۱۷ آذر ۱۴۰۲
هلو گایز من فاطیما هستم و بعد از کلی تلاش و رضایت مدیر چنل بلک پینک تونستن به کسایی که رمانکو دوست داشتن لینک این چنلو بدم
۱۷:۲۹
و میخوام بگم این رمان فقط برا سرگرمیه نه برا نشون دادن جنلیسا کهمثلا لزبینن نه فقط یه رمان سادست
۱۷:۳۱
بریم سراغ رمان
۱۷:۳۱
بریم سراغ رمان
۱۷:۳۲
لایکا بالا
۱۷:۳۲
بچه ها رمانو اشتب فرستادم
۱۷:۳۴
کیا پارت اول و دومن دارن اینو بزارن
۱۷:۳۶
تروخدا برا همون مدیری که براتون گفتم لینکو بفرسته رمان هر دو پارت رو بفرستید آخه از گوشیم پاک شده تروخدا چون نمیتونم ایدی خودمو بدم
۱۷:۳۷
والا اون مدیره اسمش جنا بود نمیدونم منو این دفعه میکشه ولی اینبار براش بفرستید
۱۷:۳۷
و بعد اون برا من بفرسته تا تو چنل بفرستم رمانو
۱۷:۳۷
رمان بعدی از آهیون و چیکیتا باشه
۱۷:۳۸
عضوای بی بی مانسترن
۱۷:۳۸
تروخدا رمانو براش بفرستید میخوام بزارم اینجا
۱۷:۳۹
بریم سراغ یه رمان دیگه رمان قبلی رو بیخیال یه رمان دیگه از جنلیسا میزارم
۲۳:۵۱
۱۸ آذر ۱۴۰۲
خب یه رمان دیگه آوردم و اینکه دیگه پی وی جنا نرید اون اعصابنیه چون دوست نداره بهش پیام بدیم و اینکه یه مدت دیگه ایدیمو میزارم
۰:۱۴
رمان : مال خودم میکنم
لیسا و جنی دوتا رفیق هستن که از ۷ سالگی دوست هم بودن ولی لیسا از سن ۱۰ سالگی به جنی علاقه پیدا میکنه ولی نمیتونه به جنی بگه آخه اونا باهم دوستن و اینکه هر دوشون دخترن جنی هم این حسو به لیسا از سن ۱۲ سالگی پیدا میکنه الان هر دوتاشون ۱۸ سالشون
لیسا : چیکار کنم واقعا بد جوری عاشقش شدم باید به جنی بگم اره باید بهش بگم چون من دیگه طاقت ندارم
لیسا زنگ زد به جنی
جنی : سلام
لیسا :جنی حالت خوبه من میخواستم امشب بهت بگم میای خونه ام میخوام یکم باهم بمونیم و اینکه بهت یه چیزی بگم که خیلی وقته میخوام بهت بگم
جنی : اوه باشه کی بیام
لیسا : الان
جنی : باشه
جنی لباس مشکی باز پوشیده لباشو رژلب قرمز زد و سایه مشکی زد که خیلی خیلی هات شده بود
لیسا: یه لباس باز و خوب پوشید رژلب قرمز زد یه میکاپ خفن و هات کرد لیسا تو اتاقش یه میز چید و یه شمع روی میز گذاشت تا بتونه فضا رو رمانتیک کنه
زنگ خونه به صدا در اومد جنی اومده بود به خونه لیسا
لیسا :اوه جنی اومد
لیسا در رو باز کرد و با دیدن جنی که خیلی هات شده بود زف رفت و کلن کلن نمیدونست چیکار کنه چون جنی خیلی سکسی شده بود
جنی : لیسا خب کجا بشینم
لیسا : تو اتاق من
جنی : یه خنده سکسی زد و گفت باشه
