۱: 🤌🤌
۲: بیچاره این دوتا🦦
۳: نمیدونم..
۴: فدات#جانان
۲: بیچاره این دوتا🦦
۳: نمیدونم..
۴: فدات#جانان
۱۹:۲۷
۱: فداات قشنگم
۲:
🤌
۳: اره عزیزم
عهه#جانان
۲:
۳: اره عزیزم
عهه#جانان
۱۹:۳۸
۱: الان بگم ک دیگ مزه نمیده
۲: اره عزیزم#جانان
۲: اره عزیزم#جانان
۱۹:۳۹
خوابات عالین🤌
#جانان
۱۹:۳۹
۱: سما، اسما، ایلین، رکسانا، آیسو، ماهور، صبا، مهدیس
۲،۳:فعلا معلوم نیس🦦
#جانان
۲،۳:فعلا معلوم نیس🦦
۱۹:۴۱
حس میکنم بیشتر داری فوش میدی تا چیزه دیگ
🦦#جانان
۱۹:۴۱
مرسیییی
#جانان
۹:۴۹
۹:۴۹
۹:۴۹
این بار بخاطر تو چشم میزارم
#جانان
۹:۴۹
لذت رمان به همین فشارشه دیگ

فداتشم قشنگم#جانان
فداتشم قشنگم#جانان
۹:۵۰
یکم صبر کنین به جاهای حساسشم میرسیم 
نازی کیه🦦#جانان
نازی کیه🦦#جانان
۱۱:۴۲
بازارسال شده از جّاّنّاّن مّقّاّرّهّ💫
🫀🫂مورفین من🫀🫂
🫀🫂ورق صد و نوزده🫀🫂
فردا 🫂🫀
ادرینا: تو لذت خواب بودم ک صدا اهنگ اومد اول فکر کردم دارم خواب میبینم ولی یکم ک گوش دادم دیدم صدا از بیرون اتاق می یاد با یه غلت از تخت اومدم پایین لباسم یکم نامناسب بود واسه همین لباسمو عوض کردم موهامو شونه کردم از اتاق رفتم بیرون
سلام
نهال: عه صبح بخیر
پناه: چطوری ادرینا
ادرینا: مرسی
هیوا: پناه مگ نمیگم..سلام
ادرینا: سلام
هیوا: اگ اشتباه نکنم تو ادرینایی؟؟
ادرینا: اره خودمم
هیوا: عه خوبی عزیزم منم هیوام
ادرینا: خوشبختم
هیوا: همچنین
پناه: هیوا به بقیه بچه هام بگو بیان دیگ
ادرینا: کلی از دوستای پناه اومده بودن.. دخترای باحال و پایه ای بودن از حرف زدن باهاشون لذت میبردم غیراز اینم کلی خندیدیم همینطور ک داشتم باهاشون حرف زدم نهال صدام کرد
نهال: ادرینا
ادرینا: جونم
نهال: فکرکنم گوشیت داره زنگ میخوره
پناه: مگ گوشیت خاموش نبود
ادرینا: دیشب قبل خواب روشن کردم حتما یادم رفته دوباره خاموش کنم
پناه: اها
ادرینا: با یه ببخشید رفتم ت اتاق گوشیمو از رو تخت برداشتم ک دیدم امیره یه اخم ریز کردمو قطعش کردم ک دیدم یه پیمم اومده زدم روش ک دیدم نوشته بود
متن پیام🫂🫀
امیر: سلام خوبی
نمیدونم الان کجایی یا داری چیکار میکنی ولی امیدوارم ک حالت خوب باشه اینو بدون ک واقعا شرمندم نمیخواستم اینطوری بشه وقتی اون لحظه شاهین رو دیدم واقعا عصبی شدم.. درکل خواستم بگم معذرت میخوام و امیدوارم برگردی خونه.. اینم بدون ک عاشقتم
پایان متن🫂🫀
هلن: این همون دختری نیس ک زنه این خوانندهس؟؟
آنیل: امیرو میگی؟؟
پناه: چه زودم پسرخاله میشی(خنده)
آنیل: داداش پسره خیلی خوشگله
هیوا: خب به ما چه
نهال: بچه ها ادرینا میشنوه ها
آنیل: چیزه بدی نمیگم ک منظورم اینه پسره خوبیه خوشتیپه..
هیوا: باش آنیل فهمیدیم
هلن: هویی پناه
پناه: جون
هلن: چیزی یادش می یاد؟؟
پناه: ن زیاد
آنیل: عه یه چیزی..
