بله | کانال علیا مخدره
عکس پروفایل علیا مخدرهع

علیا مخدره

۵۴۲عضو
thumbnail
عروسی عزیزالسلطان (ملیجک) با دختر ناصرالدین شاه در عمارت بهارستان (سال ۱۲۷۴ شمسی _تهران)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۹:۴۹

علیا مخدره
undefined #حکایت_حج_قمرالسلطنه یکی از عمه های ناصرالدین شاه و همسر سپهسالار صدراعظم بنام قمرالسلطنه عادت داشت که سر شام و ناهار سبزی خوردن صرف کنند.undefined برای این که در سفر حج ، سبزی داشته باشد دستور داد روی دو سه تخت روان خاک بریزند و تخم تربچه و ریحان و جعفری و ... بکارندundefined و به همراه چند شتر آبکش ، پشت سر کاروان او حرکت کنند.undefinedundefined قمر السلطنه خط خیلی عالی داشت ، به زبانهای استانبولی و فرانسوی تسلط داشت و شعر خیلی خوب می گفت. که شعر زیر را در راه مکه گفته است : چه می شد گر ز راه مهر بر من دیده بگشودی ز اغیارم نهان بر دیده‌ی جانم عیان بودی به هر جا هست بیمار از خدا خواهد شفای خود مریض عشق تو هرگز نیارد نام بهبودی به راه کعبه گر آتش ببارد رو نگردانم خلیل آسا گلستان است بر من نار نمرودی #عید_قربان undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined
برای بعضی از دوستان حج این عمه خانم شاه جالب بود ، بریم بخونیم یکی از سرگرمی های این عمه خانم روundefinedundefined

۱۰:۲۷

thumbnail
#حکایت_سماور_قمرالسلطنه
قمرالسلطنه (دختر فتحعلیشاه و همسر سپهسالار )چون اولادی نداشت سرگرمی‌های زیادی داشت. undefinedاز جمله برای این خانم سماوری از روسیه آورده بودند که به وقت جوش آمدن آب و خارج شدن بخار صدایی شبیه صدای ساز از آن شنیده می‌شد.🫖
از این سماور در روزهای مهمانی استفاده می شد . اتفاقا در یک سال در ایام نوروز که خانواده‌های اعیان دعوت بودند،‌ قمرالسلطنه بعد از ناهار خانم‎ها را به تالار آیینه دعوت به خوردن چای و عصرانه کرد.🥳
عده‌ای از آنها که به او حسادت داشتند فرصت را مغتنم شمرده و به بهانه سماور ساز زن و حرام بودن ساز مجلس را ترک کردند.undefinedundefined
عاقبت این سماور به دستور شاه برای جلوگیری از سر و صدا و اختلافات خانم‌ها به انبار شاهی برده شده و تا زمان احمدشاه نیز موجود بود.undefined
*عکس پست ،عکس سماور قمرالسلطنه نیست

undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۱۱:۱۹

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

thumbnail
حرم امام حسین (ع) و حضرت عباس
(قاجار)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۷:۰۴

thumbnail
مراسم عزاداری در سبزه میدان ( قاجار _تهران)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۷:۰۴

thumbnail
تعزیه‌خوانی شهادت حضرت عباس در تکیه دولت (سال ۱۲۷۱ شمسی _تهران)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۷:۰۵

thumbnail
#محرم
احوال مردم در ماه های محرم و صفر اینطوری بود، که از روز اول محرم همه لباس مشکی به تن میکردند .حتی فقیرترین افراد هم که از مال دنیا به جز پیراهن چیزی نداشتند همان پیراهن رنگی رو فروخته ، سیاه می کردند یا با جوهر سیاه ، پیراهن را رنگ می کردند و یکی از نذورات مردم این بود که بین فقرا و دیگران لباس و پارچه سیاه پخش کنند .همه دیوارهای تکیه ها و حسینیه ها سیاه پوش می شد. بعد از نماز صبح در اغلب خانه ها و روضه خانه ها از مردم با نان روغنی ، پنیر و خرما پذیرای صبحونه انجام می شد و در بعضی از جاها ناهار و شام هم می دادند این روند تا دوازدهم ماه برقرار بود و حتی بعضی از آنها تا آخر صفر بی ریا از مردم پذیرایی می کردند.
یکی از نذوراتی که زنان حدود صد و بیست سال پیش انجام می دادند شبهای عاشورا پای چهل و یک منبر شمع روشن می کردند و زیر نخل حلوا می پختن و بین مردم پخش می کردند هر محله یک نخل داشت ، نخل اتاقک چوبی مشبکی بود. بعضی از خانمها نذر می کردند که اگر صاحب پسر شدند سقای حضرت عباس بشود و از همان کودکی به گردن آن کشکولی پر از شربت آویزان می کردند و بین مردم پخش می کردند و این سقاهای کوچک در این ایام لباس سفید می پوشیدند.و بعضی ها هم نذر می‌کردند بعد بچه دار شدن شمع قدی براش روشن کنند (شمع هم اندازه قد بچه )
ادامه دارد....
#نذری
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۱۰:۱۴

