وایییی
۱۳:۳۳
باورم نمیشه لایک کردین؟
۱۳:۳۳
بابا شرمنده می کنین اینهمه ب خودتون زحمت ندین بابا...
۱۳:۳۴
#عشقمیتونهخیلیخطرناکباشهP7
ینی ازم خوشش میاد؟...دوس نداشتم خیره شه بم ولی این نگاه گرمش آرومم می کرد سرقرار دنبال یه بهونه بودم برم باش ولی اعتراف جلوی زیباییش غیر ممکن بود.من...من خوب اصن...واقعانِ وقعا هیچی واس گفتن ندارمولی خب آرزومه ب لباش برسم. مگه آرزو داشتن جرمه؟وقتی پارت رزی رو ضبط کردیم نوبت ترک اصلی شد...جونگ کوک رو صندلی کنار منیجر نشسته بود...
ینی ازم خوشش میاد؟...دوس نداشتم خیره شه بم ولی این نگاه گرمش آرومم می کرد سرقرار دنبال یه بهونه بودم برم باش ولی اعتراف جلوی زیباییش غیر ممکن بود.من...من خوب اصن...واقعانِ وقعا هیچی واس گفتن ندارمولی خب آرزومه ب لباش برسم. مگه آرزو داشتن جرمه؟وقتی پارت رزی رو ضبط کردیم نوبت ترک اصلی شد...جونگ کوک رو صندلی کنار منیجر نشسته بود...
۱۴:۲۸
چقد لایک....
۱۷:۰۲
دمتون داشا شرمنده نکنید
۱۷:۰۲
ادمین بزرگترین اشتباهی رو مرتکب شد ک ی دختر میتونه مرتکب شه...
۱۷:۰۵
موهامو کوتا کردمممم
۱۷:۰۵
خوشگله ها ول باید یکم بلند تر شه
۱۷:۰۵
#عشقمیتونهخیلیخطرناکباشهP8
جونگ کوک رو ی صندلی کنار منیجر نشسته بود...ترک اصلی بود و هممون باهم میرقصیدیم.جونگ کوکم ب بدنم خیره شده بود و باعث شد دنسو خراب کنم.واقعا این رفتارشو دوست نداشتم ولی هیچی بش نمیگفتم.رفتیم ی دور دیگه ضبط کنیم.یهو مینگائو اومد صندلیشو گذاشت جلوی جونگ کوک تا بم خیره نشه خدشم داشت به کادر پشت صحنه نگاه می کرد.(آخیش)ضبط تموم شد جونگ کوک بلند شد و برامون دست زد.بعد دستشو دور گردنم انداخت و کف دستشو رو بدنم انداخت برخورد انگشتاش با سینم باعث میشد قلبم تند تند بزنه و بخوام از فرار کنم...ولی...م...من چجوری باید بش یچیزی بگم؟اون...من نمی خوام ازم متنفر شهبا خدم گفتم:لیسا اینجوری طُ اذیت میشی و جونگ کوک قرار نیست بابتش ازت متنفر شهمن:جونگ کوک میشه؟...نه نمیتونم بش چیزی بگمجونگ کوک:چی؟من:هیچی...بیا بریم اون طرف نوبت پارت رپ منهیکم تونستم دستاشو جابه جا کنم.رفتم لباسامو عوض کردمو هیراستایلمو عوض کردم.جونگ کوک اومد...
ادامه دارد....
جونگ کوک رو ی صندلی کنار منیجر نشسته بود...ترک اصلی بود و هممون باهم میرقصیدیم.جونگ کوکم ب بدنم خیره شده بود و باعث شد دنسو خراب کنم.واقعا این رفتارشو دوست نداشتم ولی هیچی بش نمیگفتم.رفتیم ی دور دیگه ضبط کنیم.یهو مینگائو اومد صندلیشو گذاشت جلوی جونگ کوک تا بم خیره نشه خدشم داشت به کادر پشت صحنه نگاه می کرد.(آخیش)ضبط تموم شد جونگ کوک بلند شد و برامون دست زد.بعد دستشو دور گردنم انداخت و کف دستشو رو بدنم انداخت برخورد انگشتاش با سینم باعث میشد قلبم تند تند بزنه و بخوام از فرار کنم...ولی...م...من چجوری باید بش یچیزی بگم؟اون...من نمی خوام ازم متنفر شهبا خدم گفتم:لیسا اینجوری طُ اذیت میشی و جونگ کوک قرار نیست بابتش ازت متنفر شهمن:جونگ کوک میشه؟...نه نمیتونم بش چیزی بگمجونگ کوک:چی؟من:هیچی...بیا بریم اون طرف نوبت پارت رپ منهیکم تونستم دستاشو جابه جا کنم.رفتم لباسامو عوض کردمو هیراستایلمو عوض کردم.جونگ کوک اومد...
ادامه دارد....
