عکس پروفایل fic Kookv/Vkookf

fic Kookv/Vkook

۲۸۶عضو
thumbnail

۱۹:۴۳

اونی که ری‌اکت میده>>>>>

۱۹:۴۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

thumbnail

۲۰:۱۵

تایمممم4دقیقه پیشundefined

۲۰:۳۴

fic Kookv/Vkook
t57h_the_death_dance.pdf
کیا میخونن؟؟؟؟؟ #kimkook

۱۴:۰۴

thumbnail
+میگم من میتونم یه تماس با تلفنتون بگیرم من گوشی ندارمباکی:منم ندارم خب ....میخوای با گوشیه تهیونگ زنگ بزن+آخه رمـ....باکی:چهار،سه،هفت،یک+شما از....باکی:خودش یروز بهم گفت+آها ممنونباز شد🟩+خب دیگه واقعا میرمیسسسسسسسسساز اونجا رفتم بیرون و با گوشیش اول شمارمو سیو کردم Jung kookبعد یه شماره که به نظر خونشه پیدا کردم و زنگ زدمبوق.....بوقیه زن:چیشده یاد فقیر فقرا کردیو به این جئون سونگ عوضی زنگ زدیچی؟چرا زیر پاهام انقدر سبکه آخ سرم گیج میرهویو تهواییییی گوشیمبدو بدو داشتم برمیگشتم_صبر کن اون جونگ کوک نیست؟رفتم سمتش_جونگ کوک؟جونگ کوکجئون سونگ پشت خط:ج‌ج‌جونگ کوک؟_این گوشیه.....اوه_ما باید زودتر بریم بیمارستانگوشیو قطع کردمو فکر کنم باید بلندش کنم اوه شت_خیلی سبکه خب تا بیمارستان زمزمه‌وار+عوضیپرش زمانی (بیمارستان)پرستار:نسبتتون با آقای جئون چیه؟_آه ،خب.... نمیدونم .....دوستپرستار:چندتا آزمایش روشون انجام میشه و مرخص میشن_ممنونمنتظر بودم مرخصش کنن که گوشیم زنگ خورد یه تماس گروهی بود..._بله رئیسنامجون:تیم تجسس و اف بی ای سریع خودتونو برسونیدیونگی:باز جلسه؟؟نامجون:آره یه جلسه مهمه باند وولف...یونگی:اکی اکیتماس تموم شد+سلام....._اوه بهوش اومدی باید بریم پایگاه+اوهوماز بیمارستان داشتم بیرون میرفتم که_جونگ کوک میگم_جونگ کوک؟؟؟؟_جونگ کوکک؟؟؟؟؟؟آههه گندش بزنن رفتم داخل بیمارستان_جونگ کوکو ندیدین؟؟به شونه هام اشاره کردم_قدش تقریبا انقده و چشمای درشت مشکی دارهپرستار:اوه اون با شما بیرون اومدبه تلفنش زنگ میزدم درحالی که پله های بیمارستانو طی میکردممشترک مورد نظرمشترک مورد نظرمشترک مورد نظریه زن پشت خط:سلامممم خوبی ته؟_ه‌ه‌هایون؟؟؟؟؟؟؟؟هایون:شناختی؟_آه...حوصلتو ندارمهایون:چرا حوصله نامزدتو نداری؟_انقدر خیال نبا...هایون:مثل اینکه نمیدونی ههاز قصد حرفشو قطع کردو پوزخند زد که از پشت تلفن هم مشخص بود ، ادامه داد:مادرت در عوض 10میلیون دلار تورو نامزد من کردتوی شوک بودم سعی میکردم هضم‌ش کنمبا صدای لرزونی گفتم:گوشیه..گوشیه جونگ کوک دسته تو چیکار میکنه؟؟؟؟؟هایون:اوه پس این کوچولو اسمش جونگ کوکه_چه غلطی داری میکنیهایون:میدونم یه جلسه مهم داری پس لفتش نمیدم اگه قسم بخوری ازدواجمونو بهم نزنی ولش میکنم بره_اون پیش تو نیست میدونم هه گوشیشو دزدیدیهایون:میخوای ثابت کنم؟؟؟؟از اون سمت پشت گوشی+ولم کنینننننننن عوضیا من پلیسم تهیونگ جونمممممتهیونگ جونم؟؟؟؟؟؟_میدونی که من تو تیم تجسس کار میکنم پس... فکر نکن خر میشم هوش مصنوعی هههایون:فکر میکنی الان کجاست؟؟؟درسته پیش من نیست ولی...اونو باند وولف دزدیدندستشو روی صورتش کشید_آه دیگه نمیکشم #پارت17

