بله | کانال 🌱 معارف یاران🌱
عکس پروفایل 🌱 معارف یاران🌱

🌱 معارف یاران🌱

۳,۴۳۲عضو
بازارسال شده از 🌱 معارف یاران🌱
thumbnail
undefined #برنامه_معارف_یاران با صوت‌های ارسالی شما از #رادیو_معارف *روزهای شنبه تا پنجشنبه ساعت ۹:۱۵ پخش میشود.
undefined تولیدات و روایت‌های زندگی‌تون رو به شناسه زیر بفرستید:https://ble.ir/maarefyaran_admin
undefined @Maarefyaranundefined @RadioMaaref

۵:۵۸

بازارسال شده از محمدرضا میثمی

recording-20251129-203124.mp3

۰۱:۳۱-۱.۳۹ مگابایت

۶:۰۲

undefinedشعر خوانی آقای محمد رضا میثمی در خصوص شهادت حضرت ام البنین undefined

۶:۰۳

thumbnail
ارسالی از طرف معارف یار گرامی که خودشون رو زینب غفوری معرفی کرده اند

۶:۱۱

thumbnail

۶:۱۱

thumbnail
undefined️*گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران*FM 96.5mhzRedio maaref@maarefyaran

۶:۳۷

thumbnail
undefined ما ملت صلح‌طلبی هستیم، اما مقابل متجاوزان به خاک ایران، باقدرت می‌ایستیم.
FM 96.5mhz rediomaaref@maarefyaran

۶:۴۰

maaerfyaran 404-09-15.mp3

۱۴:۵۵-۵.۹۸ مگابایت
#برنامه_معارف_یاران با صوت‌های ارسالی شما از #رادیو_معارف پخش شد.🟢 گوش دهیم به اجراهای شندینی:undefined خانم : عسل اصل سليمانيundefined خانم : جعفريخانم: ساكيundefined شما هم جزو تهیه‌کنندگان، گزارشگران و گویندگان رادیو معارف بشیدundefined صداهای قشنگ‌تون رو بفرستید برامون تا از رادیو معارف پخش کنیمundefined تولیدات و روایت‌های زندگی‌تون رو برامون به شناسه زیر بفرستید:https://ble.ir/maarefyaran_adminundefined به کانال #معارف_یاران ، باشگاه مخاطبان رادیو معارف بپیوندید:https://ble.ir/maarefyara

۵:۵۰

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined
undefinedundefinedundefined#داستان روزundefinedundefinedundefined
undefinedundefinedحکایتی بسیار زیبا و خواندنی
undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined undefined

پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد.
پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده.
پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم.
پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت.
پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
undefinedundefinedundefinedundefined
undefined<img style=" />undefinedundefined هرروز یک داستان جذاب و خواندنی در کانال باشگاه معارفیارانundefinedundefined<img style=" />undefined
undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined @maarefyaranFm96.5mhzrediomaaref

۵:۵۵

thumbnail
undefined ۶ راهکار صرفه‌جویی در مصرف آب
undefined این روز‌ها که کمبود آب و بحث تنش آبی در هر استان وشهری مطرح می‌شود موثرترین راه مدیریت مصرف و صرفه جویی اعلام می‌شود.
FM 96.5mhzmaaref .ir@jmaarefyaran

۱۰:۱۵

بازارسال شده از فاطمه
thumbnail
undefinedپسر ۸ ساله چنارانی از مدرسه دولتی به سکوهای جهانی رسید
مادر محمد مژدکانلو :undefinedخیلی نگران آینده‌اش بودم. اما وقتی ۳سالش شد، اتفاقی افتاد که ما را غافلگیر کرد. شروع کرد به شمردن اعداد، نه مثل بقیه بچه‌ها؛ پسرم از ۲۰ برعکس می‌شمرد و حتی یک اشتباه هم نداشت.undefinedوقتی ۴ساله شد، همزمان با دوره‌ای بود که دختر بزرگم باید جدول ضرب حفظ می‌کرد. یک روز محمد دفتر خواهرش را برداشت و همان روز همه جدول ضرب را حفظ شد. متوجه شدم باید جدی دنبال استعدادش بروم.undefinedورود محمد به کلاس‌های چرتکه مهدکودک آغاز مرحله‌ای تازه بود. معلمش می‌گفت درس ۳ترم را یک‌ماهه یاد گرفت. همه از سرعت یادگیری‌اش شگفت‌زده شده بودند.undefinedهیچ نهادی حمایتمان نکرد. شوهرم کارگر ساختمانی است و درآمد ثابت ندارد. برای سفر به امارات مجبور شدم ۲۶۰میلیون تومان قرض کنم. نمی‌توانستم بگذارم بچه‌ام به‌خاطر پول از فرصت جهانی محروم شود./همشهری