جنی رفت تو اتاق دید روی تخت کلی شراب هست و نگاهی به میز کرد دید تا روی میز یه شمع خوب و شراب و غذای خوشمزه بود جنی روی صندلی نشست
لیسا رفت تو اتاق
جنی : بیا بشین
لیسا رفت روی صندلی نشست
لیسا جنی غذاتو بخور
هر دوشون غذاشون خوردن و یکم شراب خوردن
جنی : خب حرفت چی بود
لیسا : چطور بهت بگم واقعا من وای نمیتونم بگم
جنی : رفت کنار لیسا نشست و لیسا تحریک شد جنی لیسا بگو با لحن خیلی جذاب
لیسا : جنی من از وقتی ۱۰ سالم بود بهت حس داشتم و عاشقت شدم ولی نمیدونستم چطوری بهت بگم
جنی : واقعا منم از خیلی وقت پیش بهت همچین حسی داشتم
لیسا : واقعا
جنی : اره
لیسا رفت و جنی رو به خودش چسبوند و بهش گفت میدونی الان وقت چیه
جنی :میدونم وقت چیه
لیسا : جنی رو روی تخت خوابوند و لباسای جنی رو در آورد از تن جنی و لباسای خودشم در آورد
و روی جنی خیمه زد اول سراغ لبای جنی رفت و لباشو خیلی تند می مکید و بعد گردم جنی رو مکید کل گردن جنی قرمز شده بود بعد رفت سراغ ممه های جنی یکی از ممه های جنی رو میخورد با اون یکی بازی میکرد بعد شراب رو برداشت و ریخت روی ممه ها جنی و می لیسید بعد لیسا رفت سراغ پایین جنی خودتون میدونید منظورم چیه و شروع کرد به لیس زدن چوچول جنی منظورم از چوچول رو میدونید یعنی کو..ص جنی و شروع کرد به لیس زدن چوچوله جنی و بعدش دوتا از انگشت هاشو توی سوراخ جنی برد و جنی شروع کرد به ناله کردن لیسا انگشت هاشو بیشتر میبرد و جنی بیشتر ناله میکرد تا اینکه لیسا دستشو بیرون کرد و شراب برداشت و تو سوراخ جنی ریخت و جنی داشت میسوخت و جنی آه ناله کرد و به لیسا میگفت بیشتر تند تر لیسا هم چوچوله لیس میزد و شراب داشت ازتون چوچول جنی میریخت لیسا که همینجوری لیس میزد دید که جنی خوابید و دلش نیومد ادامه بده پتو رو رو خودش و جنی کرد و خوابیدن ...
برای پارت بعد (۴) لایک
لیسا و جنی دوتا رفیق هستن که از ۷ سالگی دوست هم بودن ولی لیسا از سن ۱۰ سالگی به جنی علاقه پیدا میکنه ولی نمیتونه به جنی بگه آخه اونا باهم دوستن و اینکه هر دوشون دخترن جنی هم این حسو به لیسا از سن ۱۲ سالگی پیدا میکنه الان هر دوتاشون ۱۸ سالشون
لیسا : چیکار کنم واقعا بد جوری عاشقش شدم باید به جنی بگم اره باید بهش بگم چون من دیگه طاقت ندارم
لیسا زنگ زد به جنی
جنی : سلام
لیسا :جنی حالت خوبه من میخواستم امشب بهت بگم میای خونه ام میخوام یکم باهم بمونیم و اینکه بهت یه چیزی بگم که خیلی وقته میخوام بهت بگم