۱۴:۴۳

تایم فداتوننننن(البته فقط2دیقه)

۲۰:۳۳

fic Kookv/Vkook
undefined +میگم من میتونم یه تماس با تلفنتون بگیرم من گوشی ندارم باکی:منم ندارم خب ....میخوای با گوشیه تهیونگ زنگ بزن +آخه رمـ.... باکی:چهار،سه،هفت،یک +شما از.... باکی:خودش یروز بهم گفت +آها ممنون باز شد🟩 +خب دیگه واقعا میرم یسسسسسسسسس از اونجا رفتم بیرون و با گوشیش اول شمارمو سیو کردم Jung kook بعد یه شماره که به نظر خونشه پیدا کردم و زنگ زدم بوق.....بوق یه زن:چیشده یاد فقیر فقرا کردیو به این جئون سونگ عوضی زنگ زدی چی؟چرا زیر پاهام انقدر سبکه آخ سرم گیج میره ویو ته واییییی گوشیم بدو بدو داشتم برمیگشتم _صبر کن اون جونگ کوک نیست؟ رفتم سمتش _جونگ کوک؟جونگ کوک جئون سونگ پشت خط:ج‌ج‌جونگ کوک؟ _این گوشیه.....اوه _ما باید زودتر بریم بیمارستان گوشیو قطع کردم و فکر کنم باید بلندش کنم اوه شت _خیلی سبکه خب تا بیمارستان زمزمه‌وار+عوضی پرش زمانی (بیمارستان) پرستار:نسبتتون با آقای جئون چیه؟ _آه ،خب.... نمیدونم .....دوست پرستار:چندتا آزمایش روشون انجام میشه و مرخص میشن _ممنون منتظر بودم مرخصش کنن که گوشیم زنگ خورد یه تماس گروهی بود... _بله رئیس نامجون:تیم تجسس و اف بی ای سریع خودتونو برسونید یونگی:باز جلسه؟؟ نامجون:آره یه جلسه مهمه باند وولف... یونگی:اکی اکی تماس تموم شد +سلام..... _اوه بهوش اومدی باید بریم پایگاه +اوهوم از بیمارستان داشتم بیرون میرفتم که _جونگ کوک میگم _جونگ کوک؟؟؟؟ _جونگ کوکک؟؟؟؟؟؟ آههه گندش بزنن رفتم داخل بیمارستان _جونگ کوکو ندیدین؟؟ به شونه هام اشاره کردم _قدش تقریبا انقده و چشمای درشت مشکی داره پرستار:اوه اون با شما بیرون اومد به تلفنش زنگ میزدم درحالی که پله های بیمارستانو طی میکردم مشترک مورد نظر مشترک مورد نظر مشترک مورد نظر یه زن پشت خط:سلامممم خوبی ته؟ _ه‌ه‌هایون؟؟؟؟؟؟؟؟ هایون:شناختی؟ _آه...حوصلتو ندارم هایون:چرا حوصله نامزدتو نداری؟_انقدر خیال نبا... هایون:مثل اینکه نمیدونی هه از قصد حرفشو قطع کردو پوزخند زد که از پشت تلفن هم مشخص بود ، ادامه داد:مادرت در عوض 10میلیون دلار تورو نامزد من کرد توی شوک بودم سعی میکردم هضم‌ش کنم با صدای لرزونی گفتم:گوشیه..گوشیه جونگ کوک دسته تو چیکار میکنه؟؟؟؟؟ هایون:اوه پس این کوچولو اسمش جونگ کوکه _چه غلطی داری میکنی هایون:میدونم یه جلسه مهم داری پس لفتش نمیدم اگه قسم بخوری ازدواجمونو بهم نزنی ولش میکنم بره _اون پیش تو نیست میدونم هه گوشیشو دزدیدی هایون:میخوای ثابت کنم؟؟؟؟ از اون سمت پشت گوشی+ولم کنینننننننن عوضیا من پلیسم تهیونگ جونممممم تهیونگ جونم؟؟؟؟؟؟_میدونی که من تو تیم تجسس کار میکنم پس... فکر نکن خر میشم هوش مصنوعی هه هایون:فکر میکنی الان کجاست؟؟؟درسته پیش من نیست ولی...اونو باند وولف دزدیدن دستشو روی صورتش کشید_آه دیگه نمیکشم #پارت17
لایک نکنین نمیزارمااااااااا

