۲۰:۳۵
۲۰:۴۲
۱۷:۵۴
⏤𝐀𝗇𝗈𝗈𝗌𝗁𝖾𝗁.من برای رسیدن به نهایت این راه، همراه با همان تاریکی و غروب غم انگیزی که سایه اش اشک را درون روحم جاری ساخته، در کنارِ همان خاطرات پوسیده و آن لبخند هایی که دیگر خبری از انها نیست،مسیر را با تمام شیب های هولناک ادامه میدهم، شاید پایان این راه تو باشی.! @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۹:۰۵
⏤𝐀𝗇𝗈𝗈𝗌𝗁𝖾𝗁.دیگه هیچچیز نمیتوانست حس قدیم را به من بدهد، من خسته بودم؛ خیلی خسته.تنها روزهایم با کتاب خواندن در گوشهای از اتاقم میگذشت و لذتی از زندگیای که همه از آن حرف میزدند نمیبردم.پس آنهایی که خوشبختاند کجا هستند؟فقط من دارم در قسمت بدبختی های دنیا زندگی میکنم؟ @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۹:۴۵
۱۱:۰۹
⏤𝐀𝗇𝗈𝗈𝗌𝗁𝖾𝗁.تو مثل پتوی منی، چیزی که شبا باعث میشه من از هیولاها فرار کنم، شبای سرد از سرما فرار کنم، موقع فیلم دیدن از واقعیت فرار کنم. @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۱۵:۵۳
۱۰:۰۹
۸:۱۷
⏤𝐀𝗇𝗈𝗈𝗌𝗁𝖾𝗁.یک افسانه ای هست که میگه انسانها با ۴ دست و ۴ پا و ۱ سر و ۲ چهره به وجود اومدن؛ بعد زئوس خدای یونانی، انسان رو دو قسمت کرده، که هر نیمه تو دنیا دنبال نیمهی گمشدش بگرده و عاشق شه. @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۱۹:۲۳
۸:۳۶
⏤𝐀𝗇𝗈𝗈𝗌𝗁𝖾𝗁.شب به خیر. تمام شب مرا دوست بدار و خوشحال بیدار شو.
- نامه از آلبر کامو به ماریا کاسارس @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
- نامه از آلبر کامو به ماریا کاسارس @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۲۱:۰۸
⏤𝐀𝗇𝗈𝗈𝗌𝗁𝖾𝗁.یک آغوش برای اشک هایت کافیست ؟پس آغوشم تا ابد برای غم هایتهرچند این جسم هیچگاه نمی تواندابدی در کنارت باقی بماندزیبای رنجیده کوچکم ...امیدوارم در آغوش خودت پناه گرفتن رابهتر از هرچیز دیگری در زندگی بیاموزیو هیچگاه خودت را رها نکنیچراکه تو تنها کسی هستی که میتوانی برای خودت ، تا ابد و یک روز باقی بمانی @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۱۲:۳۶
۱۸:۳۰
⏤𝐀𝗇𝗈𝗈𝗌𝗁𝖾𝗁.من در رویای گذشتهام ، پژواکی از سالهایی که باهم گذراندیم، بیاراده بر روی شانه هایت خوابیده ام، من به اندوه میافتم. @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۱۸:۲۴
۱۷:۰۹
۹:۳۵
⏤𝐀𝗇𝗇𝖺.تو انقدر خوبی که میخواهم خدایی که تورا آفریده ببوسم؛ راستی گفتی خدایت کجاست؟ نزدیک به رگ گردنت؟ @mi_morfina ִ𔓘𓂃 ִ ۫
۱۵:۵۲
۱۹:۱۰
۱۳:۴۳