. くたばれ
🏞️ تصویر
من میخوام با تؤ توی مسیر تلخ زندگیم کهٔ شیرینش میکنئ قدم بردارم ، میخوام زیبایی ماهٔ رو با تو تماشا کنم ، اصلا میخوام ماه رو به تو تشبیهٔ کنم ، میخوام با تو گریه کنم ، شکست بخورم حتی میخوام با تؤ بمیرم ، من نمیخوام با کس دیگه از روی خوشحالئ بلند بلند بخندم ، میخوام با تو از روی غم گریه کنم ، ولی با تو .@ آرسام , @ هوپی , @ آرتین , @ آدریان
۲۰:۵۶
پروانه ای که عاقبت꯭ ع꯭شق꯭ش به شمع سوختن است
۱۰:۴۴
٬ اگر چه دل به کسی داد اما ج꯭ان ماست هنوز
۱۰:۴۶
گویی که حسادت گلویش را خراش میداد اما ٬ امان از لب꯭ہا꯭ی لجوجش
۱۰:۴۶
. くたばれ
𝖯𝗈𝗏 : هرروز داره زندگي تخماتیكتر میشه و حال زندگي کردن نیست ..
𝖯︎𝗈𝗏 : تو هرکاري هم بکني اون فرد دوست هاي خودشو داره و تو فقط یه مخاطب اضافه اي ..
۱۶:۵۳
و یک روز دنیا ٬ شبیه رو꯭یاي ما خواهد شد
۱۴:۴۶
بعد رفتنت رد پ꯭ایت را اشکهایم پاک کرد
۱۴:۴۷
٬ دلمان خ꯭ون شد و قصد برگشت نکردی
۱۴:۴۷
مزخرف ترین قسمت زندگي هم میرسه به اونجا که : هم تو آنلایني هم اون آنلاینه ، ولي خب غرور بینتون هم آنلاینه .
۱۶:۱۲
۱۲:۳۱
. くたばれ
🎞️ فیلم
ډستانش حامل نور بوډند دستاں مرا کهٔ میگرفٺ نور میزاییدنډ عسلي آن نگاـہش سر ٺا سر بډن مرا شیرین میکردنډوجوډش مانند پرتوي خورشید غیر قابل لمس بوډسلامش از صدـہا فرسخ دورتر مں حیاٺ بخش میشدنډ بس کهٔ بگویم ډل من بأ روشنایئ او سوي امیدي در دل من جوانہ میزند حتئ اگر بهٔ دور دسٺ ها بروي من ٺو را در خاطراتم و در نوشتهٔ هایم حفظ میکنمشادي من از چشماں و زیبایی تو سر رشته میگیرنډدر ٺمام اطراف ما و زیر پايـمان نور های کوچك و سفیډ دستهٔ های مشکی درختان ستاره هایئ در آسماں و ستاره هایي در زمین گفتں اینکۀ آسمان کجا تمام میشود و زمین کجا شرو؏ ميـشود سخٺ است : آیداي شاملـو ❳
۱۲:۳۱
Kourosh Yaghmaei - Gole Yakh (320).mp3
۰۵:۱۴-۱۲.۰۳ مگابایت
گلیخ تا ابد >>
۱۳:۱۵
۲۰:۳۰
. くたばれ
🏞️ تصویر
زندگي من ژانر تلخ یه سریاله ، پر از فراز و نشیب که عمیقاً به بچهاتون پیشنهاد نمیشه ، هیچ به یاد ندارم از کجا شروع کردمو به اینجا رسیدم ، انگار که تو کوچه پس کوچهٔ شهر شبانه بیدار شي و مجبورت کنن با یسري قاتل سریالي زندگي لجند بارتو سر کني و هر ثانیه شکر گذار باشي که هنوز زندهاي و ادامه دارهٔ بخت و اقبال بدت ، خلاصش کنم ، من الان شخصیت اول اون سریالیم که قرار نبود به این شأن و منزلت برسه ، قرار نبود انقدر جنایات تو پسو پیش نامهٔ اعمالش حک بشه ، من تو ظلمت سر کردمو از خلأ زاده شدم ، اما یچیزي ذهنمو تو هر ثانیهاي که مردمو زنده شدم درگیر کرد ، چرا .. اون هنوز تو خاطرمه ؟ دختر مو پریشوني ، که تو نوجووني تو جادهٔ جزر و مد خوشهاي گندم ، نرسیده به دشت گلهاي بابونه ، رها کردم .دشوار اما منطقي ، این تنها چارهٔ من بود و همین جریان تنها بخش از فلاکتهاي منه که نور خورشید درش دخیل بوده ، و الی تو این سکوت مبهم منمو تخت و تاج ظلمت ..
۲۰:۳۱
٬ منتظرت خواهم ماند در ته جادهیِ سبز
۲۰:۴۴
٬ یک فنجان قهوه به تل꯭خی زندگیام
۲۰:۴۴
دردسر میشود ٬ وگرںׄﮥ درد د꯭ل بسیار بود
۲۰:۴۵
جوجو بیزار ادونچر و وان پیس : 🛐
۷:۱۰
بازارسال شده از آدم ـو حَـوآ
@adrxxxmسین؟
۹:۱۴
۹:۵۱