۱۶:۲۰

fic Kookv/Vkook
undefined +میگم من میتونم یه تماس با تلفنتون بگیرم من گوشی ندارم باکی:منم ندارم خب ....میخوای با گوشیه تهیونگ زنگ بزن +آخه رمـ.... باکی:چهار،سه،هفت،یک +شما از.... باکی:خودش یروز بهم گفت +آها ممنون باز شد🟩 +خب دیگه واقعا میرم یسسسسسسسسس از اونجا رفتم بیرون و با گوشیش اول شمارمو سیو کردم Jung kook بعد یه شماره که به نظر خونشه پیدا کردم و زنگ زدم بوق.....بوق یه زن:چیشده یاد فقیر فقرا کردیو به این جئون سونگ عوضی زنگ زدی چی؟چرا زیر پاهام انقدر سبکه آخ سرم گیج میره ویو ته واییییی گوشیم بدو بدو داشتم برمیگشتم _صبر کن اون جونگ کوک نیست؟ رفتم سمتش _جونگ کوک؟جونگ کوک جئون سونگ پشت خط:ج‌ج‌جونگ کوک؟ _این گوشیه.....اوه _ما باید زودتر بریم بیمارستان گوشیو قطع کردم و فکر کنم باید بلندش کنم اوه شت _خیلی سبکه خب تا بیمارستان زمزمه‌وار+عوضی پرش زمانی (بیمارستان) پرستار:نسبتتون با آقای جئون چیه؟ _آه ،خب.... نمیدونم .....دوست پرستار:چندتا آزمایش روشون انجام میشه و مرخص میشن _ممنون منتظر بودم مرخصش کنن که گوشیم زنگ خورد یه تماس گروهی بود... _بله رئیس نامجون:تیم تجسس و اف بی ای سریع خودتونو برسونید یونگی:باز جلسه؟؟ نامجون:آره یه جلسه مهمه باند وولف... یونگی:اکی اکی تماس تموم شد +سلام..... _اوه بهوش اومدی باید بریم پایگاه +اوهوم از بیمارستان داشتم بیرون میرفتم که _جونگ کوک میگم _جونگ کوک؟؟؟؟ _جونگ کوکک؟؟؟؟؟؟ آههه گندش بزنن رفتم داخل بیمارستان _جونگ کوکو ندیدین؟؟ به شونه هام اشاره کردم _قدش تقریبا انقده و چشمای درشت مشکی داره پرستار:اوه اون با شما بیرون اومد به تلفنش زنگ میزدم درحالی که پله های بیمارستانو طی میکردم مشترک مورد نظر مشترک مورد نظر مشترک مورد نظر یه زن پشت خط:سلامممم خوبی ته؟ _ه‌ه‌هایون؟؟؟؟؟؟؟؟ هایون:شناختی؟ _آه...حوصلتو ندارم هایون:چرا حوصله نامزدتو نداری؟_انقدر خیال نبا... هایون:مثل اینکه نمیدونی هه از قصد حرفشو قطع کردو پوزخند زد که از پشت تلفن هم مشخص بود ، ادامه داد:مادرت در عوض 10میلیون دلار تورو نامزد من کرد توی شوک بودم سعی میکردم هضم‌ش کنم با صدای لرزونی گفتم:گوشیه..گوشیه جونگ کوک دسته تو چیکار میکنه؟؟؟؟؟ هایون:اوه پس این کوچولو اسمش جونگ کوکه _چه غلطی داری میکنی هایون:میدونم یه جلسه مهم داری پس لفتش نمیدم اگه قسم بخوری ازدواجمونو بهم نزنی ولش میکنم بره _اون پیش تو نیست میدونم هه گوشیشو دزدیدی هایون:میخوای ثابت کنم؟؟؟؟ از اون سمت پشت گوشی+ولم کنینننننننن عوضیا من پلیسم تهیونگ جونممممم تهیونگ جونم؟؟؟؟؟؟_میدونی که من تو تیم تجسس کار میکنم پس... فکر نکن خر میشم هوش مصنوعی هه هایون:فکر میکنی الان کجاست؟؟؟درسته پیش من نیست ولی...اونو باند وولف دزدیدن دستشو روی صورتش کشید_آه دیگه نمیکشم #پارت17
از121نفر کلا16نفر لایک؟؟؟؟؟

۱۵:۴۸

گایز نیاز ب ادمین فعال داریم هر کس میتونه بیاد پی@1995taehyung

۲۱:۵۶

تایممم

۲۰:۳۰