر حرف می زند و شما راحت تر و ساده تر می توانید مشکلاتش را حل کنید. بهتر است به کودکمان نشان دهیم که تمام وقت برای شنیدن حرف های آن ها آمادگی داریم.
این کار باعث افزایش اعتماد به نفس کودک شده و به او احساس ارزشمندی بیشتری می دهد. کودکان دوست دارند که با ارزش دیده شوند.
@kodakan_city
این کار باعث افزایش اعتماد به نفس کودک شده و به او احساس ارزشمندی بیشتری می دهد. کودکان دوست دارند که با ارزش دیده شوند.
@kodakan_city
۱۶:۲۲
۱۶:۲۳
توی یک رودخانه زیبا و بزرگ قایق کوچکی با مادر ، پدرش زندگی می کرد .هیچ کس با قایق کوچولو دوست نبود همه به او می گفتند تو به هیچ دردی نمی خوری چون قایق کوچولو ی قصه ی ما یک قسمتی از بدنش شکسته بود به خاطر همین هیچ کس با او بازی نمی کرد قایق کوچولو غمگین رفت پیش مادرش گفت مامان هیچکس با من دوست نمی شود من به درد نخور هستم مادرش گفت در این دنیا هیچ کس به درد نخور نیست تو قایق کوچولو ی مهربان و زیبا ی من هستی چند روز گذشت وقتی قایق کوچولو تنها در گوشه ای نشسته بود یک دفعه دید صدایی از آن طرف رودخانه می آید که می گوید کمک ، کمک ، من دارم غرق می شوم قایق کوچولو سریع رفت تا ببیند چه شده است وقتی رفت آن طرف رودخانه دید پسر کوچکی توی آب افتاده و درخواست کمک می کند قایق کوچولو رفت پیش پدرش و گفت:پدر، پسر کوچکی در رود خانه افتاده و دارد غرق می شود پدر قایق کوچولو با عجله خود را به پسرک رساند و به او گفت زود باش پاروی من را بگیر و سوار من شو تا غرق نشوی پسرک دست پدر قایق کوچولو را گرفت و سوار آن شد وقتی حالش بهتر شد از قایق کوچولو و پدرش تشکر کرد و گفت: اگر شما نبودید من غرق می شدم قایق کوچولو گفت تو چطوری توی آب افتادی ؟ پسرک گفت: من حشرات را دوست دارم وقتی داشتم بازی می کردم چشمم به یک پروانه زیبا افتاد داشتم دنبال او می دویدم انقدر غرق تماشای او شده بودم که یک دفعه در آب افتادم قایق کوچولو پرسید راستی اسم تو چیست پسرک گفت :ایمان قایق کوچولو با ایمان دوست شد وقتی با هم مشغول بازی کردن بودند ایمان گفت راستی تو چرا آسیب دیدی ؟قایق کوچولو گفت: در سراشیبی رود خانه به صخره ای بر خورد کردم و شکستم حالا هم چون شکسته ام هیچ دوستی ندارم خب حق داند بچه ها سوار من نشوند چون ممکن است غرق شوی ایمان گفت: پدر بزرگ من نجار است می تواند تو را درست کند ایمان رفت تا پدر بزرگش را بیاورد پدر بزرگ ایمان وقتی قایق کوچولو را دید گفت این که شکسته گی چندان بزرگی نیست من می توانم آن را درست کنم پدربزرگ ایمان وقتی قایق کوچولو را تعمیر کرد رنگ تازه و زیبایی به او زد قایق کوچولو از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید از اینکه کسی پیدا شده بود که به او اهمیت داده بود و توانسته بود دوباره دوستی جدید پیدا کند ایمان با قایق کوچولو دوستان خوبی برای هم شدند و با پدر بزرگ ایمان به ماهی گیری و قایق سواری می رفتند و روز های خوشی را باهم سپری می کردند.@kodakan_city
۱۹:۵۲
@kodakan_city
۱۰:۱۴
#دکتر_سعید_عزیزی
چیکار کنیم بچههامون، کارهای شخصیشون رو انجام بدن؟!
ماهم نون خریدیم هم درس خوندیم اما بچه های الان.....
@kodakan_city
@kodakan_city
۱۰:۱۵
بازارسال شده از تربیت فرزند نوردیده
از اون فرمون معروف تا پازلهای حسی و بازیهای فکری — هرچی برای تقویت تمرکز، تخیل و هوش لازم داری، اینجاست
۱۰:۱۶
بازارسال شده از تربیت فرزند نوردیده
۱۰:۱۶
بازارسال شده از تربیت فرزند نوردیده
۱۰:۱۶
بازارسال شده از تربیت فرزند نوردیده
۱۰:۱۶
بازارسال شده از تربیت فرزند نوردیده
۱۰:۱۶
موشی و موشا مشغول بازی بودند که موشی خیلی زود خسته شد. موشی از اینکه موشا تمام مدت این طرف و آن طرف می رفت خوشش نمی آمد.
موشی به موشا گفت من حوصله ندارم بیا با تبلت بازی کنیم موشا خندید و گفت: نه موشی روز مسابقه نزدیک است من نمی خواهم ضعیف شوم ، مگر یادت نیست پدربزرگ چه گفت؟ موشی سرش را خاراند و گفت: هان چی!! نه یادم نیست
موشا گفت: پدر بزرگ گفته بودند هر چقدر پای گوشی و تبلت بشینید ، به همان اندازه ، سلول های مغز شما کوچک می شود. وقتی سلولهای مغز کوچیک شود ضعیف می شویم چون دیگر دقت لازم را نداریم که کارهای مفید انجام دهیم.
بعد از این صحبت ها ، موشی گفت : ما تمرین و تلاش برای مسابقه زیاد کردیم همین کافی است و دوباره تبلتش را برداشت و به درختیتکیه داد و با تبلت ، شروع به بازی کرد .
روز مسابقه فرا رسید همه موش ها برای مسابقه خوشه چینی گندم اماده هستند، موشی ، موشا و موش های دیگر در این مسابقه شرکت کرده اند خوشه چینی گندم قانونهای زیادی داشت که باید برای برنده شدن ، تمام قانون ها با دقت ، رعایت شود جایزه ی برنده ، صندوقچه ای پر از پول طلا است.
موشی خیلی دوست داشت برنده شود تا هر چه دوست دارد بخرد اما مسابقه تمام شد و موشی برنده نشد ، موشی خیلی تلاش کرده بود ولی چون دقتش کم بود برنده نشد.
موشا که دید موشی خیلی ناراحت است نزدیکش آمد و گفت: می دانم ناراحتی حق داری اگر برنده میشدی الان صندوقچه ی جایزه در دستانت بود اما حرف پدر بزرگ درست بود ، برای موفقیت، دقت ما باید بالا باشد برای برنده شدن تلاش دقت و تمرکز به همراه هم جواب می دهد. اما موشی نگران نباش، من مطمئنم تو برای مسابقه بعدی می : توانی دقتت را بالا ببری.
عزیز دلم ، به نظرت اسم این قصه چی باشه؟ برامون بنویس تا دوستانت بخونن
@kodakan_city
۱۸:۲۸