thumbnail
حرم ابا عبدالله الحسین (علیه السلام )
(قاجار)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۹:۱۷

thumbnail
گروه تعزیه گردان (تهران)
(قاجار)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۹:۱۸

thumbnail
مراسم عزاداری ابا عبدالله الحسین(ع) در عمارت چهلستون (اصفهان)
(قاجار)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۹:۲۰

thumbnail
تعزیه شهادت دو طفلان مسلم(ع) در تکیه کامران میرزا (کامرانیه _تهران )
(قاجار)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۹:۲۴

thumbnail
مراسم عزاداری محرم در تکیه دولت (قاجار _تهران)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۹:۳۵

thumbnail
دسته هاى عزاداران در دهه ى محرم، از بازارها گذشته به ميدان شمس العماره می رسيدند ، از جلو دهانه بازار به طرف خيابان ناصريه مى رفتند.
در مسير تمام دسته ها كه در اينجا (تصویر) بخاطر موقعيتش كه ، در بزرگ ارگ شاهى بود و شاه و بزرگان در ايوان سر درش به نام سر در آينه نشسته بودند و دسته ها را تماشا ميكردند. دسته ها بعد از عزاداری و هنرنمایی مضاعف ،از آنجا روانه خانه بزرگان و مجلس شوراى ملى ميشدند.

(قاجار _تهران)

#عکس
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۹:۴۸

thumbnail
#محرم ۲
یکی از مراسمات وآداب مردم تهران قدیم در ایام محرم و عزاداری پختن و توزیع انواع نذری ها ، بین اهالی محله و مردم بود این نذری ها شامل : پلو خورش ،شله زرد ، آش شله قلمکار ، حلوا ،شربت و ... بوداین نذری ها تو روزهای خاص مذهبی مخصوصا عاشورا و تاسوعا و ۲۸ صفر انجام می شد. معمولا یکی دو روز قبل از پخش و پخت نذر ، دیگ های بزرگ و مواد اولیه نذری به وسیله خدمتکاران ، آشپز مخصوص یا صاحبخانه آماده می شد .نذری اگر پلو خورش بود ، تقسیم آن به وسیله قابلمه یا بادیه مسی انجام می شد ولی وقتی فقرا به در خانه نذری پز میامدند پلو را در یک نان سنگک ریخته به دست آنها می دادندجماعتی بودند که برای پختن نذری قبل از پخت یک دیگ بزرگ در حالی که سینی بزرگ روی آن قرار داشت جلوی در خانه می گذاشتند تا هر کس میل و توان دارد ، برای کمک به پخت نذری، پولی روی سینی بیندازد. اما عده قلیلی بودند به منظور کلاشی و سرکیسه کردن یا سو استفاده از احساسات خیرخواهانه مردم دیگ هایی را مقابل خانه خود میذاشتند و پول های جمع آوری شده را بدون آنکه نذری بپزند برمیداشتند.
#نذری
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۱۶:۵۱

همینطور که قبلا گفتیم ، دستور قدیمی طبخ بعضی از غذاها را در کانال میذاریم. اولین غذا ، دستور طبخ آش شله قلمکار هست.
دستور طبخ غذاها عینا از کتاب قدیمی برداشته شده ،بخاطر همین نثر قدیمی دارند

۱۶:۵۳

thumbnail
دستور طبخ #آش_شله_قلمکار undefined🧂
مواد لازم : نخود ،لوبیا قرمز ،لوبیا چیتی ، عدس ، ماش ،برنج آشی ،تره ،جعفری ، شبت (شوید) ، ترخون ، مرزه ، گوشت گوسفند گردن و قلوه گاه ، روغن ، پیاز ،فلفل ،زردچوبه ، نمک