پناه: بفرما
آنیل: ادرس خونه امیرو داری؟؟
پناه: اره مگ نمیدونستی داداشمه
آنیل: بابا جدیم
هلن: آنیل خوبی؟؟ پناه چرا باید ادرس خونه امیرو داشته باشه؟؟
نهال: هویی آنیل احمق بازی درنیارا امیر خودش زن داره زنشم ت اتاقه فهمیدی
آنیل: باشه بابا چرا پاچه میگیرین
ادرینا: با خوندن پیامش یکم اروم شدم ولی بازم دلم نمیخواست برگردم خونه حس میکنم بهتره چندروز از همشون دور باشم تا یکم به خودم بیام.. بعد خوندن پیام دوباره گوشیمو خاموش کردم گذاشتم ت کیفم بعدم برگشتم پیش بقیه
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
امیر: تماسمو جواب نداد پیامم سین زد جواب نداد هی.. البته حق داره بایدم از دستم ناراحت باشه ولی الان پشیمونم.. کاش اصلا حرفی به ادرینا نمیزدم اصلا الان کجاس خونه کیه پیشه کیه.. هوووف کاش این روزا زودتر تموم بشن
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
اریانا: از دیشب زیردلم خیلی درد میکرد صبحم با رهام رفتیم دکتر گف چیزی نیس بخاطر استرسه از وقتیم ک اومدیم ت اتاقم یا دارم به ادرینا زنگ میزنم یا گریه
رهام: اریانا از دیشب حالش خوب نیس همه فکرش درگیره ادریناس واسش از سوپی ک مامانم دیروز اورده بود ریختم و واسش بردم
اریانا: تو حال خودم بودم ک تقی به در خوردو رهام اومد ت اتاق نگاهی به سوپ انداختمو گفتم
وایی رهام بخدا نمیخورم
رهام: رو تخت میخوری یا زمین
اریانا: رهام میل ندارم
رهام: پس میزارم رو تخت ک راحت بخوری
اریانا: رهام کلا حرفامو نمیشنوی
رهام: ن چون باید این سوپو تا اخر بخوری
اریانا: نمیتونم بخورم حالت تهوع دارم
رهام: خودتم ک شنیدی دکترت گف چیزی نمیخوری واسه همین حالت تهوع داری
اریانا: اخه..
رهام: اخه نداره وقتی برگشتم باید این کاسه خالی باشه
اریانا: باش بابا
رهام: انقدرم به ادرینا فکرنکن مطمعن باش الان حالش خوبه
🫀🫂ورق صد و نوزده🫀🫂
فردا 🫂🫀
ادرینا: تو لذت خواب بودم ک صدا اهنگ اومد اول فکر کردم دارم خواب میبینم ولی یکم ک گوش دادم دیدم صدا از بیرون اتاق می یاد با یه غلت از تخت اومدم پایین لباسم یکم نامناسب بود واسه همین لباسمو عوض کردم موهامو شونه کردم از اتاق رفتم بیرون
سلام
نهال: عه صبح بخیر
پناه: چطوری ادرینا
ادرینا: مرسی
هیوا: پناه مگ نمیگم..سلام
ادرینا: سلام
هیوا: اگ اشتباه نکنم تو ادرینایی؟؟
ادرینا: اره خودمم
هیوا: عه خوبی عزیزم منم هیوام
ادرینا: خوشبختم
هیوا: همچنین
پناه: هیوا به بقیه بچه هام بگو بیان دیگ
ادرینا: کلی از دوستای پناه اومده بودن.. دخترای باحال و پایه ای بودن از حرف زدن باهاشون لذت میبردم غیراز اینم کلی خندیدیم همینطور ک داشتم باهاشون حرف زدم نهال صدام کرد
نهال: ادرینا
ادرینا: جونم
نهال: فکرکنم گوشیت داره زنگ میخوره
پناه: مگ گوشیت خاموش نبود
ادرینا: دیشب قبل خواب روشن کردم حتما یادم رفته دوباره خاموش کنم
پناه: اها
ادرینا: با یه ببخشید رفتم ت اتاق گوشیمو از رو تخت برداشتم ک دیدم امیره یه اخم ریز کردمو قطعش کردم ک دیدم یه پیمم اومده زدم روش ک دیدم نوشته بود
متن پیام🫂🫀
امیر: سلام خوبی
نمیدونم الان کجایی یا داری چیکار میکنی ولی امیدوارم ک حالت خوب باشه اینو بدون ک واقعا شرمندم نمیخواستم اینطوری بشه وقتی اون لحظه شاهین رو دیدم واقعا عصبی شدم.. درکل خواستم بگم معذرت میخوام و امیدوارم برگردی خونه.. اینم بدون ک عاشقتم
پایان متن🫂🫀
هلن: این همون دختری نیس ک زنه این خوانندهس؟؟
آنیل: امیرو میگی؟؟
پناه: چه زودم پسرخاله میشی(خنده)
آنیل: داداش پسره خیلی خوشگله
هیوا: خب به ما چه
نهال: بچه ها ادرینا میشنوه ها
آنیل: چیزه بدی نمیگم ک منظورم اینه پسره خوبیه خوشتیپه..