۱۸:۳۴
واقعا ممنون از حمایت هاتون هیچوقت فک نمیکردم انقد استقبال کنید
۱۱:۱۸
بریم بعدی؟
۱۵:۰۵
لایکک
۱۵:۰۵
اوکیه
۱۶:۳۴
#عشقمیتونهخیلیخطرناکباشهP9
جونگ کوک اومدلباسم استین نداشت و از بالای سینم شرو میشد.جونگ کوک دستشو گزاشت رو شونم.گرمای دستش حس خوبی بهم میداد ولی کم کم دستشو آورد پایین یهو استرس گرفتم.فک کنم اونم دلش می خواد بم اعتراف کنه.عررررحالا چیکار کنم؟من:باید برمجونگ کوک:میای قرارمن:چ..چ...چ...چی؟عا...عاره...حتماجونگ کوک:یع کافست لوکیشنشو برات فرستادموقتی اینو میگفت قیافش سرد بود و هیچ ریکشنی نداشت و این حالمو بد کرد.بعد ضبط پارت من کارمون تموم شد.همه فیلم بردارا برامون دست زدن و دست مینگائو رو گرفتم تا بریم.جونگ کوک مینگائو رو هل دادمن:عه جونگ کوک...فک کردم رفتیبامن میایمنو سوار ماشینش کرد و رفتیم کافه...نگام کرد و لبخند سردی زد...گفت میدونم منو میخوای...خب منم همچینم ازت بدم نمیاد فقط ازت ی درخواست دارم.یکی هس ک باید برام بکشیش(گایز این فقط ی رمانه هیت یا شیپ یا هر زهر ماری ک اسمشو میزاری نی)من:چیجونگ کوک قبوله؟...
ادامه دارد...
جونگ کوک اومدلباسم استین نداشت و از بالای سینم شرو میشد.جونگ کوک دستشو گزاشت رو شونم.گرمای دستش حس خوبی بهم میداد ولی کم کم دستشو آورد پایین یهو استرس گرفتم.فک کنم اونم دلش می خواد بم اعتراف کنه.عررررحالا چیکار کنم؟من:باید برمجونگ کوک:میای قرارمن:چ..چ...چ...چی؟عا...عاره...حتماجونگ کوک:یع کافست لوکیشنشو برات فرستادموقتی اینو میگفت قیافش سرد بود و هیچ ریکشنی نداشت و این حالمو بد کرد.بعد ضبط پارت من کارمون تموم شد.همه فیلم بردارا برامون دست زدن و دست مینگائو رو گرفتم تا بریم.جونگ کوک مینگائو رو هل دادمن:عه جونگ کوک...فک کردم رفتیبامن میایمنو سوار ماشینش کرد و رفتیم کافه...نگام کرد و لبخند سردی زد...گفت میدونم منو میخوای...خب منم همچینم ازت بدم نمیاد فقط ازت ی درخواست دارم.یکی هس ک باید برام بکشیش(گایز این فقط ی رمانه هیت یا شیپ یا هر زهر ماری ک اسمشو میزاری نی)من:چیجونگ کوک قبوله؟...
ادامه دارد...
۱۶:۴۵
#جزیرههیترP5
همشون استرس داشتن و نگران بودن...لیسا:گایز صاب هتله بد نگاه می کنه بیاید بریم بیرونجیسو:راس میگه.بدویید!رفتن بیرونجنی:اخی اون بچه هرو فک کنم خیلی ترسیده.اعضا رفتن طرفش ولی مامامش درحالی ک دست یه بچه دیگرو گرفته بود بچهرو گرفت برداون یکی بچه ک دستشو گرفته بود بهش می خورد ۱۰ سالش باشه و ب اعضا نگاه می کرد.اونا سریع فرار کردن که ی جوون حدود ۲۰ ساله هلشون داد طرف یه جای تاریک اعضا داد و بیداد میکنن و تقاضای کمک می کنن...جوون دختر بود و صورتشو پوشونده بود.یه پسر هم که بهش می خورد برادر دختر باشه با ماسکی که دماغ و دهنش رو پوشونده بود کنارش بود...پسره اعضا رو هل داد سمت نوری که اون طرف تونل تاریک بود.هردوشون سعی داشتن دهن اعضارو بگیرن اون طرف تونل ی دختر بچه و یه مرد حدود ۴۰ ساله وایساده بودن...
ادامه دارد...
همشون استرس داشتن و نگران بودن...لیسا:گایز صاب هتله بد نگاه می کنه بیاید بریم بیرونجیسو:راس میگه.بدویید!رفتن بیرونجنی:اخی اون بچه هرو فک کنم خیلی ترسیده.اعضا رفتن طرفش ولی مامامش درحالی ک دست یه بچه دیگرو گرفته بود بچهرو گرفت برداون یکی بچه ک دستشو گرفته بود بهش می خورد ۱۰ سالش باشه و ب اعضا نگاه می کرد.اونا سریع فرار کردن که ی جوون حدود ۲۰ ساله هلشون داد طرف یه جای تاریک اعضا داد و بیداد میکنن و تقاضای کمک می کنن...جوون دختر بود و صورتشو پوشونده بود.یه پسر هم که بهش می خورد برادر دختر باشه با ماسکی که دماغ و دهنش رو پوشونده بود کنارش بود...پسره اعضا رو هل داد سمت نوری که اون طرف تونل تاریک بود.هردوشون سعی داشتن دهن اعضارو بگیرن اون طرف تونل ی دختر بچه و یه مرد حدود ۴۰ ساله وایساده بودن...
ادامه دارد...
۱۶:۵۵
سلام دوباره لاوام
۷:۱۳
گایز لطفا برای خوب شدن جیسو دعا کنید دخترم کرونا گرفته
۱۵:۱۲
و لف ندید3>
۱۵:۱۳
لایک موخام...بریم واسه پارت بعدی؟
۱۵:۱۹