دستور طبخ :نخود و لوبیا و گوشتش را با هم بار کنند ،برنج و سبزی را در دیگ خودش علاحده (مجزا ) بپزند .ماش را جداگانه بار کنند ، پخته که شد آب سرد رویش ریخته درش را بگذارند ،جوش که بیاید کف کرده پوستهای ماش از آنها جدا شده روی آب می آید که باید آنها را با کفگیر گرفته دور بریزند .پس از گرفتن پوست ماش ها خود آن را داخل دیگ سبزی و برنج که در حال جوشیدن است بریزند .نخود و لوبیایش را که در این وقت پخته شده است نیز داخل دیگ بکنند . استخوان های گوشت را با لثه پوسته هایش گرفته با گوشکوب خوب بکوبند ، آن را هم در دیگ ریخته و عدسش را پاک کرده بریزند .پیاز داغ زیادتر درست کرده ، نصفش را بر روی آش و نصفش را با نمک و فلفل زرچوبه و فلفل زیادتر ریخته هم بزنند و درش را گذاشته آتشش را ملایم بکنند .این آش نیز مانند حلیم هر چه زیادتر هم خورده و زیادتر روی بار بماند و جا افتاده تر بشود خوش طعم تر و کشدارتر می شود. پاک کردن بار و بنشن (حبوبات) و پاک کردن و شستن سبزی فراموش نشود ]
پس از کشیدن ، پیاز داغ فراوان روی ظرف ها داده سر سفره ببرند و به سلامتی و اشتهای فراوان نوش جان فرمایند.



[undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۱۷:۱۷

thumbnail
#آجیل_فروشی#آجیل_مشکل_گشا
در قدیم آجیل فروش ها از دکاکین پر زرق و برق به شمار می آمدند.دکان آجیل فروشی و شخص آجیل فروش در قدیم شرایطی داشت؛ مثلا صاحب دکان پاکیزه صورت و ظاهر الصلاح بود یا در دکان رو به قبله یعنی درش به طرف قبله بود.
چون اکثر فروششان ، آجیل های خیراتی ، نذری و مخصوصا آجیل مشکل گشا بود.
یکی از نذری های تهرانی های قدیم ،خرید آجیل مشکل گشاست.
این آجیل از آن جهت مشکل گشا نام داشت که برای رفع گرفتاری ، مشکلات ،سلامتی و ظهور صاحب الزمان (عج) بین مردم پخش می شد.
در این آجیل کشمش ، بادوم ، توت خشک ، نخودچی ، فندوق ، پسته و نقل وجود داشت.
رسم بود که مردم سه ، پنج یا هفت شب جمعه آخر سال با پول حلال به دکان آجیل فروشی می رفتند و این آجیل را می خریدند و صلوات گویان به خانه می آوردند.پاک کردن آجیل آداب خاصی داشت مثلا اینکه مکان ، جامه و بدن شخص پاک کننده تمیز و پاک باشد و هنگام پاک کردن از غیبت و حرف بیهوده خودداری کنند و مهمترین شرط پاک کردن و کیسه کردن آجیل ها این بود که پاک کننده آجیل ،قصه پیر خارکن و آجیل مشکل گشا را برای بقیه که ساکت بودند تعریف کند.بعد از تمییز کردن ،صاحب نذر پوسته ها و آشغال های آجیل را در آب روان می ریخت و روز اول ماه میان روضه یا وسط دونماز مسجد پخش می کردند و افرادی که آجیل را می گرفتند ، می گفتند "خدا مشکل از کارت بگشاید و هر مراد و حاجتی داری برآورده کند"
#نذری undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۱۵:۱۵

thumbnail
#حکایت_مرد_خارکن_و_آجیل_مشکل_گشا

یکی بود ،یکی نبود یک پیرمرد خارکنی بود که همه عمرش به خارکنی و زحمت مشغول بود .هر روز پیش از آفتاب از خانه برای رزق روزی خارج می شد تا غروب آفتاب تلاش می کرد . ولی اصلا نسبت به تلاشش در آسایش نبود.یک روز شروع کرد با خدا دردل کردن و این شعر را خواند : ای آنکه به مُلک خویش پاینده تویی در ظلمت شب و صبح نماینده تویی درهای امید بر رخم بسته شده بگشای خدایا که گشاینده تویی بعد با حالت زار و گریه به خانه برگشت . بعد از خواندن نماز ،خوابش برد. در عالم خواب صدایی شنید که به او گفت ، از این به بعد از پریشانی و گرفتاری خارج می شوی برخیز و به سمت بوته ها خار برو ، راه فرجت آنجاست به شرط آن که نذر کنی تا زنده هستی اول هر ماه آجیل گرفته و میان مومنین تقسیم کنی ( اسم آجیل و انواع آن را معلوم می کند ) پیرمرد از خواب پریده سراغ بوته ها می رود و در میان آنها گوهری می یابد. فردای آن روز آن گوهر را فروخته و آجیل مشکل گشا می خرد و بین مردم پخش می کند.
#نذری
undefinedعُلیا مُخـدَّرهundefined

۱۶:۵۵