جنی : اوه باشه کی بیام
لیسا : الان
جنی : باشه
جنی لباس مشکی باز پوشیده لباشو رژلب قرمز زد و سایه مشکی زد که خیلی خیلی هات شده بود
لیسا: یه لباس باز و خوب پوشید رژلب قرمز زد یه میکاپ خفن و هات کرد لیسا تو اتاقش یه میز چید و یه شمع روی میز گذاشت تا بتونه فضا رو رمانتیک کنه
زنگ خونه به صدا در اومد جنی اومده بود به خونه لیسا
لیسا :اوه جنی اومد
لیسا در رو باز کرد و با دیدن جنی که خیلی هات شده بود زف رفت و کلن کلن نمیدونست چیکار کنه چون جنی خیلی سکسی شده بود
جنی : لیسا خب کجا بشینم
لیسا : تو اتاق من
جنی : یه خنده سکسی زد و گفت باشه
جنی رفت تو اتاق دید روی تخت کلی شراب هست و نگاهی به میز کرد دید تا روی میز یه شمع خوب و شراب و غذای خوشمزه بود جنی روی صندلی نشست
لیسا رفت تو اتاق
جنی : بیا بشین
لیسا رفت روی صندلی نشست
لیسا جنی غذاتو بخور
هر دوشون غذاشون خوردن و یکم شراب خوردن
جنی : خب حرفت چی بود
لیسا : چطور بهت بگم واقعا من وای نمیتونم بگم
جنی : رفت کنار لیسا نشست و لیسا تحریک شد جنی لیسا بگو با لحن خیلی جذاب
لیسا : جنی من از وقتی ۱۰ سالم بود بهت حس داشتم و عاشقت شدم ولی نمیدونستم چطوری بهت بگم
جنی : واقعا منم از خیلی وقت پیش بهت همچین حسی داشتم
لیسا : واقعا
جنی : اره
لیسا رفت و جنی رو به خودش چسبوند و بهش گفت میدونی الان وقت چیه
جنی :میدونم وقت چیه
لیسا : جنی رو روی تخت خوابوند و لباسای جنی رو در آورد از تن جنی و لباسای خودشم در آورد
و روی جنی خیمه زد اول سراغ لبای جنی رفت و لباشو خیلی تند می مکید و بعد گردم جنی رو مکید کل گردن جنی قرمز شده بود بعد رفت سراغ ممه های جنی یکی از ممه های جنی رو میخورد با اون یکی بازی میکرد بعد شراب رو برداشت و ریخت روی ممه ها جنی و می لیسید بعد لیسا رفت سراغ پایین جنی خودتون میدونید منظورم چیه و شروع کرد به لیس زدن چوچول جنی منظورم از چوچول رو میدونید یعنی کو..ص جنی و شروع کرد به لیس زدن چوچوله جنی و بعدش دوتا از انگشت هاشو توی سوراخ جنی برد و جنی شروع کرد به ناله کردن لیسا انگشت هاشو بیشتر میبرد و جنی بیشتر ناله میکرد تا اینکه لیسا دستشو بیرون کرد و شراب برداشت و تو سوراخ جنی ریخت و جنی داشت میسوخت و جنی آه ناله کرد و به لیسا میگفت بیشتر تند تر لیسا هم چوچوله لیس میزد و شراب داشت ازتون چوچول جنی میریخت لیسا که همینجوری لیس میزد دید که جنی خوابید و دلش نیومد ادامه بده پتو رو رو خودش و جنی کرد و خوابیدن ...