هیوا: باش آنیل فهمیدیم
هلن: هویی پناه
پناه: جون
هلن: چیزی یادش می یاد؟؟
پناه: ن زیاد
آنیل: عه یه چیزی..
پناه: بفرما
آنیل: ادرس خونه امیرو داری؟؟
پناه: اره مگ نمیدونستی داداشمه
آنیل: بابا جدیم
هلن: آنیل خوبی؟؟ پناه چرا باید ادرس خونه امیرو داشته باشه؟؟
نهال: هویی آنیل احمق بازی درنیارا امیر خودش زن داره زنشم ت اتاقه فهمیدی
آنیل: باشه بابا چرا پاچه میگیرین
ادرینا: با خوندن پیامش یکم اروم شدم ولی بازم دلم نمیخواست برگردم خونه حس میکنم بهتره چندروز از همشون دور باشم تا یکم به خودم بیام.. بعد خوندن پیام دوباره گوشیمو خاموش کردم گذاشتم ت کیفم بعدم برگشتم پیش بقیه
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
امیر: تماسمو جواب نداد پیامم سین زد جواب نداد هی.. البته حق داره بایدم از دستم ناراحت باشه ولی الان پشیمونم.. کاش اصلا حرفی به ادرینا نمیزدم اصلا الان کجاس خونه کیه پیشه کیه.. هوووف کاش این روزا زودتر تموم بشن
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
اریانا: از دیشب زیردلم خیلی درد میکرد صبحم با رهام رفتیم دکتر گف چیزی نیس بخاطر استرسه از وقتیم ک اومدیم ت اتاقم یا دارم به ادرینا زنگ میزنم یا گریه
رهام: اریانا از دیشب حالش خوب نیس همه فکرش درگیره ادریناس واسش از سوپی ک مامانم دیروز اورده بود ریختم و واسش بردم
اریانا: تو حال خودم بودم ک تقی به در خوردو رهام اومد ت اتاق نگاهی به سوپ انداختمو گفتم
وایی رهام بخدا نمیخورم
رهام: رو تخت میخوری یا زمین
اریانا: رهام میل ندارم
رهام: پس میزارم رو تخت ک راحت بخوری
اریانا: رهام کلا حرفامو نمیشنوی
رهام: ن چون باید این سوپو تا اخر بخوری
اریانا: نمیتونم بخورم حالت تهوع دارم
رهام: خودتم ک شنیدی دکترت گف چیزی نمیخوری واسه همین حالت تهوع داری
اریانا: اخه..
رهام: اخه نداره وقتی برگشتم باید این کاسه خالی باشه
اریانا: باش بابا
رهام: انقدرم به ادرینا فکرنکن مطمعن باش الان حالش خوبه
۱۱:۵۴
بازارسال شده از 💙ℳ𝒶𝒸𝒶𝓃 𝒷𝒶𝓃𝒹(ماکان بند)🖤
۱۱:۵۴
۱: قربونت برم قشنگم
عزیزم هرروز دارم پارت میزارم دیگ

۲: فداتشم بووووس🩵
۳: 🩷🩷#جانان
عزیزم هرروز دارم پارت میزارم دیگ
۲: فداتشم بووووس🩵
۳: 🩷🩷#جانان
۱۲:۲۰
مرسی عزیزم🩵#جانان
۱۲:۲۰
💙ℳ𝒶𝒸𝒶𝓃 𝒷𝒶𝓃𝒹(ماکان بند)🖤
https://daigo.ir/secret/81062529865 میشنوم....
#جانان
؟؟ 🦦#جانان
۱۴:۵۷
مرسی قشنگم
#جانان
۱۶:۱۶
کل ناشناس همینه
🤌#جانان
۱۶:۱۶
سواله خوبی بود ولی نمیدونم🦦
#جانان
۱۶:۲۰