۱۰:۱۵

ارسالی از طرف معارف یار خانم نوابی از چنارانundefined

۱۰:۱۶

thumbnail
undefined#حدیث
امام رضا عليه السلام:
مَثَلُ الاستِغفارِ مَثَلُ وَرَقٍ على شَجَرةٍ تَحَرَّكُ فَيَتَناثَرُ حكايت استغفار [و ريختن گناهان به سبب آن] حكايت برگ درخت است كه با تكان خوردن درخت مى ريزد.
الکافی جلد2 صفحه504
FM 96.5mhzrediomaaref@maarefyaran

۱۵:۲۴

بازارسال شده از Fatemeh Seydi

baraye madarrrrr.mp3

۰۶:۲۲-۵.۸۴ مگابایت

۱۵:۲۸

ارسالی از طرف معارفیار فاطمه صیدیundefined

۱۵:۲۸

maaerfyaran 4040916.mp3

۱۵:۰۳-۱۳.۷۹ مگابایت
undefined #برنامه_معارف_یاران با صوت‌های ارسالی شما از #رادیو_معارف پخش شد.🟢 گوش دهیم به اجراهای شندینی:undefined خانم : فاطمه صيديundefined آقاي : علي ميانداري undefined تولیدات و روایت‌های زندگی‌تون رو برامون به شناسه زیر بفرستیدhttps://ble.ir/maarefyaran_adminundefined به کانال #معارف_یاران ، باشگاه مخاطبان رادیو معارف بپیوندید:https://ble.ir/maarefyaran_admin

۷:۵۸

نكاتي در خصوص پادكست.mp3

۰۱:۵۰-۱.۶۹ مگابایت
نكاتي در خصوص ساخت پادكست از زبان استاد مهدي آذري

۷:۵۹

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined
undefinedundefinedundefined#داستان روز undefinedundefinedundefined
undefinedundefinedحکایتی بسیار زیبا و خواندنی
undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined undefined

گویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد...با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد...مردی از راه رسید و گفت : تو خسته شده ای ، بگذار من کمکت کنم.مرد، صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکس ، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد...طلای زیادی زیر سنگ بود!مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود گفت: من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است...مرد اول گفت: چه می گویی؟ من نود و نه ضربه زدم و دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.مرد اول گفت : باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا که من نود ونه ضربه زدم و سپس خسته شدم...و دومی گفت : همه ی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم...
قاضی گفت :مرد اول نود و نه جزء آن طلا از آن اوست، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست...اگر او نود ونه ضربه را نمی زد ، ضربه صدم نمی توانست به تنهایی سنگ را بشکند...
جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می دانند کم نیستند... اما خداوند مثقال ذره ها را هم محاسبه خواهد كرد...
undefinedundefinedundefinedundefined
undefined<img style=" />undefinedundefined هر روز یک داستان جذاب و خواندنی در کانال باشگاه معارف یاران undefinedundefined<img style=" />undefined
undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined@maarefyaran

۸:۱۷

thumbnail
undefinedچرا باید صبح‌ها ناشتا آب بنوشیم؟
undefined️جبران کم‌آبی شب و بازگرداندن آب از دست‌رفتهٔ بدن.undefined️کمک به فعال‌سازی دستگاه گوارش و پیشگیری از یبوست.undefined️افزایش موقت متابولیسم از طریق «ترموژنز ناشی از آب».undefined️بهبود رطوبت و شادابی پوست در اثر آب‌رسانی بهتر.undefined️تقویت تمرکز، حافظه کوتاه‌مدت و هوشیاری ذهنی.undefined️کمک به احساس انرژی و خلق‌وخو در شروع روز.
undefined@maaref yaraan

۸:۱۹