برای پارت بعد (۴) لایک
۰:۱۴
۰:۲۵
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
رمان بلک پینک
رمان : مال خودم میکنم لیسا و جنی دوتا رفیق هستن که از ۷ سالگی دوست هم بودن ولی لیسا از سن ۱۰ سالگی به جنی علاقه پیدا میکنه ولی نمیتونه به جنی بگه آخه اونا باهم دوستن و اینکه هر دوشون دخترن جنی هم این حسو به لیسا از سن ۱۲ سالگی پیدا میکنه الان هر دوتاشون ۱۸ سالشون لیسا : چیکار کنم واقعا بد جوری عاشقش شدم باید به جنی بگم اره باید بهش بگم چون من دیگه طاقت ندارم لیسا زنگ زد به جنی جنی : سلام لیسا :جنی حالت خوبه من میخواستم امشب بهت بگم میای خونه ام میخوام یکم باهم بمونیم و اینکه بهت یه چیزی بگم که خیلی وقته میخوام بهت بگم جنی : اوه باشه کی بیام لیسا : الان جنی : باشه جنی لباس مشکی باز پوشیده لباشو رژلب قرمز زد و سایه مشکی زد که خیلی خیلی هات شده بود لیسا: یه لباس باز و خوب پوشید رژلب قرمز زد یه میکاپ خفن و هات کرد لیسا تو اتاقش یه میز چید و یه شمع روی میز گذاشت تا بتونه فضا رو رمانتیک کنه زنگ خونه به صدا در اومد جنی اومده بود به خونه لیسا لیسا :اوه جنی اومد لیسا در رو باز کرد و با دیدن جنی که خیلی هات شده بود زف رفت و کلن کلن نمیدونست چیکار کنه چون جنی خیلی سکسی شده بود جنی : لیسا خب کجا بشینم لیسا : تو اتاق من جنی : یه خنده سکسی زد و گفت باشه جنی رفت تو اتاق دید روی تخت کلی شراب هست و نگاهی به میز کرد دید تا روی میز یه شمع خوب و شراب و غذای خوشمزه بود جنی روی صندلی نشست لیسا رفت تو اتاق جنی : بیا بشین لیسا رفت روی صندلی نشست لیسا جنی غذاتو بخور هر دوشون غذاشون خوردن و یکم شراب خوردن جنی : خب حرفت چی بود لیسا : چطور بهت بگم واقعا من وای نمیتونم بگم جنی : رفت کنار لیسا نشست و لیسا تحریک شد جنی لیسا بگو با لحن خیلی جذاب لیسا : جنی من از وقتی ۱۰ سالم بود بهت حس داشتم و عاشقت شدم ولی نمیدونستم چطوری بهت بگم جنی : واقعا منم از خیلی وقت پیش بهت همچین حسی داشتم لیسا : واقعا جنی : اره لیسا رفت و جنی رو به خودش چسبوند و بهش گفت میدونی الان وقت چیه جنی :میدونم وقت چیه لیسا : جنی رو روی تخت خوابوند و لباسای جنی رو در آورد از تن جنی و لباسای خودشم در آورد و روی جنی خیمه زد اول سراغ لبای جنی رفت و لباشو خیلی تند می مکید و بعد گردم جنی رو مکید کل گردن جنی قرمز شده بود بعد رفت سراغ ممه های جنی یکی از ممه های جنی رو میخورد با اون یکی بازی میکرد بعد شراب رو برداشت و ریخت روی ممه ها جنی و می لیسید بعد لیسا رفت سراغ پایین جنی خودتون میدونید منظورم چیه و شروع کرد به لیس زدن چوچول جنی منظورم از چوچول رو میدونید یعنی کو..ص جنی و شروع کرد به لیس زدن چوچوله جنی و بعدش دوتا از انگشت هاشو توی سوراخ جنی برد و جنی شروع کرد به ناله کردن لیسا انگشت هاشو بیشتر میبرد و جنی بیشتر ناله میکرد تا اینکه لیسا دستشو بیرون کرد و شراب برداشت و تو سوراخ جنی ریخت و جنی داشت میسوخت و جنی آه ناله کرد و به لیسا میگفت بیشتر تند تر لیسا هم چوچوله لیس میزد و شراب داشت ازتون چوچول جنی میریخت لیسا که همینجوری لیس میزد دید که جنی خوابید و دلش نیومد ادامه بده پتو رو رو خودش و جنی کرد و خوابیدن ... برای پارت بعد (۴) لایک
بچه ها برای پارت بعد همتون لایک کنید
۲۲:۳۱
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
بازارسال شده از کاراموز کمپانی YG
۰:۲۲
۱۱ فروردین
بازارسال شده از چالش وفروش کانال سروش
۲۲:۲۴